پست‌ها

شکنجه در قشم، نگرانی در کابل و مردمانی با تجربه‌های مشابه

مختار وفایی در گوشه‌ یک روستای تاریک و ساکت در شهرستان فلاورجان اصفهان، پس از ۱۰ ساعت کار در گلخانه‌‌ای با دمای حدود ۴۰ درجه، به اتهام «اصرار برای دریافت دستمزد و بی‌ادبی به ارباب» مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. بهار سال ۱۳۸۸ هجری خورشیدی بود که پس از چند روز بیکار ماندن در خانه، با امیرعلی، مالک گلخانه‌‌ای در دشت ده‌سرخ اصفهان، سر کار رفتم. آن‌ روز به دلیل بدخُلقی و دستورات پی در پی صاحب کار، بیشتر از ساعت‌های معمول کاری کار کردم، اما در آخر روز هنگامی که قرار بود دریافت دستمزد، مرحمی بر خستگی‌هایم باشد، مورد ضرب و شتم بی‌رحمانه‌‌ای قرار گرفتم. امیرعلی بیرون از گلخانه، به ماشینش تکیه داده بود و سیگار دود می‌کرد. به سمت او رفتم و با تواضع برایش گفتم: «ارباب کار تمام شد. اگر لطف کنید پولم را بدهید که راه دور است و دیرم شده.» ارباب دود سیگارش را به صورتم پُف کرد و گفت: «برو فردا بیا. باز هم کار داریم، پول دو روز را یک‌جایی می‌دهم.» وقتی گفتم کار این گلخانه تمام شد، گلخانه بعدی کجاست، گفت: «به تو مربوط نیست. فردا بیا پول دو روز کارگری‌ات را از

دندان‌های که به جان عطامحمد نور خلید

تصویر
شمارش ابتدایی آرا در بلخ نشان می‌دهد که داکتر عبدالله حتی در ولسوالی‌های خُلم و تاشقرغان که زادگاه و پایگاه عطامحمدنور و متحدان سیاسی‌اش است بیشترین رای را از آن خود کرده است. بیشترین هزینه و بیشترین همایش‌ انتخاباتی در ولایت بلخ توسط ستاد انتخاباتی اشرف‌غنی صورت گرفت. امرالله صالح، سرور دانش، یوسف غضنفر و اشرف‌غنی بصورت جداگانه در همایش‌های بزرگ مردمی در #مزارشریف شرکت کردند. در حالی که به نمایندگی از داکتر عبدالله، تنها   یک همایش انتخاباتی با حضور جنرال دوستم در این ولایت برگزار شد.   نور همه افراد تاثیرگذار از تاجر تا وکیل، از مدیر تا مادون را به حمایت از غنی بسیج کرد. یک شب قبل از انتخابات در یک جلسه در کابل به فرماندهان و متحدان‌اش گفته بود: "هرکس به عبدالله رای بدهد بمن خیانت کرده. " نور در دوسال اخیر بارها عبدالله را عزت‌فروش، خائن، مار آستین و بی‌کفایت خوانده و گفته بود که "دندان‌هایت را به جان ما تیز کردی، دندانت به جان ما نمی‌خله، دندان‌ته می‌شکنانم. " عبدالله که به خوبی از دندان‌هایش مواظبت کرد، توانست از داخل خانه عطامحمد نور رای بگیرد.

بخش‌های از ولسوالی استراتیژیک شولگره به طالبان واگذار می‌شود

تصویر
اطلاعات منابع محلی نشان می‌دهد که مسوولان امنیتی در حال معامله سرنوشت مردم ولسوالی شولگره ولایت بلخ با طالبان استند. منابع موثق می‌‌گویند که مسوولان امنیتی دستور عقب‌نشینی یک پاسگاه نیروهای امنیتی را از روستای «سیاه آب» به روستای «خاکباد» داده که با این کار، چندین روستای امن در تیررس طالبان قرار می‌گیرند و ساحات تحت سلطه این گروه بصورت عمدی گسترش داده می‌شود. طالبان فعلاً تنها در روستاهای رحمت‌آبادُ سیاه آب و برخی ساحات کوهستانی ولسوالی شولگره حضور دارند، اما عقب‌نشینی نیروهای دولتی از «سیاه آب»، به معنای کشانیدن جنگ در مناطق وسیعی از شرق ولسوالی شولگره است.     شولگره در مسیر شاهراه مهم و عایداتی مزار-دره صوف واقع شده و سقوط این ولسوالی بدست طالبان، منجر به قطع شدن یکی از شاهرگ‌های اقتصاد کشور می‌شود. فعلاً جنگ از ساحه «سیاه آب» بیرون کشانیده شده و قرار است موج بعدی نا امنی، روستاهای خاکباد، ناقلین، زوارها، خواجه سکندر    و تمام ساحات در شرق ولسوالی شولگره را ببلعد. مردم این ساحات نه تنها رابطه‌ی    با طالب و داعش ندارند، بلکه به دلیل فقر و زندگی مسالمت‌آمیز، برای ایجاد گرو

پشت پرده ماجرای قتل رییس دیوان امنیت عامه محکمه ابتدایی ولایت بلخ

تصویر
مختار وفایی صبح امروز پنج‌شنبه قاضی نجیب الله حسامی رییس دیوان امنیت عامه محکمه ابتدایی ولایت بلخ، در حالی که از خانه به طرف دفترش در حرکت بود، در ناحیه دهم شهر مزارشریف توسط افراد مسلح به قتل رسید. نجیب الله حسامی از یکسال بدینسو در تلاش به محکمه کشانیدن قاتلان برادرش رشاد حسامی بود که در 5سپتامبر 2018 در ولایت سمنگان به قتل رسیده بود. رشاد حسامی فرمانده یک گروه خیزش های مردمی در ولایت سمنگان بود که به گفته خانواده اش و منابع موثق، توسط محمد آصف عظیمی سناتور پیشین سمنگان در مجلس سنا و مشاور پیشین ریاست اجراییه به قتل رسیده است. قاضی نجیب الله حسامی سال گذشته و پس از کشته شدن برادرش رشاد حسامی، به سمنگان رفته و برای به دادگاه کشانیدن آصف عظیمی تلاش می کرد. نجیب الله حسامی سال گذشته در صحبت مفصل به من گفت: «هرکس از اعضای خانواده ام کشته شود، مسوول آن سناتور آصف عظیمی است، چون او تلاش دارد خانواده ما را نابود کند.» قاضی نجیب آن زمان در مورد قتل برادرش گفت: «برادرم روز یکشنبه   ۱۱   سنبله (1397) با شماری از اراکین دولتی، اعضای شورای ولایتی و نیروهای امنیتی برای جنازه یکی از

یک نخود کله و یک من دستار، (نگاهی به یک طغیان در مقابل خانِ ترکستان)

تصویر
مختار وفایی نظام الدین قیصاری، یکی از صدها جنگجوی شجاع و نترسی است که در دامن یک مادر ازبیک زاده شده است. مادران ازبیک هنوز جنگجو می‌زایند. جنگجوهای که به لطف این خاک خونین، بی هیچ آموزش و امکاناتی، با تفنگ و خون و مرگ همدم می‌شوند. قیصاری یکی از همین‌ افراد است که براساس تصادف روزگار و بی هیچ دورنما و فکری برای آینده، در یک محدوده زمانی کوتاه و براساس اتفاقات فلمی که برایش افتاد، به چهره محبوب ازبیک‌ها و مخالف طالبان در شمال افغانستان تبدیل شد. او را از زمانی که فرمانده گروه کوچکی از مردان مسلح موترسایکل‌سوار در ولسوالی قیصار بود می ‌شناسم . من از آنزمان، تا وقتی که به زندان امنیت ملی افتاد، با او در تماس بودم. او با حمایت‌های بی‌دریغ جنرال دوستم از روستای در ولسوالی قیصار پا پیش نهاد و نماینده دوستم در فاریاب شد. پس از انتخابات ریاست جمهوری 2014، در یک روز سرد زمستان، قیصاری را در حومه شهر مزارشریف در یک حویلی که پر بود از تفنگداران ازبیک ملاقات کردم. او به تازگی از کابل آمده بود و به که دیواری تکیه داد بود، یک میل تفنگ امریکایی ام16 بالای سرش آویزان بود. گفت به دیدا

گزارش محرمانه از تشکیلات و تجهیزات طالبان در ولایت بلخ +عکس

تصویر
نویسنده: مختار وفایی گروه طالبان طی دوسال اخیر در اثر بی‌کفایتی مسوولان امنیتی و تنش‌های سیاسی میان قدرتمندان و مسوولان دولتی، بصورت چشم‌گیری به سمت مراکز ولسوالی‌ها و شهر مزارشریف پیشروی کرده اند. اخیراً نفوذ جنگجویان طالبان به برخی از روستاهای اطراف شهر مزارشریف و افزایش حملات این گروه در ولسوالی‌ها، نگرانی‌های جدی شهروندان ولایت بلخ را در پی داشته است. نهادهای دولتی همواره وعده‌ی سرکوب و مهار طالبان را داده و ادعا می‌کنند که این گروه توانایی اخلال نظم عامه را ندارد. این گزارش جهت آگاهی مردم و نهادهای تصمیم‌گیرنده دولتی از اوضاع ولایت بلخ منتشر می‌شود. گزارش‌های اطلاعاتی تعداد گروه‌های فعال طالبان را در سطح ولایت بلخ 45 و تعداد جنگجویان این گروه را حدود 400تن می‌دانند. در میان این 45گروه، دو گروه که بنام‌های «قطعه ریزرف» و «قطعه سرخ» طی ماه‌های اخیر تشکیل شده است، بیشترین سهم را در عملیات تهاجمی بر مواضع نیروهای دولتی دارند. والی نامنهاد این گروه در ولایت بلخ شخصی بنام مولوی قدرت‌الله است و معاون والی شخصی بنام مولوی مطیع‌الله عمری می‌باشد. قاری واجدالله مسوول کمیسیون

دعوت به بدویت

تصویر
وقتی در مدرسه مصروف آموزش مسائل دینی بودم، یکی از موارد اجباری مشخص کردن مرجع تقلید بود. هرکس باید برای زندگی‌اش یک آیت‌الله را مرجع تعیین می‌کرد. رساله این آیت‌الله از شخصی‌ترین موارد که بستر خواب است تا عمومی‌ترین موارد مقلد را همراهی می‌کند‌. آیت‌الله‌ها در همان صفحات اول رساله‌های شان با کوبیدن مهر و عناوین دنباله‌دارشان تاکید کرده اند که بر هر مومن بالغ واجب است تا در عبادات و معاملات یا مجتهد یا مقلد و یا محتاط باشد. برای اولین‌بار وقتی توضیح‌المسائل یک شیخ بنام آیت‌الله فاضل لنکرانی را دیدم، شیفته زیبایی طرح جلد و بوی خوش کاغذ آن شدم. سه جلد توضیح‌المسائل آیت‌الله لنکرانی را با خودم به خانه بردم تا بقیه نیز از آن مستفید شوند. خودم روزانه یک ساعت را مشخص کردم تا نزد یک استاد توضیح‌المسائل بخوانم. پس از یک هفته که احکام نجاست، طهارت، صلوات و جماعت را نزد استاد خواندم، بقیه را خودم مرور کردم. هرماه محموله‌های از کتاب‌های تازه چاپ شده چند آیت‌الله ایرانی به مدرسه ما می‌رسیدند. در محموله بعدی توضیح‌المسائلی از خمینی، شیرازی، سیستانی و چند آیت‌الله دیگر از جمله محقق کابلی نیز

دانلود رایگان دیوان اشعار صوفی عشقری

تصویر
یکی از قدیمی‌ترین مجموعه شعرهای صوفی عشقری را از لینک زیر بصورت آسان و رایگان دانلود کنید. اینجا کلیک کنید http://www.mediafire.com/file/e1nl15tvtcc6y1x/Ashqari.pdf/file

راه تاریک و جبهه نا معلوم

تصویر
خسته ام خسته مثل یک سرباز، وقتی راهی به جز فرار نداشت     با تفنگِ شکسته‌ی در دست، صحنه‌ی را که انتظار نداشت دشمنش پرچمی سپید بدست،   تکه‌ی از عذاب مادرها         پرچمِ قد خمیده و خونین، که پیامی جز انتحار نداشت       مادرش نذر داده بود دیروز، تا دلیرش به خانه برگردد مادر! من به خانه برگردم؟ وقتی همسنگرم قرار نداشت کوله‌باری مرام بر دوشش، سنگرش سرزمین آزادی سنگری که برای اهریمن، عید و نوروزی و بهار نداشت خنده‌ی تلخ روزگاری تلخ، سرنوشتِ مُدام یک سرباز پشت میز سیاست است اما، خنده‌های که اختیار نداشت راه تاریک و جبهه نا معلوم، رهبرش میزبان اهریمن روی قنداق یک تفنگ نوشت: مادر این جنگ افتخار نداشت مختار وفایی