لوپ در ایالت بوستون آمریکا کار میکنند، به تحقیق و جمعآوری شواهد در مورد شایعات و خبرهای مرتبط به آزار جنسی کودکان توسط کشیشها در کلیساهای کاتولیک میپردازند.
۰۹ آذر ۱۳۸۸
افشاگر
لوپ در ایالت بوستون آمریکا کار میکنند، به تحقیق و جمعآوری شواهد در مورد شایعات و خبرهای مرتبط به آزار جنسی کودکان توسط کشیشها در کلیساهای کاتولیک میپردازند.
۰۵ آذر ۱۳۸۸
خانه امن میلیونرها
مجلس نمایندگان بیشتر از اینکه «خانه ملت» باشد، «خانه امن میلیونرها»
است. رحمانی رئیس مجلس یک میلیونر است که از پیمانکاری با ناتو به ثروت هنگفتی
دست یافته. عباس ابراهیمزاده معاون مجلس یک تاجر از بلخ
است که از بس پول دارد به نام «عباس دالر» یاد میشود.
در راس بیشتر کمیسیونهای مجلس نیز تاجران و مالکان بانکهای خصوصی و شرکتهای
بزرگ قرار گرفته اند. بسیاری از این افراد، مالک داراییهای غیرقانونی، ذخایر
اسلحه، باندهای قاچاق و گروههای مسلح استند.
یک نمونه کوچک: دوماه قبل حمید شریفی رئیس کمیسیون اقتصاد مجلس، با 200هزار
یورو پول نقد در میدان هوایی بازداشت شد، در حالی که طبق قانون، هر شخص میتواند
در سفر فقط 10هزار دالر با خود داشته باشد. توقع از اعضای مجلس نمایندگان، در زمینه حمایت
از قانونمداری و شفافیت، یک کار بیهوده است.
مجلس نمایندگان، فعلاً خانه امن میلیونرها است، نه خانه ملت.
واکنشهای رئیس و اعضای مجلس را در روزهای اخیر بببینید. همه نگران اند که
مبادا کسی به ثروتهای سیاه شان دستبرد بزند.
۲۲ مهر ۱۳۸۸
کاکا حبیب، کمی یِرغه برو!
۰۸ اردیبهشت ۱۳۸۸
پروندۀ ترور حاجی گلخان احمدی همچنان در ابهام است
از ترور حاجی گلخان احمدی معاون اداره مواد نفتی بندر تجارتی حیرتان و از چهره های سیاسی بانفوذ در ولایت بلخ بیشتر از یک ماه میگذرد، اما این پرونده همچنان در هالهای از ابهام است و عاملان این جنایت هنوز ردیابی و مشخص نشده اند.
عطامحمدنور والی بلخ به رسانهها گفته است که نیروهای امنیتی در تلاش ردیابی عاملان این ترور استند، اما تاکنون هیچ پیشرفتی در پرونده صورت نگرفته است. با وجودی که والی بلخ از تامین عدالت در این پرونده اطمینان داده است، اما فاطمه همسر گلخان احمدی میگوید که قاتلان همسرش، او و فرزندانش را نیز به مرگ تهدید کرده اند. فاطمه میگوید که زندگی او و فرزندانش بشیر احمد، فوزیه، علی سینا و احمدرضا در خطر است و مسوولان محلی نیز تاکنون اقدامی برای تامین امنیت آنان نکرده اند.
گلخان احمدی کی بود؟
حاجی گلخان احمدی فرزند
محمد ابراهیم درسال 1342 هجری خورشیدی درقریه خواجه سکندر ولسوالی شولگره زاده شد.
وی تعلیمات ابتدایی خویش را تا صنف دوازدهم در لیسه عالی احمد الخضرویه آن ولسوالی
به پایان رسانید.
آقای احمدی با مهاجرت به
جمهوری اسلامی ایران تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته اقتصاد به پیش برد. وی
پس از اتمام تحصیل در مقطع لیسانس به کشور برگشت و فعالیتهای سیاسیاش را با گروههای
سیاسی
ـ جهادی آغاز
کرد.
وی در سال1360 خورشیدی به حیث مسوول فرهنگی پاسداران جهاد اسلامی افغانستان در بلخ تعیین شد و تا سال 1364 در همین راستا فعالیت داشت. او در سال 1369 با متزلزل شدن پایههای رژیم کمونیستی در افغانستان مسوولیت روابط عمومی حزب وحدت اسلامی را در ولایت بلخ به دوش گرفت و در سال 1371 زمانیکه مجاهدان افغانستان به پیروزی رسید؛ عضویت شورای متحده سیاسی احزاب شمال را عهدهدار گردید، و در همان سال به عنوان معاون مقام ولایت بلخ تعیین و به مدت هفت سال این وظیفه را به پیش برد.
احمدی با تسلط حکومت طالبان
در کشور به ایران پناهنده شد و پس از سرنگونی این رژیم و با آغاز دوره حکومت موقت دوباره
به کشور برگشت و به عنوان رییس اداره افسوتر شهرک بندری حیرتان و بعد از مدتی به حیث
رییس مواد نفتی و گاز مایع ولایت بلخ مقرر شد. حاجی احمدی سه سال این سمتها را به
پیش برد و سپس پست معاونت ریاست موادنفتی و گاز مایع شهر بندری حیرتان را عهدهدار
شد.
حاجی گلخان احمدی صبح جمعه 21 حمل سال 1388، ساعت 3 بعد از ظهر، در مسیر شولگره- مزار شریف، در مسیر راه (قریه رحمت آباد)، توسط افراد مسلح ناشناس از موتر پیاده و به مسیرِ نامعلومی برده شد. یک روز بعد جسدِ شهید احمدی در حالی بدست آمد که آثار گلوله در آن دیده میشد.
پس از این رویداد، مسوولان محلی بلخ، گروه طالبان را عامل این جنایت دانستند. جنگجویان طالبان از چند سال بدینسو در بخشهای کوهستانی و روستاهای دور دست ولایت بلخ از جمله ولسوالی شولگره فعالیت دارند و تاکنون در چندین مورد ترور و اختطاف افراد دست داشته اند.
۱۲ شهریور ۱۳۸۷
تاش پهلوان، قهرمان میدان های بزکشی افغانستان کی بود و چگونه زیست؟
تاش پهلوان فرزند عبدالواحد، در سال ۱۳۲۱ خورشیدی در روستای قزلکنت درۀگز ( ولسوالی شولگره ولایت بلخ) دیده به جهان گشود.
تاش پهلوان از مشهورترین چاپاندازان افغانستان و از چهرههای افسانوی
میدانهای بزکشی کشور بود که که دوبار مدال قهرمانی را از سوی محمد ظاهر شاه
پادشاه افغانستان و رییس جمهور داوود خان بدست آورد.
بار نخست در سال ۱۳۴۵
خورشیدی مسابقات بزکشی میان سراسر ولایات افغانستان در شهر کابل برگزار شد که در این
مسابقه تاش پهلوان از درۀگز توانست مقام قهرمانی را در سطح کشور از آن خوده نموده
و مدال قهرمانی را از دست محمد ظاهر شاه بدست آورد.
بار دیگر در سال
۱۳۵۵ نیز مسابقات بزکشی میان چاپاندازان سراسر افغانستان در مزارشریف برگزار
گردید که در این مسابقه تاش پهلوان مدال قهرمانی را از دست رئیس جمهور داوودخان
بدست آورد.
تاش پهلوان، در
کنار بدست آوردن دو دور مدال قهرمانی ورزش بزکشی در افغانستان، دهها بار در میدانهای
بزکشی در ولایات مختلف، افتخاراتی را نصیب خودش و مالکان اسبهایی را که میتاخت
کرده است که در تاریخ ورزش بزکشی از وی به عنوان «مشهورترین چاپانداز افغانستان» نام
برده میشود.
تاش پهلوان در یکی از نادرترین فیلمهای سینمایی بنام «سوارکاران» که توسط
«جان فرانکن هایمن» کارگردان معروف هالیود در سال ۱۹۷۱ میلادی در افغانستان ساخته
شد نیز حضور دارد. پس از آنکه این فیلم سینمایی در سینماهای جهان به نمایش درآمد،
افغانستان شاهد حضور گسترده گردشگران خارجی بود. این فیلم چهره واقعی از
افغانستانِ آن زمان را به جهان معرفی کرد. پس از ساخته شدن این فیلم، تاش پهلوان و
شمار دیگر از پهلوانهای معروف افغانستان، برای تماشای مسابقات «گاوبازی» به شهر
مادرید در کشور اسپانیا دعوت شدند.
داستان معروف حضور
تاش پهلوان در مسابقه گاوبازی هنوز زبانزد عدهی از چاپ اندازها است. داستان از
این قرار است که تاش پهلوان هنگام تماشای مسابقه گاوبازی در شهر مادرید متوجه میشود
که شخص گاوباز که مجهز به کارد یا نیزه است، با هر حمله به سمت گاو، زخمی بر بدن گاو
وارد میکند تا گاو را شکست داده و از پا درآورد.
تاش پهلوان این شیوه
مسابقه را دفاع جانانه و شجاعانه ندانسته و درخواست کرده بود که حاضر است بدون سلاح
جارحه با گاو به مسابقه بپردازد. این درخواست تاش پهلوان از سوی ناظران بازی و تماشاچیان
به دلایل مختلف رد شده و اصرار او بی نتیجه مانده است. چاپاندازان این کار او را
رفتن به کام مرگ تعبیر کرده و او را ممانعت کردند.
ویکیپیدیا یا
دانشنامه آزاد در مورد تاش پهلوان نوشته است که قد این مرد افسانوی دو متر بود و
در زیبایی و مهارتهای چاپاندازی شهرت به سزایی داشت.
این قهرمان میدانهای بزکشی درسال ۱۳۶۰ خورشیدی، در حالی که
مصروف دستکاری اسلحه اش بود، با گلولة که بصورت اشتباهی از تفنگاش خارج شد، جان باخت.
ظاهر شاه در حال اهدای مدال به تاش پهلوان.
صحنهیی از فیلم سینمایی «سوارکاران». نخستین
فرد در صف مردان سوارکار تاش پهلوان است.
تاش پهلوان در میدان بزکشی به سواری اسپ سفید قشقه مربوط به یکی از خان های مزارشریف.
منبع: کتاب نگاهی به درۀ گز باستان، نوشته مختار وفایی.
۰۲ شهریور ۱۳۸۷
آیین و آداب در درۀ گز، (ولسوالی شولگره)
آداب،
رسوم، کنش و منش یک اجتماع جزئی از ارزشها و فرهنگ عامیانة آن جامعه شمرده میشوند.
جامعة سنتی افغانستان نیز دارای ارزشهای گوناگون اجتماعی است که برخی از این رسوم
و آیینها از درازنای تاریخ تا کنون از نسلی به نسل دیگری انتقال یافته و برخی از
آنان با گذشت روزگار، به فراموشی سپرده شده است.
در این
میان، باشندگان درۀگز نیز، دارای رسوم، آیین و ارزشهایی هستند که از نسلهای دور
به یادگار گرفته اند.
در ادامه
به برخی از رسوم، عادات و باورهایی جالب که از سالها بدینسو در میان باشندگان درۀگز
رواج داد اشاره میکنم.
طوی
(عروسی)
ازدواج
و انتخاب همسر در میان باشندگان درۀگز مانند سایر نقاط افغانستان موانع اجتماعیِ زیادی
را به همراه دارد. تضادها و حساسیتهای نژادی، قومی، لسانی و مذهبی هنوز هم تاحدی سدِ
راه وصل دو جوان برای تشکیل خانواده میباشند.
مواردی
زیادی دیده شده است که حساسیتهای نژادی، زبانی، قبیلهیی، مذهبی و سمتی در ازدواج
و تشکیل خانواده برای جوانان دردسر ساز و در برخی موارد، این حساسیتها به کشمکشهای
بزرگتری انجامیده است.
به طور
مثال خانوادههای سادات، کمتر قانع میشوند تا دختران شان عروسِ یک خانواده هزاره،
تاجیک، پشتون، ازبیک و... شوند. همچنان برعکس یک خوانواده هزاره یا پشتون در مقابل
بقیه اقوام حسیاستِ مشابه دارند. این حساسیتها که ریشه در بافتهای اجتماعی و
رسوم خانوادگی دارد، در میان سایر اقوام و ملیتها و حتی در شمار دیگر از کشورها
نیز دیده میشود.
براساس
سنت حاکم در جامعه درۀگز، پدر و مادر، دو تعیینکنندة اصلی در انتخاب همسر دانسته
میشوند.
اکثریت
پسران و دختران با مشوره و انتخاب پدر و مادر اقدام به انتخاب همسر میکنند.
طوی در
میان باشندگان درۀگز، حاشیههای جالب و لذتبخشی دارد که برخی از این رسوم مختصِ برخی
از اقوام اند و برخی از آنان در میان عموم مردم رواج دارند.
«جستجو و انتخاب عروس»، «خواستگاری»، «توزیع شیرینی«،
«پیشخوری»، «خویشخوری»، «محفل شیرینیخوری»، «عقد و پایوازی»، «شب طوی» (شب
نکاح)، «حنا بندی»، «عروس بران»، «تخت جمعی»، «رونمایی» (روبینان)، «پایوازی عروس»
و ...از جمله اجزاء ضروری طوی است که هرکدام به ترتیب توسط خانوادههای عروس و
داماد اجرا میگردند. هر کدام از این مراحل، تشریفات و ترتیبات خاص خودش را دارد
که در برخی موارد هزینههای گزافی نیز به همراه دارد.
خواستگاری
عمدتاً توسط بزرگان قوم، ملا امام و پدر و مادر پسر صورت میگیرد که در بسیاری از
موارد ملا امام یا بزرگ محل، نقش میانجی را در تعیین مقدار قلین و یا همان قیمت
دختر دارد.
متاسفانه
دخترفروشی در میان باشندگان درۀگز به یک رسم معمول بدل شده است.
هر دختر، به مثابه لیاقت و تواناییهای فکری و فيزیکیاش
قیمتگذاری میشود. مثلاً دختری که با سواد باشد و مهارتهای پخت و پز و دوخت را
بلد باشد قیمتاش بالاتر از دختری است که سواد ندارد و فاقد مهارتهای نامبرده
است. رسم قیمتگذاری و فروش دختر، یکی از عمدهترین چالشهای اجتماعی در افغانستان
است که در درۀگز نیز بازار آن گرم است.
طوی در
گذشتهها با آداب و رسوم خاصی در میان مردم انجام میشد.
قبل از
دهة هشتاد خورشیدی، در میان برخی از اقوام ساکن درۀگز از جمله در میان قندهاریها
رسم بود که عروس را سوار بر شتری که با افساری پر از دانههای زیبا، مهره و طوقهای
بافته شدة رنگارنگ مزین میشد به سمت خانه شوهر ببرند. داماد نیز سوار بر اسب چست و چابُک و در همراهی
با کاروانی از شرکت کنندگانِ مراسم، عروس را با دایره و رقص و آواز همراهی میکرد.
دایره از آلات مخصوص جشنهای خوشی در میان باشندگان درۀگز است که توسط زنها
نواخته شده و در طوی کاربرد ویژهیی دارد.
در سالهای
اخیر و خصوصاً پس از ۱۳۸۰ خورشیدی و سقوط رژیم طالبان که دسترسی مردم
به وسایل نقیله و امکانات رفاهی افزایش یافت، به ندرت دیده میشود که مراسم طوی
(عروسی) با ظرافتهای رسوم و آداب قدیم برگزار گردد.
تعظیم
به اجاق
یکی دیگر از آیینهای قدیمی که در طویهای
برخی از اقوامِ ساکن درۀگز رسم است، رفتنِ عروس و داماد بر اجاقِ خانههای دو طرف
است. وقتی کاروان مراسم برای بردنِ عروس آماده میشود، داماد با عروس روی اجاق
خانة پدری عروس رفته و مقداری پول روی آن میگذارد. همچنان بعد از آنکه عروس به
خانة شوهر پا میگذارد به طرف دیگدان و تنور رفته و به آن دست میکشد. اجراکنندگان
این رسم دیرین، معتقداند که داماد و عروسی که در روز عروسی بر سرِ اجاق رفته و به
آن دست میکشند، در زندگی ذلت و خواری را ندیده و آیندة پر برکتی خواهند داشت.
آوردنِ
حق عروس از خانة پدر «جهیزیه»، تحفه بازدیدکنندگان به تازه عروس و مکلفیت عروس بر
دادنِ چیزی از دستدوختهایش به طرف، دعوت داماد و عروس به مهمانی از سوی بستگان
داماد، رعایت عادتِ «پایوازی» عروس تا وقتی پدرش او را دعوت نکند و هدیة پدر به
عروس هنگامی که عروس بعد از عروسی به خانة پدر میرود از جمله دیگر اجزا و تشریفات
عروسی در میان باشندگان درۀگز است که تعدادی از این رسوم در سایر حوزههای
افغانستان نیز رایج است.
میلة
رمضانی
استقبال
از ماه رمضان در میان مردم افغانستان، به اشکال گوناگون صورت میگیرد. داداجان
عابدوف، محقق و پژوهشگر تاجیکستانی در کتاب « آداب، آیینها و باورهای مردم
افغانستان» که ترجمة فارسی آن در ماه قوس ۱۳۹۳ خورشیدی در کابل منتشر شد، میلة
رمضانی را از جمله میلههای رایج در میان مردمان مناطق دری زبان ولایات بلخ، کابل،
هرات، جوزجان، فاریاب، تخار، نیمروز،، پروان، لوگر دانسته و گفته است، این میله از
آیینهای قدیمی به شمار میرود که بعدها به یکی از میلههای محبوب اطفال و جوانان
مبدل شد.
میلة
رمضانی که در درۀگز نیز زمانی محبوب بود، عمدتاً از طرف شب صورت میگرفت و در
اکثر محلهها سه الی چهار روز دوام میکرد. شیوة اجرای میلة رمضانی به شکل گروهی
بود که جمعی از پسران نوجوان باهم گروهی را تشکیل داده و پس از افطار و نماز شام
در محلی تجمع میکردند. این گروه یکتن چُست
و چالاک را به صفت «شیرینکار» و یکتن را به صفت خواننده انتخاب میکردند که
شعرهای رمضانی را بخاطر جلب توجه مردمان محله بخواند.
شخصی که به صفت شیرینکار انتخاب میشد، لباسهای
ژنده میپوشید و به سرش کلاه تاجدار میگذاشت و کمرش را با تار میبست. همچنین
بخاطری اینکه او را کسی نشناسد، برایش ریش و بروت تقلبی میساختند و به دورهگردی
در خانههای محله آغاز میکردند.
رب من، یا رب مــــن، یا رمضان
الســــــــلام و علیک ماه رمضان
رمضـــان رفـــــــته بود و باز آمد
بینمازهــــا سرِ نمـــاز آمـــــــد
این
سرود که بیتهای طولانی دیگری نیز دارد، از جمله سرودهای بود که میلهکنندگان، آنرا
دمِ دروازههای محله میخواندند و از مردم «رمضانیه» که شامل پول، برنج، گندم و
نان میشد جمع میکردند.
نیایش برای
باران
نیایش برای باران
و یا هم «بارانبیا» از دیگر جشنهایی است که در خشکسالیها توسط جوانان برپا میشود.
در برخی از روستاهای
کوهستانی مانند دالان رسم بر این است که یکی از مردمانِ روستا سفرة مهمانی و یا
ختم قرآن ترتیب داده و یکتن «سید» که مورد احترام همه مردم باشد را دعوت میکند. میزبان
از قبل آمادگی سطل آب را بالای بام و در مسیر سید میگیرد و پس از ختم برنامه سطل
آب را روی وی میریزاند.
در واقع سید را به
باور مردم که شخص پاک و بیگناهی است به قصد بارشِ باران تر میکنند. سید پس از تر
شدن دعا نموده و از خدا میخواهد که باران ببارد تا مردم از خشکسالی نجات یابند.
همچنان از دیگر
برنامهها در راستای نیایش برای بارش، این است که گروهی از نوجوانان و جوانان جمع میشوند
و برنامة جمعآوری کمک را به منظور راه اندازی خیرات عمومی تحت نام «بَرَمَبوُ» راه اندازی میکنند. این جوانان یکتن
را پلاستیکپوش نموده و شبهنگام به دروازه خانههای مردم بیتخوانی میکنند.
هنگامی که پسرهای
جوان به دروازه خانههای مردم رفته و بیتخوانی میکنند، برخی از مردم از روی بام
بر آنها سطل آب خالی نموده و گندم، جواری، آرد، شیرینی و یا پول نقد را به هدف
صدقه به آنان میدهند. پول و بقیه مواد جمعآوری شده در این برنامه، صرف یک خیرات
عمومی میشود.
شگونها
بشر در
ابتدای خلقت از کشف، درک، تجزیه و تحلیل بسیاری از حقایق نهفته در اطرافش عاجز
بود. بنابر این برای تسکین و توجیه بسیاری از کارهایش به توهمات و تخیلات ذهنی که
حاصل آن خرافات بود پناه برد. این خرافات و توهمات ذهنی، نسل به نسل در سینة بشر
تا امروز انتقال یافته است.
یکی از
همین خرافهها که تسکیندهندة خاطر انسانهاست شگونها میباشد. داداجان عابدوف،
پژوهشگر تاجیکستانی در کتاب «آداب، آیینها و باورهای مردم افغانستان» ضمن اینکه انتقال رسوم، باورها و اعتقادات
مردم را از سدهها بدینسو «ثروت با ارزش» میداند، در مورد شگونها معتقد است که:
شگونها گذشته از اینکه دارای محتوای خرافاتی اند، اکثراً اهداف تربیوی دارند و
امروز هم مردم از آنها در این زمینه استفاده میکنند. خصوصاً مادران و پدران که
مسوولیت تربیة فرزندان شان را به عهده از شگونها در این زمینه بسیار کار میگیرند.
اینجا
شماری از شگونهایی را که در میان مردمان درۀگز بیشتر از همه سر زبانها استند و
برخی از آنان که در کتاب داداجان عابدوف نیر آمده اند، اشاره میکنم.
§
اگر در شب عروسی،
باد و باران و یا توفان بیاید، میگویند: «عروس تهِ دیگ لیسیده است».
§
اگر در شب عروسی
آیینة عروس بشکند، عروس بدبخت خواهد شد.
§
اگر به فرق کودکی
زده شود، آن کودک یتیم خواهد شد.
§
اگر زن حامله به تُرشی
زیاد علاقهمند باشد، پسر میزاید و اگر به شیرینی بیشتر رغبت داشته باشد، دختر به
دنیا میآورد.
§
اگر زنی حامله،
بالای جنازه «مرده» برود، زنخ طفل او لرزانک خواهد شد.
§
اگر زن حامله غذای
زیر کاسه را بخورد، طفل زیباصورت به دنیا میآورد.
§
اگر طفل نوزاد
تنها گذاشته شود، او را مادر آل (دیو کمپیر) خواهد زد. از اینرو همیشه کارد یا
قیچی نزد وی گذاشته شود.
§
زنی که جن داشته باشد، نباید به عیادت زنِ نوزاد
دار برود؛ ممکن است طفل او نیز به مرضِ جنزدگی مبتلا شود.
§
اگر کسی اسپ خواب
ببیند، به مراد میرسد.
§
اگر ابر از سمت قبله
برخیزد، برف و باران و توفان به دنبال دارد، طوری که میگویند: ابر اگر از قبله
خیزد، برف و باران میشود / شاه اگر عادل نباشد، ملک ویران میشود.
§
اگر دو تیغة قیچی
بهم زده شود و آواز آن بلند شود، در خانة صاحباش جنگ واقع شود.
§
اگر کسی به کس
دیگر شبهنگام ماست، شیر، دوغ و قیماق بدهد، شیر گاوش خشک میشود.
§
اگر خروس بیوقت
(به غیر از سحری) بانگ بزند، عاقبت شومی دارد.
§
اگر سگ فریاد
بکشد، آن علامتِ ویرانی روستا است.
§
اگر شخصی هنگام
برخواستن از خواب به طرف دست چپ بالا شود، تمام روز را در خفتگی و ناراحتی سپری
کند.
§
اگر در روز جمعه
درس خوانده شود، ذهن کُند شود.
§
اگر کسی با آب نیمخورده
دست بشوید پیس شود.
§
اگر پسر بچهیی
ساجق بجود، رییش کج آید.
§
اگر پسر بچهیی
برنج خام بخورد، کوسه شود.
§
اگر خاکروبه در
مقابل منزلی انداخته شود، اهل خانواده از دست بدهد.
§
اگر کف دست کسی
خارش کند، گویند: «پول بدست میآورد».
§
اگر چوبک چای در
بین پیاله ایستاده شود، گویند: « به خانه مهمان میآید».
§
اگر بوت یا کفش
هنگام کشیدن از پای، بالای همدیگر قرار گیرد، صاحب آن به همان سمت که بوت قرار
گرفته، مسافرت خواهد کرد.
§
اگر پیش روی مسافر
هنگام بر آمدن مرد یا زن بدشکل روبرو آید، سفر بدفرجام است و مسافر از سفر اش صرف
نظر نموده و پس از برگشت به خانه، ساعتی بعد دوباره به عزم مسافرت از خانه بیرون
میشود.
§
از عقب مسافر ظرفی
را از آب پر نموده و پاش میدهند و بدین وسیله، جای او را سبز میخواهند که مسافر
به سلامت برخواهد گشت.
§
از روی خاکستر نمیگذرد،
زیرا خاکستر محل بود و باش اجنه است و به انسان ضرر خواهد رساند.
§
اگر کسی از زیر
کمان رستم بگذرد، آنکس تغییر جنسیت کند: اگر زن باشد مرد شود و اگر مرد باشد زن
شود.
§
اگر کسی نام کژدم
را بزبان آورد، آنزمان کژدم پیدا شود، از اینخاطر نام کژدم را « نمیگویم»
گویند.
§
اگر کسی موقع صرف
طعام به منزلی برسد، گویند: خشویت دوستت دارد».
§
اگر کسی هنگام شب
ساجق بجود، گویند: «گوشت مرده را میجود».
§
اگر تابوت سبک
باشد، گویند: «مرده ثوابکار بوده».
§
کسی که با خود
تعویذ داشته باشد، تیر دشمن به او اثر نمیکند.
§ اگر خرچنگ پای شما را محکم گیرد، کوشش کنید که خر سیاه هنگ بزند، در آن صورت خرچنگ پایتان را رها خواهد کرد.
§
دندان افتاده را
باید کفن و دفن کرده و در سوراخ دیوار گذاشت.
§
ناخنهای بریده را
به هر سو نیاندازید که اندوهگین خواهید شد.
اینها نمونههای از شگونهایی اند که در میان مردم درۀگز روی زبانهاستند و شماری از افراد نیز به گونة اعتقاد و باور، اینها را در زندگی روزمرة شان رعایت میکنند. هرچند مخرج مشترک شگونها و رسوم گوناگون در میان مردم درۀگز مشخص نیست، اما این رسوم و باورها، از سدهها قبل در گوشه و کنار افغانستان در زندگی روزمرة مردم وجود داشته اند.
منبع: کتاب درۀ گز باستان، ولسوالی شولگره
نویسنده: مختار وفایی
پست ویژه
بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانههای چاپی
شاید خداحافظی با رسانههای چاپی برای بسیاری از روزنامهنگاران و خوانندگان روزنامهها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...
-
یکی از قدیمیترین مجموعه شعرهای صوفی عشقری را از لینک زیر بصورت آسان و رایگان دانلود کنید. اینجا کلیک کنید http://www.mediafire....
-
- مختار وفایی مولوی حیات الدین حیات صاحبی، یک تن از خطبا و علمای دینی محافظه کار در شهر مزارشریف است که از چندی بدینسو در میان ش...
-
برخلاف آنچه تاکنون رایج بود مردان دیگر ، زنان سفید پوست را بر تیره پوست ترجیح نمی دهند . بر اساس یک تحقیق علمی که در دانشگاه "وست من...