۰۹ بهمن ۱۳۹۰

مذاکره طالبان و امریکایی ها در قطر شروع شد

ملا محمد عمر، رهبر طالبان

روزنامه نیویورک تایمز روز یکشنبه، 9 دلو / 29 جنوری، به نقل از مقامات سابق طالبان نوشته است که انتقال زندانیان طالبان از گوانتانامو نیز احتمالا شامل این گفتگوها می باشد. هنوز جزئیات بیشتری در مورد این گفتگوها و موضوعات مورد بحث در دست نیست.
در همین حال، دولت افغانستان از دولت قطر خواسته است تا هیئتی را به کابل بفرستد تا در مورد نقش این کشور در گفتگو با طالبان توضیح بدهد. این موضوع را امین الدین مظفری، دبیر شورای عالی صلح گفته است.
در گزارش آمده است که مقامات سابق طالبان گفته اند که چهار تا هشت نماینده طالبان از پاکستان به قطر سفر کرده اند تا یک دفتر سیاسی برای گروه های شورشی خارج از کشور در آنجا باز کنند.
عکس: آرشیو - گفته می شود که انتقال مقامات بلندپایه طالبان از زندان گوانتانامو به قطر یکی از پیش شرط های مذاکرات با طالبان می باشد.
نیویورک تایمز همچنان نوشته است که بر اساس برخی نظرات پیشنهادی، طالبانی که به روشنی نگفته اند در مذاکرات صلح اشتراک می کنند نیز برای گفتگوهای مقدماتی آماده می شوند.
این گزارش همچنان گفته است که مقامات امریکایی ملاقات با طالبان را کتمان نکرده اند؛ اما به نظر می رسد که این گفتگوها با موافقت ضمنی پاکستان انجام شده است؛ چرا که پیش از این پاکستان همواره هر گونه تلاش برای کشاندن طالبان به پای میز مذاکره را خنثا می کرد.
این در حالی است که پیش تر، یکی از اعضای شورای عالی صلح افغانستان که نخواست نامش فاش شود، گفته بود: "برخی تفاوت ها بین دولت افغانستان، طالبان، قطری ها و مقامات ایالات متحده در مورد دفتر طالبان در دوحه وجود دارند؛ اما اکنون موافقت بر سر این مسئله به دست آمده است".
فرانس پرس / عاصف حسینی
ویراستار: نادیه فضل

یک عضو شورای عالی صلح اختطاف گردید

عکس: آرشیو
مقامات دولت افغانستان روز یکشنبه، 9 دلو / 29 جنوری خبر دادند که مولوی صفی الله شفیع، یک عضو پایین رتبه شورای عالی صلح افغانستان که از سوی حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان به کنر فرستاده شده بود، روز جمعه در ولسوالی "اسمار" ولایت کنر ناپدید شد.
شفیع که در گذشته رییس یک بخش مدیریت تحصیلات در ولایت نورستان بود، به کنر فرستاده شده بود تا طالبان را تشویق کند تا به روند صلح بپیوندند. این در حالی است که طالبان اخیرا گفته اند که قصد دارند تا دفتری در کشور قطر بگشایند.
شهزاده شهید، دیگر عضو شورای 70 نفره صلح که به کنر رفته است تا با میانجیگری بزرگان منطقه مولوی شفیع را آزاد کند، گفت: "به محض این که او از موتر خود پیاده شد، طالبان او را دستگیر کردند".
اختطاف شفیع چهار ماه پس از آن انجام می شود که برهان الدین ربانی، رییس شورای عالی صلح توسط یک مهاجم انتحاری که بمب را در دستار خود پنهان کرده بود، کشته شد.
Two young men hold a photo of Borhanudin Rabbani, the head of Afghanistan's Peace Council who was assassinated by the Taliban insugents in Kabul on 20 Sep 2011.
***
The photo is taken by the DW correspondant,,Tanha Khan. All rights are reserved for DW.
فیض الله وحیدی، والی کنر گفت که شفیع نامه یی را از سوی یک مقام ارشد شورای عالی صلح برای شورشیان این ولایت آورده بود. طالبان تاکنون در این مورد اظهار نظری نکرده اند.
در همین حال، محمد عوض نظیری رییس پولیس ولایت کنر گفت که مولوی شفیع مقامات این ولایت را از سفر خود مطلع نکرده بود. او گفت: "او بدون اطلاع ما به ولسوالی اسمار رفت. ما نمی دانم او چطور و کجا ناپدید شد".
این در حالی است که هفته گذشته دو عضو ارشد شورای عالی صلح به خبرگزاری رویترز گفتند که طالبان علاقمند هستند تا به منظور پایان جنگ از خود انعطاف نشان بدهند.
رویترز / عاصف حسینی

شماری از رسانه ها از سوی استخبارات کشورهای همسایه تمویل می شوند

رادیو آزادی
با آنکه در ده سال گذشته در عرصه ی رشد رسانه ها در افغانستان  پیشرفت های چشمگیر صورت گرفته است، اما نگرانی های وجود دارد که تعدادی از رسانه های افغانی از سوی اشخاص زورمند و کشور های همسایه تمویل می شوند.
اداره حمایت از رسانه های آزاد در افغانستان (نی) از نحوه فعالیت شماری از رسانه های آزاد در کشور ابراز نگرانی کرده و می گوید که عدهء از رسانه های از سوی حلقات زورمند و کشور های همسایه ایران و پاکستان تمویل می شوند.
صدیق الله توحیدی مسوول دیده بان رسانه ها یا (نی) به روز یکشنبه در نشست که به هدف ایجاد نخستین انستیتوت رسانه هایی در کابل برگزار شده بود گفت، ممکن چنین رسانه ها سبب برهم زدن وحدت ملی در کشور شوند:
« این واقعاً قابل نگرانی است به خاطریکه شماری از رسانه هایی اند که از سوی استخبارات ایران و پاکستان تمویل می شوند.
ممکن این مساله کشور را یکبار دیگر در میان هم انداخته، سبب ایجاد منازعه در کشور شود و یا دیگر توطئه های را به راه بی اندازد که سبب پارچه شدن اتحاد و و حدت مردم می شود، و این شامل رسانه های چاپی و برقی می باشد.»

آقای توحیدی مشخص نه کرد که کدام رسانه ها متعلق به کشور های همسایه اند اما وی گفت، کشور های ایران و پاکستان می خواهند از این طریق به اهداف شان نایل آیند.
پیش از این کمیته دفاع از خبرنگاران نیز ابراز نگرانی کرده است که تعدادی از رسانه هایی اند که از سوی کشور های همسایه تمویل می شوند.
اما مقامات وزارت اطلاعات فرهنگ افغانستان می گویند که آنان به اساس یک معیار به رسانه جواز فعالیت می دهند. به گفته آنان در زمینه شواهدی را در دست ندارند.
سید مخدوم رهین وزیر اطلاعات فرهنگ می گوید که آنان توانایی ظرفیت کنترول تمام رسانه ها در عین زمان را ندارند:
« شواهدی که این گپ را به اثبات برساند در دست ما نیست، چون مانیتور اینقدر رسانه برای ما کار آسان نیست که تمام آنرا در 24 ساعت مانیتور کنیم. اینکار برای ما مقدور نیست.
تشخیص این گپ برای ما آسان نیست که جواز نه دهیم. ممکن است اشخاصی چنین کاری را کنند، اما در ابتدای کار هیچ کس نمی گوید که من نوکر فلان کشور استم به  من جواز بدهید.»

اکنون بیش از 30 تلویزون، حدود 150 رادیو و ده ها نشریه چاپی در افغانستان فعالیت دارند.
با آنکه رسانه ها در افغانستان در طول چند سال اخیر رشد قابل ملاحظه داشته اند، اما گفته می شود که اکثریت رسانه ها مستقل نیستند و به نحوه از سوی حلقا ت سیاسی، اشخاص زورمند و کشور های خارجی تمویل می شوند.

۰۸ بهمن ۱۳۹۰

پولیس پاکستان یک افغان را به خاطرعدم پرداخت٢٠ کلدار به قتل رسانید

 پژواک
پولیس پاکستان یک دریورمهاجرافغان رابه خاطر عدم پرداخت٢٠ کلدار به ضرب گلوله به قتل رسانیده است.
 ایاز خان مسوول یکی ازاتحادیه های ترانسپورتی درپشاور، به پژواک گفت که یک سرباز سپیشل فورس،به خاطر٢٠ کلدار، تواب گل یک دریورمهاجر افغان رادیروز،به ضرب گلو له به قتل رسانید.
 وی افزود که این حادثه درپوسته پولیس واقع منطقه( پشتخره رینگ رود) بوقوع پیوسته است.
 به گفته ایازخان ، دریور مهاجر درمنطقه نوتیه پشاورزنده گی می نمود.
 ایاز خان گفت که سرباز پولیس، صد کلدار از تواب گل رشوه خواسته بود ودریورافغان،٨٠ کلدار برایش داده بود و پر داخت بیشتر ازآنرانمی پذیرفت.
 سراج الد ین یک شاهد عینی حادثه به پژواک گفت :"  ٥ مرمی تفنگ به بدن تواب گل اصابت نموده."
 وی اظهار داشت که تواب گل درهنگام انتقال به شفا خانه، در مسیر راه فوت کرد.
 در پی این حادثه،مسوولین اتحادیه های ترانسپورتی واقارب مقتول، به رسم اعتراض رینگ رود را برای مدتی مسدود نمودند.
 داکتر سعید،یکتن از مسوولین امنیتی پشاور،هنگام بررسی این حادثه، به رسانه ها گفت که اشتباه از تواب گل بوده که به پولیس الفاظ رکیک استعمال نموده است.
 وی افزود که سرباز مذکور توقیف شده وتحقیق از وی جریان دارد.

وحشتناک ترین زن قاتل درتاریخ دنیا

وحشتناکترین قاتل در تاریخ بشریت زنی به نام الیزابت باتوری بود که در اوایل سال‌های ۱۶۰۰ میلادی می‌زیسته. او به قتل ۶۰۰ دختر و زن جوان محکوم شد.
الیزابت باتوری به طریق وحشتناکی قربانیان خود را می‌کشت و سپس خون قربانیان خود را می‌نوشید و با آنها حمّام می‌کرد تا به این طریق جوانی خود را تا ابد حفظ کند.
الیزابت باتوری که از خانواده شاهنشاهی مجارستان بود، بعد از آشکار شدن جنایت‌هایش در سال ۱۶۱۰ میلادی در قصرش زندانی و بعد از۴ سال به مرگ طبیعی در گذشت.

فیس بوک و جوانان فیس بوکی در افغانستان

خبرگزاری جمهور
“جوانان فیسبوکی” اصطلاحیست که نخستین بار استاد برهان الدین ربانی رییس جمهور پیشین و رییس شورای عالی صلح افغانستان به کار برد.
استاد برهان الدین ربانی سال گذشته در همایش شورای علمای افغانستان گفته بود که اگر علما و دانشمندان کشور نقش شان را در قبال تحولات کشور به خوبی ایفا نکنند جوانان فیس بوکی به خیابانها خواهند ریخت و در برابر این همه نابهنجاری ها خواهند ایستاد.
استاد ربانی این سخنان را در زمانی ایراد نموده بودکه جوانان عرب با استفاده از شبکه های اجتماعی چون فیسبوک وتویتر و یوتیوپ، خیزشهای مردمی را در خاورمیانه و شمال افریقا براه انداختند؛ خیزش های مردمی که سرانجام دیکتاتورهای دنیای عرب را سرنگون کرده و بهار عربی را رقم زد.
نقش فیسبوک در تحولات دنیای عرب باعث شد که این شبکه اجتماعی به یک پدیده ی کاملا پارادوکسیکال و تناقض نما مبدل گردد؛ پدیده ای که از یکسو امیدهای فراوانی ایجاد کرد و از سوی دیگر هراس بی شماری به بارآورد.
با ورود فیسبوک در دنیای سیاست، از یکسو طبقه منتقد جوامع به یک آینده درخشان امیدوار گردیدند و آن را پایان نظامهای مستبد و طبقاتی تلقی کردند. درسوی دیگر، لرزه بر پیکر دیکتاتورها و مستبدان افتاده و درصدد چاره جویی برآمدند.
با وقوع این تحولات، فیسبوک هراسی به اندازه ای درمیان دیکتاتوران و ستم پیشه گان اشاعه یافت که شاه مستبد عربستان سعودی ناگزیر شد تا – طی یک اقدام کاملا وقیحانه –  ازمدیران این شبکه بخواهد تا امتیازآن را در بدل چند میلیارد دلار به وی بفروشند. شاه عربستان سعودی می خواست با خریدن امتیازآن، محدودیت هایی برکاربران آن اعمال نموده و از این طریق از خیزشهای محتمل مردمی در آن کشور جلوگیری کند.

فیسبوک در افغانستان:
افغانستان کشوریست مملو از انواع ستم و تبعیض و بهره کشی. در این سرزمین، از تبعیض های قومی و نژادی گرفته تا به جنگ وخشونت و فقر و فساد بیداد می کند. دولتمردان این سرزمین مردمانی اند که به جای منافع ملی و مصالح علیای کشور، برای شان منافع شخصی وحزبی شان با اهمیت تر بوده و در اولویت قرار دارد.
حضور این همه مظالم و ستمگری در افغانستان باعث شده بود که در ابتدا جوانان ما ورود فیسبوک در افغانستان را به فال نیک گرفته و فکر کنندکه این پدیده، جوانان این سرزمین را نیز در مبارزه علیه فساد و ستم یاری خواهد کرد.
 از همین جا بود که در نخست، جوانان ما تحت عناوین مختلف، گروه های گوناگونی در دنیای مجازی فیسبوک تشکیل داده و به امید راه اندازی طغیان عمومی، شعارهای ضد فساد و ظلم و ستم و طالبان سر دادند. اما با گذشت زمان دیده می شود که از این پدیده هم در سرزمین ما استفاده انحرافی صورت می گیرد.
دنیای مجازی فیسبوک که در فضای استبدادی خاورمیانه و شمال افریقا، مکان امنی بود برای مباحثه و تبادل نظر پیرامون اوضاع سیاسی و اجتماعی آن کشورها، در سرزمین ما وسیله ای گردیده است برای ساعت تیری و گاهی خوشگذرانی. برخی جوانان ما روزانه چندین ساعت عمر گرانبهای شان را در صفحات فیسبوک می گذرانند تا دوستان مذکر و مؤنث بیابند و بحث های روزمره گی کنند، وعده ملاقات بدهند و زمان دیدار را تعیین نمایند.
در دنیای عرب اگر کاربران شبکه اجتماعی فیسبوک را جوانان فعال و متعهد و خواهان تغییر تشکیل می دادند، درسرزمین ما مشترکین آن را افراد حاشیه نشین و منفعل تشکیل می دهند که بیش از هرچیزی به افتراقات می پردازند و از آن به عنوان راه فرار از واقعیات تلخ کشور و دنیای تلخ واقعیتها استفاده می کنند.
استفاده نابهنجار و غیر معقول جوانان ما از فیسبوک پیامدهای منفی بی شماری برای این کشور داشته است. مهمترین پیامدهای این شبکه در افغانستان به شرح زیر اند:

پیامدهای اجتماعی:
در کشور ما صدها هزار جوان از شبکه اجتماعی فیسبوک استفاده می کنند. استفاده گسترده جوانان افغانستانی از فیسبوک باعث شده است که روزانه هزاران ساعت نیروی کار و سرمایه اجتماعی ما به هدر برود و بی مورد مصرف گردد.
به گونه ی نمونه؛ اگر مجموع کاربران افغانستانی این شبکه ۲۰ هزار نفر باشد و حداقل روزانه یک ساعت عمرشان را صرف استفاده از فیسبوک بکنند، هر روز بیست هزار ساعت نیرو و انرژی کار ما به هدر می رود که این برای جامعه ما یک فاجعه است.
این درحالیست که کشور ما به دلیل چند دهه جنگ و خشونت یکی از فقیرترین کشورهای دنیا می باشد و مطابق آماری که کمیسیون مستقل حقوق بشر ارایه نموده است تقریباً در حدود ۹ میلیون انسان این سرزمین در زیر خط فقر زندگی می کنند. و این از ما می طلبد که دقیقه ای را هم بیهوده سپری نکرده و در راه بازسازی و نوسازی میهن مان از ثانیه ها هم سود بجوییم.

پیامدهای فرهنگی:
استفاده گسترده جوانان ما ازفیسبوک، تاثیری که از خود در عرصه فرهنگ برجا گذاشته است، همانا دور افتادن فرزندان این سرزمین از مطالعه و کتابخوانی وآموزش وپرورش می باشد.
بیشتر کاربران فیسبوک در افغانستان، ازمیان دانشجویان و دانش آموزان کشور می باشند. این دانشجویان و دانش آموزان در این مرحله از زندگی شان برای آنکه بتوانند معلومات و آگاهی خود را پیرامون رشته های تحصیلی شان ارتقا بخشند به مطالعه و کتابخوانی نیاز دارند؛ در این مرحله از زندگی این ها باید حداقل هفته ای یک جلد کتاب را مطالعه کنند. اما بدبختانه جوانان ما به دلیل مصروفیت بی حد و بیهوده در فیسبوک، نه تنها فرصت مطالعه آفاقی را ازدست داده اند بلکه حتی به مضامین درسی شان نیز نمی رسند. تأثیرات این موضوع اگرچه امروزه کمتر به چشم می خورد اما در درازمدت فاجعه بار خواهدشد.
پیامدهای سیاسی :
افغانستان، یکی از کشورهایی است که با مشکلات بزرگ سیاسی دست و پنجه نرم می کند. در این سرزمین، اگر از یکسو حاکمان مستبد و نالایق حکمرانی می کنند، از سوی دیگر از هزارن کیلومتر دورتر مدعیان دروغین حقوق بشر و انسانیت آمده اند و این سرزمین را به اشغال گرفته اند. این ها روزانه صدها انسان این سرزمین را به جرم ناکرده به قتل می رسانند و توهین و تحقیر می کنند.
در چنین وضعیتی نقشی را که فیسبوک در افغانستان بازی می کند آگاهی بخشی نبوده، بلکه اغفال و سرگرم ساختن جوانان ما می باشد تا این ها با پرداختن به جنجالهای بی ارزش از واقعیات سیاسی و اجتماعی بی خبر و ناآگاه باقی مانده و استعمارخارجی و استبداد داخلی فارغ البال برنامه های شان را به پیش ببرند.
فیسبوک امروزه به افیون ملت ما تبدیل گردیده است. استفاده غیرمعقول جوانان مان ازآن، آنان را الینه ساخته و از خودبیگانه گردانیده است. جوانان فیس بوکی در افغانستان قدرتی برانگیختگی و تغییر را ندارند و توانی که بتوان جامعه، سیاست و حکومت را به نحوی ملزم به دگرگونی های اساسی به نفع مردم کنند؛ آنان گاهی بین خود در دنیای مجازی به زد و خورد می پردازند، گاه تعصبات مذهبی و گاهی باورهای قبیله ای را برجسته می سازند.
فیس بوک می تواند از طریق هماهنگ سازی جوانان زمینه های تغییر را فراهم آورد اما متاسفانه جوانان ما آنطور که بایسته است نتوانسته اند غیر از تحکیم روابط فردی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بهره کافی را از این مرجع ببرند.
عبدالشهید ثاقب-

نامه‌های سرگشاده به رهبر: تجلی خشم و بیزاری

 دویچه وله
علی خامنه‌ای، رهیر جمهوری اسلامی

محمد نوری‌زاد، نویسنده و فیلمساز منتقد، در پانزدهمین نامه‌ی سرگشاده‌ی خود به آیت‌الله خامنه‌ای، از تلاشگران دلسوز و باوجدان کشور دعوت کرد که به رهبر جمهوری اسلامی نامه بنویسند، از شرایط ناگوار بگویند، مسئولیت او را در برابر خدا و میهن یادآوری کنند، هرچند امیدی نیست که "مقام ولی فقیه" برای این هشدارها و شکوه‌ها گوشی شنوا داشته باشد.
"به کارهای خود ادامه دهید!"
سایت "سحام نیوز"، پایگاه اطلاع‌رسانی "حزب اعتماد ملی" نامه‌ای از مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی را منتشر کرده است. واحدی در نامه‌ی سرگشاده خود پیشاپیش گفته است که انتظار ندارد رهبر انقلاب از راهی که در پیش گرفته برگردد و به "آبادی ایران و سربلندی اسلام" توجه کند. او خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: ترک راهی که در پیش گرفته‌اید "جز با کوچ شما به دنیای دیگر یا به پایان رسیدن ریاست متزلزل شما بر کشور میسر نخواهد بود."
سردبیر سابق روزنامه "آفتاب یزد"، نومید از تغییر رویه‌ی رهبر انقلاب، می‌نویسد: «شما هیچگاه با اراده خود، تن به تغییر و اصلاح نداده‌اید و هرگاه که فشارهای داخلی یا خارجی، تغییر و اصلاحی را بر شما تحمیل کرده، شما پس از پشت سر گذاشتن بحران، نه تنها به جایگاه پیشین بازگشته‌اید، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اید تا احساس حقارت ناشی از تغییر تحمیلی را به نحوی جبران نمایید.»
او سپس با ذکر چندین نمونه از این گونه "عقب‌گردهای مصلحتی" در کارنامه‌ی سیاسی رهبر انقلاب، از او می‌پرسد: «امروز که شرایط کشور از هر زمان دیگری بحرانی‌تر و عملکرد شما از هر دوره دیگری مناقشه‌ برانگیزتر است شما هیچ نشانه‌ای از تمایل به اصلاح از خود بروز نداده‌اید، لذا نمی‌دانم دوستانم به کدام امید شما را به اصلاح فرا می‌خوانند؟»
با این آگاهی است که واحدی از آیت‌الله خامنه‌ای تقاضا می‌کند: «از شما می‌خواهم به کارهای خودتان ادامه دهید، زیرا تنها با ادامه موقت حکومت شما، آخرین حلقه‌ها از زنجیره آگاهی مردم ایران تکمیل خواهد شد... تا خوش‌بین‌ترین ایرانیان نیز بدانند که نام ایران واسلام، ملعبه‌ای در دست مزدوران شماست... اگر شما چند صباح دیگر بر تخت لرزان خویش بنشینید، ساده‌لوح‌ترین هموطنان من هم باور خواهند کرد که شما به چیزی جز بقای حکومت خویش نمی‌اندیشید و برای آن حاضرید همه سرمایه‌های ملی، عقیدتی و فرهنگی ملت ایران را به حراج بگذارید.»
مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبینویسنده‌ی نامه سرگشاده نتیجه می‌گیرد که رهبر انقلاب به رغم رفتار جابرانه و تفرعن‌آمیز، برای حفظ قدرت خود به سازش‌های خوارکننده نیز آماده است. او می‌نویسد: «امروز شما آنقدر ضعیف شده‌اید که حتی در برابر عروسک دست‌ساز خود یعنی محمود احمدی‌نژاد هم یارای ایستادن ندارید. او از دو سال قبل با ابلاغ احکام متعدد به نام مشایی و نشاندن او بر صندلی کنار خود در جلسات هیئت دولت، دستور شما برای برکناری او از سمت معاون اولی را به تمسخر گرفت.»
مشاور مهدی کروبی رهبر انقلاب را متهم می‌کند که القاب دینی مانند "آیت‌الله" را به دلخواه در راه اهداف و مقاصد سیاسی خود به کار می‌بندد. فقهای نامی و معتبر را که از حکومت او دوری جویند را به سادگی از این عنوان محروم می‌کند، و آنگاه مشتی نوکران دست‌آموز را "آیت‌الله" می‌خواند، او من باب مثال از ملایانی مانند مصباح یزدی و سید احمد خاتمی نام می‌برد.
"عبرت تاریخی"
عبدالعلی بازرگان، از فعالان ملی – مذهبی، نامه‌ی خود را خطاب به "رهبر نظام ولایت مطلقه فقیه" مرقوم کرده است. او به یاد رهبر جمهوری اسلامی می‌آورد که اطرافیان او از چه قماشی هستند: «شما مشتی مقلد و مداح و مجیزگوی یا فرصت‌طلب شیفته قدرت و ثروت را میدان داده‌اید.»
آقای بازرگان به آیت‌الله خامنه‌ای یادآوری می‌کند که چه عاقبتی در انتظار او و شیوه‌ی حکمرانی اوست: «شما امروز همه امور ملک و ملت را در ید قدرت خود گرفته و تسلط مطلقه بر همه شئون کشوری و لشکری پیدا کرده‌اید، می‌دانید که اتحاد جماهیر شوروی هم با همه قدرت و شوکتش نتوانست به شیوه استبدادی ادامه حیات دهد و بدون حمله خارجی درهم پاشیده شد و امروز درست۲۰ سال از آن عبرت تاریخی می‌گذرد، موجبات چنین سرانجامی، به اضافه خطر تهاجم خارجی، در انتظار ایران است که ممکن است مملکت ما را هم به سرنوشت عراق و افغانستان تبدیل کند و صدها هزار قربانی به جای گذارد. در این صورت آیندگان خون آنان را به پای شما خواهند نوشت. آیا به چنین عاقبتی اندیشیده و پاسخ خود را در برابر خدا و خلق او آماده کرده‌اید؟»
"چه دشمنی با این ملت دارید؟"
ابراهیم نبوی نیز با نوشتن نامه‌ای از دعوت محمد نوری‌زاد استقبال کرده است. این روزنامه‌نگار طنزنویس به زبانی ساده از بلاها و نابسامانی‌های بیشماری می‌گوید که به خاطر ادامه حکومت "ولی فقیه"، دامان ایرانیان را گرفته است. او می‌نویسد: «اصلا به این موضوع فکر کرده‌اید که چندین نفر، چندهزار نفر، چند میلیون نفر، فقط به خاطر اینکه شما بر سر کار بمانید، بیمار و افسرده و غمگین و نسبت به یک زندگی طبیعی و عادی نومیدند؟ چقدر مردم خودکشی می‌کنند، به خاطر اینکه شما زنده‌اید و حکومت می‌کنید؟ چقدر از مردم فرزندان‌شان را نمی‌بینند، چون شما می‌خواهید رهبر باشید؟... می‌دانید چقدر از دختران این سرزمین فاحشه می‌شوند، چقدر پسران این سرزمین به تحقیر تن می‌دهند و چقدر پدران جلوی فرزندشان سرشکسته می‌شوند و... چون شما حاکم این کشورید؟ چون شما هر روز ورزش می‌کنید و سالم می‌مانید تا میلیونها نفر در سکوتی وحشتبار خفه شوند و بمیرند و آرزوی سعادت، خندیدن، شادمانی، شوق، نشاط، زندگی را به گور ببرند یا آنچنان نشاط و زندگی را در دوررس ببینند که انگار هرگز به آن نخواهند رسید؟»
ابراهیم نبوی، نویسنده منتقد ایرانینویسنده سپس با اشاره به ناآرامی‌های پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، که به سرکوب "جنبش سبز" و دستگیری رهبران و فعالان آن منجر شد، می‌نویسد: «بهترین زنان و مردان این کشور را که برای حفظ مصلحت ایران پشت سر موسوی، نشان سبز مقدس کشور را بر دست و بازو داشتند، زدید و کشتید و به محبس افکندید، و به دروغ یک ارتش را پول دادید تا تمام حکومت را تسخیر کند که همین جوانک نادان را بر کرسی ریاست نگه دارد. در این اشتباه حتی خود احمدی‌نژاد هم از شما کمتر مقصر بود.»
آقای نبوی سرنوشت رضاشاه پهلوی و محمدرضا شاه و آیت‌الله خمینی را به یاد "رهبر انقلاب" می‌آورد. او می‌گوید که آنها نیز خطاهای بزرگی مرتکب شدند، اما این درایت را داشتند، که "وقتی فهمیدند اشتباه کرده‌اند، مردم و کشور را قربانی نکردند. شما چه اصراری دارید که ایران را از روی نقشه جهان محو کنید؟ چه دشمنی با این ملت دارید؟ آیا این ملت چون شما را دوست ندارد، باید حقیر و فقیر و معتاد و فاسد و بیمار و مسموم و بی منزلت شود؟ آیا این کشور چون اندازه‌اش از شما بزرگتر است، باید نابود شود چون شما نمی‌خواهید بروید؟"
نامه‌ی نبوی با این پیام پایان می‌گیرد که دیگر نمی‌توان به تغییر رویه‌ی رهبر جمهوری اسلامی امید داشت و خطاب به او می‌گوید که اکنون دیگر تنها یک راه باقی مانده است: «مردم منتظر نشسته‌اند تا بروید. متاسفم که راهی برای بازگشت شرافتمندانه باقی نگذاشتید، حداقل زودتر بروید و بگذارید مردم بیش از این از حضورتان در رنج نیافتند.»

۰۷ بهمن ۱۳۹۰

هيلاري كلينتون از وزارت خارجه خواهد رفت

 وزير امور خارجه آمريكا اظهار كرد: در صورت انتخاب مجدد باراك اوباما، در سمت رياست جمهوري آمريكا، سمت خود را ترك خواهد كرد.
به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس، هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا گفت: بارها اعلام كرده‌ام كه قطعا تا زماني كه باراك اوباما فردي را جايگزين من كند در سمت خود باقي خواهم ماند.
كلينتون در ادامه تصريح كرد: پس از 20 سال كه عمر خود را صرف مسائل سياسي آمريكا كرده‌ام درك اين مساله ساده است كه من هم اكنون خسته‌ هستم و زمان كناره‌گيري‌ام فرا رسيده است.
وزير خارجه آمريكا در ادامه گفت: علاقه‌اي ندارم تا درباره آينده و اينكه قرار است چه اتفاقي روي دهد فكر كنم چرا كه تمايلي ندارم ايده‌ام در اين باره تغيير كند.
كلينتون همچنين گفت: تا لحظه‌ آخري كه در سمت وزير امور خارجه آمريكا هستم بي وقفه تلاش خواهم كرد تا وظايف خود را به درستي انجام دهم.
وزارت امور خارجه آمريكا با تاييد اظهارات كلينتون طي بيانيه‌اي اعلام كرد: هيلاري كلينتون گفته است كه تنها تا زمان تعيين جانشين خود از سوي باراك اوباما، به فعاليت خود ادامه خواهد داد.
كلينتون بارها در مصاحبه‌هاي قبلي خود گفته بود كه تنها براي يك دوره تصدي پست وزارت امور خارجه آمريكا را برعهده خواهد داشت.

كشف كوكائين در مقر سازمان ملل

سخنگوي دپارتمان پليس نيويورك از كشف يك محموله 16 كيلوگرمي كوكائين خبر داد.
پليس نيويورك روز گذشته اعلام كرد: اين محموله مواد مخدر هفته گذشته به مقر سازمان ملل فرستاده شده بود.
پاول براون، سخنگوي پليس نيويورك گفت: اين محموله مواد مخدر را داخل يك بسته سفيد رنگ كه لوگويي شبيه به لوگوي سازمان ملل روي آن حك شده بود، كشف كردند.
پاول براون گفت: از آنجايي كه روي اين بسته هيچ نام و نشاني وجود نداشت، كاركنان شركت پست با ديدن لوگوي سازمان ملل آن را به مقر اين سازمان ارسال كرده‌اند.
پليس نيويورك گفت: بسته‌هاي مواد مخدر در داخل برگه‌هاي كتابي جاسازي شده بود و به نظر مي آيد كه قاچاقچيان مواد مخدر قصد ارسال اين محموله را به آمريكا داشتند اما در برنامه‌هاي آنان اشتباهي صورت گرفته بود.
به گزارش خبرگزاري آسوشيتد پرس، به گفته پليس، مسئولان پس از اسكن اين بسته به محتويات داخل آن مشكوك شده و پس از بررسي آن بسته‌هاي مواد مخدر پيدا كردند.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...