۰۴ اسفند ۱۳۹۸

صدای الاهه سرور؛ اعتراض علیه نابرابری جنسیتی

الاهه سُرور دختری از یک خانواده به شدت محافظه‌کار و مذهبی است. پدر بزرگش ملا است و او تحت قیودات سخت‌گیرانه بزرگ‌ شده است.
با الاهه سُرور در جریان کنسرت در شهر مالمو، سوئد
خانواده‌اش باری او را بخاطر حضورش در عرصه موسیقی طرد کرد و مدتی در کابل مخفیانه و با پوشش مردها زندگی می‌کرد. مسیری را که الاهه تا رسیدنش به روزهای روشن پیموده پر  از سیاه‌چاله‌های است که ریشه در نفرت و تعصب جامعه مردسالار افغانستان در برابر زن‌ها دارد.
جامعه‌ی که زن‌های آگاه و آزاد را طرد می‌کند و از قدرت زنان به شدت می‌هراسد. جامعه‌ی که باور دارد زنان باید دنباله‌رو، محتاج، پرده‌نشین و در نهایت یک شی قابل خرید و فروش باشند. هرچند وضعیت در سال‌های اخیر اندکی به نفع زنان تغییر کرده است.
الاهه سرور اخیرا در شهر مالمو در جنوب سوئد کنسرت اجرا کرد. این کنسرت در ادامه‌ی تور اروپایی او بود که آلبوم "ترانه‌های مادران‌مان" را اجرا می‌کند.
در مورد این آلبوم که نوعی اعتراض زنانه است و شهامت زنان در تاریخ موسیقی فولکلور افغانستان را زنده کرده شاید بعدا بنویسم. این آلبوم اعتراضی جسورانه علیه نابرابری جنسیتی است و اجرای آن در کشورهای اروپایی با استقبال گسترده مواجه شده است.
اما چیزی که می‌خواهم بگویم این است که الاهه سُرور، یکی از امیدهای واقعی در عرصه موسیقی افغانستان است.
این را زمانی درک نمودم که در گفت‌وگوی کوتاهی در ختم کنسرت، سوالاتی را با او مطرح کردم.
او پس از ده سال زندگی در لندن، با دانش بهتر و دانایی بیشتر، راهش را بسیار خوب و آگاهانه در عرصه موسیقی پیش گرفته و آلبوم ترانه‌های مادران‌مان یکی از شه‌کارهای او در این عرصه است.

۲۷ بهمن ۱۳۹۸

کابوس


شب خواب دیدم گروهی از دوستانم آدم‌خوار شده اند و پس از خوردن دو دست دیگرم سراغ من آمده اند. به پدرم پناه بردم، اما دیدم که برادرم نیز در جمع آدم‌خواران است.
خواب زشت و وحشتناکی بود.صبح که به دوستان آدم‌خوارم گفتم، یکی گفت تعبیرش برعکس است و به این معنا که مرا زیاد دوست دارند   😊

۲۶ بهمن ۱۳۹۸

کبوتران سپید و گنبدهای سبز



امروز این عکس را در توییتر دیدم. چقدر حس آشنا دارم با پرهای این کبوترهای سپید و این گنبد سبز. هیچ شهری برای من مزار نمی‌شود. شهر نوجوانی و شهر سرگردانی. شهر ترس و شهر عاشقی. دوست دارم این شهر را و سخت دلتنگش شده ام.
کاش همه جا از این کبوترها و از این گنبدهای سبز می‌بود. حتی اگر می‌بود شاید به زیبایی مزارشریف نمی‌رسید.
مساله اعتقادی و اعتقادات به کنار، اما زیر این گنبد سبز بطور عجیبی به آرامش می‌رسم. روزهای زیادی که گرفتار دلتنگی، هیجان، ترس و بیم‌ بودم به این گنبد پناه برده ام. از پنجره‌های آهنی و ضریح طلاکوب آن محکم گرفته و گریسته‌ام...یا گوشه‌ی روی قالین‌های گران‌قیمت آن نشسته و با آهنگ موزونی که در سقف آن می‌پیچد به آرامش رسیده ام...کبوتران سپید و گنبدهای سبز...


۱۹ بهمن ۱۳۹۸

گفت‌وگوی من با ملا عبدالمنان نیازی، متهم اصلی کشتار مزارشریف

در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ و در اوج جنگ طالبان و نیروهای مدافع شمال در افغانستان، با شکست خطوط دفاعی شهر مزارشریف که متشکل از نیروهای احزاب وحدت اسلامی، جمعیت اسلامی، جنبش ملی و برخی فرماندهان حزب اسلامی حکمتیار بود، طالبان وارد مزارشریف شدند و ضمن تیرباران نمودن هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی، سه شبانه‌روز ساکنان این شهر عمدتا هزاره‌ها و شیعیان را قتل عام کردند.

ملا عبدالمنان نیازی و ملا فاضل مظلوم، به عنوان فرماندهان لشکر مهاجم طالبان به مزارشریف، پس از تصرف این شهر، دستور کشتار صادر کردند. براساس گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر، در سه شبانه‌روز، بیش از دو هزار نفر و براساس گزارش منابع مردمی، از هشت تا ده هزار نفر کشته شدند که بیشتر آنان هزاره‌ها و شیعیان بودند.

در جریان کشتاری که در شهر مزارشریف راه افتاد، هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی نیز در کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در این شهر تیرباران شدند.

ملا عبدالمنان نیازی در هرات

ملا عبدالمنان نیازی که در سال ۲۰۱۵ از شورای رهبری طالبان در پاکستان جدا شد و شاخه انشعابی ایجاد کرد، تا اوایل ۲۰۲۱ که در درگیری میان گروهی کشته شد، از تلاش برای ضربه زدن به هزاره‌ها و شیعیان دست نکشید. نیازی در فبروی سال ۲۰۲۰ در مصاحبه با نگارنده این مطلب گفت در زمانی که نیروهای تحت امر او در مرداد ۱۳۷۷ شهر مزارشریف را تصرف کردند، شخص او دستور داد که هزاره‌ها قتل عام شوند. نیازی ادعا کرد که منظور او تنها «هزاره‌هایی بود که برای ایران مزدوری می‌کردند» و این دستور جنبه عمومی نداشت. ملا عبدالمنان نیازی دخالت خود در کشتن هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی را در مزارشریف نیز تایید کرد. با وجودی که دولت پیشین افغانستان از کارنامه ملا عبدالمنان نیازی آگاهی داشت و اسناد کافی در این زمینه وجود داشت، اما نه تنها برای به دادگاه کشانیدن او تلاشی صورت نگرفت، بلکه نهادهای امنیتی افغانستان تلاش می‌کردند با تهیه امکانات نظامی و پول برای نیازی، از او برعلیه شورای رهبری طالبان استفاده کنند.

ملا عبدالمنان نیازی، در همان لحظات نخست ورود به مزارشریف، در خطبه‌ای که در مسجد زیارتگاه منسوب به امام علی در مرکز مزارشریف ایراد کرد، گفت: «هزاره‌ها مسلمان نیستند. آن‌ها کافرند. هزاره‌ها نیروهای ما را در اینجا کشتند و اکنون ما باید هزاره‌ها را بکشیم.» یک‌سال پیش از این کشتار، نیروهای طالبان پس از سلطه چند روزه بر مزارشریف که در نتیجه توافقنامه میان این گروه و ژنرال عبدالملک، معاون وقت حزب جنبش ملی فراهم شده بود، با قیام عمومی مردم مواجه شدند و در نبرد شهری، صدها عضو طالبان کشته شدند. در این قیام ژنرال عبدالملک نیز از طالبان روگردان شد و به افراد تحت امر خود دستور داد که طالبان را در تار و مار کنند. طالبان با ضربه سختی از مزارشریف به قندوز متواری شدند و در آن‌جا برای تجدید قوا برنامه‌ریزی کردند.

طالبان یک‌سال بعد، در تهاجمی سنگین، توانستند خطوط دفاعی شهر مزارشریف را بشکنند و وارد شهری شوند که از آن ضربه سختی خورده بودند. سرلشکر جنگجویان طالبان دستور داد که انتقام سختی از مردم و به ویژه هزاره‌ها و شیعیان گرفته شود. در این میان، دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرانی که در ساختمان قنسولگری حضور داشتند، به دست گروهی از اعضای طالبان، تیرباران شدند. در آن زمان دولت ایران از مخالفان طالبان که نیروهای اتحاد شمال بودند حمایت می‌کرد. دولت‌های پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، طالبان را به عنوان دولت رسمی به رسمیت شناخته بودند، اما ایران از به رسمیت شناسی طالبان خودداری کرده بود. ملا منان نیازی در این مصاحبه، ایران را همچنان دشمن افغانستان توصیف کرد و گفت اگر بتواند همچنان در پی ضربه زدن به ایران است.

در میان کشته شده‌ها در مزارشریف، شماری از نظامیان حزب وحدت و برخی فرماندهان نظامی بقیه احزاب شامل جمعیت و جنبش نیز بودند، اما براساس روایت شاهدان، تمرکز طالبان در سه‌شبانه روز کشتار، هزاره‌ها و شیعیان ساکن در مزارشریف و روستاهای همجوار این شهر بود. ملا منان نیازی معتقد است که بخشی از جامعه شیعه افغانستان، از دولت ایران پیروی می‌کنند و او این افراد را دشمن می‌داند.

محمدمحقق، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان که در نبرد طالبان در جریان دفاع از مزارشریف، فرماندهی نیروهای این حزب را برعهده داشت، در گفت‌وگو با من گفت که کشتار در مزارشریف، مصداق عینی تصفیه قومی و نسل‌کشی تمام عیار بود، چون طالبان براساس دستوری که از ملا عمر داشتند، هزاره‌ها و شیعیان را کافر خواندند و افراد براساس تعلق نژادی و عقیده مذهبی هدف قرار می‌دادند.

در جریان ۲۰ سال حاکمیت دولت جمهوری در افغانستان، به جز چند مورد تحقیق از سوی سازمان‌های مدافع حقوق بشر، هیچ اقدامی برای پیگیری عاملان قتل‌عام مزارشریف صورت نگرفت. محمد محقق با ابراز نگرانی گفت که پیگیری نشدن پرونده‌های قتل‌عام هزاره‌ها به دست طالبان در مزارشریف و یکاولنگ، به آتش کشید خانه‌های مردم در دره‌صوف، سانچارک، بامیان و دیگر مناطق هزاره‌نشین و همچنین کشتارهای که در دوسال گذشته در اندراب و پنجشیر رخ داد، به طالبان جرات داده است که بدون هیچگونه نگرانی به سرکوب اقوام غیرپشتون ادامه دهند.

لینک نسخه صوتی مصاحبه با ملا عبدالمنان نیازی👇




۱۵ بهمن ۱۳۹۸

ده فکاهی و چند کنایه از زبان حاجی محمد محقق

حاجی محمد محقق از چهره‌های مطرح جهادی در افغانستان است که فعلا بحیث معاون ریاست اجرائی حکومت وحدت ملی کار می‌‌کند. کم پیش آمده که او در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایش برای وضاحت بیشتر، یک فکاهی یا کنایه نگوید. او همچنان رقبای سیاسی‌اش را گاهی با کنایه و حرف‌های زننده آزار می‌دهد. گاهی هم فکاهی و کنایه‌های محقق منجر به واکنش‌های گسترده شده است تا آنجایی که یک فکاهی او در جریان اعلام حضور گروه انتخاباتی صلح و اعتدال در کابل، توسط ملاها توهین به قرآن تلقی شده و به شدت محکوم شد.
 در این ویدیو ده فکاهی و چند کنایه خنده‌دار و جنجال برانگیز از حاجی محمد محقق را ببینید.




۱۴ بهمن ۱۳۹۸

#کارگر


به پدرم تماس گرفتم و مرگ برادر بزرگش را تسلیت گفتم. پرسیدم کاکایم چطور و چرا ناگهانی فوت کرد؟
گفت: جور و سالم بود. صبح رفته بود سرِ مزرعه‌اش و در برگشت به خانه حالش به یک‌بارگی بد شد و فوت کرد.
کاکایم 85 سال سن داشت و تا چند ساعت قبل از مرگش نیز کار می‌کرد.


۱۳ بهمن ۱۳۹۸

صحبت با تنها خبرنگار سویدنی که ملاعمر را ملاقات کرده است

در یک برنامه آموزشی که برای روزنامه‌نگارانی از کشورهای مختلف در شهر یون‌شوپنگ سوئد برگزار شده بود، نینا یلمگرِن از روزنامه‌نگاران کارکشته سوئدی را ملاقات کردم. او آمده بود تا بخشی از برنامه آموزشی را تدریس کند و به ما از تجارب کاری‌اش نیز بگوید. متاسفانه او را قبلاً نمی‌شناختم، در حالی که او دو کتاب بسیار مهم در مورد افغانستان نوشته است.
در جریان تدریس و بحث، نینا به عنوان یکی از جاهای که کار کرده از افغانستان نام برد و گفت در بسیاری از شهرهای افغانستان بوده و ده‌ها بار در جریان جنگ‌ داخلی و رژیم طالبان به این کشور سفر کرده است. کتاب‌های نینا را دیدم که یکی تحت عنوان «افغانستان! هیچ مشکل نیست» و دیگری « افغانستان، قبل از چشم‌های تو» به زبان سوئدی منتشر شده. هیچ یک از این کتاب‌ها هنوز به فارسی‌دری برگردان نشده است.
نینا در جریان تدریس در شهر یون‌شوپنگ
در وقفه چای و پایان تدریس، با نینا سر صحبت را باز کردم. رفتار او به شدت خشک  و جدی است. زن مهربان و پر تلاشی است و بی‌باکانه و صریح حرف می‌زند. تا جایی که یک‌بار با خودم گفتم چه آدم مغروری!
اما به دلیل اینکه حرف‌های او در مورد افغانستان دلچسپ و تجارب کاری‌اش برایم بسیار مهم جلوه کرد، سعی خودم را کردم تا در فرصت‌های که پیش می‌آمد از او بپرسم.

خاطره تلخ از پنجشیر، دیدار با ملاعمر در قندهار
نینا گفت ملاعمر را در قندهار ملاقات کرده، اما صورتش را کامل نتوانسته ببینید، چون ملاعمر با زن‌ها بصورت روبرو ملاقات نمی‌کرد.  او مدت‌های زیادی را با احمدشاه مسعود، داکتر عبدالله و دیگر فرماندهان جهادی حزب جمعیت در پنجشیر و برخی ولایات شمال بوده است.
کتابی که نینا در مورد جنگجویان جهادی افغانستان نوشته
در وقفه درسی، در حالی که در مورد سفرهایش به افغانستان می‌گفت، از خاطره‌ی تلخی که هنوز آزارش می‌دهد یاد کرد.  قهوه‌اش را تازه کرد و گفت:« اوه...یک خاطره بد از افغانستان دارم. در جریان جنگ، یکبار در پنجشیر منتظر هلیکوپتر بودم تا مرا انتقال دهد. پس از چند روز انتظار، هلیکوپتر آمد و قرار شد من و شماری دیگر از افراد را انتقال دهد. وقتی همه جابجا شدند، یک قمندان جهادی نیز آمد و چهار بادیگارد همراهی‌اش می‌کردند. هنگامی که همه آماده پرواز بودیم، یک نفر از سربازان یک سرباز زخمی را روی شانه‌اش انداخته و به سمت هلیکوپتر آورد تا با هلیکوپتر جهت تداوی به جبهه دیگری که امکانات صحی داشت منتقل شود. همه به شمول خلبان، از قمندان جهادی که چهار بادیگار با خود داشت تقاضا کرد که خودش و بادیگاردهایش پایین شوند تا جا برای آن زخمی مهیا شود. قمندان نپذیرفت. از قمندان تقاضا شد که حد اقل بادیگاردهایش را از هلیکوپتر پایین کند تا جانِ آن زخمی نجات یابد. قمندان نپذیرفت. من با وجودی که روزها منتظر هلیکوپتر مانده بودم، از هلیکوپتر پایین شدم تا جا برای زخمی مهیا شود. روز بسیار سختی بود.»


مارشال فهیم مرا تهدید به مرگ کرد
نینا حتی یکبار توسط مارشال تهدید به مرگ شده است. او گفت در پنجشیر در خانه‌ی مستقر بودم که پنجره‌اش مسلط به خانه مارشال فهیم بود. یکبار بدون اینکه حساسیت‌ها را درک کنم، سرم را از پنجره بیرون کردم تا آسمان و هوا را ببینم. ساعتی بعد مارشال فهیم مرا خواست و تهدید کرد که اگر بار دیگر کله‌ام را از پنجره بیرون کنم با گلوله به فرقم خواهد زد. نینا در حالی که می‌گفت مارشال فهیم کارنامه‌ی خوبی ندارد، گفت: « به احمدشاه مسعود احترام زیادی قائلم.»

داکتر عبدالله ترجمان من بود
این کتاب شامل عکس و یادداشت‌های از افغانستان است
نینا هنوز با شماری از چهره‌های سیاسی افغانستان از جمله داکتر عبدالله و امرالله صالح تماس دارد. او گفت در جریان بارها حضورش در افغانستان که عمدتاً در جبهات جنگ و در پنجشیر بوده، داکتر عبدالله بحیث ترجمان، او را همراهی کرده است. او گفت دو بار در حالی که جانِ داکتر عبدالله در اثر تنش‌های سیاسی و نظامی در خطر بود، او را کمک کردم به تاجیکستان فرار کند.
داکتر عبدالله در جریان جنگ داخلی و مقاومت علیه طالبان، در نقش سخنگوی احمدشاه مسعود و جبهه مقاومت عمل می‌کرد و به دلیل توانایی‌اش در زبان انگلیسی، روزنامه‌نگاران خارجی را همکاری می‌کرد.
در حالی که من پرسش‌های فراوانی داشتم تا از نینا بپرسم،  او پس از پایان تدریس، با عجله قهوه‌اش را نوشید و ما را ترک کرد. نینا یک اسب دارد و عاشق اسب‌سواری است.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...