درختی با تنِ آهنین

ترس، حیرت و جهل، سه عیب بزرگ بشر و سه انگیزة اساسی در پیدایش خرافات و خیال‌های خرافی است. این سه عامل از زمانه‌های دور تا کنون در جامعة افغانستان محکم‌تر از هر باوری جا باز کرده اند. حضور این سه عامل در ذهنِ جامعة ما باعث شده است تا، گاهی از درختی خون حسن و حسین بچکد و گاهی هم خدا و محمد در پوست حیوانات ظاهر شده و حقانیت شان را ثابت کنند!
این‌جا ولایت سرپل است. ولایتی که در اوج بدمستی‌های گروه‌های تروریستی و تبِ نافرمانی‌های مسوولا محلی می‌سوزد.
این درخت در چندصد متری قبر امام‌زاده یحی قرار دارد و باشندگان محل، عمر آنرا بیشتر از 1300 سال می‌دانند.
بنابر گفته‌های مردمِ‌محل، یحی بن زید، در جوار همین درخت به قتل رسیده و به همین سبب به «درخت امام‌زاده یحی» مشهور است که از احترام خاص در میان دوست‌داران امام‌زاده برخوردار است.
برخی از باشندگان محل، معتقد اند که این درخت مقدس است و اره کردن و سوختاندنِ آن پیامد‌های بدی در پی دارد.
تنِ زخیم و عظیمِ این درختِ مقدس و بیچاره، کاملاً با میخ‌ پوشانیده شده. این درخت که اکنون آهنین پوش است، گفته می‌شود شفادهندة دردهای بی‌درمانی نیز می‌باشد.
برخی از مردمانِ محل معتقد اند که هزاران میخی که در تنِ این درخت کوبیده شده، هر کدام دردی را دوا کرده اند. هر کسی که با درد بی درمانی از جمله دندان دردی‌های شدید که امکان مداوای آن در سرپل نباشد روبرو شود، به « درخت امام‌زاده یحی» مراجعه کرده و با کوبیدن یک میخ به تنِ آن، شفا بدست می‌آورد.
هرچند این حرفِ تازه‌یی در مورد خرافه‌پرستی‌های جامعة افغانستان نیست، اما این را نوشتم تا از امام‌‌زاده یحی و مردم، بابتِ زنده نگهداشتنِ این درخت طی این هزار سال تشکری کرده باشم!
مختار وفایی

Post a Comment

0 Comments