۰۴ اسفند ۱۳۹۷

کلینیک معالجوی و تخصصی طب نبوی؟

قابل توجه وزارت صحت عامه و ریاست صحت عامه بلخ!
یک ملا بنام محمدمظفر ماهر با جمعی از طلاب علوم دینی در مزارشریف، "کلینیک معالجوی و تخصصی طب نبوی" ایجاد کرده و ادعا دارد که با استفاده از دانش طبی پیامبر اسلام امراض گوناگون از جمله سرطان جگر، سرطان معده، بی‌اولادی، شکر، امراض چشم، سرخکان اطفال، ریزش مو و انواع مختلف بیماری را تداوی می‌کند.
این ملا که ادعای طبابت دارد، ویدیوهای از بیمارانش را ثبت می‌کند و در فیسبوک و یوتیوب می‌گذارد تا مردم را برای مراجعه به کلینیک‌اش ترغیب کند.
اکثریت بیماران این کلینیک باشنده‌های روستاها و افراد بی‌سواد یا کم‌سواد اند که دچار امراض گوناگون بوده اند. آنان در ویدیوهای نشر شده تایید می‌کنند که معالجه مظفر ماهر درد آنان را علاج کرده است.
محمد مظفر ماهر و یکتن از بیماران
جالب است که گرفتن جواز یک دواخانه یا کلینیک توسط کسی که دانشگاه طبی خوانده و علاقه‌مند خدمت است دشوارترین کار در وزارت صحت عامه است، اما یک ملا به این آسانی توانسته است کلینیکی را با عناوین "معالجوی" و "تخصصی" فعال کند. در حالی که ادعا می‌کند از ریزش مو تا سرطان جگر و معده را می‌تواند معالجه کند.
از وزارت صحت عامه تقاضا می‌شود تا سری به این کلینیک زده و از آنچه در داخل آن می‌گذرد آگاه شود.

آدرس کلینیک:
چهارراهی ذبیح‌الله شهید، کوچه رئیس عبدالخالق.
شماره مسوول کلینیک:
محمد مظفر 0780860099 / 0794999983 

متنفذین قوم ترکمن در شهرک حیرتان لت و کوب شده اند


شماری از باشندگان شهرک حیرتان که از قوم ترکمن هستند، با راه اندازی اعتراضات و مسدود کردن مسیر حیرتان-مزارشریف میگویند که متفنذین این قوم از سوی افراد حاجی محمد شفیع فیض فرمانده امنیه این شهرک لت و کوب شده اند.
متنفذین قوم ترکمن ادعا دارند که حاجی عبدالرووف امیری رییس شهرک حیرتان و حاجی محمد شفیع فیض فرمانده امنیه این شهرک، در تلاش غصب زمین های شخصی شان هستند.
این تنش بر سر یک قطعه زمین در ساحه‌ی سرچاه شهرک بندری حیرتان اتفاق افتاده است که متنفذین قوم ترکمن ادعای مالکیت آن را دارند.
نظری ترکمن عضو مجلس نمایندگان میگوید که رییس و فرمانده امنیه حیرتان می خواهند که زمین مربوط به مردم را ایستگاه موترهای مزارشریف ساخته و از تسلط مردم خارج سازد، اما این اقدام با واکنش مردم مواجه شده است.
آقای ترکمن می گوید که حاجی عبدالرووف امیری رییس شهرک، مالکان زمین و متنفذین قوم ترکمن را تهدید و سپس افراد حاجی محمد شفیع فیض مردم را لت و کوب و زندانی کرده است.
با این حال حاجی محمد شفیع فیض فرمانده امنیه شهرک حیرتان میگوید که زمین متدکره دولتی است و وی از سوی فرماندهی امنیه ولایت بلخ دستور دارد تا زمین های دولتی که توسط مردم غصب شده است را به دولت برگرداند. آقای فیض می افزاید که شماری از افراد طالبان در میان افراد معترض نفوذ دارند و آنان از این طریق در تلاش تصاحب زمین های دولتی و ایجاد اغتشاش در این شهرک استند. آقای فیض همچنان می افزاید که شماری از اعضای طالبان که ماین‌گذار بودند و تصمیم حملات نظامی را داشتند از میان مردم بازداشت شده اند.
در عین حال فرمانده امنیه شهرک حیرتان زندانی شدن متنفذین قوم ترکمن را رد کرده می گوید که شماری از افراد، روز گذشته با یک سرباز درگیر شده بودند که دوباره با معذرت‌خواهی دوطرفه حل شد.
فرمانده امنیه حیرتان در مورد برپایی اعتراضات توسط معترضان میگوید که شماری از افراد که زمین های دولتی را غصب کرده اند، این مساله را سیاسی جلوه داده و در تلاش ایجاد آشوب هستند.
نظری ترکمن عضو مجلس نمایندگان که تنش های ایجاد شده در شهرک حیرتان را از نزدیک دنبال می‌کند می گوید که هیچ یک از متنفذین و باشندگان قوم ترکمن در حیرتان با طالبان ارتباط ندارند و تلاش آنان برای حفاظت از زمین های شخصی شان است.
تصاویر نشر شده در شبکه‌های اجتماعی نشان میدهند که شماری از معترضان که از قوم ترکمن هستند لت و کوب شده و آثار ضرب و شتم هنوز در بدن های شان مشاهده می شود.

او را به خانه ببرید تا به آرامی جان بدهد

زینب حسینی و پدرش

| زینب حسینی، ورزشکار زبده در رشته ماراتُن که در سال 1394، جایزه «زنِ ورزش سال افغانستان» را از سفارت فرانسه بدست آورده بود، حکایت تلخ و دردناکی را از بی توجهی داکتران موظف در شفاخانه ابوعلی سینای بلخی شهر مزارشریف نوشته است. |
این مطالب را بخوانید و بازنشر کنید، تا در نجات جان‌ بیماران کمک کرده باشید.

#شفاخانه‌_رهنمای_معاملات_نیست
سال 1396 پدرم یک روز عصر در محل وظیفه اش دچار سکته ی مغزی شده بود و همکارانش او را به شفاخانه ملکی مزارشریف انتقال دادند، من در ظرف پانزده دقیقه خودم را به شفاخانه رساندم پدرم سر درد شدیدی داشت و در بخش عاجل بر روی چپرکت دراز کشیده بود.
از او پرسیدم چه خورده است و حالش چطور است و او گفت سردرد شدیدی دارم و فشار خونش 220 را نشان می داد. بعد از گذشت یک ساعت داکتران هیچ توجهی به او نمی کردند و به بیمارانی رسیدگی می کردند که با پارتی و واسطه خواهان رسیدگی بهتر بودند.
من به داکتران التماس می کردم که به پدرم سری بزنند چون پدرم دیگر چشم‌هایش را بسته بود و جواب نمی داد بعد از گذشت سه ساعت یک داکتر گفت از دهلیز چپرکت را بیاور و پدرت را به منزل دوم ببر تا بستری شود. همین!

به همین راحتی پدرم به کمایی رفت که بیست و یک روز طول کشید.
 
تمام شب پدرم در کما بود و من پشت اتاق خواب داکتران التماس می کردم که به خاطر خدا و به خاطر انسانیت ببینید پدرم به کما رفته است. ولی هیچ کدام از داکتران حتی قفل دروازه را باز نکردند.
 
من و مادرم در بخش بستر مردانه تا صبح بالای سر پدرم اشک ریختیم و فقط دعا کردیم. صبح روز بعد داکتر ایازی که گویا سرداکتر شفاخانه بود پدرم را معاینه کرد و تشخیص کرد که طرف چپ بدنش فلج شده و دچار سکته مغزی شده است. او گفت هیچ امیدی به زنده ماندن پدرت نیست و او را به خانه ببرید تا به آرامی جان بدهد.

آرزو می کنم هیچ دختری از دختران سرزمینم این لحظه را تجربه نکند. آن ها دستگاه اکسیژن و پکه اتاق بستر را خاموش کردند و از من خواستند پدرم را به خانه ببرم.
یادم می آید که فقط فریاد می زدم از برای خدا شما به چه چیزی ایمان دارید؟ حداقل دارویی تزریق کنید شما که هیچ کاری نکرده اید. من آن روز تا شب تمام شفاخانه را می دویدم تا کسی به پدرم کمک کند ولی دریغ از ذره ای از احساس و مسولیت.
 
پدرم را به کابل آوردم و در یکی از شفاخانه های خصوصی کابل با عمل جراحی مغز که داکتر مالک انجام دادند پدرم بعد از بیست و یک روز به خانه برگشت اما من هرگز آن خاطرات تلخی را که در شفاخانه ملکی داشتم از یاد نخواهم برد. از یاد نخواهم برد که اگر دختر تنهایی باشی که پدر با مرگ دست و پنجه نرم کند بیشتر از هر وقتی تو یک دختر بیچاره ای تو زنی هستی که هیچ کس به حرفت توجه نمی کند.
آن لحظه ای را به یاد می آورم که مرد جوانی دچار بیماری قلبی بود و به خاطر دیر رسیدن داکتران و عدم موجودیت ژل قابل استفاده برای دستگاه شوک او برای همیشه رفت و وقتی من آن ژل را باز بین داروهای پدرم پیدا کردم بسیار دیر شده بود.
خدا را شاکرم که پدرم امروز به خاطر داکتر مهربان و با مسولیت داکتر مالک عزیز زنده است هرچند عدم رسیدگی به موقع و خدمات عاجل و مخصوص سکته مغزی بسیاری از توانایی ها را از او گرفته است. امیدوارم روزی برسد که داکتران ما با قلب هایشان سوگند یاد کنند نه با دست‌های شان و جان یک انسان برایشان آنقدر مهم باشد که جان عزیزان خودشان.

                                                                      زینب حسینی
#شفاخانه‌_رهنمای_معاملات_نیست

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...