Rosemary’s baby is one of the bestseller novels in horror fiction. This novel is written by Ira Levin. Ira Levin is a native of New Yorker. He writes his first novel in 1953, and three films have been made based on it.
Rosemary's Baby is the second book published by Ira Levin and it becomes the best-selling horror novel of the 1960s, selling more than 4 million copies.
The remarkable success and unparalleled reception of "Rosemary Baby" are so great that one of its most famous film adaptations were made by the famous director Roman Polanski.
The book focuses on Rosemary Woodhouse, who recently moved into a large apartment on Bramford Street with her husband, Guy.
Hatch, a friend of Rosemary and Guy, tells them that Bramford is a notorious mansion, and many people knowing there as Black Bramford. Witches once lived there, and some years ago two women who were known to eat children also lived there. Rosemary laughing and says these things happening nowadays everywhere.
Guy is an actor and he only played small roles and is therefore involved in his profession.
Rosemary and Guy warned again that Bromford has a mysterious history of witchcraft and murder, but they decide not to pay attention anyway.
For a while, Rosemary wanted a baby, but Guy believes they have to wait for her career to stabilize.
A few days after Rosemary and Guy moved to their new apartment in Bramford, their neighbors Minnie and Roman have invited them for dinner. Minnie and Roman are an elderly couple who are living on the same floor in Bramford.
Mini is a voyeuristic lady and asks Rosemary about everything. Roman does not believe in God and always criticizes theists.
Rosemary becomes pregnant and their neighbors Minnie and Roman have close relation with Rosemary and Guy. Minnie and Roman bring some drinks and food for Rosemary and after that, terrible things happening in the lives of Rosemary and her friends. Rosemary is suspicious of Minnie and Roman and feel that they have a plan for her child.
“God is DEAD! Roman thundered. God is dead and Satan lives! The year is one, God is done! The year is one, Adrian’s begun! Hail Satan! They cried, Hail Adrian! Hail Adrian! Hail Satan!”
This is a small piece of the dialog from the last chapter of the book.
I think this novel is a wonderful struggle between God and Satan.
Mini and Roman are members of a satanic group, and they turned Rosemary’s baby into a Satan by taking strange drugs and various potions to Rosemary.
This is a terrifying novel and I watched Rosemary’s baby film also. I love this novel, but I don’t recommend it to someone who is a coward. If someone likes horror movies and novels in horror fiction, this one is the best forever.
I have read the original version of the book, not the easy reader because, in easy reader versions, we can’t find more details.
Mukhtar Wafayee
۰۴ مرداد ۱۴۰۰
Rosemary’s baby, a terrifying novel by Ira Levin
۰۳ مرداد ۱۴۰۰
ترکیه، رویای جدید آوارههای افغانستان
مختار وفایی
پس از امضای توافقنامه میان گروه طالبان و آمریکاییها در فبروری 2020 که تشدید جنگ و تضعیف مواضع دولت افغانستان در برابر گروه طالبان را در پی داشت، موج مهاجرت شهروندان افغانستان به کشورهای مختلف جهان افزایش یافت.
در دهه 1990 میلادی
و در جریان جنگ داخلی در افغانستان، مقصد بسیاری از افغانستانیهای که کشورشان را
ترک میکردند ایران و پاکستان بود، اما در موج جدید مهاجرت، ترکیه که دهلیز ورود
به اروپا دانسته میشود، از مهمترین اهداف در میان مهاجران افغانستانی است.
اداره مهاجرت ترکیه تعداد مهاجران
افغانستانی در این کشور را دوصدهزار تن اعلام کرده است. این آمار شامل افرادی اند که به صورت رسمی تحت پوشش
ادارات دولتی اند و به عنوان مهاجر ثبت نام شده اند. از تعداد مهاجران افغانستانی
که به صورت غیر قانونی در ترکیه زندگی میکنند آمار دقیقی در دست نیست، اما روحالله رحیمی یک پناهجوی
افغانستانی در ترکیه که با نهادهای مددرسان نیز کار میکند، آمار مجموعی پناهجویان
افغانستانی مقیم ترکیه را حدود 350 هزار تن میداند. رحیمی میگوید که بسیاری از جوانان
که به تنهایی وارد ترکیه میشوند و اسناد اقامت ندارند، مخفی زندگی میکنند و در
ادارات رسمی ثبت نیستند.
راههای رسیدن به ترکیه از افغانستان
مسیر سفر به ترکیه برای شهروندان افغانستان که قصد مهاجرت
دارند پر هزینه و همراه با خطرهای جانی است.
ویزای ترکیه در افغانستان در بازار سیاه فروخته میشود و سفارت
و کنسولگریهای این کشور، روند توزیع ویزا را به دلالهای ویزا واگذار کرده است.
قیمت ویزا برای هر فرد، از 3500 دلار آمریکایی تا 5000 دلار آمریکایی است. کسانی
که توانایی پرداخت این پول را دارند، با خرید ویزا و از مسیر هوایی به ترکیه میروند،
اما کسانی که این هزینه را ندارند، راه دشوار و پر خطری در پیش دارند. نخست باید
ایران بروند و سپس از ایران وارد مرزهای ترکیه شوند. مسیرهای صحرایی و کوهستانی که
معمولاً توسط مرزبانان نیز رصد میشوند.
روحالله رحیمی پناهجوی افغان در ترکیه میگوید که مسیر غیر
قانونی که مهاجران از ایران تا ترکیه طی میکنند با خطرات مرگ و شکنجه همراه است.
هزینهای که قاچاقچیان انسان، بابت هر فرد از ایران تا ترکیه میگیرد، از 500 دلار
تا 800 دلار آمریکایی است. رحیمی میگوید که در بسیاری از موارد قاچاقچیان انسان،
مهاجران را فریب میدهند و در برخی موارد نیز مهاجران در اثر شلیک مرزبانان ایرانی
و ترک کشته میشوند.
حاجی علی ماکویی یکی از قاچاقچیان انسان در مرز میان ایران
و ترکیه است. او که مشتریهایش را بیشتر از طریق فیسبوک پیدا میکند، از مسیر
زمینی و ساحات مرزی میان ایران و ترکیه، پیوسته عکس و ویدیو منتشر می کند. حاجی
علی با این کار، مشتریهای بیشتری جذب میکند و به آنان از امن بودن مسیر اطمینان
میدهد. حاجی علی میگوید که در ماههای
اخیر، شمار افغانستانیهایی که برای رسیدن به ترکیه به او مراجعه میکنند، از زمان
دیگری بیشتر است. حاجی علی میگوید که در روزهای اخیر، مرزبانان ترکیه مسیر ماکو-وان
را مسدود کرده اند و نظارت هوایی و زمینی برای جلوگیری از ورود مهاجران نیز افزایش
یافته است. «با این حال حاجی علی به من که از آدرس یک مشتری با او صحبت میکردم
گفت: خودت را در میدان آزادی تهران برسان، راننده میفرستم دنبالت و از مسیر چالداران میبرمت استانبول. فقط 750 دلار با خودت داشته باشی کافی است.»
نجیبه ذکی مادر چهار کودک است و در ماه اپریل گذشته از ایران
وارد ترکیه شد. نجیبه در کابل کار و بار خصوصی داشت و از جمله یک آرایشگاه زنانه
راه انداخته بود. پس از تشدید جنگ، کار و بار خصوصی نجیبه ورشکست شد و او برای
رسیدن به یک زندگی آرام و به مقصد رسیدن
به اروپا، راهی ترکیه شد. نجیبه، ابتدا از طریق راه زمینی و از ولایت نیمروز
افغانستان وارد شهر زابل ایران شد و از آنجا طی سه شبانه روز خودش را به تهران
رساند. سفر نجیبه و کودکانش از کابل تا تهران، مانند هر مهاجر دیگر، با دشواریهای
فراوان و تهدیدهای جدی همراه بوده است. نجیبه و چهار کودکش، با پرداخت دو هزار
دلار، از مسیر ماکو وارد شهر وان ترکیه شده و خودشان را به استانبول رسانیده اند.
نجیبه میگوید که در مناطق کوهستانی میان شهرهای ماکو و وان،
کاروان آنان که شامل 100 تن از مهاجران بودند، با تعقیب و شلیک سربازان مرزی ترکیه
مواجه شدند که از این میان تنها 25 تن آنان توانستند نجات یابند و بقیه پس از
بازداشت و شکنجه، دوباره به خاک ایران برگشت داده شدند.
نجیبه که اکنون در استانبول زندگی میکند میگوید: « از تیررس
طالب و تروریست دور شدیم، اما آینده همچنا مبهم است، چون در ترکیه نه حمایت از
مهاجران وجود دارد و نه زمینۀ کار. باید برای آیندۀ فرزندانم به فکر مقصد بعدی
باشم.» مقصد بعدی نجیبه، رسیدن به اروپا است.
ریحانه رسولی مهاجر دیگر افغان که در افغانستان به حیث
خبرنگار کار میکرد، با تشدید جنگ و افزایش تهدید برعلیه خبرنگاران، کشورش را ترک
کرد و اکنون در ترکیه زندگی میکند.
ریحانه رسولی میگوید که تشدید جنگ در افغانستان و افزایش
نفوذ طالبان در شهرها، زمینۀ کار و زندگی را برای او دشوار ساخت. ریحانه رسولی که
باری با جمعی از خبرنگاران افغانستانی به آمریکا سفر کرده بود، در جریان سفر، با
جان کری، وزیر خارجه پیشین آمریکا ملاقات کرده بود. نشر شدن عکس او با وزیر خارجه
وقت آمریکا در شبکههای اجتماعی، به عنوان ابزاری برعلیه او استفاده شد. ریحانه میگوید:
«کار من به حیث یک خبرنگار و سفرم به آمریکا و ملاقات با وزیر خارجه وقت آمریکا، تهدید
برعلیه من و خانوادهام را افزایش داد. افرادی که همسو با طالبان بودند، با
استفاده از عکس، من و خانوادهام را تهدید میکردند و مزدور آمریکاییها خطاب میکردند.
مجبور شدیم برای نجات زندگی و آینده، کشور خود را ترک کنم.»
نگرانی همسایههای افغانستان از موج جدید مهاجران
در حالی که گفتگوها
میان دولت افغانستان و گروه طالبان در یکسال اخیر بی نتیجه بوده و هیچ روزنهای
برای صلح و رسیدن به یک تفاهم سیاسی روشن نیست، موج خشونتها و درگیری نظامی در
سراسر افغانستان افزایش یافته است. براساس گزارش سازمان بینالمللی مهاجرت که در ماه می منتشر
شد، حدود پنج میلیون افغانستانی، در اثر جنگ، فقر و خشکسالی در افغانستان آواره
شده اند که تنها 200هزار تن از آوارهها در شش ماه نخست سال جاری میلادی خانههای
شان را ترک کرده و به شهرهای بزرگ پناه برده اند.
با گسترش خشونتها
در افغانستان و افزایش مهاجرت افغانستانیها به کشورهای خارج، مقامات پاکستانی و
ایرانی نیز ابراز از هجوم شهروندان افغانستان برای فرار از جنگ، به این کشورها
ابراز نگرانی کرده اند.
در یکی از این
موارد، به تاریخ چهارم جولای، عمران خان و ابراهیم رئیسی (عضو هیات مرگ) در صحبت
تلفنی با همدیگر، ضمن صحبت در مورد اوضاع افغانستان، از هجوم مهاجران افغانستانی
به این دو کشور ابراز نگرانی کرده اند.
عمران خان در کنفرانس بینالمللی آسیای مرکزی و جنوبی در تاشکنت که به تاریخ 16 ژوئیه برگزار شده بود نیز از هجوم مهاجران افغان به کشورش ابراز نگرانی کرد و گفت که پاکستان امکانات اقتصادی حمایت از مهاجران جدید افغان را در اختیار ندارد و دولت افغانستان باید با رسیدن به یک تفاهم سیاسی با طالبان، از مهاجرت شهروندانش جلوگیری کند.
این گزارش قبلاً در رادیو زمانه منتشر شده است.
۲۱ تیر ۱۴۰۰
بلخاب و چهارکنت، دو نمونه برای درک دقیق از جنگ جاری
بنادر مهم تجارتی بدون درگیری به طالبان واگذار شدند، ولسوالیهای زیادی با شایعه سقوط کردند، مناطق مهمی با توطئه به طالبان سپرده شدند، اما در بلخاب، چهارکنت، ناهور، مالستان، جاغوری و چندین جای دیگر، سرِ طالبان به سنگ خورد.
عقبنشینی تاکتیکی که نیروهای دولتی و
مردمی را در بسیاری از جاها از پادرآورد و باعث شرمساری شد، حالا به لشکر طالبان
رخنه کرده است. عقبنشینی طالبان از همین مناطق نامبرده آغاز شده است.
![]() |
قاسم، از مدافعان مردمی در بلخاب |
مردمان بلخاب و چهارکنت چه کردند؟
بلخاب و چهارکنت در 20 سال اخیر، هیچ
سهمی در پروژههای میلیون دالری نداشتند و مردمان این کوهستانات، همچنان با فقر
دست و گریبان اند.
با حملات طالبان به #بلخاب و #چهارکنت،
ساکنان محل، گاو و گوسفند شان را فروختند و اسلحه خریدند. کسانی که مانند ماما
قاسم گاو و گوسفند نداشتند، تفنگ کهنه پدری شان را به دست گرفته و به جنگ طالبان
رفتند.
ساکنان بلخاب و چهارکنت میدانند که
آسمان بلند است و زمین سخت. این دو ولسوالی نه مرز مشترک با ایران
دارند و نه راهی به سوی سرزمینهای امن آسیای میانه. تنها خودشان است، در مقابل
لشکر خشمگین طالب. آنها میدانند که که اگر دست طالب به این مناطق برسد، بر هیچ
کسی رحم نخواهد شد.
رسانههای داخلی و خارجی، مصروف بزرگنمایی
طالبان استند و از قیامهای مردمی چیزی نمینویسند. فضای رسانههای اجتماعی نیز
طوری است که مردم دنبال جسد سرباز و ضجههای فرزندان شان میگردند. کسی به حاشیههای
پر از امید توجه نمیکند.
به عکسها دقت کنید! این افراد با همین
تفنگها و با همین امکانات اندک، لشکر طالبان را از #بلخاب دور راندند.
اگر حکومت، خصوصاً نیروهای هوایی، این
مردم را حمایت کنند، آنان میتوانند طالبان را از بقیه ساحات ولایت سرپل نیز دور
برانند.
مختار وفایی
۲۰ تیر ۱۴۰۰
در مناطق زیر سلطه طالبان در افغانستان چه میگذرد؟
صبح روز یکشنبه بیستم جون، با پیامی از روستای ما در شمال افغانستان بیدار شدم. دوستی از روستا چنین نوشته بود: «سلام، روستای خواجه سکندر بدون درگیری به تصرف طالبان درآمد. این پیام را از ساحۀ زیر کنترول امارت اسلامی برای شما مینویسم.»
این پیام مرا
سراسیمه ساخت. نه به دلیل تعلقی که تا اکنون با آن روستا دارم. به این دلیل که چند
روز قبل از آن، پدر و مادرم که در شهر مزارشریف زندگی میکنند، پس از شیوع گستردۀ
موج سوم کرونا در شهر، به روستا رفتند. پدر و مادرم قبل از رفتن به روستا با من
تماس گرفتند و گفتند، روستا آرام و عاری از ویروس است. آنجا تردد و تجمعات اندک
است و برای همین مدتی به خانۀ روستایی شان میروند.
من هنوز خاطرات
ماه آگست 1998، زمانی که طالبان برای نخستینبار روستای ما را تصرف کردند و مردان
روستا را شکنجه کردند به یاد دارم. درآن روز پدرم موفق شد از روستا فرار کند و به
کوهها پناه ببرد.
پس از دریافت پیام
از روستا، تلاش کردم با پدرم تماس بگیرم. شمارههای تماس پدر و مادرم خاموش بودند
و این مرا بیشتر از هر خبر دیگری که هر لحظه دریافت میکردم درهم میفشرد. بعدتر شماره
تماس پدرم فعال شد و موفق شدم با او صحبت کنم.
پدرم گفت، نیروهای
دولتی و قیام کنندگان مردمی، به دلیل عدم دریافت حمایت از حکومت مرکزی، در مقابل
هجوم طالبان تاب نیاوردند و سنگرهای شان را قبل از درگیری ترک کردند. پدرم گفت، تا
اکنون که چند ساعت از سقوط روستا به دست طالبان میگذرد، خبری از شکنجه و کشتار
نیست.
ساعتی بعد که دوباره
تماس گرفتم، پدرم گفت، طالبان در نخستین اقدام به همه مردم هشدار داده اند که هر
نوع اسلحهای را که در اختیار دارند به این گروه بسپارند، در غیر آن جزای سنگینی
در انتظار شان خواهد بود. طالبان همچنان اعلام کردند که مردم باید مالیات، ذکات و
عشر مزارع و داراییهای شان را به این گروه بسپارند.
اکنون دو هفته از
آن اتفاق میگذرد و فرماندهان طالبان هر روز دستور جدیدی را روی زندگی و کار مردم
وضع میکنند.
ظاهر نظری که
فرماندهی نیروهای مردمی برعلیه طالبان را در شهرستان شولگره به عهده داشت میگوید
که طالبان پس از تصرف شولگره، خانههای مربوط به او سربازانش را ویران کرده اند و
روی بستگان و خویشاوندان شان نیز جریمههای سنگین وضع کرده است.
به گفته ظاهر
نظری، طالبان از خانوادههای که یکی از بستگان و یا اعضای آنان در نهادهای دولتی
کار میکنند، درخواست کرده است که یا یک میل اسلحه به این گروه تحویل دهند یا یک
مرد جنگجو به این گروه بسپارند. بیشتر خانوادهها به دلیل اینکه توانایی خریداری
یک میل اسلحۀ کلاشنکوف که در بازار سیاه در افغانستان حدود دو هزار دلار آمریکایی
خرید و فروش میشود ندارند، مجبور اند یک مرد جنگجو در اختیار این گروه بگذارند.
در تازه ترین مورد
، صبح روز جمعه دوم جولای، مبلغان طالبان از طریق بلندگوهای مساجد، قوانین جدیدی
را به باشندگان شهرستان شولگره ابلاغ کردند: «مردها نباید ریش خود را بتراشند و یا
کوتاه کنند. زنها حق ندارند بدون محرم در بیرون از خانه پا بگذارند. مردها باید
هنگام پنج وقت نماز، در مساجد حاضر باشند و همه مغازهها در این هنگام تعطیل شوند.
تماشای تلویزیون خلاف شریعت است و باید تلویزیونها خاموش باشند. بانکهایی که به دهقانان
و کسبهکاران قرضههای کوچک میدهند و سود اخذ میکنند، به این دلیل که کارشان
خلاف دستورات دینی است باید تعطیل شوند.»
به گفته ظاهر
نظری، در مرکز شولگره یک بازار زنانه به نام « بازار عاشقان و عارفان» بود که در این بازار زنان به خرید و فروش اجناس از جمله
وسایل آرایش و لباسهای سنتی و محلی میپرداختند. این بازار، در نخستین ساعات پس
از تصرف شولگره به دست طالبان، توسط جنگجویان این گروه تخریب شد.
آیا طالبان تغییر
کرده اند؟
حاکمیت پنج ساله
طالبان در افغانستان از 1996 تا 2001، نمونهای واضحی از یک حکومت اسلامی عقبگرا،
مستبد، بسته و قرونوسطایی بود. طالبان هم در آن زمان و هم حالا، تلاش میکنند با
وضع قوانین سختگیرانه، از یکسو حاکمیت مطلق بر زندگی مردم داشته باشند و از سوی
دیگر حمایت لایههای مختلف جامعه را برای دوام حاکمیت شان بدست بیاورند. به طور نمونه،
یک هفته قبل و پس از آنکه این گروه، شهرستان دولتآباد را در بلخ تصرف کرد، ضمن
وضع قوانین سختگیرانه و مذهبی شبیه به بقیه مناطق، به همه مغازه داران دستور داده
شد که اجناس شان را به نرخ ارزان بفروشند. محمد رسول یک باشنده دولتآباد میگوید
که طالبان به مغازهداران دستور داده اند که یک کیلو گاز باید35 افغانی فروخته
شود، در حالی که مغازهداران، یک کیلوگاز را از شرکتهای بزرگ وارداتی، 40 افغانی
خریداری میکنند.
به دلیل درگیری
نظامی در شاهراههای افغانستان و کاهش واردات از بنادر، قیمت مواد اولیه در این
کشور افزایش یافته است. طالبان برای بدست آوردن حمایت مردم و کسب رضایت آنان، با
توسل به زور و تهدید، از مغازهداران و تاجران محل میخواهند که اجناس شان را ارزانتر
از نرخی که خریداری کرده اند بفروشند.
کاظم امینی
نویسنده و فعال مدنی در ولایت فاریاب میگوید
که گروه طالبان پس از آنکه به تاریخ 24 جون شهرستان شیرین تگاب را تصرف کرد، قوانین
سختگیرانهای روی مردم وضع نمود.
براساس دستورات فرماندهان
طالبان به ساکنان شیرینتگاب که تحت عنوان «ابلاغیۀ امارت اسلامی» منتشر شده، تمامی
مدارس و مکاتب دخترانه فقط تا کلاس سوم باز میمانند و بقیه مسدود میشوند. مغازههایی
که وسایل آرایش زنانه میفروشند باید مسدود شوند و فروش گوشت مرغ که در خارج از
افغانستان ذبح شده است نیز قطعاً ممنوع است. در این ابلاغیه همچنان تذکر داده شده
است که هیچ زنی حق ندارد بدون محرم شرعی به بیرون از خانه قدم بگذارد و مغازهدارها
نیز حق ندارند به زنان وسایل آرایش و لباس بفروشند.
این نمونهای از
حاکمیت طالبان در همه مناطق زیر سلطه این گروه است. کسانی که حاکمیت پنج ساله
طالبان را در افغانستان تجربه کرده اند، میگویند که تغییری در باور و اعتقاد این
گروه به نحوۀ حکومتداری و سلطه بر مردم نیامده است.
صدیقالله توحیدی
مسوول کمیته مصوونیت خبرنگاران افغانستان میگوید که در چند ماه اخیر و پس از شدت
یافتن حملات طالبان، 20 رسانه شنیداری و دیداری در شمال افغانستان از فعالیت
بازمانده اند. آقای توحیدی میگوید که باور طالبان به رسانه و آزادی بیان نسبت به
بیست سال قبل هیچ تغییری نکرده و این گروه هیچ صدایی را به جز آنچه خودشان باور
دارند نمیپذیرند.
آقای توحیدی میگوید
که طالبان به جز پخش تلاوت قرآن و خبرهای مربوط به فعالیتهای خودشان، بقیه برنامههای
رسانهها را در مناطق زیر سلطه شان ممنوع کرده اند.
توحیدی میگوید که
رسانهها و خبرنگاران در مناطق تحت سلطه طالبان تنها دو گزینه دارند: یا فعالیت
شان را متوقف کنند یا براساس دستور و سلیقه طالبان کار کنند.
مختار وفایی
۱۷ تیر ۱۴۰۰
مذهب طالبان را بشناسیم: در مورد سفر امیرخان متقی به دایکندی
امیرخان متقی عضو ارشد شورای کویته، در
روزهای اخیر به افغانستان رفته و از مناطقی که اخیراً توسط جنگجویان طالب تصرف شده
دیدار میکند.
او در دیدار با متنفذین ولسوالی کجران
ولایت دایکندی میگوید که " امارت اسلامی ذهنیت داعشی ندارد و با تشیع مثل
اهل سنت رفتار میکند."
متقی میگوید که در زمان حاکمیت
طالبان، هیچ آسیبی به باشندگان بامیان خصوصا ساکنان ولسوالیهای پنجاب و ورس
نرسیده است. متقی میگوید " محترم استاد اکبری صاحب شاهد است."
متقی در حالی که شبیه یک ناجی و فاتح
صحبت میکند، از قتل عام یکاولنگ و #کشتار_مزارشریف
یادی نمیکند.
حضور متقی در داخل افغانستان، بخشی از
جنگ روانی طالبان برای تصرف مناطق بیشتر است. او به وضاحت به متنفذین کجران میگوید
که به بقیه پیام دهید که بدون جنگ و قبل از ویران شدن شهرهای شان تسلیم شوند.
استراتژی جنگ روانی طالبان، ذهن و
توقع مردمان درمانده و بیچاره را هدف قرار میدهد. به همین دلیل بیشتر مردم بسیار
به آسانی شکار تبلیغات طالبان میشوند.
همین حالا دهها خبرنگار را میشناسم
که به گونهی هدفمند برای تطهیر طالبان در شبکههای اجتماعی کار میکنند. طالبان
به این افراد پول و امتیاز نمیدهند، آنان را در جنگ روانی اسیر گرفته اند.
مذهب طالبان را باید بشناسیم. مذهب
طالبان تمامیتخواهی، بدویگری، کشتار جنونآمیز غیر خودی، دشمنی با آگاهی و جامعهی
روشن و آزاد است.
قبل از اینکه مجذوب تبلیغات طالبان شوید، مذهب این گروه را بشناسید. منظورم از مذهب، تنها اعتقاد دینی آنان
نیست، منظورم آیین و رفتار و نیت شان برای افغانستان است.
![]() |
ملا امیرخان متقی، از سران گروه طالبان |
دیدگاه عمر داوودزی در مورد ناآرامی های شمال افغانستان
محمد عمر داوودزی از نزدیکان اشرف غنی، در یک نوار صوتی که به شبکههای اجتماعی درز کرده، در مورد اوضاع شمال چنین میگوید:
۱۶ تیر ۱۴۰۰
#Nelson_Mandela
Short biography of Anti-apartheid icon
Nelson Mandela is one of my favorite figures in the field of human rights and peaceful struggle. Nelson Mandela was born on July 18, 1918, in Mvezo, South Africa. He fought against the apartheid system, which did not give blacks equal citizenship. Nelson Mandela spent 27 years in prison for fighting inequality and the apartheid system.