پست‌ها

جهان ویران ما مردها

تصویر
با شنیدن اولین آهنگ صدایش نتوانستم اشک نریزم. صدایش آشنا بود، آشنای از آن دوردست‌ها که انگار مرا برای یاری و باهمی همیشگی صدا می‌زد. معنای اشک‌هایم را هنوز نمی‌توانم دقیق تفسیر کنم، اما مطمئنم تنها بخاطر دلخوشی نبود. چون شاهد بودم که همسرم بخاطر آمدن این کوچکِ زیبا چه دردهای هولناکی را در نُه ماه و ۱۲ ساعت اخیر کشید. در ۱۲ ساعتی که نیلوفر در بستر شفاخانه درد می‌کشید و منتظر فلورا بود، بارها از خودم پرسیدم که چرا برای داشتن فرزند تن به چنین دردی می‌دهیم. دردی که روح و استخوان مادر را می‌سوزاند و آمدنش در کنار بقیه دردهای هولناک، مادرش را تا نیمه‌راه مرگ نیز می‌برد. دردی که از عمر مادر می‌کاهد و مسوولیت‌های سنگین و همیشگی را نیز روی دست پدر می‌گذارد. از این‌که چانس حضور در کنار همسرم در تمام لحطه‌های نُه ماه بارداری و چندساعتِ زایمان را داشتم خوشحالم، چون با دیدن این‌که همسرم چه دردهای کشید، می‌توانم پدر بهتری باشم. این تجربه جهانم را دگرگون کرد. جهانی که به شدت مردانه و خالی از درک دنیای مادران بود. حالا بهتر درک می‌کنم که دنیای مادران در میان موجی از مهربانی، زیبایی و فداکاری،

حمله به شهر شگفتی‌ها

تصویر
این‌جا شهر شگفتی‌هاست، با مردمان مهربان، مهمان‌نواز و سخت‌کوش. مسیحیان، مسلمانان، بودایی‌ها، هندوها و زرتشتی‌ها پس از تنش‌های نسبتاً دوامدار، از ۱۰ سال بدین‌سو به آرامش و صلح دست یافته اند. صلحی که بار دیگر با افزایش تنش‌های فرقه‌یی و حملات مرگبار دیروز، در معرض خطر قرار گرفته است. سال 2015، شهر کولومبو، سریلانکا   دیروز که خبر حملات مرگبار به شهر کولومبوی سریلانکا را شنیدم شوکه شدم. این شهر ساحلی که مرکز تجارت و صنعت سریلانکاست، در این فصل سال میزبان هزاران توریست از سراسر جهان است. من در سال ۲۰۱۵ در همین فصل برای چند روزی آن‌جا بودم. حدود ۶۰ فیصد مسافران هواپیمای حامل ما که از شهر دُبی به مقصد کولومبو پرواز می‌کرد، شهروندان اروپایی، آمریکایی و دیگر کشورهای آسیایی از جمله چین بودند. سریلانکا با تاریخ کهن، فرهنگ‌های متعدد، مردم مهربان و جاذبه‌های گردشگری‌اش، به یکی از شگفتی‌های آسیا تبدیل شده و سالانه مقصد صدها توریست‌ از سراسر جهان است. پس از سال ۲۰۰۹ که سرکوب گروه شورشی به نام ببرهای تامیل منجر به برقراری صلح در این کشور شد، مردم سریلانکا در آرامش بسر می‌برند.   70در

ذهن مسلح

خانم راهنما در حالی که برای هریک از بحث‌های آموزشی‌اش مثالی ارایه می‌کرد، نام مرا روی تخته سفید نوشت تا با آن مثالی بزند. برای این‌که بهتر توضیح دهد، شغل مرا هم نوشت: ژورنالیست. که به لهجه و زبان جنوب سویدن تلفظ آن می‌شود چیزی شبیه به یورنالیست. در کنارِ مرد میان‌سالی از بوسنیا، خانم جوانی از اکوادور و زن محجبه و بزرگسالی از عراق نشسته‌ام. خانم راهنما همچنان که بحث خود را توضیح می‌داد گفت: نام او مختار است. او یک ژورنالیست   و از افغانستان است. خانم محجه عراقی که آرایش‌های صورتش را عرق و گرما بهم زده بود، با تعجب بمن نگاه کرد و با حرکات دستش خواست بپرسد که وظیفه‌ام دقیقاً چه بوده؟ راهنما چندین بار برایش توضیح داد که ژورنالیست.  قلمی را شبیه مایک نزدیک دهنش گرفته و به شکلی ادا و اطوار درآورد که انگار در حال مصاحبه تلویزیونی است.   خانم عراقی که نامش نوریه بود بازهم نفهمید. راهنما بار دیگر تلاش کرد با زبان بدن به ایشان معنی ژورنالیست را بفهماند. خانم نوریه با صدای بلند و لهجه عربی گفت: آهاااا، مُسَلّح؟ او تصور کرد که منظور را دریافته و من یک مرد مسلح و تفنگدار بوده ام. خانم ر

دانلود رایگان کتاب "خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر"

تصویر
خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر در سال 2013 منتشر شد. این کتاب بصورت گفت‌وگو توسط دکتر پرویز آرزو شاعر و نویسنده افغان نوشته   شده است. جنرال عبدالقادر مشهور به جنرال کودتاها، دو کودتا را در دهه پنجاه خورشیدی رهبری کرد که تاثیر زیادی روی سرنوشت سیاسی افغانستان گذاشت. جنرال عبدالقادر از همکاران نزدیک سردار داوود در کودتای بدون خون‌ریزی برای پایان دادن به سیستم شاهی و روی کار آمدن جمهوریت بود. او پنج سال بعد با رهبری یک کودتای دیگر در تبانی با گروه‌های چپ، سردار داوود را از قدرت خلع و باعث روی کار آمدن نظام کمونیستی شد. جنرال عبدالقادر ضمن رهبری این دو کودتای مهم، در پست‌های مهم نظامی از جمله وزارت دفاع کار کرده است. خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر که حاوی نکات بسیار مهم است، به دو دلیل   ارزش خواندن را دارد: نثر زیبا و رمان‌گونه‌ی دکتر پرویز آرزو و حقیقت‌های در مورد کودتاهای که کمتر حرف مستند در مورد آنان گفته و نوشته شده است. جنرال عبدالقادر به دلیل جرات و صداقتی که در گفتارش دیده می‌شود، به اشتباهات خود و همراهانش اعتراف کرده و تلاش می‌کند از حقیقتی که بر افغانستان گذشته چشم‌پوشی نکند

پلنگی در من زنده‌گی می‌کند

تصویر
مجموعه شعر نیلوفر لنگر، با عنوان «پلنگی در من زنده‌گی می‌کند»، در پاییز سال 1396 توسط انجمن قلم افغانستان در کابل منتشر ش د. نسخه پی‌دی‌اف این مجموعه شعر را می‌توانید با کلیک روی نام کتاب بصورت آسان و رایگان دریافت کنید. پلنگی در من زنده گی می کند

اعترافات حاجی محمد محقق به قلم خودش - دانلود رایگان

تصویر
بازخوانی تاریخ به تازگی گزینه‌ی را در وبلاگ خود برای بارگزاری کتاب‌های پی‌دی‌اف توانستم اضافه کنم. دانلود کتاب برای مخاطبان وبلاگ بسیار آسان و در عین حال رایگان است. من کتاب‌های را که فکر می‌کنم برای دوستان و مخاطبان مفید است هر ازگاهی در وبلاگ آپلود کرده و در اختیار دوستانم می‌گذارم. حالا، نخستین کتابی را که می‌توانید آسان و رایگان دانلود کنید، یک متن تاریخی و جنجالی است. این کتاب در سال 1363 خورشیدی و در اوج جنگ‌های فرقه‌یی و جهاد علیه حکومت کمونیستی، توسط حاجی محمد محقق از سران سازمان نصر نوشته شده است. آقای محقق بعدها تلاش کرد این کتاب را جمع‌آوری و نابود کند، چون اعتراف‌های تلخی از جنگ‌های گروهی، قومی و قبیله‌یی در آن گنجانیده شده است که می‌تواند فعلاً برای شان قیمت تمام شود. من این کتاب را اینجا بارگذاری می‌کنم تا قبل از پاک شدن از حافظه تاریخ، مورد قضاوت و باعث عبرت ما که از جنگ و جهاد آسیب دیده ایم شود. با یک کلیک روی نام کتاب، می‌توانید کتاب را آسان و رایگان دانلود کنید. ⇓ خاطرات یک سنگرنشین

شورای شهریه چیست و چه کارمی کند؟

تصویر
 از چند سال پیش بدینسو دفتر آیت الله سید علی خامنه ای رهبر مذهبی جمهوری اسلامی ایران و آیت الله مکارم شیرازی معروف به سلطان شکر ایران و از مجتهدان همسو با نظام ایران هرماه مبلغ 170 میلیون تومان " یعنی 100 میلیون تومان دفتر آقای خامنه ای و 70 میلیون تومان دفتر آیت الله مکارم شیرازی" برای آن عده از علمای شیعه ولایت بلخ که طرفداران حکومت ایران هستند، توزیع می نمایند. برای توزیع دقیق و نظارت بهتر این پولها شورای بنام " شورای شهریه حوزات عملیه" تشکیل گردیده است که افراد ذیل در آن دخیل هستند : 1-    شیخ محمد کاظم جعفری رییس علمای شیعه ولایت بلخ. 2- - آقای عارفی دره صوفی یکی از شخصیت های مشهور دره صوف و از فرماندهان جهادی سابق. 3- شیخ عبدالله رفیعی یکی از علمای شناخته شده چارکنت که سابقه عضویت در حرکت اسلامی را داشته و برای فعلا از افراد همسو با آقای محقق به حساب می آید. 4-   سید حیات الله عالمی نماینده مردم سرپل در پارلمان کشور و یکی از افراد با نفوذ شمال. 5-     سید حیدر هاشمی امام جمعه شهر مزار و یکی از علمای مشهور این شهر.   این افراد وظیفه دارند که ع

اندوه بی‌پایان ما

مادرم همیشه راوی روایت‌های غم‌انگیز و اندوه‌بار است.   با مادرم که صحبت می‌کنم تلاش می‌کند از خبرهای تلخ پیرامونش آگاه نشوم، اما من همیشه اندوه را از صدا و سخنان ساده و روستایی‌اش احساس می‌کنم. چندی قبل، از مرگ دو دوست روستایی و قدیمی‌اش برایم گفت. مرگ‌های عجیب و ناگهانی که جان یکی را روی مزرعه‌اش در حال کار، و جان دیگری را هنگامی که برای تازه‌عروس‌اش از شهر سوغات و تحفه برده بود گرفت. مادرم گفت، خاله فاطمه* از روستا به شهر آمده بود و بیماری سختی داشت؛ می‌خواست خودش را تداوی کند، اما متوجه شد که چرخ چاه آب خانه شان خراب است و تازه‌عروس‌اش برای کشیدن آب از چاه به عذاب است‌. پول اندکی را که داشت یک چرخ جدید برای چاه آب خرید و تحفه‌های برای عروس‌اش خرید و بدون مراجعه به داکتر به روستا برگشت. چرخ چاه آب را ترمیم کرد و روز بعد فوت کرد. روز دیگری گفت خانم رسول‌بای* همسایه قدیمی ما نیز ناگهانی فوت کرد. پرسیدم چطور؟ گفت، روزها در مزرعه‌اش سخت کار می‌کرد چون پسرش پس از فوت پدرش تنها بود. باوجودی که درد داشت و ضعیف شده بود، اما اصرار می‌کرد که برای کمک به تنها پسرش باید به مزرعه بر

خون ورونیکا پایمال نشد

تصویر
ورونیکا گورین، روزنامه‌نگار ایرلندی که برای روزنامه ساندی‌اندیپندینت کار می‌کرد، می‌تواند الگوی شجاعت برای همه خبرنگاران، مخصوصاً آنانی که در مناطق پر از چالش مانند افغانستان کار می‌کنند باشد. Veronica gourin گورین در سال 1996، توسط کارتل‌های مواد مخدر به قتل رسید، اما گزارش‌ها و سپس مرگ او، باعث تغییر بزرگ در جامعه ایرلند شد.  ایرلند در دهه نود، کشور آشفته و پر از معتادان مواد مخدر بود. گانگسترها، تجارت‌های بزرگ و زندگی‌های اشرافی را از خرید و فروش مواد مخدر ساخته بودند. گورین با جستجو، در اعماق زندگی گانگسترها رفت و از آنان پرسید که چگونه می‌شود بدون هیچ عایدی، زندگی اشرافی ساخت؟ گانگسترها در پی نشر گزارش‌های ورنیکا گورین، به او هشدار دادند و در ضمن تلاش کردند او را با بسته سه صد هزار دالری تطمیع کنند. ورنیکا نه تسلیم تهدید شد نه تسلیم تطمیع. به پنجره خانه‌اش شلیک کردند، سپس قاتل فرستادند و دو تیر به پایش زدند. اما گورین عقب‌نشینی نکرد و برای برملا ساختن شبکه‌های مواد مخدر تلاش کرد. او به سرنخ‌های اصلی باندهای جنایت‌کار که داشت شهر را به ویرانی و مردم را به سیاهی می‌کشان