۰۷ شهریور ۱۴۰۰

افغانستانِ طالبانی؛ جهادی‌های خارجی کجا شدند؟

مختار وفایی - رادیو زمانه

پس از آنکه در سال 1996 میلادی، طالبان برای نخستین بار حکومت شان را تحت قیادت ملا عمر در افغانستان ایجاد کردند، هزاران جهادی تحت تعقیب، ازکشورهای مختلف جهان به افغانستان سرازیر شدند تا تحت چتر حاکمیت یک جریان اسلامی به شدت افراط‌گرا که رهبر شان خود را «امیرالمومنین» می‌دانست زندگی کنند. شماری از این جهادی ها به شمول اسامه بن لادن رهبر شبکه القاعده با همراهان عرب‌تبارش، قبل از تشکیل حکومت طالبان نیز در افغانستان حضور داشتند. آغاز حضور جهادیست‌های عرب در افغانستان به اوایل 1980 میلادی، زمانی که شعلۀ جنگ برعلیه حکومت کمونیستی افغانستان بر افروخته شد بر می‌گردد.

ملا عمر رهبر  گروه طالبان که معتقد بود امیر مومنان جهان است، در برابر بقیه جهادیست‌ها احساس مسوولیت می‌کرد و در بیانیه‌هایش از جهادیست‌های که به افغانستان حضور داشتند، با عناوین انصار و برادران مهاجر استفاده می‌نمود.

پس از حادثه یازده سپتامبر ، زمانی که ایالات متحده آمریکا برای بازداشت اسامه بن لادن که دستور این حمله را صادر کرده بود، اقدام کرد، ملا عمر و شماری از همراهان او، از تسلیم دادن اسامه به آمریکا خودداری نمودند.

 ملاعمر برای این کار دو دلیل داشت. یکی اینکه او معتقد بود افغانستان یک سرزمین اسلامی و دارای دولت اسلامی است و مسوولیت دارد از جهادیست‌های مانند اسامه و همراهانش حفاظت کند؛ و از سوی دیگر او باور داشت که افغان‌ها به مهمان‌نوازی شهره استند و تسلیم دادن مهمان به دشمن بزرگی مانند آمریکا خلاف عرف جامعه افغانستان است. شماری از همراهان و نزدیکان ملاعمر که بعد از متلاشی شدنِ رژیم طالبان با رسانه‌ها صحبت کردند و خاطرات شان را حکایت نمودند، به نحوی از سرسختی ملاعمر برای تسلیم ندادنِ اسامه بن لادن ناراحت بودند.

اگر ملاعمر از جهادیست‌های خارجی دفاع نمی‌کرد و اسامه بن لادن را به آمریکا تسلیم می‌داد، شاید سرنوشت افغانستان کاملاً در مسیر دیگری هدایت می‌شد.

دوام حضور جهادیست‌های خارجی پس از 2001 در افغانستان

در جریان عملیات کوبنده نیروهای ناتو و گروه‌های محلی ضد طالب در سال 2001  که به فروپاشی رژیم طالبان انجامید، هزاران جهادیست از کشورهای مختلف نیز کشته و اسیر شدند. شمار زیادی از این جهادیست‌ها به شمول اعضای تحریک اسلامی ازبیکستان، جهادی‌های از چچین، تاجیکستان، قیرغیزستان، پاکستان و دیگر کشورهای آسیایی به مناطق کوهستانی وزیرستان شمالی در پاکستان متواری شدند. سران این گروه‌ها به شمول جمعه نمنگانی و طاهر یولداشف، در عملیات‌های جداگانه نیروهای هوایی ناتو، در سرحدات افغانستان و پاکستان کشته شدند.

در بیست سال اخیر و برخلاف دوران حاکمیت ملا عمر بر افغانستان، طالبان هیچ‌گاه حضور جنگجویان خارجی را در صفوف شان تایید نکردند، اما نیروهای خارجی، سازمان ملل و حکومت‌های قبلی افغانستان به رهبری حامدکرزی و اشرف غنی، همواره از حضور جنگجویان خارجی در صفوف طالبان سخن زدند.

در یکی از ماده‌های  توافقنامه میان طالبان و ایالات متحده که در ماه فوریه 2020 در دوحه امضا شد، بر قطع رابطه میان طالبان و سازمان‌های تروریستی مانند القاعده  تاکید شده است. همزمان با امضای این توافقنامه در قطر، ملا هیبت‌الله رهبر گروه طالبان با صدور یک اعلامیه، از جنگجویان این گروه خواست که در مناطق زیر سلطه شان، به جنگجویان خارجی اجازۀ فعالیت ندهند.

سخنگویان طالبان پس از امضای توافقنامه دوحه، بارها اعلامیه دادند که در صفوف این گروه، حتی یک جنگجوی خارجی حضور ندارد، در حالی که از ماه فبروری 2020 تا چهاردهم آگست که حکومت افغانستان فروپاشید، دستکم پنج عضو عرب‌تبار القاعده و ده‌ها جنگجوی پاکستانی در ولایات غزنی، هلمند، قندهار و جلال‌آباد توسط نیروهای امنیتی افغان کشته شدند.

همزمان با امضا شدن توافقنامه میان طالبان و ایالات متحده، گروه نظارت سازمان ملل نیز اعلام کرد که از 200 تا 500 جنگجوی القاعده در یازده ولایت افغانستان فعالیت دارند. براساس این گزارش، بیشترین جنگجویان شبکه القاعده که در میان طالبان فعالیت دارند، شهروندان کشورهای خاورمیانه و برخی کشورهای آسیایی از جمله پاکستان استند.

مجله دیپلمات در ماه آگوست سال 2020 و پس از امضای توافقنامه دوحه، در یک گزارش مفصل حضور جنگجویان خارجی را در صفوف طالبان بررسی کرد. فرانز مارتی نویسندۀ این گزارش با یک جنگجوی پاکستانی در ولایت غزنی صحبت کرد و نوشت: «او اذعان کرد که در صفوف طالبان فعالیت می‌کند و در میان سایر کارها، با ساختن چاشنی برای مواد منفجره به جهاد طالبان کمک می‌کند.»

در ماه جولای که جنگ همزمان در همه ولایات افغانستان تشدید شد، حمدالله محب مشاور پیشین شورای امنیت ملی افغانستان بارها در سخنرانی‌هایش از حضور گستردۀ جنگجویان خارجی در صفوف طالبان یاد کرد.

پس از آنکه شهر مرزی اسپین پولدک در ولایت قندهار به تاریخ 14 جولای به تصرف طالبان درآمد، حمدالله محب گفت که روزانه حدود 500 جنگجوی  پاکستانی، از شهرهای مختلف آن کشور وارد افغانستان می‌شوند تا طالبان را در تصرف شهرها کمک کنند.

اکنون که افغانستان به جز ولایت پنجشیر، به تصرف طالبان درآمده است، گزارش تازه و قابل اعتمادی در مورد چگونگی سرنوشت جنگجویان خارجی، خصوصاً اعضای القاعده در افغانستان منتشر نشده است.

پانزدهم آگوست و یک روز پس از تصرف کابل توسط طالبان، تحریک طالبان پاکستان از آزادی مولوی فقیرمحمد معاون پیشین این گروه خبر داد. مولوی فقیر محمد شهروند پاکستان است و سال‌ها به حیث معاون تحریک طالبان پاکستان فعالیت کرده است. او در سال 2013 توسط نیروهای امنیتی افغان بازداشت شد و تا چهاردهم آگوست در زندان بسر می‌برد. طالبان با تصرف شهر کابل، او را آزاد کردند. روزنامه «اندیا تودی»، چاپ دهلی به نقل منابع خود نوشت که طالبان 2300 تن تروریست را به شمول اعضای تحریک طالبان پاکستان، اعضای گروه القاعده و شبکه خراسان داعش از زندان‌های افغانستان آزاد کرده اند.

در همین حال دو منبع در کابل در صحبت با زمانه چشم‌دید شان از زندان‌ پلچرخی و زندان امنیت ملی را شریک ساختند. بریالی کمال که ماه نومبر سال 2020 به زندان پلچرخی منتقل شد و قرار بود سه سال در آنجا حب شود، با سقوط کابل و آزادی زندانیان، از آنجا آزاد گردید. بریالی می‌گوید که طالبان بعد از ظهر چهاردهم آگوست، پس از ورود به زندان پلچرخی  همه زندانیان را آزاد کردند، اما « بخش سوم» که مخصوص نگهداری زندانیان وابسته به داعش بود همچنان مسدود ماند. بریالی می‌گوید که تا آخرین لحظاتی که او و همراهانش از این زندان آزاد شده اند، هیچ خبری از آزادی زندانیان داعش نبود.

بریالی می‌افزاید که اعضای طالبان می‌گفتند که همه زندانیان شامل عفو عمومی استند و آزاد می‌شوند، به جز اعضای گروه داعش.

در پی سقوط کابل و آزادی زندانیان، خبر کشته شدن ضیاءالحق مشهور به ابوبکر خراسانی، فرمانده جنگجویان گروه داعش شاخه خراسان منتشر شد. خراسانی در ماه می ۲۰۲۰ توسط قطعات ویژه امنیت ملی افغانستان بازداشت شده بود و در جمع صدها زندانی داعش، در « بخش سوم»، زندان پلچرخی نگهداری می‌شد.

بریالی که شاهد بخشی از حوادث در زندان پلچرخی بوده است می‌گوید که خبر کشته شدن ابوبکر خراسانی، در همان لحظات نخستن ورود طالبان به زندان، میان زندانیان پیچیده بود. جزئیات کشته شدن این فرمانده ارشد داعش تاکنون افشا نشده است.

در همین حال احمد جواد کاکر یک تاجر محلی که در زندان امنیت ملی در کابل بسر می‌برد می‌گوید که بعد از ظهر چهاردهم آگوست و همزمان با هجوم طالبان به این زندان، یک قطعه نظامی ویژه به این زندان آمدند و اسلم فاروقی رهبر پیشین شبکه داعش در خراسان را با خود بردند. کاکر می‌گوید که قابل تشخیص نبود که این قطعه نظامی، مربوط به طالبان بود یا نیروهای خارجی مستقر در میدان هوایی کابل. پس از سقوط کابل، هیچ گزارشی در مورد سرنوشت تروریست‌های خارجی که در زندان‌های حکومت پیشین افغانستان بسر می‌بردند منتشر نشده است.  اسلم فاروقی شهروند پاکستان بود و در ماه آپریل سال 2020، توسط نیروهای ویژه امنیت ملی افغانستان بازداشت شد.

۴۰۸ تن از اعضای خارجی شبکه خراسان داعش به شمول اسلم فاروقی رهبر این گروه، در زندان‌های امنیت ملی بسر می‌بردند.

ضیاء سراج رئیس اداره امنیت ملی حکومت اشرف غنی در ماه اپریل گفته بود که 407 تروریست خارجی عضو داعش، از 14 کشور جهان در زندان‌های حکومت افغانستان بسر می‌برند. آقای سراج گفته بود که این تروریست‌ها از کشورهای پاکستان، ایران، اردن، ترکیه، اندونیزیا، الجزایر، بنگله‌دیش، هندوستان، مالدیف و چند کشور دیگر خاور میانه استند.

طالبان در دو ماه اخیر و با تصرف ولسوالی‌ها و سپس شهرهای افغانستان، در نخستین اقدام دروازه زندان‌ها ‌را شکستاندند و همه زندانی‌ها به شمول اعضای این گروه را آزاد کردند. اکنون که زندان‌های افغانستان خالی شده اند، مشخص نیست که تروریست‌های خارجی به کجا رفته اند و مصروف چه کاری استند.

 

بدخشان، پایگاه دشمنان چین و ازبیکستان

 

حضور اعضای حرکت اسلامی ازبیکستان (IMU) و حرکت اسلامی ترکستان شرقی (ETIM، در سال‌های اخیر در ولایت بدخشان افغانستان بارها خبرساز شده است. شورای امنیت سازمان ملل، در آخرین گزارش خود در مورد جنگ افغانستان که به تاریخ دوم ژوئن سال جاری منتشر شد، حضور اعضای این جریان‌های تروریستی را در ولایت بدخشان افغانستان تایید کرد.

در گزارش شورای امنیت سازمان ملل آمده است که حرکت اسلامی ترکستان شرقی متشکل از صدها جنگجوی اویغور است که در ولسوالی کران و منجان ولایت بدخشان حضور دارند. این گروه برای ضربه زدن به چین و تشکیل یک حکومت مستقل اسلامی برای اویغورهای چین فعالیت می‌کند.

براساس این گزارش، رهبری این گروه را حاجی فرقان، یک عضو ارشد پیشین القاعده به عهده دارد و تحت حمایت طالبان و در همکاری نزدیک با گروه‌های تروریستی مانند القاعده، داعش، جمعیت انصارالله و جماعت‌التوحید کار می‌کند.

این گزارش افزوده است که حرکت اسلامی ازبیکستان که مقر فعالیت آن نیز ولایت بدخشان است، حدود 700 جنگجو دارد و بسیاری از جنگجویان این گروه را خانواده‌های شان نیز همراهی می‌کنند. گروه دیگری که برای نخستین‌بار حضور و فعالیت‌اش در داخل افغانستان توسط همین گزارش شورای امنیت سازمان ملل تایید شد، گروه کتایب الامام البخاری (KIB) می‌باشد. این گزارش گفته است که اعضای این گروه از 25 تا 150 تن است و در ولایت بادغیس فعالیت دارند.

گزارش شورای امنیت سازمان ملل به این نکته نیز پرداخته است که فرماندهان و اعضای تحریک اسلامی ازبیکستان و حرکت اسلامی ترکستان شرقی، قبلاً در صفوف داعش در عراق و سوریه جنگیده اند. بسیاری از اعضای این دو گروه، پس از شکست داعش در عراق و سوریه، وارد افغانستان شده و در مناطق تحت سلطه طالبان به هسته‌های مرکزی شان که قبلاً در آن ساحات حضور داشتند ملحق شده اند.

اکنون که دولت دوم طالبان در راه است، این نگرانی بار دیگر در میان شهروندان افغانستان و کشورهای جهان مطرح است که ممکن است افغانستان طالبانی، بار دیگر به بهشت امن تروریست‌های جهان بدل شود.



۰۴ شهریور ۱۴۰۰

"خوانش دردناک در بارۀ تاریک‌ترین جنبه‌های ما"

 ماریا کوچن نویسنده سوئدی، کتاب مرا خوانده و دیدگاه خود را در مورد آن نوشته است.

نوشتۀ ماریا کوچن در روزنامه سِدسوینسکا با این عنوان منتشر شده است:
"خوانش دردناک در بارۀ تاریک‌ترین جنبه‌های ما"
لینک:

۳۱ مرداد ۱۴۰۰

آیا کورسوی امیدی هست؟

 ناجیه غلامی پرسید که آیا کورسوی امیدی هست؟

گفتم: طالبان یک سیستم فعال و نسبتاً سالم حکومت‌داری را تحویل گرفته اند. اگر قصد حکومت‌داری دارند باید هرچه زودتر این سیستم و خدمات عامه را فعال کنند. با گشاده‌رویی و آغوش باز همه جوانب را در ساختار سیاسی بپذیرند. قناعت همه طرف‌ها که حاصل شد حکومت را تشکیل دهند.
اگر این کار صورت نگیرد، رهبران سیاسی که خانه‌های شان را در شهرها از دست داده و در کشورهای مختلف پراکنده شده اند بیکار نمی‌نشینند. آنان اگر در ساختار سهیم نشوند، همان کار ط.ا.ن با حکومت‌های کرزی و غنی را انجام خواهند داد.
اگر حکومت آینده مورد قبول همه طرف‌ها نباشد، رفتنِ افعانستان بسوی یک جنگ فرسایشی دوامدار حتمی است.
در این صورت، طالبان در شهرها می‌مانند و مجاهدین بار دیگر از کوه‌ها آغاز می‌کنند.



همه غافلگیر شدند

 بزرگترین خیانت اشرف غنی، پس از سرقت ۱۶۹ میلیون دالر و بقیه ماجراها، برابر کردن مردم در دم تیغ دشمن است.

او با فرار از قبل طرح شده، همه را غافلگیر کرد.
فاجعه میدان هوایی کابل، نتیجه‌ی همین غافلگیری است.
او اگر ذره‌ای شعور و وجدان می‌داشت، در امارات دست به خودکشی می‌زد تا شاهد صحنه‌های زشت و غیر انسانی‌ی که در کابل جریان دارند نمی‌بود.

۲۲ مرداد ۱۴۰۰

فرصتِ آخر

غنی و حمدالله محب ولسوالی‌ها را به طالبان واگذار کردند تا بقای کابل را طولانی‌تر کنند. آنان تصور می‌کردند که نیروها از ساحات آسیب پذیر و ولسوالی‌ها به شهرها تجمع کنند تا ماشین جنگی طالبان به سمت شهرها از حرکت بیافتد.
طبق رویای غنی و محب، قرار بود این کار بقای کابل را تضمین کند، چون شهرها توسط نیروهای که از ولسوالی‌ها می‌آیند به آسانی حفاظت می‌شوند.
رویای خام غنی و محب با یورش و تهاجم سنگین طالبان برهم خورد و سپس افراد گماشته شده توسط حمدالله محب، شهرها و ولایات را بدون درگیری به طالبان سپردند. محب با راه اندازی جنگ رسانه‌ای با پاکستان، آن دولت شیطانی را بیشتر شوراند تا جنگجویان خوابیده در مدارس پاکستان را برای تصرف شهرها به افغانستان بفرستد.
اکنون همه چیز واضح و روشن است.
مسوولان دولتی که تحت نفوذ محب و غنی استند، بدون درگیری به طالبان تسلیم می‌شوند. طالبان ولایات شرقی و مرکزی را تصرف شده حساب می‌کنند، چون به دلیل تعلقات قومی، در آن ولایات مقاومت چندانی در برابر طالب صورت نمی‌گیرد.
در میان هزاره‌ها، کریم خلیلی با طالبان در تماس است و ساحات تحت نفوذ خلیلی بدون درگیری به طالبان واگذار می‌شوند.
در ولایات شرقی از ننگرهار تا خوست و پکتیا نیز «مشران» پا درمیانی می‌کنند تا بدون درگیری به طالبان تسلیم شوند.
تنها گزینه‌های سبز، شهرهای #مزارشریف، #میمنه و #پروان استند.
فعلاً بیشترین نیروی جنگی در مزارشریف مستقر است. اگر از همین امروز، رهبران سیاسی شمال در مزارشریف صفوف را از نفوذی‌های غنی و محب تصفیه نکنند، این شهر در برابر توطئه و طالب دوام نمی‌آورد.
اکنون فرصت آخر است!
مختار وفایی

مزار در خطر؛ آیا توافقی برای دفاع مشترک بدست آمده است؟

روز چهارشنبه یازدهم آگست، اشرف غنی به مزارشریف رفت، تا به مردم و رهبران سیاسی شمال اطمینان دهد که او از مقاومت و ایستادگی در برابر طالبان حمایت می‌کند. غنی با رهبران سیاسی شمال جلسه برگزار کرد و با فرماندهان نیروهای مردمی نیز صحبت کرد. تاکنون هیچ یک از رهبران سیاسی شمال در مورد جلسه شان با اشرف غنی با وضاحت و جزئیات صحبت نکرده اند. مزارشریف که اکنون به محور نیروهای ضد طالب در شمال افغانستان بدل شده است، روزهای سرنوشت سازی را سپری می‌کند. میمنه و مزارشریف دو شهری استند که تاکنون در مقابل تهاجم سنگین طالبان مقاومت کرده و در کنترول نیروهای مردمی و دولتی اند. بیشتر نیروهایی که از ولایات شمال عقب‌نشینی کرده اند به مزارشریف پناه آورده اند.

به دلیل این‌که جزئیات دقیقی از جلسه اشرف غنی با رهبران سیاسی شمال به بیرون درز نکرده است، این مساله باعث خلق شایعات و ابراز نگرانی در میان مردم شده است.

من صحبت کوتاهی با محمد فرهاد عظیمی والی بلخ  داشتم و از او در مورد جزئیات جلسه میان رهبران سیاسی شمال و اشرف غنی پرسیدم.

آقای عظیمی گفت: عطامحمدنور، مارشال دوستم، حاجی محمد محقق و جمعه خان همدرد در صحبت‌هایی که با رئیس جمهور داشتند، روی دفاع مشترک از شهر مزارشریف توافق کردند.

آقای عظیمی گفت که رئیس جمهورغنی به رهبران سیاسی شمال وعدۀ حمایت مالی و لوژستیکی داد و نیز پول لازم را برای حمایت از نیروهای خیزش مردمی به آنان واگذار نمود. به گفته آقای عظیمی، رئیس جمهور غنی گفته است که سقوط مزار به معنی سقوط کابل است و باید به هر قیمتی از این شهر دفاع شود.

والی بلخ همچنان افزود که رئیس جمهورغنی به درخواست رهبران سیاسی، دستور حمایت 24 ساعته هوایی از شهر مزارشریف را صادر نمود و قوای هوایی موظف استند تا به صورت ویژه از خطوط دفاعی شهر نظارت کنند و تحرکات دشمن را هدف قرار دهند.

فهیم قایم که یک نظامی کارکشته است و در جنگ با طالبان سابقه دارد، به پیشنهاد رهبران سیاسی شمال به حیث فرمانده امنیه بلخ تعیین شده است.

آقای عظیمی می‌گوید که رئیس جمهور به او صلاحیت کامل داده است که هرکس از مسوولان دولتی کم‌کاری و سهل‌انگاری کند، عاجل رطرف گردیده و شخص دیگری به حیث وارسی کننده معرفی شود.

والی بلخ، از این‌که مزارشریف به محور مقاومت شمال تبدیل شده است به آینده خوشبین است و با اطمینان می‌گوید که آزادی بقیه شهرهای شمال از مزارشریف کلید خواهد خورد.

مختار وفایی

جولان طالبان در شهرهای مهم؛ چه آینده‌ای در انتظار افغانستان است؟

 پیشروی برق‌آسای طالبان به سمت مراکز شهرها که از جنوب تا شمال افغانستان کلید خورده است، بسیاری‌ها را به آیندۀ مبهم این کشور نا امید ساخته است.

در یک هفتۀ اخیر و پس از تهاجم سنگین طالبان برای تصرف مراکز شهرها در جنوب و شمال افغانستان، جنگجویان این گروه موفق شدند که شهرهای زرنج در مرز با ایران، شهر شبرغان پایگاه سیاسی و مردمی مارشال عبدالرشید دوستم، شهر سرپل، شهر آیبک و شهر تالقان را به تصرف خود درآورند. این شهرها از پایگاه‌های مهم مارشال دوستم رهبر حزب جنبش ملی به شمار می‌رفتند. حزب جنبش ملی از احزاب قدرتمند در افغانستان است که نقش کلیدی در براندازی نظام «امارت اسلامی» طالبان در سال 2001 داشت.

سقوط شهرها چگونه کلید خورد؟

در دو ماه اخیر طالبان با راه اندازی حملات سنگین تهاجمی، حدود دوصد ولسوالی را در سراسر افغانستان از حاکمیت دولت افغانستان خارج کردند و در پی آن مدعی شدند که هشتاد و پنج درصد جغرافیای افغانستان را در اختیار دارند. سقوط ولسوالی‌ها، ضمن این‌که روحیۀ جنگ و ادعای پیروزی در میان جنگجویان طالبان را تقویت کرد، این گروه را از لحاظ توانایی‌های نظامی نیز بیشتر از قبل تجهیز ساخت. طالبان از هر ولسوالی به پیمانۀ وسیع، جنگ افزار جمع‌آوری کرد و از مناطق تحت سلطه شان نیز از مردم به اجبار پول، اسلحه و سرباز جمع کرد.

طالبان با امکانات گستردۀ نظامی که از ولسوالی‌ها بدست آورده بودند و جنگجویان تازه‌نفس که به گفته حمدالله محب مشاور شورای امنیت ملی افغانستان از مدارس دینی پاکستان وارد افغانستان شده اند، برای تصرف مراکز شهرها اقدام کردند. سقوط شهرها به تاریخ 16 اوت، از زرنج در جنوب افغانستان کلید خورد. این شهر پس از تهاجم سنگین طالبان و بدون درگیری به طالبان واگذار شد. در پی آن، شهر شبرغان که از مهم‌ترین شهرها در شمال افغانستان است پس از یک نبرد شدید به تصرف طالبان درآمد. شهرهای سرپل، تالقان و آیبک نیز پس درگیری‌های پراکنده به تصرف طالبان درآمد و اکنون شهر مزارشریف که مرکز تجاری، سیاسی و نظامی شمال افغانستان است در محاصرۀ شدید گیر مانده است.

تهاجم طالبان برای تصرف شهر مزارشریف به طور بی سابقه سنگین است، اما به دلیل موجودیت نیروهای دولتی و مردم در این شهر که از چندماه قبل برای دفاع آماده شده بودند، در دو روز اخیر، تلفات سنگینی به طالبان وارد شده است.

محمد جواد جاهد که سال‌ها در صفوف نیروهای امنیتی افغانستان کار کرده است در صحبت با زمانه می‌گوید که عوامل مختلفی باعث شده است تا ماشین جنگی طالبان به سمت مراکز شهرها پیشروی کند. به باور جاهد مهم‌ترین عامل شکل‌گیری این وضعیت، بیزاری مردم از یک دولت غرق در فساد و بی کفایتی است. به باور جاهد جنگجویان طالبان دانش‌آموخته‌های مدارس دینی پاکستان استند و وقتی به جبهه جنگ اعزام می‌شوند با این دیدگاه می‌جنگند که در بهشت مکان قشنگی منتظرشان است و برعکس در صفوف نیروهای دولتی افغانستان، تعهد چندانی به جانفشانی برای حفظ نظام و دولت وجود ندارد. جاهد می‌گوید که جنگجویان طالبان به همان عقیدۀ انحرافی که دارند معقتد اند و برای آن تا پای جان می‌جنگند، اما نیروهای دولتی افغانستان وقتی فساد و تعصب لجام‌گسیخته را در حکومت می‌بینند، از نبرد و فداکاری دلسرد می‌شوند.

جاهد که پس از سال‌ها فعالیت نظامی در صفوف رسمی دولت، اکنون خانه‌نشین است می‌گوید: چه کسی حاضر است برای یک نظام آلوده به فساد و تعصب جان خود را فدا کند؟ درست است که مردم افغانستان از طالب و عقیدۀ منحط این گروه بیزار استند، اما به همان میزان از عملکرد نظام حاکم در بیست سال اخیر که فرصت‌های طلایی برای پیشرفت و آرامش را به هدر داده است نیز متنفر اند.

جاهد می‌گوید که فساد عمیق در رده‌های مختلف نهادهای حکومت و حضور افراد تاثیرگذار با انگیزه و عقیدۀ طالبانی در حکومت، باعث بازتولید و تقویت طالبان در افغانستان شد و همین مساله به اضافه عوامل دیگر از جمله آزادی 5500 زندانی طالبان به دستور ایالات متحده از زندان‌های حکومت افغانستان، منجر به وقوع فجایع اکنون شدند.

 

هیچ‌کس نمی‌داند چه جریان دارد

من به عنوان یک روزنامه‌نگار که اوضاع افغانستان را با دلهره و اضطراب دنبال می‌کنم، روزانه با پرسش‌های زیادی از سوی مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی مواجه می‌شوم. بیشترین پیام‌ها را از شهرهای تحت حمله دریافت می‌کنم و تقریباً همه یک پرسش دارند: چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ شهر ما معامله شده است؟

به دلیل وقوع غیرمنتظرۀ سقوط شهرهای مهم و شک و تردید نسبت به موضع و برنامۀ دولت افغانستان در برابر اوضاع، پاسخ دقیق به پرسش‌های مردم در مورد این‌که چه اتفاقی دارد می‌افتد در میان موجی از شایعات و فرضیه‌هایی که از سوی تحلیلگران مطرح می‌شوند گم شده است.

نقیب‌الله تاتار منشی شورای ولایتی سمنگان است. شهر ایبک مرکز سمنگان، روز دوشنبه و بدون درگیری به تصرف طالبان درآمد. تاتار که از شهر آیبک متواری شده و خانه‌اش را طالبان غارت کرده است، می‌گوید که حتی اشرف غنی و عبدالله نمی‌دانند که در افغانستان چه جریان دارد. تاتار در صحبت با زمانه می‌گوید که جنگ ویرانگر کنونی، یک بازی در سطح کلان میان قدرت‌های دخیل در افغانستان است و غنی و عبدالله از جزئیات این بازی دور نگهداشته می‌شوند.

تاتار می‌گوید که مردم افغانستان قربانی یک بازی بزرگ شده اند، در حالی که رهبران افغانستان مصروف چانه‌زنی برای حفظ امتیازات شخصی شان استند. تاتار معتقد است که رهبران حکومت قادر به حل بحران کنونی در افغانستان نیستند و این جنگ ویرانی‌های بیشتری را به بار خواهد آورد.

 

چه آینده‌ای در انتظار افغانستان است؟

تحولات افغانستان به صورت برق‌آسا در حال تغییر است. میز مذاکره در قطر تعطیل است و هیات‌های مذاکره کننده حکومت افغانستان و گروه طالبان در هوتل‌های شهر دوحه تحولات داخل افغانستان را تعقیب می‌کنند.

سردار محمد رحمان‌اوغلی سفیر پیشین افغانستان در اکراین می‌گوید که طالبان در پی نارضایتی گستردۀ مردم از حکومت و رهبران سیاسی به سمت مراکز شهرها پیشروی کرده اند و جغرافیای سلطه شان وسعت یافته است، اما این گروه هیچ‌گاه موفق به سلطه سراسری در افغانستان نخواهد شد.

رحمان‌اوغلی می‌گوید که تردید مردم به همکاری و تبانی آمریکا و اشرف غنی با طالبان در تحولات پیش‌رو منجر به تضعیف روحیۀ جنگی و عدم فداکاری برای حفظ نظام شده است. رحمان‌اوغلی می‌افزاید که جنگ به شهرهای بزرگ و مهم کشانیده شده و بیرون راندن طالبان از شهرها کار دشوار و پر تلفات همراه با هزینۀ سنگین برای حکومت و مردم خواهد بود. رحمان‌اوغلی معتقد است که عقبۀ گروه طالبان در روستاها است و با وجودی که زمان برای سرکوب طالبان دیر است، اما اگر حکومت هم اکنون از خود درایت و تعهد نشان دهد، مردم به صورت گسترده برای سرکوب طالبان به پا می‌خیزند و از حرکت طالبان جلوگیری می‌کنند.

سفیر پیشین افغانستان در اوکراین معتقد است که اگر حکومت افغانستان در این مرحله تعیین کننده، از خود صداقت و درایت نشان ندهد، فاجعۀ سقوط، دامن کابل را نیز خواهد گرفت که این کار به دلیل بیزاری مردم از طالبان، منجر به وقوع یک جنگ داخلی ویرانگر در افغانستان خواهد شد.

 

اوضاع در افغانستان در حالی به سمت بدتر شدن در حرکت است که همه تلاش‌های بین‌المللی برای رسیدن به یک تفاهم سیاسی در افغانستان، به شکست مواجه شده است. در تازه‌ترین مورد، قرار است دو نشست مهم در زمینۀ رسیدن به یک تفاهم سیاسی و ختم جنگ در افغانستان، در قطر برگزار شوند که از مقامات عالی‌رتبه افغانستان و سران گروه طالبان برای شرکت در آن‌ها نیز دعوت شده است.

مختار وفایی



۱۸ مرداد ۱۴۰۰

Dawit Isaak-Library of Freedom of Expression

Short Chat series 2021

The DI-Library Short Chat series focuses on discussions, interviews, and lectures with previous and current guest artists in the ICORN program. Our followers would have the unique opportunity to listen to diverse views on current global events as well as cultural projects each guest is working on.
Our guest this week is Mukhtar Wafayee. Mukhtar Wafayee is an Afghan award-winning investigative journalist, writer, and poet. Born in 1992 in the Balkh province of northern Afghanistan, Wafayee received a Bachelor’s degree in International Relations and has been working as a journalist since 2010. His journalistic work focuses on issues of security, politics, and governance.
From February 2019 to February 2021, Wafayee was the ICORN resident guest artist in Malmö’s fristadsprogram.
Jude Dibia: It’s so great to chat with you today, Mukhtar. Can you introduce yourself to the Dawit Isaak Library readers?
Mukhtar Wafayee: Thank you, Jude. I’m glad for this chat. My name is Mukhtar and I’m from Afghanistan. I am a journalist. As already mentioned, I came to Malmö in February 2019 as an ICORN guest writer, however, I am now a freelance journalist in Malmö.
JD: Thank you, Mukhtar for the brief introduction. I’m curious to know about how you felt the first time you arrived in Malmö. Can you take us back to your first time here in Sweden; the days, weeks, and months after you arrived? You came with your wife who was pregnant at the time, how was it for both of you?
MW: The first month was tough for us to engage with society, trying to settle in and adapt to the new environment and finding friends and a community to engage with, but it got easier. We had a lot of support from the culture department and from you and other friends who connected us to a great network of colleagues in my field as well as new acquaintances. And then we had our daughter, Flora. Everything changed for the better, but the first two months were difficult for us as we coped with the loss of our country and our home in Afghanistan. After enduring numerous death threats, we had to leave. It was very difficult to think hopefully about the future. But now everything is going perfect for us here in Malmö after the wonderful assistance we have received from the fristadsprogram, from you and from other network that we have in Malmö and we have lots of hope for the future.
JD: It’s great you’ve brought up the current period; can you tell us what it has been like to
be an independent artist now that you are no longer an ICORN guest? Are there any projects you’re working on or are you working fulltime?
MW: Actually, since the corona pandemic started, it has been a little difficult because I had a contract with a media house based in London and I lost that contract because of the corona pandemic and lost another one from a print media house in Afghanistan. Nowadays I’m trying to find other options and I freelance for a newspaper in Afghanistan as well as Swedish newspapers where I write about the Afghanistan situation, freedom of speech, women situations, and other topics. The corona pandemic has made things a little difficult, but I hope the situation would be better in a few months. It’s not that bad because in the two years that have passed since I was a guest of the city, I have received a lot of help and attended many workshops and I’ve been introduced to some network in Sweden, and I have a perfect network here in Malmö and for example I can mention colleague-to-colleague; it was a fantastic project that I was a member of. I’m trying to find more options for working as a freelancer or at least, I hope the situation in the world gets better in a few months and I can start again my project that was interrupted during the pandemic.
JD: Yes, Mukhtar, that is everyone’s wish as well. Now, what would you say has been the most impactful experience you’ve had in the last two years?
MW: I will have to say that among the top experiences I’ve had has been the opportunity to attend workshops in Sweden as well as other countries that were organised and managed by the ICORN network like I mentioned before, the colleague-to-colleague program was a perfect experience because I made friends with colleagues, some who are working with European media outfits in Europe for example newspapers in Germany, Sweden, Denmark, and other parts of Europe. I met European translators and some writers who are working with literature. This was very useful for me and now I have these contacts and this experience and, in the future, if I have ideas that require certain skillset, I can always reach out to these people for assistance knowing that they would give me good advice and their experience.
JD: So, I know that during your two years as an ICORN resident writer, you won a grant from Kulturrådet for the publication of your book. Can you tell us a little about#kulturrådet?
MW: Oh yes, I forgot to mention that! Yes, I received a lot of support from kulturrådet and Malmö’s kulturförvaltning for my book. My publisher says the book is already with the printers after being delayed by the pandemic. I wrote about three subjects in that book. One of the subjects I tackled was the suffering of immigrants, African immigrants in Iran. I was one of those immigrants for about ten months. Another part of the book looks at my experience in a religious school. When I was about ten years old, my father enrolled me in a religious school because he wanted me to be a mullah in the future, a mullah is religious authority. I also wrote about my memories of the Iranian jails where I spent a few days. I wrote about the situation in the jails and camps and of the prisoners, Afghan immigrants who spoke to me about their life and experiences there. I am looking forward to the Swedish publication of my book and I am also looking for a publisher in Kabul for the Farsi edition of the book as well.
JD: Congratulations, Mukhtar. Can you tell us the title of your book?
MW: Thank you, Jude. In Swedish the title is Detta Blod Vittnar om Guds Vrede. And in English, it loosely translates to This Blood Testifies to the Wrath of God.
JD: What a powerful title, Mukhtar! And thank you for chatting with us at the Dawit Isaak Library book club. We look forward to speaking with you again soon.
MW: Thank you so much, Jude!





Source:
 https://www.facebook.com/dawitisaakbiblioteket/photos/a.111971971099484/129637789332902/

وحشت خلق نکنید

 من در اینسوی جهان نگران افعانستان هستم و بی هیچ دست‌مزدی تلاش می‌کنم با دقتِ تمام اطلاع‌رسانی کنم.

هر خبر و رویداد را باربار راستی‌آزمایی می‌کنم تا شکار شایعات طالبان و جنگ روانی نشوم. گروهی از جنگجویان طالبان صبح امروز به روستای توخته حمله کردند و پس از سه ساعت درگیری، با تلفات سنگین عقب رانده شدند.
از منابع در امنیت ملی، پولیس ملی، خیزش مردمی و یک باشنده محل اوضاع را پرسیدم و سپس در مورد آن نوشتم.
می‌بینم که یک تعداد صفحات پر مخاطب، با نشر ویدئوهایی از درگیری‌های سنگین در ولایات جنوب، آن‌را به نام حمله به توخته نشر می‌کنند و می‌نویسند که طالبان به سمت مزارشریف پیشروی کردند.
یک خبرگزاری دیگر تیتر زده است که جنگ به دروازه‌های ورودی مزارشریف رسید. دیگری در مسنجر پیام می‌دهد که استاد عطامحمد نور با طالبان تفاهم کرده است که شهر را بدون درگیری تسلیم کند.
این‌ها را که می‌بینم از خودم می‌پرسم که آن مردمان شجاع و دلیر مزار را چه شده؟ چرا همه به بازوان جنگ تبلیغاتی طالبان بدل شده اند؟
طالب نه اژدهای هفت‌سر است نه زامبی‌های آدم‌خوار. گروهی از انسان‌های روانی و عقده‌ای استند که از بدن شان مانند بقیه خون می‌ریزد.
مزار مجهزترین شهر از لحاظ امکانات دفاعی است. مردمان آن از طالب بیزار استند و از لحاظ جغرافیایی نیز به آسانی تسخیر نمی‌شود.
به هرچیزی که در فیسبوک و انترنت می‌خوانید و می‌بینید اعتماد نکنید. بجای مصرف زمان و انرژی تان به نفع جنگ روانی طالبان، برای تقویت صفوف مبارزان تلاش کنید.

۱۱ مرداد ۱۴۰۰

سرنوشت مبهم مکتب‌های دختران در مناطق زیر سلطه طالبان

براساس آمار وزارت معارف افغانستان، هم اکنون حدود 3.5 میلیون دانش‌آموز دختر در مکتب‌های افغانستان آموزش می‌بینند و 70 هزارتن معلم زن نیز در مکتب‌ها به حیث معلم کار می‌کنند. آمار دانش‌آموزان دختر و معلم‌های زن از سال 1996 تا سال 2001 که طالبان بر افغانستان حکم می‌راندند صفر بود.

طالبان پس از شورش دوباره در سال 2006 و پیشروی  به سمت روستاها و سپس شهرها، اکنون بیشتر از 70 درصد از جغرافیای افغانستان را در اختیار دارند. در حالی که ممنوعیت آموزش و کار دختران و زنان از نخستین اعلامیه‌های ملاعمر در زمان حاکمیت گروه طالبان بر افغانستان بود، سوال اساسی در زمان حاضر این است که سرنوشت مکتب‌های دختران در بیشتر از 70 درصد جغرافیای افغانستان چگونه است؟

از مناطق زیر سلطه طالبان، به جز ویدیوهای تبلیغاتی این گروه که هر از گاهی به هدف برجسته سازی حضور نظامی شان منتشر می‌شود، هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست. خبرنگاران داخلی و خارجی به ندرت اجازه می‌یابند که برای تهیۀ گزارش، به مناطق زیر سلطه طالبان بروند. هر ازگاهی که خبرنگاران با توافق طالبان به مناطق زیر سلطۀ آنان نیز می‌روند، طالبان برای استفادۀ تبلیغاتی، دست به صحنه‌سازی برای جلب توجه رسانه‌ها و مخاطبان شان می‌زنند.

اکنون که پس از تعطیلی دو هفته‌ای مراکز آموزشی در اثر شیوع ویروس کرونا، فعالیت آنان از سر گرفته شده، هیچ گزارش دقیقی از اوضاع مکتب‌های دختران در ساحات زیر کنترول طالبان در دست نیست. وزارت معارف افغانستان در اعلامیه‌ای که به مناسبت از سرگیری فعالیت مکتب‌ها و مراکز آموزشی منتشر کرد، از همه دست‌اندرکاران معارف خواسته است که با رعایت نکات صحی برای جلوگیری از پخش ویروس کرونا، به مکتب‌ها و مراکز آموزشی حاضر شوند.

در حالی که بیشتر از هفتاد درصد جغرافیای افغانستان در تصرف طالبان است و سلطۀ این گروه در دو ماه اخیر و در جریان تعطیلات تابستانی مراکز آموزشی وسیع‌تر شد، وزارت معارف افغانستان هیچ تذکری در باب مکتب‌هایی که در ساحات تحت سلطه طالبان موقعیت دارند نداده است.

 

دیدگاه طالبان در مورد آموزش دختران و زنان شاغل

 

اعضای گروه مذاکره کننده طالبان در قطر و سخنگویان این گروه همواره از رعایت حقوق زنان، احترام به آموزش و پرورش، باز نگهداشتن مراکز آموزشی و حمایت از نهادهای آموزشی سخن می‌زنند، اما در عمل و در مناطق تحت سلطه این گروه چنین چیزی به ندرت مشاهده می‌شود. در تازه ترین مورد مولوی عبدالسلام حنفی معاون سیاسی گروه طالبان در یک صحبت آنلاین با چندتن از دیپلمات‌های اروپایی و آمریکایی گفته است: «امارت اسلامی متعهد به رعایت حقوق بشر، حقوق زنان، آموزش و تعامل با جهان در پرتو قوانین اسلامی و منافع ملی کشور است».

یک ماه قبل نیز گروه طالبان با نشر اعلامیه‌ای اطمینان داد که مانع فعالیت مراکز آموزشی از جمله دانشگاه‌ها در مناطق تحت سلطه شان نمی‌شود.  گروه طالبان تا کنون نه در وبسایت رسمی شان و نه در نشست‌های علنی شان، در مورد مکتب‌های دختران موضع مشخصی ابلاغ نکرده است. افراد و سران این گروه به صورت پراکنده و به گونۀ مبهم در این مورد سخن زده اند. سران طالبان در مصاحبه‌های شان نیز مساله زنان را با ذکر همین یک جمله تکراری که « زنان در پرتوِ شریعت اسلام دارای حقوق استند و ما این را تضمین می‌کنیم»، خلاصه می‌کنند.

حبیب عزیز خبرنگار محلی در ولایت تخار افغانستان که به تازگی از ساحات زیر کنترول طالبان دیدن کرده می‌گوید که رفتار طالبان با مکتب‌های دختران در هر ولسوالی و هر منطقه متفاوت است. عزیزی در صحبت با رادیو زمانه گفت: «اوضاع در هر منطقه، بستگی به دیدگاه فرماندهان محلی طالبان دارد. در مناطقی که طالبانِ ازبیک‌تبار و تاجیک‌تبار حاکمیت دارند، مکتب‌های دختران فعال اند و در برخی از مناطق دختران حتی تا صنف دوازدهم اجازۀ آموزش دارند، اما در برخی مناطق دیگر که فرماندهان طالبان از اقوام دیگر استند، مکتب‌های دختران یا مسدود شده اند و یا هم صرف تا صنف سوم اجازۀ فعالیت دارند.»

عزیزی می‌گوید که شماری از فرماندهان طالبان، بدون اینکه از رهبری شان دستوری در مورد زنان، مکتب‌ها و نحوۀ برخورد با مردم دریافت کنند، به صورت خودسرانه و طبق میل شان در این زمینه‌ها عمل می‌کنند.

عزیزی از جریان سفرش به منطقۀ زیر حاکمیت طالبان در ولسوالی درقد ولایت تخار و اوضاع زنان در آن  منطقه می‌گوید:« زنان با حجاب کامل در جاده‌ها دیده می‌شدند و در جریانی که من آن‌جا بودم،  برخورد سخت یک جنگجوی طالب را با زنان نیز مشاهده کردم. یک جنگجوی طالب چندتن از زنانی را که در حال عبور از جاده بودند سرزنش می‌کرد و می‌گفت نباید بدون محرم از خانه بیرون شوید. طالبِ دیگری که از باشندگان محل نیز بود، مانع رفتار خشن همکارش با زنان شد و به او اجازه نداد زنان را بیشتر اذیت کند».

به گفته عزیزی، یک دستور مشخص که ثابت کند این موضع طالبان در مورد زنان و مکتب‌های دختران است وجود ندارد و به همین دلیل هر فرمانده طالب، برای خودش یک قانون دارد و آنرا در ساحۀ زیر سلطه خود عملی می‌کند.

محبوبه اقبال مدیر یکی از مکتب‌های مخصوص دختران در ولسوالی چمتال ولایت بلخ می‌گوید که هفدهم جولای، طالبان جلسه‌ای را در مورد تنظیم مکتب‌ها و از سرگیری برنامه‌های آموزشی دایر کردند که در این جلسه از مکتب‌های دختران هیچ معلم و مسوولی دعوت نشده بود. طالبان در غیاب مسوولان و مکتب‌های دختران تصمیم‌های شان را در مورد آنان اعلام کرده اند. مسوولان طالبان، مضامین آموزش زبان انگلیسی، آموزش کمپیوتر و تعلیمات مدنی از نصاب آموزشی مکاتب پسران و دختران حذف کرده  و مضامین آموزش زبان پشتو، «تفسیر شریف» و قرآن را جاگزین کرده اند.

کمیتۀ طالبان برای معارف در چمتال همچنان دستور داده است که تمامی مکتب‌های دختران تا صنف دوازدهم فعال باشند و همه معلمان و کارکنان اداری مکتب‌ها نیز باید زن باشند و هیچ مردی به جز اعضای گروه طالبان، حق ورود به مکتب‌های دختران را ندارند.

محبوبه می‌گوید که رفتار طالبان با معلمان زن و دانش‌آموزان دختر سختگیرانه است و به همین دلیل بسیاری از خانواده‌ها مایل نیستند فرزندان شان را به مکتب بفرستند. به گفته محبوبه میزان حضور دانش‌آموزان دختر در چمتال نسبت به زمانی که این ولسوالی زیر حاکمیت حکومت افغانستان بود، تا هشتاد درصد کاهش یافته است.

در همین حال حسیبا عفت عضو پیشین شورای ولایت پروان می‌گوید که در مناطق زیر سلطه طالبان در این ولایت، مکتب‌های دختران صرف تا صنف ششم حق فعالیت دارند و طالبان به مردم و مسوولان مکتب‌های دختران ابلاغ کرده اند که هیچ دختری حق تحصیل بالاتر از صنف ششم را ندارد.

در پنج سال حاکمیت طالبان در افغانستان از سال 1996 تا سال 2001 نیز دختران صرف حق تحصیل در مساجد و مراکز آموزشی خصوصی که معمولاً توسط ملاها اداره می‌شدند را داشتند. حتی در همین مراکز و مساجد نیز صرف به دخترانی پایین 12 سال حق آموزش داده شده بود. باور رایج در میان طالبان در مورد حضور زنان در اجتماع این است که این حضور منجر به فحشا می‌شود و دخترانی بالاتر از دوازده سال که به باور آنان به بلوغ رسیده اند، نباید در محضر عام حضور یابند.

مختار وفایی

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...