شامگاه دیروز چهارشنبه در ختم کارگاه آموزشی در مکتب رسانهیی فوجو در شهر یونشوپنگ سویدن، سالن تاریک شد و همه آمادهی تماشای یک
مستند از فیلمساز سوری بنام علیآلابراهیم شدیم.
One day in Aleppo |
مستند سه سال قبل و در اوج بمباران شهر حلب ثبت شده و ماجراهای تلخ و تکاندهندهیی
را به تصویر کشیده است. حلب از بزرگترین شهرهای سوریه و پایتخت تجاری این کشور است بصورت بیرحمانه
با بارانی از بمبها ویرانی میشود و مردمانش زیر آوارهای از خاکستر میمیرند. در مستند دیدیم که سقف خانههای این کهنترین شهر خاورمیانه روی اعضای
خانوادهها میریزند و کودکان میان سیمها و خشتها لِه میشوند. پدر در مقابل چشم
کودک و کودک در مقابل چشم مادر در اثر خمپاره تکهپاره و صدای غُرش هلیکوپترها و
جتهای جنگی شهر و مردمان بی دفاعش را در وحشتی وصف ناپذیری فرو میبرد...من در
لحظهی که دیدم ساختمانی در اثر انفجار یک بمب که از هوا پرتاب شد فروریخت و کودکی میان سیمها و خشتها گیر مانده و
برای زنده ماندن دست و پا میزد گریستم...شاید بخاطری گریستم که یک پدر هستم، چون دیدنِ هیچ صحنهی به اندازه مرگ یک کودک و خشونت بر یک کودک مرا آزار نمیدهد.
مستند ۲۵ دقیقهیی با ریزش بمبها بر روی شهر و افتادن جنازهها تمام شد و در
حالی که موزیک ویدیو هنوز مینواخت سالُن
در سکوت عمیقی فرو رفته بود. لحظهی بعد همه چک چک کردند... با وجودی که همه غمگین
بودند و شاید برخیها در تاریکی اشک نیز ریخته باشند. اما در صف نخست متوجه دو بانوی خبرنگار عرب که یکی
با حجاب و دیگری با پوشش آزاد نشسته بودند
شدم. با دستمال اشکهای شان را که بی امان میریختند پاک میکردند. بقیه
مصروف صحبت در مورد مستند و مستندساز شدند، اما این دو تن همچنان در سکوت میگریستند
و صداهای شان را در گلو خفه کرده بودند...
شعر الیاس علوی یادم آمد که گفته: ما میمیریم تا عکاس "تایمز" جایزه
بگیرد...
Photo: UN News |
0 Comments