۱۱ بهمن ۱۳۹۰

بحران سخت وترسناکی در پیش است/ مقامات، خانواده های شان را به خارج می فرستند

احمدسعيدي کارشناس مسايل سياسي يکي از آناني است که آئينۀ افغانستان را درسال هاي بعد از 2014 مکدر وغبار آلود مي بيند. او درگفت وگو با روزنامه آرمان ملی هشدار مي دهد، هرگاه مردم در محور يک انديشۀ ملي که به آن وفاق ملي نام مي دهند جمع نشوند، ديگر افغانستان را بايد غرق در خود ديد و تنها بايد نسبت به سرنوشت آن انگشت گرفت و تأسف خورد.
آقاي سعيدي به آرمان ملي گفت: سقوط حکومت طالبان و تحولات بعد از آن براي افغان ها توأم با اميدواري بود، مگر اين اميدواري ها دير دوام نکرد وحـالا مردم مأيوس و ديگر اعتماد به آينده و آناني که چرخ سياست را در دست دارند ندارند، زيرا مردم به اين باور بودند که در حمايت و کمک جامعه جهاني ديگر محدوديت ها وحساسيت هاي گذشته تکرار نخواهد شد، مگر امروز مردم با عکس آن مواجه اند و اميدها سرچپه شده است.
اين که افغانستان در ده سال گذشته آنهم درچتر حمايت قواي بين المللي مؤفق به اين نشد تا مسير تحول، امنيت و انکشاف را بپيمايد: آقاي سعيدي مي گويد:
عدم شناخت دقيق جامعۀ جهاني از وضعيت اجتماعي، سياسي و جغرافيايي افغانستان واين که رهبري افغانستان به دست يک مديريت ضعيف، ناکارآمد وناتوان افتاد واين اداره نتوانست خود را با انکشافات جهاني همگام سازد، اعتماد کشور هاي بيروني را حاصل کرده نتوانست ودر کسب اعتماد ملي نيز کوتاه آمد.
همۀ اين عوامل دست به دست هم داده و افغانستان را در منجلاب سياست فرو برد، از طرف ديگر باور بيهوده وبي مورد را که حکومت افغانستان نسبت به پاکستان داشت وپاکستاني ها با استفاده از چهره هاي بسيار محکم که در داخل نظام موجود داشتند و دارند به حکومتداران افغان وحمايت کننده گان بين المللي شان مي گفتند: طالبان نابود شده وديگر وجود ندارند و دولت خوش باور افغانستان هم هيچگاهي پي نبرد که در آن طرف خط ديورند کمپ ها ايجاد شده، مخالفانش تربيه وتجهيز مي شوند و فردا براي سقوط نظام آماده مي گيردند. با اين باور وخوشبيني هاي طفلانه دولت افغانستان و با اين اعتماد بدون قيد وشرط امريکايي ها نسبت به دولت پاکستان، طالب به يک نيرو وبالاخره به يک عامل بي ثباتي جهاني مبدل شد.
افغانستان دچار يک بحران جدي است، بحران امنيت، بحران اداره، بحران اقتصاد و بالاخره بحران اعتماد، همۀ اين ها حلقوم مردم غريب وبي خبر ما را مي فشرد، مردم رنج مي برند، مگر دولت آقاي کرزي به عنوان يک دولت جهت مهار نمودن بحران در کشور هيچ تدابيري ندارد، بالاخره سرنوشت يک ملت در مخاطره است، تروريزم در وجود همسايه هاي شرير و در رأس پاکستان مي خواهد، اين ملت را خوار و خمير نمايد.
چهره هاي مزدور وبيگانه پرور در داخل نظام حقيقت را مي بينند، مگر وارونه جلوه مي دهند، کابينۀ موجود ودولت موجود عملاً با همين نظام وفادار نيستند.
سعيدي به ادامه گفت: از جمله 24 وزير کابينه،48 وزير مشاور وهفتادوسه معين، تنها خانواده شش تن آنان در کشور زنده گي مي کنند، خانواده هاي سايرين همه در بيرون از کشور اقامت دارند.
مسؤولان در ارگان هاي امنيتي که مسؤوليت تأمين امنيت کشور را دارند، خانواده هاي شان يا در لندن اند ويا هم در دبي ... فرزندان شان دراين خاک نيستند. کساني که بايد جلو گرگ را بگيرند، خود به جان اين مردم گرگ گشته اند.
آنچه را دولت آقاي کرزي در رابطه به فساد بيان مي دارد، دروغ و اغوايي بيش نيست، به گونۀ مثـال صديق چکري بايد وزير حج و واوقاف مي شد، او از پارلمان 50 رأي گرفت، چون آدم صادق نبود، آقاي کرزي همين آدم نادرست را معين ساخت و سرپرست وزارت حج مقرر کرد تا زمينۀ رشوت را براي او آماده نمايد. ديگر نادر آتش که هوانوردي را چور کرد، از سوي خانوادۀ همين آقاي کرزي مقرر شده بود عنايت الله قاسمي ميليون دالر را اختلاس کرد و ازهمين ميدان هوايي محترمانه به بيرون از کشور فرستاده شد و موارد ديگر.
بناءً همين حاکميت،همين ادارۀ موجود در اختلاس و رشوه يا مستقيماً شريک است ويا از آن حمايت مي کنند. احمد سعيدي در وجود چنين مشکلات باور ندارد که حکومت بيکار و بي مديريت حامد کرزي بعد از سال 2014 بقا بياورد. او قطعاً به سقوط حکومت بعد از سال 2014 معتقد است ودليل مي آورد:
1- دولت افغانستان يک اردوي سه صد هزار نفري وپوليس دوصدهزار نفري با يک کميت مشخص در امنيت ملي مي خواهد، درحـالي که بودجه داخلي افغانستان توان پرداخت حقوق وامتيازات آن را ندارد، بحران اقتصادي دامنگير اروپا و امريکاست، آنان نيز حاضر نيستند همچو اردويي را که بيشتر تنظيمي وقومي است تمويل نمايند. بودجه عادي دولت به گونه قسمي وبودجه انکشافي به صورت مجموعي از سوي جامعه جهاني تمويل مي شود، هرگاه حمايت کننده گان خارجي اين آقا نباشند آيا دولت کرزي بقا خواهد آورد.
2- دوصدويازده هزار افغان به نحوي از سوي انجوهاي خارجي تمويل مي شوند، هرگاه کار اين انجوها بعد از سال 2014 متوقف گردد، معاش وامتياز دوصدويازده هزار افغان از آن ها گرفته مي شود، درحـالي که دولت موجود توان جذب دوصدويازده هزار بيکار را ندارد.
3- دولت با نمايش هاي تبليغي وسياسي سالانه 30 تا 40 هزار نفر را شامل مؤسسات تحصيلات عـالي مي نمايد وبه ده ها دانشگاه و مؤسسات تحصيلي خصوصي اجازه فعاليت داده بعد از اين هر سال حداقل 20 هزار دانشجو فارغ مي شود.
درحـالي که خود دولت توان جذب آنان را ندارد و دخل و خرج دولت آقاي کرزي معلوم نيست، هيچ برنامه و پاليسي براي سياست داخلي وخارجي وجود ندارد، بالاخره همين نظام براي بقاي خود هيچ پلان ندارد. رياست جمهوري، وزارت خارجه و بالاخره دولت به صورت کل از سياست داخلي وخارجي چيزي نمي دانند و افغانستان درعمق سياست هاي خارجي جهان داخل نيست.
احمدسعيدي اضافه داشت: فساد اداري بيشتر از همه عمر حکومت آقاي کرزي را کوتاه ساخته است، آنچه را اين آقا به آدرس مبارزه با فساد اداري بيان مي دارد، دروغ است. او دريکي ازبيانيه هاي خود از فساد اداري در دستگاه دولت، دولتي که رهبري آن به دست خودش است انتقاد کرد، درعين زمان گفت(که به خارج نبريد، هرچه مي کنيد درداخل کنيد) درحقيقت آقاي کرزي مردم را به گرفتن رشوت تشويق کرد وبه گونۀ ديگر خودش فتواي رشوت و اختلاس را صادر نمود.
احمدسعيدي به صراحت گفت که اين نظام خيلي پوسيده است، برخي وزارتخانه ها بين رئيس جمهور ومعاونين او تقسيم است. تعدادي از وزارتخانه ها هم حق موروثي رهبران جهادي است. بناءً در حکومت آقاي کرزي صداقت، تحصيل، تعهد، وطن دوستي ارزش ندارد، پس از اين گونه نظام مي توان توقع بقا داشت؟
احمدسعيدي گفت که عامل بدبختي اين کشور، زمامداران اند، نه مردم. زمامداراني که بي عدالتي را رشد دادند، فساد را چاق ساختند، بر ملت پشت کردند، مردم را درقمار معامله گريي،قوم گرايي گذاشتند. بهتر است مردم به هر قيمتي که مي شود با اين زمامداران تصفيه حساب نمايند و آنان را دريک دادگاه ملي نه دراين دادگاه ميان تهي، محاکمه نمايند، دراين کشور وضع هم خوب خواهد شد و دنيا هم اعتماد خواهد کرد.

روایت سربستۀ دیگر از گرگستان فساد سالاری

به گزارش روزنامۀ آرمان ملی، يک قضيه اختلاس در يکى از بانک هاى کشور به هدايت يک مقام بلند پايه دولت حفظ گرديد. اخبارى وجود دارد که حکايه از حفظ قضيه يک اختلاس 38 ميليون دالرى در پشتنى بانک مى کند. گفته شده، 32 شرکت تجارتى هشتاد باب منزل را با اسناد جعل و تزوير در تضمين بانک پشتنى قرار داده و 38 ميليون دالر را از اين بانک به دست آورده اند.
به اساس تحقيقاتى که ازسوى مراجع معتبر منجمله لوى سارنوالى کشور صورت گرفته، سارنوالى شانزده باب از اين منازل را قابل فروش دانسته که پول حاصلۀ آن بايد تحويل بانک مى گرديد، مگر رياست قضاياى دولت فقط دو باب از اين منازل را به اعلان گذاشته و هيچ کدام را به فروش نرسانده تا پول پشتنى بانک حاصل شود.
گفته شده که کميسيون عالى مبارزه با فساد ادارى اين قضيه را تعقيب مى کرد، مگر به اساس هدايت يک مقام بلند پايه کشور، پروندۀ اين قضيه حفظ شده است.

فاطمه را اول خفه کرده وسپس بالایش آب جوش ریختند

خبرگزاری بست باستان
فاطمه 27 ساله را ابتدا با ریسمان خفه کرده و بعدن برای پنهان کردن جرم، بالایش آب جوش ریختند.
این مطلب را خلیل نرمگوی مسؤول بخش جراحی شفاخانۀ ولسوالی بغلان مرکزی به بست باستان بیان داشت.
وی گفت این خانم حوالی ساعت پنج صبح امروز در قریۀ درانیهای ولسوالی بغلان مرکزی از سوی خانواده اش به قتل رسیده است.
او افزود که صبح امروز اقارب فاطمه بنت راز محمد به آنان خبر دادند که فاطمه به اثر سوختگی ناشی از آب جوش کشته شده است.
داکتر نرمگوی می گوید زمانی که کارمندان صحی جسد فاطمه را دیدند، فهمیده شد که سوختگی آب جوش به حدی نبوده که سبب مرگش گردد .
او گفت علایم نشان می دهد که این خانم در ابتدا توسط ریسمان خفه شده و بعدن برای کتمان جرم بالای جسدش آب جوش ریختانده شده است .
رحیمه  ظریفی رییس امور زنان ولایت بغلان نیز این خبر را تأیید کرده و گفت که گمان می رود، دلیل این قتل خشونت های خانوادگی باشد  .
وی از افزایش سطح خشونتها در ولایت بغلان ابراز نگرانی کرد و خواهان تلاش های بیشتر دولت برای جلوگیری و پیگیرد جدی عاملان چنین رویدادها شد.
سمونوال کمین فرمانده پولیس ولسوالی بغلان مرکزی نیز می گوید که این حادثه حوالی ساعت پنج روز سه شنبه در روستای درانی های ولسوالی بغلان مرکزی به وقوع پیوسته است.
وی می گوید که شوهر فاطمه نخست او را با ریسمان خفه کرده و بعدن بالای جسدش آب جوش ریختانده است .
وی گفت در حال حاضر پولیس ولسوالی بغلان مرکزی شوهر این خانم را در پیوند به این رویداد بازداشت کرده است.
هر چند تا به حال علت وقوع این رویداد روشن نگردیده است، اما افزایش سطح خشونت ها علیه زنان در این ولایت سبب نگرانی فعالین حقوق زن و مردم این ولایت شده است .
گفتنی است که در تازه ترین رویدادهای خشونت علیه زنان در کشور، چند روز پیش در ولایت کندز یک شوهر زن خود را به خاطر به دنیا آوردن دختر، خفه کرده بود.

مشعل افغان - بغلان

اینبار سودابــه سرخیــل برهنه شد

تابــوشکنی زنان و دختــران ایرانی ادامــه دارد:
تابوشکنی زنان و دختران ایرانی ادامه دارد. پس از برهنه شدن علیا ماجده المهدی دختر مصری در راستای اعتراض به نابرابری جنسیتی علیه زنان در مصر و حجاب اجباری، برخی از زنان و دختران ایرانی از جمله فیروزه بذرافکن، زیبا ناوک و اخیرا گلشیفته فراهانی نیز در حرکتهایی نمادین و تابوشکنانه برهنه شدند. در همین راستا سودابه سرخیل دختر ایرانی پناهجوی ساکن نروژ هم عکسی نیمه برهنه از خود را در فیسبوک قرار داد.
وبلاگ نویسان مختلف حامی او این کار وی را در جهت «حمایت از علیا ماجده و فرهنگ آزادی بدن و جنبش برهنگی» اعلام کرده‌اند .سودابه در صفحه فیسبوک خود نوشته است:

«وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می‌شکند، یک زندگی به پایان می‌رسد. وقتی تخم مرغ به وسیله نیروئی از داخل می‌شکند، یک زندگی آغاز می‌شود. تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود!
بیایید اجازه ندهیم ما را از بیرون بشکنند وقتی که قدرت شکستن از داخل را داریم. شکستن تابوها آغاز زندگی دوباره است. آغاز بازگشت به انسانیت. ما را از خود بیگانه کرده اند. گویا فراموش کرده‌ایم حق زندگی داریم و انسان هستیم.»
وی در جای دیگری مینویسد:
«دین اسلام دین نابرابری هاست دینی که حتی قوی‌ترین منطق‌ها را از کار انداخته است. علم ریاضی می‌گوید که 1 به اضافه 1 می شود 2. اما اگر در اسلام زن یک واحد باشد و مرد یک واحد از جمع این 2 واحد هرگز 2 حاصل نخواهد شد. حاصل جمع می شود 1.5 یا شاید هم کمتر! و ما باید امروز به دنبال پس گرفتن همان نیمه‌ای باشیم که در اسلام و حکومت اسلامی پایمال شده است. زیرا ممکن است در آینده‌ای نه چندان دور همین حق ناچیز هم از زنان گرفته شود.»
آدرس وبلاگ سودابه سرخیل

ویدیوی جالب


چرا از تغییر نظام می ترسیم؟

نویسنده: عاصف حسینی
حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان روز اول ماه دلو در مراسم گشایش دومین سال پارلمان افغانستان گفت که از نظام ریاستی تا پای جان دفاع می کند و افغانستان آزمایشگاه نظام های سیاسی نیست. پرسش این است که چرا او از نظام پارلمانی می ترسد؟

افغانستان شاید تنها کشور جهان باشد که وقتی سخن از نظام پارلمانی یا فدرالیزم پیش می آید، بیدرنگ به "جدایی طلبی" و "تجزیه" تعبیر می شود. آیا این برداشت نتیجه عدم آگاهی ما از ویژگی های نظام های سیاسی است، یا این که یک باور سیاسی هدفمند پشت این واکنش جا دارد؟

نظام سیاسی جدید افغانستان ظاهرا بر اساس الگوی امریکایی طراحی شده است؛ با این تفاوت که در امریکا ساختار اداری فدرالی است؛ انتخابات حزبی برگزار می شود؛ و کنگرس وزن کافی برای تعادل سیاسی دارد.

در ایالات متحده امریکا هرچند که رییس جمهور کارگزار سیاست های داخلی و خارجی است، اما کنگرس آن که شامل مجلس نمایندگان و مجلس سنا می باشد، وزنه سنگینی برای ایجاد تعادل قدرت در این کشور به شمار می رود. در افغانستان اما، پارلمان از لحاظ ساختار و عملکرد فوق العاده ضعیف است؛ و حتا مشروعیت آن هر بار با برپایی "لویه جرگه" زیر سوال می رود. اما چرا پارلمان افغانستان ضعیف است؟

در واقع ضعف پارلمان افغانستان، به ویژه شورای نمایندگان آن ریشه در میکانیزم انتخابات این کشور دارد. انتخابات پارلمانی طوری طراحی شده است که هر "فرد" می تواند کاندیدای یک کرسی باشد؛ حتا اگر یک حزب افرادی را نامزد کند، آنان به عنوان افراد مستقل شناخته می شوند. به این معنا که در انتخابات آرای اضافی از یک فرد به فرد دیگر در درون یک حزب قابل انتقال نیست (آن چنان که در سیستم STV وجود دارد). این مسئله باعث نارسایی ها و خلاهایی این چنینی گردیده است:

-          تراکم آرا: به دلیل عدم انتقال آرای اضافه، رای در دست چند کاندیدای قدرتمند متراکم می شود. به عنوان مثال در انتخابات پارلمانی 2005 در کابل بیشترین آرا در دست سه نامزد یعنی یونس قانونی، محمد محقق و بشردوست متراکم شده بود که این توازن و تعادل رقابت انتخاباتی را بر هم زده بود.
-          نبود حد نصاب: از آنجایی که در این سیستم حد نصاب مشخص برای یک کرسی پارلمان وجود ندارد؛ هر کس که توانست به ترتیب بیشترین رای را داشته باشد، می تواند به پارلمان راه یابد. با توجه به تراکم آرا در دست چند نفر، شکاف بزرگی بین تعداد آرای نفر اول و آخر برنده انتخابات دیده می شود. به طور مثال در انتخابات سال 2005 محمد محقق با بیش از 50 هزار رای به پارلمان رفت، در حالی که فرد دیگری نیز توانست با 2 هزار رای در کابل که چند میلیون نفوس دارد، برنده شود. این مسئله مشروعیت نمایندگی این افراد را زیر سوال می برد.
-          ظرفیت فساد: به دلیل نبود سیستم حزبی، شمار زیادی به عنوان نامزد مستقل وارد کارزار انتخاباتی می شوند که این نکته باعث کاهش کیفیت نظارت بر انتخابات شده و  فضا برای تقلب مهیا می گردد. به عنوان مثال در انتخابات سال 2005 حدود 390 نفر در کابل کاندیدای پارلمان بودند که این شمار در سال 2010 حدود 600 نفر بود. این افراد باید حداقل به همین تعداد ناظرانی در حوزه شمارش آرا داشته باشند که غیر ممکن به نظر می رسد. در صورتی که اگر این 600 نفر نامزدان 30 حزب باشند، آن وقت هر حزب می تواند یک ناظر برای رای شماری بفرستد.
-          شفافیت و بازخواست: رقابت های انتخاباتی بین افراد در مناطق دوردست افغانستان غالبا خشونتبار بوده و غالبا آنانی که زورمند و مسلح هستند، رقیبان خود را به شیوه های مختلف حذف می کنند. اگر این فرد نماینده یکی از احزاب باشد، به راحتی قابل پیگرد می باشد و آن حزب می تواند مورد بازخواست مراجع ملی و بین المللی قرار بگیرد؛ در حالی که اگر این فرد مستقل باشد، به دشواری می توان بر او نظارت کرد و تقلب انتخاباتی او را مورد توجه قرار داد.

این موارد باعث می شوند که پارلمان افغانستان انسجام و همگرایی کافی و در نتیجه قدرت لازم برای برقراری تعادل در نظام سیاسی کشور را نداشته باشد. علاوه بر این، نمایندگان مستقل غالبا به جز مصونیتی که مقام آنها دارد، کدام پشتوانه قانونی دیگر ندارند؛ این نکته سبب می شود که این نمایندگان زیر فشارهای سیاسی غالبا از سوی حکومت انعطاف نشان دهند. سرانجام کار این می شود که یک سال پس از برگزاری انتخابات پارلمانی 2010 نمایندگانی عزل و نصب می شوند؛ چندین وزارتخانه بدون وزیر می ماند و می توان گفت پارلمان عملا در انجام وظیفه خودش ناکام بوده است.

از همه مهمتر، رییس جمهور در نظام ریاستی حرف نهایی را در قانونگذاری می زند، نه اعضای پارلمان. بر اساس ماده 94 قانون اساسی افغانستان، "قانون عبارت است از مصوبه هر دو مجلس شورای ملی که به توشیح رییس جمهور رسیده باشد". یعنی مصوبه پارلمان بدون تایید رییس جمهور به عنوان قانون شناخته نمی شود و در نتیجه تضمین اجرایی ندارد.
در همین ماده قانون اساسی همچنان آمده است "در صورتی که رییس جمهور با مصوبه شورای ملی موافقه نداشته باشد، می تواند آن را در ظرف پانزده روز از تاریخ تقدیم با ذکر دلایل به ولسی جرگه مسترد نماید".

رییس جمهور هرچند که رییس قوه مقننه نیست، با آن هم قدرت تاثیرگذاری فراوان بر پارلمان دارد و می تواند مصوبه دو شورای پارلمان را به عنوان قانون بپذیرد یا رد کند. در سوی دیگر، یک سوم اعضای مجلس سنا مستقیما توسط رییس جمهور انتخاب می شوند.

تفاوت دیگر نظام ریاستی افغانستان و امریکا این است که ایالات متحده هرچند که نظام ریاستی دارد، با آن هم نظام اداری آن فدرالی می باشد. یعنی دولت مرکزی امریکا متشکل از 50 دولت ایالتی است که والیان و ولسول های این ایالت ها مستقیما توسط مردم آن انتخاب می شوند. در حالی که در افغانستان رییس جمهور مستقیما والیان را نصب و عزل می کند.
به عبارت دیگر، رییس جمهور قدرت دارد تا در مقام های کلیدی همچون ریاست محکمه عالی، مقام ولایت، کمیسیون مستقل حقوق بشر و... دخل و تصرف داشته باشد. به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 مسوولان کمیسیون مستقل (!) انتخابات، مستقیما از سوی حامد کرزی معرفی شدند که سرانجام این افراد با نادیده گرفتن تقلب از سوی کرزی (بیش از دو میلیون رای)، وی را دوباره به عنوان رییس جمهور افغانستان معرفی کردند.

اما پرسش هنوز باقی است که چرا در تغییر نظام هراس وجود دارد؟
اولین نکته این که در نظام های دیگر، قدرت رییس جمهور کاهش می یابد و عملا قدرت بین نهادهای مختلف تقسیم می شود. نظام ریاستی استعداد زیادی برای تبدیل شدن به نظام های خودکامه را دارد. نظام های سیاسی رایج را بر اساس تقسیم قدرت و حیطه اختیارات رییس جمهور می توان این گونه ترسیم کرد:

-          سیستم پارلمانی: رییس جمهور نقش سمبولیک دارد و قدرت اجرایی در دست نخست وزیر است. (کشورهایی مانند آلمان، هند، پاکستان، پولند، ترکیه، یونان)
-          سیستم نیمه ریاستی: مخلوطی از سیستم پارلمانی و ریاستی که در آن رییس جمهور قدرت را با نخست وزیر از جناح مخالف شریک می سازد.
-          سیستم ریاستی: رییس دولت رییس حکومت یعنی قوه مجریه نیز می باشد.
-          سیستم تک حزبی: رییس جمهور رییس تنها حزب مقتدر کشور می باشد. این سیستم کم کم تبدیل به نظام ریاست جمهوری دیکتاتوری یا اصطلاحا ریاست جمهوری مادام العمر می گردد. (کشورهایی مانند چین، کوبا، کوریای شمالی، سوریه، ترکمنستان)

اما در افغانستان از آنجایی که نفوس این کشور معلوم نیست و هرگز هیچ سرشماری دقیقی صورت نگرفته است (تنها سرشماری ناقص حدود 30 سال پیش انجام شد)؛ و از آنجایی که روابط قدرت بر اساس نژاد تعیین می گردد، این باور رایج وجود دارد که "پشتون" ها اکثریت (قوم بزرگتر) هستند و بنابراین در چارچوب نظام ریاستی می توانند همواره بر افغانستان حکومت کنند.

حتا برای بقای این باور همواره تبلیغاتی در سال های اخیر انجام شده است مبنی بر این که "افغانستان یک کشور قبیله یی است" و قبیله نیاز به "سر" دارد. سری که باید مقتدر و یکه تاز باشد. این باور حتا به محافل سیاسی غرب هم کشانده شده است. اما آیا افغانستان واقعا یک کشور قبیله یی است؟ ساختار اجتماعی اقوام مختلف افغانستان گوناگون است؛ در بین ازبک ها، تاجیک ها، هزاره ها، بلوچ ها و دیگر اقوام روابط اجتماعی با توجه به جغرافیا، زبان، فرهنگ و اقتصاد شکل متفاوت دارد. هیچ گاه نمی توان یک اجتماع هزاره را اجتماع قبیله یی دانست.

با این همه، تغییر نظام مطلقا به ضرر کسانی است که به فکر حاکمیت بی قید و شرط، بر سرزمین افغانستان هستند. نظام پارلمانی و حتا شبه ریاستی مجال بیشتری بر گروه های مختلف قومی (با اصطلاح "اقلیت ها" موافق نیستم) افغانستان می دهد تا در ساختمان سیاسی این کشور شریک شوند.

در نظام پارلمانی احزاب مختلف که احتمالا پایگاه قومی دارند می توانند از طریق رقابت انتخاباتی سالم کرسی هایی را در پارلمان به دست آورند. بر اساس تعداد کرسی ها نخست وزیری و پست های کلیدی قوه مجریه تعیین می گردد. گاه گروه های کوچک می توانند بر مبنای یک هدف مشترک ائتلاف کنند و به یک پست کلیدی دست یابند. یعنی در حیطه عمل، ممکن می شود که روزی یک فرد از یک گروه قومی کوچکتر مانند "ترکمن" نخست وزیر شود؛ اما در نظام ریاستی کاملا بعید است.

در نظام پارلمانی، از آنجایی که قوه مجریه از درون قوه مقننه تشکیل می شود، رابطه تنگاتنگ بین دو نهاد وجود دارد که این می تواند سبب کارکرد دقیق و سریع دولت شود. یعنی کابینه می تواند از پارلمان بخواهد تا روند قانونگذاری را تسریع بخشد؛ و در سوی دیگر نمایندگان می توانند نخست وزیر و کابینه او را کاملا زیر نظارت داشته و بازخواست کنند.

در پایان این که باید یادآور شد که نظام پارلمانی در کشورهای منطقه نیز موفقانه بوده است. هند، پاکستان و اخیرا عراق مثال های خوبی بر این ادعا هستند. در عراق، نظام پارلمانی توانسته است به طور خوبی قدرت را بین گروه های مختلف قومی و مذهبی تقسیم کند.


۱۰ بهمن ۱۳۹۰

جدیدترین فتوای آیت‌الله خامنه‌ای: دست من را بوسیدن اشکال شرعی ندارد

رهبر مطلقه ایران در پاسخ به سوالی پیرامون «تملق و چاپلوسی» و با اشاره به دیدار خود با دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس؛ که در این دیدار عده‌ای از دانشجویان در صف‌های طویلی در انتظار دست‌بوسی خامنه‌ای بودند، گفته است که این حرکت «تملق نیست و و هرچه هست، صفاست».
پایگاه اطلاع‌رسانی انتخاب به نقل از هفته‌نامه‌ی «حیات» مطلبی را با عنوان «پرسش و پاسخ‌های شنیده نشده از خامنه‌ای» منتشر کرده که این یادداشت مربوط به دیدار خامنه‌ای با دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس در چند سال قبل است.
یکی از این پرسش‌ها که از خامنه‌ای پرسیده شده چنین است: «مستحضر هستید که تملق نماد بارز عدم هویت است و خودتان از معصوم شاهد آوردید که خداوند انسان را حر آفریده است. سوال این است که آیا صحنه‌های ناراحت‌کننده‌ی صف‌های طویل دست‌بوسی، تملق و حرکت به سمت عبد غیر شدن نیست؟ اگر چنین است چرا ممانعت نمی‌فرمایید؟»
و آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به این پرسش که به لحاظ جایگاه حقوقی و فقهی خامنه‌ای حکم فتوا را دارد گفته است که این اقدام، اشکال شرعی ندارد.
وی گفته است: «صف‌های طویلی که به آن‌ها اشاره کردید صف مردمی است که مایلند با رهبری از نزدیک ملاقات کنند و سخنی به او بگویند یا از او بشنوند. در این صحنه‌های پرشور تملق راهی ندارد و هرچه هست، صفا و محبت از دو سوست. اشک‌های شوق و لبخندهای محبت و غمگساری‌هایی که در این دیدارها هست در شمار نادرترین و زیباترین پدیده‌ها در باب پیوند میان مردم و مسئولان است.»
گفتنی است دیدارهای رهبری با مردمی که تحت عنوان دانشجو یا مردم انجام می‌شود؛ همواره محاسبه شده و با پیش‌بینی‌ها و دعوت‌های خاص انجام می‌گیرد.

قتل زن افغان 'به دلیل به‌دنیا آوردن سومین نوزاد دختر'

بی بی سی فارسی
زن افغان
مسئولان محلی در قندوز، در شمال شرق افغانستان می گویند که یک زن بیست و دو ساله، به دلیل بدنیا آوردن سومین نوزاد دختر، از سوی خانواده شوهرش به قتل رسیده است.
این حادثه در ولسوالی خان آباد، در قریه ای موسوم به "مافلی" اتفاق افتاده است.
مقامات محلی می گویند، مادر شوهر این زن از سوی پلیس بازداشت شده اما شوهر او که در قضیه کشته شدن همسرش دخیل است، فرار کرده است.
حبیب الله، فرمانده پلیس ولسوالی خان آباد می گوید که براساس بررسی های آنها، این زن به نام "ستوری" اول شکنجه شده و بعد "خفه" شده است.
گزارشها حاکیست که تولد سومین نوزاد دختر، خانواده ستوری را عصبانی کرده بود که می خواستند نوزاد پسر داشته باشند.
خبرنگاران از نزدیکان "ستوری" نقل کرده اند که بدنبال بدنیا آمدن نوزاد دختر، رفتار اعضای خانواده شوهرش نسبت به او تغییر کرده بود.
در افغانستان، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، داشتن فرزند پسر یک برتری پنداشته می شود.
این تازه ترین مورد قتل یک زن در افغانستان در پی خشونتهای خانوادگی است. نهادهای حقوق بشری، نسبت به گسترش خشونت خانوادگی در برابر زنان افغان نگران هستند.
اخیرا پلیس چندین عضو یک خانواده را در ولایت بغلان در شمال افغانستان بازداشت کرد که یک نوعروس به نام "سحرگل" را برای چندین ماه در خانه اش شکنجه کرده بودند.

تاریخ مختصر چادری!

اصولآ چادری لباس اسلامی شمرده نشده بلکه لباس مخصوص و مروج اهل هنود بود که در عصر امیر دوست محمد خان برای نخستین بار در مراد خانی کابل مروج ګردید. چنانچه یعقوب علی خان در جلد دوم پادشاهان متأخرین افغانستان مینویسد:
((سردار شریف خان پسر امیر دوست محمد خان زنی را در بازار بر خلاف رسم ناموس داری بدید که قدم میزند امر کرد که زن را در جوالی انداخته چوب زنند تا بمیرد))بعد از این کابلیان بقره یا چادری که قبلآ از انګلیسها سازماندهی ګردیده بود تحمیل ګردید.
مبرهن است که هنګامیکه انګلیسها بر افغانستان حمله نمودند در شهر کابل مقاومتها آغاز ګردید زنان و دختران کابل در جنګها و معرکه ها سهم فهال می ګرفتند و به مردان نان و آب و اسلحه میرسانیدند و به همین دلیل در ظرف یکروز ۸۰ زن مبارز کابل در دامنه کوه آسماي از سوی انګلیسها شهید ګردیدند.
در این هنګام زن ها با رو های باز غازیان را تشویق میکردند. انګلیسها برای جلوګیری از این تحریکات بدین تدبیر شدند تا زن ها را از مرد ها تجرید کنند و بدینګونه عوامل احساسات غازیان را از بین بردارند. و این تدبیر آن بود تا زنان چادری بسر میکردند. در زمان سلطنت امیر دوست محمد خان از سوی متعصبین و انګلیسها آرام آرام چادری بداخل شهر کابل و سایر شهر ها رخنه کرد و از سوی دولت وقت با شدت بر مردم تحمیل می ګردید.
امان الله خان در آغاز سلطنت خود امر کرد تا هندو زنان پارچه سیاهی در عقب چادری های شان بدوزند تا به این ګونه با زنان مسلمان فرق ګردند اما بعد ها امان الله خان این ((کیسه فساد)) را کاملآ از بین برد. و به زنان آزادی کامل عطا کرد.
بعدآ بچه سقو چادری را دوباره روی کار آورد و چادری به روی زنان تحمیل ګردید.
چادری اصلآ لباس مخصوص هندو زنان بخصوص چادری های برنګ زرد برای زنان و دستار های سرخرنګ و زرد برای مردان اهل هنود لباس اساسی بود که نشانه های از چادری های زرد رنګ هنوز نیز در بعضی مناطق پاکستان مشاهده میشود.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...