این اندوه را پایانی نیست...

رویدادهای خونین اخیر علیه خبرنگاران افغانستان از جمله حمله مسلحانه بجان خودم در بلخ، یک روز بعد کشته شدن خبرنگارسویدنی در کابل و یک هفته بعد از این دو رویداد قتل  سردار احمد با دو طفل و خانم اش در جریان تجلیل از جشن نوروز در رستورانت سرینا در کابل، آنقدر ذهن و روحم را آشفته ساخته  است که فکر می‌کنم دیگر این‌جاهمه چیز تمام است و تاریخ انقضای ادعاهای مضحک رییس جمهور و ارگ‌نشینان مبنی بر  تامین امنیت، مصالحه با طالبان و... فرا رسیده است.
پس از کشته شدن سرداراحمد، خانم و دو طفل اش؛ خبر رسید که طفل سوی وی که دو سال دارد، در اثر اصابت  پنج گلوله به شدت زخم برداشته و در حالت کْما بسرمی‌برد. من نمی‌دانم چگونه به تحلیل و تشریح این رویداد بپردازم.
انگار انگشت‌هایم بریده شده و چشم‌هایم واژه‌های اندوهگین را نمی‌بیند...
به اساس تازه‌ترین گزارش‌ها از کابل، ابوذر دوساله؛ ابوذری که 5 گلوله توسط برادران رییس جمهوردر شب جشن نوروز در کنار  پدر و مادرش بر سر و صورت اش بارید، اکنون در بستر شفاخانه چشم بازکرده و مادرش را می‌پرسد...  
این‌جا، همه‌جا نا امن است....
شاید بعدا در این موارد بیشتر بنویسم....

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مولوی حیات الدین،شیخ افراطی ی که اسلام را وارونه جلوه می دهدد

با رهبر داعش در شمال افغانستان آشنا شوید