۰۸ آبان ۱۳۹۹

"لباس تان اسلامی نیست"

عبدالرووف توانا رئیس مرکز فرهنگی شهید توانا دیروز در یک مراسم مذهبی در مسجد روضه حضرت علی، محبوبه محمدی یک خبرنگار را توهین و تحقیر کرده و اجازه پوشش خبری برنامه را نداده است.
آقای توانا، به محبوبه محمدی گفته است که لباس تان اسلامی نیست و باید مطابق میل برنامه ما لباس بپوشید.
عبدالرووف توانا منشی شورای اخوت اسلامی در شمال نیز است و قبلاً داکتر نجیب پیکان رئیس تلویزیون پیکان را به دلیل حمایت از حقوق زنان، تکفیر کرده بود.
توانا، از عناصر مورد حمایت دستگاه امنیتی و تبلیغاتی ایران در مزارشریف است و برنامه‌های تبلیغی‌ مرکز شهید توانا، سالانه پول هنگفتی از ایران بدست می‌آورد.
مجیب خلوتگر رئیس اجرایی نی، حمایت کننده رسانه‌های آزاد افغانستان در واکنش به عملکرد توانا گفته است که هیچ‌کس و هیچ مرجع حق توهین و تحقیر یک خبرنگار را به هیچ دلیلی ندارد.

۰۵ آبان ۱۳۹۹

مصاحبه با مجله کمیته سویدن برای افغانستان


این متن مصاحبه من با مجله کمیته سویدن برای افغانستان است. این مجله به زبان سویدنی و در سویدن منتشر می شود. خبرنگار این مجله، در این مصاحبه از من در مورد تجربه ام بحیث یک خبرنگار در افغانستان و اوضاع آزادی بیان پرسید.

 

۱۳ مهر ۱۳۹۹

طالبان و رئیس فابریکه کود و برق، از معاش ماهانه کارمندان این فابریکه اخاذی می کنند


شماری از کارمندان فابریکه تولیدی کود و برق در ولایت بلخ میگویند که در چند ماه اخیر، ماهانه از معاش آنان از 600 افغانی تا 1000 افغانی توسط رئیس این فابریکه کسر می شود. انجنیر عبدالرحمان رئیس فابریکه تولیدی کود و برق به کارمندان این فابریکه گفته است که مقدار پول کسر شده از معاش شان را به طالبان می پردازد تا این گروه  پایپ لاین گاز شبرغان که منبع سوخت این فابریکه است را تخریب نکنند.

700 تن بحیث کارمندان رسمی در فابریکه تولیدی کود و برق کار می کنند و شمار کارمندان تقاعدی و اجیر نیز به 1000تن می رسند که از معاش همه آنان از 600 افغانی تا 1000 افغانی، هر ماه کسر می شود.

یک منبع موثق در گروه طالبان به من گفت که این گروه روی معاش ماهانه هر کارمند فابریکه تولیدی کود و برق، 350 افغانی مالیه وضع کرده است و این مقدار پول، ماهانه از طرف رئیس فابریکه به این گروه تحویل داده می شود.

کارمندان فابریکه کود و برق می گوید که انجنیر عبدالرحمان رئیس این فابریکه، خلاف اصول و قانون، به درخواست طالبان برای باج‌دهی به آسانی تن داده و با اخاذی از کارمندان، پول هنگفت اخاذی شده را با طالبان مساویانه تقسیم می کند. انجنیر عبدالرحمان از بابت هر کارمند، 350 افغانی به طالبان می پردازد و بقیه را خودش به جیب می‌زند.

انجنیر عبدالرحمان رئیس فابریکه کود و برق اقامت کشور ترکمنستان را دارد و بیشتر اعضای خانواده‌اش نیز در ترکمنستان زندگی می کنند.

مختار وفایی


۰۹ مهر ۱۳۹۹

تهدیدهای تشکیل خلافت اسلامی در آسیای میانه

این تحقیق 60 صفحه‌یی را در سال 2016 نوشتم. برای تحقیق در مورد تهدیدهای تشکیل خلافت اسلامی در آسیای میانه، شبکه‌های اسلام‌گرا و پیشینه جریان‌های جهادی در آسیای میانه، دست‌کم 30 منبع که بیشتر شان کتاب‌خانه‌یی بودند را بررسی کردم. برای رسیدن به پاسخ دقیق در مورد این پرسش که آیا ممکن است در آسیای میانه خلافت برپا شود یاخیر، این تعداد منابع کافی نیستند، اما من ملزم بودم که در پایان دوره تحصیلی لیسانس پایان نامه بنویسم. به همین دلیل با مشوره استاد رهنما، به این تعداد منابع اکتفا کردم.

 فایل پی‌دف‌اف پایان نامه را در آرشیف کمپیوترم دیدم و یادم آمد که برای نوشتن این تحقیق، چه زحمات خوبی کشیدم، در حالی که شماری از دوستان با پرداخت پول اندکی به برگرفروشی‌های بغل دانشگاه، برای شان پایان نامه آماده شده خریداری می‌کنند.

حالا فایل پی دی اف این تحقیق را این‌جا می‌گذارم، تا اگر دوستی به خواندن این موضوع علاقه داشت، به آن دسترسی داشته باشد.

کلیک و دانلود کنید:

دانلود





کتابخانه آزادی بیان در مالمو

نیمه‌شب است و در شهر قدم می‌زنم.

در یک جاده عمومی و خلوت، این اعلان را دیدم:

کتاب‌خانه داوِت اساک:

کتاب‌خانه آزادی بیان در مالمو.

این کتاب‌خانه، ویژه آزادی بیان و کتاب‌های ممنوعه است.

این کتاب‌خانه به‌نام داوت اساک که یک روزنامه‌نگار زندانی در اریتره است نام‌گذاری شده است.

 اساک از سال ۲۰۰۱ بدینسو در زندان است.

دو نکته در مورد نگاه سویدن به رسانه و کتابخانه قابل تذکر است.

یک: سویدن قدیمی‌ترین قانون حمایت از آزادی رسانه‌ها را در جهان دارد و از پیش‌گامان لغو و رفع سانسور است.

سویدن در سال ۱۷۶۶ میلادی، قانونی را تصویب کرد که براساس آن آزادی بیان تامین و سانسور لغو شد.

دو: حکومت سویدن سالانه مبلغ هنگفتی را به کتاب‌خانه‌ها تخصیص می‌دهد و تعداد کتاب‌خانه‌ها در شهرهای این کشور که ده میلیون جمعیت دارد، بیشتر از تعداد مساجد در افغانستان است.

۳۱ شهریور ۱۳۹۹

تا همیشه سپاسگزارت خواهم بود

در سال 2013، در مزارشریف بودم و به دلیل شوق‌های جوانی، یک موتر خریدم که روی فرمان آن کامل مسلط نبودم. یکی از روزهای گرم تابستان، در جاده عمومی میدان هوایی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی می‌راندم و همزمان در مبایل با یک دوست صحبت می‌کردم. جاده خلوت بود و به دلیل کم‌تجربه‌گی، متوجه خطرات احتمالی نیز نبودم. هنگامی که می‌خواستم از یک بریدگی، به سمت چپ جاده دور بزنم، یک موتر تکسی به عقب موترم اصابت کرد و مرا به سمت چپ در وسط جاده که مزدحم بود و راننده‌ها به سرعت می‌راندند هُل داد. حینی که وارد سمت چپ جاده شدم، چند موتر از جمله یک نفت‌کش مستقیم به من نزدیک شدند و با یک جیغ بلند دیگر نفهمیدم چه اتفاق افتاد.

 چند لحظه‌ بعد چشمانم را باز کردم و سر و صورتم را لمس کردم دیدم خونی نریخته بود. خودم را در وسط جاده و در میان موتری که مچاله شده یافتم. آنسوتر نفت‌کش را دیدم که زیر جاده و به پشت افتیده. در سمت راست جاده همان موتری که به عقب موتر من اصابت کرده بود نیز کله‌ملاق افتیده بود و دو موتر دیگر نیز حین حادثه رسیده و به همدیگر برخورد کرده بودند. فضا کاملاً شبیه صحنه‌هایی از فیلم‌های هندی بود. دکانداران محل دور تانکر تیل جمع شده و یکی از آنان تلاش داشتند شیشه نفت‌کش را بشکند و راننده را از آن بیرون کند. دیدم که راننده از داخل صدا می‌زند که نزنید، شیشه را خراب نکنید، مرا چیزی نشده، من زنده ام.

دکانداران سراغ من آمدند و دروازه موترم که در اثر برخورد کاملاً بهم ریخته بود بازکردند و مرا بیرون کشیدند. سراغ راننده‌های دیگر رفتند، همه خوب بودیم. حتی یکی از پنج راننده‌یی که در این حادثه به یک‌دیگر اصابت کرده بودیم آسیب ندیده بودیم. عجیب بود. شبیه یک معجزه. حینی که من به سمت چپ جاده هُل داده شدم، نفت‌کش سر رسید و راننده  بخاطری که مستقیم مرا زیر نگیرد، خودش را به زیر جاده هُل داد و نفت‌کش به قسمت سمت راست «بانَت» موتر من اصابت کرد و باعث شد من در وسط جاده چرخک بزنم و برعکس متوقف شوم. خود نفت‌کش در زیر جاده به پشت افیتد و تایرهایش رو به آسمان چرخ می‌خورد. فکر کنم نفت‌کش خالی بود، چون آتش نگرفت.

خلاصه داستان این‌که هیچ‌کس آسیب ندید، اما سه موتر به شمول موتر من کاملاً ویران شده بودند. مقصر حادثه هم من و راننده تکسی که از عقب به موتر من اصابت کرد شناخته شدیم. راننده نفت‌کش  نیز به دلیل این‌که در اوقات ممنوعه وارد آن ساحه شده بود مقصر دانسته شد. نفت‌کش‌ها در ساعات مخصوصی اجازه دارند وارد ساحه شهری شوند.

تمام این سال‌ها را من مدیون راننده آن نفت‌کش هستم که خودش را به زیر جاده هُل داد تا مرا زیر نگیرد؛ وگرنه روی جاده لِه می‌شدم. این را خودش بعداً تعریف کرد و گفت که اگر نفت‌کش را به زیر جاده هُل نمی‌دادم کارت تمام بود. گفت: لحظه‌یی که به تو نزدیک شدم، گفتم اگر مرا چیزی شد خیر است، اما اگر موجب مرگ کسی شوم، خودم و خانواده‌ام تباه می‌شویم.

عکس‌های آن صحنه را تا مدتی با خودم داشتم، اما هر بار دیدنش مرا به وحشت می‌انداخت. تنها این عکس را نگهداشتم که حین بازپرسی در اداره پولیس ترافیک با راننده نفت‌کش گرفتم و ازش بخاطر خودگذری‌اش سپاسگزاری کردم.

نامش یادم نیست، اما تا زنده ام مدیون او هستم. امیدوارم روزی دوباره او را ببینم تا در آغوش بگیرمش. اگر او را دیدید سلام و احترام مرا برسانید. هرکجا هست خدایا به سلامت دارش.




پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...