۱۱ بهمن ۱۳۹۰

بحران سخت وترسناکی در پیش است/ مقامات، خانواده های شان را به خارج می فرستند

احمدسعيدي کارشناس مسايل سياسي يکي از آناني است که آئينۀ افغانستان را درسال هاي بعد از 2014 مکدر وغبار آلود مي بيند. او درگفت وگو با روزنامه آرمان ملی هشدار مي دهد، هرگاه مردم در محور يک انديشۀ ملي که به آن وفاق ملي نام مي دهند جمع نشوند، ديگر افغانستان را بايد غرق در خود ديد و تنها بايد نسبت به سرنوشت آن انگشت گرفت و تأسف خورد.
آقاي سعيدي به آرمان ملي گفت: سقوط حکومت طالبان و تحولات بعد از آن براي افغان ها توأم با اميدواري بود، مگر اين اميدواري ها دير دوام نکرد وحـالا مردم مأيوس و ديگر اعتماد به آينده و آناني که چرخ سياست را در دست دارند ندارند، زيرا مردم به اين باور بودند که در حمايت و کمک جامعه جهاني ديگر محدوديت ها وحساسيت هاي گذشته تکرار نخواهد شد، مگر امروز مردم با عکس آن مواجه اند و اميدها سرچپه شده است.
اين که افغانستان در ده سال گذشته آنهم درچتر حمايت قواي بين المللي مؤفق به اين نشد تا مسير تحول، امنيت و انکشاف را بپيمايد: آقاي سعيدي مي گويد:
عدم شناخت دقيق جامعۀ جهاني از وضعيت اجتماعي، سياسي و جغرافيايي افغانستان واين که رهبري افغانستان به دست يک مديريت ضعيف، ناکارآمد وناتوان افتاد واين اداره نتوانست خود را با انکشافات جهاني همگام سازد، اعتماد کشور هاي بيروني را حاصل کرده نتوانست ودر کسب اعتماد ملي نيز کوتاه آمد.
همۀ اين عوامل دست به دست هم داده و افغانستان را در منجلاب سياست فرو برد، از طرف ديگر باور بيهوده وبي مورد را که حکومت افغانستان نسبت به پاکستان داشت وپاکستاني ها با استفاده از چهره هاي بسيار محکم که در داخل نظام موجود داشتند و دارند به حکومتداران افغان وحمايت کننده گان بين المللي شان مي گفتند: طالبان نابود شده وديگر وجود ندارند و دولت خوش باور افغانستان هم هيچگاهي پي نبرد که در آن طرف خط ديورند کمپ ها ايجاد شده، مخالفانش تربيه وتجهيز مي شوند و فردا براي سقوط نظام آماده مي گيردند. با اين باور وخوشبيني هاي طفلانه دولت افغانستان و با اين اعتماد بدون قيد وشرط امريکايي ها نسبت به دولت پاکستان، طالب به يک نيرو وبالاخره به يک عامل بي ثباتي جهاني مبدل شد.
افغانستان دچار يک بحران جدي است، بحران امنيت، بحران اداره، بحران اقتصاد و بالاخره بحران اعتماد، همۀ اين ها حلقوم مردم غريب وبي خبر ما را مي فشرد، مردم رنج مي برند، مگر دولت آقاي کرزي به عنوان يک دولت جهت مهار نمودن بحران در کشور هيچ تدابيري ندارد، بالاخره سرنوشت يک ملت در مخاطره است، تروريزم در وجود همسايه هاي شرير و در رأس پاکستان مي خواهد، اين ملت را خوار و خمير نمايد.
چهره هاي مزدور وبيگانه پرور در داخل نظام حقيقت را مي بينند، مگر وارونه جلوه مي دهند، کابينۀ موجود ودولت موجود عملاً با همين نظام وفادار نيستند.
سعيدي به ادامه گفت: از جمله 24 وزير کابينه،48 وزير مشاور وهفتادوسه معين، تنها خانواده شش تن آنان در کشور زنده گي مي کنند، خانواده هاي سايرين همه در بيرون از کشور اقامت دارند.
مسؤولان در ارگان هاي امنيتي که مسؤوليت تأمين امنيت کشور را دارند، خانواده هاي شان يا در لندن اند ويا هم در دبي ... فرزندان شان دراين خاک نيستند. کساني که بايد جلو گرگ را بگيرند، خود به جان اين مردم گرگ گشته اند.
آنچه را دولت آقاي کرزي در رابطه به فساد بيان مي دارد، دروغ و اغوايي بيش نيست، به گونۀ مثـال صديق چکري بايد وزير حج و واوقاف مي شد، او از پارلمان 50 رأي گرفت، چون آدم صادق نبود، آقاي کرزي همين آدم نادرست را معين ساخت و سرپرست وزارت حج مقرر کرد تا زمينۀ رشوت را براي او آماده نمايد. ديگر نادر آتش که هوانوردي را چور کرد، از سوي خانوادۀ همين آقاي کرزي مقرر شده بود عنايت الله قاسمي ميليون دالر را اختلاس کرد و ازهمين ميدان هوايي محترمانه به بيرون از کشور فرستاده شد و موارد ديگر.
بناءً همين حاکميت،همين ادارۀ موجود در اختلاس و رشوه يا مستقيماً شريک است ويا از آن حمايت مي کنند. احمد سعيدي در وجود چنين مشکلات باور ندارد که حکومت بيکار و بي مديريت حامد کرزي بعد از سال 2014 بقا بياورد. او قطعاً به سقوط حکومت بعد از سال 2014 معتقد است ودليل مي آورد:
1- دولت افغانستان يک اردوي سه صد هزار نفري وپوليس دوصدهزار نفري با يک کميت مشخص در امنيت ملي مي خواهد، درحـالي که بودجه داخلي افغانستان توان پرداخت حقوق وامتيازات آن را ندارد، بحران اقتصادي دامنگير اروپا و امريکاست، آنان نيز حاضر نيستند همچو اردويي را که بيشتر تنظيمي وقومي است تمويل نمايند. بودجه عادي دولت به گونه قسمي وبودجه انکشافي به صورت مجموعي از سوي جامعه جهاني تمويل مي شود، هرگاه حمايت کننده گان خارجي اين آقا نباشند آيا دولت کرزي بقا خواهد آورد.
2- دوصدويازده هزار افغان به نحوي از سوي انجوهاي خارجي تمويل مي شوند، هرگاه کار اين انجوها بعد از سال 2014 متوقف گردد، معاش وامتياز دوصدويازده هزار افغان از آن ها گرفته مي شود، درحـالي که دولت موجود توان جذب دوصدويازده هزار بيکار را ندارد.
3- دولت با نمايش هاي تبليغي وسياسي سالانه 30 تا 40 هزار نفر را شامل مؤسسات تحصيلات عـالي مي نمايد وبه ده ها دانشگاه و مؤسسات تحصيلي خصوصي اجازه فعاليت داده بعد از اين هر سال حداقل 20 هزار دانشجو فارغ مي شود.
درحـالي که خود دولت توان جذب آنان را ندارد و دخل و خرج دولت آقاي کرزي معلوم نيست، هيچ برنامه و پاليسي براي سياست داخلي وخارجي وجود ندارد، بالاخره همين نظام براي بقاي خود هيچ پلان ندارد. رياست جمهوري، وزارت خارجه و بالاخره دولت به صورت کل از سياست داخلي وخارجي چيزي نمي دانند و افغانستان درعمق سياست هاي خارجي جهان داخل نيست.
احمدسعيدي اضافه داشت: فساد اداري بيشتر از همه عمر حکومت آقاي کرزي را کوتاه ساخته است، آنچه را اين آقا به آدرس مبارزه با فساد اداري بيان مي دارد، دروغ است. او دريکي ازبيانيه هاي خود از فساد اداري در دستگاه دولت، دولتي که رهبري آن به دست خودش است انتقاد کرد، درعين زمان گفت(که به خارج نبريد، هرچه مي کنيد درداخل کنيد) درحقيقت آقاي کرزي مردم را به گرفتن رشوت تشويق کرد وبه گونۀ ديگر خودش فتواي رشوت و اختلاس را صادر نمود.
احمدسعيدي به صراحت گفت که اين نظام خيلي پوسيده است، برخي وزارتخانه ها بين رئيس جمهور ومعاونين او تقسيم است. تعدادي از وزارتخانه ها هم حق موروثي رهبران جهادي است. بناءً در حکومت آقاي کرزي صداقت، تحصيل، تعهد، وطن دوستي ارزش ندارد، پس از اين گونه نظام مي توان توقع بقا داشت؟
احمدسعيدي گفت که عامل بدبختي اين کشور، زمامداران اند، نه مردم. زمامداراني که بي عدالتي را رشد دادند، فساد را چاق ساختند، بر ملت پشت کردند، مردم را درقمار معامله گريي،قوم گرايي گذاشتند. بهتر است مردم به هر قيمتي که مي شود با اين زمامداران تصفيه حساب نمايند و آنان را دريک دادگاه ملي نه دراين دادگاه ميان تهي، محاکمه نمايند، دراين کشور وضع هم خوب خواهد شد و دنيا هم اعتماد خواهد کرد.

روایت سربستۀ دیگر از گرگستان فساد سالاری

به گزارش روزنامۀ آرمان ملی، يک قضيه اختلاس در يکى از بانک هاى کشور به هدايت يک مقام بلند پايه دولت حفظ گرديد. اخبارى وجود دارد که حکايه از حفظ قضيه يک اختلاس 38 ميليون دالرى در پشتنى بانک مى کند. گفته شده، 32 شرکت تجارتى هشتاد باب منزل را با اسناد جعل و تزوير در تضمين بانک پشتنى قرار داده و 38 ميليون دالر را از اين بانک به دست آورده اند.
به اساس تحقيقاتى که ازسوى مراجع معتبر منجمله لوى سارنوالى کشور صورت گرفته، سارنوالى شانزده باب از اين منازل را قابل فروش دانسته که پول حاصلۀ آن بايد تحويل بانک مى گرديد، مگر رياست قضاياى دولت فقط دو باب از اين منازل را به اعلان گذاشته و هيچ کدام را به فروش نرسانده تا پول پشتنى بانک حاصل شود.
گفته شده که کميسيون عالى مبارزه با فساد ادارى اين قضيه را تعقيب مى کرد، مگر به اساس هدايت يک مقام بلند پايه کشور، پروندۀ اين قضيه حفظ شده است.

فاطمه را اول خفه کرده وسپس بالایش آب جوش ریختند

خبرگزاری بست باستان
فاطمه 27 ساله را ابتدا با ریسمان خفه کرده و بعدن برای پنهان کردن جرم، بالایش آب جوش ریختند.
این مطلب را خلیل نرمگوی مسؤول بخش جراحی شفاخانۀ ولسوالی بغلان مرکزی به بست باستان بیان داشت.
وی گفت این خانم حوالی ساعت پنج صبح امروز در قریۀ درانیهای ولسوالی بغلان مرکزی از سوی خانواده اش به قتل رسیده است.
او افزود که صبح امروز اقارب فاطمه بنت راز محمد به آنان خبر دادند که فاطمه به اثر سوختگی ناشی از آب جوش کشته شده است.
داکتر نرمگوی می گوید زمانی که کارمندان صحی جسد فاطمه را دیدند، فهمیده شد که سوختگی آب جوش به حدی نبوده که سبب مرگش گردد .
او گفت علایم نشان می دهد که این خانم در ابتدا توسط ریسمان خفه شده و بعدن برای کتمان جرم بالای جسدش آب جوش ریختانده شده است .
رحیمه  ظریفی رییس امور زنان ولایت بغلان نیز این خبر را تأیید کرده و گفت که گمان می رود، دلیل این قتل خشونت های خانوادگی باشد  .
وی از افزایش سطح خشونتها در ولایت بغلان ابراز نگرانی کرد و خواهان تلاش های بیشتر دولت برای جلوگیری و پیگیرد جدی عاملان چنین رویدادها شد.
سمونوال کمین فرمانده پولیس ولسوالی بغلان مرکزی نیز می گوید که این حادثه حوالی ساعت پنج روز سه شنبه در روستای درانی های ولسوالی بغلان مرکزی به وقوع پیوسته است.
وی می گوید که شوهر فاطمه نخست او را با ریسمان خفه کرده و بعدن بالای جسدش آب جوش ریختانده است .
وی گفت در حال حاضر پولیس ولسوالی بغلان مرکزی شوهر این خانم را در پیوند به این رویداد بازداشت کرده است.
هر چند تا به حال علت وقوع این رویداد روشن نگردیده است، اما افزایش سطح خشونت ها علیه زنان در این ولایت سبب نگرانی فعالین حقوق زن و مردم این ولایت شده است .
گفتنی است که در تازه ترین رویدادهای خشونت علیه زنان در کشور، چند روز پیش در ولایت کندز یک شوهر زن خود را به خاطر به دنیا آوردن دختر، خفه کرده بود.

مشعل افغان - بغلان

اینبار سودابــه سرخیــل برهنه شد

تابــوشکنی زنان و دختــران ایرانی ادامــه دارد:
تابوشکنی زنان و دختران ایرانی ادامه دارد. پس از برهنه شدن علیا ماجده المهدی دختر مصری در راستای اعتراض به نابرابری جنسیتی علیه زنان در مصر و حجاب اجباری، برخی از زنان و دختران ایرانی از جمله فیروزه بذرافکن، زیبا ناوک و اخیرا گلشیفته فراهانی نیز در حرکتهایی نمادین و تابوشکنانه برهنه شدند. در همین راستا سودابه سرخیل دختر ایرانی پناهجوی ساکن نروژ هم عکسی نیمه برهنه از خود را در فیسبوک قرار داد.
وبلاگ نویسان مختلف حامی او این کار وی را در جهت «حمایت از علیا ماجده و فرهنگ آزادی بدن و جنبش برهنگی» اعلام کرده‌اند .سودابه در صفحه فیسبوک خود نوشته است:

«وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می‌شکند، یک زندگی به پایان می‌رسد. وقتی تخم مرغ به وسیله نیروئی از داخل می‌شکند، یک زندگی آغاز می‌شود. تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود!
بیایید اجازه ندهیم ما را از بیرون بشکنند وقتی که قدرت شکستن از داخل را داریم. شکستن تابوها آغاز زندگی دوباره است. آغاز بازگشت به انسانیت. ما را از خود بیگانه کرده اند. گویا فراموش کرده‌ایم حق زندگی داریم و انسان هستیم.»
وی در جای دیگری مینویسد:
«دین اسلام دین نابرابری هاست دینی که حتی قوی‌ترین منطق‌ها را از کار انداخته است. علم ریاضی می‌گوید که 1 به اضافه 1 می شود 2. اما اگر در اسلام زن یک واحد باشد و مرد یک واحد از جمع این 2 واحد هرگز 2 حاصل نخواهد شد. حاصل جمع می شود 1.5 یا شاید هم کمتر! و ما باید امروز به دنبال پس گرفتن همان نیمه‌ای باشیم که در اسلام و حکومت اسلامی پایمال شده است. زیرا ممکن است در آینده‌ای نه چندان دور همین حق ناچیز هم از زنان گرفته شود.»
آدرس وبلاگ سودابه سرخیل

ویدیوی جالب


چرا از تغییر نظام می ترسیم؟

نویسنده: عاصف حسینی
حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان روز اول ماه دلو در مراسم گشایش دومین سال پارلمان افغانستان گفت که از نظام ریاستی تا پای جان دفاع می کند و افغانستان آزمایشگاه نظام های سیاسی نیست. پرسش این است که چرا او از نظام پارلمانی می ترسد؟

افغانستان شاید تنها کشور جهان باشد که وقتی سخن از نظام پارلمانی یا فدرالیزم پیش می آید، بیدرنگ به "جدایی طلبی" و "تجزیه" تعبیر می شود. آیا این برداشت نتیجه عدم آگاهی ما از ویژگی های نظام های سیاسی است، یا این که یک باور سیاسی هدفمند پشت این واکنش جا دارد؟

نظام سیاسی جدید افغانستان ظاهرا بر اساس الگوی امریکایی طراحی شده است؛ با این تفاوت که در امریکا ساختار اداری فدرالی است؛ انتخابات حزبی برگزار می شود؛ و کنگرس وزن کافی برای تعادل سیاسی دارد.

در ایالات متحده امریکا هرچند که رییس جمهور کارگزار سیاست های داخلی و خارجی است، اما کنگرس آن که شامل مجلس نمایندگان و مجلس سنا می باشد، وزنه سنگینی برای ایجاد تعادل قدرت در این کشور به شمار می رود. در افغانستان اما، پارلمان از لحاظ ساختار و عملکرد فوق العاده ضعیف است؛ و حتا مشروعیت آن هر بار با برپایی "لویه جرگه" زیر سوال می رود. اما چرا پارلمان افغانستان ضعیف است؟

در واقع ضعف پارلمان افغانستان، به ویژه شورای نمایندگان آن ریشه در میکانیزم انتخابات این کشور دارد. انتخابات پارلمانی طوری طراحی شده است که هر "فرد" می تواند کاندیدای یک کرسی باشد؛ حتا اگر یک حزب افرادی را نامزد کند، آنان به عنوان افراد مستقل شناخته می شوند. به این معنا که در انتخابات آرای اضافی از یک فرد به فرد دیگر در درون یک حزب قابل انتقال نیست (آن چنان که در سیستم STV وجود دارد). این مسئله باعث نارسایی ها و خلاهایی این چنینی گردیده است:

-          تراکم آرا: به دلیل عدم انتقال آرای اضافه، رای در دست چند کاندیدای قدرتمند متراکم می شود. به عنوان مثال در انتخابات پارلمانی 2005 در کابل بیشترین آرا در دست سه نامزد یعنی یونس قانونی، محمد محقق و بشردوست متراکم شده بود که این توازن و تعادل رقابت انتخاباتی را بر هم زده بود.
-          نبود حد نصاب: از آنجایی که در این سیستم حد نصاب مشخص برای یک کرسی پارلمان وجود ندارد؛ هر کس که توانست به ترتیب بیشترین رای را داشته باشد، می تواند به پارلمان راه یابد. با توجه به تراکم آرا در دست چند نفر، شکاف بزرگی بین تعداد آرای نفر اول و آخر برنده انتخابات دیده می شود. به طور مثال در انتخابات سال 2005 محمد محقق با بیش از 50 هزار رای به پارلمان رفت، در حالی که فرد دیگری نیز توانست با 2 هزار رای در کابل که چند میلیون نفوس دارد، برنده شود. این مسئله مشروعیت نمایندگی این افراد را زیر سوال می برد.
-          ظرفیت فساد: به دلیل نبود سیستم حزبی، شمار زیادی به عنوان نامزد مستقل وارد کارزار انتخاباتی می شوند که این نکته باعث کاهش کیفیت نظارت بر انتخابات شده و  فضا برای تقلب مهیا می گردد. به عنوان مثال در انتخابات سال 2005 حدود 390 نفر در کابل کاندیدای پارلمان بودند که این شمار در سال 2010 حدود 600 نفر بود. این افراد باید حداقل به همین تعداد ناظرانی در حوزه شمارش آرا داشته باشند که غیر ممکن به نظر می رسد. در صورتی که اگر این 600 نفر نامزدان 30 حزب باشند، آن وقت هر حزب می تواند یک ناظر برای رای شماری بفرستد.
-          شفافیت و بازخواست: رقابت های انتخاباتی بین افراد در مناطق دوردست افغانستان غالبا خشونتبار بوده و غالبا آنانی که زورمند و مسلح هستند، رقیبان خود را به شیوه های مختلف حذف می کنند. اگر این فرد نماینده یکی از احزاب باشد، به راحتی قابل پیگرد می باشد و آن حزب می تواند مورد بازخواست مراجع ملی و بین المللی قرار بگیرد؛ در حالی که اگر این فرد مستقل باشد، به دشواری می توان بر او نظارت کرد و تقلب انتخاباتی او را مورد توجه قرار داد.

این موارد باعث می شوند که پارلمان افغانستان انسجام و همگرایی کافی و در نتیجه قدرت لازم برای برقراری تعادل در نظام سیاسی کشور را نداشته باشد. علاوه بر این، نمایندگان مستقل غالبا به جز مصونیتی که مقام آنها دارد، کدام پشتوانه قانونی دیگر ندارند؛ این نکته سبب می شود که این نمایندگان زیر فشارهای سیاسی غالبا از سوی حکومت انعطاف نشان دهند. سرانجام کار این می شود که یک سال پس از برگزاری انتخابات پارلمانی 2010 نمایندگانی عزل و نصب می شوند؛ چندین وزارتخانه بدون وزیر می ماند و می توان گفت پارلمان عملا در انجام وظیفه خودش ناکام بوده است.

از همه مهمتر، رییس جمهور در نظام ریاستی حرف نهایی را در قانونگذاری می زند، نه اعضای پارلمان. بر اساس ماده 94 قانون اساسی افغانستان، "قانون عبارت است از مصوبه هر دو مجلس شورای ملی که به توشیح رییس جمهور رسیده باشد". یعنی مصوبه پارلمان بدون تایید رییس جمهور به عنوان قانون شناخته نمی شود و در نتیجه تضمین اجرایی ندارد.
در همین ماده قانون اساسی همچنان آمده است "در صورتی که رییس جمهور با مصوبه شورای ملی موافقه نداشته باشد، می تواند آن را در ظرف پانزده روز از تاریخ تقدیم با ذکر دلایل به ولسی جرگه مسترد نماید".

رییس جمهور هرچند که رییس قوه مقننه نیست، با آن هم قدرت تاثیرگذاری فراوان بر پارلمان دارد و می تواند مصوبه دو شورای پارلمان را به عنوان قانون بپذیرد یا رد کند. در سوی دیگر، یک سوم اعضای مجلس سنا مستقیما توسط رییس جمهور انتخاب می شوند.

تفاوت دیگر نظام ریاستی افغانستان و امریکا این است که ایالات متحده هرچند که نظام ریاستی دارد، با آن هم نظام اداری آن فدرالی می باشد. یعنی دولت مرکزی امریکا متشکل از 50 دولت ایالتی است که والیان و ولسول های این ایالت ها مستقیما توسط مردم آن انتخاب می شوند. در حالی که در افغانستان رییس جمهور مستقیما والیان را نصب و عزل می کند.
به عبارت دیگر، رییس جمهور قدرت دارد تا در مقام های کلیدی همچون ریاست محکمه عالی، مقام ولایت، کمیسیون مستقل حقوق بشر و... دخل و تصرف داشته باشد. به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 مسوولان کمیسیون مستقل (!) انتخابات، مستقیما از سوی حامد کرزی معرفی شدند که سرانجام این افراد با نادیده گرفتن تقلب از سوی کرزی (بیش از دو میلیون رای)، وی را دوباره به عنوان رییس جمهور افغانستان معرفی کردند.

اما پرسش هنوز باقی است که چرا در تغییر نظام هراس وجود دارد؟
اولین نکته این که در نظام های دیگر، قدرت رییس جمهور کاهش می یابد و عملا قدرت بین نهادهای مختلف تقسیم می شود. نظام ریاستی استعداد زیادی برای تبدیل شدن به نظام های خودکامه را دارد. نظام های سیاسی رایج را بر اساس تقسیم قدرت و حیطه اختیارات رییس جمهور می توان این گونه ترسیم کرد:

-          سیستم پارلمانی: رییس جمهور نقش سمبولیک دارد و قدرت اجرایی در دست نخست وزیر است. (کشورهایی مانند آلمان، هند، پاکستان، پولند، ترکیه، یونان)
-          سیستم نیمه ریاستی: مخلوطی از سیستم پارلمانی و ریاستی که در آن رییس جمهور قدرت را با نخست وزیر از جناح مخالف شریک می سازد.
-          سیستم ریاستی: رییس دولت رییس حکومت یعنی قوه مجریه نیز می باشد.
-          سیستم تک حزبی: رییس جمهور رییس تنها حزب مقتدر کشور می باشد. این سیستم کم کم تبدیل به نظام ریاست جمهوری دیکتاتوری یا اصطلاحا ریاست جمهوری مادام العمر می گردد. (کشورهایی مانند چین، کوبا، کوریای شمالی، سوریه، ترکمنستان)

اما در افغانستان از آنجایی که نفوس این کشور معلوم نیست و هرگز هیچ سرشماری دقیقی صورت نگرفته است (تنها سرشماری ناقص حدود 30 سال پیش انجام شد)؛ و از آنجایی که روابط قدرت بر اساس نژاد تعیین می گردد، این باور رایج وجود دارد که "پشتون" ها اکثریت (قوم بزرگتر) هستند و بنابراین در چارچوب نظام ریاستی می توانند همواره بر افغانستان حکومت کنند.

حتا برای بقای این باور همواره تبلیغاتی در سال های اخیر انجام شده است مبنی بر این که "افغانستان یک کشور قبیله یی است" و قبیله نیاز به "سر" دارد. سری که باید مقتدر و یکه تاز باشد. این باور حتا به محافل سیاسی غرب هم کشانده شده است. اما آیا افغانستان واقعا یک کشور قبیله یی است؟ ساختار اجتماعی اقوام مختلف افغانستان گوناگون است؛ در بین ازبک ها، تاجیک ها، هزاره ها، بلوچ ها و دیگر اقوام روابط اجتماعی با توجه به جغرافیا، زبان، فرهنگ و اقتصاد شکل متفاوت دارد. هیچ گاه نمی توان یک اجتماع هزاره را اجتماع قبیله یی دانست.

با این همه، تغییر نظام مطلقا به ضرر کسانی است که به فکر حاکمیت بی قید و شرط، بر سرزمین افغانستان هستند. نظام پارلمانی و حتا شبه ریاستی مجال بیشتری بر گروه های مختلف قومی (با اصطلاح "اقلیت ها" موافق نیستم) افغانستان می دهد تا در ساختمان سیاسی این کشور شریک شوند.

در نظام پارلمانی احزاب مختلف که احتمالا پایگاه قومی دارند می توانند از طریق رقابت انتخاباتی سالم کرسی هایی را در پارلمان به دست آورند. بر اساس تعداد کرسی ها نخست وزیری و پست های کلیدی قوه مجریه تعیین می گردد. گاه گروه های کوچک می توانند بر مبنای یک هدف مشترک ائتلاف کنند و به یک پست کلیدی دست یابند. یعنی در حیطه عمل، ممکن می شود که روزی یک فرد از یک گروه قومی کوچکتر مانند "ترکمن" نخست وزیر شود؛ اما در نظام ریاستی کاملا بعید است.

در نظام پارلمانی، از آنجایی که قوه مجریه از درون قوه مقننه تشکیل می شود، رابطه تنگاتنگ بین دو نهاد وجود دارد که این می تواند سبب کارکرد دقیق و سریع دولت شود. یعنی کابینه می تواند از پارلمان بخواهد تا روند قانونگذاری را تسریع بخشد؛ و در سوی دیگر نمایندگان می توانند نخست وزیر و کابینه او را کاملا زیر نظارت داشته و بازخواست کنند.

در پایان این که باید یادآور شد که نظام پارلمانی در کشورهای منطقه نیز موفقانه بوده است. هند، پاکستان و اخیرا عراق مثال های خوبی بر این ادعا هستند. در عراق، نظام پارلمانی توانسته است به طور خوبی قدرت را بین گروه های مختلف قومی و مذهبی تقسیم کند.


۱۰ بهمن ۱۳۹۰

جدیدترین فتوای آیت‌الله خامنه‌ای: دست من را بوسیدن اشکال شرعی ندارد

رهبر مطلقه ایران در پاسخ به سوالی پیرامون «تملق و چاپلوسی» و با اشاره به دیدار خود با دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس؛ که در این دیدار عده‌ای از دانشجویان در صف‌های طویلی در انتظار دست‌بوسی خامنه‌ای بودند، گفته است که این حرکت «تملق نیست و و هرچه هست، صفاست».
پایگاه اطلاع‌رسانی انتخاب به نقل از هفته‌نامه‌ی «حیات» مطلبی را با عنوان «پرسش و پاسخ‌های شنیده نشده از خامنه‌ای» منتشر کرده که این یادداشت مربوط به دیدار خامنه‌ای با دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس در چند سال قبل است.
یکی از این پرسش‌ها که از خامنه‌ای پرسیده شده چنین است: «مستحضر هستید که تملق نماد بارز عدم هویت است و خودتان از معصوم شاهد آوردید که خداوند انسان را حر آفریده است. سوال این است که آیا صحنه‌های ناراحت‌کننده‌ی صف‌های طویل دست‌بوسی، تملق و حرکت به سمت عبد غیر شدن نیست؟ اگر چنین است چرا ممانعت نمی‌فرمایید؟»
و آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به این پرسش که به لحاظ جایگاه حقوقی و فقهی خامنه‌ای حکم فتوا را دارد گفته است که این اقدام، اشکال شرعی ندارد.
وی گفته است: «صف‌های طویلی که به آن‌ها اشاره کردید صف مردمی است که مایلند با رهبری از نزدیک ملاقات کنند و سخنی به او بگویند یا از او بشنوند. در این صحنه‌های پرشور تملق راهی ندارد و هرچه هست، صفا و محبت از دو سوست. اشک‌های شوق و لبخندهای محبت و غمگساری‌هایی که در این دیدارها هست در شمار نادرترین و زیباترین پدیده‌ها در باب پیوند میان مردم و مسئولان است.»
گفتنی است دیدارهای رهبری با مردمی که تحت عنوان دانشجو یا مردم انجام می‌شود؛ همواره محاسبه شده و با پیش‌بینی‌ها و دعوت‌های خاص انجام می‌گیرد.

قتل زن افغان 'به دلیل به‌دنیا آوردن سومین نوزاد دختر'

بی بی سی فارسی
زن افغان
مسئولان محلی در قندوز، در شمال شرق افغانستان می گویند که یک زن بیست و دو ساله، به دلیل بدنیا آوردن سومین نوزاد دختر، از سوی خانواده شوهرش به قتل رسیده است.
این حادثه در ولسوالی خان آباد، در قریه ای موسوم به "مافلی" اتفاق افتاده است.
مقامات محلی می گویند، مادر شوهر این زن از سوی پلیس بازداشت شده اما شوهر او که در قضیه کشته شدن همسرش دخیل است، فرار کرده است.
حبیب الله، فرمانده پلیس ولسوالی خان آباد می گوید که براساس بررسی های آنها، این زن به نام "ستوری" اول شکنجه شده و بعد "خفه" شده است.
گزارشها حاکیست که تولد سومین نوزاد دختر، خانواده ستوری را عصبانی کرده بود که می خواستند نوزاد پسر داشته باشند.
خبرنگاران از نزدیکان "ستوری" نقل کرده اند که بدنبال بدنیا آمدن نوزاد دختر، رفتار اعضای خانواده شوهرش نسبت به او تغییر کرده بود.
در افغانستان، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، داشتن فرزند پسر یک برتری پنداشته می شود.
این تازه ترین مورد قتل یک زن در افغانستان در پی خشونتهای خانوادگی است. نهادهای حقوق بشری، نسبت به گسترش خشونت خانوادگی در برابر زنان افغان نگران هستند.
اخیرا پلیس چندین عضو یک خانواده را در ولایت بغلان در شمال افغانستان بازداشت کرد که یک نوعروس به نام "سحرگل" را برای چندین ماه در خانه اش شکنجه کرده بودند.

تاریخ مختصر چادری!

اصولآ چادری لباس اسلامی شمرده نشده بلکه لباس مخصوص و مروج اهل هنود بود که در عصر امیر دوست محمد خان برای نخستین بار در مراد خانی کابل مروج ګردید. چنانچه یعقوب علی خان در جلد دوم پادشاهان متأخرین افغانستان مینویسد:
((سردار شریف خان پسر امیر دوست محمد خان زنی را در بازار بر خلاف رسم ناموس داری بدید که قدم میزند امر کرد که زن را در جوالی انداخته چوب زنند تا بمیرد))بعد از این کابلیان بقره یا چادری که قبلآ از انګلیسها سازماندهی ګردیده بود تحمیل ګردید.
مبرهن است که هنګامیکه انګلیسها بر افغانستان حمله نمودند در شهر کابل مقاومتها آغاز ګردید زنان و دختران کابل در جنګها و معرکه ها سهم فهال می ګرفتند و به مردان نان و آب و اسلحه میرسانیدند و به همین دلیل در ظرف یکروز ۸۰ زن مبارز کابل در دامنه کوه آسماي از سوی انګلیسها شهید ګردیدند.
در این هنګام زن ها با رو های باز غازیان را تشویق میکردند. انګلیسها برای جلوګیری از این تحریکات بدین تدبیر شدند تا زن ها را از مرد ها تجرید کنند و بدینګونه عوامل احساسات غازیان را از بین بردارند. و این تدبیر آن بود تا زنان چادری بسر میکردند. در زمان سلطنت امیر دوست محمد خان از سوی متعصبین و انګلیسها آرام آرام چادری بداخل شهر کابل و سایر شهر ها رخنه کرد و از سوی دولت وقت با شدت بر مردم تحمیل می ګردید.
امان الله خان در آغاز سلطنت خود امر کرد تا هندو زنان پارچه سیاهی در عقب چادری های شان بدوزند تا به این ګونه با زنان مسلمان فرق ګردند اما بعد ها امان الله خان این ((کیسه فساد)) را کاملآ از بین برد. و به زنان آزادی کامل عطا کرد.
بعدآ بچه سقو چادری را دوباره روی کار آورد و چادری به روی زنان تحمیل ګردید.
چادری اصلآ لباس مخصوص هندو زنان بخصوص چادری های برنګ زرد برای زنان و دستار های سرخرنګ و زرد برای مردان اهل هنود لباس اساسی بود که نشانه های از چادری های زرد رنګ هنوز نیز در بعضی مناطق پاکستان مشاهده میشود.

حكمتيار جناياتش را ازياد برده است؟

آرمان ملی

حزب اسلامی افغانستان به رهبری گلبدین حکمتیار، با طرح جديدش چه چيزي رابراي مردم افغانستان نويد ميدهد؟ اين سواليست كه هر افغان بايد در ذهن خود داشته باشد وناگزير پاسخ‌آن را نيز خود بدهد: جنگ و ويراني و از سر گيري دوران سياه . از عمده ترين نكات در طرح حکمتيار خروج نيرو هاي خارجي از افغانستان است. اين تأكيد از آنروست كه گروه او همراه با طالبان و گروه حقاني آنگاه بي هيچ ترديد بر شهرها و روستا هاي كشور هجوم خواهند آورد. در طرح هرچند به موضوعات چون حكومت موقت و رفتن به انتخابات نيز اشاراتي شده است ولي همه ميدانند كه حكمتيار هيچ زماني جز به رهبري توجه نداشته است. حزب اسلامي در دولت كنوني افغانستان چندين وزير و چندين والي و ده ها رئيس و معين دارد ولي با اين هم گلبدين طرح ميدهد. معلوم نيست اگر گلبدين روزي در افغانستان صلح آميز و فارغ از جنگ انتخابات برگزار كند و خود نيز از كانديدا ها باشد، ميتواند اين همه مناصب را در كابينه تصاحب شود؟ مردم افغانستان و به خصوص كابليان مظلوم، رخدادهاي دهه هفتاد را از ياد نبرده اند و به ياد دارند كه چگونه حكمتيار از چهار آسياب كابل باران راكت و بمب را بر آنها فرود‌مي آورد. آنها همچنان به ياد دارند كه گلبدين چگونه راه هاي مواصلاتي به شهر كابل را بسته بود تا مواد خوراكي به شهر وارد نشود.
گلبدين به اين ترتيب مي خواست مردم كابل را از گرسنگي نيز بكشد. مردم به ياد دارند كه چگونه ده ها هزار تن از مردم بيدفاع كابل از اثر شليك راکت هاي كور حزب اسلامي جان هاي خودرا از دست دادند. حالا معلوم نيست كه گلبدين حكمتيار با چه رويي مي خواهد در عرصه جديد سياسي در كشور در شرايط جديد تري حضور داشته باشد؟
حکمتيار در طرح خود همچنان به محاكمۀ جنايتكاران جنگي تأكيد داشته است. او گويا از ياد برده است كه قاتل شهريان كابل است و مردم هيچگاه اورا نخواهند بخشيد و اگر روزي، روز دادخواهي و محاكمه فرابرسد، او نيز بايد به دادگاه عدالت كشانيده شود تا خون هاي ريخته شده توسط او وجلادانش پامال نشده باشد.

الهام کشته شد

الهام يک تن از فعالان و رهبران گروه جنگجوى حرکت اسلامى ازبيکستان در پى عمليات خاص نيروهاى افغان و خارجى صبح ديروز در حومه تالقان مرکز تخار کشته شد. گفته شده، اين عضو فعـال گروه حرکت اسلامى ازبيکستان در منزل يک وابسته گروه طالبان پناه گرفته بود، عساکر خارجى کوشيدند تا الهام را که گفته مى شود طراح حمله انتحارى در يک مراسم فاتحه خوانى در ولايت تخار بود، زنده گرفتار نمايند، ولى او با پرتاب نارنجک از خود واکنش نشان داد و در جريان تبادله آتش با يک محافظ خود کشته شد نيروهاى خارجى يک شورشى ديگر را گرفتار کردند.
حمله انتحارى روز 4 جدى شهر تالقان که منجر به کشته شدن عبدالمطلب بيگ و نزده تن ديگر گرديده بود از سوى الهام سازماندهى شده بود.

خانواده افغان متهم به قتل ناموسی مجرم شناخته شدند

بی بی سی فارسی
محمد شفیع، همسر و پسرش
محمد شفیع، همسر و پسرش می گویند که بی گناه هستند
سه نفر از اعضای یک خانواده افغان که به کانادا مهاجرت کرده اند، در دادگاهی در این کشور و در خصوص پرونده قتل سه دختر نوجوان و یک زن از اقوامشان مجرم شناخته شدند.
متهمان این پرونده پدر، مادر و برادر آن سه دختر نوجوان بودند و آن زن که کشته شده بود هم، همسر اول پدر دختران بود.
در سال ۲۰۰۹ میلادی بدن های بی جان این چهار نفر در اتومبیلی که در یک کانال آب غرق شده بود، در شهر کینگستون در ایالات اونتاریای کانادا، پیدا شد.
متهمان دست کم باید ۲۵ سال در حبس باشند.
دادستان می گوید که پدر این دخترها، از اینکه بر خلاف ارزش های خانوادگی، دو دختر بزرگش می خواستند که دوست پسر بگیرند، عصبانی بوده است.
شاهدها به دادگاه گفتند که محمد شفیع، چطور از رابطه داشتن مخفیانه دخترانش با پسرها عصبانیتش اوج می گرفته است. همچنین در دادگاه گفته شده بود که این فرد از شیوه لباس پوشیدن دخترانش که از نظر او "باز" بوده ناراضی بوده است.

قتل ناموسی

بخش عمده ای از شواهد دادستان مربوط به مکالمه های تلفنی آقای شفیع است که بعد از مرگ دخترانش هم درباره آنها با عصبانیت حرف می زده و آنها را "روسپی" می خوانده است.
رئیس دادگاه خطاب به محمد شفیع، همسرش طوبی و پسرشان حامد گفته که "دلیل واضحی که برای این قتل بی شرمانه و سنگدلانه داشتید این بوده که آنها حس ناموس پرستی شما را آزرده بودند."
گیتی شفیع
گیتی شفیع هنگام کشته شدن سیزده ساله بود
دادگاه این سه نفر حدود سه ماه به طول انجامید و از موضوع های داغ در کانادا بود.
بعد از اینکه حکم دادگاه خوانده شد و این سه نفر مجرم شناخته شدند، محمد شفیع که فردی برای او حرف هایش را ترجمه می کرد، گفت: "ما جنایت کار نیستیم. ما قاتل نیستیم. ما این قتل ها را انجام ندادیم و این عدالت نیست."
جسدهای زینب، سحر و گیتی دختران محمد شفیع که ۱۹، ۱۷ و ۱۳ سال سن داشتند به همراه جسد همسر نخست پدرشان، رونا امیر محمد، در ماه ژوئن ۲۰۰۹ در کانال آب پیدا شده بود.
آنها برای دیدن آبشار نیاگارا رفته بودند و در راه بازگشت به مونترال تصمیم می گیرند که شب را در نزدیکی شهر کینگستون سر کنند.
سحر و رونا
رونا (سمت چپ) اعتقاد داشت که دختران آقای شفیع باید بتوانند به مدل غربی زندگی کنند. (سحر سمت راست تصویر)

دادستان می گوید که متهمان، اول قربانیانشان را خفه کرده بودند و بعد آنها را در اتومبیل گذاشته بودند و بعد با اتومبیل دیگری که داشتند از پشت به آن اتومبیل فشار آورده بودند تا اتومبیل قربانیان به درون کانال افتاده بود.
همچنین در دادگاه مطرح شد که پیش از کشته شدن این دختران، بارها آنها تهدید به مرگ شده بودند. دیگر اینکه دوتا دختر بزرگتر، بدون اجازه پدرشان دوست پسر داشتند.
در دادگاه گفته شد که دختر بزرگ تر خانواده یک بار از دست پدرش به یک پناهگاه مخصوص زنان رفته بود. بعد از آن بوده که تصمیم برای قتل آنها گرفته می شود.
در دفاع از آنچه که دادستان به آقای شفیع و همسر و پسرش نسبت داده، وکیل مدافع آنها گفت که رانندگی زینب باعث شده که اتومبیل به آب بیافتد.
رونا امیر محمد، همسر اول آقای شفیع از خواسته دختران همسرش برای زندگی کردن به روش غربی حمایت می کرد.
او نازا بود و گفته می شود برای همین محمد شفیع همسر دوم می گیرد.
این خانواده پیش از اینکه به کانادا مهاجرت کنند، در استرالیا، دوبی و پاکستان هم زندگی می کردند.

حامدکرزی می خواهد با طالبان در عربستان دیدار کند

در چرخشی مهم در روند مذاکرت صلح افغانستان، بی بی سی دریافته که دولت در نظر دارد چند هفته دیگر با نماینده های طالبان در عربستان سعودی دیدار کند.
برای پخش این فایل، نرم افزار "جاوا اسکریپت" باید فعال شود و تازه ترین نسخه "فلش" نیز نصب شده باشد
بی بی سی دریافته است که دولت افغانستان می خواهد در چند هفته آینده، در عربستان سعودی با طالبان دیدار و گفت و گو کند.
این گفتگو تحول مهمی در روند مذاکرات طالبان و دولت افغانستان قبل از بازگشایی دفتر طالبان در قطر خواهد بود.
پیش از این طالبان تاکید کرده بودند که دولت افغانستان را به رسمیت نمی شناسند و بنا بر آن با این دولت مذاکره نمی کنند.
طالبان بعد سالها وقتی اصل مذاکره را پذیرفتند، بلافاصله تاکید کردند که آنها با آمریکا و متحدانش مذاکرده می کند نه با دولت افغانستان.
توافق بر سر گشایش دفتری برای پیشبرد برنامه صلح در قطر نیز بیشتر یک برنامه ای بین آمریکا، دولت قطر و طالبان بود و به همین دلیل دولت افغانستان ابتدا به رسم اعتراض سفیرش را از قطر فرا خواند و بعدا تاکید کرد که مدیریت برنامه گفتگو با طالبان باید در دست دولت افغانستان باشد.
ظاهرا این مخالفت های دولت افغانستان سبب شد تا گشایش دفتر طالبان در قطر به تاخیر افتد و قرار است قبل از گشایش این دفتر، مقام های قطر و افغانستان دیدار کنند و به توافق برسند.
حالا یک مقام ارشد دولت افغانستان به بی بی سی گفته است که حتی اگر دفتر قطر هم گشایش یابد، آنها تلاشهای صلح را به همکاری کشورهای منطقه از جمله عربستان و ترکیه ادامه خواهند داد.
این مقام افغان افزود، عربستان سعودی در گذشته نقش مهمی در افغانستان داشته است و ما انتظار داریم آنها به نقش موثر خود در افغانستان همچنین ادامه دهند.
دولت افغانستان قبلا گفته بود که کشور میزبان گفتگو‌های صلح را آنها مشخص می کنند و ترجیح می دهند میزبان گفتگوهای صلح عربستان سعودی یا ترکیه باشد.
در ماه های اخیر به نظر می رسد تلاشهای چندساله دولت افغانستان و متحدان بین المللی اش برای مذاکره با طالبان، وارد مرحله تازه ای شده است.
دیدار قریب الوقوع حامد کرزی یا مقامهای عالی رتبه ای در دولت او با طالبان، در عربستان سعودی در هفته های آینده، ظاهرا نشان می دهد طالبان نیز در مذاکره جدی هستند.
اخیرا حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار نیز هیاتی را به کابل فرستاد و طرح هفده ماده ای را نیز که به دولت کابل داده بود، در اختیار رسانه ها قرار داد.
اما با همه اینها هنوز، هیچ یک از مقام های آمریکایی و همچینین دولت افغانستان رسما تائید نکرده اند که گفتگوی مستقیم و موثری با طالبان انجام شده است.

۰۹ بهمن ۱۳۹۰

یک زن در کندز توسط شوهرش به قتل رسید

یک زن در ولسوالی خان آباد ولایت کندز توسط شوهر و مادر شوهرش کشته شد.
ستوری، که سه سال از عروسی‌اش می‌گذشت، و 22 بهار عمرش را تا اینک سپری کرده بود، در ولسوالی خان‌آباد ولایت کندز، توسط شوهر و مادر شوهرش کشته شد.
نظام الدین ناشر ولسوال خان آباد ولایت کندز با تأیید این رویداد، می‌گوید که این خانم، توسط شوهر و مادر شوهرش، خفه شده و جان باخته است.
به گفتۀ مقام‌ها، ستوری دو فرزند داشت.
به اتهام این رویداد، تنها مادر شوهر ستوری بازداشت شده است و شوهرش زیر پیگرد پولیس قرار دارد و تا هنوز بازداشت نشده است.
عین الدین – کندز

مذاکره طالبان و امریکایی ها در قطر شروع شد

ملا محمد عمر، رهبر طالبان

روزنامه نیویورک تایمز روز یکشنبه، 9 دلو / 29 جنوری، به نقل از مقامات سابق طالبان نوشته است که انتقال زندانیان طالبان از گوانتانامو نیز احتمالا شامل این گفتگوها می باشد. هنوز جزئیات بیشتری در مورد این گفتگوها و موضوعات مورد بحث در دست نیست.
در همین حال، دولت افغانستان از دولت قطر خواسته است تا هیئتی را به کابل بفرستد تا در مورد نقش این کشور در گفتگو با طالبان توضیح بدهد. این موضوع را امین الدین مظفری، دبیر شورای عالی صلح گفته است.
در گزارش آمده است که مقامات سابق طالبان گفته اند که چهار تا هشت نماینده طالبان از پاکستان به قطر سفر کرده اند تا یک دفتر سیاسی برای گروه های شورشی خارج از کشور در آنجا باز کنند.
عکس: آرشیو - گفته می شود که انتقال مقامات بلندپایه طالبان از زندان گوانتانامو به قطر یکی از پیش شرط های مذاکرات با طالبان می باشد.
نیویورک تایمز همچنان نوشته است که بر اساس برخی نظرات پیشنهادی، طالبانی که به روشنی نگفته اند در مذاکرات صلح اشتراک می کنند نیز برای گفتگوهای مقدماتی آماده می شوند.
این گزارش همچنان گفته است که مقامات امریکایی ملاقات با طالبان را کتمان نکرده اند؛ اما به نظر می رسد که این گفتگوها با موافقت ضمنی پاکستان انجام شده است؛ چرا که پیش از این پاکستان همواره هر گونه تلاش برای کشاندن طالبان به پای میز مذاکره را خنثا می کرد.
این در حالی است که پیش تر، یکی از اعضای شورای عالی صلح افغانستان که نخواست نامش فاش شود، گفته بود: "برخی تفاوت ها بین دولت افغانستان، طالبان، قطری ها و مقامات ایالات متحده در مورد دفتر طالبان در دوحه وجود دارند؛ اما اکنون موافقت بر سر این مسئله به دست آمده است".
فرانس پرس / عاصف حسینی
ویراستار: نادیه فضل

یک عضو شورای عالی صلح اختطاف گردید

عکس: آرشیو
مقامات دولت افغانستان روز یکشنبه، 9 دلو / 29 جنوری خبر دادند که مولوی صفی الله شفیع، یک عضو پایین رتبه شورای عالی صلح افغانستان که از سوی حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان به کنر فرستاده شده بود، روز جمعه در ولسوالی "اسمار" ولایت کنر ناپدید شد.
شفیع که در گذشته رییس یک بخش مدیریت تحصیلات در ولایت نورستان بود، به کنر فرستاده شده بود تا طالبان را تشویق کند تا به روند صلح بپیوندند. این در حالی است که طالبان اخیرا گفته اند که قصد دارند تا دفتری در کشور قطر بگشایند.
شهزاده شهید، دیگر عضو شورای 70 نفره صلح که به کنر رفته است تا با میانجیگری بزرگان منطقه مولوی شفیع را آزاد کند، گفت: "به محض این که او از موتر خود پیاده شد، طالبان او را دستگیر کردند".
اختطاف شفیع چهار ماه پس از آن انجام می شود که برهان الدین ربانی، رییس شورای عالی صلح توسط یک مهاجم انتحاری که بمب را در دستار خود پنهان کرده بود، کشته شد.
Two young men hold a photo of Borhanudin Rabbani, the head of Afghanistan's Peace Council who was assassinated by the Taliban insugents in Kabul on 20 Sep 2011.
***
The photo is taken by the DW correspondant,,Tanha Khan. All rights are reserved for DW.
فیض الله وحیدی، والی کنر گفت که شفیع نامه یی را از سوی یک مقام ارشد شورای عالی صلح برای شورشیان این ولایت آورده بود. طالبان تاکنون در این مورد اظهار نظری نکرده اند.
در همین حال، محمد عوض نظیری رییس پولیس ولایت کنر گفت که مولوی شفیع مقامات این ولایت را از سفر خود مطلع نکرده بود. او گفت: "او بدون اطلاع ما به ولسوالی اسمار رفت. ما نمی دانم او چطور و کجا ناپدید شد".
این در حالی است که هفته گذشته دو عضو ارشد شورای عالی صلح به خبرگزاری رویترز گفتند که طالبان علاقمند هستند تا به منظور پایان جنگ از خود انعطاف نشان بدهند.
رویترز / عاصف حسینی

شماری از رسانه ها از سوی استخبارات کشورهای همسایه تمویل می شوند

رادیو آزادی
با آنکه در ده سال گذشته در عرصه ی رشد رسانه ها در افغانستان  پیشرفت های چشمگیر صورت گرفته است، اما نگرانی های وجود دارد که تعدادی از رسانه های افغانی از سوی اشخاص زورمند و کشور های همسایه تمویل می شوند.
اداره حمایت از رسانه های آزاد در افغانستان (نی) از نحوه فعالیت شماری از رسانه های آزاد در کشور ابراز نگرانی کرده و می گوید که عدهء از رسانه های از سوی حلقات زورمند و کشور های همسایه ایران و پاکستان تمویل می شوند.
صدیق الله توحیدی مسوول دیده بان رسانه ها یا (نی) به روز یکشنبه در نشست که به هدف ایجاد نخستین انستیتوت رسانه هایی در کابل برگزار شده بود گفت، ممکن چنین رسانه ها سبب برهم زدن وحدت ملی در کشور شوند:
« این واقعاً قابل نگرانی است به خاطریکه شماری از رسانه هایی اند که از سوی استخبارات ایران و پاکستان تمویل می شوند.
ممکن این مساله کشور را یکبار دیگر در میان هم انداخته، سبب ایجاد منازعه در کشور شود و یا دیگر توطئه های را به راه بی اندازد که سبب پارچه شدن اتحاد و و حدت مردم می شود، و این شامل رسانه های چاپی و برقی می باشد.»

آقای توحیدی مشخص نه کرد که کدام رسانه ها متعلق به کشور های همسایه اند اما وی گفت، کشور های ایران و پاکستان می خواهند از این طریق به اهداف شان نایل آیند.
پیش از این کمیته دفاع از خبرنگاران نیز ابراز نگرانی کرده است که تعدادی از رسانه هایی اند که از سوی کشور های همسایه تمویل می شوند.
اما مقامات وزارت اطلاعات فرهنگ افغانستان می گویند که آنان به اساس یک معیار به رسانه جواز فعالیت می دهند. به گفته آنان در زمینه شواهدی را در دست ندارند.
سید مخدوم رهین وزیر اطلاعات فرهنگ می گوید که آنان توانایی ظرفیت کنترول تمام رسانه ها در عین زمان را ندارند:
« شواهدی که این گپ را به اثبات برساند در دست ما نیست، چون مانیتور اینقدر رسانه برای ما کار آسان نیست که تمام آنرا در 24 ساعت مانیتور کنیم. اینکار برای ما مقدور نیست.
تشخیص این گپ برای ما آسان نیست که جواز نه دهیم. ممکن است اشخاصی چنین کاری را کنند، اما در ابتدای کار هیچ کس نمی گوید که من نوکر فلان کشور استم به  من جواز بدهید.»

اکنون بیش از 30 تلویزون، حدود 150 رادیو و ده ها نشریه چاپی در افغانستان فعالیت دارند.
با آنکه رسانه ها در افغانستان در طول چند سال اخیر رشد قابل ملاحظه داشته اند، اما گفته می شود که اکثریت رسانه ها مستقل نیستند و به نحوه از سوی حلقا ت سیاسی، اشخاص زورمند و کشور های خارجی تمویل می شوند.

۰۸ بهمن ۱۳۹۰

پولیس پاکستان یک افغان را به خاطرعدم پرداخت٢٠ کلدار به قتل رسانید

 پژواک
پولیس پاکستان یک دریورمهاجرافغان رابه خاطر عدم پرداخت٢٠ کلدار به ضرب گلوله به قتل رسانیده است.
 ایاز خان مسوول یکی ازاتحادیه های ترانسپورتی درپشاور، به پژواک گفت که یک سرباز سپیشل فورس،به خاطر٢٠ کلدار، تواب گل یک دریورمهاجر افغان رادیروز،به ضرب گلو له به قتل رسانید.
 وی افزود که این حادثه درپوسته پولیس واقع منطقه( پشتخره رینگ رود) بوقوع پیوسته است.
 به گفته ایازخان ، دریور مهاجر درمنطقه نوتیه پشاورزنده گی می نمود.
 ایاز خان گفت که سرباز پولیس، صد کلدار از تواب گل رشوه خواسته بود ودریورافغان،٨٠ کلدار برایش داده بود و پر داخت بیشتر ازآنرانمی پذیرفت.
 سراج الد ین یک شاهد عینی حادثه به پژواک گفت :"  ٥ مرمی تفنگ به بدن تواب گل اصابت نموده."
 وی اظهار داشت که تواب گل درهنگام انتقال به شفا خانه، در مسیر راه فوت کرد.
 در پی این حادثه،مسوولین اتحادیه های ترانسپورتی واقارب مقتول، به رسم اعتراض رینگ رود را برای مدتی مسدود نمودند.
 داکتر سعید،یکتن از مسوولین امنیتی پشاور،هنگام بررسی این حادثه، به رسانه ها گفت که اشتباه از تواب گل بوده که به پولیس الفاظ رکیک استعمال نموده است.
 وی افزود که سرباز مذکور توقیف شده وتحقیق از وی جریان دارد.

وحشتناک ترین زن قاتل درتاریخ دنیا

وحشتناکترین قاتل در تاریخ بشریت زنی به نام الیزابت باتوری بود که در اوایل سال‌های ۱۶۰۰ میلادی می‌زیسته. او به قتل ۶۰۰ دختر و زن جوان محکوم شد.
الیزابت باتوری به طریق وحشتناکی قربانیان خود را می‌کشت و سپس خون قربانیان خود را می‌نوشید و با آنها حمّام می‌کرد تا به این طریق جوانی خود را تا ابد حفظ کند.
الیزابت باتوری که از خانواده شاهنشاهی مجارستان بود، بعد از آشکار شدن جنایت‌هایش در سال ۱۶۱۰ میلادی در قصرش زندانی و بعد از۴ سال به مرگ طبیعی در گذشت.

فیس بوک و جوانان فیس بوکی در افغانستان

خبرگزاری جمهور
“جوانان فیسبوکی” اصطلاحیست که نخستین بار استاد برهان الدین ربانی رییس جمهور پیشین و رییس شورای عالی صلح افغانستان به کار برد.
استاد برهان الدین ربانی سال گذشته در همایش شورای علمای افغانستان گفته بود که اگر علما و دانشمندان کشور نقش شان را در قبال تحولات کشور به خوبی ایفا نکنند جوانان فیس بوکی به خیابانها خواهند ریخت و در برابر این همه نابهنجاری ها خواهند ایستاد.
استاد ربانی این سخنان را در زمانی ایراد نموده بودکه جوانان عرب با استفاده از شبکه های اجتماعی چون فیسبوک وتویتر و یوتیوپ، خیزشهای مردمی را در خاورمیانه و شمال افریقا براه انداختند؛ خیزش های مردمی که سرانجام دیکتاتورهای دنیای عرب را سرنگون کرده و بهار عربی را رقم زد.
نقش فیسبوک در تحولات دنیای عرب باعث شد که این شبکه اجتماعی به یک پدیده ی کاملا پارادوکسیکال و تناقض نما مبدل گردد؛ پدیده ای که از یکسو امیدهای فراوانی ایجاد کرد و از سوی دیگر هراس بی شماری به بارآورد.
با ورود فیسبوک در دنیای سیاست، از یکسو طبقه منتقد جوامع به یک آینده درخشان امیدوار گردیدند و آن را پایان نظامهای مستبد و طبقاتی تلقی کردند. درسوی دیگر، لرزه بر پیکر دیکتاتورها و مستبدان افتاده و درصدد چاره جویی برآمدند.
با وقوع این تحولات، فیسبوک هراسی به اندازه ای درمیان دیکتاتوران و ستم پیشه گان اشاعه یافت که شاه مستبد عربستان سعودی ناگزیر شد تا – طی یک اقدام کاملا وقیحانه –  ازمدیران این شبکه بخواهد تا امتیازآن را در بدل چند میلیارد دلار به وی بفروشند. شاه عربستان سعودی می خواست با خریدن امتیازآن، محدودیت هایی برکاربران آن اعمال نموده و از این طریق از خیزشهای محتمل مردمی در آن کشور جلوگیری کند.

فیسبوک در افغانستان:
افغانستان کشوریست مملو از انواع ستم و تبعیض و بهره کشی. در این سرزمین، از تبعیض های قومی و نژادی گرفته تا به جنگ وخشونت و فقر و فساد بیداد می کند. دولتمردان این سرزمین مردمانی اند که به جای منافع ملی و مصالح علیای کشور، برای شان منافع شخصی وحزبی شان با اهمیت تر بوده و در اولویت قرار دارد.
حضور این همه مظالم و ستمگری در افغانستان باعث شده بود که در ابتدا جوانان ما ورود فیسبوک در افغانستان را به فال نیک گرفته و فکر کنندکه این پدیده، جوانان این سرزمین را نیز در مبارزه علیه فساد و ستم یاری خواهد کرد.
 از همین جا بود که در نخست، جوانان ما تحت عناوین مختلف، گروه های گوناگونی در دنیای مجازی فیسبوک تشکیل داده و به امید راه اندازی طغیان عمومی، شعارهای ضد فساد و ظلم و ستم و طالبان سر دادند. اما با گذشت زمان دیده می شود که از این پدیده هم در سرزمین ما استفاده انحرافی صورت می گیرد.
دنیای مجازی فیسبوک که در فضای استبدادی خاورمیانه و شمال افریقا، مکان امنی بود برای مباحثه و تبادل نظر پیرامون اوضاع سیاسی و اجتماعی آن کشورها، در سرزمین ما وسیله ای گردیده است برای ساعت تیری و گاهی خوشگذرانی. برخی جوانان ما روزانه چندین ساعت عمر گرانبهای شان را در صفحات فیسبوک می گذرانند تا دوستان مذکر و مؤنث بیابند و بحث های روزمره گی کنند، وعده ملاقات بدهند و زمان دیدار را تعیین نمایند.
در دنیای عرب اگر کاربران شبکه اجتماعی فیسبوک را جوانان فعال و متعهد و خواهان تغییر تشکیل می دادند، درسرزمین ما مشترکین آن را افراد حاشیه نشین و منفعل تشکیل می دهند که بیش از هرچیزی به افتراقات می پردازند و از آن به عنوان راه فرار از واقعیات تلخ کشور و دنیای تلخ واقعیتها استفاده می کنند.
استفاده نابهنجار و غیر معقول جوانان ما از فیسبوک پیامدهای منفی بی شماری برای این کشور داشته است. مهمترین پیامدهای این شبکه در افغانستان به شرح زیر اند:

پیامدهای اجتماعی:
در کشور ما صدها هزار جوان از شبکه اجتماعی فیسبوک استفاده می کنند. استفاده گسترده جوانان افغانستانی از فیسبوک باعث شده است که روزانه هزاران ساعت نیروی کار و سرمایه اجتماعی ما به هدر برود و بی مورد مصرف گردد.
به گونه ی نمونه؛ اگر مجموع کاربران افغانستانی این شبکه ۲۰ هزار نفر باشد و حداقل روزانه یک ساعت عمرشان را صرف استفاده از فیسبوک بکنند، هر روز بیست هزار ساعت نیرو و انرژی کار ما به هدر می رود که این برای جامعه ما یک فاجعه است.
این درحالیست که کشور ما به دلیل چند دهه جنگ و خشونت یکی از فقیرترین کشورهای دنیا می باشد و مطابق آماری که کمیسیون مستقل حقوق بشر ارایه نموده است تقریباً در حدود ۹ میلیون انسان این سرزمین در زیر خط فقر زندگی می کنند. و این از ما می طلبد که دقیقه ای را هم بیهوده سپری نکرده و در راه بازسازی و نوسازی میهن مان از ثانیه ها هم سود بجوییم.

پیامدهای فرهنگی:
استفاده گسترده جوانان ما ازفیسبوک، تاثیری که از خود در عرصه فرهنگ برجا گذاشته است، همانا دور افتادن فرزندان این سرزمین از مطالعه و کتابخوانی وآموزش وپرورش می باشد.
بیشتر کاربران فیسبوک در افغانستان، ازمیان دانشجویان و دانش آموزان کشور می باشند. این دانشجویان و دانش آموزان در این مرحله از زندگی شان برای آنکه بتوانند معلومات و آگاهی خود را پیرامون رشته های تحصیلی شان ارتقا بخشند به مطالعه و کتابخوانی نیاز دارند؛ در این مرحله از زندگی این ها باید حداقل هفته ای یک جلد کتاب را مطالعه کنند. اما بدبختانه جوانان ما به دلیل مصروفیت بی حد و بیهوده در فیسبوک، نه تنها فرصت مطالعه آفاقی را ازدست داده اند بلکه حتی به مضامین درسی شان نیز نمی رسند. تأثیرات این موضوع اگرچه امروزه کمتر به چشم می خورد اما در درازمدت فاجعه بار خواهدشد.
پیامدهای سیاسی :
افغانستان، یکی از کشورهایی است که با مشکلات بزرگ سیاسی دست و پنجه نرم می کند. در این سرزمین، اگر از یکسو حاکمان مستبد و نالایق حکمرانی می کنند، از سوی دیگر از هزارن کیلومتر دورتر مدعیان دروغین حقوق بشر و انسانیت آمده اند و این سرزمین را به اشغال گرفته اند. این ها روزانه صدها انسان این سرزمین را به جرم ناکرده به قتل می رسانند و توهین و تحقیر می کنند.
در چنین وضعیتی نقشی را که فیسبوک در افغانستان بازی می کند آگاهی بخشی نبوده، بلکه اغفال و سرگرم ساختن جوانان ما می باشد تا این ها با پرداختن به جنجالهای بی ارزش از واقعیات سیاسی و اجتماعی بی خبر و ناآگاه باقی مانده و استعمارخارجی و استبداد داخلی فارغ البال برنامه های شان را به پیش ببرند.
فیسبوک امروزه به افیون ملت ما تبدیل گردیده است. استفاده غیرمعقول جوانان مان ازآن، آنان را الینه ساخته و از خودبیگانه گردانیده است. جوانان فیس بوکی در افغانستان قدرتی برانگیختگی و تغییر را ندارند و توانی که بتوان جامعه، سیاست و حکومت را به نحوی ملزم به دگرگونی های اساسی به نفع مردم کنند؛ آنان گاهی بین خود در دنیای مجازی به زد و خورد می پردازند، گاه تعصبات مذهبی و گاهی باورهای قبیله ای را برجسته می سازند.
فیس بوک می تواند از طریق هماهنگ سازی جوانان زمینه های تغییر را فراهم آورد اما متاسفانه جوانان ما آنطور که بایسته است نتوانسته اند غیر از تحکیم روابط فردی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بهره کافی را از این مرجع ببرند.
عبدالشهید ثاقب-

نامه‌های سرگشاده به رهبر: تجلی خشم و بیزاری

 دویچه وله
علی خامنه‌ای، رهیر جمهوری اسلامی

محمد نوری‌زاد، نویسنده و فیلمساز منتقد، در پانزدهمین نامه‌ی سرگشاده‌ی خود به آیت‌الله خامنه‌ای، از تلاشگران دلسوز و باوجدان کشور دعوت کرد که به رهبر جمهوری اسلامی نامه بنویسند، از شرایط ناگوار بگویند، مسئولیت او را در برابر خدا و میهن یادآوری کنند، هرچند امیدی نیست که "مقام ولی فقیه" برای این هشدارها و شکوه‌ها گوشی شنوا داشته باشد.
"به کارهای خود ادامه دهید!"
سایت "سحام نیوز"، پایگاه اطلاع‌رسانی "حزب اعتماد ملی" نامه‌ای از مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی را منتشر کرده است. واحدی در نامه‌ی سرگشاده خود پیشاپیش گفته است که انتظار ندارد رهبر انقلاب از راهی که در پیش گرفته برگردد و به "آبادی ایران و سربلندی اسلام" توجه کند. او خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: ترک راهی که در پیش گرفته‌اید "جز با کوچ شما به دنیای دیگر یا به پایان رسیدن ریاست متزلزل شما بر کشور میسر نخواهد بود."
سردبیر سابق روزنامه "آفتاب یزد"، نومید از تغییر رویه‌ی رهبر انقلاب، می‌نویسد: «شما هیچگاه با اراده خود، تن به تغییر و اصلاح نداده‌اید و هرگاه که فشارهای داخلی یا خارجی، تغییر و اصلاحی را بر شما تحمیل کرده، شما پس از پشت سر گذاشتن بحران، نه تنها به جایگاه پیشین بازگشته‌اید، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اید تا احساس حقارت ناشی از تغییر تحمیلی را به نحوی جبران نمایید.»
او سپس با ذکر چندین نمونه از این گونه "عقب‌گردهای مصلحتی" در کارنامه‌ی سیاسی رهبر انقلاب، از او می‌پرسد: «امروز که شرایط کشور از هر زمان دیگری بحرانی‌تر و عملکرد شما از هر دوره دیگری مناقشه‌ برانگیزتر است شما هیچ نشانه‌ای از تمایل به اصلاح از خود بروز نداده‌اید، لذا نمی‌دانم دوستانم به کدام امید شما را به اصلاح فرا می‌خوانند؟»
با این آگاهی است که واحدی از آیت‌الله خامنه‌ای تقاضا می‌کند: «از شما می‌خواهم به کارهای خودتان ادامه دهید، زیرا تنها با ادامه موقت حکومت شما، آخرین حلقه‌ها از زنجیره آگاهی مردم ایران تکمیل خواهد شد... تا خوش‌بین‌ترین ایرانیان نیز بدانند که نام ایران واسلام، ملعبه‌ای در دست مزدوران شماست... اگر شما چند صباح دیگر بر تخت لرزان خویش بنشینید، ساده‌لوح‌ترین هموطنان من هم باور خواهند کرد که شما به چیزی جز بقای حکومت خویش نمی‌اندیشید و برای آن حاضرید همه سرمایه‌های ملی، عقیدتی و فرهنگی ملت ایران را به حراج بگذارید.»
مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبینویسنده‌ی نامه سرگشاده نتیجه می‌گیرد که رهبر انقلاب به رغم رفتار جابرانه و تفرعن‌آمیز، برای حفظ قدرت خود به سازش‌های خوارکننده نیز آماده است. او می‌نویسد: «امروز شما آنقدر ضعیف شده‌اید که حتی در برابر عروسک دست‌ساز خود یعنی محمود احمدی‌نژاد هم یارای ایستادن ندارید. او از دو سال قبل با ابلاغ احکام متعدد به نام مشایی و نشاندن او بر صندلی کنار خود در جلسات هیئت دولت، دستور شما برای برکناری او از سمت معاون اولی را به تمسخر گرفت.»
مشاور مهدی کروبی رهبر انقلاب را متهم می‌کند که القاب دینی مانند "آیت‌الله" را به دلخواه در راه اهداف و مقاصد سیاسی خود به کار می‌بندد. فقهای نامی و معتبر را که از حکومت او دوری جویند را به سادگی از این عنوان محروم می‌کند، و آنگاه مشتی نوکران دست‌آموز را "آیت‌الله" می‌خواند، او من باب مثال از ملایانی مانند مصباح یزدی و سید احمد خاتمی نام می‌برد.
"عبرت تاریخی"
عبدالعلی بازرگان، از فعالان ملی – مذهبی، نامه‌ی خود را خطاب به "رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه" مرقوم کرده است. او به یاد رهبر جمهوری اسلامی می‌آورد که اطرافیان او از چه قماشی هستند: «شما مشتی مقلد و مداح و مجیزگوی یا فرصت‌طلب شیفته قدرت و ثروت را میدان داده‌اید.»
آقای بازرگان به آیت‌الله خامنه‌ای یادآوری می‌کند که چه عاقبتی در انتظار او و شیوه‌ی حکمرانی اوست: «شما امروز همه امور ملک و ملت را در ید قدرت خود گرفته و تسلط مطلقه بر همه شئون کشوری و لشکری پیدا کرده‌اید، می‌دانید که اتحاد جماهیر شوروی هم با همه قدرت و شوکتش نتوانست به شیوه استبدادی ادامه حیات دهد و بدون حمله خارجی درهم پاشیده شد و امروز درست۲۰ سال از آن عبرت تاریخی می‌گذرد، موجبات چنین سرانجامی، به اضافه خطر تهاجم خارجی، در انتظار ایران است که ممکن است مملکت ما را هم به سرنوشت عراق و افغانستان تبدیل کند و صدها هزار قربانی به جای گذارد. در این صورت آیندگان خون آنان را به پای شما خواهند نوشت. آیا به چنین عاقبتی اندیشیده و پاسخ خود را در برابر خدا و خلق او آماده کرده‌اید؟»
"چه دشمنی با این ملت دارید؟"
ابراهیم نبوی نیز با نوشتن نامه‌ای از دعوت محمد نوری‌زاد استقبال کرده است. این روزنامه‌نگار طنزنویس به زبانی ساده از بلاها و نابسامانی‌های بیشماری می‌گوید که به خاطر ادامه حکومت "ولی فقیه"، دامان ایرانیان را گرفته است. او می‌نویسد: «اصلا به این موضوع فکر کرده‌اید که چندین نفر، چندهزار نفر، چند میلیون نفر، فقط به خاطر اینکه شما بر سر کار بمانید، بیمار و افسرده و غمگین و نسبت به یک زندگی طبیعی و عادی نومیدند؟ چقدر مردم خودکشی می‌کنند، به خاطر اینکه شما زنده‌اید و حکومت می‌کنید؟ چقدر از مردم فرزندان‌شان را نمی‌بینند، چون شما می‌خواهید رهبر باشید؟... می‌دانید چقدر از دختران این سرزمین فاحشه می‌شوند، چقدر پسران این سرزمین به تحقیر تن می‌دهند و چقدر پدران جلوی فرزندشان سرشکسته می‌شوند و... چون شما حاکم این کشورید؟ چون شما هر روز ورزش می‌کنید و سالم می‌مانید تا میلیونها نفر در سکوتی وحشتبار خفه شوند و بمیرند و آرزوی سعادت، خندیدن، شادمانی، شوق، نشاط، زندگی را به گور ببرند یا آنچنان نشاط و زندگی را در دوررس ببینند که انگار هرگز به آن نخواهند رسید؟»
ابراهیم نبوی، نویسنده منتقد ایرانینویسنده سپس با اشاره به ناآرامی‌های پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، که به سرکوب "جنبش سبز" و دستگیری رهبران و فعالان آن منجر شد، می‌نویسد: «بهترین زنان و مردان این کشور را که برای حفظ مصلحت ایران پشت سر موسوی، نشان سبز مقدس کشور را بر دست و بازو داشتند، زدید و کشتید و به محبس افکندید، و به دروغ یک ارتش را پول دادید تا تمام حکومت را تسخیر کند که همین جوانک نادان را بر کرسی ریاست نگه دارد. در این اشتباه حتی خود احمدی‌نژاد هم از شما کمتر مقصر بود.»
آقای نبوی سرنوشت رضاشاه پهلوی و محمدرضا شاه و آیت‌الله خمینی را به یاد "رهبر انقلاب" می‌آورد. او می‌گوید که آنها نیز خطاهای بزرگی مرتکب شدند، اما این درایت را داشتند، که "وقتی فهمیدند اشتباه کرده‌اند، مردم و کشور را قربانی نکردند. شما چه اصراری دارید که ایران را از روی نقشه جهان محو کنید؟ چه دشمنی با این ملت دارید؟ آیا این ملت چون شما را دوست ندارد، باید حقیر و فقیر و معتاد و فاسد و بیمار و مسموم و بی منزلت شود؟ آیا این کشور چون اندازه‌اش از شما بزرگتر است، باید نابود شود چون شما نمی‌خواهید بروید؟"
نامه‌ی نبوی با این پیام پایان می‌گیرد که دیگر نمی‌توان به تغییر رویه‌ی رهبر جمهوری اسلامی امید داشت و خطاب به او می‌گوید که اکنون دیگر تنها یک راه باقی مانده است: «مردم منتظر نشسته‌اند تا بروید. متاسفم که راهی برای بازگشت شرافتمندانه باقی نگذاشتید، حداقل زودتر بروید و بگذارید مردم بیش از این از حضورتان در رنج نیافتند.»

۰۷ بهمن ۱۳۹۰

هيلاري كلينتون از وزارت خارجه خواهد رفت

 وزير امور خارجه آمريكا اظهار كرد: در صورت انتخاب مجدد باراك اوباما، در سمت رياست جمهوري آمريكا، سمت خود را ترك خواهد كرد.
به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس، هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا گفت: بارها اعلام كرده‌ام كه قطعا تا زماني كه باراك اوباما فردي را جايگزين من كند در سمت خود باقي خواهم ماند.
كلينتون در ادامه تصريح كرد: پس از 20 سال كه عمر خود را صرف مسائل سياسي آمريكا كرده‌ام درك اين مساله ساده است كه من هم اكنون خسته‌ هستم و زمان كناره‌گيري‌ام فرا رسيده است.
وزير خارجه آمريكا در ادامه گفت: علاقه‌اي ندارم تا درباره آينده و اينكه قرار است چه اتفاقي روي دهد فكر كنم چرا كه تمايلي ندارم ايده‌ام در اين باره تغيير كند.
كلينتون همچنين گفت: تا لحظه‌ آخري كه در سمت وزير امور خارجه آمريكا هستم بي وقفه تلاش خواهم كرد تا وظايف خود را به درستي انجام دهم.
وزارت امور خارجه آمريكا با تاييد اظهارات كلينتون طي بيانيه‌اي اعلام كرد: هيلاري كلينتون گفته است كه تنها تا زمان تعيين جانشين خود از سوي باراك اوباما، به فعاليت خود ادامه خواهد داد.
كلينتون بارها در مصاحبه‌هاي قبلي خود گفته بود كه تنها براي يك دوره تصدي پست وزارت امور خارجه آمريكا را برعهده خواهد داشت.

كشف كوكائين در مقر سازمان ملل

سخنگوي دپارتمان پليس نيويورك از كشف يك محموله 16 كيلوگرمي كوكائين خبر داد.
پليس نيويورك روز گذشته اعلام كرد: اين محموله مواد مخدر هفته گذشته به مقر سازمان ملل فرستاده شده بود.
پاول براون، سخنگوي پليس نيويورك گفت: اين محموله مواد مخدر را داخل يك بسته سفيد رنگ كه لوگويي شبيه به لوگوي سازمان ملل روي آن حك شده بود، كشف كردند.
پاول براون گفت: از آنجايي كه روي اين بسته هيچ نام و نشاني وجود نداشت، كاركنان شركت پست با ديدن لوگوي سازمان ملل آن را به مقر اين سازمان ارسال كرده‌اند.
پليس نيويورك گفت: بسته‌هاي مواد مخدر در داخل برگه‌هاي كتابي جاسازي شده بود و به نظر مي آيد كه قاچاقچيان مواد مخدر قصد ارسال اين محموله را به آمريكا داشتند اما در برنامه‌هاي آنان اشتباهي صورت گرفته بود.
به گزارش خبرگزاري آسوشيتد پرس، به گفته پليس، مسئولان پس از اسكن اين بسته به محتويات داخل آن مشكوك شده و پس از بررسي آن بسته‌هاي مواد مخدر پيدا كردند.

خوردن مورچه ها باعث طول عمر انسان می شوند

گروهی از پزشکان چینی دریافتند که اضافه کردن مورچه به غذا برای طولانی شدن عمر انسان مفید است.
پزشکان دریافتند؛ اجزای گونه ای از مورچه ها که از لحاظ علمی به آن "بولیر اچز ویسینا" می گویند، دارای فواید مختلف بهداشتی و درمانی است.
روزنامه الاهرام به نقل از این محققان منتشر کرد؛ در صورتی که این مورچه ها به غذا اضافه شود، عمر انسان، سیستم ایمنی بدن انسان افزایش و درد التهاب مفاصل و روماتیزم کاهش می یابد.
مجله چینی "بشر سالم" نیز در این باره نوشت: تحقیقات علمی نشان می دهد؛ این گونه از مورچه دارای محتویات و ترکیبات زیادی از ماده روی است که موجب تقویت سیستم ایمنی بدن می شود.
به گزارش این مجله پزشکی، این گونه از مورچه ها دارای ترکیبات و مواد مختلفی از گیاهان و نباتات درمانی است.

"وضعیت 50 هزار کودک کارگر افغان شرم آور است"

کودکان خانواده های فقیر در افغانستان غالبا کار می کنند و از تحصیل باز می مانند.

"بنیاد فریدریش ایبرت" آلمان با نشر گزارش تازه ای می گوید که نزدیک به 50 هزار کودک در داش های خشت پزی اطراف کابل مصروف کارهای شاقه هستند. در گزارش آمده است که این کودکان بین 5 تا 9 سال سن دارند.

این گزارش که توسط بنیاد فردیدریش ایبرت و اتحادیه ملی کارکنان افغانستان تهیه شده، می گوید که بسیاری از کسانی که در داش های خشت پزی مصروف کار هستند، با خانواده های خود در محل کار به سر می برند و هیچ گونه دسترسی به خدمات صحی و آموزشی ندارند.
مسوولان این نهادها می گویند این کودکان به خانواده‌های فقیری تعلق دارند که مجبورند همه روزه از ساعت 7 صبح الی 7 شام در داش‌های خشت ‌پزی عمدتا در ولسوالی "ده سبز" کابل کار کنند.
برخی از کودکانی که در این داش ها مصروف کار هستند، گفته اند که به دلیل فقر مجبور هستند روزانه یک هزار خشت قالب بزنند و در برابر آن 380 افغانی مزد بگیرند.
رییس دفتر محلی
در گزارش همچنان آمده است که دختری به نام انیسه گل گفته است که وقتی پدرش ساعت چهار صبح از خواب می خیزد، او را نیز بیدار می کند تا به کار برود. این دختر افغان گفته است که ساعات کار بسیار دراز است و بعضی وقت ها به دلیل خستگی و فشار به خواب می رود. بعضی از کودکان گفته اند که از ساعت چهار صبح تا هفت شام کار می کنند.
این گزارش از زبان کودکان کارگر نقل کرده است که در هر داش از 40 تا 45 کودک کار می کنند. کار این کودکان اکثرا لگد کردن گل و قالب زدن خشت می باشد.
حضرت گل، یک کودک دیگر گفته است زمانی که از کار مرخص می‌شود به حدی خسته می‌شود که حتا نمی‌تواند دست و روی خود را بشوید. او می‌گوید: "راضی نیستم به خاطر این که پدرم به زور بالایم کار می ‌کند و می‌گوید اگر کار نکنم همه‌ ما گرسنه می‌مانیم. پس این حرف‌های پدرم مرا وادار می‌سازد تا از کارم رضایت داشته باشم. من هر روز از وقت آذان نماز صبح به کارم شروع می‌کنم و تا شام آنقدر مانده و خسته می‌شوم که حتا توان آن را نمی‌داشته باشم تا دست و روی خود را با آب تازه کنم".
کودکان مجبور می شوند تا به کارهای پرخطر و مشقت بار بپردازند.
فرانک هنتک، مسوول بنیاد فریدریش ایبرت در افغانستان، روز سه شنبه 4 دلو /24 جنوری، در یک کنفرانس خبری در کابل با ارایه این گزارش، وضعیت کودکان کارگر را در کابل برای دولت افغانستان و جامعه جهانی "شرم ‌آور" خواند.
آقای هنتک گفت: "تنها در فاصله 20 کیلومتری پایتخت که در آن هزاران تن از اشخاص ملی و بین المللی به خاطر دفاع از حقوق بشر کار می‌کنند، جای شرم است که بیشتر از پنجاه هزار کودک در داش‌های خشت‌ پزی تحت اسارت و غلامی قرار گرفته و کارهای شاقه انجام می‌دهند".
مسوول بنیاد فریدریش ایبرت گفت با آنها تمام نهادها از حقوق کودکان آگاهند اما تاکنون برای جلوگیری از کارهای شاقه و طاقت فرسا توسط کودکان اقدام جدی صورت نگرفته است. بنیاد فریدریش ایبرت از نهادهای ملی و بین المللی خواست تا به حقوق این کودکان توجه کنند.
 منبع: دویچه وله
حسین سیرت / کابل
ویراستار: عاصف حسینی

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...