این کارت سزاوار خاکستر شدن است!
من به عنوان یک شهروندِ متعهد به باورهای دمُکراسی، برای رسیدن به یک جامعهی مردمسالار و رهایی جمعی از جبر و ستمِ سیاستپیشگان بیخرد و تمامیتخواه، باندازهی توان در هر دو دور انتخابات ریاست جمهوری، در حوزهی کار و مسلکام، همگام با سایر همکارانم در باروری باورهای دمُکراتیک و سلامتی این پروسه که انتظار میرفت چراغ راه آیندهی مان باشد، تلاش کردم. هرچند در جریان کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری دور اول، شعارها، عملکردها و برنامههای تیمهای انتخاباتی را دقیق تماشاکردم، اما شخص مطلوبی را که شایستهی رای من باشد نیافتم. تصمیم گرفتم در دور اول انتخابات، پای صندوق رای نروم. پای صندوق رای نرفتم و این هیچگاه به معنی ردِ انتخابات نبود. دور اول به نتیجهیی نرسید و انتخابات به دور دوم رفت. در این دور نیز دیدم که : «تنها در این معامله پالان عوض شده ست». اما در دور دوم بخاطری که روحاً احساس آرامش کرده و خودم را در روندی که قرار بود سرنوشت قدرت برای اولین بار توسط انگشتان آبی مردم رقم زده شود شریک بدانم شرکت کردم، اما رای ام را در صندوق سپید انداختم. اکنون که نتیجهی انتخابات برای من مع