طعمههای معصوم سیاست
گلولههای جنایت و وحشت هیچ مرزی نمیشناسند. دیروز شکریه ۹ ساله را که از آغوش یک مادر هزاره به دنیا آمده بود و همراه با پدرش به صورت بیرحمانه سر بریدند و امروز کودکان بیگناه یک مادر پشتون را در سیدآباد میدانوردک به خمپاره بستند. سالهاست مرگ به صورتهای گوناگون برای ما دهان باز کرده است. گاهی جادهها به روی ما منفجر میشوند، گاهی آبهای شور یونان ما را خوراک ماهی و نهنگ میسازند و گاهی خمپارهها و شمشیرهایی که قرار است اسلامگرایان تروریست را پیروز و فاتح یک جنگ کثیف و انسانخوار بسازند، تکههای بدن ما را به خیابانها فرش میکنند. رهبرانی که دیروز وعدۀ تغییر سرنوشت را با تکرار آیاتی از قرآن میدادند، امروز بهمثابه دشمنان بیکفایت و خودخواهی برای مردمی بدل شدهاند که همه دعا میکنند اگر خیری از این بازیگران صحنۀ خون و جنایت برایشان نمیرسد، حداقل شری نرسد. مردم با صداقت و راستی یکونیم سال قبل پای صندوقهای رأی حاضر شده، انگشتهایشان را رنگی ساخته و به آینده لبخند زدند؛ اما اندکی نگذشت که گودالهای دفن امیدهای مردم دهان باز کردند و پیهم مرگ و خون و خشونت آفریدند.