۱۶ آبان ۱۳۹۴

بیشتر از ۵۰ دانشجو در بلخ، وبلاگ سازی و بلاگ نویسی را فرا گرفتند

مجله فانوس در ادامه ی فعالیت ها و برنامه هایش برای ظرفیت پروری جوانان دانشجوی افغانستان، این  بار کارگاه آموزش وبلاگ سازی و وبلاگ نویسی را برای بیشتر از 50 تن دانشجویان دانشگاه های بلخ در دانشگاه خصوصی ابن سینا در شهر مزار شریف برگزار کرد. دانشجویان دانشگاه های  بلخ، مولانا و ابن سینا از دانشکده های ژورنالیزم، اقتصاد، کمپیوترساینس، و حقوق و علوم سیاسی اشتراک کننده گان این کارگاه بودند. دانشجویان اشتراک کننده با چگونگی ساختن، نوشتن و کارکردن با وبلاگ و رسانه های اجتماعی آشنا شدند.
هدف از راه اندازی این کارگاه آموزشی، دسترسی نسل جوان افغانستان با ابزارهای جدید اطلاع رسانی است که جوانان با داشتن وبلاگ که به مثابه روزنامه ی شخصی است، می توانند با نوشتن مقالات علمی، فعالیت های دانشجویی، کارکردهای پژوهشی و دیدگاه های شان پیرامون موضوعات علمی و فرهنگی، چهره ی بهتری از افغانستان را به جهانیان معرفی نمایند. استفاده از وبلاگ در افغانستان از سال های 2001 رایج شد و اکنون شمار زیادی از افغان ها از وبلاگ به عنوان رسانه ی موثر در رسانیدن صدای شان به گوش مخاطبین استفاده می کنند.
مختار وفایی، روزنامه نگار و وبلاگ نویس شناخته شده ی کشور، آموزگار این کارگاه بود. آقای وفایی، ضمن آموزش چگونگی ساختن و نوشتن در وبلاگ، تجارب و اندوخته های خودش را نیز در مورد وبلاگ نویسی شریک ساخت.
این کارگاه آموزشی در حالی برگزار شد که طی دوسال گذشته، ده ها تن از دانشجویانِ دیگر نیز در این ولایت، از کارگاه های آموزشی مجله فانوس مستفید شده و از نتایج مثبت آن استقبال کرده اند.
نیلوفر لنگر/ مجله فانوس

۱۳ آبان ۱۳۹۴

گفت‌وگو با فرد شماره‌یک طالبان در شمال شرق افغانستان

مختاروفایی_روزنامه‌نگارِ آزاد

نام یکی از مهم‌ترین مقامات نظامی طالبان در شمال و شمال‌شرق طی دوماه اخیر، بارها از سوی رسانه‌های داخلی و خارجی خبر سازشده است.همچنان  تابستان سال 1393 هنگامی که حملات تهاجمی طالبان تا دروازه‌های ورودی شهر کندز رسید، رسانه‌ها پی‌هم گزارش می‌دادند که صفوف طالبان را شخصی اداره می‌کند که قبلاً در زندان پلچرخی بسر می‌برده و توسط حامدکرزی بخاطر کمک به پروسه صلح آزاد شده و دوباره به طالبان پیوسته است. امسال نیز در پی حملات تهاجمی گروه طالبان در مناطق مختلف ولایات شمال، شهر کندز به یکبارگی برای سه روز از کنترل نظامیان افغان خارج شده و تحت مدیریت نیروهای مسلح طالبان قرار گرفت.
ملا عبدالسلام، با نیروهایش در ولسوالی چاردره کندز در حال اعلان بیعت با اخترمنصور، سرطان 1394
سه روز بعد از تصرف شهر کندز بدست طالبان، نیروهای امنیتی افغانستان عملیات تهاجمی علیه طالبان را در مرکز شهر راه اندازی کردند که روز هشتم ماه میزان، امنیت ملی افغانستان با نشر خبرنامه‌یی از کشته شدنِ شخصی بنام ملا عبدالسلام والی نام نهاد طالبان در کندز خبر داده و یادآور شده بود که همراه با وی 15 تن دیگر نیز در پی حمله‌ی هوایی نیروهای خارجی در حومه‌ی شهر کندز کشته شده اند. این خبر در رسانه‌های داخلی و خارجی بصورت گسترده پخش شد و در شبکه‌های اجتماعی نیز بصورت وسیع بازتاب یافت.
چندی بعد، من با تماس‌های مکرری که با منابع در کندز داشتم، دریافتم که ملا عبدالسلام، والی طالبان برای ولایت کندز که خود را مسوول نظامی این گروه در شمال‌شرق نیز می‌داند زنده است و در ولایت کندز بسر می‌برد. سید سرور حسینی، مسوول مطبوعات فرماندهی امنیه کندز دوهفته بعد از نشر خبرنامه‌ی امنیت ملی مبنی بر کشته شدنِ ملاعبدالسلام بمن گفت: طبق گزارش‌های اطلاعاتی که ما داریم، ملا عبدالسلام زنده و در یکی از مراکز طالبان در کندز بسر می‌برد. ملا عبدالسلام که تصرف سه روزه‌ی شهر کندز را در کارنامه‌اش دارد، اکنون از جایگاه بلندی در صفوف طالبان برخوردار بوده و نقش مهمی در سمت و سو دهی به جبهات این گروه در شمال و شمال‌شرق افغانستان دارد. او اکنون در یکی از پایگاه‌های این گروه در ولایت کندز بسر می‌برد و همچنان بر ادامه‌ی فعالیت‌هایش علیه دولت افغانستان تاکید می‌کند. فرصت کوتاهی میسر شد تا با ملاعبدالسلام، که اکنون فرد شماره یکِ طالبان در شمال شرق افغانستان است صحبت کنم.

تاکید بر قلع و قمع عناصر داعش در شمال و شمال‌شرق
اوایل بهار سال جاری، نیروهای امنیتی افغانستان از حضور عناصری وابسته به داعش در شمال افغانستان خبر داده و گفته بودند که این گروه در مناطقی از شمال نفوذ کرده و در حال سربازگیری هستند. درعین حال، گروه تحریک اسلامی ازبیکستان که درشمال افغانستان حضور دارد در 16 حمل، با پخش تصاویری در انترنت حمایت خود را از داعش اعلام کرده و در برخی مناطق از جمله کندز، فاریاب و سرپل به جلب و جذب سرباز پرداخته بود.
اما اکنون ملا عبدالسلام، والی طالبان برای کندز و مسوول نظامی این گروه در شمال‌شرق می‌گوید که هیچ شخص و یا گروهی در شمال و شمال‌شرق افغانستان از داعش نمایندگی نکرده و جایی برای داعش در این منطقه وجود ندارد. آقای سلام می‌گوید که داعش تلاش خود را برای نفوذ در شمال افغانستان داشت، اما نیروهای طالبان از نفوذ آنان جلوگیری کرده و به آنان توصیه کردند که از این کار دست بکشند. ملاعبدالسلام می‌گوید که عناصر وابسته به داعش، امتحان شان را برای حضور در افغانستان در ولایات زابل و هلمند دادند که توسط نیروهای آنان سرکوب شده و از منطقه رانده شدند. آقای سلام داعش را پدیده‌ی خارجی دانسته و می‌گوید که در افغانستان برای این گروه جای نیست.با این حال ملاعبدالسلام در مورد حضور نیروهای تحریک اسلامی ازبیکستان و سایر گروه‌های مسلح خارجی از جمله  تاجیکستانی‌ها، چچینی‌ها، قزاقستانی ها و ازبیکستانی‌هایی که علیه دولت افغانستان می‌جنگند می‌گوید: «هر مجاهدی که از هرجای جهان باشد، به شرط پذیرش دستورها و اهداف امارت اسلامی، حق حضور در صف جهاد را دارد، در غیر آن یگانه گروه جهادی در شمال، نیروهای امارت اسلامی است.» او بصورت مشخص از گروهی نام نمی‌برد، اما حضور خارجی‌ها را در صفوف شان تایید کرده می‌گوید که همه تحت نام امارت اسلامی فعالیت دارند. در عین حال آقای سلام می‌گوید که در شمال افغانستان، ضمن این که داعش حضور ندارد، هیچ گروه و یا شخصی در صفوف طالبان نیز خلاف ملا اخترمنصور رهبرکنونی آنان نیست و گروه وی مصمم است تا عناصر و گروه‌های مخالف رهبری اخترمنصور را سرکوب کند.

«حالت دفاعی دولت به نفع ماست»
در حالی که اوضاع در شمال افغانستان شکننده است و همه روزه نبردهای میان نیروهای امنیتی افغان و گروه طالبان اتفاق می‌افتد، مسوول نظامی گروه طالبان در شمال شرق می‌گوید: «دولت اشرف غنی در جنگ تبلیغاتی و ما در جنگ تاکتیکی پیش استیم». ملا عبدالسلام می‌افزاید که در طول جنگ سال جاری، نیروهای امنیتی افغانستان، همواره درحالت دفاعی بوده و در هیچ موردی دست به حمله علیه نیروهای طالبان نزده است. این مقام ارشد طالبان معتقد است که آنان با استفاده از روش‌های تاکتیکی و چریکی توانسته است به تصرف مناطق وسیعی در شمال دست یافته و مرکز شهر کندز را نیز برای مدتی تصرف کنند. ملاسلام در حالی ادعا می‌کند که در جنگ تاکتیکی پیشتاز است که نیروهای امنیتی افغانستان بارها گفته اند که طالبان توانایی رویارویی با آنان را ندارند و به همین سبب به ماین‌گذاری‌ها و حملات چریکی رو آورده اند.

«در زمستان نیز می‌جنگیم»
نبردهای طالبان و نیروهای امنیتی افغانستان، طی سال‌های اخیر همواره در بهار آغاز شده، در تابستان شدت یافته، در خزان کاهش یافته و  در جریان زمستان اوضاع نسبتاً آرام و بی و سر  صدا بنظر می‌رسید. اما ملاعبدالسلام، ادعا می‌کند که این گروه در جریان تصرف شهر کندز و برخی از ولسوالی‌ها، «امکانات وتسلیحات گسترده»یی بدست آورده و در جریان زمستان نیز به مبارزه علیه دولت افغانستان و نیروهای خارجی می‌پردازند.ملاعبدالسلام از مقدار تسلیحات و امکانات دست داشته‌ی شان حرفی نمی‌زند، اما می‌گوید که طالبان در جریان زمستان تلاش می‌کنند، ضمن حفظ مناطق بدست آورده، از امکانات شان علیه دولت افغانستان استفاده کرده و مناطق بیشتری را تصرف کنند. اوایل ماه سنبه سال جاری، طالبان طی یک همایشی در ولسوالی چاردره ولایت کندز، تسلیحات و وسایطی را که از نیروهای امنیتی افغان بدست آورده بودند به نمایش گذاشته و رژه نظامی رفتند. یک نماینده مردم کندزدر پارلمان در آن زمان گفته بود که طالبان 15 عراده رنجر، 10 عراده تانک زرهی و صدها عراده موترسایکیل به شمول تسلیحات گسترده‌یی که شامل سلاح‌های ثقیله نیز می‌شود را در اختیار دارند. آمار دقیقی از تسلیحات و امکانات دست‌داشته‌ي طالبان وجود ندارد اما سرور حسینی مسوول مطبوعات فرماندهی امنیه کندز می‌گوید که بخشی از وسایط و تسلیحات مهم طالبان در جریان بازپس‌گیری شهر کندز توسط نیروهای امنیتی تخریب و یا پس گرفته شده اند.

استقبال از تصامیم جدید جهان
سقوط مرکز کندز بدست طالبان باعث شد تا مقامات آلمانی در مورد بازگشت و مستقر شدنِ دوباره‌ی نیروهای نظامی شان در کندز  بحث نموده و این مساله را به بررسی بگیرند. همچنان اندکی پس از اتفاق کندز، رهبری ایالات متحده اعلام کرد که قرار است 5500 سرباز این کشور پس از 2016 در افغانستان باقی مانده و نیروهای امنیتی افغان را از طریق هوا در نبرد علیه طالبان یاری رسانند. با این حال ملا عبدالسلام، فرد شماره‌یک طالبان در شمال شرق می‌گوید که : «ما از این تصامیم استقبال می‌کنیم، چون وظیفه‌ی ما جهاد است و با این کار، جهاد ما علیه آنان و همکاران شان شدیدتر خواهد شد.»
این ادعاهای ملا عبدالسلام در حالی مطرح می‌شوند که نیروهای امنیتی افغان، در هفته گذشته با تصرف ولسوالی دشت ارچی ولایت کندز که مهم‌ترین مرکز نظامی گروه طالبان تلقی می‌شد گفته بودند که اراده‌ی محکمی در سطح رهبری نیروهای امنیتی برای پاک‌سازی مناطق تصرف شده توسط طالبان وجود دارد و عملیات‌های زیادی برای پاک‌سازی مناطق مختلف در شمال افغانستان روی دست است.
با این حال، آنچه بنظر می‌رسد این‌است که مردم و نیروهای امنیتی افغانستان، زمستانِ دشواری پیش رو خواهند داشت. قدرتمند شدنِ جبهات طالبان، فقر و بیکاری گسترده، وسعت جفرافیای تسلط طالبان، افزایش گروه‌های مسلح غیرمسوول و از همه مهم‌تر متزلزل بودنِ پایه‌های حکومتی که قرار بود تحولی را در جامعه ایجاد کند مردم را از هر سو به ناامیدی کشانیده و تهدید می‌کنند. اتفاقات اخیر در کندز  را که برخی‌ها حاصل رقابت‌های منطقه‌یی قدرت‌ها و برخی‌ها حاصل رقابت‌های دورنی حکومت وحدت ملی می‌دانند، فرصت خوبی بود برای گسترش قدرت و توانایی نظامی گروه طالبان. طالبان، گروهی که در سال‌های ۲۰۰۴ از موسی‌قلعه هلمند با کمتر از صد نفر فعالیت را علیه دولت افغانستان آغاز کرد، اکنون به عنوان یک قدرت باالقوه در مقابل دولتی که حمایت قدرت‌های جهان را با خود دارد ایستادگی می‌کند. ریشه‌ی اساسی گسترش قدرت طالبان در سراسر افغانستان، بستگی به فرصت‌هایی دارد که شبیه کندز برای آنان مهیا شده است. اگر روزی گزارش مستندی از چگونگی این جنگ و امکانات و تسلیحاتی که در این جنگ بدست طالبان افتاده/قرار داده شده، منتشر شود، مردم به حقیقتی که در عقبِ این بازی‌های تباه کننده جریان دارد پی‌خواهند برد، در غیر آن همه چیز طبق معمول ربط داده می‌شود به دشمنان فرضی این مملکت.

۲۱ مهر ۱۳۹۴

ابرهای سیاه

 اتفاقات اخیری که علیه رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران در کشور اتفاق افتاده نشان می‌دهند که روزهای سیاهی در پیش رو داریم.
آتش زدن دفتر چند رسانه محلی در کندز، منفجرساختن دفاتر دو رادیوی محلی در ننگرهار، تهدید طالبان مبنی بر حمله به تلویزیون‌های یک و طلوع، افزایش آمار تهدید و خشونت از سوی گروه‌های وابسته به حکومت و در آخرین مورد بازداشت نصرت‌الله اقبال و عمراحمد پروانی، دو دوست عزیزم که فعالان رسانه‌یی و جامعه مدنی اند، توسط امنیت ملی که هنوز جزییات آن روشن نیست، همه نشانه‌هایی از گسترش ابرهای سیاه بر فراز آسمان آزادی‌های ماست که هر روز تهدید به باریدن می‌کند.
طالبان که اساس بنیاد و تفکر شان، با آزادی و انسانیت در تضاد و با ستم و جنایت و خیانت هم‌سو می‌باشد، بیشتر از همه گروه‌ها برای رسانه‌ها و رسانه‌گران، تهدید جدی و خطرناک شمرده می‌شوند. این گروه وحشت‌گر، تاکنون جانِ روزنامه‌نگاران زیاد خارجی و داخلی را در افغانستان گرفته است. خبرنگاران و رسانه‌ها، یگانه گروه بی‌طرفی اند که در وضعیت جنگی آسیب پذیرتر اند و گاهی از هر دو طرف جنگ آسب می‌بینند. هم اکنون ده‌ها خبرنگار شبکه‌های رسانه‌یی در جبهات جنگ در ولایات کندز، غزنی، هلمند و سایر نقاط افغانستان برای مردم از اوضاع گزارش‌دهی می‌کنند.
من نمی‌خواهم به طالبان توصیه‌کنم که به ارزش‌های حقوق‌بشری در میدان جنگ احترام گذاشته، به زنان و دختران مردم تجاوز نکرده و خبرنگاران که گروه بی‌طرفی استند را نیز آسیب نرسانند؛ چون می‌دانم این گروه با جنایت، تجاوز و غارت زنده است و در غیر آن، حضورشان به عنوان یک گروه بی معنی خواهد بود.
اما در این میان، به عنوان یک روزنامه‌نگاری که نگران جانِ خودم و هم‌مسلکانم هستم، از دولت افغانستان می‌خواهم، تا ارزشِ بدست آمده‌ی بنام آزادی بیان را دست کم نگرفته و ترتیباتی برای مصوونیت خبرنگاران روی دست گیرد.
برای همه دوستانم که جان شان را در کف دست شان گذاشته و اطلاع‌رسانی می‌کنند، عمر طولانی آرزو می‌کنم.
مختار وفایی

شمال چگونه به پرتگاه سقوط نزدیک شد؟



مختار وفایی
آنچه اکنون در شمال افغانستان جریان دارد، حاصلی است از تلاش‌های سال‌ها قبلِ برخی از چهره‌های دوران ریاست جمهوری حامدکرزی که پست‌های کلیدی امنیتی و اجرایی را به عهده داشتند. برنامه‌ی ناآرام‌سازی شمال، پس از به قدرت رسیدن حامدکرزی در دور دوم ریاست جمهوری اش، در سال 1388 آغاز شد که چهره‌های مشخصی در حکومت وقت را موظف به اجرای این برنامه کرده بود. انتقال هزاران خانواده‌ی قبایلی تحت نام عودت‌کنندگان به کمک موسسه بین‌المللی مهاجرت، توزیع اسلحه در ولایات کندز، بغلان، سرپل، بلخ و فاریاب، ایجاد صدها باب مدرسه‌ی دینی بصورت رسمی و غیر رسمی، ایجاد نیروهای مسلح اربکی تحت نام «پولیس محلی» و افروختن آتش جنگ‌های تنظیمی و تقویت گروهک‌های شورشی وابسته به طالبان و حزب اسلامی در ولایات بغلان و کندز از جمله پیش زمینه‌هایی بودند که برای صحنه‌های اکنون شمال ناآرام روی میز اجرا قرار داده شدند.
عکس از آرشیف
این‌که شمال افغانستان می‌تواند پُلی باشد برای عبورِ داعش و تروریست‌های تحریک اسلامی ازبیکستان، گروه انصار‌الله تاجیکستان و چچینی‌ها به کشورهای آسیای میانه و یا هم تحلیل برخی از کارشناسان امنیتی مبنی بر تقابل میان روسیه و آمریکا در شمال افغانستان، یک طرف قضیه است، اما مدیران حکومت قبلی و کنونی افغانستان که میزبان اوضاع آشفته‌ی شمال افغانستان هستند، روی دیگر قضیه است که کمتر به آن پرداخته شده. اوضاع شمال افغانستان در حال خارج شدن از « تحت مدیریت» دولت افغانستان است. بیرق‌های ملی سه رنگ، در ولسوالی‌های فاریاب، کندز و بغلان، یکی پی دیگر جای شان را به بیرق سپیدرنگ امارت اسلامی تحت رهبری اخترمنصور می‌دهند. کندز در سال 2001  آخرین شهری بود که از وجود جنگجویان طالبان پاک سازی شد، اما پس از چهارده سال، نخستین شهری است که به تصرف جنگجویان این گروه در آمد. در سقوط کندز، هرچند مقامات محلی آن مقصر دانسته می‌شوند، اما سناریویی که از سال‌ها قبل برای کندز به عنوان یکی از مهم‌ترین ولایات کلیدی افغانستان چیده شد، اکنون به نمایش گذاشته شد. اکنون مردم افغانستان دنبال یک سوال اساسی اند، این‌که مدیریت این بحرانی که دارد شمال افغانستان را به سرحد وزیرستانی شدن به پیش می‌برد در دست کیست.
هرچند روایت‌های گوناگونی تاکنون در این مورد ارایه شده، اما اوضاع پیش آمده در شمال، نگفته‌ها و نکته‌هایی دارد که یادآوری آنان کمک می‌کند تا اندکی به چگونگی و چرایی ماجرا پی ببریم.
-       مدارس دینی: تا کنون از تعداد مدارس دینی در ولایات شمال افغانستان آمار دقیقی ارایه نشده، اما در سفرهای که من به این ولایات داشتم، برای حکومت و مردم یکی از بزرگ‌ترین تهدیدها  و برای طالبان یکی از مهم‌ترین منابع سربازگیری و محل امن، صدها باب مدرسه‌ی دینی رسمی و غیر رسمی است که در ولسوالی‌ها و مراکز این ولایات فعال اند. بیشتر این مدارس، از سال 1385، زمانی که حنیف اتمر، وزیر معارف افغانستان بود ایجاد شده اند. حنیف اتمر، باری در سال 1385، مبلغ 30 میلیون دالر را به 32 باب مدرسه‌ی دینی تخصیص داد که بیشتر این مدارس در ولایات شمال و شمال شرق افغانستان ایجاد شدند. اتمر در آن زمان گفته بود که هر کدامِ این مدارس ظرفیتِ بیشتر از دوهزار طلبه را دارد که 17 تن از علمای الازهر را از مصر با معاش‌های هنگفت هزاران دالری برای تربیتِ مدرس به کابل خواسته بود. تقویت مدارس و مساجدی که توسط ملاهای افراطی و هم‌سو با طالبان مدیریت می‌شوند، همواره یکی از مهم‌ترین منابع تقویت طالبان در ولایات شمال و شمال‌غرب از جمله کندز، بادغیس، بغلان، سرپل، جوزجان و فاریاب بوده اند. بطور نمونه می‌توان به اتفاقی که در اواخر سال 2014 در ولسوالی قادس ولایت بادغیس افتاد شاره کرد. سرباز ارتش افغانستان، با وضو هنگامی که برای ادای نماز، وارد مسجدی در ولسوالی قادس شد، توسط طلبه‌های علوم دینی بصورت وحشیانه‌یی کشته شد. این طلاب دینی اذعان کرده بودند که سربازان ارتش افغانستان کافر اند و باید در اماکن مقدسی همچون مسجد و مدرسه‌ی دینی وارد نشوند. این یکی از صدها رفتار طلاب مدارس دینی در شمال و شمال  غرب افغانستان در برابر کسانی بودند که با حکومت افغانستان کار می‌کنند. من طی چند سال اخیر، پیوسته هرچند ماه به ولایات شمال سفر می‌کنم. آنچه در میان چهره‌های خسته از فقر و نا امنی مردم و تصویر شهرهای خاک آلود توجه مرا جلب می‌کند، مساجد و مدارس مجلل با منارهای رنگی  اند که از صدها متر دورتر، در مقابل آدم‌ها خودنمایی می‌کنند. هرباری که در مورد منابع مالی این مجلل‌ها پرسیده ام، با یک پاسخ مواجه شده ام: تجار مسلمان و مومنان واقعی از عشر و ذکات شان این مدارس/ مساجد را تمویل می‌کنند. انتشار افکار تندروانه و افراطی‌گری و تربیه‌ی نسل نو جهادگرا طی بیشتر از دو دهه‌ی اخیر به عهده‌ی همین مدارس دینی بود که اکنون به عنوان یکی از خواستگاه‌های جنگ و نا امنی در شمال می‌توان از آن نام برد.
-       عودت‌کنندگان: پس از آن که حنیف اتمر، از وزارت معارف  کشور به کرسی وزارت داخله تکیه زد. برنامه‌ی دقیق‌تری برای انتقال جنگ به شمال افغانستان سنجیده شد. اتمر در مدیریتِ این برنامه تنها نبود. کریم خرم، رییس دفتر رییس جمهور اسبق افغانستان نیز او را همراهی می‌کرد. این برنامه توزیعِ دقیق و حساب شده‌ی اسلحه در میان هزاران فردی بود که توسط اداره مهاجرت سازمان ملل همراه با خانواده‌های شان، از پاکستان و ولایات هلمند و قندهار و زابل به ولایات کندز، فاریاب، سرپل، بغلان و جوزجان جابجا می‌گردیدند. یک مشاور اسبق وزارت مهاجرین و عودت کنندگان در شمال افغانستان، می‌گوید که در آن زمان او شاهد بوده که هزاران تن، با بهترین امکانات سازمان مهاجرت به هدایتِ رهبری حکومت افغانستان از مناطق نامعلوم ولایات جنوب و قسمت‌هایی از پاکستان تحت نام عودت کنندگان به مناطقی که اکنون تحت تسلط طالبان است در شمال جابجا می‌گردیدند. این مشاور اسبق وزارت مهاجرین افغانستان می‌گوید اکثریتی کسانی که تحت نام عودت کننده از امکانات اداره مهاجرت و وزارت مهاجرین و عودت کنندگان بهره بردند، برای نخستین بار، با نام‌های مناطقی آشنا می‌شدند که به عنوان ساکنان اصلی آن مناطق جابجا گردیدند. برخی از فرماندهان محلی که اکنون در جنگ علیه طالبان در ولایات شمال مصروف اند، می‌گویند اکثراً کسانی از جبهه‌ی طالبان کشته و یا اسیر گرفته می‌شوند، باشندگان اصیل شمال نیستند. این فرماندهان می‌گویند که یکی از منابع مهم سربازگیری طالبان، قریه‌ها و مناطق مهاجرنشینی است که باشندگان آنان طی سال‌های گذشته، در آنان جابجا گردیده اند.بطور مثال ولسوالی‌های چاردره، دشت ارچی و قلعه زال در ولایت کندز، ولسوالی‌های المار، قیصار، گرزیوان و خواجه ناموسی در ولایت فاریاب، ولسوالی‌های قوش‌تپه، درزآب، فیض آباد و ساحاتی از دشت لیلی در ولایت جوزجان، ولسوالی‌های کوهستانات، سوزمه قلعه و مناطق نی‌مدان و شیرم‌ها در ولایت سرپل و برخی از مناطقی در بغلان از جمله ساحاتی بودند که تحت پوشش اداره‌ی مهاجرت و وزارت مهاجرین و عودت کنندگان افغانستان طی چندسال گذشته برای جابجایی هزاران خانواده تحت نام عودت کنندگان بودند که اکنون به مناطق و پناه‌گاه‌های امن طالبان و سایر گروه‌های دهشت افگن مبدل شده اند.
-       تقویت و تجهیز طالبان: پس از آن‌که برای طالبان در مهم‌ترین نقاط شمال افغانستان هسته‌گذاری صورت گرفت،  برنامه‌ی دقیق توزیع اسلحه تحت مدیریت وزارت داخله آغاز شد. در سال 2009، ویدیویی در انترنت و شبکه‌های اجتماعی پخش شد که نشان می‌داد پولیس ولایت بغلان، بدون درگیری اسلحه و تجهیزات شان را به طالبان تسلم می‌کنند. این ویدیو به ضوح نشان می‌داد که طالبان قرار است در شمال افغانستان چگونه تجهیز شوند. در آن زمان که حنیف اتمر وزیر داخله بود، با نشر اعلامیه‌یی، ویدیو را تکذیب کرد و به تعقیب آن شمس‌الله کاکر، رییس امنیت و شفیق‌الله آمر حوزه دوم امنیتی ولایت بغلان را برکنار نمود. در حالی که کریم خرم و حنیف اتمر، بصورت گسترده منابع طالبانی شان را در شمال در حال مسلح‌سازی بودند، ولایات بغلان، کندز، فاریاب و سرپل آرام آرام به ساحل ناآرامی و آتش کشانیده شدند. به دنبال این وضعیت، عطامحمدنور، والی قدرتمند بلخ در شمال، طی یک سخنرانی در محفل سالگرد قتل احمدشاه مسعود در سال 1388، حنیف اتمر وزیر داخله وقت را کمونیست و سرکوبگر خطاب کرده و در مورد توزیع اسلحه و نا امن‌سازی شمال توسط او هشدار داد. آقای نور، توضیح داده بود که اتمر با استفاده از صلاحیت و امکانات‌اش در وزارت داخله، به مسلح‌سازی گروه‌هایی در شمال پرداخته است که این سلاح‌ها شمال را به آتش خواهد کشید.
-       ایجاد نیروهای اربکی: طرح ایجاد نیروهای اربکی یا پولیس محلی، در زمان وزارت حنیف اتمر پیشنهاد شد. این نیروها از میان مردمان محلی گزینش و در چوکات وزارت داخله باید علیه طالبان و ناآرامی های مناطق شان سلاح بر می‌داشتند. عطامحمدنور در همان ابتدا با این طرح مخالفت کرد و ایجاد این نیرو را باعث اخلال وضعیت و گسترش ناآرامی در شمال افغانستان دانست. این نیرو با اصرار وزارت داخله و تایید ریاست جمهوری ایجاد شد و به دنبال آن، گزارش‌های از چگونگی جنایات و اعمال زور توسط فرماندهان این نیروها در مناطق تحت حاکمیت شان گزارش شد. همچنان بارها گزارش‌هایی از فروش اسلحه توسط فرماندهان نیروهای اربکی به طالبان در ولایات بغلان، سرپل، فاریاب و شماری دیگر از مناطق شمال منتشر شد.  موارد متعددی را در ولایات شمال می‌توان از منابع محلی شنید که عده‌ی زیادی از فرماندهان کنونی جبهه‌ی طالبان، طی سال‌های گذشته، با استفاده از نفوذ در شورای صلح، تحت نام گروه‌های ناراضی به این شورا مراجعه کرده، پول و امکانات بدست آورده و از طریق وزارت داخله، تحت نام دفاع از مناطق شان مسلح و تجهیز شده و دوباره به طالبان پیوسته اند. در این مورد می‌توان از ده‌ها مورد یک مورد را که سال گذشته در جریان بحران انتخابات در ولایت سرپل اتفاق افتاد ذکر کنیم. شخصی بنام خال محمد قوماندان که خود را سرگروپ جنگجویان طالبان در آن ولایت می‌دانست، به کمیته صلح مراجعه کرده و ضمن دریافت مقدار هنگفت پول از شورای صلح، فرماندهی امنیه ولایت سرپل یک عراده رنجر و تسلیحات مورد نیاز 18 تن سرباز را برایش داده بود که قوماندان خال محمد، پس از دریافت این امکانات دوباره به منطقه‌ی شیرم‌ها تحت حاکمیت طالبان برگشته و علیه نیروهای امنیتی سنگر گرفته بود. در واقع ایجاد نیروهای اربکی و سرازیر شدنِ صدها میلیون دالر به آدرس شورای صلح هرکدام، به نحوی زمینه‌های همواری بود که طالبان به خوبی از آن در توسعه و گسترش جبهات جنگ استفاده کردند.
-       اکنون طالبان در ولایات شمال و با تمرکز به کندز، سرپل، فاریاب و بغلان، به عنوان یک قدرت باالقوه در برابر دولت و نیروهای خارجی در این منطقه ایستادگی می‌کنند. نزدیک به یک‌ماه قبل از تصرف شهر کندز به دست طالبان، این گروه در ولسوالی چاردره، تجمع نزدیک به هزارنفری را تشیکل داده و بصورت علنی رژه نظامی برگزار کرده بود. در آن هنگام یک نماینده مردم کندز در پارلمان بمن گفت که طالبان 12 عراده تانک زرهی، 10 عراده رنجر، ده‌‌ها عراده موتر سراچه و صدها عراده موترسایکیل، با تسلیحات فراوان در اختیار دارند و تمامی این تانک‌ها، رنجرها و تسلیحات را از همین کندز بدست آورده اند. به باور این نماینده مجلس، برخی از نیروهای امنیتی و فرماندهان نیروهای اربکی در جریان نبرد با طالبان، بصورت عمدی  تسلیحات و امکانات نظامی شان را به طالبان واگذار می‌کنند.
فراموش نکنیم که آزادی شمار زیادی از زندانیان خطرناک در دوران ریاست جمهوری حامدکرزی از زندان پلچرخی، گماشتن عناصر هم‌سو با طالبان در سطح رهبری و پست های فرماندهی امنیه برخی از از جمله ولایات شمال و مخصوصاً کندز و فاریاب،  واگذاری منطقه‌ی مهم دندغوری ولایت بغلان به طالبان، تسلیحات رسانی برای طالبان از طریق هوا و با هلیکوپترهای نظامی افغانستان و برنامه‌های تهاجمی طالبان بالای ولایت‌های بغلان، فاریاب و سرپل، از جمله هشدارهای جدی برای نگرانی از آینده های نه چندان دور ولایات شمال می توانند محسوب شوند. خیلی ساده انگارانه است اگر عامل اوضاع کنونی ولایات شمال را تنها کم‌کاری نیروهای امنیتی و بی‌کفایتی مسوولان آن دانسته و سناریوی انتقال جنگ به شمال و مدیران آن را فراموش کنیم. مدیرانی که در حساس‌ترین مراحل اجرایی شدنِ برنامه‌های چندساله‌ی شان هستند. مدیرانی که اکنون کاشته‌های شان در مزارع شمال را درو کرده و اوضاع را تحت مدیرت می‌دانند. 

۱۷ مهر ۱۳۹۴

قاتلِ رهبر، در کنار بازمانده اش

«قاتل استاد ربانی» و کسی که به دستور عطامحمدنور باید به دار آویخته می‌شد، دیروز شام از آدرس رهبری وزارت دفاع به مزارشریف آمد و ضمن ملاقات عطامحمدنور، از قول اردوی 209 شاهین دیدن کرده است.
عطامحمدنور، در نرسیدنِ معصوم استانکزی به وزارت دفاع، تا آخرین حد ممکن از نفوذ و توانایی اش در پارلمان استفاده کرد که در نهایت، موفق شد قاتل رهبرش، وزیر دفاع نشود. پس از آن که استانکزی از پارلمان رای مورد اعتماد بدست نیاورد، رییس جمهور او را بحیث سرپرست وزارت گماشت.
در حالی که کشور و مخصوصاً شمال در آتش جنگ می‌سوزد و پرچم‌های برافراشته‌ی ملی، یکی پی دیگر به زمین می‌خورند، اشرف غنی، اوضاع را تحت مدیریت دانسته و از استانکزی بابت رهبری مدبرانه‌ی این اوضاع، تشکری می‌کند.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...