مختار
وفایی / روزنامهنگارِ آزاد
سر
و کله اش را هرازگاهی در رسانهها به عنوان کارشناس مسایل نظامی و سیاسی دیده
بودم؛ اما از بغض و کینهی فاشیستی که در دل داشت، نمیدانستم.
این
را هم باورم نمیشد که در قرن بیست و یک، انسانهای وجود دارند که میخواهند سکهای
انسان بودن و انسانیت را فقط بنام قبلیهی مشخصی ضرب بزنند. این آدمها
نمونههای زنده و خوبی از تعصبی که در قرون وسطی و حکومتهای هیتلر، موسولینی و
استالن جریان داشت میباشند.
این
یک باور همگانی است که بخشِ عظیمی از بدبختیها و ویرانیهای افغانستان، سالیانِ
درازی است که از میلهی تفنگ نفاق و برتریخواهی قومی آب خورده است.
از
چندی بدینسو، گروههای فاشیستی به تحریک شماری از حلقات و سازمانهای استخباراتی
که از آب گِل آلود ماهی میگیرند، ادعای را مبنی بر، برتریخواهی و تمامیتخواهی
از آدرس پشتونیزم مطرح کرده است.
متاسفانه
این بحث تاحدی دامنگیر شده است که از گروههای فکری و روشنگری افغانستان گرفته،
تا بالاترین نهاد قانونگذاری(پارلمان)، شکارِ این معاملهی ننگین شده و بزرگترین
دغدغه و بحث مورد اهمیت شان، مسالهی زبان، ملیت، نژاد و منطقه است.
ملتی
که هنوز نتوانسته است، در یک جغرافیای معین، باهم کنار آمده و میلههای نفرت را
علیه همدیگر پایین کنند، با کدام منطق و امید، به وحدت ملی، تفاهم ملی و آشتی ملی
امیدوار بود.
انتظار
میرفت، اکنون پس از 12 سال روی کار آمدن حکومت جدید و دموکراسی نوپای در
افغانستان؛ نژاد پرستی، نفاق و درگیری بر سرِ مسایل ملیتی، به عنوان مسالهی روز و چالشزا در جامعه مطرح
نباشد، اما امروز میبینیم که جنرال طاقت و سایرِ رهروان فاشیسم از نوع پشتونیسم،
علنی در شبکههای نفاق افگنِ مانند ژوندون که توهین بزرگ به رسانه و آزادی بیان
است، علیه قرآن و قانون شمشیر کشیده و آنانی را که قدامت تاریخی اجداد شان در این
سرزمین،به بیشتر از هزاران سال قبل میرسد،
مهاجر و حرامی خوانده و خودشان را صاحب عام و تام این خاک میدانند. من حرفهای
جنرال طاقت، اسماعیل یون و دیگر همراهانِ کور و متعصبِ آنان را که در صددِ هیزم
انداختن به تنورِ نفاق و نفرت میان اقوام افغانستان است قابل بحث نمیدانم. چون
ادعای آنان جدا از اینکه پایهی فکری، علمی و مردمی ندارد، برخواسته از یک مرض
روانی و گمنامی است که با گرفتن پاکتهای کلدار و دالر میخواهند تخم نفاق را بارِ
دیگر در اذهان مردم بریزند؛ بیخبر از اینکه، مردم افغانستان همدیگر را دوست
دارند و هیچگاهی فدای نفرتِ برخواسته از ناآگاهی و غلامی این حلقهی مزدور نمیشوند.
جنرال
طاقت، با کمالِ بیشرمی به اتفاق منفورترین چهرهی نفاق و نفرت، بنام اسماعیل یون،
در دستگاه نفراقپراگنی «ژوندون» ظاهر شده و ادعا کرد که: «افغان معنا صرف اوصرف پشتون دی،
افغانستان معنا پشتونستان دی. افغانستان د پشتون کوردی. داملک دپشتون دی. فاریاب، مزار او
بدخشان پشتونستان ، زه د دی ملک بادار او مشریم. نا اهل حرامی او ناخلف تاجک،
هزاره ، اوزبیک او گلم جمو چه به افغان کلمه شرمیگی، هغوی باید خپلو ملکوته واپس
لار شی!»
جنرال طاقت،
در این حماقت تاریخی اش، یک واقعیت را نیز بیان کرده است، و آن اینکه کلمهی
«افغان» صِرف به قوم «پشتون» اطلاق میگردد، فرهنگ دِهخدا و معین، معنی کلمهی
افغان را نوشته است که: افغان(اوغان): طایفهی در افغانستان...اما باید این واقعیت
تاریخی پذیرفته شود که هیچ وجدانِ بیداری حاضر نیست، ارزشهای تاریخی هزاران ساله
اش را در قالب یک طایفه ادغام کند.
در حالی که
واقعیت این است که افغانستان با همین اقوام مختلف و پذیرش همگرایی میان اقوام
زیباست، اما ادعای تمامیتخواهی طاقت در حالی مطرح شده است، که قرآن مقدسترین و
کاملترین کتاب آسمانی، انسانها را آفریده شده از یک گوهر دانسته و برتری میان
آنان را جز در تقوا در هیچ چیزی دیگری نمیپذیرد.
همچنان
خدواند در قرآن فرموده است که انسانها را بخاطری که همدیگر را خوبتر بشناسند، به
گروهها و فرقههای مختلف تقسیم کرده است. همچنان قانون اساسی افغانستان هرنوع
تبعیض و توهین به اقوامِ ساکن در کشور را منع نموده و هر فردی را افتخار شهروندی
افغانستان را دارد، دارای حقوق مساوی دانسته است.
مادهی بیست
و دوم قانون اساسی افغانستان تصریح داشته است که: «هرنوع تبعیض و امتیاز در میان
اتباع افغانستان ممنوع است. اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون داری
حقوق و وجایب مساوی میباشند» همچنان در جای دیگری از قانون اساسی کشور آمده است
که آزادی و کرامت انسان از تعرض مصوون است.
با وجودِ
این همه، حلقات فاشیستی، بغضهای جامانده از تعصبِ ملاعمر را در قالب نکتایی، علنی
علیه قرآن و قانون شمشیر میکشند و خود را صاحبان اصلی کشوری میدانند که عملاً در
حق آن خیانت میکنند.
این ادعاهای
جنرال طاقت و کارنامهی سیاه اسماعیل یون، ضمن اینکه خیانت علنی علیه کشور و ملت
افغانستان است؛ تهدیدی بزرگی علیه امنیت ملی کشور شمرده میشود.
دولت همچنان
که قانون اساسی کشو تصریح داشته است، باید حامی و پشتیبان آزادی و کرامت انسانی آنهایی
که در این سرزمین زیست دارند باشد و از گسترش امراض همچون طاقت و یون در میان
جامعه جلوگیری نماید.
در فقرۀ سوم
ماده بیست و چهارم قانون اساسی آمده است: « دولت به احترام و حمایت آزادی و کرامت
انسان مکلف می باشد.».
در پایان، به
عنوان هشدار به ملت و دولت افغانستان باید یاد آور شوم که، دستکم گرفتن و کوتاهی
در مورد کوتاه کردن هرچه زودترِ دستان نفرت و تعصب، به همان اندازه باعث گسترش
نفاق و سر انجام خونریزی در کشور خواهد شد. مولانا با آن عظمتِ فکری و علمی که
داشت، بیجا چنین نگفته است:
سختگیری و
تعصب خامی است / تا جنین کار، خون آشامی است.
4 Comments
از اینکه میبینم افغانستان با کمک دلیرمردانی چون شما، به روزهای کامیابی خود نزدیک و نزدیکتر میشود بسیار خرسندم.
و آه و افسوس دارم برای ایرانم که مردمان بیخبرش این چنین خود را به خواب زده تا کشورشان را در ژرفنای نادانی تا آخر دنیا ماندگار نگاه دارند.
مردمانی که نادانسته خود را به چنگال فاشیسم مذهبی سپرده اند... و هزاران افسوس دیگر که در این گپ کوتاه نگنچد.
میدانم که؛میدانیدحضرت مولانای بزرگ گفته است:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود/زان سبب عالم کبودت می نمود
گفته های ننگین این قبیله گراها هیچگاه ازاین واقعیت تاریخی -که افغان
شکل تغییریافته اوغان بوده وصرف قوم پشتون را می نمایاند- ارجحیت ندارد.واقعیت های تاریخی این را می رساند که این نطفه های محمد گل مهمند منفور و نادر فایست هیچگاه نه خود را می شناسند ونه هم سایراقوامی که با هویت فاخرتاریخی وفرهنگی شان سالهای متمادی دربرابر دژخیمان خارجی و به ویژه برادران هم زبان این قبیله گرا(اسماعیل یون وطاقت) ایستادند ودرفش آزاده گی وآزادمنشی خویش را برتارک پامیر وقله های بابا برافراشتند. این گونه وارونه جلوه دادن هویت ها نه تنها که پذیرفتنی نیست بلکه مضحک و دوراز منطق تاریخ بوده وهست.