پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۲۱

میزبانی طالبان از دشمنان آسیای میانه

مختار وفایی - ایندیپندنت فارسی صدها تروریست از کشورهای آسیای میانه و ایالت سن کیانگ چین در روستاهای کوهستانی ولایت بدخشان که با تاجیکستان، پاکستان و چین سرحد دارد مستقر استند. برخلاف ادعای سخنگویان طالبان که حضور خارجی‌ها را در صفوف شان رد می‌کنند، این تروریست‌ها پس از مسلط شدنِ طالبان بر افغانستان، همچنان پایگاه‌های شان را در بدخشان حفظ کرده اند.   در سال ۱۹۹۶   میلادی و با پیروزی طالبان در افغانستان، هزاران تروریستِ تحت تعقیب در کشورهای آسیای میانه، به رهبری جمعه نمنگانی و طاهر یولداشف وارد افغانستان شدند تا در سرزمین تحت حاکمیت ملا عمر زندگی کنند. شماری از این جهادی‌ها قبل‌تر از آن در سال ۱۹۹۱ و در پی عملیات کوبنده نیروهای دولتی کشورهای آسیای میانه به افغانستان متواری شده بوند. حمایت و میزبانی طالبان از تروریست‌های آسیای میانه باعث شد تا جمعه نمنگانی و طاهر یولداشف، با مشوره و حمایت ملاعمر، جریانی را به نام تحریک اسلامی ازبیکستان ( IMU ) برای یک نبرد طولانی و به هدف برپایی نظام‌ اسلامی در ازبیکستان، تاجیکستان و دیگر جمهوری‌های آسیای میانه تاسیس کنند. پس از آن، بیشتر جهادی‌ها

متن کامل قانون اساسی دولت ظاهر شاه

تصویر
 گروه طالبان به تازگی اعلام کرده اند که کابینه سرپرست این گروه برای افغانستان، قرار است از قانون اساسی دولت ظاهرشاه پیروی کنند. به گفته طالبان، تغییرات اندکی در این قانون اعمال شده است.  قانون اساسی افغانستان که در میزان سال 1343 از سوی ظاهر شاه نافذ گردید، یکی از بسته ترین قوانین اساسی در تاریخ افغانستان است. براساس این قانون، شاه و یا حاکم افغانستان، صلاحیت های بی حد و حصر در مورد سرنوشت مملکت دارد و رسانه ها نیز در کنترول حکومت استند.  برای خواندن متن کامل قانون اساسی، می توانید پی دی اف آنرا را با وارد شدن به لینک زیر دانلود کنید.  

کوچ اجباری هزاره‌ها از دایکندی، یادآور جنایات امیر عبدالرحمان است

تصویر
مختار وفایی - اندیپندینت فارسی بیشتر از ۸۰۰ خانواده در شهرستان‌های گیزاب و پاتوی ولایت دایکندی، از سوی مقامات محلی طالبان دستور کوچ اجباری دریافت کرده اند. از این میان تا اکنون ۴۰۰ خانواده در روستای کندیر شهرستان گیزاب خانه‌های شان را ترک کرده اند و ساکنان پانزده روستای دیگر برای تخلیه خانه‌ها و جایدادهای شان ضرب‌الاجل دریافت کرده اند. ساکنان روستاهایی که به اجبار باید خانه‌های شان را ترک کنند، از قوم هزاره و پیرو مذهب شیعه استند. نامه‌ای که از سوی امین‌الله زبیر والی طالبان در دایکندی برای تخلیه روستاها صادر شده نشان می‌دهد که او به افراد تحت امرش توصیه کرده است در صورتی که مردم در برابر این تصمیم ایستادگی کنند، از نیروی نظامی استفاده شود. محمد محقق از رهبران سیاسی هزاره‌ها در پیوند به این مساله در صفحۀ رسمی فیسبوک خود نوشته است که مقامات طالبان با کوچ دادن ساکنان روستاهای حاصلخیز در دایکندی که هزاره‌ها و شیعه‌ها استند، این زمین‌ها را میان هواداران شان توزیع می‌کنند. آقای محقق با هشدار از وقوع فاجعه انسانی نوشته است: «ب ا كوچ اجبارى مردم در آستانه زمستان، فاجعه انسانى حتمى است و ا

آنچه در میان طالبان دیدم؛ استدلال یک داعشی بر ارتداد طالبان

دیشب یادداشت بیست صفحه‌ای یک عضو پیشین گروه طالبان را می‌خواندم با عنوان « آنچه در میان طالبان دیدم». نویسنده به نام ابراهیم ایرانی و ظاهراً از سنی‌های ایران است که به طالبان ملحق شده است. او خاطرات و چشم‌دیدهایش از فعالیت گروه طالبان را مفصل نوشته است. ابراهیم ایرانی در بهرامچه ولایت هلمند و در یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های نظامی و عایداتی طالبان حضور داشته است. او گروه طالبان به سه دسته تقسیم می‌کند: امرا، قضات و سربازان. ابراهیم نوشته است که امرای طالبان جاهل به علم دین استند، قضات شان مفسد   اند و سربازان شان کاملاً بی‌سواد استند. او با استناد به چشم‌دیدهایش، عملکرد گروه طالبان را در تجارت مواد مخدر، فرمانبرداری از پاکستان، خودداری از قتل وابسته‌های ناتو و رهایی آنان در بدل پول‌های گزاف را انتقاد می‌کند و می‌گوید این‌ها نشانه‌هایی از انحراف در دین در میان صفوف طالبان در رده‌های مختلف است. ابراهیم ایرانی از طالبان جدا شده است و در مورد این‌که پس از جدایی از طالبان به کجا رفته و چه می‌کند چیزی ننوشته است. این نوشته در صفحات و اتاق‌های گفتگوی داعشی‌ها با عنوان « دلیل و برهان

جبهه مقاومت ملی در افغانستان برای چه می‌جنگد؟

تصویر
  دره‌ی سبز و استوار پنجشیرکه به سرسختی و نفوذناپذیری در مقابل دشمن شهره است، در برابر تهاجم سنگین طالبان تاب نیاورد. دره‌ای که آخرین خط دفاع افغانستان در برابر طالبان بود و چشم‌های نا امید مردم به آن دوخته شده بود، به تاریخ ششم سپتامر و پس از روزها محاصره، از کنترول آخرین نیروهای حکومت پیشین و جبهه مقاومت ملی خارج شد و به دست طالبان افتاد. طالبان برای دست‌یافتن به پنجشیر از ابزارهای مختلف از جمله محاصره اقتصادی، قطع برق و انترنت، تطمیع فرماندهان و چهره‌های مخالف مقاومت، تبلیغات رسانه‌ای، مذاکره و وعد‌ی سهم در دولت جدید برای سران جبهه مقاومت ملی از جمله احمد مسعود استفاده کردند. آنچه که پنجشیر را نفوذ ناپذیر می‌سازد، موقعیت جغرافیایی و مردم آن است. دره‌ای با رودخانۀ خروشان و مردمی که پیشتاز جنگ چریکی در مقابل ارتش شوروی بودند و پنج سال در برابر تهاجم وسیع و گسترده‌ی طالبان (1995-2001) تاب آوردند. ظهور احمدشاه مسعود از همین دره، بیشتر از هر چیز دیگری بر روحیۀ دفاعی و توان ایستادگی مردم پنجشیر در مقابل دشمنان آن افزوده است. مسعود برای تاجیک‌ها نمادی از یک چهره‌ی الهام‌بخش و رهایی‌بخش ا

امارت دزدها

  عبدالحمید خراسانی که یک رهزن حرفوی، عیاش مشهور و قاتل با نام و نشان است، صرف به این دلیل که دشمن امرالله صالح است، به عنوان معاون فرماندهی امنیه پنجشیر مقرر شده است. او قبلاً کلاه کج می‌گذاشت و با نصب عکس مسعود در سینه‌اش می‌گفت که رهرو مسعود است. به همین نام از مردم باجگیری می‌کرد و آدم می‌کُشت. باری هم چوپان‌ها را از ساحات پنجشیر بیرون راند و گفت پنجشیر جای کوچی‌ها نیست. با رسیدن ط/البان به کابل، کلاه و یونیفرم مسعود را به رودخانه پنجشیر انداخت و بر سرش عمامه سیاه بست‌. از نظر طالبان گناهان او به زمین ریخت و در ثانیه به یک انسان شریف و مجاهد پاک‌نفس تبدیل شد. اگر فردا د.اعش آمد، او از نخستین حامیان پرچم سیاه خلافت خواهد بود. آدم‌های این چنینی لقمه‌های آماده برای گروه‌های تروریستی و خرابکار استند. سربازان مفت و مجانی که مزدور یک لقمه نان استند.

ما از همدیگر می‌ترسیم

  در این سکوت تلخ و در این روزهای دلگیر که پر است از خبرهای گرسنگی و آوارگی، خبرهای خوش و اتفاقات خوب از روز و شب ما محو شده است. پس از آنکه شهر مزارشریف به تاریخ 13 آگوست به دست طالبان سقوط کرد، فردای آن چهره شهر و رفتار مردم عوض شد. هرکسی در خلوت خودش درگیر است و تماس و روابط اجتماعی میان مردم محدود شده است. احساس می‌کنم همه از همدیگر می‌ترسیم. طالبان یک نظام پولیسی دارند و همه احساس می‌کنیم که مخبر و جاسوس در یک قدمی ماست. به همین دلیل همه از همدیگر می‌ترسیم، چون ممکن است همسایه، راننده تکسی، مغازه‌دار و حتی یک عضو خانواده به جبر یا اختیار در استخدام طالبان درآمده باشد تا از مردم خبرچینی کند. روش طالبان برای جمع‌آوری اطلاعات از مردم همین است. پسر را علیه پدر، برادر را علیه برادر و همسایه را علیه همسایه استفاده می‌کند تا به هدف شان که جاری شدن ترس و وحشت در دل مردم است برسند. فعلاً که بیشتر از یک ماه از حاکمیت طالبان می‌گذرد اوضاع چنین است.  شبی که شهر مزارشریف سقوط کرد، همسایه ما که فرمانده پولیس بود، نیمه شب زنگ دروازه ما را زد و التماس کرد که بگذاریم خانه ما پنهان شود. او آن شب

این خون نشانی از خشم خداست

تصویر
  فکر نمی‌کردم نوشتن این کتاب به من آرامش از دست رفته در نوجوانی‌ام را برگرداند. نوشتن معجزه‌ای شد برای درمان آن دردها و زشتی‌ها که برایم به کابوس ابدی بدل شده بودند . قبل از نوشتن، تصور می‌کردم که اگر روزی این چرخه‌ی سرگردانی و آوارگی و مرگ در ورای مرزها تمام شود، می‌توانم به آن همه اتفاقات نه بگویم و دیگر بی‌خیال شان شوم. منتظر بودم تا این وضع تمام شود و حال من خوب گردد . اما چه شد؟ هر روز بدتر از دیروز. دوباره همان گرداب. دوباره بدتر از همیشه، آواره‌ در مرزها و خوراک گرگ‌ها و صخره‌ها. با تفاوت این‌که دروازه‌های بیشتری به روی ما بسته شدند و داشتن سه تکه نان که ابتدایی‌ترین نیاز بشر است، به بلندترین رویای ما بدل شده است . فکر می‌کنم در این مرحله که هیچ دستی بسوی ما دراز نیست - و در هر زمان دیگری-، نوشتن و خواندن تکیه‌گاه خوب و یک نسخه درمانی فوق‌العاده است. هم به این دلیل و هم‌ برای مکتوب ساختن رنجی که بر ما تحمیل شده است باید بنویسیم. امروز بیشتر از هر زمان دیگری، باید روایت‌ها را قبل از این‌که به دست بادهای سریع فراموشی برسند بنویسیم . کتابخانه داوت اساک و اداره فرهنگ شهر ما

به مار کُبرا اعتماد کن اما به یک افغان نه: روایت طبیب بریتانیایی از افغانستان

تصویر
مختار وفایی کتاب «در دربار امیر عبدالرحمان»، روایت جذاب و تاریخی از مردم و شهرهای افغانستان در دورۀ حاکمیت عبدالرحمان خان است که نخستین بار در سال 1895 در لندن منتشر شده است. نویسندۀ این کتاب، داکتر جان آلفرد گری، پزشک دربار امیر عبدالرحمان است که از سال 1889 تا 1893، در دربار عبدالرحمان خان خدمت کرده است. داکتر گری، در مقدمۀ کتاب خود نوشته است که این کتاب حاصل نامه‌هایی است که او از افغانستان به همسرش در لندن می‌نوشته است. این کتاب برای نخستین‌بار در سال 1399 خورشیدی، توسط اکبر بریالی به فارسی برگردان شد و توسط نشر نبشت منتشر گردید. نسخۀ فارسی این کتاب 567 صفحه است که آن‌را محمد کاظم کاظمی ویرایش و صفحه‌آرایی کرده است. اکبر بریالی در «یادداشت مترجم» نوشته است که این کتاب براساس شیوه‌های علمی نوشته نشده، اما روایت صادقانه و رُمان‌گونه از چشمدیدهای یک طبیب اروپایی است. چیزی که خواننده در نخستین لحظات پس از بدست گرفتن این کتاب، با آن مواجه می‌شود، زبان پر از دشنام و کنایه داکتر گری است. داکتر گری در سراسر این کتاب، بارها از افغان‌ها به عنوان یک مشت دزد، راه‌گیر و آدم‌کش یاد کرده