سرمقاله هشت صبح
حضور هیاتی از سوی طالبان در قطر، برای بسیاری از رسانهها و آگاهان امور، خبرساز شده است. برخی، با نگاه خوشبینانه، بر این باور شدهاند که دفتر قطر روزنهی جدیدی برای صلح در افغانستان به شمار میرود. در مقابل، عدهای از رهایی چهرههایی چون مولوی خیرالله خیرخواه، مولوی فضل، وثیق و ... بهشدت اظهار ترس و نگرانی میکنند تا مبادا این افراد باری دیگر بر سر کارآیند. اما، ظاهرا، بزرگنمایی دفتر سیاسی قطر بیش از آنکه یک حرکت در راستای حل معضل افغانستان باشد، بیشتر به منظور اهداف داخلی و بیرونی برخی کشورها رسانهای میشود. ایالات متحده امریکا اکنون در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری قرار دارد. این کشور با خروج از عراق، اکنون در تلاش است که پیام صلح را از افغانستان نیز در کارنامهی رهبران سیاسی خود داشته باشد. برای مردم امریکا و رایدهندگان آن کشور، پیام بسیار جالبی خواهد بود که امریکا توانسته است طالبان را به پای میز مذاکره بکشاند؛ بنابراین دفتر سیاسی قطر برای دموکراتهای امریکا میتواند یک مصرف داخلی خوب در آستانهی انتخابات جاری باشد.
از نظر خارجیها نیز امریکا پس از جدالهای اخیر با پاکستان میکوشد تا محوریت این کشور را در مساله طالبان و افغانستان با پرسشهایی همراه سازد. امروز عملا حزب اسلامی و بخشی از طالبان توانستهاند که از سیطرهی ارتش پاکستان خارج شوند و مستقلانه در بحثهای سیاسی سهم بگیرند. هماکنون، عدهای از طالبان در قطر بهسر میبرند و نمایندگان حزب اسلامی از کشورهای اروپایی سخن میگویند بدینترتیب زوال محوریت پاکستان در جنگ و صلح افغانستان فرارسیده است. این روند میتواند از میزان اثرگذاری این کشور در معادلات منطقهای بکاهد. امریکا در راستای انزوای سیاسی پاکستان و در مقابله با اقدامهای اخیر این کشور از هرنوع امکانات برای از بین بردن محوریت پاکستان استفاده میکند. بدون شک دفتر سیاسی در قطر، محوریت شورای کویته را که در گروگان آیاسآی میباشد، عملا از بین برده است.
با اینهمه، دفتر سیاسی در قطر نشان داد که طالبان دیگر بهعنوان یک جریان سیاسی منسجم در عرصههای سیاسی و نظامی عمل نمیتوانند. اکنون برخی از طالبان با ایجاد دفاتری در تهران، قطر، کویته و برخی هم در زیر سایهی ارگ ریاستجمهوری به تجارت سیاسی و باجگیری و امتیازطلبی مشغولاند. در این میان، عدهای از طالبان که هنوز به آرمان اولیه این گروه باورمند میباشند، به جنگ و انتحار ادامه میدهند. رویدادهای اخیر در قندهار و ارزگان میتواند نمونههای خوبی برای این مساله باشد. بدینترتیب اکنون با تجزیه سیاسی که برای طالبان بهوجود آمده است، پیدا کردن آدرس واقعی این گروه برای حکومت افغانستان دشوار شده است. حال باید دید که کدام جریان طالبان میتواند توجه جهان، کشورهای منطقه و حکومت نسبت به خود را بیشتر معطوف کند و در محور گفتگوها قرار گیرد.
حضور هیاتی از سوی طالبان در قطر، برای بسیاری از رسانهها و آگاهان امور، خبرساز شده است. برخی، با نگاه خوشبینانه، بر این باور شدهاند که دفتر قطر روزنهی جدیدی برای صلح در افغانستان به شمار میرود. در مقابل، عدهای از رهایی چهرههایی چون مولوی خیرالله خیرخواه، مولوی فضل، وثیق و ... بهشدت اظهار ترس و نگرانی میکنند تا مبادا این افراد باری دیگر بر سر کارآیند. اما، ظاهرا، بزرگنمایی دفتر سیاسی قطر بیش از آنکه یک حرکت در راستای حل معضل افغانستان باشد، بیشتر به منظور اهداف داخلی و بیرونی برخی کشورها رسانهای میشود. ایالات متحده امریکا اکنون در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری قرار دارد. این کشور با خروج از عراق، اکنون در تلاش است که پیام صلح را از افغانستان نیز در کارنامهی رهبران سیاسی خود داشته باشد. برای مردم امریکا و رایدهندگان آن کشور، پیام بسیار جالبی خواهد بود که امریکا توانسته است طالبان را به پای میز مذاکره بکشاند؛ بنابراین دفتر سیاسی قطر برای دموکراتهای امریکا میتواند یک مصرف داخلی خوب در آستانهی انتخابات جاری باشد.
از نظر خارجیها نیز امریکا پس از جدالهای اخیر با پاکستان میکوشد تا محوریت این کشور را در مساله طالبان و افغانستان با پرسشهایی همراه سازد. امروز عملا حزب اسلامی و بخشی از طالبان توانستهاند که از سیطرهی ارتش پاکستان خارج شوند و مستقلانه در بحثهای سیاسی سهم بگیرند. هماکنون، عدهای از طالبان در قطر بهسر میبرند و نمایندگان حزب اسلامی از کشورهای اروپایی سخن میگویند بدینترتیب زوال محوریت پاکستان در جنگ و صلح افغانستان فرارسیده است. این روند میتواند از میزان اثرگذاری این کشور در معادلات منطقهای بکاهد. امریکا در راستای انزوای سیاسی پاکستان و در مقابله با اقدامهای اخیر این کشور از هرنوع امکانات برای از بین بردن محوریت پاکستان استفاده میکند. بدون شک دفتر سیاسی در قطر، محوریت شورای کویته را که در گروگان آیاسآی میباشد، عملا از بین برده است.
با اینهمه، دفتر سیاسی در قطر نشان داد که طالبان دیگر بهعنوان یک جریان سیاسی منسجم در عرصههای سیاسی و نظامی عمل نمیتوانند. اکنون برخی از طالبان با ایجاد دفاتری در تهران، قطر، کویته و برخی هم در زیر سایهی ارگ ریاستجمهوری به تجارت سیاسی و باجگیری و امتیازطلبی مشغولاند. در این میان، عدهای از طالبان که هنوز به آرمان اولیه این گروه باورمند میباشند، به جنگ و انتحار ادامه میدهند. رویدادهای اخیر در قندهار و ارزگان میتواند نمونههای خوبی برای این مساله باشد. بدینترتیب اکنون با تجزیه سیاسی که برای طالبان بهوجود آمده است، پیدا کردن آدرس واقعی این گروه برای حکومت افغانستان دشوار شده است. حال باید دید که کدام جریان طالبان میتواند توجه جهان، کشورهای منطقه و حکومت نسبت به خود را بیشتر معطوف کند و در محور گفتگوها قرار گیرد.
0 Comments