پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب ا. صفحه نخست، آزادی بیان

درختی با تنِ آهنین

تصویر
ترس، حیرت و جهل، سه عیب بزرگ بشر و سه انگیزة اساسی در پیدایش خرافات و خیال‌های خرافی است. این سه عامل از زمانه‌های دور تا کنون در جامعة افغانستان محکم‌تر از هر باوری جا باز کرده اند. حضور این سه عامل در ذهنِ جامعة ما باعث شده است تا، گاهی از درختی خون حسن و حسین بچکد و گاهی هم خدا و محمد در پوست حیوانات ظاهر شده و حقانیت شان را ثابت کنند ! این‌جا ولایت سرپل است. ولایتی که در اوج بدمستی‌های گروه‌های تروریستی و تبِ نافرمانی‌های مسوولا محلی می‌سوزد . این درخت در چندصد متری قبر امام‌زاده یحی قرار دارد و باشندگان محل، عمر آنرا بیشتر از 1300 سال می‌دانند . بنابر گفته‌های مردمِ‌محل، یحی بن زید، در جوار همین درخت به قتل رسیده و به همین سبب به «درخت امام‌زاده یحی» مشهور است که از احترام خاص در میان دوست‌داران امام‌زاده برخوردار است . برخی از باشندگان محل، معتقد اند که این درخت مقدس است و اره کردن و سوختاندنِ آن پیامد‌های بدی در پی دارد . تنِ زخیم و عظیمِ این درختِ مقدس و بیچاره، کاملاً با میخ‌ پوشانیده شده . این درخت که اکنون آهنین پوش است، گفته می‌شود شفادهندة دردهای بی‌درمانی نی

معمای گسترش جغرافیای جنگ در شمال؛ قدرتمندی طالبان یا ضعف نهادهای امنیتی؟

تصویر
مختار وفایی از افزایش ترورهای هدفمند، اختطاف و بیشتر‌شدنِ افراد مسلح غیر‌مسئول از شمار نیروهای امنیتی در ولایات شمال که بگذریم، از حد‌اقل شش ماه بدین‌سو، طالبان به‌طور بی‌سابقه‌‌ای در برخی از این ولایات قدرت‌نمایی کرده و مناطق وسیعی را در حملات گروهی و چریکی‌شان تصرف کرده‌اند . تغییر استراتژی در جغرافیای جنگ افغانستان، معمایی است که از سال ۲۰۰۹ بدین‌سو، هرازگاهی روی زبان‌ها می‌افتد. برخی‌ها باورمند‌اند که مدیریت جنگ در افغانستان، از جای دیگری کنترول می‌شود و این مدیریت سال‌ها قبل در پی تشدید کشتار مردمان جنوب و غرب کشور در اثر نا‌امنی‌ها، در صدد تغییر جغرافیای جنگ در کشور برآمد و شمال، که از آن به عنوان بستر امنِ افغانستان نام‌برده می‌شد، برای این جابه‌جایی انتخاب شد . اکنون شمال افغانستان دیگر امن نیست و عبور از شاهراه‌های این ولایات، هرازگاهی حتا برای مردمان عادی و بی‌هیچ مأموریتی مرگ‌آفرین شده است . منابع امنیتی در ولایات شمال، ضمن تأیید گسترش برنامه‌های جنگی طالبان، از قدرتمندی و برخوردار‌شدنِ جنگجویانِ این گروه از سلاح‌های ثقلیه نیز خبر می‌دهند . پیچید

زنگ خطر برای خبرنگاران

تصویر
شهادت مظلومانه‌ی خالد آگاه، مجری برنامه‌های طنزی و تفریحی رادیو لحظه، که ساعت 2 بعد از ظهر روز شنبه در جلوِ چشمان فرزندان و خانواده اش، تیرباران شد، به شدت اندوهگینم ساخته است. این حادثه به حدی به روحیه‌ی من، که مرگ را بارها در راه کار مطبوعاتی در آغوش گرفته ام، تاثیرکرد که از دیروز تاحال جرئت نوشتن در این مورد را نداشتم... برای خالد، بهشت برین و برای بازماندگان اش صبر، امنیت و سلامت آرزو می‌کنم. من به عنوان کسی که به روزنامه‌نگاری به عنوان یک مسلک مقدس می‌نگرم و زندگیم را وقف اطلاع‌رسانی و نوشتن دردهای مردم کرده و می‌کنم، به شدت از فضای اختناق‌آلود کنونی کشورم هراس دارم. خالدآگاه، از پنج سال بدینسو در رادیوی محلی لحظه کار می‌کرد و همزمان دانشجوی دانشکده‌ی انجنیری نیز بود. او 27 سال داشت و از وی دو کودک 4 ساله و 7 ساله بجا مانده است. با قتل خالد آگاه، سال 2014، خونین ترین سال برای خبرنگاران افغانستان نامیده شد.

بیداری که خوابیده...

تصویر
بلخ زمانی روزنامه‌ی بیدار را داشت. روزنامه‌یی که در سال 1300 خورشیدی آغاز به نشرات نمود و زمانی با ده‌هزار تیراژ، بلخیان در مغازه‌های شهر و کتاب‌فروشی‌ها، دنبال آن سرگردان بودند . رازق فانی، عبدالقادر قادری، محمد حسن احسان، توریالی رزاقیار و ...از جمله شخصیت‌های جامعه‌ی روزنامه‌نگاری افغانستان بودند که مدیریت مسوولی این روزنامه را به عهده داشته اند. بیدار، زمانی پاتوق انسان‌های با ارزشی چون هلال‌الدین بدری، محمد عمر فرزاد، تیمورشاه پاییز، اکرام کمال، عبدالواسع نیازی،وفای نجفی، محمدطاهر قاید، غنی برزین مهر، اسحاق دلگیر، سمیع حامد،ژکفر حسینی، نور اکبر پایش،عبدالجمیل ظریفی و ده‌ها شاعر و نویسنده‌یی بود که در باروری ارزش‌های فرهنگی و انسانی این سرزمین نقش داشتند. برگ‌های این روزنامه زمانی محلی بود برای گفت‌وگو میان روشن‌فکران و مردم. در تاریخ بیدار ثبت است که این روزنامه در جهت دادنِ افکار عامه و روشن‌گری در میان توده‌ها نقش بزرگ‌تری نسبت به یک مسجد داشته است ! امروز اما، بیدار زخمی است و حرفی به گفتن ندارد . بیدار رسانه‌ی وابسته به دولت است که هر دو هفته بعد، 500 شماره در چهار