همهجا بوی ملا عمر میدهد!
دفترم در کنارِ یکی از هوتلهای قرار دارد که توسط خارجیها مدیریت شده
و اکثراً دیپلماتها و مقامات خارجی در آن رفت و آمد میکنند. ماموران امنیتی طی چند
روز اخیر که من نبوده ام، بارها به همکارانم هشدار داده اند که امنیت این محل مطمین
نیست و باید خودتان مسوولیت وقایع احتمالی را به عهده بگیرید.
من که بتازگی به دفترم که حال و هوای سابق از روحش پریده است آمده ام؛ چند
دقیقه قبل نیز، مسوولین امنیتی حوزه دوم شهر، به دفترم آمده و هشدار دادند که: دروازه
دفتر تان را هیچگاه باز نگذارید، از طرف شب چراغهای تان را روشن بگذاید، دمِ دروازه
تان محافظ بگذارید و ...چون احتمال حملهی تروریستان به هوتل خارجیها که باعث از بین
رفتن شما نیز خواهد شد میرود.
این هشدارها، همه را بشمول من که بتازگی خون در رگهایم دویده و از دلِ
بحران مرگآفرین بدر آمده ام، شدیداً نگران ساخته است.
من به تعهدِ نیروهای امنیتی شک دارم. چون پروندهی حملهی مسلحانه بجان
من، به فراموشی سپرده شده و اندکترین سرنخ از این رویداد در دست نیروهای امنیتی نیست.
و حالا هم که محل دفترم تحت تهدید شدید امنیتی قرار دارد، حیران مانده ام
کجا پناه ببرم.
انگار همهجا نا امن شده است، همهجا رد پای برادران رییس جمهور با واسکتهای
مملو از مواد منفجره دیده میشود، همهجا بوی ملاعمر میدهد و همهجا هر لحظه احتمال
گلولهباران سردار احمد ها میرود...
چگونه میتوانیم به آینده امیدوار باشیم وقتی میشنویم اینجا، آنجا و
همهجا، همسفرههای رییس جمهورکرزی، واسکتهای انتحاری پوشیده و برای بر اندازی نظام
و کندنِ قبر دمْکراسی مصمم شده اند.
.
نظرات
ارسال یک نظر