پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۲۲

Torture, murder, and rape; The fate of Balkhi protesting girls in Taliban prisons

On September 7 and 8, 2021, the Taliban attacked a women's protest march in Mazar-e-Sharif, taking more than 70 protesters, including 40 protesting girls. The bodies of eight detainees were found on the streets of the city one week later. The rest of the detained girls and boys were released by their families’ pressure after approximately 45 days, but the fate of the nine girls remains unknown. Five of the detained girls were killed by their families after being released from Taliban custody. The detention of girls in Mazar-e-Sharif and the fate of protesting girls who were held in the Taliban detention center were never reported in the media due to their families' intense fear of the Taliban and the sensitivity of the issue in traditional Afghan society. However, four months after the detention of the protesters, some of them are willing to talk about what happened to the detained protesters with one condition; their identity should not be disclosed.  A woman's rights

به دفاع از مزارشریف کسی نجنگید

تصویر
حدود پنج‌ماه از فروپاشی سریع دولت افغانستان می‌‌‌گذرد. در این پنج ماه همه حلقه اشرف غنی را متهم می‌کنند، در حالی که مزارشریف، بدون دخالت غنی و با آن همه ساز و برگ نظامی، بدون یک دفاع قوی به طالبان واگذار شد. سه روز قبل از سقوط، غنی به مزارشریف رفت و به سران احزاب از جمله مارشال دوستم، ژنرال نور و محمد محقق پول و اختیارات داد. در مزارشریف برای ماه‌ها جنگ چریکی امکانات و تجهیزات وجود داشت. نیروهای مارشال دوستم قبلا در دفاع از شبرغان تلف شده بودند، اما نیروهای نور، محقق، سید ظاهر مسرور، عباس ابراهیم‌زاده و چندین جریان دیگر تازه‌نفس بودند. این‌که چرا مزارشریف بدون یک دفاع و ایستادگی محکم -مانند هرات و شبرغان- به طالبان واگذار شد هنوز یک پرسش بزرگ است . در این گفت‌وگو، فرمانده محمدنبی گویچلی، به این پرسش پاسخ می‌دهد .

تماشای کابل در آنکارا

تصویر
  آنکارا مرا یاد کابل می‌اندازد. صبح زود با صدای اذان بیدار می‌شوم. اذان نوستالوژی قشنگی است در ذهن من. شنیدن اذان حس غم‌گین و سنگینی دارد. در ملودی اذان، غربت سنگینی را احساس می‌کنم. وقتی اذان را با صدای دل‌نشین ملاهای ترک می‌شنوم، به آن دقت می‌کنم، چون موسیقی دلنشینی با خود دارد. اذان ملا های ترک مرا فرا می‌خواند؛ نه به نماز، به فکر کردن و قدم زدن و عمیق شدن به یک‌سری چیزها. آنکارا شباهت‌های زیادی با کابل دارد. کوه‌هایی که در بر و دوش آن‌ها خانه‌های نه چندان مجلل ساخته شده و جاده‌های پست و بلندی که برای قدم زدن نفس می‌‌خواهند. در هر چند قدمی یک مسجد است و در هر جای شهر که باشی، اذان از بیخ گوش‌ات بلند می‌شود. با تفاوت این‌که مردمانش نسبتاً شاد و سر خوش‌اند. جوانانش سرخوش و بی پروا و بزرگانش محتاط و مراقب‌اند. این‌جا گاهی احساس می‌کنم در کابل هستم. کابلی که آزاد شده و دیگر از ترور و ترس و انفجار خبری نیست.