پست‌ها

همه بچه‌های ارتش احساس وطن‌دوستی دارند، خدا حفظ شان کند!

تصویر
برادرم، در ولسوالی گرشک ولایت هلمند - یکی از نا امن‌ترین نقاط افغانستان- در ارتش خدمت می‌کند. او تازه به خانه برگشته است و از خاطرات اش در ارتش و نبرد با طالبان سخن می‌زند . او روایت‌هایی جالبی دارد. از جمله می‌گوید که: ما در یک ستاد 80 نفری ارتش هستیم که همه با صمیمیت یک خانواده باهم کار می‌کنیم. او از تقویت روحیه‌ی ضد طالبانی و موفقیت‌های ارتش در نبردها با طالبان می‌گوید. او هم‌چنان با گلوی بغض گرفته از شهادت همراهان اش سخن می‌زند که شاهد آخرین نفس‌های زندگی شان بوده است. او که به شدت از شهادت همراهانش به دست طالبان اندوهگین است، از شهادت دردآور یک همراهش بنام عین‌الله سخن می‌زند. او می‌گوید: عین‌الله پسرِ شجاع و کاکه بود که در زندگی فقط یک خواهر داشت. عین‌الله بخاطر تامین زندگی خودش و خواهرش به ارتش پیوسته بود و معاش ماهانه اش را برای خواهرش در ولایت تخار می‌فرستاد. برادرم می‌گوید که من و عین‌الله در میان 80 تن از همراهان مان صمیمی‌تر از همه بودیم. او سرنوشت غم‌انگیز عین‌الله با اندوه سنگینی که در درون اش احساس می‌کنم روایت می‌کند. او می‌گوید عین‌الله در یکی از عملیات‌ها و

همۀ ملاهای تأثیرگذار با من متحد اند

تصویر
گفت‌وگویی اختصاصی روزنامه جامعۀباز با مولوی سید اکبرآغا رهبر گروه «راه نجات افغانستان» گفت‌وگو از مختار وفایی اشاره: از پشتون‌های قوم سادات ولسوالی ارغنداب ولایت قندهار است و از چهره‌های تاثیرگذار رژیم طالبان بوده است. او زمانی یک جبهه‌ی بزرگ طالبانی را در قندهار رهبری می‌کرد که پس از سقوط رژیم طالبان و واردشدنِ قوای ایتلاف در افغانستان، در مخالفت علیه نیروهای خارجی برخاست و گروه جیش‌المسلمین را تاسیس کرد.   در گروه جیش المسلمین عمدتاً سربازان پراکنده‌ی طالبان گردهم آمدند و برای مبارزه علیه نیروهای خارجی در افغانستان، از شیوه‌های خشن و مسلحانه استفاده کرد. نام این گروه پس از اندکی فعالیت،   بر سرِ زبان‌ها افتاد و از سید اکبرآغا، به عنوان رهبر این گروه در همه‌جا نام‌برده می‌شد. سید اکبر آغا که در محافل رسمی از وی الحاج مولوی سید اکبرسادات نیز نام‌برده می‌شود، مرد خوش‌قیافه با ریش انبوه سیاه و قد میانه می‌باشد. او تعلمیات دینی دارد و در سال‌های قبل از طالبان یک مدرسه‌ی دینی را در شهر قندهار با هزاران طلبه‌ی دینی اداره می‌کرده است. سید اکبر آغا که از بمب‌‌های نیروهای

عفیف باختری و تحفه‌یی از جنس غزل

تصویر
عفیف باختری، کسی که نگاه‌اش، حرف‌اش،لبخند اش، گریه‌اش و تنهایی‌اش شعر است. کسی که پناه‌گاه شاعران دلتنگ بلخ است و شاعری که غزل را با خون اش می‌نویسد و بخاطر ادبیات، شعر و دنیایی پر از صمیمیت و صداقت اش، دست از همه پستی و رذالت‌هایی که رجاله‌های ادبی شهر گرفتار آن اند، کشیده است. من به این‌که عفیف باختری به تمام معنی و ذاتاً شاعر است و هیچ‌گاه او شعر را نسروده بلکه شعر او را سروده است، باور دارم. عفیف غنیمت بزرگی در دنیای ادبیات و شعرمعاصر حوزه زبان فارسی‌دری است. حتی یک غزل از استاد خوانده باشی و یا ازش شنیده باشی، نمی‌شود دلتنگ خودش و شعرهای پر از زندگی و صمیمت‌اش نشوی. من که مدت‌ها بود دلتنگ اش بودم، امروز بر حسب اتفاق   گذر اش به دفترم افتاد. با تمام خستگی‌ِ که داشت، همین که یک نفس عمیق کشید، گفتم: استاد، دلتنگ‌تان بودم، دلتنگ شعرهای تان، دلتنگ حرف‌ها و صحبت‌های تان... پس از چند حرف و حدیث، برایم یکی از سروده‌های تازه‌اش را خواند. مختار وفایی، استاد عفیف باختری و شایان فریور-تابستان 1392 برایش وعده دادم که این غزل را در «وبلاگ» می‌گذارم، تا تحفه‌یی از طرف خودش

آغازفعالیت گروه تروریستی فدائیان در فاریاب

یک گروهک تروریستی وابسته به آی.اس. آی، شبکه استخباراتی پاکستان،بنام «فدائیان» بتازگی وارد ولایت فاریاب شده در ولسوالی قیصار این ولایت جابجا شده است . این گروهک که توسط جنگجویان پاکستانی رهبری می‌شود، در آغاز بامداد امروز در قریه‌ی چهل‌گزی ولسوالی قیصار با لشکریان طالبان محلی درگیر شده و تلفات زیادی بر دو طرف جنگ وارد شده است . منابع امنیتی می‌گویند که گروهک تروریستی فدائیان که شامل نزدیک به شصت جنگجوی پاکستانی و افغانی می‌شود، بطور کمکی در صفوف جنگجویان طالب برای عملیات خیبر از پاکستان آمده بودند که قبل از آغاز عملیات بجان هم افتادند . دلیل درگیری میان این گروه‌ها، وارد شدنِ اتهاماتی مبنی بر ناکامی و سرپیچی طالبان محلی فاریاب از دستورات اسلام و آرمان‌های امارت اسلامی از سوی گروهک فدائیان دانسته شده است . سران گروهک فدائیان، مولوی صلاح‌الدین والی نام نهاد طالبان و سایر فرماندهان وی را، متهم به معامله با حکومت افغانستان کرده و آنان را «گمراهان» خوانده اند .