۱۴ دی ۱۴۰۲

عروسک‌ها می‌توانند به زبان‌های گوناگون صحبت کنند

شام سال نو ۲۰۲۴، کلافه و خسته، بی برنامه و دلتنگ بودیم. پرده را کنار زدیم، بیرون سرد، تاریک و بارانی بود. گفتم، به هرحال ما باید برای دخترک ما شادمانی خلق کنیم. شب سال نو باید برای او خوش بگذرد، چون این حق او است. باهم رفتیم به شلوغ‌ترین میدان‌های شهر. خالی بودند، مانند شهر ارواح. به رستوران‌های بزرگ که شام‌ها جای سوزن انداختن نداشتند سر زدیم. سرد و ساکت و تاریک بودند. چند موتر و آدم در جاده‌ها راه می‌رفتند. شهر چراغانی بود، اما آدم‌ها نبودند. شاید دورترین و خشک‌ترین صحراها با حضور آدم‌ها قابل تحمل باشند، اما زیباترین شهرها، بدون آدم‌ها قابل تحمل نیستند. شب سال نو در سوئد همینطوری است. همه در خانه‌های خود اند و سال نو، فرصتی برای دیدن و دور همی است. شاید شب سال نو، برای آدم‌های تنها، یکی از طولانی‌ترین شب‌های سال باشد، چون از پشت پنجره‌ها می‌بینیم که در بسیاری از خانه‌ها سفره‌های بزرگ دورهمی پهن است و آدم‌ها با هیجان و دلگرمی حرف می‌زنند و بلند می‌خندند. بیشتر جاده‌ها را دور زدیم و در نهایت یک رستوران ترکی یافتیم که شلوغ و مزدحم بود. آنجا به جمع آدم‌هایی که با هیجان غذاهایی لذیذ ترکی می‌خوردند پیوستیم. ظاهراً همه شرقی بودند و شاید مانند ما پس از سرگردانی در جاده‌ها به این نقطه رسیده بودند. بعدا هم به یکی از دوستان زنگ زدیم و پرسیدیم که مهمان ناخوانده نمی‌خوای؟ رفتیم و تا پاسی از شب حرف زدیم. زندگی در سوئد زیباست، اگر بتوانی با تنهایی که از عمومی‌ترین جلوه‌های زندگی در اینجا است تفاهم کنی.

صورت دیگر زندگی در سوئد، آدم‌های عزیز و مهربان این سرزمین زیبا و آرام است. دوست سوئدی ما که نقاش و هنرمند است، تحفه‌ و نامه‌ای فرستاد که در این روزهای سرد و تاریک باعث دلگرمی ما شد. در پاکت تحفه، سه عروسک انگشتی که خودش بافته، کبریتی که پشت آن نقاشی کرده و نامه‌ای با یک نقاشی شگفت‌انگیزی از خودش و این محتوا: «دوستان عزیزم، آرزو دارم همه تان خوب باشید. تحفه‌هایی برای تان فرستادم. شاید عروسک‌های انگشتی، فلورا را سرگرم کنند. آن‌ها می‌توانند به زبان‌های مختلف صحبت کنند. با کبریت، شمع‌هایی تان را در این روزهای تاریک روشن کنید. با آرزوی دیدار به زودی...احترام فراوان...سال نو مبارک...»

تنهایی تلخ و نابود کننده است و آدم‌ها همیشه معجزه می‌کنند. این نامه، عروسک‌ها و نقاشی‌ها با من حرف می‌زنند و می‌گویند احوال همدیگر را بگیریم، بی بهانه تحفه بفرستیم و بی بهانه به همدیگر سر بزنیم... ما انسان هستیم و با همین پیام‌ها، تماس‌ها و صحبت‌ها زندگی می‌کنیم، وگرنه با سنگ و چوب و مجسمه‌ها تفاوتی نخواهیم داشت.

تحفه ای از دوست ما K.V


پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...