نویسنده: مختار وفایی، ایندیپندنت فارسی یک روز آفتابی در ماه جوزای ۱۴۰۱ ، در میان شلوغی ایستگاه خودروها، رجب و گلاندام با چهار کودک خود بهآرامی روی صندلیهای تاکسی نشستند تا پس از ۱۸ سال تعقیب و گریز، به جای امنی برسند، اما پیش از آنکه خودرو راه بیفتد، افرادی مسلح اطراف خودرو ظاهر شدند و به رجب دستور دادند پیاده شود. گلاندام در وحشت عمیقی فرو رفت؛ چون میدانست که برادرانش به کمک طالبان همچون سایه او و رجب را تعقیب میکنند. مردان مسلح که ماموران حوزه پنجم پلیس طالبان در شهر کابل بودند، کیسه سیاهی روی سر رجب کشیدند و گلاندام،…
Follow me in Social media