پست‌ها

تجارت هزاران دالری بر سر گژدم‌ سیاه و چلپاسه‌ سفید در هرات

تصویر
جنس تجارت این روزها در هرات متفاوت‌تر از گذشته است. عقرب سیاه، نوع نادری از کژدم یا دراز دم این روزها به دلیل گرمی بازار، خریداران و فروشنده‌گان زیادی را در هرات دور خود جمع کرده است.این نوع عقرب از گونه‌های بند پایان رده‌ی عنکبوتیان است که   ۸   پا و نیشی با زهر کشنده دارد.با جستجوی اندک در صفحات مجازی فیس‌بوک در هرات، به خریداران و فروشنده‌گان عقرب سیاه برمی‌خوریم. اغلب این فروشنده‌گان و خریداران هویت خود را به سختی فاش می‌کنند.هنوز کسی به گونه‌ی کامل از این تجارت رمز‌آلود و مخفی اطلاعات درستی به دست نمی‌دهد، اما روشن است که نرخ بالایی برای هر عقرب سیاه   ۱۵   گرامی وجود دارد. عقرب‌ها بنا بر تیره‌گی رنگ و وزن خود و توافق دو طرف خریدار و فروشنده معامله می‌شوند، اما کمترین نرخ برای یک عقرب   ۱۵   گرامی در بازار مخفی هرات،   ۳۵۰۰   دالر امریکایی است. هرچه عقرب بزرگتر، سنگین‌تر و سیاه‌تر باشد، نرخ آن بالاتر می‌رود. به قول فروشنده‌گان یک عقرب سیاه   ۹۰   گرامی حتا به   ۱۲۰   هزار دالر هم به فروش رسیده است. برخی‌ها می‌گویند که یک شبکه‌ی بزرگ و ثروتمند عربی پشت خرید عقرب سیاه وجود دا

رد پای منافع احزاب سیاسی در نابسامانی‌های اخیر در فاریاب

تصویر
محمد حنیف رضایی سخنگوی قول اردوی 209شاهین است. پس از افزایش ناآرامی در فاریاب که سقوط مرکز ولسوالی بلچراغ و محاصره مراکز ولسوالی های شیرین تگاب و خواجه سبزپوش را در پی داشت، انتقادات زیادی از سوی مردم و جریان های سیاسی به آدرس نیروهای امنیتی وارد شد. اکنون آقای رضایی با نشر این نوشته،تا حدی از ابهام ماجراهای اخیر در فاریاب پرده برداشته و احزاب سیاسی و قدرتمندان محلی را عامل اوضاع نابسامان این ولایت می داند. محمد حنیف رضایی، سخنگوی قول اردوی 209شاهین فاریاب در منجلاب منجلاب منفعت ها هر انسانی بر اساس یک ایده وبر اساس باور بر ارزشی زندگی میکند. اما من ایده‌ی دارم که شاید در جامعهء چند ملیتی وتکثر گرای بنام افغانستان عملی نشود ولی ارزش های که در آن به مثابه یک منسوب نظامی پابندم دو چیزاست، یکی منافع مردم ودیگری حیثیت همسنگرانم که در سنگر های داغ نبرد سینه سپر میکند ولو ازهر تبار که باشد . برآن شدم تا پس از اهانت صریح بعض افراد معلوم الحال در ولایت فاریاب به نیروهای امنیتی در رابطه به چگونگی مشکلات فاریاب بی پرده بنویسم. چرا فاریاب اینروزها دست خوشِ نا امنی ها شده است ود

أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ

تصویر
اشرف‌غنی فردا به مزارشریف سفر می‌کند. قرار است در این سفر، سب‌استيشن ١٦ ميگاوات برق ولسوالی خلم و شبكه برق ولسوالي مارمل كه از سوي آلماني‌ها ساخته شده است را افتتاح کند.   او همچنان تصمیم دارد با اقشار مختلف مردم دیدارهای مفصلی داشته و سخنرانی‌های متعددی انجام دهد. اشرف‌غنی سه روز قبل از سفر انجنیر علی احمد عثمانی به مزارشریف جلوگیری کرد تا سوژه‌یی برای یک کمپین گسترده در بلخ را از دست ندهد. بلخ در یک آشوب پنهان و نسبتا خاموش بسر می‌برد. عطامحمدنور از یک ماه بدینسو در خارج از کشور است و جانشین او ناتوان از مدیریت اوضاع. حملات طالبان در ولسوالی‌های چمتال، چاربولک و بلخ همچنان ادامه دارد و قلدرها در داخل شهر همه‌روزه باهم درگیر اند. دزدی و قتل و اختطاف نیز در شهر افزایش یافته و کسی جلودار تفنگ‌داران سنگ‌دل و تشنه‌کام نیست. به گفته‌ی وطنداران، فضا کاملا "شغالی" و آماده‌ی شعارها و جیغ‌های محکم اشرف‌غنی‌‌ست. چه اتفاق می‌افتد؟ اشرف‌غنی مانور اجرا می‌کند، با گروه‌های مختلف مردمی دیدار می‌کند و مثل همیشه وعده‌های بزرگ و میان‌تهی می‌دهد. ممکن در قسمت تغییر و تبدیلی برخی روسای

شناخته شده‌های ناشناخته

تصویر
مسلح شیرزاد نامزد انتخابات پارلمانی از کابل قدرت در ذات خود ابتذال و فساد است، اگر در مواردی چنین نباشد، حداقل تمایل به فساد را در انسان ایجاد می‌کند. من از کاروان موترهای مدل‌بالا که دیروز شهر کابل را گشت زد و مردم‌آزاری کرد تعجب نکردم‌. در این‌که تصاویر یک خبرنگار روی شیشه‌های موترها نصب بود نیز تعجب نکردم. حتی اگر یک روز مسلم شیرزاد خبرنگار و ترافیک و پولیس را لت‌وکوب کند نیز تعجب نمی‌کنم. چون او از شناخته‌شده‌های ناشناخته است. او را فقط دیده‌ایم، اما نشناخته‌ایم. مانند ده‌ها نکتایی‌دار و برندپوش دیگر که پشت مایک جز خدمت به خلق شعار دیگری برای شان مقدس نیست. موجود ناشناخته‌ی که دیروز مقدمه‌ی کوتاهی برای معرفی‌اش به مردم کابل ارایه کرد، ثابت نمود که هم‌کاسه‌ی پسران سیاف، محقق، حکمتیار، احمدضیامسعود و بقیه کسانی‌ست که تصورات شان از قدرت و خدمت، به کاروان موترهای مدل‌بالا و بادیگاردهای بادی‌بلدر ختم می‌شود. دلم خوش به این بود که در این دور انتخابات، چهره‌های بهتری به پارلمان خواهند رفت، اما تصورم حداقل در مورد شیرزاد اشتباه بود، چون او نمی‌خواهد از کاروان حکمتیار، تره‌خیل

یک مشوره مفت به سخنگوی ریاست جمهوری

تصویر
هیچ سخنگویی باندازه‌ی آقای شاه‌حسین مرتضوی با مردم دست و گریبان نشده است. مرتضوی در زمان کارش بحیث روزنامه‌نگار نیز با حکومت،  سفارت ایران و طرفداران حکومت دست و گریبان بود. حالا فقط استیژ فرق کرده، البته به اضافه دشنام‌های که یک‌عده بی ادب در کامنت‌ها تحویلش می‌دهند... شاه‌حسین مرتضوی سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان انگار او همیشه در بحران و گریبانگیری  زندگی  کرده...  چون زمانی در که هشت صبح همکار بودیم، او را در  آرامش  نمی‌دیدم. همیشه دغدغه‌یی  داشت و دغدغه‌هایش در جا ختم و خاموش نمی‌شد...اکثریت گزارش‌های تحقیقی جنجال‌برانگیز   آن  زمان سوژه‌های بودند که با همکاری و انگیزه مرتضوی تهیه و نشر می‌شد.   او حالا سخنگوی  حکومت است و آنچه را که فکر می‌کند درست است، قاطعانه و بی‌هراس انجام می‌دهد. اما من گاهی نگران آقای مرتضوی‌ام. فکر می‌کنم او گاهی افراط می‌کند. دفاع بی‌رویه از اشتباهات حکومت از تاثیرگذاری حرف و موضع آقای مرتضوی کاسته است. رویارویی بیش از حد او با مردم  و راه رفتن او روی اعصاب مردم خسته و نا امید، از او دارد چهره‌ی ضد مردمی و نفرت‌انگیز می‌سازد. هم

افزایش پرسش‌‌برانگیز درگیری‌های مسلحانه در مزار شریف

تصویر
مختار وفایی مزار شریف از مناطق نسبتاً امن ولایت بلخ به‌حساب می‌آید، جایی که پیش از این شاهد رویدادهای امنیتی زیادی در آن نبودیم. اما حوادث اخیر در مرکز ولایت بلخ نشان می‌دهد که آرامش نسبی این شهر به‌هم خورده است. در یک هفته‌ی اخیر تفنگداران دولتی و غیردولتی دست‌کم در شش مورد در داخل شهر باهم ساعت‌ها درگیر شدند. تفنگداران از پیکا، کلاشنیکوف و سلاح کمری علیه هم‌دیگر استفاده کردند و حتا در یک مورد وقوع درگیری میان طرف‌های مسلح منجر به فرار خانواده‌ها از محل درگیری شد. درگیری‌های اخیر به گروه‌های مسلح غیرمسوول نسبت داده شده، اما حقیقتاً چنین نیست زیرا گروه‌ها یا افراد مسلح غیرمسوول در بلخ، قدرت کمتری برای مانور نظامی و گشت‌وگذار در داخل شهر دارند و به‌سادگی قادر به ایجاد ناامنی نیستند. اسحاق رهگذر والی بلخ، اسدالله شریفی نماینده‌ی بلخ در پارلمان و قاری بایجان رییس شهرک بندری حیرتان از جمله طرف‌های درگیری‌های مسلحانه‌ی یک هفته‌ی اخیر در شهر مزار شریف بوده‌اند. این‌ها مسلح مسوول‌اند یا مسلح غیرمسوول؟ عاملان درگیری‌های اخیر در شهر مزارشریف دو ماه قبل، زمانی‌که عطامحمد نور قدرت را

پایان شب سیه سپید است....؟

تصویر
ساعت یک‌و‌نیم شب است و تمام تلاش‌هایم برای به خواب رفتن ناکام مانده اند. یک‌بار آرام و ملایم خوابم برد اما محکم از خواب پریدم. انگار که سیم برق به بدنم وصل شده باشد...کابوس است، کابوس سیاه مرگ. همان که ما را در همه‌جا محاصره کرده و همه‌جا دنبال می‌کند... تلاش می‌کنم ذهنم را از وقایع تلخ و مرگ‌بار که عامل این زجر و بی‌خوابی است به طرف باغ‌های سرخ و سبز هدایت‌کنم اما چاره‌ساز نیست... کتاب خاطرات پابلو نرودا را باز می‌کنم تا به بیشه‌زارهای شیلی و رودخانه‌های خروشان آمریکای جنوبی سفر کنم. از خردسالی و نوجوانی رفیق پابلو می‌خوانم و این‌که چگونه نخستین بار شعر سروده است...اما روحم پرت است و گاهی فقط خط‌های کتاب را مرور می‌کنم و هیچی در ذهنم نیست...متوجه می‌شوم که صفحه تمام شده اما هیچی نخوانده‌ام...دوباره از سر می‌خوانم اما در نیمه‌راه ذهنم پرت می‌شود... آهنگ می‌شنوم، آهنگ جان مریم، ساز ابوعطا، استاد بنان، استاد سرآهنگ...خسته‌کننده می‌شود و گوش‌هایم درد می‌گیرد... آب می‌نوشم، از پنجره به دوردست‌ها خیره می‌شوم، به کوه‌های نیمه‌روشن کابل، به چراغ‌های که در این ظلمت به سختی نفس می‌کشند و

خط سرخی بر صفحه‌ی سیاه دمکراسی در افغانستان

تصویر
- مختار وفایی دمکراسی نوپا و ناکام افغانستان، دیروز خون‌بارترین روز خود را تجربه کرد. 10 خبرنگار که در شرایط دشوار جنگ و کشتار اطلاع رسانی می‌کردند، در یک روز به کام مرگ رفتند. از شاه‌مری فیضی که تجربه کار 22ساله با آژانس خبری فرانسه را داشت و سرپرست یک خانواده 15 نفره بود، تا غازی رسولی، محرم درانی، احمدشاه انگار و   بقیه گل‌های که پرپر شدند. روایت زندگی هرکدام از این خبرنگاران درد جانکاه هزاران قربانی رویدادهای تروریستی است که در گوشه و کنار افغانستان قربانی سیاست‌های ناکام حکومت و عقده های تلخ سازمان‌های استخباراتی منطقه و جهان می‌شوند. به ادامه‌ی کشتارهای که بنام داعش صورت می‌گیرد، حمله به‌جان خبرنگاران نیز از سوی عناصری بنام داعش به عهده گرفته شد. ساعاتی پس از این حمله تصاویر دو جوان در شبکه‌های انترنتی منتشر شد که گفته می‌شد عاملان این حمله اند و منسوب به داعش. مهم این نیست که کدام گروهی حمله به خبرنگاران را انجام داد، چون طالبان نیز دست کمی از داعش در جنایت و دشمنی با آزادی بیان و دمکراسی ندارند. چند روز قبل یک خبرنگار ورزیده دیگر بنام عبدالمنان ارغند در قندهار ترور شد

در حاشیه مراسم عروسی فریده و مصطفی

تصویر
فریده و مصفطی یکی از محصولات فیسبوک در جامعه افغانی، جماعت جارزن و یاوه‌سرای است که دوست دارند فقط نق بزنند و دشنام تحویل دهند. پنج‌شنبه گذشته مراسم با شکوه عروسی فریده رویش و مصطفی در سالن مکتب معرفت برگزار شد. این عروسی در نوع خود نمونه‌ی بود که می‌تواند الهام‌بخش اجتماع افیون‌زده و خرافاتی افغانستان باشد. عزیز رویش یک جلد کتاب که نماد دانایی و خردمندی است را بحیث جهیزیه به دخترش تقدیم نمود و فریده رویش نیز مهریه‌اش را یک جلد قرآن تعیین کرده است. فریده و مصطفی بیش از 183هزار افغانی را نیز به مناسب عروسی شان، هزینه تحصیل 10تن از دختران بی بضاعت نموده اند. در کنار جشن باشکوهی که برای عروسی فریده و مصطفی در سالن مکتب معرفت برگزار شد، آنان جشن دیگری را برای خانواده‌ها و اقارب شان در یکی از سالن‌های عروسی شهر کابل برگزار کردند. این اقدام فریده و مصطفی در نوع خود نمونه و نخستین اقدام شجاعانه برای آغاز یک زندگی خوشبخت و زیباست. با این‌حال یک جماعت ناتوان و نابسامان که توانایی هیچ کار خیر و موثری را ندارند، پشت صفحات مجازی شان نشسته و نق می‌زنند که این زوج جوان مردم را فریب داده