پست‌ها

داعیه‌ی دروغ مبارزه با تروریسم

۱۷ سال قبل ایالات متحده و متحدان‌اش به افغانستان لشکرکشی نمودند تا ضمن نابودی تروریسم، دولت‌سازی و ملت‌سازی را در این کشور تقویت کرده و دمکراسی را به عنوان مهم‌ترین ارزش انسانی در جهان مدرن، در این کشور نهادینه سازند . اما امروز نه تنها تروریسم نابود و تضعیف نشده است بلکه شهرها در محاصره گروه‌های دهشت‌افگن استند و حکومت فاسد و لرزان که منتخب کاخ سفید است در پشت دیوارهای سمنتی حتی از خودش محافظت نمی‌تواند . دمکراسی شکست خورده و افراطیت دینی باور غالب در میان مردم است . سیاست‌مداران فاسد سرمایه‌دارتر، اما مردم فقیرتر شدند. داعش و طالب و چندین گروه تروریستی دیگر تقویت شدند، در حدی که بیشتر از نیم جغرافیای کشور را در اختیار دارند. نه نظام آموزشی اصلاح شد، نه بنیادهای اقتصادی و عایداتی شکل گرفت و نه ارتشی سازماندهی شد که بعد از خروج نیروهای خارجی بتواند از مردم و نظام دفاع کند. وضعیت فعلی همه ما طوری است که اگر افغانستان را ترک کنیم آوارگی و مهاجرت دایمی نصیب ما می‌شود و اگر بمانیم مرگ تدریجی در انتظار ماست‌ . این جهنمی که فعلا بروی همه ما دهن گشادتر باز کرده، حاصل خاک‌فروشی ما

پارلمان "اتاق قانون" است نه "اتاق تجارت"

متاسفانه پارلمان افغانستان در اثر غفلت مردم در دوره‌های قبلی انتخابات، محلی برای تجمع تاجران و ثروت‌اندوزان شد که همه آ نان کمیسیون‌های مالی و اقتصادی این نهادِ قانون‌گذار را به گروگان گرفته و با استفاده از آن تجارت‌های سیاه شان را گسترش دادند. اگر لیست حاضری نمایندگان مجلس را ببینید، بیشترین غیرحاضری و بیشترین بی اعتنایی به اصول مجلس را تاجران داشته اند. همچنام آنان هیچ‌گاه در دسترس مردم نبوده اند، چون اصول تجارت و تاجران براساس " منفعت شخصی" استوار است و در محضر مردم بودن بجز از روزهای کمپین بقیه روزها " منفعت شخصی" در پی ندارد. تاجران در جلسات تقنینی مجلس حاضر نیستند و به تماس و مشکلات مردم پاسخگو نیستند چون هدف آنان از ابتدا برای ورود به پارلمان قانون‌گذاری و قانون‌مداری نبوده بلکه هدف شان استفاده از امتیازات و مصوونیت پارلمانی برای افزایش ثروت و قدرت بوده است. مردم باید از خود بپرسند که چرا میزان ثروت و زراندوزی نمایندگان شان رو به بالا و میزان فقر و اوضاع زندگی آنان رو به پایین است؟ پاسخ مشخص است: هر یک رای شما به تاجران وسیله‌ی شد برای بدست آوردن پو

پنج‌تن از نمایندگان بلخ در پارلمان، بیشترین غیرحاضری را در سال هفتم تقنینی داشته اند

اسدالله شریفی نماینده مردم بلخ در مجلس، از ۸۲ جلسه، در ۲۵ جلسه غیرحاضر، در   یک جلسه رخصت، در پنج جلسه مریض، در دو جلسه در سفر ولایتی، در ۱۰ جلسه در سفر خارجی و در ۳۹ جلسه حاضر بوده است . علم‌خان آزادی نماینده‌ی مردم بلخ در مجلس، از ۸۲ جلسه، در ۴۳ جلسه غیرحاضر و در ۳۹ جلسه حاضر بوده است. این عضو مجلس نیز به دلیل غیرحاضری‌های متواتر وظیفه‌اش در یک اجلاس سال تقنینی به حالت تعلیق درآمده بود . اسحاق رهگذر نماینده مردم بلخ در مجلس، از ۸۲ جلسه، در ۲۶ جلسه غیرحاضر، در ۱۱ جلسه رخصت، در ۱۴ جلسه مریض و در ۳۱ جلسه حاضر بوده است. این نماینده مجلس که در حال حاضر والی بلخ شده، به دلیل غیابت متواتر وظیفه‌اش در یک اجلاس سال تقنینی به حالت تعلیق در آمده بود . احمدشاه رمضان نماینده‌ی مردم بلخ طی دوره هفتم تقنینی در مجلس، از ۸۲ جلسه، در ۲۷ جلسه غیرحاضر، در شش جلسه رخصت، در شش جلسه مریض و در ۴۳ جلسه حاضر بوده است . عباس ابراهیم‌زاده نماینده‌ی مردم بلخ طی سال هفتم تقنینی در مجلس، در 47 جلسه غیرحاضر، در 28 جلسه به دلیل مریضی، در 3 جلسه رخصت و تنها در 4 جلسه حضور داشته است .  از متن

در پناه مرده‌ها

تصویر
ربانی، مسعود، مزاری، قسیم فهیم، کاظمی، کلکانی، عبدالحق و ده‌ها رهبر و فرمانده جهادی دیگر که طی سال‌های جنگ و جهاد در افغانستان کشته شدند، امروز حیثیت همین جسدی را دارند که یک جنگجو از آن برای نشان گرفتن هدف و شلیک بسوی دشمن استفاده می‌کند. همه ساله برای تجلیل از مرگ این افراد بخشی از شهر کابل نظامی‌پوش شده و مسیرها بروی مردم مسدود می‌شوند. سخنران‌ها که فرزندان، برادران و یاران دیروز شان استند، از استیژی که به مناسبت سالگرد وفات یا قتل شان برگزار کرده به عنوان یک فرصت برای نمایش قدرت و موضع برای شلیک بسوی رقبای سیاسی شان استفاده می‌کنند. به نمایش‌های که به مناسبت سالروز قتل این افراد برگزار می‌شوند دقت کنید، نه حرف از احترام به مرده در میان است نه بزرگداشت از کارنامه‌های خوب یا بدشان. این شیوه‌ی سوءاستفاده از جسدها باعث ترویج دو عادت زشت و فرهنگ مردم‌آزاری در میان قلدرها و جهادی‌ها شده است. غصب یک تپه برای دفن جسد، اختصاص یک روز برای نمایش و ستایش از مرده.

قاتل زنجیره‌یی؛ از عضویت در سنا تا همکاری با طالبان

تصویر
    مختار وفایی محمد آصف عظیمی مشهور به آصف سناتور، نماینده سمنگان در دور اول مجلس سنا و مشاور فعلی ریاست اجراییه در امور مجاهدین، به تازگی متهم شده است که روز یکشنبه 11سنبله، حاجی رشاد حسامی یکتن از فرماندهان محلی وابسته به حزب جمعیت را در سمنگان در محضر عام تیراباران کرده است. قاضی نجیب‌الله حسامی برادر رشاد حسامی می‌گوید که برادرش روز یکشنبه 11 سنبله که با شماری از اراکین دولتی، اعضای شورای ولایتی و نیروهای امنیتی برای اشتراک در یک مراسم جنازه به ولسوالی خرم و سارباغ رفته بود، هنگام برگشت در منطقه قچندره مربوط به دره زندان، توسط آصف عظیمی و افراد مسلح‌اش به قتل رسیده است. قاضی نجیب می‌گوید که نخستین گلوله را آصف عظیمی به صورت حاجی رشاد حسامی شلیک کرده و بعد محافظانش او را تیرباران کرده اند. حاجی آصف عظیمی سناتور پیشین و مشاور فعلی ریاست اجراییه یک منبع موثق نیز در سمنگان تایید می‌کند که آصف عظیمی با بیشتر از 50 تن از افراد مسلح تحت امرش عصر روز یکشنبه در مسیر راه حاجی رشاد حسامی کمین افراز کرده و او را در حالی که شماری از نیروهای دولتی نیز شاهد بودند به قتل رسانیده است

سرقت مسلحانه و تنش نظامی در شهر مزارشریف

تصویر
دیروز شنبه حوالی ساعت 5 عصر، مردان مسلح وارد دوکان یک صراف بنام کاظم توسلی شده، پول، واسکت و مبایل های مالک دوکان و مشتری‌های حاضر در دوکان را با خود می‌برند. ساعتی پس از این رویداد، نیروهای امنیتی خانه اخترمحمد ابراهیم خیل مسوول حزب محاذ ملی در شمال افغانستان را که در چهارراهی برکت شهر مزارشریف موقعیت دارد محاصره کردند. نیروهای امنیتی مدعی اند که نورمحمد پسر اخترمحمد ابراهیم خیل عامل سرقت مسلحانه است و باید به این نیروها تسلیم شود. یک منبع امنیتی در بلخ که نمی‌خواهد از وی نام برده شود می‌گوید که نورمحمد پسر اخترمحمد ابراهیم خیل عصر دیروز شنبه، با افراد مسلح تحت امرش دوکان صرافی را در منطقه قالین‌فروشی‌های شهر مزارشریف به سرقت برده و شواهد کافی در این مورد وجود دارد. دزدان مسلح در حال انتقال صندوق پول براساس گفته‌های این منبع، سه موتر پر از افراد مسلح به سرکردگی نورمحمد ابراهیم خیل عامل این سرقت است و نورمحمد سوار بر یک عراده موتر هایلکس بحیث تعقیبی، دزدان تحت امرش را هدایت می‌کرد. منابع می‌گویند براساس شواهد و گفته‌های شاهدان، افراد مسلحی که دوکان کاظم توسلی را به سرقت بردند

ازبیکستان از طالبان چه می‌خواهد؟

تصویر
مختار وفایی   به تاریخ 10 اگست، شماری از اعضای دفتر طالبان در قطر که در راس آنان شیرمحمد عباس استانکزی   قرار داشت، به تاشکند سفر کرده و با مقامات ازبیکستانی از جمله   با عبدالعزیز کاملوف وزیر خارجه این کشور ملاقات کردند. هرچند ظاهراً سفر اعضای دفتر طالبان به ازبیکستان در جهت تلاش های این کشور برای کمک به پروسه صلح عنوان شد، اما اطلاعات نشان می‌دهد که مقامات ازبیکستان در ملاقات با اعضای طالبان، دنبال هدف مهمی در شمال افغانستان بوده اند. سفر هیات دفتر طالبان به تاشکند، دقیقا چند روز بعد از شکست کامل گروه داعش در ولسوالی درزاب ولایت جوزجان و تسلیم شدن ده‌ها عضو خارجی این گروه به طالبان صورت گرفت. در نبرد 21 روزه میان طالبان و داعش در جوزجان، ده‌ها جنگجو از دو طرف درگیری کشته شده و در نهایت مولوی عبدالرحمان رهبر خودخوانده این گروه، تصمیم گرفت تا بخشی از آنان به جانب حکومت و بخش دیگر به جانب طالبان تسلیم شوند. 250 عضو داخلی این گروه با اطمینان از اینکه شبیه میهمان توسط چرخبال‌های حکومت از معرکه نجات داده شده و از نقل و نبات شورای امنیت لذت خواهند برد پس از گیرماندن در محاصره مرگ

جنون کشتار، وجه مشترک اشرف غنی و هبت‌الله

تصویر
مختار وفایی اشرف غنی یک دمکرات و دانش‌آموخته دانشگاه‌های معتبر غرب است، اما ملا هبت‌الله دانش‌آموخته مدارس دینی در پاکستان که جهاد، درشت ترین سرفصل درس‌های بوده که او فرا گرفته است.   غنی فعلاً رییس حکومتِ به ظاهر مشروع است و ملاهبت‌الله رهبر گروه مسلحی که مخالفت این حکومت است. هردو با تمام تفاوت‌هایی که در شیوه زندگی، فکر، اندیشه و کارنامه‌های شان دارند، اما یک وجه مشترک میان این دوتن که طی سه سال اخیر و با دست یافتن هردو به مقام‌های ریاست و رهبری آشکار شد غیر قابل انکار است: جنون کشتار، سرکوب و انحصار. هبت‌الله پیرو ایدیولوژی جهاد است و معتقد به نظامی که استوار بر حدیث و روایت باشد، اما اشرف غنی پیرو باورهای به ظاهر دمکرات و استقرار یک نظام دمکراسی قابل انحصار می‌باشد. هبت‌الله از سوی پاکستان و چند نهاد استخباراتی کشورهای منطقه حمایت می‌شود، اما اشرف غنی بر حمایت‌های مالی، نظامی و سیاسی ایالات متحده، ناتو و بقیه شرکای بین‌المللی افغانستان استوار است. هردو به ریختن خون بی‌گناهان علاقه‌ی فراوان دارند چون فکر می‌کنند از این طریق به آنچه برای شان هدف تعیین شده می‌رسند.   اشرف غنی

چه کسی شرم‌سار تاریخ خواهد بود؟

تصویر
وزیر و فرماندهی که سربازش را می‌فروشد و نظاره‌گر گندیدن اجساد آنان است یا خبرنگاران؟ سخنگویانی که به چشم مردم خاک می‌زنند یا خبرنگارانی که می‌کوشند تصویر واقعی از آنچه اتفاق افتاده را به مردم برملا کنند؟ دیروز وزرای دفاع و داخله در پیوند به رویداد هولناک غزنی کنفرانس مطبوعاتی داشتند. برمک و بهرامی نشان دادند که وزرای یک کشور در حال جنگ، نه تنها بر جزییات آنچه در چند قدمی پایتخت می گذرد واقف نیستند، بلکه می‌توانند با تمام وقاحت و زشتی در حالی که لباس‌های ملکی بر تن دارند، با چهره های افسرده، پاسخ های بی سر و ته، توجیهات احمقانه و مسوولیت گریزی در مقابل رسانه ها حاضر شوند. ما با بیست گروه تروریستی طرف هستیم، اردوی ما نوپای است، برای جلوگیری از تلفات ملکی حمله نمی کنیم، نیروهای ما شجاعانه می جنگند و ...چند حرف مفت دیگر از جمله حرف‌های مشهوری است که معمولاً در افغانستان مسوولان امنیتی را از پرسش‌های خبرنگاران نجات می دهند. سخنگویان حکومت از چهار روز بدینسو جار زدند که نیروهای تازه نفس در راه اند. راهی که در دو ساعت آنرا میتوان آنرا طی کرد. مردم آواره و گرسنه و زخمی در کوچه ه

شکنجه‌ی برقی و لت‌وکوب یک جوان توسط یک مسول امنیتی سرپل

تصویر
سرپرست حوزه دوم فرماندهی پولیس ولایت سرپل یکی از باشندگان این شهر را شکنجه‌ی برقی و لت‌وکوب کرده ضمن مطالبه ۵۰ هزار افغانی از او خواسته است که به رسانه‌ها و حکومت حرفی نگوید وگرنه کشته می‌شود. مهدی کاظمی فرزند محمد، جوان ۳۳ ساله از قریه نوآباد حوزه دوم مرکز ولایت سرپل است که توسط میوند، سرپرست حوزه دوم امنیتی پولیس سرپل شکنجه برقی و لت‌وکوب شده است. مقام‌های محلی در گفت‌وگو با خبرگزاری افق، شکنجه‌ی برقی و لت‌وکوب شدن مهدی، توسط میوند را تایید کرده است. مهدی کاظمی در گفت‌وگو با خبرگزاری افق، روایت درناکی دارد که نشان می‌دهد او ساعت ۱۰ صبح روز دوشنبه( ۱۵ اسد ۱۳۹۷) از شهر کهنه، پهلوی حوزه‌ی اول امنیتی پولیس به طرف شهر نو روان بوده که چند تن از یک موتر سرخ به قصد بازداشت او پایین می‌شوند. مهدی می‌گوید: «آنان خواستند مرا با خود ببرند، من تقلا کردم تا دستم را رها کنم و پرسیدم، به من چه کار دارید؟ یکی شان تفنگچه را کشید و مرا به زور داخل موتر شان انداختند. « اما مهدی‌ اعتراف می‌کند که من تاکنون هیچ جرمی را مرتکب نشده بودم   و هنوز نمی‌دانستم که چرا بازداشت شده ام و نمی‌شن

جنازه‌های ۱۷ اسد را هنوز دفن نکرده‌ایم

تصویر
-مختار وفایی ‌ «طالبان چون طوفانی این روستا را جارو کردند و حدود 70نفر اهالی روستا را به قتل رسانیدند. بعضی‌ها را سر بریدند و بعضی‌ها را زنده زنده پوست کردند.» * در یک   ظهر گرم تابستان همه‌چیز به‌خوبی جریان داشت، پدرم آبیاری می‌کرد، من و بچه‌های قریه در جوی آب کنار حویلی‌مان مصروف آب‌بازی بودیم. قریه از صمیمت و آرامش لبریز بود. برخی‌ها زیر سایه‌های درختان به قصه‌پردازی مصروف بودند و برخی‌ها در مزارع‌شان بیل می‌زدند. هوا نسبتاً گرم بود، حوالی چاشت بود که صدای تیراندازی از آن‌سوی قریه به گوش ما رسید. بی‌خیال به آب‌بازی‌مان ادامه دادیم. لحظاتی نگذشت که مادرم سراسیمه رسید، مرا از جوی آب کشید و داخل حویلی رفتیم. هنوز نمی‌دانستم چرا چشم‌ها همه نگران‌اند. قریه در سکوت وحشتناکی فرو رفته بود. زنان همسایه به خانۀ ما گردآمده بودند. وحشت از چشم‌ها و صورت همه می‌بارید. اما من به آب‌بازی فکر می‌کردم و اینکه صدای تیراندازی، ممانعت مادرم از آب‌بازی، نگرانی و اضطراب زنان روستا که در خانه‌ی ما جمع شده بودند چه ربطی باهم دارند؟ مادرم نگرانِ پدرم بود. می‌گفت او در ‌مزرعه آبیاری می‌کرد، نکند طالب