در پاسخ به یک متحجر جهنمی

نویسنده: مختار‌وفایی
«شهامت افغان» نام مستعاری از یک عضو گروه طالبان است که با فرستادن نامه‌ی به خبرگزاری جمهور، عمق رذالت و پستی یک انسان متحجر و جهنمی را در عصر خرد و دانایی به نمایش گذاشته است. شهامت این نامه را در تقبیح اعمال و کارنامه‌ی اقوام هزاره، تاجیک و ازبیک نوشته و بصورت خاص شیعیان افغانستان را تهدید به حمله و نابودی کرده است.
هرچند محتوای نوشته این عضو گروه طالبان به انتقام، کشتار، جنایت، عقده، تعصب، جهالت، نادانی و گمراهی خلاصه شده و نمی ارزد که به آن پاسخی نوشت، اما می‌خواهم نکاتی را به این متحجر گمراه که دین را وسیله‌ی برای توجیه جنایات و کثافت‌کاری‌های خود و همراهان خود پنداشته است یادآور شوم.
یک: تو از ظلمت و تاریکی دوران عبدالرحمان جنایت‌کار یادآور شدی که به شمول هزاره ها، هزاران انسان دیگر از اقوام مختلف از جمله پشتون را به شکل بی‌رحمانه کشتار و غارت نمود. این را فراموش کردی که عصر عبدالرحمان خان، عصر خاموشی و نادانی و ناتوانی بود. عصر برتری طلبی، سلطه‌گری، انحصارگرایی و ظلمت و تاریکی بود. جنایاتی به گستردگی جنایات عبدالرحمان خان، در زمانی صورت گرفت که امیر به فرمان کسانی که شما کشتن آنان را روا می دانید(انگلیس ها) هموطنانش را برای استقرار قدرت و حفظ حرم‌سرای خود قتل عام کرد. اکنون آن عصر خاموشی و ظلمت گذشته و انسان های عصر حاضر، مجهز به دانش، دانایی، خرد، توانایی و بیداری است. مطمین باش که دیگر هیچ عبدالرحمانی قرار نیست از گور بر خیزد. بیهوده در لاک جهالت نمان و اندکی چشم‌هایت را بسوی انسانیت و روشنایی خیره کن.
دو: این وطن، خانه‌ی مشترک همه ماست. زیبایی این جغرافیا به گونه‌گونی و رنگارنگی اقوام آن است. تو به هیچ وجه با آن نفهمی و جهالتی که از مدارس پاکستان و کتاب‌های وهابیت به ارث برده‌یی از قوم شریف پشتون نمایندگی نمی‌توانی. من یک هزاره ام، ولی بیشترین و صمیمی‌ترین دوستانم از اقوام پشتون، تاجیک، ازبیک و سایر اقوام ساکن در افغانستان استند.  برای یک انسان خردمند، آگاه و بیدار، بی‌ارزش‌ترین و احمقانه‌ترین کار، فخر کردن به قوم و نژاد است. تو حق داری متحجر و تروریست و گمراه و جاهل باشی، چون بدون شک که حاصل زحمات تروریست های بنام ملا و مدرس در مدارس تروریست‌پرور پاکستان هستی.
سه: در بخشی از نوشته ات تذکر داده‌ای که: «امیرالمومنین نیز خطاب فرموده بود:  اگر هزاره خر بارکش نمی بود و مثل الاغ بارما را نمی برد، باید خودمان مثل الاغ کار می کردیم.» اگر منظورت از امیرالمومنین ملاعمر است می‌خواهم خاطرنشان کنم که آن امیرتک‌چشمِ بدکردار، آن جنایت‌پیشه‌ی غدار و آن ملای بی مقدار یکی از نشانه‌های شرم و یکی از نقاط تاریک تاریخ بشریت و تاریخ ممکلت ماست. اگر قرار است مومنان امیری به نادانی و جهالت ملاعمر انتخاب کند، من خود را مومن نمی‌پندارم. کشتارها و  جنایاتی را که ملای تک چشم قندهاری مرتکب شد، شباهت زیادی به آنچه هتلر، استالین و موسولینی انجام داد دارند. هرکدام این‌ها بخاطر ایدیولوژی و باورهای که داشتند هزاران و صدها هزار انسان را قتل عام کردند که هرگز مورد بخشش تاریخ قرار نمی‌گیرند.
چهار:  از مراکزی که جز روشنایی، دانایی، خرد و بیداری پیامی دیگری منتشر نشده، به عنوان مراکز شیطانی یادکرده و تهدید به انفجار و انتحار کرده‌ای. مکتب معرفت، دانشگاه های کاتب، ابن سینا، نخبگان، غرجستان و مراکز علمی مانند ستاره، مهرگان، ناصر خسروی بلخی و ...جزئی از مهم‌ترین مراکز علمی و افتخارات جامعه دانشگاهی و خردمند افغانستان است که حاصل آن را می‌توان در بخش های مختلف جامعه تماشا کرد.
اگر از دیدگاه انحرافی و تروریستی شما، این مراکز شیطانی است، مدارس تروریست‌پروری که از پول آی.اس.آی و وهابی‌های عربستان تغذیه می‌شوند چی است؟  اگر ذره‌ی خرد و توان تعقل می‌داشتید می دانستی که شیطان‌های واقعی بنام ملا، مدرس، مولوی، قاری، داملا، شیخ و مجاهد در مدارس پاکستانی که برای ما همواره پیام‌های نفرت، جنگ، بدبختی، فلاکت و دشمنی می فرستند پنهان شده اند نه در دانشگاه ها و مراکز خردورز کابل. مراکز علمی که خودت از آنان به عنوان مراکز شیطانی و رافضی‌ها نام برده‌ای بخش عظیمی از دانشجویان و مراجعین شان را جوانان دانا و خردمندی از سایر اقوام از جمله پشتون تشکیل می‌دهند. اگر قرار  باشد کسی و یا گروهی محکوم به نابودی و فنا گردد، آن شخص تو و آن گروه، گروه های دگم‌اندیش و تروریستی مانند داعش، طالبان و بقیه جریان‌های منحرف و جنایت‌کار است نه جامعه‌ی دانشگاهی و خردورزی که جز خیر و نیکی پیام دیگری ندارد.
پنج: تو نسخه‌ی جدیدی از ملاعمر تروریست و عبدالرحمان جنایت‌کار  هستی. از محتوای نوشته‌ی پر از عقده و کینه‌ات معلوم می شود که تجسمی از یک حیوان درنده در قالب انسان هستی. عبث‌ترین بحث، بحث با جاهلان و انسان های نادان است. این را می‌دانم که  بحث باتو بجایی نمی‌رسد چون تو از منطق و عقل و خرد می‌گریزی، اما این سطور را بخاطری نوشتم که بدانی انسان‌های بیزار از تفکر گمراه و ضد بشری بی شمار اند. حتی اگر شما قادر به کشتار ما و نابودی مراکز علمی ما شوید، ما تمام نمی شویم. وقتی دین را وسیله‌ی کشتار انسان ها قرار داده و روی کتاب و کلام خدا پا می‌گذارید از شما و همراهان شما انتظاری بجز جنایت و کشتار که ادامه‌ی صفحات سیاه تاریخ است نداریم.
به امید گسترش دانایی و  نابودی جهالت دینی!

Post a Comment

0 Comments