کتمان تاریخ جنایت است

افغانستان سرزمین جنایت و بربریت و نسل‌کشی‌های بی‌رحمانه است. بخشی از این ستم در چهار دهه‌ی گذشته زمانی که مجاهدینی بنام اشرار تفنگ بدست شهرها و از جمله کابل را تصرف کردند اتفاق افتاد.
سیاف، ربانی، محقق، مزاری، مسعود، حکمتیار، دوستم و ...همه در نقش خودشان در خلق تراژیدی‌ها و جنایت‌های که از عینک هواداران شان حماسه و انقلاب است نقش داشتند.
همه گرفتار موجی از افراطیت، بربریت، احساسات قومی، خودبزرگ‌بینی و خودحق‌پنداری بودند. همه، مشت فاتح کابل را بر سینه می‌زدند و حاکمیت و حکومت و مملکت را از آن خود می‌دانستند.
چند جهادی شرور و بی‌برنامه و مزدور که با تفنگ آی‌اس.آی و سی.‌‌آی.ای جنگ و کشتن را خوب آموخته بودند بر سر تقسیم قدرت میله‌های تفنگ شان را بجان همدیگر داغ کردند.
این‌گونه بود که جنایات بی‌شماری خلق شد و هیچ کبوتر سپیدی در این میان وجود ندارد.
برای من تاسف‌بار است که وقتی می‌بینم حرفی از جنایات سیاف، حکمتیار و ملاعمر نوشته می‌شود دوستان تاجیک‌تبارم هورا کشیده تایید می‌کنند، اما وقتی حرفی از جنایاتی که در پیرامون سران جمعیت اتفاق افتاده نوشته می‌شود، احساسات وطن‌پرستی شان غلیان کرده و مرا به خاموشی در این مورد دعوت می‌کنند. منطق شان هم این است که یادآوری گذشته منجر به تنش قومی می‌شود. اگر چنین است چرا شما پی‌هم از گذشته‌ی سیاه حکمتیار می‌نویسید؟ استدلال می‌کنند که یادآوری از گذشته خودش به مثابه جنایت است و باید خاموش ماند. نمی‌دانم آدم چقدر باید منطق خود را کنار بگذارد و به خود اکت حافظ وحدت ملی را بدهد تا چنین استدلال بی‌سر و ته‌ی از خود برون دهد.
این‌جا که منطق شان لنگید مرا متهم به وابستگی به حزب و قبیله می‌کند. آن‌هم حزب وحدت که عوامل جنایت‌کار آن بار بار مرا در مورد نوشته‌هایم تهدید کرده اند و آنچه من از بنیاد با آن مخالفم. من به همان میزان که در مورد کارنامه خوب و بد مسعود، سیاف، حکمتیار و دوستم خوانده و نوشته‌ام به همان میزان در مورد مزاری، محقق و خلیلی نیز خوانده و نوشته‌ام.
این حقیقت تلخ و یک روی سیاه سکه‌ی بنام جهاد است که مطمئن باشید قابل کتمان نیست و نسل بعدی واژه به واژه حقیقت را از لای تاریخ می‌یابند.
مطمئن باشید که با مرور و یادآوری گذشته، اگر گره‌ی از مشکل باز نشود، گره‌ی دیگری افزوده نمی‌شود.

Post a Comment

0 Comments