اوضاعِ رو به افول
نزدیک به دوسال است که رهبری دیپلماتیک یک کشور قدرتمند جهان را در شمال افغانستان به عهده دارد. یکسال قبل در بحرانیترین روزها با او آشنا شدم. من با موجی از نگرانیها از بدتر شدن اوضاع و از دست رفتن دستآوردها سخن میزدم و او از امیدهایی که در چهرههای هموطنانم دیده بود صحبت میکرد. من از به غارت رفتن کمکهای جامعهی جهانی توسط دولتمردان و قدرتمندان سخن زده و ملت را بیچاره و بیچارگیهای بیشترش را پیشبینی میکردم و او از موثریت دستآوردها و تلاشهای جامعهی جهانی و کشورش در افغانستان صحبت کرده و آینده را از آنِ مردم افغانستان میدانست. من هرگاه از وخامت اوضاع، عقبگرد وحشتناک و تغییر جغرافیای جنگ و نفرت بیپایان من و هموطنانم از دزدی و چپاول رهبران دولتی سخن میزدم او میگفت: افغانستان در حال گذار است و این یک مرحلهی است که باید آنرا کشورتان سپری کند. اکنون که روزهای آخر ماموریت دیپلماتیک اش را سپری میکند امید از سخناناش رخت بر بسته و میگوید: آنچه جریان دارد امید به بهبود اوضاع را از مردم گرفته و نوعی نگرانی و نا امیدی را به مردم داده است. میگوید یکسال قبل فکر