پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2020

شمالی؛ خانه‌ امن تبهکاران جهادی

تصویر
یک روز گرم تابستان در سال ۲۰۱۶ که جمعه بود و دلتنگی، من و نیلوفر همسرم تصمیم گرفتیم تا به استالف برویم.  نه من و نه همسرم قبلا استالف را دیده بودیم، اما هردو می‌دانستیم که "استالف مهمان‌خانه افغانستان است." بلاخره با یک دوست شمالی‌وال تماس گرفتیم و او دوست دیگری را در استالف هماهنگ کرد تا از ما پذیرایی کند. با ترس و دلهره رفتیم، اما بسیار خوش گذشت. با چنارها و درخت‌ها عکس گرفتیم. دوغ خوردیم و اسب دواندیم.  با میزبان ما که یک انسان شریف و نیک است به بازار صنایع دستی استالف رفتیم و یک حاجی محترم از ما به زیبایی استقبال کرد. با تحفه‌های قشنگ از میان کوچه‌های پر درخت و با شکوه، به سمت شهر کابل حرکت کردیم. در شاهراه کابل-شمالی، در حالی که به آرامی به سمت شهر می‌راندیم، یک‌باره نیلوفر صدا زد: مختار مختار آدم‌های مسلح... از آیینه عقب نما دیدم که میل یک کلاشینکوف از پنجره یک موتر  به سمت ما بلند شده.  سرعت را بیشتر کردم و به اسلحه‌ام دست بردم تا اگر توانستم کاری کنم. شاهراه مزدحم بود و برای حدود دو دقیقه از آن‌ها فاصله گرفتیم. دوباره بوق شبیه وسائط نظامی بلند شد و دو موتر کرولا مملو

گرسنه کلمات

تصویر
یکی از روزنامه‌های جنوب سویدن، با من و نیلوفر مصاحبه کرد و آن‌را دیروز شنبه، با عکس‌های سه تایی ما منتشر نمود . مصاحبه نسبتاً طولانی و با چهار قطعه عکس، در دو صفحه منتشر شده است. من بعد از ظهر دیروز شنبه، رفتم تا یکی دو نسخه از این روزنامه را بخرم، چون در سایت روزنامه اشتراک ندارم و نمی‌توانم به جز از عنوان، بقیه متن را بخوانم. تقریباً به هفت فروشگاه بزرگ شهر سر زدم. در برخی از فروشگاه‌ها، روزنامه تمام شده بود، چون ساعات آخر روز بود. در برخی دیگر از فروشگاه‌ها، زمان فروش روزنامه پایان یافته بود و روزنامه‌های باقی‌مانده را جمع کرده بودند. بلاخره پس از نزدیک به دو ساعت جستجو، دست خالی به خانه برگشتم و در راه به یاد روزهایی افتادم که در مزارشریف روزنامه‌فروشی می‌کردم. فروش که نه، چون کسی نمی‌خرید، رایگان توزیع می‌کردم . صبح زود، خورجین کوچک دوچرخه‌ام را حدود 500 نسخه روزنامه پر می‌کردم و به سمت ادارات دولتی می‌رفتم. محافظان برخی از ادارات مرا برای رساندن روزنامه به دفاتر روسا و مسئولان، راه نمی‌دادند و در برخی ادارات محافظان و کارگران، روزنامه را می‌گرفتند و آن را طیاره‌گک ساخته به هو

ترکمن‎ها در بلخ؛ آواره در وطن خویش

تصویر
وضعیت ترکمن‌ها در ولایت بلخ، شبیه وضعیت هموطنان هندو و سیک‌ه ما در سراسر افغانستان است. در وطنِ خویش آواره. ترکمن‌ها جمعیت بزرگی از ساکنان بلخ را تشکیل می‌دهند، اما این قوم از آدرس بلخ نه در مجلس نمایندگان نماینده‌یی دارد و نه در شورای ولایتی و نه در مجلس سنا. در راس هیچ یک از ادارات مهم دولتی بلخ، یک ترکمن حضور ندارد و اگر در اداره‌یی هم یک ترکمن مقرر شده، جرات حمایت از این قوم را ندارد، چون این کار اقدام برعلیه جریان مسلط در بلخ تلقی می‌شود. ترکمن‌ها از میراث‌داران اصیل فرهنگ و تجارت در بلخ استند. این قوم تا یک دهه قبل، بیشترین هوتل‌ها، رستورانت‌ها، سرای‌ها و بازارها را در اختیار داشتند. رونق صنعت قالین‌باقی، گلم بافی، رستوران‌داری و لبنیات در بلخ، از برکت همین قوم است.   زیبایی‌ها و ظرافت این قوم را که همه می‌دانند. مهربان، شریف، زحمتکش و پر تلاش. اما چندسالی است که آرامش این قوم در بلخ برهم خورده است. مافیای اقتصادی بلخ، دست بسیاری از تجارت‌پیشه‌های ترکمن را از تجارت کوتاه کرد و آنان را به بیرون از مرزها فراری داد. در شهر مزارشریف، سرای‌ها و زمین‌های ترکمن‌ها را مافیا غصب ک

کله سیاه و کله طلایی

مهاجران، تعادل و نظم را در بسیاری از شهرهای اروپایی را برهم زده اند. ظاهراً خلوتِ بسیاری از انسان‌های تنها برهم خورده و دور و بر شان بیش از آنچه تصور می‌کردند شلوغ شده است. به همین دلیل، بسیاری از شهرها، به قسمت‌های سویدنی نشین و مهاجرنشین تقسیم شده اند. شماری از ساحات مشخص در هر شهری را می‌بینید که تقریباً به مهاجران واگذار شده و آدم‌های مثلاً با کلاس و اروپایی شده، دیگر به آنان با نگاه «این‌‌جا نا امن است» نگاه می‌کنند. این را از زمانی متوجه شدم که دنبال خانۀ جدید می‌گردم. نزدیک به سه ماه است که در جستجوی یافتن خانۀ جدید هستم، ولی این کار چنان دشوار است که اصلاً تصور نمی‌کردم. گرفتن اقامت کشور سویدن، برایم آسان‌تر بود، نسبت به یافتن یک خانۀ جدید که تقریباً از آن نا امید شده ام. با دوستان سوئدی و مهاجر که در این مورد مشورت کردم، بیشتر آنان لیستی را برایم پیشنهاد کردند و تذکر دادند که این مناطق امن استند و این مناطق نا امن. متاسفانه این یک حقیقت است . کجاها نا امن استند؟ آن‌جا که بیشترین ساکنان آنان، سومالیایی، افغان، عراقی، سوری و بقیه مهاجران ساکن اند . حضور یک «کله

ملا تاج‌ میر جواد کیست؟

تصویر
ملا تاج‌میر جواد عضو شورای کویته، مسئول کندک انتحاری، موسس قطعه سرخ و فاتح زواک گروه طالبان و در عین حال والی نام‌نهاد این گروه برای ولایت پکتیا است. تاج‌میر، از افراد مورد اعتماد جلال‌الدین حقانی بنیانگذار شبکه حقانی بود که پس از مرگ جلال‌الدین همچنان به پسران وی نزدیک و قابل اعتماد است. ملا تاج‌میر جواد، از نخستین فرماندهان قدرتمند طالبان بود که در سال 2016، پس از مرگ ملاعمر به ملا منصور بیعت کرد. ملا تاج ‌میر جواد نفوذ فوق‌العاده‌یی در میان فرماندهان طالبان و به ویژه شبکه حقانی دارد و در واقع، پس از سراج‌الدین حقانی، نفر دوم شبکه حقانی است. او یک مرکز آموزشی ویژه برای افراد انتحاری تاسیس کرده است که در ولایت پکتیا موقعیت دارد و تحت نام «معسکر الحمزه» فعالیت می‌کند. ملا تاج‌میر جواد، بیشتر در کویته و پناه‌گاه‌های که در پاکستان دارد زندگی می‌کند و نقش بسیار موثری در راه اندازی حملات انتحاری در داخل افغانستان دارد. حمله به دانشگاه امریکایی کابل، حمله به هوتل انترکانتیننتال، حمله به هوتل سرینا، حمله به شفاخانه چهارصد بستر نظامی و ده‌ها مورد حملات پیچیده دیگر توسط ملا تاج‌میر جواد طر

"لباس تان اسلامی نیست"

عبدالرووف توانا رئیس مرکز فرهنگی شهید توانا دیروز در یک مراسم مذهبی در مسجد روضه حضرت علی، محبوبه محمدی یک خبرنگار را توهین و تحقیر کرده و اجازه پوشش خبری برنامه را نداده است. آقای توانا، به محبوبه محمدی گفته است که لباس تان اسلامی نیست و باید مطابق میل برنامه ما لباس بپوشید. عبدالرووف توانا منشی شورای اخوت اسلامی در شمال نیز است و قبلاً داکتر نجیب پیکان رئیس تلویزیون پیکان را به دلیل حمایت از حقوق زنان، تکفیر کرده بود. توانا، از عناصر مورد حمایت دستگاه امنیتی و تبلیغاتی ایران در مزارشریف است و برنامه‌های تبلیغی‌ مرکز شهید توانا، سالانه پول هنگفتی از ایران بدست می‌آورد. مجیب خلوتگر رئیس اجرایی نی، حمایت کننده رسانه‌های آزاد افغانستان در واکنش به عملکرد توانا گفته است که هیچ‌کس و هیچ مرجع حق توهین و تحقیر یک خبرنگار را به هیچ دلیلی ندارد.

مصاحبه با مجله کمیته سویدن برای افغانستان

تصویر
این متن مصاحبه من با مجله کمیته سویدن برای افغانستان است. این مجله به زبان سویدنی و در سویدن منتشر می شود. خبرنگار این مجله، در این مصاحبه از من در مورد تجربه ام بحیث یک خبرنگار در افغانستان و اوضاع آزادی بیان پرسید.  

Mukhtar Wafayee – journalist med livet som insats

تصویر

طالبان و رئیس فابریکه کود و برق، از معاش ماهانه کارمندان این فابریکه اخاذی می کنند

تصویر
شماری از کارمندان فابریکه تولیدی کود و برق در ولایت بلخ میگویند که در چند ماه اخیر، ماهانه از معاش آنان از 600 افغانی تا 1000 افغانی توسط رئیس این فابریکه کسر می شود. انجنیر عبدالرحمان رئیس فابریکه تولیدی کود و برق به کارمندان این فابریکه گفته است که مقدار پول کسر شده از معاش شان را به طالبان می پردازد تا این گروه   پایپ لاین گاز شبرغان که منبع سوخت این فابریکه است را تخریب نکنند. 700 تن بحیث کارمندان رسمی در فابریکه تولیدی کود و برق کار می کنند و شمار کارمندان تقاعدی و اجیر نیز به 1000تن می رسند که از معاش همه آنان از 600 افغانی تا 1000 افغانی، هر ماه کسر می شود. یک منبع موثق در گروه طالبان به من گفت که این گروه روی معاش ماهانه هر کارمند فابریکه تولیدی کود و برق، 350 افغانی مالیه وضع کرده است و این مقدار پول، ماهانه از طرف رئیس فابریکه به این گروه تحویل داده می شود. کارمندان فابریکه کود و برق می گوید که انجنیر عبدالرحمان رئیس این فابریکه، خلاف اصول و قانون، به درخواست طالبان برای باج‌دهی به آسانی تن داده و با اخاذی از کارمندان، پول هنگفت اخاذی شده را با طالبان مساویانه تقسیم می

تهدیدهای تشکیل خلافت اسلامی در آسیای میانه

تصویر
این تحقیق 60 صفحه‌یی را در سال 2016 نوشتم. برای تحقیق در مورد تهدیدهای تشکیل خلافت اسلامی در آسیای میانه، شبکه‌های اسلام‌گرا و پیشینه جریان‌های جهادی در آسیای میانه، دست‌کم 30 منبع که بیشتر شان کتاب‌خانه‌یی بودند را بررسی کردم. برای رسیدن به پاسخ دقیق در مورد این پرسش که آیا ممکن است در آسیای میانه خلافت برپا شود یاخیر، این تعداد منابع کافی نیستند، اما من ملزم بودم که در پایان دوره تحصیلی لیسانس پایان نامه بنویسم. به همین دلیل با مشوره استاد رهنما، به این تعداد منابع اکتفا کردم.  فایل پی‌دف‌اف پایان نامه را در آرشیف کمپیوترم دیدم و یادم آمد که برای نوشتن این تحقیق، چه زحمات خوبی کشیدم، در حالی که شماری از دوستان با پرداخت پول اندکی به برگرفروشی‌های بغل دانشگاه، برای شان پایان نامه آماده شده خریداری می‌کنند. حالا فایل پی دی اف این تحقیق را این‌جا می‌گذارم، تا اگر دوستی به خواندن این موضوع علاقه داشت، به آن دسترسی داشته باشد. کلیک و دانلود کنید: دانلود

کتابخانه آزادی بیان در مالمو

تصویر
نیمه‌شب است و در شهر قدم می‌زنم. در یک جاده عمومی و خلوت، این اعلان را دیدم: کتاب‌خانه داوِت اساک: کتاب‌خانه آزادی بیان در مالمو. این کتاب‌خانه، ویژه آزادی بیان و کتاب‌های ممنوعه است. این کتاب‌خانه به‌نام داوت اساک که یک روزنامه‌نگار زندانی در اریتره است نام‌گذاری شده است.   اساک از سال ۲۰۰۱ بدینسو در زندان است. دو نکته در مورد نگاه سویدن به رسانه و کتابخانه قابل تذکر است. یک: سویدن قدیمی‌ترین قانون حمایت از آزادی رسانه‌ها را در جهان دارد  و از پیش‌گامان لغو و رفع سانسور است. سویدن در سال ۱۷۶۶ میلادی، قانونی را تصویب کرد که براساس آن آزادی بیان تامین و سانسور لغو شد. دو: حکومت سویدن سالانه مبلغ هنگفتی را به کتاب‌خانه‌ها تخصیص می‌دهد و تعداد کتاب‌خانه‌ها در شهرهای این کشور که ده میلیون جمعیت دارد، بیشتر از  تعداد مساجد در افغانستان است.

تا همیشه سپاسگزارت خواهم بود

تصویر
در سال 2013، در مزارشریف بودم و به دلیل شوق‌های جوانی، یک موتر خریدم که روی فرمان آن کامل مسلط نبودم. یکی از روزهای گرم تابستان، در جاده عمومی میدان هوایی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی می‌راندم و همزمان در مبایل با یک دوست صحبت می‌کردم. جاده خلوت بود و به دلیل کم‌تجربه‌گی، متوجه خطرات احتمالی نیز نبودم. هنگامی که می‌خواستم از یک بریدگی، به سمت چپ جاده دور بزنم، یک موتر تکسی به عقب موترم اصابت کرد و مرا به سمت چپ در وسط جاده که مزدحم بود و راننده‌ها به سرعت می‌راندند هُل داد. حینی که وارد سمت چپ جاده شدم، چند موتر از جمله یک نفت‌کش مستقیم به من نزدیک شدند و با یک جیغ بلند دیگر نفهمیدم چه اتفاق افتاد.   چند لحظه‌ بعد چشمانم را باز کردم و سر و صورتم را لمس کردم دیدم خونی نریخته بود. خودم را در وسط جاده و در میان موتری که مچاله شده یافتم. آنسوتر نفت‌کش را دیدم که زیر جاده و به پشت افتیده. در سمت راست جاده همان موتری که به عقب موتر من اصابت کرده بود نیز کله‌ملاق افتیده بود و دو موتر دیگر نیز حین حادثه رسیده و به همدیگر برخورد کرده بودند. فضا کاملاً شبیه صحنه‌هایی از فیلم‌های هندی بود. دکاند

آیا زمان تسویه حساب فرا رسیده است؟

تصویر
ظاهراً دوباره زمان تسویه حساب فرا رسیده است. تسویه حساب طالبان با پیروان مذهب تشیع و جریان‌های سیاسی مشهور به « اتحاد شمال». اسد درانی رئیس پیشین ISI در مصاحبه با ایران‌انترنشنال گفت: دور قبل به طالبان گفته بودیم که اتحاد شمال و سران بقیه اقوام را در قدرت شریک سازید، اما این کار را نکردند. این‌بار باید این کار بکنند. فعلاً بیشترین تمرکز طالبان، بر توسعه قلمرو شان در ساحات غیرپشتون است. این گروه در حین مذاکره، تلاش می‌کنند قدرت شان را به رخ همه بکشند. از این قدرت و این توسعه سلطه، آنان مشروعیت می‌خواهند. مشروعیت را که ترامپ برای شان داد، بیعت می‌خواهند. ساحات تحت قلمرو مارشال دوستم، شیخ محقق، استادعطا، جنرال ملک، نظام بای و ده‌ها فرمانده محلی دیگر، فعلاً در خطر تصرف توسط طالبان است. طالبان به دنبال یک تسویه حساب دیگر استند. این گروه معتقد است که نتیجه را در میز گفتگو نه بلکه باید در میدان جنگ تعیین کرد. مردم و نیروهای که تصور می‌شد، می‌توانند علیه طالبان بجنگند خلع سلاح شده اند. یا مانند استادعطا بخاطر حفظ تجارت‌ و سرمایه‌اش، به لوای غنی پیوسته و یا مانند محقق و دوستم، بساط ش

مالمو، یک شهر با یکصد و پنجاه زبان

تصویر
دو هفته پس از آن‌که در بهار 2019 به مالمو آمدیم، پسته‌رسان پاکتی به صندوق‌پستی ما انداخت. وقتی پاکت را دیدم و باز کردم، پر از کاغذهای رنگی بود. نقشه‌ی شهر مالمو، مکان‌های دیدنی‌ شهر، اطلاعات مفید در مورد کتاب‌خانه‌ها، موزیم، مسیرهای پیاده‌روی و از جمله یک نامه خوش آمدید از جانب «کاترین شیرنفلت» شهردار مالمو با امضا و عکس خودش. او در این نامه ما را در این شهر خوش آمدید گفته بود و آرزو کرده بود که از بودن در این شهر لذت ببریم. کاترین را دیروز در افتتاح کتابخانه «دیوید اساک» دیدم. او سخنران برنامه بود و من عضو میز گفتگو. او در مورد اینکه مالمو یک شهر فرهنگی است و به همه فرهنگ ها احترام می‌گذارد صحبت کرد.   در مالمو، به 150 زبان صحبت می‌شود و افراد از 170 کشور در این شهر زندگی می‌کنند. این یکی از بهترین شهرهای است که می‌توان دوست داشت و از بودن در آن لذت برد. با وجودی که زندگی همچنان دشواری‌های فراوانی دارد که نمی‌توان از آن‌ها غافل بود. دیوید اساک، خبرنگار سویدنی-اریتره‌یی است که از سال ۲۰01 میلادی بدینسو در اریتریه در زندان بسر می‌برد. او در 2001 میلادی زمانی که مسوولیت یک روزنامه را د

عکس پاسپورت رئیس هیات مذاکره کننده گروه طالبان

تصویر
سخنگوی طالبان، روز گذشته از تغییرات در هیات مذاکره کننده این گروه با جمهوری اسلامی افغانستان خبر داد. مهم‌ترین تغییر، گماشته شدن شیخ عبدالحکیم بحیث رئیس هیات مذاکره کننده است. شیخ عبدالحکیم، قاضی‌القضات طالبان است و پای حکم اعدام هزاران تن امضا کرده است. او تندرو و افراطی است و از افراد مورد اعتماد ملاعمر بوده است. این نخستین عکس است که از شیخ عبدالحکیم نشر می‌شود. این عکسِ پاسپورت شیخ عبدالحکیم است که توسط وزارت داخله افغانستان صادر شده است. این عکس هرچند کامل نیست، اما مشخصات پاسپورت او نشان می‌دهد که پاسپورت او توسط اداره پاسپورت حکومت افغانستان صادر شده است.

مرد همیشه بازنده به مصاف طالبان می رود

تصویر
عبدالله عبدالله چهره‌ی خط خورده و ناکام امور سیاسی افغانستان است. او در سه دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان شرکت کرد و در هر سه دوره ادعا داشت که بلندترین رای مردم را با خود دارد. بنا بر همین ادعاهای او، میلیون‌ها انسان و ده‌ها جریان سیاسی و مدنی، از موقف او حمایت کرده و تلاش کردند پیروزی او تحقق یابد. عبدالله اما در هر سه دور، با چند پیام از سفارت امریکا و چند امتیاز تشریفاتی و شخصی، از ادعای که داشت کناره گرفت و مصروف رفت و آمد میان کابل و دهلی شد. عبدالله شخصی نیست که روی داعیه‌های مردم بیایستد. او کنار می‌کشد، یا با تهدید سفارت امریکا و یا تطمیع از سوی بازی‌گران جنگ و صلح. اکنون عبدالله بار دیگر در موقف حساسی قرار گرفته است که نتیجه عملکرد او، سرنوشت آینده افغانستان را تعیین می‌کند. عبدالله از کرزی و اشرف غنی شکست خورد، آیا در مقابل ملا برادر تا آخر از موقف مردم افغانستان دفاع خواهد کرد؟ قرار است بزودی گفتگوهای میان افغان‌ها در دوحه آغاز گردد. هیات حکومت جمهوری اسلامی افغانستان و هیات گروه طالبان برای آغاز مذاکرات آماده شده اند. عبدالله به دوحه می‌رود تا در آغاز گفتگوها

چرا شما دین ندارید؟

تصویر
زبیده مادر ۱۱ فرزند است. شبیر، یکی از فرزندان زبیده است که پنج سال قبل به سویدن آمد و تحت سرپرستی یک خانواده سویدنی قرار گرفت . در یکی از روزهای تاریک و ابری، دلِ شبیر گرفت و سخت گریست. پدر و مادر سویدنی‌اش دلیل این گریه را پرسیدند‌. شبیر گفت، دلش می‌خواهد مادرش را ببیند. کاش او این‌جا بود . خانواده سویدنی، به شبیر وعده سپردند که تلاش می‌کنند مادر، خواهران و برادرانش را به سویدن دعوت کنند . زبیده مادر شبیر، با ده فرزند دیگرش در پنجشیر زندگی می‌کردند. یک‌سال طول کشید تا زبیده و ده تن از فرزندانش از افغانستان به سویدن بیایند. زحمات و بخشی از مصارف این سفر را همان خانواده سویدنی متقبل شدند‌ . یکی از روزها، اداره مهاجرت سویدن، زبیده را برای تمدید ویزا به مصاحبه دعوت کرد. در ختم مصاحبه، مامور اداره مهاجرت به زبیده گفت: هر پرسشی که از ما داری می‌توانی مطرح کنی . مطرح شدن این پیشنهاد در مصاحبه‌ها و ملاقات‌ها معمول است . زبیده پرسش محکمی در ذهن خود داشت و به دلیل این‌که زبان سویدنی نمی‌فهمید، تاکنون فرصت فراهم نشده بود تا از سویدنی‌ها بپرسد . مکالمه زبیده و مامور اداره مهاجرت، ب