پست‌ها

چه کسی راست می‌گوید، من یا مهمان‌دار هواپیما؟

تصویر
هواپیما بال‌هایش را روی اقیانوس پهن کرده و دل آسمانِ صاف و زلال را به سمت شهر کپنهاگن می‌درید. آفتاب هنوز بر بال‌های هواپیما می‌تابید و من به دور دست‌ها که فقط ابر، آب و آسمان بود خیره شده بودم. شعاع نارنجی آفتابِ در حال غروب که بر بال‌های هواپیما و سطح اقیانوس می‌تابید تماشایی و آرام‌بخش بود. تلاش داشتم با تماشای منظره‌های دلنشینِ روی اقیانوس، از خستگی و بی‌خوابی چند شب و روز گذشته اندکی بکاهم. دیری نپایید که مهمان‌دارِ هواپیما با برگه‌ی در دست سراغم آمد و این خیال مرا باطل کرد. از پنجره کوچک هواپیما چشم‌هایم به خط خطی‌های زیر ابرهای پراکنده دوخته شده بودند. ظاهراً نشانی از یک شهر بود، اما از آن ارتفاع نمی‌شد تشخیص داد که شهر است تا شعاع نوری بر سطح آب. مهمان‌د‌ار از فردی که در صندلی دست چپم نشسته بود پرسید: شما مختار وفایی هستید؟ با شنیدن صدای مهمان‌دار، از آن منظره تماشایی چشم بریدم و به وی که مرا جستجو می‌کرد نگاه کردم. مطمین نبودم که نام مرا پرسیده، منتظر ماندم تا صحبتش با افرادی که در دو صندلی دست چپم نشسته بودند تمام شود. مهمان‌دار یک سینی کوچک در دست داشت ک

اول خودتان را نجات دهید

تصویر
این دوست من سحر موسی نام دارد. شاعر و نویسنده‌‌ی از غزه فلسطین است. به سحر گفتم که آیا می‌دانید هرسال در جمعه آخر ماه رمضان، هزاران تن از شهروندان شهیدپرور افغانستان برای آزادی قدس و جهت همدردی با مردم فلسطین تظاهرات می‌کنند؟ پرسیدم که فلسطینی‌ها می‌دانند که این‌روزها پوسترهای بزرگ تبلیغاتی در حمایت از فلسطین و قدس، چهره شهر کابل را تغییر داده؟ سحر موسی گفت، مردمی که در فقر، جنگ و بی‌عدالتی زندگی می‌کنند چطور از راهی به این دوری قدس را آزاد و فلسطین را حمایت می‌کنند؟ گفتم این را باید از جمهوری اسلامی ایران و ملاهای افغانستان بپرسیم، چون احتمالا حوزه علمیه قم نسخه‌ی برای این کار نوشته است. سحر موسی گفت، متاسفانه فلسطین و قدس به ابزاری در اختیار کشورهای مختلف از جمله ایران و برخی کشورهای عربی بدل شده است. این کشورها منافع شان را زیر شعارهای حمایت از قدس و فلسطین دنبال می‌کنند که مواد سوخت این بازی، احساسات و فقر مردم در کشورهای مختلف از جمله افغانستان است. به باور سحر موسی، مردم فلسطین مشکلات زیادی دارند و قدس نیز حاصل رویدادها و تنش‌های تاریخی است، اما منطقی و عاقلانه ا

جزئیات درگیری نظامی در مرکز شهر مزارشریف؛ افراد مسلح، یک متهم را از چنگ نیروهای امینتی درآورده و با خود بردند

تصویر
مختار وفایی حوالی ساعت 10 روز شنبه، افراد مسلح تحت امر حاجی آصف آزادی مدیر مبارزه با جرایم جنایی فرماندهی   امنیه کاپیسا، پس از یک درگیری نظامی در مرکز شهر مزارشریف، یک متهم بازداشت شده را از چنگ نیروهای مبارزه با مواد مخدر ولایت بلخ درآورده و با خود بردند. حاجی آصف آزادی لحظاتی پس از این رویداد، در صفحه فیسبوک خود نوشت که مورد حمله تروریستی قرار گرفته و این حمله به دستور عبدالغفار امیری معاون و سرپرست مدیریت مبارزه با مواد مخدر ولایت بلخ انجام شده است. آزادی تا چندی قبل بحیث آمر مبارزه با جرایم جنایی فرماندهی امنیه بلخ کار می کرد که با تغییرات در رهبری فرماندهی امنیه این ولایت، وی در همین بست به ولایت کاپیسا تبدیل شد. با این حال عبدالغفار امیری معاون و سرپرست مدیریت مبارزه با مواد مخدر ولایت بلخ میگوید که آصف آزادی و افراد تحت امرش به هدف آزادسازی یک متهم به سربازان مبارزه با مواد مخدر حمله کرده که در این درگیری یک سرباز و یک فرد ملکی زخم برداشتند. امیری میگوید که نیروهای مدیریت مبارزه با مواد مخدر ولایت بلخ، براساس هدایت ریاست ثارنوالی اختصاصی معینیت مبارزه با مواد

لشکر فاطمیون: سوء استفاده ایران از فقر مهاجران افغانستانی

تصویر
مختار وفایی در ۳۰ عملیات سخت و مرگبار علیه داعش حضور داشتم و ۳ بار مجروح شدم. ضمن این‌که مسئولان سپاه پاسداران به وعده‌های که به ما داده بودند عمل نکردند، حتی از مداوای مجروحان «فاطمیون» سر باز زدند. من فعلاً با بدن مجروح در حالی که توانایی کار هم ندارم، در تلاش برگشت به افغانستان هستم، چون به این نتیجه رسیدم که از عقیده و مجبوریت ما سوءاستفاده شد.   این سخنان حسن رضایی عضو «لشکر فاطمیون» است که پس از چهارسال عضویت در این گروه نظامی، اکنون به دلیل جراحت‌های که در جریان نبردها در سوریه برداشته، در ایران سرگردان است. او که در ایران «مصروف کارگری» بود، اوایل سال ۱۳۹۴ و پس از گسترش سیطره داعش در سوریه و عراق، در حالی که سپاه پاسداران لشکر جنگجویانی را از میان مهاجران افغاستانی در ایران سازمان می‌داد، به این گروه پیوست. حسن رضایی می‌گوید؛ سه بار در نبرد با داعش مجروح شده، بارها برای معالجه به بیمارستان‌های مربوط به سپاه مراجعه کرده، اما تحویل گرفته نشده است.   او سرخورده و ناراحت از وعده‌های عملی نشده سپاه پاسداران می‌گوید که دنبال راهی برای برگشت به افغانستان است. رضا

آزادی رسانه‌ها در افغانستان، دست‌آوردی در پناه مصلحت

مختار وفایی نهادهای ناظر و حامی رسانه‌ها در افغانستان از حدود چهار سال بدینسو آمار تکان دهنده‌ی از قتل، خشونت و تهدید علیه خبرنگاران منتشر می‌کنند و بر اساس آن، هر سال ر ا«سال مرگ‌بار برای رسانه‌ها» می‌نامند. این آمارها نشان می‌دهند که گراف خشونت علیه خبرنگاران همزمان با افزایش بحران امنیتی و سیاسی در افغانستان، سیر صعودی را می‌پیماید. تنها در سال 1397 خورشیدی، 20خبرنگار و کارمند رسانه‌یی در افغانستان کشته شده اند که از این میان تنها عاملان   قتل دو خبرنگار بازداشت شده اند. حکومت افغانستان که همواره از آزادی بیان و فعالیت گسترده‌ی رسانه‌ها به عنوان یک دست‌آورد و شعار برای جلب توجه حامیان بین‌المللی‌اش استفاده می‌کند، کم‌ترین توجه را در عرصه‌ی حمایت از خبرنگاران، کاهش خشونت علیه آنان و ترویج و تطبیق قانون دسترسی به اطلاعات     نداشته است. براساس آمار« مرکز خبرنگاران افغانستان»، در دو دهه اخیر 100 خبرنگار و کارمند رسانه‌یی در افغانستان کشته شده اند که 95درصد عاملان آن از مجازات معاف بوده اند. طی سال‌های اخیر با وجود تقاضاهای مکرر و گسترده خبرنگاران از حکومت افغانستان در جهت پایا

جهان ویران ما مردها

تصویر
با شنیدن اولین آهنگ صدایش نتوانستم اشک نریزم. صدایش آشنا بود، آشنای از آن دوردست‌ها که انگار مرا برای یاری و باهمی همیشگی صدا می‌زد. معنای اشک‌هایم را هنوز نمی‌توانم دقیق تفسیر کنم، اما مطمئنم تنها بخاطر دلخوشی نبود. چون شاهد بودم که همسرم بخاطر آمدن این کوچکِ زیبا چه دردهای هولناکی را در نُه ماه و ۱۲ ساعت اخیر کشید. در ۱۲ ساعتی که نیلوفر در بستر شفاخانه درد می‌کشید و منتظر فلورا بود، بارها از خودم پرسیدم که چرا برای داشتن فرزند تن به چنین دردی می‌دهیم. دردی که روح و استخوان مادر را می‌سوزاند و آمدنش در کنار بقیه دردهای هولناک، مادرش را تا نیمه‌راه مرگ نیز می‌برد. دردی که از عمر مادر می‌کاهد و مسوولیت‌های سنگین و همیشگی را نیز روی دست پدر می‌گذارد. از این‌که چانس حضور در کنار همسرم در تمام لحطه‌های نُه ماه بارداری و چندساعتِ زایمان را داشتم خوشحالم، چون با دیدن این‌که همسرم چه دردهای کشید، می‌توانم پدر بهتری باشم. این تجربه جهانم را دگرگون کرد. جهانی که به شدت مردانه و خالی از درک دنیای مادران بود. حالا بهتر درک می‌کنم که دنیای مادران در میان موجی از مهربانی، زیبایی و فداکاری،