دهکدهیی
ما قدامتِ زیادی در فضیلت و دانشپروری ندارد. تا دهسال قبل افراد باسواد قریه از
تعداد انگشتهای یکدست بیشتر نبودند. حاجی ملامحمد، شیخحسن، ملالعل محمد، مرحوم
میرزا مهدی، معلم سکندر و چند بزرگ دیگر از جمله کسانی بودند که من به عنوان فضلا
و نجبای محل میشناختمشان.
تا آنسالها موجودیت کتابخانهی عمومی و قفسهیی پر از کتاب در شولگره و مخصوصا دهکدهی خودمان سابقه نداشت، چون «سیاهیخوان» اندک بود.اما طی چندسال گذشته، دهها تن از بانوان و آقایان مکتب رفتند و دانش اندوختند. اکنون ضمن کتابخانههای کوچکی که در مکاتب پسرانه و دخترانه فعال اند، چندسال قبل یک کتابخانه عامه در جوار مسجد دهکدهی ما به همکاری یکتن از اهالی دهکده که اکنون افتخار نمایندگی از مردم را در پارلمان دارد اساسگذاری شد. این کتابخانه، توسط حاجی محمد عبده، رییس کمیسیون عدلی و قضایی پارلمان که از باشندههای اصلی دهکدهی ماست به همکاری بزرگان محل بخاطر مطالعهی مردم محل و غنامندی فرهنگی و آموزشی در دهکده فعال گردید .از افتتاح این کتابخانه نزدیک به چهارسال میگذرد، اما مطمینم که تاکنون چهار جلد کتاب از قفسههای این کتابخانه خوانده نشده است.من هم تاهنوز نتوانسته ام دستی بر صورتِ خاکآلود کتابها و قفسههای این کتابخانه بکشم. چون چندین بار که تاکنون دهکده رفته ام، خواستم سراغ کتابخانهرا بگیرم، اما کلید آن در جیب ملاامام و تحویلدار مسجد ناپدید گردیده. از اوضاع کتابخانه که میپرسم میگویند، کسی سراغ کتابها را نمیگیرد و کتابها آسوده زیر خاکها خفته اند...
تا آنسالها موجودیت کتابخانهی عمومی و قفسهیی پر از کتاب در شولگره و مخصوصا دهکدهی خودمان سابقه نداشت، چون «سیاهیخوان» اندک بود.اما طی چندسال گذشته، دهها تن از بانوان و آقایان مکتب رفتند و دانش اندوختند. اکنون ضمن کتابخانههای کوچکی که در مکاتب پسرانه و دخترانه فعال اند، چندسال قبل یک کتابخانه عامه در جوار مسجد دهکدهی ما به همکاری یکتن از اهالی دهکده که اکنون افتخار نمایندگی از مردم را در پارلمان دارد اساسگذاری شد. این کتابخانه، توسط حاجی محمد عبده، رییس کمیسیون عدلی و قضایی پارلمان که از باشندههای اصلی دهکدهی ماست به همکاری بزرگان محل بخاطر مطالعهی مردم محل و غنامندی فرهنگی و آموزشی در دهکده فعال گردید .از افتتاح این کتابخانه نزدیک به چهارسال میگذرد، اما مطمینم که تاکنون چهار جلد کتاب از قفسههای این کتابخانه خوانده نشده است.من هم تاهنوز نتوانسته ام دستی بر صورتِ خاکآلود کتابها و قفسههای این کتابخانه بکشم. چون چندین بار که تاکنون دهکده رفته ام، خواستم سراغ کتابخانهرا بگیرم، اما کلید آن در جیب ملاامام و تحویلدار مسجد ناپدید گردیده. از اوضاع کتابخانه که میپرسم میگویند، کسی سراغ کتابها را نمیگیرد و کتابها آسوده زیر خاکها خفته اند...
وقتی فضیلتی همچون کتاب زیر غبار نفرت از دانش خفته باشد،
چگونه آرزو کنیم که مردم از چنگ تاریکی و غمهای جانکاه بدر آیند...تنها مکتب رفتن
و بالا رفتنِ آمار کسانی که در لیلیهها و مارکیتها تحت نام دانشجو میخوابند
فضیلت و رهایی از چنگ هیولای زمان را در پی نخواهد داشت، بلکه آشتی با کتاب و
فراگیری فضیلت انسانی از برگهای کتاب است که مردم را به راه روشن و صراط مستقیم
هدایت میکند.
امیدوارم روزی برسد که مهمترین «همچشمی و سیالداری» میان مردمان خوب ما، کتابخوانی و دانایی روزافزون باشد.
امیدوارم روزی برسد که مهمترین «همچشمی و سیالداری» میان مردمان خوب ما، کتابخوانی و دانایی روزافزون باشد.
0 Comments