۱۱ فروردین ۱۴۰۲
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
«لر او بر خراسان»؛ در اتاقهای آنلاین داعش چی میگذرد؟
مختار وفایی
داعش خراسان اخیراً ترانهای با عنوان « ما جواسیس را میکشیم تا مردم را نجات دهیم» به زبان پشتو منتشر کرد. این ویدیو که در آن از طراحی گرافیگ و ویدیوهایی از سربریدن و کشتارهای این گروه در سوریه، عراق و افغانستان استفاده شده، پیام تهدیدآمیزی است به مخالفان داعش. در متن این ترانه از اصطلاح «لر او بر» که میان پشتونهای افغانستان و پاکستان رایج است استفاده شده است. جنبشهای پشتونگرا در پاکستان و افغانستان معقتد هستند که پشتونهای ساکن در دو طرف مرز دیورند، همه از نژاد افغان هستند و مرزکشی میان آنان بی معنی است. به همین دلیل آنان سالها قبل، شعار « لر او بر، یو افغان» یعنی پشتونهای اینسوی مرز و آنسوی مرز همه از نژاد افغان هستند را رایج ساختند. در ترانۀ تبلیغی داعش خراسان، این اصلاح به گونه « لر او بر خراسان» استفاده شده است. مخاطب این شعار داعش که به زبان پشتو ارایه شده، به احتمال پشتونهای ساکن در دو طرف مرز دیورند است که برای نخستینبار نیز داعش خراسان در سال ۲۰۱۴ از همین منطقه ظهور کرد. ولایت خراسان داعش، افغانستان امروزی و بخش بزرگی از خاک پاکستان را در بر میگیرد و استفاده از شعار « لر او بر» نیز مشابه دیدگاه پشتونها به بی معنی بودن مرز میان افغانستان و پاکستان است.
پیامهای داعش به کدام زبانها پخش و نشر میشوند؟
داعش، اخیراً به لحاظ تبلیغات رسانهای و عملیات نظامی، در قسمتهایی از جهان به ویژه در آفریقا، خاور میانه و جنوب آسیا (افغانستان و پاکستان)، به پیشرفتهایی دست یافته است که مایه نگرانی دولتها و مردم شده است.
کانالهای خبری داعش روز شنبه، ۱۳ اسفند اعلام کردند که یک مرکز جدید رسانهای به نام «فرسان الترجمه» ایجاد شده است که هدف آن ترجمه و بازنشر گزارشها، کتابها، مجلات و اعلامیههای این گروه به ۱۸ زبان در سراسر جهان است. در اعلامیه داعش آمده است که مراکز رسانهای این گروه د ولایتهای مختلف، مسئولیت ترجمه و بازنشر پیامها و کتابهای این گروه را دارند.
براساس این اعلامیه، قرار است پس از این مرکز رسانهای «فرسان الترجمه»، محتوای نشراتی این گروه را به زبانهای فارسی، پشتو، اردو، ترکی، ازبکی، مالدیوی، هوسه، هندی، خط تاجیکی، هسپانوی، فرانسوی، بنگالی، روسی، کردی، سومالیایی، آلبانیایی و اندونیزیایی منتشر کند.
در اعلامیه تاکید شده است که مراکز رسانهای داعش و به ویژه مرکز فرسان الترجمه، میکوشد محتوای تبلیغاتی داعش را در همه پلتفرمهای فضای مجازی و سایتهای انترنتی بازنشر کند تا به دست مخاطبان و هواداران این گروه برسد.
یکی از مراکز نشراتی داعش، «موسسه العزائم» است که امور رسانهای و تبلیغاتی داعش خراسان را برعهده دارد. العزائم به زبانهای فارسی، پشتو، ازبکی و خط تاجیکی فعالیت میکند. تمرکز فعالیت العزائم روی زبان پشتو است، اما اخیراً مجلاتی به زبانهای ازبکی و خط تاجیکی نیز منتشر کرده است.
بیشترین مجلات و پیامهای داعش خراسان در کانالها و حسابهایی با اسمهای مستعار در تلگرام و توییتر منتشر میشوند، چون محدودیتهای وضع شده در فیسبوک، انستاگرام و دیگر شبکههای اجتمالی مجالی برای فعالیت اعضای داعش نمیدهند.
اعضای داعش خراسان در هفتههای اخیر در توییتر به صورت علنی به تبلیغ برنامهها و افکار خود میپردازند و از اعضای طالبان و دیگر گروهها دعوت میکنند به این گروه ملحق شوند.
مروری بر حسابهای توییتری اعضای داعش در افغانستان نشان میدهد که این افراد با انتشار روایتهای منسوب به متون اسلامی، طالبان را «مرتد»، متحد آمریکا، «مزدور دولت پاکستان» و مانع برپایی دولتی بر پایه خلافت اسلامی میدانند و بر گسترش جنگ در برابر این گروه تاکید میکنند.
در مواردی هم اعضای داعش خراسان، با استفاده از گزینه «اسپیس» در توییتر، گفتوگوهای آنلاین برگزار میکنند و در مورد امکان برپایی خلافت، دستآوردهای این گروه در حوزه افغانستان و پاکستان و دیگر موضوعات مرتبط بحث میکنند.
موسسه نشراتی العزائم به صورت هفتگی ضمن برگردان و انتشار خبرها، اعلامیهها و متون آموزشی از بان عربی به فارسی، پشتو و ازبکی، کتابهایی به صورت پی دی اف منتشر میکند.
موسسه العزائم همچنین به صورت هفتگی، مجله النباء که رسانه رسمی داعش از عربی به پشتو برگردان و منتشر میکند. این محله حاوی خبرهایی در مورد فعالیت هفتگی داعش در سراسر جهان است. در برخی صفحات این مجله موضوعات و مقالاتی در مورد مسائل مهم منتشر میشود. یکی از ضمایم این مجله «عکس ویژه» است که معمولاً به عملیاتهای نظامی داعش اختصاص دارد.
اعضای داعش خراسان، در کانالهای مختلف تلگرامی به پخش و گسترش ترانههای ویدیویی، پیامهای صوتی و داستانهای کوتاه در مورد سرگذشت اعضای کشته شده این گروه نیز پخش میکنند.
یکی از این برنامهها که به تازگی آغاز شده است، برنامه صوتی «راهگذر راههای پر پیچ و خم» است که به صورت فایل صوتی در کانالهای تلگرامی منتشر میشود. در نخستین بخش این برنامه صوتی، سرگذشت سلطان عزیز عزام، سخنگوی پیشین داعش خراسان در افغانستان منتشر شده است. سلطان عزیز عزام، خبرنگار، شاعر و نویسنده پشتونتبار بود که در ننگرهار زندگی میکرد و در سال ۲۰۱۴ به داعش پیوست. او تا پیش از پیوستن به داعش گوینده یک برنامه رادیویی بود و پس از حضور در صفوف داعش، یک شبکه رادیویی را در منطقه زیر سلطه داعش فعال کرد که به پخش برنامههای این گروه پرداخت. سلطان عزیز عزام در سال ۲۰۱۸، در حمله پهپادی نیروهای آمریکایی در ننگرهار کشته شد، اما کتابها و مقالاتی برجا مانده از او، هنوز برای هواداران و اعضای داعش الهامبخش استند.
موسسه العزائم در دو هفته اخیر، چندین کتاب با موضوع اویغورها و دولت چین، روابط طالبان با آمریکا، دولت پاکستان، فعالیت جمهوری اسلامی ایران در افغانستان، نزدیکی طالبان با شیعیان و کمکهای نقدی کشور های جهان به طالبان منتشر کرده است.
در این کتابها که نویسندگان آنان نامهای مستعار دارند و از اعضای داعش هستند، ادعا شده است که در زمان حاضر، داعش تنها مدافع اویغورها در برابر دولت چین است و همچنین این گروه از ارزشهای مسلمانان معتقد به برپایی خلافت اسلامی در برابر کشورهای جهان و گروههای مانند طالبان دفاع میکند.
گسترش فعالیت رسانهای داعش در افغانستان و پاکستان همزمان است با افزایش جنگجویان این گروه که نگرانی عمیق کشورهای مختلف از جمله روسیه و آسیای مرکزی را در پی داشته است.
حملات مرگبار اخیر داعش خراسان بر هتل محل اقامت شهروندان چینی، فرودگاه کابل و چند هدف دیگر توسط شهروندان پاکستانی و تاجیکستانی اجرا شدند و بیانگر تاثیر فعالیت رسانهای داعش در جلب و جذب نیرو از کشورهای مختلف است.
از سوی دیگر، یک منبع مطلع امنیتی که در دولت پیشین افغانستان فعالیت داعش و طالبان را از نزدیک دنبال میکرد، با شرط محفوظ ماندن نامش گفت، اخیراً اعضای داعش که بیشتر شهروندان کشورهای آسیای مرکزی هستند، از سوریه و عراق به افغانستان آمدهاند.
به گفته این منبع، ضمن اینکه اعضای ناراض طالبان به داعش ملحق میشوند، دیگر اعضای این گروه که از چند سال به اینسو در عراق و سوریه حضور داشتند، در حال ورود به افغانستان هستند.
این اتفاقات در حالی به وقوع پیوستند که طالبان در ۷ اسفند اعلام کردند که قاری فاتح از فرماندهان ارشد داعش خراسان در درگیری با این گروه در کابل کشته شده است. همچنین در یکم اسفند، خبر کشته شدن اعجاز احمد آهنگر، سردسته انتحاریهای داعش خراسان که اصالتاً شهروند هند بود در شرق افغانستان منتشر شد.
طالبان هرچند مدعی اند که با راهاندازی حملات علیه داعش خراسان، این گروه را مهار کردهاند، اما افزایش روزافزون فعالیت رسانهای داعش و پیوستن طالبان ناراضی و افراد معتقد به افکار افراطی به این گروه، بیانگر افزایش فزاینده تهدید داعش در افغانستان، پاکستان و کشورهای همسایه افغانستان است.
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
۱۹ آذر ۱۴۰۱
اسلامگرایی در تاجیکستان؛ تهدید «طالبان تاجیکستان» چقدر جدی است؟
مرد جوان تاجیکستانی وقتی متوجه شد که چند نفر از مسافران پرواز مونیخ به دوشنبه، شهروندان افغانستاناند، به سمت صندلی عقبی که من و چند تن از دوستانم نشسته بودیم برگشت و پرسید شما شیخ مجیبالرحمان انصاری را میشناسید؟ دوست من، زلمی نشاط، که به او نزدیکتر بود، گفت: بله. جوان تاجیکستانی با حسرت و اندوهی در دل گفت: شیخ بزرگی بود، من همیشه به سخنرانیهای او گوش میدادم.
زلمی نشاط که پژوهشگر موسسه «تونی بلر برای تغییرات جهانی» است و
وضعیت افغانستان و آسیای میانه، بهویژه اسلامگرایی را در این منطقه دنبال میکند،
تلاش کرد در مورد ماهیت افکار مجیبالرحمان انصاری و حکمهای ارتدادی که او علیه
مخالفان و منتقدان خود صادر کرد، توضیح دهد. زلمی نشاط گفت انصاری یک روحانی به
شدت تندرو و افراطی بود که گردن زدن منتقدان و مخالفانش را درملأعام روا میدانست.
نشاط همچنین در مورد مذاهب و باورهای مختلف در اسلام، ازجمله مذاهب
حنفی، حنبلی، شافعی، مالکی و تشیع به جوان تاجیکستانی توضیح داد. من که این گفتوگو
را تا پایان شنیدم، از زلمی نشاط پرسیدم که آیا توانست این مرد را در مورد پیامد
پیروی از سخنان انصاری قانع کند؟ نشاط با لبخندی گفت مطمئن نیستم، چون سخنان
انصاری و روحانیان مشابه او، در روح و روان بسیاری از جوانان در افغانستان و
تاجیکستان حک شده و دشوار است که با توضیح کوتاهی، این اذهان آشفته را بیدار کرد.
ساعتی بعد، وقتی برای نخستین بار وارد تاجیکستان شدم، به این فکر
افتادم که باید سراغ آدمهایی که درک بهتری از اسلامگرایی در تاجیکستان دارند،
بروم.
سلطه طالبان بر افغانستان، تب اسلامگرایی را در تاجیکستان بالا
برده است. هرچند طالبان تهدید جدیدی برای جامعه تاجیکستان نیست و پیش از این، داعش
نیز از میان نیروی جوان این کشور سربازگیری کرده است، اما همسایگی طالبان با این
کشور و همزبان بودن بخش بزرگی از جامعه افغانستان با تاجیکها، خطر گسترش اسلامگرایی
و ترویج افراطیگری را در این کشور تقویت کرده است.
شیرعلی رضایان، کارشناس تاجیک که اوضاع آسیای مرکزی را رصد میکند،
در صحبتی گفت سلطه طالبان بر افغانستان، نگرانی از ظهور طالبان را در هر یک از
کشورهای آسیای میانه که از تحولات افغانستان متاثرند، به یک تهدید واقعی بدل کرده
است. با این حال، رضایان میگوید اقدامهای پیشگیرانه دولت تاجیکستان برای جلوگیری
از گسترش افراطیگری در این کشور توانسته است مانع نفوذ تروریستهای مستقر در
افغانستان، برای ضربه زدن به این کشور شود.
سفیر تاجیکستان در روسیه، ۱۶ نوامبر، در چهارمین دور نشست «فرمت
مسکو» که بدون حضور طالبان برگزار شد، در مورد ظهور طالبان تاجیکستان هشدار داد و
گفت جماعت انصارالله که اکنون در افغانستان حضور دارند، برای ضربه زدن به منافع
تاجیکستان در چارچوب «تحریک طالبان تاجیکستان» فعالیت میکند.
جماعت انصارلله تاجیکستان یک گروه ستیزهجوی متشکل از جهادگرایان
تاجیک است که در سال ۲۰۱۰ و با الهام از حزب حرکت اسلامی ازبکستان که در سال ۱۹۹۸ به دست جمعه نمنگانی و طاهر یولداشف تاسیس شده است، ایجاد شد.
شیرعلی رضایان در مورد اینکه تهدید جماعت انصارالله و تبدیل شدن آن
به «تحریک طالبان تاجیکستان» چقدر جدی است، گفت: «البته تهدید این گروهها و
ظهورشان تحت هر نامی یک امر پیشبینی شده است. احتمال دارد که تحریک طالبان
ازبکستان، تحریک طالبان قرقیزستان، تحریک طالبان قزاقستان و تحریک طالبان
ترکمنستان نیز ایجاد شود، چون قدرتهای های دخیل در امور افغانستان، از این مسئله
نفع میبرند.»
شیرعلی رضایان افزود تهدید واقعی که کشورهای آسیای میانه از آن
نگراناند، تروریستهای خارجی حاضر در افغانستاناند که بخشی از آنان شهروندان
کشورهای آسیای میانهاند.
بر اساس یک گزارش ناظران شورای امنیت سازمان ملل متحد که در ماه
ژوئن امسال منتشر شد، حرکت اسلامی ترکستان شرقی متشکل از اویغورهای ایالت سن کیانگ
چین، جماعت انصارالله متشکل از شهروندان تاجیکستان، حزب حرکت اسلامی ازبکستان
متشکل از شهروندان ازبکستان، القاعده متشکل از شهروندان کشورهای مختلف و تحریک
طالبان پاکستان متشکل از جنگجویان پاکستانی، ازجمله گروههای تروریستیاند که در
افغانستان و زیر چتر طالبان حضور دارند.
شمار دقیق تروریستهای خارجی حاضر در افغانستان مشخص نیست، اما
تخمین زده میشود که تحریک طالبان پاکستانی حدود ۴۵۰۰ جنگجو و بقیه گروهها از ۱۰۰ تا ۲۵۰ جنگجو در افغانستان داشته باشند.
چهار گردشگر آمریکایی، هلندی و سویسی، ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۸، در استان ختلان تاجیکستان بر اثر حمله اعضای داعش کشته شدند.
عوامل این حمله که شهروندان تاجیکستان بودند، چند روز بعد به دست نیروهای امنیتی
تاجیکستان بازداشت شدند. آنان در اعترافهایشان که از رسانههای دولتی تاجیکستان
منتشر شد، گفتند در صفوف داعش در عراق و سوریه جنگیدهاند و برای اجرای حمله در
تاجیکستان، از طریق ترکیه و ایران به افغانستان بازگشتهاند و از مسیر زمینی
بدخشان وارد تاجیکستان شدند.
شیرعلی رضایان گفت تروریستهای خارجی که در افغانستان حضور دارند،
هرکدام تلاش میکنند به کشورهای خودشان ضربه بزنند. در ماههای نخست سلطه طالبان
بر افغانستان، گزارشهایی از استقرار اعضای جماعت انصارالله در شهرستانهای بدخشان
که همجوار تاجیکستاناند، منتشر شد. طالبان در آن زمان یک واحد انتحاری به نام
«لشکر منصوری» در بدخشان و تخار ایجاد کرد و بخشی از این لشکر را در مرز افغانستان
با تاجیکستان مستقر ساخت. این اقدامها همزمان بود با سخنان امامعلی رحمان، رئیسجمهوری
تاجیکستان، در مورد به رسمیت نشناختن طالبان بهعنوان حکومت رسمی افغانستان که در
هفتاد و ششمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارائه شد.
سابقه حضور شهروندان تاجیکستان در گروههای تروریستی
گروه داعش که در ۲۷ مه ۲۰۱۵ بر بخشهایی از عراق و سوریه تسلط یافته بود، ویدیوی تبلیغاتی ۱۲ دقیقهای منتشر
کرد که در آن یک شهروند تاجیکستان به نام گلمراد حلیماُف، از پیوستن به داعش و
آغاز جنگ برای این گروه خبر میداد. گلمراد، از فرماندهان نیروی ویژه وزارت
داخله/کشور تاجیکستان بود که به دلیل باورهای افراطیاش به داعش پیوست و به یکی از
فرماندهان ارشد نظامی در این گروه تبدیل شد.
با ظهور داعش در عراق و سوریه، کشورهای آسیای مرکزی به یکی از
منابع مهم جذب نیرو برای این گروه تبدیل شدند.
براساس آمار تایید شده منابع رسمی در دولتهای آسیای مرکزی،
۱۹۰۰ نفر از تاجیکستان، ۸۰۰ نفر از قزاقستان و قیرقیزستان، ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر از ازبکستان و ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر از ترکمنستان، از ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ به داعش ملحق شدهاند. این افراد معمولا از طریق سفر به ترکیه و ورود به خاک روسیه،
به صفوف داعش پیوستهاند.
یک اسلامشناس تاجیک که نخواست نامش در گزارش ذکر شود، شمار
شهروندان تاجیکستان را که به صفوف داعش پیوستهاند را بیشتر از آمارهای رسمی و در
حدود پنج هزار نفر دانست.
این اسلامشناس تاجیک افزود که چهار روحانی افراطی افغان که
سخنرانیهایشان را در فضای مجازی منتشر میکنند، در میان شهروندان تاجیکستان
هزاران پیرو دارند. مجیبالرحمان انصاری، ابو عبیدالله متوکل، مبشر مسلمیار و ظاهر
داعی، ازجمله چهرههای محبوب جوانان تاجیکستانی در فضای مجازیاند. از این میان،
مجیبالرحمان انصاری، دوم سپتامبر ۲۰۲۲، در هرات در اثر یک حمله انتحاری کشته شد، ابو عبیدالله متوکل،
سپتامبر ۲۰۲۱، پس از بازداشت به دست طالبان به قتل رسید و مبشر مسلمیار نیز،
فوریه ۲۰۲۱، در نتیجه انفجار یک بمب مغناطیسی در شهر کابل کشته شد.
از چهار روحانی افراطی افغان که در میان کاربران فضای مجازی در
تاجیکستان هزاران دنبالکننده دارند، تنها ظاهر داعی زنده است که او هم با بازگشت
طالبان به قدرت، از افغانستان متواری شد و مشخص نیست که در کدام کشور زندگی میکند.
تا پیش از سلطه طالبان بر افغانستان، ظاهر داعی، ابو عبیدالله
متوکل و مبشر مسلمیار در دانشگاه شرعیات دانشگاه کابل، دروس دینی تدریس میکردند و
به تبلیغ و سربازگیری به نفع داعش متهم بودند. بخش امنیت ملی دولت وقت افغانستان سال ۲۰۱۹، این افراد را بازداشت و زندانی کرد، اما چند ماه بعد به گونه
مرموز از زندان آزاد شدند.
اسلامشناس تاجیک گفت وقتی مجیبالرحمان انصاری در افغانستان کشته
شد، آنان بر اساس اطلاعاتی که از فضای مجازی در تاجیکستان گردآوری کردند، دریافتند
که بیش از ۴۶۰ هزار شهروند تاجیکستان از مطالب، سخنرانیها و پیامهای انصاری در
اینترنت بازدید کردهاند.
او همچنین افزود که هزاران شهروند تاجیکستان به مناسب کشته شدن
مجیبالرحمان انصاری در فضای مجازی پیام تسلیت منتشر کردند و این نشان میدهد که
مبلغان افراطی فعال در افغانستان که به زبان فارسی صحبت میکنند، به شدت روی جذب
جوانان تاجیکستان تمرکز کردهاند.
به باور اسلامشناس تاجیک، اینترنت و شبکههای اجتماعی زمینه ترویج
افکار افراطی را در سراسر جهان و بهویژه در کشورهای آسیای مرکزی که اسلام در آنان
پیشینه طولانی دارد، فراهم کرده است و گروههایی مانند داعش و طالبان با استفاده
از این فرصت، به سربازگیری از میان جوانان اقدام میکنند.
احیای امارت طالبان در افغانستان به اسلامگراها انگیزه بخشید
بازگشت دوباره طالبان به قدرت در ۱۵ اوت ۲۰۲۱، به بسیاری از گروههای تروریستی اسلامگرا در سراسر جهان برای
ساقط کردن دولتها انگیزه بخشید. نشانههایی در این زمینه از آفریقا تا خاورمیانه
و از آسیای میانه تا چین دیده شد. اسلامشناس تاجیک میگوید تبدیل شدن طالبان از
یک گروه چند هزار نفری مسلح به یک دولت، به بقیه گروهها برای جنگیدن و تاسیس دولتهای
اسلامی در سرزمینهایشان انگیزه میدهد.
دولتهای آسیای مرکزی قوانینی برای جلوگیری از گسترش افراطیگری در
این کشورها وضع کردهاند، اما به نظر میرسد تمرکز گروههای تروریستی و مبلغان آنها
در فضای مجازی سبب شده است که از دیوارهای امنیتی حکومتها عبور کنند.
دولت تاجیکستان در کنار مقرراتی که درباره مساجد و روحانیان وضع
کرده است، تلاش میکند با احیای میراثهای فرهنگی تمدن فارسی، از وابسته شدن مردم
به باورهای افراطی مذهبی جلوگیری کند.
با این حال، تجربه داعش در جذب هزاران نیرو از کشورهای آسیای مرکزی و نفوذ تندروهای همسو با طالبان و داعش در میان شهروندان تاجیکستان نشان میدهد که دولتهای آسیای مرکزی با تهدیدهای روزافزونی مواجهاند.
۱۴ آذر ۱۴۰۱
۱۰ روایت از ۵ روز اقامت در شهر دوشنبه
یک: در طربخانهای در حومه شهر دوشنبه، با دوستان نشسته بودیم و از هر دری سخن میگفتیم. مردی در چوکی کناری ما نشسته بود و زیر چشمی و با لبخند ملیحی به ما نگاه میکرد. احساس کردم میخواهد چیزی بگوید. به آرامی خودش را جابجا کرد و دستش را به سمت دهانش برد و گفت: اکه جان ناس داری؟
دوستم گفت: « نه اکه جان ندارم. اما احتمالاً دوستانی که در صف دیگر و در
مقابل ما نشستهاند، دارند.» آن مرد، با نگاهی خجالتزده تشکری نمود و جرات نکرد برود
و از آن مردان صف مقابل ناس/ نصوار بخواهد. دوست من که آدمی به شدت اجتماعی و خوش
سخن است، رفت و از مردانی که آنسوتر نشسته بودند، نصوار تقاضا کرد. برای من بسیار
عجیب مینمود، چون سالنی که ما نشسته بودیم، با طرح قشنگ کلاسیک و چوبهای مرغوبش،
از پر مشتریترین طربخانههای شهر است که مردم در آنجا آبجو مخصوصی مینوشند.
یکی از آن مردان، پاکت نصوار را داد و
گفت، پس از آنکه به اندازه نیازت برداشتی، بقیه را پس بیاور
که دیگر ندارم. در حدود ۱۰ دقیقه، میان مردان نصواری تماس و تبادل نصوار صورت گرفت
و چند مرد دیگر نیز آمدند و با ما سلام و علیک کردند. در این میان شماره تماسها
تبادله شدند. یکی از آن مردان گفت، من بازرگان هستم و میان دوشنبه و کشورهای
اروپایی به تبادل کالا میپردازم. گفت، اگر اینجا در دوشنبه میمانید، من برای تان
«تشکیلاتی» در نظر میگیرم. منظورش از تشکیلات برگزاری مجلس دوستانه بود.
من در حالی که این صحنهها را تماشا میکردم، دهها مرد و زن جوان و کهنسال دیگر، سرگرم تماشای فوتبال بودند و با هر گُل هورا میکشیدند. یکی گفت، خوشحال شدم که هلند آمریکا را برد. تماشای این صحنه، مرا به یاد زندگی سرد و کرخت در بسیاری از کشورهای اروپایی انداخت. من چهارسال است در سوئد زندگی میکنم و تنها کلمههایی که میان من و همسایههایم رد و بدل شده اینهاستند: «صبح بخیر، امروز هوا خیلی خوبه. شام بخیر، امروز هوا خیلی سرد است. هلو. هلو.» در تاجیکستان، میتوانی در هر یک دقیقه، یک دوست خوش مشرب و صادق و نغز پیدا کنی.
دو: رانندههای تاکسی در شهر دوشنبه، این روزها اندکی عصبانی اند. حکومت دستور داده است که استفاده از موترهای تولید شده در قبل از سال ۲۰۱۶ متوقف شوند و رانندههای تاکسی، موترهای جدیدی را که به بازار عرضه شده تهیه کنند. رانندهها با عصبانیت میگفتند، توانایی خرید موتر جدید ندارند و صدور این دستور آنان را نگران ساخته است. با این حال، پخش ترانههای احمد ظاهر، قیس الفت، شبنم ثریا، آدینه هاشم، فرهاد دریا، منصور و دیگر آوازخوانان فارسی زبان، در تاکسیها متوقف نمیشوند. در یکی از تاکسیها نشسته بودم که راننده به آهنگی از فرهاد دریا گوش میداد و بعدش آهنگی از منصور پخش شد. گفتم، اینها را میشناسی؟ گفت: «ای اکه چه پشت نام و نشان میگردی، صدای شان را دوست دارم. هرکسی فارسی بخواند من به آن گوش میدهم.»
سه: مردم تاجیکستان و به ویژه آنانی را که من در شهر دوشنبه ملاقات کردم، به شدت شیفته دو احمد در افغانستان هستند: احمدشاه مسعود و احمد ظاهر. یکی را به خاطر مقاومت علیه تروریسم و افراطگرایی میستایند و دیگری را به خاطر هنر و آواز ماندگارش دوست دارند.
چهار: در شامگاهی بارانی و در حالی که خسته از کار به دیدن دوستی میرفتم،
راننده تاکسی پرسید اهل کجایی اکه جان؟ گفتم، از افغانستان هستم، اما مدتی ست در
سویدن زندگی میکنم. گفت، اهااا... شما برادران ما هستید. گفتم، من مهمان هستم و
فقط چند روزی اینجایم. گفت، مهمان که نور چشم ماست.
گفتم، خیلی مهربان هستی اکه جان. گفت، ما همه یکی هستیم و باید با همدیگر
مهربان باشیم. راننده هرچه تلاش کرد، نفهمید که سویدن در کجای جهان قرار دارد.
گفتم کنار دانمارک و ناروی، بازهم نفهیمد.
همبستگی مردم تاجیکستان با مردم افغانستان تحسینبرانگیز است. تاجیکها به خوبی میدانند که تمدن ایران بزرگ هنوز زنده است و مرزها و استعمار و ستیز با این تمدن نمیتوانند آنرا نابود کنند.
پنج: همآغوشی مسجد و میخانه. این حس قشنگی به آدم میدهد که در آخر هفته، مساجد، میخانهها، طربخانهها و سالنهای رقص به شدت مزدحم اند. کسانی که در جستجوی اسلام و خدا و مذهباند، به مساجد میروند و کسانی که دنبال شادمانی و خوشگذرانی اند به میخانهها و کافهها و طربخانهها میروند. کسی که دوست دارد حجاب میبندد و کسی دوست ندارد، موهایش را در باد رها میکند.
شش: شهر غیر مسلح است. من به دلیل کار، نتوانستم از دوشنبه بیرون بروم؛ ولی در پنج روز اقامت در دوشنبه، هر روز بیشتر از یکساعت را قدم زدهام. در این مدت، فقط دو مرد مسلح را دیدم که با کلاشنکفهایی در دست، از محل زندگی امامعلی رحمان، رئیس جمهوری تاجیکستان محافظت میکردند. شاید در داخل محوطه خانه و بخشهای خاص آن، محافظان زیادی باشند، اما از کوچهای که دوست من گفت، دیوار خانه رئیس جمهوری در آن قرار دارد با پای پیاده گذشتم و دو مرد مسلح در آنجا نگهبانی میدادند. من پلیس مسلحی در سطح شهر ندیدم.
هفت: آمیختهای از زندگی شهر و روستا. در دوشنبه که شبهایش چراغانی و روزهایش پر از گل و پرنده است، میتوانید شیکترین و مدرنترین زندگی را در کنار روستاییترین زندگی ببینید. پاکیزگی در رفتار روزمره بسیاری از آدمها مشهود است. پاکیزگی محض و بی ریایی کامل. این نکته میان آنانی که کتوشلوار چند هزار دلاری میپوشند، با مردان و زنانی پشمینهپوشی که از روستاهای دوردست به دوشنبه میآیند یکسان است.
هشت: ملاها از زندگی حرف میزنند نه از جهنم. دوست من که در پی فروپاشی
افغانستان، به تاجیکستان مهاجر شد، میگوید پنج وقت نماز خود را در جماعت میخواند؛ در حالی که در افغانستان یک وقت نماز هم نمیخواند. وقتی دلیلش را
پرسیدم، گفت در افغانستان، ملا ها دین را یک پدیده زشت، خشونتمحور و خدا را موجود
خشمگین و انتقامجو معرفی میکردند و او هم از مسجد و ملا بیزار شده بود. دوست من
افزود، وقتی تاجیکستان آمد، برای دیدن مساجد چندباری به نماز رفت. او گفت، اینجا ملا ها، از
زندگی و زیباییهای آن حرف میزنند و این او را واداشته است هر روز به مسجد
برود.
نُه: هر شهری با آدمهایش زیباست. من باور دارم که خشکترین صحراهای آفریقا نیز زیباییهای به خصوص خود را دارند. اما زیبایی واقعی، با آدمهای ساکن در یک جغرافیا ایجاد میشود. اگر من شهناز کاملزاده، فیاض غیاثی، کامران کاملزاده، عدالت میرزا و دیگر دوستان عزیزم را در دوشنبه نمیدیدم، شاید خاطرههایی به این زیبایی در ذهنم نمیداشتم. وقتی به خانه شهناز کاملزاده رفتم، در ورودی خانهاش، چشمم به این بیت خورد که با طرح قشنگی بر روی دیوار حک شده است: رواق منتظرِ چشمِ من آشیانۀ توست / کَرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست.
ده: وقتی هواپیما در میدان هوایی شهر دوشنبه نشست، بوی خاک وطن به مشامم رسید. وقتی دوباره هواپیما از آنجا بلند شد، از پنجره به چراغهای روشن شهر خیره شدم و گفتم خدا حافظ ای زیبا؛ همینگونه در آرامش و صلح بمان. دست دشمنانت کوتاه و چراغهایت همیشه روشن. دوباره بر خواهم گشت و اینبار به کوهستانهایت میروم و گل میچینم.
مختار وفایی
شاد زی با سیاه چشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
باد و ابر است این جهان، افسوس!
باده پیشآر، هر چه باداباد
رودکی
۱۹ آبان ۱۴۰۱
۱۳ آبان ۱۴۰۱
۱۰ آبان ۱۴۰۱
۰۳ آبان ۱۴۰۱
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
از آفریقا تا قلب آسیا؛ حضور پرماجرای شبهنظامی پیشین عرب در جهاد افغانستان
بهار سال ۱۹۸۴ است و عبدالله انس، جوان پرشور اسلامگرا در زادگاهش، شهر سیدی بلعباس در کتابخانهای در غرب الجزایر نشسته است. او لابهلای کتابهای دینی با فتوای چند شیخ پرنفوذ جهان عرب درباره جهاد مواجه میشود. فتوا در مورد تجاوز نیروهای شوروی به افغانستان است و بر اساس آن، جهاد در افغانستان بر همه مسلمانان «فرض عین» شده است. عبدالله انس امضای چند چهره بانفوذ اسلامگرا، ازجمله عبدالله عزام را در پایین فتوا میبیند و از آن لحظه تلاشهایش را برای رسیدن به افغانستان و سهم گرفتن در جهاد علیه شوروی آغاز میکند.
عبدالله انس هیچ چیز در مورد
افغانستان نمیداند و برایش روشن نیست که چگونه از خانهاش در شمال آفریقا، به افغانستان
در مرکز آسیا برود. او چند ماه بعد عازم زیارت حج شد. انس پس از انجام مناسک صفا و
مروه، به سمت چاه زمزم رفت تا آبی را که به تعبیر روایتهای اسلامی «بهترین آب روی
زمین» است بنوشد. کنار چاه زمزم یک مرد روحانی با همسر و فرزندانش ایستاده بود و
آب مینوشید. او به چهره مرد روحانی دقت کرد و به خاطر آورد که او را در کتابها و
مجلههای دینی دیده است. او فتوای فرض شدن جهاد در افغانستان را به یاد آورد و به مرد روحانی نزدیک شد. عبدالله
انس مطمئن نبود، اما با خودش گفت یکبار میپرسم ایرادی ندارد. او پس از گفتن سلام
و احترام پرسید: «آیا شما عبدالله عزام هستید؟» مرد روحانی گفت: «بله، من عزام
هستم.»
عبدالله عزام، روحانی اسلامگرا و
معروف به «سردار اعراب در جنگ شوروی در افغانستان»، به تازگی از افغانستان به
زیارت حج رفته بود. عزام شهروند اردن بود و از دانشگاه الازهر در رشته اصول فقه در
۱۹۷۳ دکترا گرفته بود. او در دانشگاههای اردن و ملک عبدالعزیز در جده
تدریس کرده بود و در جهان عرب طرفداران زیادی داشت. عزام مدتی امیر اخوانالمسلمین
در اردن بود و در ۱۹۸۰ عازم افغانستان شد و با تاسیس سازمان «مکتب الخدمات المجاهدین»،
زمینه ورود هزاران اسلامگرای عرب را به افغانستان فراهم کرد.
عبدالله انس در کنار چاه زمزم در
مکه، به عبدالله عزام گفت فتوایش را در مورد فرض شدن جهاد در افغانستان خوانده
است، اما نمیداند چگونه به این کشور برود. عزام راههای رسیدن به افغانستان را به
انس نشان داد و گفت باید ابتدا خودش را به شهر پیشاور در پاکستان برساند و سپس
وارد افغانستان شود.
زندگی عبدالله انس پس از دیدار با
عبدالله عزام در مکه دگرگون شد. انس عازم پاکستان شد و حدود دو ماه پس از آن دیدار، به مزارشریف در شمال افغانستان رسید تا
کنار مجاهدین، علیه دولت دموکرات سوسیالیستی وقت افغانستان و نیروهای ارتش سرخ
بجنگد. در جریان حضور عبدالله انس در افغانستان، او به یکی از نزدیکترین همراهان
عبدالله عزام تبدیل شد. انس در ۱۹۹۰ با یکی از دختران عبدالله عزام ازدواج کرد. او در گفتوگوی ویژه با ایندیپندنت
فارسی گفت تا سال ۱۹۹۲ که حکومت دکتر نجیبالله در نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و
حملات مجاهدین سقوط کرد، در افغانستان و در کنار احمدشاه مسعود بود.
انس در جریان حضورش در افغانستان با
بیشتر رهبران جهادی افغان و نیروهای جهادی که از کشورهای عربی به افغانستان رفته
بودند آشنا شد، اما میگوید دیدار و آشناییاش با احمدشاه مسعود و عبدالله عزام را
«از نعمات الهی» میداند که در زندگیاش مستحق آن شد.
از میان بیش از دو هزار شبهنظامی
عرب که برای جهاد به افغانستان رفتند، هر کدام سرنوشت متفاوتی داشتند. یکی از آنها
اسامه بن لادن است که مانند عبدالله انس پس از خواندن فتوای عبدالله عزام، به افغانستان رفت.
اسامه که عضو «مکتب الخدمات
المجاهدین» و از حلقه شاگردان عبدالله عزام بود، اواخر ۱۹۸۸ راهش را از عزام جدا کرد و در تبانی با ایمنالظواهری و دیگر
اعضای گروه «جماعت الجهاد اسلامی مصر»، شبکه القاعده را بنیان گذاشت. عبدالله انس
میگوید او دوست و رفیق نزدیک اسامه بود و بارها به او گوشزد کرد که از ایجاد
سازمان جداگانه خودداری کند، اما اسامه ایده «جهاد جهانی» را تبلیغ میکرد و در
نهایت، القاعده را برای عملی کردن ایدههایش بنیان گذاشت. عبدالله انس افکار دوست
سابقش، اسامه بن لادن را «تکفیری» میداند و میگوید او در جریان مقاومت احمدشاه
مسعود علیه طالبان، صدها جوان عرب را برای جنگ با مسعود به افغانستان فراخواند.
انس میافزاید اسامه بن لادن خطاب به
جوانان عرب میگفت در افغانستان دولت اسلامی برپا شده است، اما یک نفر به نام
احمدشاه مسعود از استحکام این دولت جلوگیری میکند و باید او را از میان برداشت.
همین دعوت اسامه بن لادن، شماری از جنگجویان عرب را بار دیگر راهی افغانستان کرد.
مسعود در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱ به دست دو مهاجم عرب عضو شبکه القاعده در مقر فرماندهی نیروهایش
در تخار کشته شد، اما دولت اسلامی مورد نظر اسامه، چند ماه پس از مرگ مسعود در نتیجه
حمله آمریکا و نیروهای ضد طالبان فروپاشید.
نخستین دیدار با احمدشاه مسعود
عبدالله انس، ضیاءالرحمان و ابو
حسین، از نخستین شبهنظامیان عرب بودند که در ۱۹۸۴، از پیشاور به شمال افغانستان رفتند. عبدالله انس حدود هشت ماه در
حومه شهر مزارشریف و در میان مجاهدانی که تحت فرماندهی «عبدالقادر ذبیحالله» علیه
دولت وقت افغانستان و نیروهای شوروی میجنگیدند سپری کرد. او در آنجا متوجه شد که
نام احمدشاه مسعود بیشتر از بقیه فرماندهان جهادی بر سر زبانها است. آوازه مسعود
او را وادار کرد تا عازم قرارگاهش در «سلطان شیره» در شهرستان اشکمش استان تخار
شود. عبدالله انس از همراهان افغانش درباره مسعود پرسید، آنان گفتند مسعود در تخار
است و فرماندهی بخش بزرگی از نیروهای ضد شوروی را در پنجشیر و شمال افغانستان بر
عهده دارد.
عبدالله انس گفت میخواهم به دیدار
مسعود بروم. مجاهدان افغان گفتند این کار دشوار و پر از خطر است، چون برای دیدن
مسعود باید استانهای بلخ، سمنگان و بغلان را با پای پیاده طی کند. در آن زمان همه
شهرها در کنترل دولت وقت افغانستان بودند و مجاهدین در روستاها و مناطق کوهستانی
حضور داشتند. عبدالله انس ۱۵ روز با پای پیاده از بلخ به اشکمش رفت تا با مسعود دیدار کند.
انس در مورد نخستین ملاقاتش با مسعود
میگوید: «من نمیتوانم به لحاظ اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی، احساس آن لحظه نخست
دیدار با آمر صاحب را بیان کنم، اما به لحاظ غیبی و دینی میتوانم بگویم که یک
اتفاقی در دلم افتاد. وقتی با مسعود ملاقات کردم، یک جذبه و احساس آرامش به من دست
داد. احساس کردم در امنیت و اطمینان هستم. با وجودی که آن زمان بسیار اندک فارسی
میدانستم، اما به من این اطمینان دست داد که تصمیم بگیرم مابقی عمرم را با همین
شخص بگذرانم.»
عبدالله انس پس از چند روز ماندن در
جبهه مسعود، از او اجازه گرفت تا دوباره به مزارشریف بازگردد. مسعود گفت: «نی جان
برادر، جایی رفته نمیتوانی. شما همینجا میمانید.»
مسعود در حضور عبدالله انس، با
همراهانش گفت: «ما در اینجا زیارت نداریم، همین عرب را اینجا دفن میکنیم تا برای
ما به زیارت تبدیل شود.» عبدالله انس این مزاح احمدشاه مسعود را با لبخند توضیح میدهد
و میگوید این حرف مسعود بیانگر اعتقاد و احترام او به عربها بود.
عبدالله انس از ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۲ احمدشاه مسعود را همراهی کرد. انس میان جبهههای نظامی شمال
افغانستان و پیشاور که مقر «مکتب الخدمات المجاهدین» بود رفتوآمد میکرد. او در
سال ۱۹۸۸ به عبدالله عزام که در پیشاور مستقر بود، گفت: «شما تا زمانی که
به افغانستان سفر نکنید و احمدشاه مسعود را از نزدیک ملاقات نکنید، افغانستان را
نمیشناسید.»
پس از آن، عزام با برهانالدین
ربانی، رهبر جمعیت اسلامی وارد افغانستان شد و یک ماه را در جبهه نظامی مسعود
گذراند. عزام در بازگشت به پیشاور کتابی نوشت و از نبوغ نظامی، سازماندهی و رهبری مسعود
ستایش کرد. عبدالله انس میگوید عزام در کتابش در مورد مسعود چنین نوشت: «من
احمدشاه مسعود را بزرگتر از ناپلئون یافتم.»
حدود ۳۰ سال پس از آنکه
عبدالله عزام نام ناپلئون را در توصیف نبوغ نظامی احمدشاه مسعود به کار برد،
پروژهشگر شناخته شده بریتانیا، سندی گال، کتابی در مورد زندگی احمدشاه مسعود نوشت
و آن را با عنوان «ناپلئون افغانستان» منتشر کرد.
عبدالله عزام نوامبر ۱۹۸۹ در انفجار یک مین در پیشاور کشته شد و عبدالله انس که به گفته
خودش از فرزندان او به شمار میرفت، مدیریت «مکتب الخدمات المجاهدین» را بر عهده
گرفت. عبدالله انس تا زمانی که حکومت دکتر نجیبالله در ۱۹۹۲ فروپاشید و افغانستان در اثر نزاع بر سر تقسیم قدرت میان مجاهدین
درگیر جنگ داخلی ویرانگر شد، کنار مسعود حضور داشت. انس میگوید در آخرین روزهای
حضورش در افغانستان شاهد بود که چگونه اندوه و فجایع ناگوار، جایگزین خوشحالی
مجاهدین در پیروزی علیه شوروی و دولت تحت حمایت شوروی شد.
انس در ۱۹۹۲ و در اوج جنگ داخلی افغانستان، با احمدشاه مسعود خداحافظی کرد. او
احساس خود را از آن روزها چنین بیان میکند: «در آن وقت که کابل درگیر جنگ داخلی
شد، من با یک زخم، یک داغ و یک غم بزرگ در دلم، با آمر صاحب خداحافظی کردم. آمر
صاحب هم به من گفت ببین خوشی و پیروزی ما به یک بدبختی مبدل شد، اما خودت یک عرب
هستی و میتوانی بروی به الجزایر، من اینجا مسئولیت دارم و باید از مردمم دفاع
کنم.»
عبدالله انس میگوید جهاد او در
افغانستان با شکست دولت دکتر نجیبالله به پایان رسید و نخواست در جنگ داخلی
افغانستان شرکت کند. انس پس از ترک افغانستان پیوسته با مسعود در تماس بود، چون ۸ سال حضور در
افغانستان، پیوند عمیقی میان او و این کشور ایجاد کرده بود. انس حدود ۲۰ روز پیش از کشته
شدن مسعود، با او تلفنی صحبت کرد. زمانی که مسعود در مقر فرماندهی نیروهایش در
خواجه بهاءالدین استان تخار در نتیجه انفجار بمب مهاجمان عربتبار -که در پوشش
خبرنگار با او دیدار کردند- کشته شد، عبدالله انس در لندن حضور داشت.
عبدالله انس ماجراهای حضورش در جهاد
افغانستان، آشنایی با عبدالله عزام و دوستیاش با احمدشاه مسعود را در کتابی به
نام «در کوهها؛ زندگی من در جهاد، از الجزایر تا افغانستان»،
به زبان انگلیسی نوشت و اوایل ۲۰۱۹ در لندن منتشر کرد. او همچنین کتابی با عنوان «عربهای افغان»
نوشت که در مورد نقش مجاهدین عرب در جهاد افغانستان است.