۱۳ بهمن ۱۳۹۰

درنگی بر روابط فعلی ایران و افغانستان


سپاه آنلاین: 
منابع اطلاعاتی سپاه آنلاین خبراز وارد کردن اسلحه  به خاک افغانستان توسط عمال حکومت اسلامی می دهند. این رفتار ضد قوانین بین المللی در جهت فروپاشی امنیت و صلح در منطقه و ایجاد بحران در کشور جنگ زده افغانستان سر زده است و قرار بر این است که محموله های نظامی به دست نیروهای داخلی افغانستان که وابسته به حکومت اسلامی ایران هستند برسد.سران حکومت اسلامی چاره فعلی نگرانی خود از جنگ احتمالی را فقط در مسلح کردن و قدرتمند سازی کشورهای آشفته و جنگ زده میبیند تا بتواند در موقع لزوم از سرمایه گذاری فعلی خود نهایت استفاده را در جهت سرکوب اغتشاشات داخلی و دفاع در مقابل دشمن برون مرزی بکند.
با زلزله هایی که در باب جنگ که سران حکومت را لرزاند این روزها شاهد دستورات و دید و بازدیدهای عجولانه ای هستیم . چند روز اخیر در حاشبه مرزی ایران وافغانستان دیدارهایی توسط واسطین نظا م حاکم بر ایران و سران گروهک های تروریستی فعال در خاک کشور همسایه انجام شده است. تحلیلگران سیاسی ما ادعا می کنند حکومت اسلامی ایران با تجهیز نیرو وآموزش آن ها در منطقه مرزی زاهک که از آموزش های نظامی ابتدایی نظیر جنگ های نامنظم، جنگ های تک نفره، تهیه بمب دستی و غیره  در آن داده  می شود نخواهد گذاشت که  افغانستان  رنگ آرامش به خود بگیرد.

 دلالیل ارائه شده کارشناسان  ما بر این نقطه نظر از این قرار است:

1.
با نا امن شدن کشور افغانستان و عدم ثبات این کشور، بدون اندک مدرکی داعی بر این می کنند که ارتش آمریکا ناکارآمد و ناموفق عمل کرده است.

2.
با استفاده از غفلت مردم کشور همسایه و حساسیت نسبت به ترورها و عملیات های انتحاری دسترسی و زیر نظر قرار دادن اردوگاه ها و پایگاه های نظامی آمریکائی سهل و آسان خواهد شد.

3 .
ایجاد نا امنی در جهت سهل الوصول کردن نیروهای نفوذی و راحتی تردد تیم های تروریستی از ایران به کشور همسایه و بالاعکس

4 .
به کارگیری تله های انفجاری  و بمب گذاری در مناطق شیعه نشین افغانستان وکشتار آنان و بروز اختلاف بین سنی و شیعه وایجاد درگیری بین آنان

5 .
گسترش عملیات های نظامی و انتحاری در پایتخت این کشور و زیر سوال بردن راس هرم قدرت  و بی کفایت نشان دادن نظام حاکم در افغانستان
درگذشته حکومت اسلامی ازفضای ایجاد شده با توجه به حضور نیروهای آمریکائی  سوءاستفاده کرده و با اغتشاش در این کشور زمینه ورود نیروهای آموزش دیده ومجهز به سلاح های ایرانی اعم از بمب دستی، اسلحه ، و...را به خاک کشور همسایه هموار می کرد. حتی در چند ماه اخیر تعدادی ایرانی با دستور مقامات ایرانی جهت خرابکاری  و انجام عملیات انتحاری وارد این کشور شده بودند که توسط پلیس این کشور دستگیر شدند. نظام حکومت اسلامی اخیرا تصمیم به تشدید این قبیل عملیات ها در افغانستان گرفته است  و تا چند روز دیگر شاهد عملیات های انتحاری وایجاد درگیری وبمب گذاری در این کشور از طرف عمال حکومت ایران خواهیم بود .  و این منصافانه نیست که منابع عظیم مالی میهن عزیزمان ایران را نظام حاکم و قاتل در راه از بین بردن مردم بیگناه و مظلوم کشورهای دیگر به کار گیرد حال آن که با این همه نعمت خدادادی که شامل حال کشورمان شده است می توانستیم خاک ایران را آباد کنیم و توجه جهانی را به خود جلب کنیم

همه جنگیدند؛ اما او کف دست تاریخ را خوانده بود

رزاق مامون
استاد عبدالعلی مزاری درتاریخ افغانستان، به ویژه درگسترۀ زیستی- تاریخی «هزاره»؛ نام خود را به سان سرقافلۀ منادیان داهیۀ عدالت طلبی درجغرافیا وتاریخ بی عدالتی درافغانستان حک کرده است. این حقیقتی است که مشخصاً از «قضاوت» های بیمارگونۀ نگرش های جنگی واقطابی، مستقل است. چه کسانی خوش باشند ویا کژاندیشی پیشه کنند؛ چنین حادثه یی درتاریخ افغانستان، یک باربرای همیشه اتفاق افتاده است.
مردی که عدالت را با زندگی ومرگ خود به تاریخ تعریف کرد؛ متفاوت از همتایان هم دورۀ خود، درپی رسیدن به اقتدار جمعی ازطریق تعمیل تئوری تقدم عدالت برقدرت روی صحنه آمد و با همان دیدگاه حضورفزیکی خود را از «صحنه» برچید تا راه را برای تسجیل یک فرهنگ نگرشی شفاف، باز کند. مزاری ازچماق مذهب برای رسیدن به عدالت بهره برداری نکرد. مذهب او، رفع عطش تاریخی و ایجاد فضای تنفس برای همدگرپذیری عاری ازمرزکشی های فلاکت باراستبدادی بود. برای او دراوج نگرانی سرنوشت، ازدست دادن «فرصتی پیش آمده» بس وحشتناک بود.  
ویژگی منحصربه فرد دیگر مزاری آن است که عدالت را برسیاست ترجیح می دادو هرگزاز سیاست به منظورتخریش اصول عدالت طلبی جمعی درافغانستان استفاده نکرد. او به نوبۀ خود، همراه با دیگررقبا وسکانداران سیاسی، درتوفانی ترین برهۀ تصادمات ناگزیرتاریخی فرازآمد. اما چیزی که درکلام اوموج می زد، درگفتاردیگران متجلی نگشته است. گاه اندیشیده ام که برای درک خونسردانۀ ژرفای موقعیت استاد مزاری، باید نخست نگاه انسانی داشت؛ بعد درموقعیت اجتماع «هزاره» ، تاریخ ومناسبات پرنوسان و نابرابر سیاسی واجتماعی را به بررسی گرفت وسپس جمع اندیشی سالم را  به کل افغانستان تعمیم داد. البته این نکات ، به گفتمان بزرگ درسطح عمومی نیازمند است.
علی العجاله برای اثبات عرایض خود، بریده هایی ازآخرین سخنرانی استاد مزاری را درین جا می آورم؛ که به نظرم باید با بصارت وجدانی به آن توجه کرد.
رزاق مأمون- سیزدهم دلو- 1390

آخرین سخنرانی ۲۰/۱۱/۱۳۷۳ 

مکان: کابل
در دوران عبدالرحمن ، وقتی مردم ما در مقابل این حکومت ظالم و جائر ایستادند ُ هفت سال جنگیدند . عبدالرحمن م تمام توطئه هایی را که بلد بود ، در این دوره علیه مردم ما به کار گرفت از تمام نقاط افغانستان لشکر جمع کرد و از همۀ اقوام به جنگ مردم ما فرستاد . شصت نفر از علمای اهل تسنن را جمع کرد و فتوی گرفت که این ها (هزاره ها) رافضی و کافر اند . اما این توطئه ها ، هیچکدام کارساز نشد ند تا این که آمدند و از بین مردم خاین تربیت کردند و آن ها را وادار نمودند که به مردم ما خیانت کنند ، این مسأله کار ساز شد چگونه کارساز شد ؟ یعنی که در اثر این خیانت شصت و دو درصد از مردم ما نابود شدند !
***
شما می بینید در یک کشوری که عبدالرحمن پرچمدار اسلام به حساب می آید و گفته می شود که نورستان را که قبلا کافرستان بود ُ عبدالرحمن مسلمان ساخت اما همین شخص شصت و دو فیصد مردم ما را از بین برد و از اینجا تا هند به عنوان غلام و کنیز به فروش رساند مالیات هنگفتی از این کنیز و غلام فروشی وارد خزانۀ دولت می شد که مقدار دقیق آن را کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر » نوشته کرده است.

بهر صورت ، بعد از آنکه شصت و دو فیصد مردم ما نابود شدند ، محرومیت و محکومیت مردم ما آغاز شد و از ان تاریخ تا حالا که بیش از صد سال میشود ، ما محروم بوده ایم در این جامعه تحقیر می شدیم هزاره بودن عیب بود ، شیعه بودن عیب بود . تعمد داشتند که ما را به مکتب ها اجازه ندهند و به کار و تجارت نگذارند . آنچه که در این جامعه امتیار به حساب می رفت ، ما از آن محروم بودیم در زمان شاه محمود خان رسمآ به وزارت فرهنگ مکتوب می نویسند که بچه های هزاره و شیعه را در حربی پوهنتون و سایر مکتب های که ارزش دارند ، نگیرند

شما این محرومیت را سپری کردید شما در این مملکت ، غیر از اینکه جوالی کشی کنید و بار پشت کنید دیگر ارزشی نداشتید کوچی ها وقتیکه در هزاره جات می امدند ، چای و پارچه و چیزهای دیگر شان را سر بام خانه میگذاشتند و میگفتند که پول اینها را من سال دیگر از همین جا میگیرم ! این را همه ء ما و شما دیدیم لمس کردیم
***
اما شما مردم که قبلا در مقابل افغان ها حرف زده نمی توانستید و یک نفر که از شهر و از طرف حکومت در منطقه ما امد ُ مردها پنهان می شدند و زن ها می گفتند که در این ابادی کس نیست ، وقتیکه انقلاب شروع شد ئ شخصا تصمیم گرفتید که وضع تان را تغیر بدهید ، خدا هم شما را یاری کرد و در ظرف سه ماه تمام مناطق هزاره جات ازاد شد در اینجا باز هم شاهد بودیم که چهار نفر خاینی که قبلا در حزب خلق و پرچم جذب شده بود ، اولین منطقه ء را که رفتند، خلع سلاح کردند و سلاح های شان را اوردند ، هزاره جات بود !

در حالیکه ما می دانیم هزاره جات سلاح نداشت سلاح مال افغان ها و سرحد آزاد و جاهای دیگر بود ووقتیکه خیل کوچی بر سر مردم ما می آمد یازده تیره حتی در گردن زن های شان هم آویزان بود تنها سلاحی که در میان ما مجاز بود «موش کش » و «دان پر» و «چره یی » بود و دیگر هیچ سلاحی جواز نداشت اما با این هم در حکومت مارکسستی هیچ کس حاضر نشد که برود افغان ها و کوچی ها را خلع سلاح کند ، ولی خاینین ما پیشگام شدند ، رفتند و هزاره جات را خلع سلاح کردند ! این کار را برای نیک نامی و خوش خدمتی شان کردند .

اما مردم ما باز هم با دست خالی ، با داس و قیچی و بیل توانستند که مناطق شان را در ظرف سه ماه آزاد کنند ، مسلمآ که این کار در تصمیم و اراده ء شما نهفته بود .

شما باید این نکته را به خاطر داشته باشید که در تاریخ بعد از محرومیت ها ورنج های زیاد ، فقط یک بار برای مردم شانس داده می شود که خود شان سرنوشت شان را تعین کنند و این شانس حالا برای شما داده شده است که نباید غفلت کنید شما مردم در این جا تحقیر می شدید ، توهین می شدید ، برای شما داستان های اهانت باری ساخته بودند . شما انقدر امین بودید که برای تمام صاحب منصبها خدمتگار باشید و در کنار خانم شان زنده گی کنید ُ دراین ها هیچ هراسی نداشتند که شما خیانت می کنید ، اما بر عکس شما اینقدر امین بودید که در این مملکت از بین شما یک کاتب مقرر شود ! در این جا شما امید نبودید منفور بودید،ولی برای نفر خدمتی امین بودید ! شما این دوران را سپری کردید .

از آنجایی که ، در داخل افغانستان محکومیت داشتیم و محروم بودیم ، طبیعی بود که در خارج هم محرومیت داشتیم و هویت ما برای کسی شناخته شده نبود . در چهارده سال جهاد که هفتاد ملیارد دالر برای افغانستان مصرف شد ، باز کسی برای ما یک دالر کمک نکرد .

شاید خیلی ها از مردم ما فکر کنند که شاید رهبران و مسئولین ما نخواسته اند که کمک های دنیا را بیاورند و در هزاره جات سرازیر کنند ، یعنیاینها با کمک خارجی مخالفت کردند در حالیکه واقعیت چنین نبود و ما محکومیت داشتیم و این محکومیت برای ما محکومیت تاریخی بود ، در چهارده سال جهاد برای افغانستان هفتاد ملیارد دالر مصرف شد و اکثریت قاطع ان هم در پاکستان مصرف شد یعنی از بهای خون این مردم در آنجاها خانه ساخته شد ، اما برای مردم ما یک دالر همی نرسید !

از نگاه طبیعی هم وقتی که نگاه کنیم ، سرزمین های که در افغانستان ارزش داشتند ، زراعت می شدند و مال ما بودند ، در دوران عبدالرحمن برای کوچی ها داده شده بودند . باقی حصص هزاره جات را هم عبدالرحمن فرمان داده بود که بروید و بگیرید آنها بخاطر سردی و دیگر مشکلاتش قبول نکرده و از این خاطر مانده است بعدآ یک مقدار علف که در بعضی جا ها بود ، کوچی ها را دادند که این علف ها را هم مال هزاره جات حق ندارد بچرد ، باید مال دیگران بچرد . بعد از این چهارده سال جهاد تنها چیزی که برای مردم ما رسیده همین است که کوچی از سر شان کم شده است دیگر در کشت و شبدر و رشقه ء شان مال کوچی نمی چرد ، بلکه خود شان می توانند از حاصل آن برای گاو و مال خود استفاده کنند .
***
ما هیچگاهی طرفدار جنگ نیستیم و از اول نهم نبودیم از اول اینها در پیشاور دولت تشکیل دادند و گفتند که گب شیعه ها و هزاره ها را بعدآ میزنیم ماآنوقت در این طرف پل چرخی ، در ریاست هفت موقعیت داشتیم ، اگر ما میخواستیم جنگ کنیم ، همانجا صبغت الله مجددی را وارد شدن نمیگذاشتیم . ولی ما این کار را نکردیم و از هیمن حکومتی که ما را شریک نکرده بود و گفته بود حرف این ها را بعدآ میزنیم ، امیدم استقبال هم کردیم و وارد مذاکره شدیم با صبغت الله به توافق رسیدیم و این توافق هنوز اعلان نشده بود که اتحاد سیاف جنگ را علیه ما شروع کرد .

حالا هم ما طرفدار جنگ نیستیم ، با طلبه هم که آمده اند طرفدار جنگ نبودیم و نیستیم ، ولی برای مردم خود حقوق میخواهیم هرکس بیاید و این حق مسلم مردم ما را که در تصمیم گیری مملکت شریک باشند و یک چهارم سهم داشته باشند ، احترام بگذارد ، عاشق قیافه ء هیچ کسی نیستیم با ایشان مذاکره میکنیم و مسایل را حل میکنیم (تکبیر حضار)

بر این اساس ما نزد طلبه ها نفر فرستاده ایم که مذاکره کنیم از اینطرف اقای ربانی هم پیش من نفر فرستاده بود که طلبه ها همه را تهدید می کنند ، اختلافات خود را کنار بگذاریم ، دفاع مشترک کنیم ، ما گفتیم حرف نداریم . حالا هم برای شما میگویم که شما دو چیز را مد نظر بگیرید : یکی توجه به خدا داشته باشید که خدا از همه قویتر است و هیچکس در مقابل قدرت او نیست . این یک مسآله است و دیگر هم اینکه پیر ، جوان ، مرد ، زن ، کوچک ،وبزرگ متوجه باشید که کسی در میان شما خیانت نکند . اگر احیانآ خاینی می آید و خلاف منافع شما تبلیغ می کند ، وحشت وتشویش ایجاد می کند ، باید دستگیر کنید و بیاورید که جزا بدهیم

شما باید بدانید که اگر به این دو مسآله توجه نکنید یک بار دیگر تاریخ تکرار می شود و باز اگر از این شانس گذشت و محروم شدیم صد سال دیگر ضرورت دارد که شما باز به این موقعیت برسید این را متوجه باشید .

من در اینجا میگویم که من هیچ منافعی غیر از منافع شما مردم ندارم . اگر من میخواستم که روی منافع شخصی خود فکر کنم ، در این دو سال و هشت ماه هم در کنار شما نمی نشستم (تکبیر مردم )

و این را برای شما اطمینان میدهم که کمک و یاری از خداست و ما به این خاطر پرگویی نمی کنیم ، به امید شما و رحمت الهی ، از خدا هیچ وقت نخواسته ام که من بدون شما ، به جایی بروم تا جان خود را نجات دهم و شما را در معرکه تنها بگذارم ، نه ، این را از خدا نخواسته ام (تکبیر مردم) خواسته ام که در کنار شما ، خونم اینجا بریزد و در بین شما کشته شوم (تکبیر مردم) و خارج از کنار شما ،زنده کی برایم هیچ ارزشی ندارد ..

و شما مطمئین باشید که ما در این جا در کنار شما هستیم و از خداخواسته ایم که در زندگی خود حقوق شما را هم از همه بگیریم و از خدا میخواهم که آن روز که حقوق شما را گرفتیم برای ما توفیق شهادت را بدهد که در بین شما به شهادت برسیم (تکبیر مردم)

بازگشت خمینی به تهران دریک نمایش کاغذی

دیروز درتهران ودیگرشهرهای ایران، یک نمایش بت برستی مشاهده شد.
به گزارش پیک نت، بازگشت خمینی درسه وسه سال پیش، با عکس ومقوا بازآفرینی شد.
در چارچوب به لجن کشیدن و دگرگون جلوه دادن هرآنچه که بعنوان آرشیو انقلاب در ذهن مردم است، روز گذشته صحنه سازی بازگشت آیت الله خمینی به ایران را به نمایش گذاشتند. آقای خمینی تکه مقوائی است که بر دوش آن عبائی انداخته اند و پس از پائین آمدن از هواپیما سان و رژه نظامی می بیند (زمینه سازی توجیه حرکات نظامی آقای خامنه ای) و سپس به خانه ای می رود و می نشیند که همه اطرافیانش باند احمدی نژاد و مصباح یزدی و حجتیه اند. در دوران بی لیاقتی علی خامنه ای، همه چیز نابود شد، حتی صحنه های انقلاب. نمایش فیلم های انقلاب ممنوع شد زیرا جنبش سبز را تداعی می کرد، آقای خمینی دردامن حجتیه پائین آمد زیرا در فیلم اصلی آنها که با آقای خمینی از هواپیما پیاده شدند همه یا ترور شدند و یا اعدام و یا قتل زنجیره ای، سران جبهه ملی وقت یا همزمان با آقای خمینی به ایران آمدند (مرحوم فروهر) و یا در فرودگاه به استقبال او رفتند. در صف آنها که از آقای خمینی استقبال کردند، آیت الله طالقانی قرار داشت. از روز اشکارتر است که نمایش آن صحنه های واقعی دیگر برای حکومتی که با کودتا بر سر کار است و آخرین میخ ها را بر تابوت آن انقلاب می کوبد صلاح نیست. حکومت افتاده دست آن گروه که در اساس با انقلاب مخالف بودند (مصباح یزدی) و یا آن را جا بجائی قدرت از دست شاه و درباریان به روحانیون مرتجع و عاشق ثروت و همچنین تجار بزرگ بازار بودندجا میزنند. نباید آخرین نشانه های آن انقلاب را از ذهن مردم پاک کنند؟ نخست وزیر انقلاب را حصر خانگی کنند، بنیانگذار بنیاد شهیدش را حصر خانگی و....؟

از انقلاب یک "ماکت" باقی مانده است و این نشد مگر زیر چتر قدرت طلبی، جاه طلبی و ضعف و ترس آقای خامنه ای! به آن بادی که در نماز جمعه به گلو می اندازد و رجز خوانی هائی که می کند کسی توجه ندارد، مردم به نتیجه دوران رهبری او کار دارند و این نتیجه همان است که در برابرشان است.

پولیس در بازداشت عاملان خشونت با زنان ناکام بوده است




 آرمان ملی
کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان بخاطر آنچه عدم بازداشت عاملان اصلی خشونت با زنان خوانده، به شدت ابراز نگرانی کرده است. اما وزارت امور داخلۀ افغانستان می گوید، نیروهای پولیس ملی کشور در بخش گرفتاری افراد دخیل در قضایای خشونت با زنان دست آورد های زیاد داشته اند. کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان نهاد های مسؤول را در جهت بازداشت عاملان اصلی خشونت با زنان ناکام می داند.
به گفتۀ این کميسيون، نیروهای امنیتی بخاطر گرفتاری افراد دخیل در شکنجۀ زنان افغان، تا حال اقدام جدی نکرده اند.
هما سلطانی هماهنگ کنندۀ حقوق زنان در کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان ديروز در صحبت با رادیو آزادی نگرانی اش را به سبب چیزی که عدم بازداشت عاملان شکنجۀ زنان از سوی نیروهای امنیتی خواند، ابراز کرد و چنین گفت:
سحر گل مورد خشونت فامیلی قرار گرفته بود و خانم های دیگر مانند سحر زیاد هستند اما عاملین چنین قضایا گرفتار نشده اند یعنی شوهر سحر گل هنوز هم فراری است و نیروهای امنیتی در بازداشت وی تا هنوز ناکام بوده اند.
ستوری بیست و دو ساله بخاطر به دنیا آوردن یک نوزاد دختر به تازه گی در ولایت قندز به قتل رسیده است.
در همين حـال، وزارت امور داخله می گوید که در دو ماه اخیر شماری از افرادی که قصد خشونت با زنان را داشتند، بازداشت شده اند و کوشش های این وزارت برای گرفتارى عاملان خشونت علیه زنان همچنان ادامه دارد.

74 كشته و 300 زخمی در پی درگیری میان هواداران دو تیم فوتبال در مصر


در جريان درگيری طرفداران دو تيم فوتبال "الاهلی قاهره" و " المصری" در شهر "بور سعيد" مصر دست کم 74 نفر کشته و نزدیک به 300 نفر زخمی شدند.

به گزارش تلویزیون العربیه ، این درگیری شب گذشته میان طرفداران این دو تیم ، توسط هوادران تیم " المصری" بورسعید آغاز گردید و سپس به خیابان های این شهر کشیده شد، و 74 نفر کشته بر جای نهاد.
العربیه نت- دبی
طرفداران تیم " المصری" پس از پیروزی 3 بر یک به نفع تیم آنها به زمین فوتبال ریختند و با بطری، سنگ و مواد آتش بازی به طرفداران تيم الاهلی حمله کردند.

سرلشکر حسین طنطاوی رئیس شورای نظامی مصر در پی این درگیری دستور داد دو هواپیما جهت انتقال بازیکنان و تماشاگران تیم الاهلی به قاهره ، به بور سعید فرستاده شوند .

شورای فرماندهی نظامی مصر همچنین از امروز پنجشنبه 1-2-2012 به مدت سه روز در این کشور عزای عمومی اعلام کرد.

طارق هشام رزنامه نگار مصری اوضاع در شهر بور سعید را به "جنگ های خیابانی" تشبیه کرد که به گفته وی در آن عده ای به شکستن مغازه ها و تخریب املاک عمومی می پردازند.

در همین حال كامل ابو علی رئیس باشگاه " المصری " بورسعید و اعضای هیئت مدیره این باشگاه استعفای خود را اعلام کردند.

ظاهرا هیچ یک از بازیکنان تیم " الاهلی قاهره" در این درگیری صدمه ای ندیده اند، اما هنوز تعداد دقیق قربانیان هوادار این تیم مشخص نشده است.

برخی تحلیگران مصری پس از حوادث دیروز خواستار به تعلیق درآوردن لیگ باشگاه های این کشور شدند و می گویند که در چنین شرایطی ادامه مسابقات فوتبال ، خطرناک خواهد بود.

۱۲ بهمن ۱۳۹۰

هفت خوان دلهره و ترس؛ کودکان افغان در راه اروپا

عکس: آرشیو - یک کودک آواره در یک مرکز نگهداری در مرز ترکیه و یونان

 دویچه وله
فقط در سال 2010 بیش از 1000 پسر خردسال افغان در آلمان درخواست پناهندگی دادند. مهرنوش انتظاری، خبرنگار رادیو صدای آلمان با دو نوجوان 17 ساله ملاقات کرده است که چنین سرنوشتی را انتخاب کرده اند.
عمر روزهای پر خطر سفرش به اروپا را این گونه قصه می کند: "تا رسیدن به آتن در یونان 28 ساعت در روی آب بودیم. 25 نفر در درون یک قایق بودیم. قایق پلاستیکی بود. یک کشتی خود قاچاقبر در پیش رو بود. ریسمانی انداخته بود و ما را کش می کرد. وقتی که پولیس او را پیش کرد، ریسمانی را که درکشتی اش بود، قیچی کرد و خودش فرار کرد. ما در بین آب ماندیم. کشتی همانطور یک بغله یک بغله دربین آب تکان می خورد".
این لحظات وحشتناک را شاید فقط بتوان در فلم ها شاهد بود. عمر سفرش را از افغانستان آغاز کرد تا به اروپا برسد. او اروپا را سرزمین آرزوهایش می دانست. او می گوید: "کشتی چپه نشد؛ اما  از زندگی بیزار شدیم. کشتی ما از آب پرمی شد، می گرفتیم آبش را خالی می کردیم. اصلاً حال به حال ما نمانده بود. وضعیت ما خراب شده بود. بالاخره پس از 28 ساعت به یک خشکه رسیدیم. یک شب و یک روز در آنجا بودیم، از آنجا بعداً به آتن آمدیم".
کودکان افغان برای رسیدن به اروپا با دشواری های فراوانی روبرو می شوند. برخی از آن ها که با قایق سفر می کنند، هرگز به خشکی نمی رسند.
عمر خوشبخت بود که زنده ماند. قریب دو ماه پیش او به آلمان رسید. او شرح حالش را به زبان دری، بیان می کند و هنوز فرصت آن را نیافته است که تجاربش را به زبان آلمانی اظهار دارد.
هزاران افغان مانند عمر سالانه این راه طولانی و خطرناک را می پیمایند. در بین این افغان ها کودکان و نوجوانان بسیاری هستند که هر یک برای جستجوی زندگی نو به سوی اروپا حرکت می کنند.
علی دیگر نوجوان افغان هم دلیل سفرش را این گونه می گوید: "پدر بزرگم زمینی خریده بود. این زمین دعوایی شد. آنها می خواستند این زمین را از ما بگیرند. به خاطر همین یک بار با پدر من دعوا کردند، زدندش؛ یک پایش را معیوب کردند. یک برادر من بر سر همین زمین کشته شد. یک بچه عمه من هم کشته شد. خویشاوندان پدرم بسیار پولدار بودند، ما دیگر نمی توانستیم آنجا زندگی کنیم".
خانواده علی از ترس قتل و خونریزی بیشتر، او و یک پسر مامایش را برای پناهندگی به خارج فرستادند. آنها باید به کشور دنمارک می رفتند که یک برادر پسر مامایش در آنجا است. علی در آغاز سفرش به ایران رفت و آنجا کاکایش یک قاچاقبر انسان را پیدا کرد تا او را به اروپا انتقال بدهد.
عکس: آرشیو - شماری از پناهجویانی که از خطر غرق شدن نجات یافته اند.
عمر نیز به خاطر جنگ و دشمنی های مرگبار بین قریه آنها و قریه همجوار تن به مهاجرت داده است. او در آغاز به ایران رفت و در آنجا در یک ساختمان مشغول به کار شد. او پس از 18 ماه به استانبول ترکیه رفت و بعد یک قاچاقبر او را به یونان برد.
عمر درباره وضعیت زندگی مهاجران افغان در یونان این گونه می گوید: "یک ماه در آتن بودم. البته داخل قوطی های آشغال دانی خواب می شدم . در آتن افغان ها خیلی زیادند. به حساب من بیشتر از پنج تا شش هزار افغان آنجا هستند. همه آواره و بیچاره هستند. پول خود را به قاچاقبرها داده اند".
بیرند میسوویچ، عضو سازمان حقوق بشری موسوم به "حمایت از پناهجویان"  تصدیق می کند که "اوضاع برای نابالغان در یونان به صورت خاص فاجعه بار است". اکثرا این نوجوانان با سالمندان یکجا زندانی می گردند. شرایط به دور از تصور است. سلول های زندان چنان کوچکند که کس تکان خورده نمی تواند .این سرنوشتی است که علی از آن نجات یافته است. علی می گوید: "ما تقریباً یک ماه در یونان ماندیم. بعد از آن قاچاقبر ما را در یک کامیون یخچالی انداخت. پانزده یا بیست نفر بودیم که تقریبا دو شبانه روز ما داخل ماشین یخچالی قرار داشتیم. خیلی یخ بود. آمدیم ایتالیا. در ایتالیا اگر پانزده بیست دقیقه بعدتر دروازه را باز می کردند، همه ما مرده بودیم".

علی بعد ازیک اقامت کوتاه در ایتالیا و فرانسه به آلمان رفت. این درست سه ماه پیش بود. حالا وی در شمال آلمان، در یک ساختمان که برای کمک به نوجوانان است، زندگی می کند. اتاق او نزدیک به اتاق عمر است. بر دیوارهای اتاق او پوسترهای خوانندگان و هنرپیشگان نصب شده است و بربالای میزش یک فهرست الفبا به آلمانی و فارسی دری وجود دارد. پنج کارشناس تعلیم و تربیت از آنها و نه تن دیگر مواظبت می کنند. این مربیان برای آنها آموزش آلمانی و امکانات ورزشی را فراهم ساخته و جهت معلوم شدن سرنوشت پناهندگی شان با یک وکیل مدافع ارتباط می گیرند.
البته درهمه آلمان این مسائل به خوبی سازماندهی نشده اند. اندکی پیش در ایالت بایرن، در جنوب آلمان 60 نوجوان خردسال افغان به دلیل این که مکان زندگی شان یک سرباز خانه کهنه بود و شرایط بهداشتی آن خوب نبود، دست به اعتصاب غذا زدند. علاوه بر این، زبان آلمانی را به آنها نمی آموختند و همچنان درخواست پناهندگی شان از قرار معلوم به طور جدی دنبال نمی شد.
کودکان آواره افغان در ایران آرزوهای علی و عمر برای یک آینده بهتر پیوسته صورت مشخص تری به خود می گیرند و یکی از دیگری بلند پروازانه تر می باشد. عمر می گوید: "من در آینده می خواهم یک عکاس بسیار خوب شوم. در پهلویش می خواهم یک زندگی خوب و خوش با خانواده ما  داشته باشم".
علی هم آرزوهایش را این گونه بیان می کند: "چیزی که من می خواهم این است که یک زندگی آرام داشته باشم. می خواهم درس بخوانم".
آیا رویاهای این دو نوجوان افغان امکان به حقیقت پیوستن دارند؟ در این مورد، نخست از همه یک دادگاه آلمانی است که تعیین تکلیف می کند.
مهر نوش انتظاری / رسول رحیم
ویراستار: عاصف حسینی

در گزارش محرمانه ناتو: آی اس آی مستقیماً طالبان را تغذیه میکند!

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، یافته های ناتو در مورد طالبان حاکی از کمک مستقیم پاکستان به این گروه مخالف حکومت افغانستان است.

سازمان ناتو در گزارشی گفته است که طالبان در افغانستان از کمک مستقیم سازمان های امنیتی و ستخباراتی پاکستان برخوردار می شوند و حمایت از مخالفین حکومت در افغانستان نیز رو به افزایش بوده است.

این گزارش براساس اطلاعات کسب شده از 27 هزار فقره بازجویی از بیش از 4 هزار تن از افراد طالبان، شبکه القاعده و سایر گروههای خارجی حاضر در جنگ افغانستان که به اسارت ناتو در آمده بودند تهیه شده و مدعی است که طالبان همچنان با اعتماد به نفس کامل به مقابله با نیروهای ناتو و دولت افغانستان ادامه میدهد و از حمایت گسترده میان مردم کشور نیز برخوردار است.

تهیه کنندگان گزارش محرمانه ناتو گفته اند که منابع دولتی پاکستان از محل استقرار رهبران ارشد طالبان به خوبی آگاهند.

به گفته تحلیلگران، برای نیروهای بین المللی درگیر در مقابله با طالبان و دولت افغانستان چنین گزارشی ناخوشایند و نگران کننده است.

این گزارش در حالی منتشر شده که دولت پاکستان همواره هر گونه اتهام حمایت و همکاری با طالبان و سایر گروههای مخالف حکومت افغانستان را به شدت تکذیب کرده است.

نتیجه گیری ناتو در مورد ارتباط تشکیلات امنیتی این کشور با طالبان تنها می تواند، سوء ظن مقامات افغانستان و برخی کشورهای درگیر در جنگ با طالبان در مورد نیات پاکستان را شدت بخشد.

آی اس آی، مهمترین تشکیلات استخباراتی پاکستان است که هدف از فعالیت خود را حفظ امنیت ملی پاکستان اعلام می کند اما به گفته برخی منابع غربی، این سازمان از همکاری و حتی حمایت از گروه های تندرو نیز رویگردان نبوده است.

گزارش اخیر ناتو در مورد وضعیت گروه طالبان برای نخستین بار جزئیات روابط بین آی اس آی و طالبان را آشکار می سازد.تهیه کنندگان این گزارش گفته اند که بهره برداری پاکستان از رهبران ارشد طالبان همچنان و بدون وقفه ادامه دارد.

این گزارش در عین حال حاکی از عمق و ادامه حمایت از طالبان در میان مردم افغانستان است و از کاهش چنین حمایتی از طالبان در این گزارش نشانه ای دیده نمی شود.

در نتیجه گیری این گزارش آمده است که در سال گذشته، علاقه به پیوستن به حامیان طالبان در میان افغانستانی ها حتی برخی اعضای حکومت افغانستان به شکلی کم سابقه رو به افزایش بوده است. شهروندان غیرنظامی افغانستان غالبا مدیریت طالبان را به مدیریت حکومت افغانستان ترجیح می دهند که دلیل آن نیز معمولا فساد در میان ماموران حکومتی است.

در هر صورت گزارش محرمانه ناتو در مورد حمایت مستقیم پاکستان از طالبان در حالی منتشر می شود که حنا ربانی، وزیر امور خارجه پاکستان امروز وارد کابل شد و احتمال دارد این سفر به کاهش تنشهای بوجود امده میان افغانستان و پاکستان بیانجامد.

سرقت با صلاحیت در اندخوی

در معرفی شهر اندخوی قابل یادآوری است که بندر آقگینه در ولسوالی های چهارگانه اندخوی از نظر عواید ، موقعیت جغرافیایی و سیاسی به صفت یکی از دروازه های عمده و ستون فقرات اقتصادی و پیوند خارجی کشور است.
سرمایه هنگفت ملی و بین المللی از این شریان حساس عبور میکند. مضاف برآن صنعت قالین ، پوست قره قل ، نباتات طبی و زراعت و مالداری و سایر کسبه کاری و معدن نمکسار چشمه عواید اسعاری کشور نیز می باشد.
از اینکه اندخوی یک شهر روشنفکری است طی 11 سال اخیر در محدوده قانون حرکت کرد. مگر این کم توجهی مرکز و بقایای شر و فساد دوران حاکمیت جناب پوهنیار صاحب خیرالله انوش ولسوال وقت اندخوی فعلا والی ولایت سمنگان بوده که مردم اندخوی را در 11حمل 1390 مجبوربه تظاهرات گسترده ده هزار نفري وادار ساخت.
با وجود مخالفت و انزجار شدید مردم اندخوی بقایای شبکه در حال ظلم و استبداد به مردم خود اند.

همانطوريكه بمطالعه فيسبوك جناب " پوهنيار خيرالله انوش " به حيرت افتادم كه فيسبوك بدون هيچگونه مطلب اجتماعي سياسي پر از تصاوير هنرمندان سينمايي و الفاظ غير اخلاقي است. گويا هنوزهم اخلاق شان اصلاح نشده است.
همچنان به قول مراجعين در بررسی قضاياي وارده به شعبات حقوق و مقام محکمه ابتداییه اندخوی ضبط صوتی و تصویری را مدرک اثباتیه حق نمیشناسند. این عمل در ذات خود انکار علم و تخنیک عصر و زمان منجمله تلیفون و کامپیوتر و اینترنیت است. در حاليكه بر اساس آن بانکهای جهان تبادل پولی خود را انجام میدهد و این محکمه هنوز در عصر حجر باقیست.
مدارک اثباتیه مورد اعتماد شان اسناد کاغذی است که در صورت جعل اوراق، کریمینال تخنیک هم ندارند. شاید از وجود آن بی خبر هم باشند. کوشیده اند که مردم در ارایه دلایل محدود بمانند تا محکمه محترم به لزوم دید خود فیصله صادر کند.

چنانچه اخیرا در محله بیشکینت اندخوی دو موتر شتابزده در حال سبقت به عقب موترسایکل دوپشته سوار تصادم کرده زن سوار موترسایکل به قتل میرسد ولی بنا به حکم محکمه محترم شهراندخوی شوهر مقتول شش ماه زندان و دريور موتر تصادم معاف شناخته میشود.

همچنان کدام یک شهروند اندخویی چهره مشهور جناب محمد نبی پیژند آمر جنایی فعلي شهر اندخوی را در کد خبری 26014 این شبکه محترم به معرفی گذاشته بود. اما مقامات عالی دولت نظر شهروندان اندخوی راچندان مداراعتبار قرار نداد ولی سرقت مافیایی و رشوت در موجودیت این هم رديف سارقین هنوز ادامه یافت.
باند مافيايي دوران جناب خيرالله انوش تحت اداره نبي پيژند پول عازمين حج را در جنگلزار بين اندخوي دولت آباد فارياب به غارت بردند و قتل هاي زنجيره اي كه هنوز اثري از حضور طالبان نبود در موجوديت اين باند صورت گرفته از نظر فرد فرد اندخوي پوشيده نيست.
حتي بعضي از محكومين 20 ساله اين قتل ها در يك سال آزاد شدند. مگر هيچ فرد اندخوي از ترس جان خود جنايات بقاياي اين باند را به تنهايي افشا كرده نميتواند تا اينكه مقامات عالي گلم شانرا جمع كند يا روزي به طوفان مردمي سردچار شوند كه در آنصورت دولت نيز از نظر مردم مقصر شناخته خواهد شد.

حدود شش بجه صبح صادق مورخ جهارم دلو 1390 دکان صرافی محترم محمد علی در قلب شهر اندخوی به سرقت رفت.
آیا شکستاندن قفل دكان سر و صدا ندارد؟ حمل صیف چهل سیره به موتر زمانبر نیست؟ ازدحام کم از کم پنج شش نفر سارق در فرصت خلاء شهر کسی را مشکوک نمیسازد؟ پوسته موظف در فاصله 100 متری چیزی را احساس نمیکند؟
قرار شایعات موتر سراچه حامل صیف با عقب باز در فضای نظارت پوسته عبور میکند کسی شک بر نمیشود؟ قراول محل با دهن پلستر و با دست باز و پای باز تا رسیدن موظفین امنیتی سر و صدا نمیکند چرا؟ درین شب جناب محمد نبی پیژند آمر جنایی شهر اندخوی نوکریوال بوده اما با ترک وظیفه محوله به خانه خود رفته بود چه تضمینی وجوددارد که این جناب در خانه خود استراحت بود یا مصروف کدام کار مهم ؟
اگر درین سرقت بزرگ اشخاص بلد دکان دست هم داشته باشد فضای مساعدو مطمين این سرقت باصلاحیت اندخوی هر شنونده را مشکوک میسازد. تا آخرين دقيقه كه اين مطلب را مرتب دارم ساعت30 : 8بامداد 9 دلو 1390 است هنوز اثري از كشف اين جرم تثبيت نيست و شايد مجرمين در غرق نيشه كيف صفا دارند گويا بگيرش كه نگيردت.

بنابر تجارب قبلي ، هر فرد اندخوي با اطمنان باند دست پرورده جناب نبي پيژند را مسول اين سرقت بزرگ ميدانند.
قرار معلوم مورخ 5 دلو 1390 در حدود 50 نفر دکانداران شهر اندخوی به شمول صرافان شوک زده به رسم اعتراض به حضور جناب سلطان سنجر ولسوال شهر اندخوی رفته این سرقت آشکار در حضور مسولین امنیتی را فضای قانون جنگل دانستند.
مورد سوال قرار دادند که آیا قوماندانی امنیه شهر اندخوی قابلیت تامین امنیت و اداره را دارد یا طور دسته جمعی از حکومت اشخاص کارآمد را تقاضا کنیم ؟ ولسوال اندخوی در برابر خشم بزرگان باشکیبایی کامل به آرامش دعوت کرده اطمنان خاطر داد که امنیت دکان شماو مال شما را دولت تضمین میکند. از اینکه جناب سلطان سنجر ولسوال اندخوی در نزد اکثریت قاطبه ملت های ساکن محل مورد احترام است سخنان شانرا اعتماد کردند.
همچنان از صحبت های دقیق قوماندان امنیه جدیدالتقرر شهراندخوی در خفا ابراز رضاییت کرده تاسف نمودند که افراد ناقابل جنایی چنین یک قوماندان متجرب را هم بد نام میسازد. اما مدیر امنیت شهر اندخوی یک کارمند خود را به جلسه مردمی فرستاده نه تنها در پیشگاه مردم حاضر نبود بلکه در بخش امنیت کارکرد محسوس جامعه را نیز ندارند.
گزارش جریان مجلس اعتراضیه بزرکان به قول یک سرشناس قومی تحریر یافت نواقص و توضیحات بیشتر آنرا خوانندگان عزیز ارایه خواهند کرد.
همانطوریکه در هرگونه شرایط سیاسی هم نمیشود زندگی را متوقف ساخت ، هدف ازین نوشته فارغ از غرض سیاسی و شخصی بلکه صرفا به مرام اصلاح اداری و ترحم به حق بشر نگارش یافت ، عدالت نیست که با تباهی صدها نفر شکم یک فاسد سیر شود. مردم اندخوی در تقاضای حق قانونی خود با مقامها مصلحت نمیکند بلکه مقامها را مزدور خود میشناسد.
چنانچه تظاهرات غافلگیرانه 11حمل 1390 مردم اندخوی شاهد مدعای ماست چون این مبارزه سیاسی نیست که به قانون اساسی محک زده شود یعنی غافلگیرانه قیام و تقاضای حقوق خواهد کرد. آیا این حالت مقامات عالی را انگیزه جدید نمیدهد؟
درست است که جناب محمد علی صراف باصدها نفر داد و گرفت صدها دوست و آشنا و هزارها شناسا دارد و اگر جناب آمرصاحب جنایی شهر اندخوي بخواهد این جنایت حتمی کشف و مجازات میشود" الله اعلم" مگر آینده این شهر را چه تصور کنیم؟ تلاشهاي قوماندان امنيه جديد شهر اندخوي اميدواركننده است اما با چه كسي؟

پیشنهاد میکنم مقامات محترم مافوق رقابت اشغال کرسی های محل را تا ایجاد فضای مصون کنار گذاشته از کادر بلد محل با قلب پاک و دست پاک جهت تسریع کشف و جلوگیری جرایم بیشتر استحصال خدمت فرمایند!
اندخوی از نظر موقعیت جغرافیایی و بندری حایز اهمیت درجه دوم کشور بوده انارشیسم بموجب فساد وقتل هاي زنجيره اي در چنين يك شهر بندري تاحدي تحدید حیات سیاسی کشور است فلهذا رشوتخور و باند مافيا باید بی درنگ مجازات شود!
شرابخوری و فساد اخلاقی جامعه موجبات هرج ومرج و غفلت وطنپرستی است وظیفه ایمانی و وجدانی هر مامور و افراد محل است در جلوگیری آن همیاری فرمایند چون راحت جامعه راحت خودشان نیز است!

امیدوارم تبادل نظر بنده زیر ذره بین خوانندگان محترم قرار گرفته مارا رهنمایی و رهبری سالم فرمایند تا قطره قطره دریا شود !

بااحترام: تاش خواجه فاريابي

۱۱ بهمن ۱۳۹۰

بحران سخت وترسناکی در پیش است/ مقامات، خانواده های شان را به خارج می فرستند

احمدسعيدي کارشناس مسايل سياسي يکي از آناني است که آئينۀ افغانستان را درسال هاي بعد از 2014 مکدر وغبار آلود مي بيند. او درگفت وگو با روزنامه آرمان ملی هشدار مي دهد، هرگاه مردم در محور يک انديشۀ ملي که به آن وفاق ملي نام مي دهند جمع نشوند، ديگر افغانستان را بايد غرق در خود ديد و تنها بايد نسبت به سرنوشت آن انگشت گرفت و تأسف خورد.
آقاي سعيدي به آرمان ملي گفت: سقوط حکومت طالبان و تحولات بعد از آن براي افغان ها توأم با اميدواري بود، مگر اين اميدواري ها دير دوام نکرد وحـالا مردم مأيوس و ديگر اعتماد به آينده و آناني که چرخ سياست را در دست دارند ندارند، زيرا مردم به اين باور بودند که در حمايت و کمک جامعه جهاني ديگر محدوديت ها وحساسيت هاي گذشته تکرار نخواهد شد، مگر امروز مردم با عکس آن مواجه اند و اميدها سرچپه شده است.
اين که افغانستان در ده سال گذشته آنهم درچتر حمايت قواي بين المللي مؤفق به اين نشد تا مسير تحول، امنيت و انکشاف را بپيمايد: آقاي سعيدي مي گويد:
عدم شناخت دقيق جامعۀ جهاني از وضعيت اجتماعي، سياسي و جغرافيايي افغانستان واين که رهبري افغانستان به دست يک مديريت ضعيف، ناکارآمد وناتوان افتاد واين اداره نتوانست خود را با انکشافات جهاني همگام سازد، اعتماد کشور هاي بيروني را حاصل کرده نتوانست ودر کسب اعتماد ملي نيز کوتاه آمد.
همۀ اين عوامل دست به دست هم داده و افغانستان را در منجلاب سياست فرو برد، از طرف ديگر باور بيهوده وبي مورد را که حکومت افغانستان نسبت به پاکستان داشت وپاکستاني ها با استفاده از چهره هاي بسيار محکم که در داخل نظام موجود داشتند و دارند به حکومتداران افغان وحمايت کننده گان بين المللي شان مي گفتند: طالبان نابود شده وديگر وجود ندارند و دولت خوش باور افغانستان هم هيچگاهي پي نبرد که در آن طرف خط ديورند کمپ ها ايجاد شده، مخالفانش تربيه وتجهيز مي شوند و فردا براي سقوط نظام آماده مي گيردند. با اين باور وخوشبيني هاي طفلانه دولت افغانستان و با اين اعتماد بدون قيد وشرط امريکايي ها نسبت به دولت پاکستان، طالب به يک نيرو وبالاخره به يک عامل بي ثباتي جهاني مبدل شد.
افغانستان دچار يک بحران جدي است، بحران امنيت، بحران اداره، بحران اقتصاد و بالاخره بحران اعتماد، همۀ اين ها حلقوم مردم غريب وبي خبر ما را مي فشرد، مردم رنج مي برند، مگر دولت آقاي کرزي به عنوان يک دولت جهت مهار نمودن بحران در کشور هيچ تدابيري ندارد، بالاخره سرنوشت يک ملت در مخاطره است، تروريزم در وجود همسايه هاي شرير و در رأس پاکستان مي خواهد، اين ملت را خوار و خمير نمايد.
چهره هاي مزدور وبيگانه پرور در داخل نظام حقيقت را مي بينند، مگر وارونه جلوه مي دهند، کابينۀ موجود ودولت موجود عملاً با همين نظام وفادار نيستند.
سعيدي به ادامه گفت: از جمله 24 وزير کابينه،48 وزير مشاور وهفتادوسه معين، تنها خانواده شش تن آنان در کشور زنده گي مي کنند، خانواده هاي سايرين همه در بيرون از کشور اقامت دارند.
مسؤولان در ارگان هاي امنيتي که مسؤوليت تأمين امنيت کشور را دارند، خانواده هاي شان يا در لندن اند ويا هم در دبي ... فرزندان شان دراين خاک نيستند. کساني که بايد جلو گرگ را بگيرند، خود به جان اين مردم گرگ گشته اند.
آنچه را دولت آقاي کرزي در رابطه به فساد بيان مي دارد، دروغ و اغوايي بيش نيست، به گونۀ مثـال صديق چکري بايد وزير حج و واوقاف مي شد، او از پارلمان 50 رأي گرفت، چون آدم صادق نبود، آقاي کرزي همين آدم نادرست را معين ساخت و سرپرست وزارت حج مقرر کرد تا زمينۀ رشوت را براي او آماده نمايد. ديگر نادر آتش که هوانوردي را چور کرد، از سوي خانوادۀ همين آقاي کرزي مقرر شده بود عنايت الله قاسمي ميليون دالر را اختلاس کرد و ازهمين ميدان هوايي محترمانه به بيرون از کشور فرستاده شد و موارد ديگر.
بناءً همين حاکميت،همين ادارۀ موجود در اختلاس و رشوه يا مستقيماً شريک است ويا از آن حمايت مي کنند. احمد سعيدي در وجود چنين مشکلات باور ندارد که حکومت بيکار و بي مديريت حامد کرزي بعد از سال 2014 بقا بياورد. او قطعاً به سقوط حکومت بعد از سال 2014 معتقد است ودليل مي آورد:
1- دولت افغانستان يک اردوي سه صد هزار نفري وپوليس دوصدهزار نفري با يک کميت مشخص در امنيت ملي مي خواهد، درحـالي که بودجه داخلي افغانستان توان پرداخت حقوق وامتيازات آن را ندارد، بحران اقتصادي دامنگير اروپا و امريکاست، آنان نيز حاضر نيستند همچو اردويي را که بيشتر تنظيمي وقومي است تمويل نمايند. بودجه عادي دولت به گونه قسمي وبودجه انکشافي به صورت مجموعي از سوي جامعه جهاني تمويل مي شود، هرگاه حمايت کننده گان خارجي اين آقا نباشند آيا دولت کرزي بقا خواهد آورد.
2- دوصدويازده هزار افغان به نحوي از سوي انجوهاي خارجي تمويل مي شوند، هرگاه کار اين انجوها بعد از سال 2014 متوقف گردد، معاش وامتياز دوصدويازده هزار افغان از آن ها گرفته مي شود، درحـالي که دولت موجود توان جذب دوصدويازده هزار بيکار را ندارد.
3- دولت با نمايش هاي تبليغي وسياسي سالانه 30 تا 40 هزار نفر را شامل مؤسسات تحصيلات عـالي مي نمايد وبه ده ها دانشگاه و مؤسسات تحصيلي خصوصي اجازه فعاليت داده بعد از اين هر سال حداقل 20 هزار دانشجو فارغ مي شود.
درحـالي که خود دولت توان جذب آنان را ندارد و دخل و خرج دولت آقاي کرزي معلوم نيست، هيچ برنامه و پاليسي براي سياست داخلي وخارجي وجود ندارد، بالاخره همين نظام براي بقاي خود هيچ پلان ندارد. رياست جمهوري، وزارت خارجه و بالاخره دولت به صورت کل از سياست داخلي وخارجي چيزي نمي دانند و افغانستان درعمق سياست هاي خارجي جهان داخل نيست.
احمدسعيدي اضافه داشت: فساد اداري بيشتر از همه عمر حکومت آقاي کرزي را کوتاه ساخته است، آنچه را اين آقا به آدرس مبارزه با فساد اداري بيان مي دارد، دروغ است. او دريکي ازبيانيه هاي خود از فساد اداري در دستگاه دولت، دولتي که رهبري آن به دست خودش است انتقاد کرد، درعين زمان گفت(که به خارج نبريد، هرچه مي کنيد درداخل کنيد) درحقيقت آقاي کرزي مردم را به گرفتن رشوت تشويق کرد وبه گونۀ ديگر خودش فتواي رشوت و اختلاس را صادر نمود.
احمدسعيدي به صراحت گفت که اين نظام خيلي پوسيده است، برخي وزارتخانه ها بين رئيس جمهور ومعاونين او تقسيم است. تعدادي از وزارتخانه ها هم حق موروثي رهبران جهادي است. بناءً در حکومت آقاي کرزي صداقت، تحصيل، تعهد، وطن دوستي ارزش ندارد، پس از اين گونه نظام مي توان توقع بقا داشت؟
احمدسعيدي گفت که عامل بدبختي اين کشور، زمامداران اند، نه مردم. زمامداراني که بي عدالتي را رشد دادند، فساد را چاق ساختند، بر ملت پشت کردند، مردم را درقمار معامله گريي،قوم گرايي گذاشتند. بهتر است مردم به هر قيمتي که مي شود با اين زمامداران تصفيه حساب نمايند و آنان را دريک دادگاه ملي نه دراين دادگاه ميان تهي، محاکمه نمايند، دراين کشور وضع هم خوب خواهد شد و دنيا هم اعتماد خواهد کرد.

روایت سربستۀ دیگر از گرگستان فساد سالاری

به گزارش روزنامۀ آرمان ملی، يک قضيه اختلاس در يکى از بانک هاى کشور به هدايت يک مقام بلند پايه دولت حفظ گرديد. اخبارى وجود دارد که حکايه از حفظ قضيه يک اختلاس 38 ميليون دالرى در پشتنى بانک مى کند. گفته شده، 32 شرکت تجارتى هشتاد باب منزل را با اسناد جعل و تزوير در تضمين بانک پشتنى قرار داده و 38 ميليون دالر را از اين بانک به دست آورده اند.
به اساس تحقيقاتى که ازسوى مراجع معتبر منجمله لوى سارنوالى کشور صورت گرفته، سارنوالى شانزده باب از اين منازل را قابل فروش دانسته که پول حاصلۀ آن بايد تحويل بانک مى گرديد، مگر رياست قضاياى دولت فقط دو باب از اين منازل را به اعلان گذاشته و هيچ کدام را به فروش نرسانده تا پول پشتنى بانک حاصل شود.
گفته شده که کميسيون عالى مبارزه با فساد ادارى اين قضيه را تعقيب مى کرد، مگر به اساس هدايت يک مقام بلند پايه کشور، پروندۀ اين قضيه حفظ شده است.

فاطمه را اول خفه کرده وسپس بالایش آب جوش ریختند

خبرگزاری بست باستان
فاطمه 27 ساله را ابتدا با ریسمان خفه کرده و بعدن برای پنهان کردن جرم، بالایش آب جوش ریختند.
این مطلب را خلیل نرمگوی مسؤول بخش جراحی شفاخانۀ ولسوالی بغلان مرکزی به بست باستان بیان داشت.
وی گفت این خانم حوالی ساعت پنج صبح امروز در قریۀ درانیهای ولسوالی بغلان مرکزی از سوی خانواده اش به قتل رسیده است.
او افزود که صبح امروز اقارب فاطمه بنت راز محمد به آنان خبر دادند که فاطمه به اثر سوختگی ناشی از آب جوش کشته شده است.
داکتر نرمگوی می گوید زمانی که کارمندان صحی جسد فاطمه را دیدند، فهمیده شد که سوختگی آب جوش به حدی نبوده که سبب مرگش گردد .
او گفت علایم نشان می دهد که این خانم در ابتدا توسط ریسمان خفه شده و بعدن برای کتمان جرم بالای جسدش آب جوش ریختانده شده است .
رحیمه  ظریفی رییس امور زنان ولایت بغلان نیز این خبر را تأیید کرده و گفت که گمان می رود، دلیل این قتل خشونت های خانوادگی باشد  .
وی از افزایش سطح خشونتها در ولایت بغلان ابراز نگرانی کرد و خواهان تلاش های بیشتر دولت برای جلوگیری و پیگیرد جدی عاملان چنین رویدادها شد.
سمونوال کمین فرمانده پولیس ولسوالی بغلان مرکزی نیز می گوید که این حادثه حوالی ساعت پنج روز سه شنبه در روستای درانی های ولسوالی بغلان مرکزی به وقوع پیوسته است.
وی می گوید که شوهر فاطمه نخست او را با ریسمان خفه کرده و بعدن بالای جسدش آب جوش ریختانده است .
وی گفت در حال حاضر پولیس ولسوالی بغلان مرکزی شوهر این خانم را در پیوند به این رویداد بازداشت کرده است.
هر چند تا به حال علت وقوع این رویداد روشن نگردیده است، اما افزایش سطح خشونت ها علیه زنان در این ولایت سبب نگرانی فعالین حقوق زن و مردم این ولایت شده است .
گفتنی است که در تازه ترین رویدادهای خشونت علیه زنان در کشور، چند روز پیش در ولایت کندز یک شوهر زن خود را به خاطر به دنیا آوردن دختر، خفه کرده بود.

مشعل افغان - بغلان

اینبار سودابــه سرخیــل برهنه شد

تابــوشکنی زنان و دختــران ایرانی ادامــه دارد:
تابوشکنی زنان و دختران ایرانی ادامه دارد. پس از برهنه شدن علیا ماجده المهدی دختر مصری در راستای اعتراض به نابرابری جنسیتی علیه زنان در مصر و حجاب اجباری، برخی از زنان و دختران ایرانی از جمله فیروزه بذرافکن، زیبا ناوک و اخیرا گلشیفته فراهانی نیز در حرکتهایی نمادین و تابوشکنانه برهنه شدند. در همین راستا سودابه سرخیل دختر ایرانی پناهجوی ساکن نروژ هم عکسی نیمه برهنه از خود را در فیسبوک قرار داد.
وبلاگ نویسان مختلف حامی او این کار وی را در جهت «حمایت از علیا ماجده و فرهنگ آزادی بدن و جنبش برهنگی» اعلام کرده‌اند .سودابه در صفحه فیسبوک خود نوشته است:

«وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می‌شکند، یک زندگی به پایان می‌رسد. وقتی تخم مرغ به وسیله نیروئی از داخل می‌شکند، یک زندگی آغاز می‌شود. تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود!
بیایید اجازه ندهیم ما را از بیرون بشکنند وقتی که قدرت شکستن از داخل را داریم. شکستن تابوها آغاز زندگی دوباره است. آغاز بازگشت به انسانیت. ما را از خود بیگانه کرده اند. گویا فراموش کرده‌ایم حق زندگی داریم و انسان هستیم.»
وی در جای دیگری مینویسد:
«دین اسلام دین نابرابری هاست دینی که حتی قوی‌ترین منطق‌ها را از کار انداخته است. علم ریاضی می‌گوید که 1 به اضافه 1 می شود 2. اما اگر در اسلام زن یک واحد باشد و مرد یک واحد از جمع این 2 واحد هرگز 2 حاصل نخواهد شد. حاصل جمع می شود 1.5 یا شاید هم کمتر! و ما باید امروز به دنبال پس گرفتن همان نیمه‌ای باشیم که در اسلام و حکومت اسلامی پایمال شده است. زیرا ممکن است در آینده‌ای نه چندان دور همین حق ناچیز هم از زنان گرفته شود.»
آدرس وبلاگ سودابه سرخیل

ویدیوی جالب


چرا از تغییر نظام می ترسیم؟

نویسنده: عاصف حسینی
حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان روز اول ماه دلو در مراسم گشایش دومین سال پارلمان افغانستان گفت که از نظام ریاستی تا پای جان دفاع می کند و افغانستان آزمایشگاه نظام های سیاسی نیست. پرسش این است که چرا او از نظام پارلمانی می ترسد؟

افغانستان شاید تنها کشور جهان باشد که وقتی سخن از نظام پارلمانی یا فدرالیزم پیش می آید، بیدرنگ به "جدایی طلبی" و "تجزیه" تعبیر می شود. آیا این برداشت نتیجه عدم آگاهی ما از ویژگی های نظام های سیاسی است، یا این که یک باور سیاسی هدفمند پشت این واکنش جا دارد؟

نظام سیاسی جدید افغانستان ظاهرا بر اساس الگوی امریکایی طراحی شده است؛ با این تفاوت که در امریکا ساختار اداری فدرالی است؛ انتخابات حزبی برگزار می شود؛ و کنگرس وزن کافی برای تعادل سیاسی دارد.

در ایالات متحده امریکا هرچند که رییس جمهور کارگزار سیاست های داخلی و خارجی است، اما کنگرس آن که شامل مجلس نمایندگان و مجلس سنا می باشد، وزنه سنگینی برای ایجاد تعادل قدرت در این کشور به شمار می رود. در افغانستان اما، پارلمان از لحاظ ساختار و عملکرد فوق العاده ضعیف است؛ و حتا مشروعیت آن هر بار با برپایی "لویه جرگه" زیر سوال می رود. اما چرا پارلمان افغانستان ضعیف است؟

در واقع ضعف پارلمان افغانستان، به ویژه شورای نمایندگان آن ریشه در میکانیزم انتخابات این کشور دارد. انتخابات پارلمانی طوری طراحی شده است که هر "فرد" می تواند کاندیدای یک کرسی باشد؛ حتا اگر یک حزب افرادی را نامزد کند، آنان به عنوان افراد مستقل شناخته می شوند. به این معنا که در انتخابات آرای اضافی از یک فرد به فرد دیگر در درون یک حزب قابل انتقال نیست (آن چنان که در سیستم STV وجود دارد). این مسئله باعث نارسایی ها و خلاهایی این چنینی گردیده است:

-          تراکم آرا: به دلیل عدم انتقال آرای اضافه، رای در دست چند کاندیدای قدرتمند متراکم می شود. به عنوان مثال در انتخابات پارلمانی 2005 در کابل بیشترین آرا در دست سه نامزد یعنی یونس قانونی، محمد محقق و بشردوست متراکم شده بود که این توازن و تعادل رقابت انتخاباتی را بر هم زده بود.
-          نبود حد نصاب: از آنجایی که در این سیستم حد نصاب مشخص برای یک کرسی پارلمان وجود ندارد؛ هر کس که توانست به ترتیب بیشترین رای را داشته باشد، می تواند به پارلمان راه یابد. با توجه به تراکم آرا در دست چند نفر، شکاف بزرگی بین تعداد آرای نفر اول و آخر برنده انتخابات دیده می شود. به طور مثال در انتخابات سال 2005 محمد محقق با بیش از 50 هزار رای به پارلمان رفت، در حالی که فرد دیگری نیز توانست با 2 هزار رای در کابل که چند میلیون نفوس دارد، برنده شود. این مسئله مشروعیت نمایندگی این افراد را زیر سوال می برد.
-          ظرفیت فساد: به دلیل نبود سیستم حزبی، شمار زیادی به عنوان نامزد مستقل وارد کارزار انتخاباتی می شوند که این نکته باعث کاهش کیفیت نظارت بر انتخابات شده و  فضا برای تقلب مهیا می گردد. به عنوان مثال در انتخابات سال 2005 حدود 390 نفر در کابل کاندیدای پارلمان بودند که این شمار در سال 2010 حدود 600 نفر بود. این افراد باید حداقل به همین تعداد ناظرانی در حوزه شمارش آرا داشته باشند که غیر ممکن به نظر می رسد. در صورتی که اگر این 600 نفر نامزدان 30 حزب باشند، آن وقت هر حزب می تواند یک ناظر برای رای شماری بفرستد.
-          شفافیت و بازخواست: رقابت های انتخاباتی بین افراد در مناطق دوردست افغانستان غالبا خشونتبار بوده و غالبا آنانی که زورمند و مسلح هستند، رقیبان خود را به شیوه های مختلف حذف می کنند. اگر این فرد نماینده یکی از احزاب باشد، به راحتی قابل پیگرد می باشد و آن حزب می تواند مورد بازخواست مراجع ملی و بین المللی قرار بگیرد؛ در حالی که اگر این فرد مستقل باشد، به دشواری می توان بر او نظارت کرد و تقلب انتخاباتی او را مورد توجه قرار داد.

این موارد باعث می شوند که پارلمان افغانستان انسجام و همگرایی کافی و در نتیجه قدرت لازم برای برقراری تعادل در نظام سیاسی کشور را نداشته باشد. علاوه بر این، نمایندگان مستقل غالبا به جز مصونیتی که مقام آنها دارد، کدام پشتوانه قانونی دیگر ندارند؛ این نکته سبب می شود که این نمایندگان زیر فشارهای سیاسی غالبا از سوی حکومت انعطاف نشان دهند. سرانجام کار این می شود که یک سال پس از برگزاری انتخابات پارلمانی 2010 نمایندگانی عزل و نصب می شوند؛ چندین وزارتخانه بدون وزیر می ماند و می توان گفت پارلمان عملا در انجام وظیفه خودش ناکام بوده است.

از همه مهمتر، رییس جمهور در نظام ریاستی حرف نهایی را در قانونگذاری می زند، نه اعضای پارلمان. بر اساس ماده 94 قانون اساسی افغانستان، "قانون عبارت است از مصوبه هر دو مجلس شورای ملی که به توشیح رییس جمهور رسیده باشد". یعنی مصوبه پارلمان بدون تایید رییس جمهور به عنوان قانون شناخته نمی شود و در نتیجه تضمین اجرایی ندارد.
در همین ماده قانون اساسی همچنان آمده است "در صورتی که رییس جمهور با مصوبه شورای ملی موافقه نداشته باشد، می تواند آن را در ظرف پانزده روز از تاریخ تقدیم با ذکر دلایل به ولسی جرگه مسترد نماید".

رییس جمهور هرچند که رییس قوه مقننه نیست، با آن هم قدرت تاثیرگذاری فراوان بر پارلمان دارد و می تواند مصوبه دو شورای پارلمان را به عنوان قانون بپذیرد یا رد کند. در سوی دیگر، یک سوم اعضای مجلس سنا مستقیما توسط رییس جمهور انتخاب می شوند.

تفاوت دیگر نظام ریاستی افغانستان و امریکا این است که ایالات متحده هرچند که نظام ریاستی دارد، با آن هم نظام اداری آن فدرالی می باشد. یعنی دولت مرکزی امریکا متشکل از 50 دولت ایالتی است که والیان و ولسول های این ایالت ها مستقیما توسط مردم آن انتخاب می شوند. در حالی که در افغانستان رییس جمهور مستقیما والیان را نصب و عزل می کند.
به عبارت دیگر، رییس جمهور قدرت دارد تا در مقام های کلیدی همچون ریاست محکمه عالی، مقام ولایت، کمیسیون مستقل حقوق بشر و... دخل و تصرف داشته باشد. به عنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 مسوولان کمیسیون مستقل (!) انتخابات، مستقیما از سوی حامد کرزی معرفی شدند که سرانجام این افراد با نادیده گرفتن تقلب از سوی کرزی (بیش از دو میلیون رای)، وی را دوباره به عنوان رییس جمهور افغانستان معرفی کردند.

اما پرسش هنوز باقی است که چرا در تغییر نظام هراس وجود دارد؟
اولین نکته این که در نظام های دیگر، قدرت رییس جمهور کاهش می یابد و عملا قدرت بین نهادهای مختلف تقسیم می شود. نظام ریاستی استعداد زیادی برای تبدیل شدن به نظام های خودکامه را دارد. نظام های سیاسی رایج را بر اساس تقسیم قدرت و حیطه اختیارات رییس جمهور می توان این گونه ترسیم کرد:

-          سیستم پارلمانی: رییس جمهور نقش سمبولیک دارد و قدرت اجرایی در دست نخست وزیر است. (کشورهایی مانند آلمان، هند، پاکستان، پولند، ترکیه، یونان)
-          سیستم نیمه ریاستی: مخلوطی از سیستم پارلمانی و ریاستی که در آن رییس جمهور قدرت را با نخست وزیر از جناح مخالف شریک می سازد.
-          سیستم ریاستی: رییس دولت رییس حکومت یعنی قوه مجریه نیز می باشد.
-          سیستم تک حزبی: رییس جمهور رییس تنها حزب مقتدر کشور می باشد. این سیستم کم کم تبدیل به نظام ریاست جمهوری دیکتاتوری یا اصطلاحا ریاست جمهوری مادام العمر می گردد. (کشورهایی مانند چین، کوبا، کوریای شمالی، سوریه، ترکمنستان)

اما در افغانستان از آنجایی که نفوس این کشور معلوم نیست و هرگز هیچ سرشماری دقیقی صورت نگرفته است (تنها سرشماری ناقص حدود 30 سال پیش انجام شد)؛ و از آنجایی که روابط قدرت بر اساس نژاد تعیین می گردد، این باور رایج وجود دارد که "پشتون" ها اکثریت (قوم بزرگتر) هستند و بنابراین در چارچوب نظام ریاستی می توانند همواره بر افغانستان حکومت کنند.

حتا برای بقای این باور همواره تبلیغاتی در سال های اخیر انجام شده است مبنی بر این که "افغانستان یک کشور قبیله یی است" و قبیله نیاز به "سر" دارد. سری که باید مقتدر و یکه تاز باشد. این باور حتا به محافل سیاسی غرب هم کشانده شده است. اما آیا افغانستان واقعا یک کشور قبیله یی است؟ ساختار اجتماعی اقوام مختلف افغانستان گوناگون است؛ در بین ازبک ها، تاجیک ها، هزاره ها، بلوچ ها و دیگر اقوام روابط اجتماعی با توجه به جغرافیا، زبان، فرهنگ و اقتصاد شکل متفاوت دارد. هیچ گاه نمی توان یک اجتماع هزاره را اجتماع قبیله یی دانست.

با این همه، تغییر نظام مطلقا به ضرر کسانی است که به فکر حاکمیت بی قید و شرط، بر سرزمین افغانستان هستند. نظام پارلمانی و حتا شبه ریاستی مجال بیشتری بر گروه های مختلف قومی (با اصطلاح "اقلیت ها" موافق نیستم) افغانستان می دهد تا در ساختمان سیاسی این کشور شریک شوند.

در نظام پارلمانی احزاب مختلف که احتمالا پایگاه قومی دارند می توانند از طریق رقابت انتخاباتی سالم کرسی هایی را در پارلمان به دست آورند. بر اساس تعداد کرسی ها نخست وزیری و پست های کلیدی قوه مجریه تعیین می گردد. گاه گروه های کوچک می توانند بر مبنای یک هدف مشترک ائتلاف کنند و به یک پست کلیدی دست یابند. یعنی در حیطه عمل، ممکن می شود که روزی یک فرد از یک گروه قومی کوچکتر مانند "ترکمن" نخست وزیر شود؛ اما در نظام ریاستی کاملا بعید است.

در نظام پارلمانی، از آنجایی که قوه مجریه از درون قوه مقننه تشکیل می شود، رابطه تنگاتنگ بین دو نهاد وجود دارد که این می تواند سبب کارکرد دقیق و سریع دولت شود. یعنی کابینه می تواند از پارلمان بخواهد تا روند قانونگذاری را تسریع بخشد؛ و در سوی دیگر نمایندگان می توانند نخست وزیر و کابینه او را کاملا زیر نظارت داشته و بازخواست کنند.

در پایان این که باید یادآور شد که نظام پارلمانی در کشورهای منطقه نیز موفقانه بوده است. هند، پاکستان و اخیرا عراق مثال های خوبی بر این ادعا هستند. در عراق، نظام پارلمانی توانسته است به طور خوبی قدرت را بین گروه های مختلف قومی و مذهبی تقسیم کند.


۱۰ بهمن ۱۳۹۰

جدیدترین فتوای آیت‌الله خامنه‌ای: دست من را بوسیدن اشکال شرعی ندارد

رهبر مطلقه ایران در پاسخ به سوالی پیرامون «تملق و چاپلوسی» و با اشاره به دیدار خود با دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس؛ که در این دیدار عده‌ای از دانشجویان در صف‌های طویلی در انتظار دست‌بوسی خامنه‌ای بودند، گفته است که این حرکت «تملق نیست و و هرچه هست، صفاست».
پایگاه اطلاع‌رسانی انتخاب به نقل از هفته‌نامه‌ی «حیات» مطلبی را با عنوان «پرسش و پاسخ‌های شنیده نشده از خامنه‌ای» منتشر کرده که این یادداشت مربوط به دیدار خامنه‌ای با دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس در چند سال قبل است.
یکی از این پرسش‌ها که از خامنه‌ای پرسیده شده چنین است: «مستحضر هستید که تملق نماد بارز عدم هویت است و خودتان از معصوم شاهد آوردید که خداوند انسان را حر آفریده است. سوال این است که آیا صحنه‌های ناراحت‌کننده‌ی صف‌های طویل دست‌بوسی، تملق و حرکت به سمت عبد غیر شدن نیست؟ اگر چنین است چرا ممانعت نمی‌فرمایید؟»
و آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به این پرسش که به لحاظ جایگاه حقوقی و فقهی خامنه‌ای حکم فتوا را دارد گفته است که این اقدام، اشکال شرعی ندارد.
وی گفته است: «صف‌های طویلی که به آن‌ها اشاره کردید صف مردمی است که مایلند با رهبری از نزدیک ملاقات کنند و سخنی به او بگویند یا از او بشنوند. در این صحنه‌های پرشور تملق راهی ندارد و هرچه هست، صفا و محبت از دو سوست. اشک‌های شوق و لبخندهای محبت و غمگساری‌هایی که در این دیدارها هست در شمار نادرترین و زیباترین پدیده‌ها در باب پیوند میان مردم و مسئولان است.»
گفتنی است دیدارهای رهبری با مردمی که تحت عنوان دانشجو یا مردم انجام می‌شود؛ همواره محاسبه شده و با پیش‌بینی‌ها و دعوت‌های خاص انجام می‌گیرد.

قتل زن افغان 'به دلیل به‌دنیا آوردن سومین نوزاد دختر'

بی بی سی فارسی
زن افغان
مسئولان محلی در قندوز، در شمال شرق افغانستان می گویند که یک زن بیست و دو ساله، به دلیل بدنیا آوردن سومین نوزاد دختر، از سوی خانواده شوهرش به قتل رسیده است.
این حادثه در ولسوالی خان آباد، در قریه ای موسوم به "مافلی" اتفاق افتاده است.
مقامات محلی می گویند، مادر شوهر این زن از سوی پلیس بازداشت شده اما شوهر او که در قضیه کشته شدن همسرش دخیل است، فرار کرده است.
حبیب الله، فرمانده پلیس ولسوالی خان آباد می گوید که براساس بررسی های آنها، این زن به نام "ستوری" اول شکنجه شده و بعد "خفه" شده است.
گزارشها حاکیست که تولد سومین نوزاد دختر، خانواده ستوری را عصبانی کرده بود که می خواستند نوزاد پسر داشته باشند.
خبرنگاران از نزدیکان "ستوری" نقل کرده اند که بدنبال بدنیا آمدن نوزاد دختر، رفتار اعضای خانواده شوهرش نسبت به او تغییر کرده بود.
در افغانستان، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، داشتن فرزند پسر یک برتری پنداشته می شود.
این تازه ترین مورد قتل یک زن در افغانستان در پی خشونتهای خانوادگی است. نهادهای حقوق بشری، نسبت به گسترش خشونت خانوادگی در برابر زنان افغان نگران هستند.
اخیرا پلیس چندین عضو یک خانواده را در ولایت بغلان در شمال افغانستان بازداشت کرد که یک نوعروس به نام "سحرگل" را برای چندین ماه در خانه اش شکنجه کرده بودند.

تاریخ مختصر چادری!

اصولآ چادری لباس اسلامی شمرده نشده بلکه لباس مخصوص و مروج اهل هنود بود که در عصر امیر دوست محمد خان برای نخستین بار در مراد خانی کابل مروج ګردید. چنانچه یعقوب علی خان در جلد دوم پادشاهان متأخرین افغانستان مینویسد:
((سردار شریف خان پسر امیر دوست محمد خان زنی را در بازار بر خلاف رسم ناموس داری بدید که قدم میزند امر کرد که زن را در جوالی انداخته چوب زنند تا بمیرد))بعد از این کابلیان بقره یا چادری که قبلآ از انګلیسها سازماندهی ګردیده بود تحمیل ګردید.
مبرهن است که هنګامیکه انګلیسها بر افغانستان حمله نمودند در شهر کابل مقاومتها آغاز ګردید زنان و دختران کابل در جنګها و معرکه ها سهم فهال می ګرفتند و به مردان نان و آب و اسلحه میرسانیدند و به همین دلیل در ظرف یکروز ۸۰ زن مبارز کابل در دامنه کوه آسماي از سوی انګلیسها شهید ګردیدند.
در این هنګام زن ها با رو های باز غازیان را تشویق میکردند. انګلیسها برای جلوګیری از این تحریکات بدین تدبیر شدند تا زن ها را از مرد ها تجرید کنند و بدینګونه عوامل احساسات غازیان را از بین بردارند. و این تدبیر آن بود تا زنان چادری بسر میکردند. در زمان سلطنت امیر دوست محمد خان از سوی متعصبین و انګلیسها آرام آرام چادری بداخل شهر کابل و سایر شهر ها رخنه کرد و از سوی دولت وقت با شدت بر مردم تحمیل می ګردید.
امان الله خان در آغاز سلطنت خود امر کرد تا هندو زنان پارچه سیاهی در عقب چادری های شان بدوزند تا به این ګونه با زنان مسلمان فرق ګردند اما بعد ها امان الله خان این ((کیسه فساد)) را کاملآ از بین برد. و به زنان آزادی کامل عطا کرد.
بعدآ بچه سقو چادری را دوباره روی کار آورد و چادری به روی زنان تحمیل ګردید.
چادری اصلآ لباس مخصوص هندو زنان بخصوص چادری های برنګ زرد برای زنان و دستار های سرخرنګ و زرد برای مردان اهل هنود لباس اساسی بود که نشانه های از چادری های زرد رنګ هنوز نیز در بعضی مناطق پاکستان مشاهده میشود.

حكمتيار جناياتش را ازياد برده است؟

آرمان ملی

حزب اسلامی افغانستان به رهبری گلبدین حکمتیار، با طرح جديدش چه چيزي رابراي مردم افغانستان نويد ميدهد؟ اين سواليست كه هر افغان بايد در ذهن خود داشته باشد وناگزير پاسخ‌آن را نيز خود بدهد: جنگ و ويراني و از سر گيري دوران سياه . از عمده ترين نكات در طرح حکمتيار خروج نيرو هاي خارجي از افغانستان است. اين تأكيد از آنروست كه گروه او همراه با طالبان و گروه حقاني آنگاه بي هيچ ترديد بر شهرها و روستا هاي كشور هجوم خواهند آورد. در طرح هرچند به موضوعات چون حكومت موقت و رفتن به انتخابات نيز اشاراتي شده است ولي همه ميدانند كه حكمتيار هيچ زماني جز به رهبري توجه نداشته است. حزب اسلامي در دولت كنوني افغانستان چندين وزير و چندين والي و ده ها رئيس و معين دارد ولي با اين هم گلبدين طرح ميدهد. معلوم نيست اگر گلبدين روزي در افغانستان صلح آميز و فارغ از جنگ انتخابات برگزار كند و خود نيز از كانديدا ها باشد، ميتواند اين همه مناصب را در كابينه تصاحب شود؟ مردم افغانستان و به خصوص كابليان مظلوم، رخدادهاي دهه هفتاد را از ياد نبرده اند و به ياد دارند كه چگونه حكمتيار از چهار آسياب كابل باران راكت و بمب را بر آنها فرود‌مي آورد. آنها همچنان به ياد دارند كه گلبدين چگونه راه هاي مواصلاتي به شهر كابل را بسته بود تا مواد خوراكي به شهر وارد نشود.
گلبدين به اين ترتيب مي خواست مردم كابل را از گرسنگي نيز بكشد. مردم به ياد دارند كه چگونه ده ها هزار تن از مردم بيدفاع كابل از اثر شليك راکت هاي كور حزب اسلامي جان هاي خودرا از دست دادند. حالا معلوم نيست كه گلبدين حكمتيار با چه رويي مي خواهد در عرصه جديد سياسي در كشور در شرايط جديد تري حضور داشته باشد؟
حکمتيار در طرح خود همچنان به محاكمۀ جنايتكاران جنگي تأكيد داشته است. او گويا از ياد برده است كه قاتل شهريان كابل است و مردم هيچگاه اورا نخواهند بخشيد و اگر روزي، روز دادخواهي و محاكمه فرابرسد، او نيز بايد به دادگاه عدالت كشانيده شود تا خون هاي ريخته شده توسط او وجلادانش پامال نشده باشد.

الهام کشته شد

الهام يک تن از فعالان و رهبران گروه جنگجوى حرکت اسلامى ازبيکستان در پى عمليات خاص نيروهاى افغان و خارجى صبح ديروز در حومه تالقان مرکز تخار کشته شد. گفته شده، اين عضو فعـال گروه حرکت اسلامى ازبيکستان در منزل يک وابسته گروه طالبان پناه گرفته بود، عساکر خارجى کوشيدند تا الهام را که گفته مى شود طراح حمله انتحارى در يک مراسم فاتحه خوانى در ولايت تخار بود، زنده گرفتار نمايند، ولى او با پرتاب نارنجک از خود واکنش نشان داد و در جريان تبادله آتش با يک محافظ خود کشته شد نيروهاى خارجى يک شورشى ديگر را گرفتار کردند.
حمله انتحارى روز 4 جدى شهر تالقان که منجر به کشته شدن عبدالمطلب بيگ و نزده تن ديگر گرديده بود از سوى الهام سازماندهى شده بود.

خانواده افغان متهم به قتل ناموسی مجرم شناخته شدند

بی بی سی فارسی
محمد شفیع، همسر و پسرش
محمد شفیع، همسر و پسرش می گویند که بی گناه هستند
سه نفر از اعضای یک خانواده افغان که به کانادا مهاجرت کرده اند، در دادگاهی در این کشور و در خصوص پرونده قتل سه دختر نوجوان و یک زن از اقوامشان مجرم شناخته شدند.
متهمان این پرونده پدر، مادر و برادر آن سه دختر نوجوان بودند و آن زن که کشته شده بود هم، همسر اول پدر دختران بود.
در سال ۲۰۰۹ میلادی بدن های بی جان این چهار نفر در اتومبیلی که در یک کانال آب غرق شده بود، در شهر کینگستون در ایالات اونتاریای کانادا، پیدا شد.
متهمان دست کم باید ۲۵ سال در حبس باشند.
دادستان می گوید که پدر این دخترها، از اینکه بر خلاف ارزش های خانوادگی، دو دختر بزرگش می خواستند که دوست پسر بگیرند، عصبانی بوده است.
شاهدها به دادگاه گفتند که محمد شفیع، چطور از رابطه داشتن مخفیانه دخترانش با پسرها عصبانیتش اوج می گرفته است. همچنین در دادگاه گفته شده بود که این فرد از شیوه لباس پوشیدن دخترانش که از نظر او "باز" بوده ناراضی بوده است.

قتل ناموسی

بخش عمده ای از شواهد دادستان مربوط به مکالمه های تلفنی آقای شفیع است که بعد از مرگ دخترانش هم درباره آنها با عصبانیت حرف می زده و آنها را "روسپی" می خوانده است.
رئیس دادگاه خطاب به محمد شفیع، همسرش طوبی و پسرشان حامد گفته که "دلیل واضحی که برای این قتل بی شرمانه و سنگدلانه داشتید این بوده که آنها حس ناموس پرستی شما را آزرده بودند."
گیتی شفیع
گیتی شفیع هنگام کشته شدن سیزده ساله بود
دادگاه این سه نفر حدود سه ماه به طول انجامید و از موضوع های داغ در کانادا بود.
بعد از اینکه حکم دادگاه خوانده شد و این سه نفر مجرم شناخته شدند، محمد شفیع که فردی برای او حرف هایش را ترجمه می کرد، گفت: "ما جنایت کار نیستیم. ما قاتل نیستیم. ما این قتل ها را انجام ندادیم و این عدالت نیست."
جسدهای زینب، سحر و گیتی دختران محمد شفیع که ۱۹، ۱۷ و ۱۳ سال سن داشتند به همراه جسد همسر نخست پدرشان، رونا امیر محمد، در ماه ژوئن ۲۰۰۹ در کانال آب پیدا شده بود.
آنها برای دیدن آبشار نیاگارا رفته بودند و در راه بازگشت به مونترال تصمیم می گیرند که شب را در نزدیکی شهر کینگستون سر کنند.
سحر و رونا
رونا (سمت چپ) اعتقاد داشت که دختران آقای شفیع باید بتوانند به مدل غربی زندگی کنند. (سحر سمت راست تصویر)

دادستان می گوید که متهمان، اول قربانیانشان را خفه کرده بودند و بعد آنها را در اتومبیل گذاشته بودند و بعد با اتومبیل دیگری که داشتند از پشت به آن اتومبیل فشار آورده بودند تا اتومبیل قربانیان به درون کانال افتاده بود.
همچنین در دادگاه مطرح شد که پیش از کشته شدن این دختران، بارها آنها تهدید به مرگ شده بودند. دیگر اینکه دوتا دختر بزرگتر، بدون اجازه پدرشان دوست پسر داشتند.
در دادگاه گفته شد که دختر بزرگ تر خانواده یک بار از دست پدرش به یک پناهگاه مخصوص زنان رفته بود. بعد از آن بوده که تصمیم برای قتل آنها گرفته می شود.
در دفاع از آنچه که دادستان به آقای شفیع و همسر و پسرش نسبت داده، وکیل مدافع آنها گفت که رانندگی زینب باعث شده که اتومبیل به آب بیافتد.
رونا امیر محمد، همسر اول آقای شفیع از خواسته دختران همسرش برای زندگی کردن به روش غربی حمایت می کرد.
او نازا بود و گفته می شود برای همین محمد شفیع همسر دوم می گیرد.
این خانواده پیش از اینکه به کانادا مهاجرت کنند، در استرالیا، دوبی و پاکستان هم زندگی می کردند.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...