مختاروفایی
اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان، سالهاست دچارِ آفتهای شده که رنگ و بوی انسانیت، اسلامیت و حقانیت را از خود دور رانده و این وضعیت جامعه را بطور وحشتناکی بسوی قهقرا کشانیده است.
سیاسیون، ظاهراً کارشان، تاکید بر همگرایی اسلامی، وحدتملی، منافعملی و هویتملی است؛ چیزی که در شعار خلاصه گردیده و در عمل هرگز دیده نشده است.
منافع ملی و دفاع از ارزشهای اسلامی، شعارهای زیباییست که توسط سیاسیون، سالهاست وسیلهی فریب مردم قرار گرفته است.
بازی با کلمات، شعارهای رنگارنگ، شیک پوشیدن، سخن زدن از اسلام، دفاع از حقوق مردم و...از مهمترین ویژهگیهای سیاستمدارانی است که در افغانستان میتواند موفقانه مردم را بفریبند.
اکثریت سیاستمداران و رهبران کاریزماتیک افغانستان که شعارِ اصلی شان حفاظت از منافع ملی و حراست از ارزشهای دینی این ملت است، متاسفانه، خودشان آغازگرِ معاملهگریهای ننگین تاریخی بوده اند که اسلامِ وارونه و اسلام افراطی کنونی، حاصلِ سیاستهای نا انسانی آنان در طول تاریخ کشور بوده است.
طی بیشتر از یکدههی گذشته که جهانیان آغازگرِ پاگذاشتن افغانستان در میدان پهناورِ دموکراسی بوده است؛این کشور، میدانی برای امتحانِ هرگونه فجایع و جنایاتِ ضد بشری، انسانی، اسلامی رقابت قدرتها و سازمانهای اطلاعاتی کشورهای بیرونی بوده است. قتلعامهای ویرانگر، تجاوزات جنسی بالای زنان و اطفال، فقر شدید 36 درصدی، برتریجوییهای ملیتی، ترویج فرهنگهای بیگانه، فسادِ اخلافی و اداری، دخترفروشی، و خطرناکتر از همه، ترویج اسلامِ افراطی و جعلی، از جمله نابسامانیهای اجتماعِ کنونی ما را تشکیل میدهد.
در افغانستان، تنها سیاستمداران متهم و عامل وضعیتِ زجرآور کنونی نیستند، بلکه عدهیی از «دکانداران دین» که خود را در لباس «علمای دین» جا زده اند، نقش مهمتر و بارزتری در این بازیهای مبهم و خطرناک، که سرنوشت یک ملت را به تباهی و تاریکی کشانده اند، دارند.
دکانداران و فتوافروشانِ دین، با استفاده از جایگاهِ دروغین و ساختگی اجتماعی، که از ناآگاهی و نفهمی مردم ناشی میشود، به عملکرد و سیاستهای غیر انسانی سیاستمدارانِ «عصرفریب و فتنه»، مشروعیت داده و با ترویج ذهنیت«رهبرپرستی»، مردم را به پیروی و غلامی از این سیاست مداران دعوت میکنند.
نیازی به آغازِ یک تغییر
بلاخره ما باید بدانیم، رسالت و و ظیفهی نسل نو، روشنفکر، متدین و انسانهای باورمند به انسانیت و آزادی در افغانستان، در برابرِ این فجایع و نابسامانیهای بجامانده از یک نسلِ تاریک و ناآگاه چیست؟
در تاریخِ جوامع پیشرفته و مردم سالار، که امروزه به عنوانِ قدرتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان مطرح اند، اکثراً دیده شده است که، «صدها سال قبل» از امزور، آنان نیز وضعیت اسفناکتری نسبت به «امروزِ» ما داشته اند؛ نافرمانیهای مدنی، اصلاحات دینی، گسترش دامنهی فعالیتهای روشنگری و روشنفکری، ظهورِ جنبشهای اصلاحی با تفکر آزادیخواهی و حق طلبی، بغاوت علیه خرافات و بدعت، از جمله راههای بوده است که آنان توانسته اند، به مدنیت، شهروند شدن و ملت شدن نزدیک شوند!
با وجودِ اینکه معیارِ پذیرش این پدیدهها در هرجامعه، از هم متفاوت است، اما در افغانستان نیز ناممکن نیست که این تاکتیکها با شیوههای امروزی آن برای براندازی فجایعِ جامعهای ما توسطِ علمای دینی، روشنفکران، نویسندگان، رسانهها، مردم و آگاهان بکار گرفته شده و سرآغازِ یک تحول بسوی مدنیت، شهروندشدن و ملت شدن باشد!
من باور دارم، وقتی علمای دین، برای زدودن خرافات و اصلاحاتِ بنیادی در اجتماعِ کنونی افغانستان پیشگام شوند، بزودی موجِ عظیمی از تودهها این تغییرات را پذیرفته و اصلاحات شدیدی در جامعه ظهور میکند.
در اواخرِ قرن پانزدهم، کلیسا که در دستِ شماری از کشیشانِ ناآگاه و فتوا فروش بود، بر سرنوشت مردم اروپا حاکم شده بود. این کشیشان تاحدی مردم را در تاریکی نگهداشت که فروشِ بهشت برای گناهکاران در میان جامعه ترویج شد؛ اعتقاد به خرافات، فقر شدید، نفاق، از همگسیختگی اجتماعی و صدها نابسامانی دیگر، دست آورد کشیشان و کلیساهای به بیراهه رفتهی اروپا، برای مردمِ آن سرزمین بود. نخستین جرقهی مبارزه علیه این وضعیت، از سوی دوستداران مذهب و افراد نخبه و روشنگرای کلیساها آغاز گردید. مارتین لوتر کشیش یکی از کلیساهای آلمان، برای نخستین بار، اعتراضنامهی 95 مادهای را بر سرِ درِ کلیسایی که در آن نماز میگذارد آویخت و طی آن، عملِ پاپ و کشیشانی را که مصروف بهشت فروشی و خرافات بودند، محکوم کرد، این اعتراضِ مارتین لوتر، سرآغاز یک تغییر بزرگ در اروپا بود که تاریخ این سرزمین را عوض کرد!
احترام به خویشتن، سر آغاز اصلاح و تحول
آنچه نیرو و روحِ جامعه و بخصوص نسل جوان افغانستان را آلوده و تاریک ساخته است، این است که رسالتِ «احترام به خویشتن» در میان این نسل، دیده نمیشود.
اکثریت نسل کنونی که باید، شاهد و آغازگرِ عصر تحول اندیشه و فکر در جغرافیای شان میبود، هم اکنون به افتخار راه گذشتههای شان را، که پر است که از افتخارات دروغین و جعلی ادامه داده و رویاهای پدران شان را دنبال میکنند. اکثریت این نسل به بازوانِ محکمِ کسانی تبدیل گردیده اند که میراث آنان برای ما، ویرانی، تباهی، فقر، نابسامانی و فجایع ناگوار انسانی است. نسل نو، که در ادبیات سیاستمداران افغانستان از آنان به عنوان صاحبانِ «فردا»ی این سرزمین نامبرده میشود، به عنوان یک ابزار در اختیار اهداف سیاستورزان این سرزمین قرار گرفته اند، بدین سبب، آیندهی آنان با یک سیاستزدگی تمام روبرو شده و کشور شاهدِ تکرار فاجعه میشود.
احترام به خویشتن، نیروی انسانیای را که در ما خفته است، بیدار میکند و این بیداری میتواند سرآغاز و پذیرش تغییر بنیادی در خود و جامعهی ما باشد.
این اصل در فلسفهی کانت فیلسوف و نظریهپردازِ چیره دست علم فلسفه و سیاست چنین تعریف میگردد:
« انسانها باید همچون غایاتی در خودشان لحاظ شوند و نه همانندِ ابزاری برای اهداف دیگران باشند، به این جهت، انسانها نباید به وضعیتِ ابزار انگارانه تنزل یابند.»
گذشته از دیدگاههای فیلسوفان و نظریهپردازان علم سیاست و فلسفه، دین اسلام، مقدسات و سیاستهای منظم و روشنی برای بیداری تودهها در برابرِ خیانتها و جنایاتِ سیاستمدارانی خودکامه و ظالم دارد، اما متاسفانه، اسلام در این سرزمین آنقدر تنها و بیگانه مانده است که همه از آن فرار کرده و برای شان اسلامِ جداگانهای که هیچ ربطی به اسلام اصیل ندارد، ساخته اند.
بنابر این نیاز اساسی و بنیادی امروز جامعهی ما یک اعتراض دینی، روشنگری، اجتماعی و سیاسی میباشد.
این اعتراض میتواند، با محوریتِ فکرها و اندیشههای نوگرا و آزاد، بدون وابستگیهای مذهبی و ملیتی شکل بگیرد. در حالیکه افغانستان، در سالهای 1340 و 1350، شاهد بروزِ چنین جنبشهای ی بوده است، اما نظامهای سرکوبگر و توتالیتر، فرصت بلندکردن صدای حقانیت و انسانیت را به آنان نداده است.
فضای ایجاد شدهی کنونی در افغانستان که جهان به اصطلاح از آن حفاظت میکند، میتواند جنبشها و اعتراضاتی را که زمینهساز تغییر و تحول تاریخی در کشور باشد، میزبانی کند.
در صورتی که فرصت ایجاد شدهی کنونی را نادیده بگیریم، به گفتهی دکتر اسپنا، مشاور امنیت ملی، روزی خواهد رسید که حرف خود را با صدای بلندتر گفته نتوانیم و اگر بگوییم سرنوشت مان را با خون خواهند نوشت!
بدین لحاظ، نیاز است، تا روشنفکران، آگاهان، علمای دین و انسانهای متعهد به انسانیت، با احترام به خویشتن، آغازگرِ تحول بنیادیِ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، با استفاده از فضای ایجادشدهی کنونی در کشور باشند، تا تاریخِ آیندهی این سرزمین بر انسان امروز آن نفرین ننویسد!
0 Comments