۲۰ خرداد ۱۳۹۶

دُکانِ پر رونق شورای علما

مختاروفایی
هرچند استفاده ابزاری از دین و باورهای مردم توسط حکومت ها یک امر طبیعی است، اما در  جامعه به شدت سنتی و مذهبی افغانستان که حکومت و مردم خودشان را دینداران با دیانت و پیروان اصیل اسلام تلقی میکنند دین بیشتر از هر جایی دیگر به یک امر مسخره تبدیل شده است.
اشرف غنی رییس جمهور افغانستان نخستین سفر خارجی اش بعد از تکیه زدن به کرسی ریاست جمهوری را از عربستان و به هدف زیارت کعبه آغاز کرد.
اشرف غنی که در زمان کمپین های انتخاباتی، با تبلیغات گسترده از سوی رقبای سیاسی اش مبنی بر اینکه او و خانواده اش باوری به عقاید و ارزش های دینی ندارد مواجه شده بود، تلاش کرد که خودش را یک رییس جمهور معتقد به اسلام و ارزش های دینی و مذهبی معرفی کند.
یکی از استراتیژی های او برای کسب مشروعیت، حمایت از ملاها، توزیع پول های کمکی به علما، مساجد، مراکز دینی و مذهبی است. در مورد بیگانگی غنی با آموزه های دینی و مذهی کافی است به اشتباهات او در صف نماز، سخنرانی ها و تلاوت آیات و احادیث توجه کرد. این اشتباهات او بارها سرخط رسانه ها و مضمون تمسخر مردم در شبکه های اجتماعی شده است.
اکنون که بیشتر از دوسال از آغاز کار حکومت وحدت ملی میگذرد، نا امنی، فقر، بیکاری و کشتار روزمره مردم بیگناه توسط تروریست ها بصورت حیرت آوری افزایش یافته است.
اعتراضات سرکوب شده مردم طی دوسال اخیر، یکبار دیگر پس از حادثه خونین چهارشنبه سیاه (31 می) در چهارراهی زنبق کابل که منجر به کشته شدن 150تن و زخمی شدن نزدیک به 600 تن دیگر شد  خیابان های کابل را در آغوش گرفت.
این اعتراضات در برابر بی کفایتی و خیانت مسوولان امنیتی در حفاظت از جان مردم برگزار شد که متاسفانه معترضان از سوی نیروهای گارد ویژه ریاست جمهوری و نیروهای گارنیزیون به رگبار بسته شده و هفت تن جان باختند. به دنبال این تلفات کم‌سابقه که 90 درصد قربانیان افراد ملکی بودند، دو روز بعد در مراسم جنازه سالم ایزدیار که در جریان تظاهرات توسط پولیس کشته شده بود سه فرد انتحاری نمازگزاران مراسم خاکسپاری را هدف قرار دادند.
این حملات مرگبار پی در پی که عاملان آن عناصری در شورای امنیت دانسته می شوند، باعث گسترش اعتراضات در کابل شد که که اکنون نزدیک به 10 خیمه تحصن در سراسر کابل برپا شده است.
گلوله باری، تهدید، توهین، تهمت، وعده های دروغین و درنهایت استفاده از تربیون دین علیه مردمان معترض از جمله دام ها و حیله های بوده است که تاکنون توسط حکومت برای سرکوب و خاموشی مردم به کار برده شده است. حکومت پس از ده روز از حادثه خونین چهارشنبه سیاه، امروز شنبه را ماتم اعلام کرد. هرچند اعلام ماتم ملی نیز یکی از حیله های حکومت برای خاموشی اعتراضات مردم است اما این کار به حدی مسخره و توهین آمیز است که نشان می دهد جان شهروندان پشیزی برای حاکمان نمی ارزد.
در عین حال روزگذشته شماری از اعضای شورای علما با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی در مرکز رسانه‌های حکومت، تظاهرات مردم علیه حکومت را که خواست آنان برکناری مسوولان بی کفایت ارگان های امنیتی و اصلاحات در نظام است را از لحاظ دین «خلاف موازین شریعت» اعلام کردند.
عطاالله فیضانی یک تن از علما با خوانش اعلامیه‌ی شورای سرتاسری علما گفت که متهم ساختن برخی مسوولان امنیتی چون مشاور شورای امنیت (حنیف اتمر)، رییس امنیت ملی، وزیر دفاع و یا گارنیزیون به دست داشتن در هراس‌افگنی کار درستی نیست، او گفته است:‌ «خواهش برکناری هر فرد دولتی از جانب هر کسی که باشد [قبل از اثبات اتهام] خواسته‌ای خلاف موازین شرعی و قانونی می‌باشد.»
وی در ادامه گفته است: «شورای علمای افغانستان هم‌چنان بسته‌شدن جاده‌ها را از سوی هر کسی که باشد ناروا دانسته و از آن‌جا که این کار باعث آزار مردم می‌شود، پس خلاف شریعت می‌باشد».
شورای علما که وظیفه آن پاسداری از ارزش های اسلامی و روشنگری برای مردم در زمینه آموزه های دینی است، اکنون توسط حکومت به عنوان حربه و دامی علیه مردم استفاده می شود.
با این کار مضحک و چندش‌آور شورای علما که مطمناً از سوی اشخاصی در حکومت دیکته شده است، به سقوط ارزش های دینی در برابر خواست های دکتاتورمآبانه‌ی حکومت پی میبریم. بانی و عامل این افتضاح،  دکانی‌ست بنام شورای علما که هر کاری بجز پاسداری از ارزش های دینی در آن دیده می شود.
دین هرچند یکی از مهم ترین و بهترین حربه‌ی نظام های سرکوبگر در تاریخ بوده و مثال های زنده آن نیز مانند نظام سرکوبگر ولایت فقیه در ایران حاکم است، اما روش حکومت‌داری در افغانستان نیز همواره آمیخته با فریب های برخواسته از دامان دین  و مذهب بوده است.
اعضای شورای علمای افغانستان اگر واقعاً خودشان را پاسدار ارزش های دینی دانسته و برای رفاه و معرفت انسان ها در افغانستان فکر می کنند، چرا در برابر کشتارهای بی رحمانه انسان های مظلوم این سرزمین بدست تروریست های که خودشان را سربازان خدا می پندارند حرفی نمی زنند؟
علمای دینی اگر خودشان برای پاسداری از ارزش های دینی وقف کرده اند چرا در برابر بی کفایتی و فساد گسترده‌ی که در دستگاه حکومت وحدت ملی جریان دارد و باعث زوال اخلاق و معرفت مسلمان ها می شود حرفی نمی زند؟
شورای علما اگر برای پاسدازی از ارزش های موازین با شریعت کار می کند، چرا فعالیت های مدارس تروریست‌پرور را که در حال افزایش است نمی گیرد؟ این شورا چرا برای اثبات حقانیتی که ندارد علیه جنگ مذهبی  که توسط گروه های سیاسی و تروریستی راه اندازی شده حرفی نمی زند؟

موضع گیری اخیر شورای علما در برابر معترضین پرسش های زیادی را از این قبیل در زمینه حقیقت و مشروعیت این نهاد در ذهن مردم روشن کرده است. اما آنچه آشکار و برای مردم قابل فهم می باشد این است که شورای علما، وظیفه اصلی اش  که روشنگری در میان مردم، گسترش معرفت و دانایی و تلاش برای اصلاح حکومت و جامعه است را فراموش کرده و در بدل امتیازات از حلقه حاکم، در برابر مردم ایستاده و از دین دکانی  پر رونقی برای فروش متاع نداشته شان ساخته است.

۰۹ خرداد ۱۳۹۶

نقش گانگسترهای محلی و حامیان مرکزی شان در استعفای والی تخار

مختار وفایی
دکتر محمدیاسین ضیا در ماه میزان سال 1394،  بحیث والی تخار گماشته شد. ضیا به ولایتی بحیث والی گماشته شد که آشنایی زیادی با مردمان بومی و محلی آن نداشت. او که قبلاً ماموریت های سنگین امنیتی-استخباراتی را در کابل سپری کرده بود، با عزم محکم برای برداشتن چالش‌های تخار به آن ولایت رفت.
دکتر ضیا به کرسی‌ای تکیه زد که از سوی مسوولان قبلی آن، نهایت بدنام شده بود. والی‌های که از سال 2001 تا قبل از آقای ضیا در تخار وظیفه اجرا کرده بودند، به دلیل فساد گسترده شان به ندرت مورد اعتماد و حمایت مردم قرار گرفته بودند. حکایت های عجیبی که مو را بر بدن آدم راست می کند از مسوولان قبلی تخار شنیده ام. از تقسیم پول پروژه های انکشافی میان مسوولان محلی گرفته تا فروش بست های معلمین مکاتب، حوزه های امنیتی و حتی دروازه های ورودی شهر. کسانی هم قبلاً در تخار بحیث والی گماشته شده بودند که حتی از گرفتن کریدت کارت 250 افغانیگی بحیث رشوره دریغ نمی کردند.
دکتر محمد یاسین ضیا، والی پیشین تخار
در دولتی که سال‌هاست مقام برتر را در فساد اداری در جهان کسب و حفظ کرده است، صحبت کردن از صداقت، تعهد و امانت‌داری اندکی روی اعصاب مردم راه رفتن است. اما شناختی که من از دکتر ضیا دارم او به دلیل توانایی‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که دارد بصورت یکدست مورد حمایت مردم تخار قرار گرفت. آقای ضیا معاش و امتیازات ماهانه‌اش را به کارمندان و مردم تقسیم نموده و پول‌های هنگفتی را میان فقرا و نیازمندان توزیع می کرد. در خط نخست جنگ حضور می‌یافت و از نیروهای شجاع امنیتی با پول شخصی اش تقدیر می کرد. چندین مکتب را در دورافتاده ترین مناطق تخار از پول شخصی اش ساخت و خانواده‌های زیادی را کمک نقدی کرد.
در سفرهای که به تخار داشتم، بارها متوجه شدم که مردمان محل از دولت مرکزی بخاطر فرستادن دکتر ضیا بحیث والی تخار تشکری می کردند. آنان امیدوار بودند که ضیا بتواند جلو قلدرهای محلی که حیطه‌ی زندگی را بر مردم تنگ ساخته و حق آنان را علنی غارت می کنند بگیرد. مردم انتظار داشتند که تخار همچنان از حملات تروریست‌ها مصوون مانده و ضیا در خط نخست جنگ از سربازان نیروهای امنیتی حمایت کند.
مردم تخار با افتخار از نبردهای سنگینی که دکتر ضیا علیه طالبان راه اندازی کرده و در نزدیک به دوسال ماموریت‌اش در تخار نگذاشت هیچ ولسوالی این ولایت تحت سلطه طالبان برود یاد می کنند. دکتر ضیا در دور سقوط کندز، ضمن اینکه نگذاشت طالبان  به جغرافیای تخار پیشروی کند، حتی طالبان را از ولسوالی خان آباد کندز که مربوط او نمی شد بیرون راند. باری والی کندز در حالی که در حصار دیوارهای بلند آهنین دفترش گیرمانده بود، والی تخار داخل شهر کندز شده و مردم را از شکست طالبان اطمینان داد.
ضیا که چند روز بعد از سقوط  دور اول کندز بدست طالبان به تخار رفت، نه تنها تخار را که همسایه‌ی در به دیوار کندز است مصوون نگه‌داشت، از آواره‌های کندزی نیز به خوبی میزبانی کرد.
ضیا در تخار همزمان در دو جبهه در جنگ بود. یکی جبهه مشخص گروه طالبان و جبهه دیگر مافیای قدرتمند مواد مخدر و قاچاقبرانی که با حمایت مقامات بلندپایه حکومت در کابل، میان تخار، بدخشان و آسیای میانه شریان‌های نامشروع پول‌های هنگفت براه انداخته اند.
هویت این قاچاقبران به مردمان محل، اداره امنیت ملی، ارگ ریاست جمهوری و ریاست اجراییه روشن است. این حلقه خبیثه متشکل از اعضای پارلمان، شورای ولایتی، فرماندهان جنایت‌کار محلی و حتی برخی از منسوبان پولیس تخار است.
آنچه را من اطلاع دارم این است که والی تخار چندین بار، پرونده های مستند حلقات فاسد و مافیای مواد مخدر را از یک‌سال قبل به ریاست جمهوری و ریاست اجراییه فرستاده بود. پاسخ ریاست جمهوری را نمیدانم، اما پاسخ ریاست اجراییه در مورد این پرونده ها به ضرر آقای ضیا تمام شده است.
اکثریت قاچاقبران مواد مخدر و فرماندهان جنایت‌کار محلی تخار به نحوی مورد حمایت شماری از رهبران حکومتی از جمله داکترعبدالله عبدالله قرار دارند. در حالی که پایه‌های متزلزل حکومت رو به فروریختن است، دوام حمایت رهبران سیاسی از قاچاقبران و تبه‌کاران از دو حالت بیرون نیست، یا آنان از قاچاق و اعمال ضد حکومتی فرماندهان هوادارشان در تخار با خبر نیستند و یا بصورت مستقیم سهمی در منافع کلان مالی آنان دارند.
تخار با سرحد مشترکی که با تاجیکستان دارد، از موقعیت حساسی در انتقال مواد مخدر شمال و شمالشرق افغانستان به تاجیکستان برخوردار است. گانگسترهای محلی تخار طی سال های اخیر با تسلط بر حکومت محلی به راحتی از صادرات تریاک و واردات شراب و انواع مواد نشه‌آور از تاجیکستان پول های هنگفتی به جیب زده اند.
داکتر ضیا اما در سال 1394 با ورود به تخار مانع بزرگی برای این منفعت بزرگ بود. داکتر ضیا شریان‌های اقتصادی آنان را که به بهانه های مختلف از مردم، کسبه‌کاران و پروژه های انکشافی باج می‌گرفتند قطع کرده و به جنگ رویارویی با آنان در مناطق تحت تسلط شان پرداخت. این باندها در لباس طالب مناطق را از کنترول دولت خارج کرده و موترهای مملو از مواد مخدر را به کناره‌های مرزی با تاجیکستان انتقال می‌دادند.  عملیات‌های نظامی که در ماورای کوکچه، درقد و ینگی قلعه و خواجه غار به رهبری والی تخار راه ندازی شده و آقای ضیا را چندین بار تا کام مرگ نزدیک کرد، راه های تردد ترافیک مواد مخدر را برای مدتی قطع کرده بود.
از یکسال قبل و با راه اندازی شدن این عملیات‌ها، قاچاقبران و گروه های مسلح غیرمسوول پیوسته از داکترعبدالله خواستار برکناری آقای ضیا بحیث مزاحم برنامه های اقتصادی آنان در تخار شدند.
داکترعبدالله پیوسته به والی تخار هشدار می‌داد که فعالیت‌های وی در مخالفت با منافع مردم است و باید یا به فعالیت‌هایش خاتمه دهد یا تخار را ترک کند. عبدالله حتی به وسیله هوادارانش در تخار، چندین بار علیه والی تخار تظاهرات راه اندازی کرد. تهدیدات امنیتی علیه والی تخار افزایش یافته و هشدارهای عبدالله نیز برای کنار زدن وی باعث ایجاد تفرقه و نفاق میان مردمان محل شده بود.
والی تخار در جریان یکسال گذشته و پس از فشارهای پیهم عبدالله برای حذف وی از تخار، چندین بار کابل آمد و از رییس جمهورغنی خواست تا کسی دیگری را بجای وی به تخار بفرستد. ضیا نمی‌خواست تداوم کارش باعث ایجاد شکاف‌های عمیق اجتماعی میان مردم گردد. رییس جمهور همواره آقای ضیا را به صبر و شکیبایی دعوت کرده و از وی می‌خواست به وظیفه اش برگردد.
اطلاعات من از محل نشان میدهد که چندین مورد مناطقی در ماورای کوکچه و درقد ولایت تخار بدست نیروهای مسلح طالبان در تبانی با گانگسترهای مواد مخدر که برخی از آنان در پارلمان و برخی شان در شورای ولایتی و نهادهای امنیتی تخار حضور دارند از کنترول دولت خارج شده است. این مناطق که مسیر تردد ترافیک مواد مخدر است، باید در تصرف طالبان و مافیای مواد مخدر باشد تا آنان بی هیچ مزاحمتی محموله‌های مواد مخدرشان که شامل هیرویین، تریاک و آثار باستانی می‌شود را به آنسوی آب در تاجیکستان انتقال دهند.
منافع مشترک میان فرماندهان طالبان و مافیای مواد مخدر در تخار باعث شده است که برخی مناطق مهم از جمله مناطق سرحدی در ماورای کوکچه و درقد همواره میان نیروهای دولتی و نیروهای مسلح طالبان در تبانی قاچاقبران مواد مخدر دست بدست شوند.
روز گذشته زمانی که خبر استعفای داکتر ضیا از مقام ولایت تخار در رسانه‌ها پخش شد، نگرانی‎های شدیدی میان باشندگان ولایات شمال و فعالان شبکه‌های اجتماعی در مورد فرو ریختن استحکامات امنیتی در شمال افزایش یافت.
نگاهی به دیدگاه‌های مردم در شبکه‌های اجتماعی در پیوند به استعفای آقای ضیا نشان می‌دهد که حضور وی در تخار تا چه اندازه مردم را به حفظ امنیت تخار که یکی از دروازه‌های عبوری جنگ به شمال و شمال‌شرق است امیدوار ساخته بود.
من به عنوان یک روزنامه‌نگار که پی‌گیر تحولات شمال و شمالشرق افغانستان هستم، با شنیدن خبر استعفای آقای ضیا، خواستم گوشه‌ی از یادداشت‌هایم به عنوان شاهد رویدادهای شمال را به کسانی که در مورد دلایل و عوامل استعفای آقای ضیا نمی دانند بنویسم.

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶

نسل جدید جهاد و آینده‌ی سیاه افغانستان

 مختاروفایی
من آینده‌ی این وطن را تاریک می‌بینم و برای ختم جنگ و شرارت حداقل تاکنون هیچ روزنه‌ی وجود ندارد.
افراطیت دینی و مذهبی که از سر و صورت آن خشونت و نفرت می‌بارد چنان در ذهن و روان مردم جا باز کرده که این خشونت به هیچ چیزی جز کشتن آدم‌ها ارضا نمی‌شود.
حد اقل دو نسل این مملکت با افکار تندورانه بزرگ شده اند. از مکتب و مدرسه تا فضای خانواده و رسانه، آن‌ها را علیه آنچه کفر و ضد دین دانسته می شود تحریک کرده اند.
اکنون در حالی که 18 سال از فروپاشی نظام امارت طالبانی می گذرد، این گروه بار دیگر بر بیشتر از 50 درصد جغرافیای افغانستان حکم می رانند. حکم‌رانی این گروه تنها بر میله تفنگ آنان خلاصه نمی شود بلکه این گروه افکار تندورانه شان را نیز در ذهن و روح و روان مردم تزریق کرده اند.
طالبان صخره‌نشین و دهاتی در بخش تبلیغات، ترویج افکار تندورانه و تطبیق دستورهای ظالمانه شان موفق‌تر از دستگاه حکومت دمکراتی است که میلیون‌ها دالر برای تقویت آن هزینه شده است.
آن‌ها با تصرف مناطق، مدارس را فعال و اکثراً مکاتب پسرانه را نیز باز می گذارند. نصاب تعلیمی مورد تاییدشان که همان کتوب مدارس پاکستانی است را تدریس کرده و نحوه‌ی استفاده از تسلیحات را نیز برای کودکان و دانش آموزان با شعارهای بر ضد کفار آموزش می‌دهند.
دانش آموزان در مدارس و مکاتب تحت حاکمیت طالبان همه روزه سرودهای در وصف ملاعمر، ملامنصور، ملاهبت الله، جهاد دین و مذهب شان می خوانند. آنان پرچم سفید امارت اسلامی را بر هر گوشه‌ی از مدارس و مکاتب آویزان کرده و فضا را پر از هیجانِ جهادگرایی حفظ می‌کنند.
طالبان با استفاده از ساختمان‌ها و امکاناتی که توسط حکومت افغانستان و پول کشورهای غربی ساخته شده اند برنامه‌های آموزشی شان را تطبیق می‌کنند. آنان حتی در مواردی دیده شده است که کمک‌های یونیسیف را به دانش آموزان مکاتب در مناطق تحت حاکمیت شان توزیع کرده اند.
برعکس در مکاتب و مدارس تحت کنترول حکومت، نه نظم و دسپلین چندانی وجود دارد و نه نصاب و دستورهای حکومت اجرا می شوند.
فساد گسترده در معارف، غیرحاضری استادان و دانش آموزان، کیفیت پایین و اجرا نشدن دستورها و اصول معارف، بنیاد تعلیم و آموزش را در شهر و قریه از هم پاشیده است.
آنچه را طالبان از مدارس و مکاتب شان بیرون می دهند، تروریست ها و تندورانی استند که بی هیچ درنگی به افکار و افراد مخالف ایده های شان حمله می کنند. تفنگ می گیرند و با شور و هیجان علیه کفار و همدستان آنان می جنگند.
از امارت اسلامی، خلافت اسلامی و حکومتِ استوار بر دساتیر ملاعمری حمایت می کنند. اما آنچه را مکاتب و مدارس تحت حاکمیت دولت بیرون می دهند، مشتی از جوانان بی انگیزه، بی هدف و نا امید از امروز و آینده است.
جوانانی که نه حکومت کنونی را نماینده آرزوها و خواست های شان می دانند و نه رفتارهای تروریست های تربیه شده با افکار طالبانی را.
مردم افغانستان جدای از قومیت، علاقه‌ی شدید و وصف ناپذیری در افراطیت دینی و پذیرش افکار تندورانه دارند.
هرچند افراطیت و تندروی دینی که منجر به ریشه‌گیری القاعده، طالبان، داعش و سایر جریان های تروریستی در افغانستان شده است، به دهه 70 خورشیدی زمانی که امریکا و متحدان سیاسی اش در منطقه، گروه های جهادی را برای مبارزه با کمونیست ها تجهیز کردند بر می گردد، اما نسل دیگری که طالبان آنان را تربیت و تجهیز به افکار تندروانه کرده است دارد روی صحنه می آید.
 طالبان در حال توزیع مواد یونیسیف به دانش آموزان در  ولسوالی جرم ولایت بدخشان
به دلیل ریشه دواندن افراطیت و نفرت در میان مردم و مخصوصاً  نسل دیگری که در آینده‌ی نزدیک تفنگ‌بدست می شوند آینده‌ی این ملک را سیاه‌تر می‌بینم.

اکنون افغانستان با مشکلات و چالش‌های بزرگی از جمله افراطیت روبر است. این تهدید بزرگتر و خطرناکتر از رکود اقتصادی، فقر، تنگدستی و اعتیاد است. نا امیدی من از آنجا ناشی می شود که نه حکومت افغانستان توان مهار و مبارزه با این چالش بزرگ را دارد و نه چنین چیزی در اجندای کشورهای قدرتمند دخیل در اوضاع افغانستان وجود دارد.
دلایل و عوامل دیگری از جمله دخالت مستقیم و دوامدار سازمان‌های استخباراتی کشورهای جهان و منطقه نیز درگسترش و تداوم افراط‌گرایی و تقویت افکار تروریستی دخیل اند که از حوصله‌ی این نوشتار بیرون است.



۲۹ اسفند ۱۳۹۵

مختار وفایی جایزه خبرنگار سال افغانستان را از آن خود کرد

مرکز خبرنگاران افغانستان امروز یکشنبه در کنفرانسی به مناسب روز خبرنگار، با اعلام نتایج برنامه رقابتی خبرنگارسال افغانستان، مختاروفایی را برنده این جایزه اعلام کرد.
در کنفرانس مرکز خبرنگاران افغانستان که داکترعبدالله عبدالله رییس اجراییه حکومت، سیدآقا فاضل سانچارکی معین نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ، صدیق صدیقی رییس مرکز رسانه های حکومت و ده هاتن از خبرنگاران و اعضای رسانه های افغانستان حضور داشتند، ضمن اعلام نتایج برنامه رقابتی میان خبرنگاران، از آمار و ارقام خشونت‌ها علیه خبرنگاران نیز سخن گفته شد.
احمد قریشی مسوول مرکز خبرنگاران افغانستان، 191 مورد خشونت و تهدید، 7 مورد شهادت، 8 مورد مجروح و 3 مورد بازداشت را در سال 1395، از جمله اتفاقات ناگوار جامعه رسانه یی افغانستان عنوان کرده و از مقامات حکومتی خواستار توجه جدی به اوضاع آزادی بیان و خبرنگاران در کشور شد.
داکترعبدالله عبدالله رییس اجراییه حکومت که در این برنامه صحبت می کرد، ضمن تعهد به پیگیری قضایای خشونت، تهدید و ترور خبرنگاران وعده سپرد که در امر ایجاد تسهیلات برای دسترسی به اطلاعات نیز رسانه ها را یاری می کند. سیدآقا فاضل سانچارکی معین نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ نیز طی سخنانی از امیدواری ها برای بهبود اوضاع اطلاع رسانی در افغانستان سخن زده و رسانه های کشور را در امر اطلاع‌رسانی در منطقه کم‌نظیر عنوان کرد.
در برنامه رقابتی میان خبرنگاران افغانستان که 50 خبرنگار از سراسر کشور در آن شرکت کرده بودند، گزارش های 10 تن از آنان به مرحله نیمه نهایی راه یافته و در بررسی های نهایی هیات داوران، گزارش تحقیقی مختاروفایی تحت عنوان «مقامات پیشین سوار بر وسایط دولتی» که در روزنامه هشت صبح منتشر شده بود، به عنوان بهترین گزارش تحقیقی سال انتخاب شد.
مختاروفایی که جایزه و لقب خبرنگار سال 1395 را از آن خود کرد، جوایز و لوح تقدیر را در این کنفرانس از مقامات حکومتی و مسوولان مرکز خبرنگاران افغانستان دریافت نمود.
مختاروفایی طی سخنانی گزارش تحقیقی را به عنوان یکی از ژانرهای مهم و مسلکی مطبوعات جهان امروز قلمداد کرده و از حکومت خواست تا از گزارش‌های تحقیقی خبرنگاران در امر مبارزه با فساد استفاده کند. وفایی گفت خبرنگاران تحقیقی بازوان محکم حکومت در امر مبارزه با فساد است و نهادینه شدن گزارشگری تحقیقی در رسانه‌ها، در امر رسیدن به جامعه‌ی عاری از فساد کمک می‌کند.
قابل یادآوری است که قبلاً نیز در سال 1393، طی یک برنامه رقابتی که از سوی دفتر نی حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان راه اندازی شده بود، مختاروفایی عنوان «خبرنگار شجاع سال 1393» را از آن خود کرده بود.



۰۷ اسفند ۱۳۹۵

بلخ جولانگاه جنرالان سرپرست

مختاروفایی
از کلیدی ترین ولایت شمال که بلخ است، از دوسال بدینسو توسط جنرال عطامحمدنور سرپرستی می شود تا مهم ترین واحدهای نظامی که ساحه ی مسوولیت فرماندهان آنان ولایات «زون شمال» افغانستان می‌باشد.
پس از شکل‌گیری حکومت وحدت ملی و تقسیمات قدرت میان دو تیم تشکیل دهنده‌، تا مدت زیادی شماری از وزارت خانه‌ها، ولایات، فرماندهی‌های امنیه و ارگان‌های مهم حکومتی توسط سرپرست‌ها اداره می‌شدند که پس از تنش‌های زیادی به اکثریت سرپرستی‌ها در کابینه و ادارات پایان داده شد.

در این میان، جغرافیای که بیشترین نزاع سیاسی و خشونت‌های طالبانی را شاهد بوده است، از مهم‌ترین ولایت تا بیشترین واحدهای نظامی آن توسط جنرال‌ها سرپرستی می‌شوند.
جنرال عطامحمدنور سرپرست ولایت بلخ، جنرال بابه جان سرپرست فرماندهی زون 707 پامیر در شمال، جنرال حسیب‌الله قریشی سرپرست فرماندهی لوای نمبر ششم امن و نظم عامه شمال و جنرال میرنعیم حیدری سرپرست فرماندهی لوای نمبر ششم سرحدی شمال از جمله جنرال‌هایی استند که از دوسال بدینسو با حکم سرپرستی در شمال فعالیت می‌کنند.
منابع آگاه در شمال افغانستان می‌گویند که دلیل اصلی منظور نشدن حکم تقرری جنرال‌ها در واحدهای مهم نظامی شمال افغانستان، تنش‌های سیاسی میان رهبران حکومت مخصوصاً تنش‌های گذشته میان عطامحمدنور و رییس جمهورغنی بوده است.
عطامحمدنور که بیش از ده سال فرمانروای مطلق ولایت بلخ نامیده می‌شد، با تکیه‌ی محمد اشرف غنی به کرسی ریاست جمهوری در حالی که وی خود را یکی از طرف‌های تشکیل دهنده‌ی حکومت می‌داند، تاکنون بحیث سرپرست در این ولایت نگه‌داشته شده است.
در همین حال منابع امنیتی معتقد اند که سرپرست نگه‌داشتنِ جنرال‌ها در شمال افغانستان مخصوصاً آن‌هایی که در مهم‌ترین واحدهای نظامی مسوولیت دارند، ربط مستقیم به گسترش دامنه‌ی فعالیت و حضور طالبان در ولایات شمال افغانستان دارد.
به باور این منابع، ولایات سرپل، بغلان، فاریاب، جوزجان و سمنگان که طی دوسال اخیر شاهد آشوب‌های رو به گسترش بوده اند از جمله مهم‌ترین مناطقی اند که باید توسط واحدهای نظامی مستقر در شمال محافظت می‌شدند، اما به دلیل سرپرست نگه‌داشتنِ فرماندهان واحدهای نظامی که در این ولایات مسوولیت دارند روحیه‌ی دفاعی نیروهای امنیتی در مقابل طالبان ضعیف شده و جغرافیای طالبان نیز گسترش یافته است.
فرماندهی زون 707 پامیر در شمال، لوای نمبر ششم امن و نظم عامه در شمال و لوای نمبر ششم سرحدی در شمال از جمله مهم‌ترین واحدهای نظامی اند که به شمول مقام ولایت بلخ توسط جنرال‌های سرپرست اداره می‌شوند.
منابع امنیتی در صحبت با سایت خبری-تحلیلی هویدا هشدار می‌دهند که دوام سرپرستی در واحدهای مهم نظامی در شمال، بیانگر بی‌توجهی رهبران حکومت نسبت به اوضاع شمال و گسترش جغرافیای حاکمیت طالبان در این ولایات می‌باشد.
این منابع هشدار می‌دهند که نظر به گسترش تهدیدات در شمال، اگر بزودی رهبری حکومت در زمینه‌ی منظوری فرماندهان واحدهای نظامی و راه اندازی عملیات‌های سرکوب کننده در شمال اراده نکند، بسیاری از مناطق شمال دچار نا آرامی‌های بیشتر خواهد شد.

فروش بیشتر از صد میل اسلحه فرماندهی امنیه بلخ به طالبان

مختار‌وفایی
وب‌سایت هویدا به اسنادی دست یافته است که نشان می‌دهد بیشتر از صد میل اسلحه و مقدار زیاد مهمات نظامی از قطعه خاص فرماندهی امنیه بلخ، به گروه طالبان و افراد مسلح غیر مسوول به فروش رسانیده شده است.
در یک مکتوب فرماندهی قطعه خاص پولیس بلخ که به فرماندهی عمومی قطعات خاص نوشته شده آمده است:
«طوریکه مقام محترم در جریان قرار دارند یک میل سلاح کلاشنکوف قطعه خاص بلخ در عملیات نوید۲۷، از سنگر دشمن بدست آمد بعداً بخاطری موجودی سلاح، تجهیزات و سایر عینیات لوژیستیکی، هیات محترم فرماندهی عمومی قطعات خاص به قطعه خاص ولایت بلخ آمده و در بررسی های ابتداییه به تعداد ۱۰۲ میل سلاح مختلف النوع قطعه لادرک وانمود گردید.»
در حالی که در این مکتوب بصورت واضح هیات فرماندهی عمومی قطعات خاص وزارت داخله از مفقودبودن ۱۰۲ میل سلاح مختلف النوع از فرماندهی قطعه خاص ولایت بلخ گزارش داده است، اما بعداً هیاتی که از سوی ریاست‌های تفتیش و جرایم سنگین وزارت داخله بخاطر بررسی این مساله به بلخ رفته است در گزارش شان تعداد سلاح های لادرک را ۶۰ میل گزارش داده است.

در مورد بررسی های هیات ریاست تفتیش و جرایم سنگین وزارت داخله در مکتوب آمده است:
«در بررسی های هیات محترم  یک تعداد گزاف سلاح و تجهیزات قطعه خاص لادرک وانمود گردیده که جدول آن از طرف هیات محترم جرایم سنگین محول به ثارنوالی گردیده بناءً بررسی های هیات رهبری قطعه ۶۰ میل سلاح مختلف النوع  رامفقود گزارش داده است.»
در ادامه گزارش ساتنمن میرعلم ظاهری که معتمد قطعه خاص فرماندهی امنیه بلخ بوده، باقی دار دانسته شده و آمده است که: «از سرنوشت سلاح های متذکره کدام اسناد سوابق و حضور فزیکی آن در قطعه موجود نگردیده است.»
با این حال سیدکمال سادات فرمانده امنیه بلخ در گفت‌وگو با سایت خبری تحلیلی هویدا می گوید که ۵۶ میل اسلحه که شامل کلاشنکوف و تفنگچه می شوند از قطعه خاص این فرماندهی به فروش رسیده است. آقای سادات می گوید: «ممکن این تسلیحات به گروه طالبان و یا افراد زورمند فروخته شده باشد.»
سادات می افزاید که میرعلم ظاهری که بحیث معتمد قطعه خاص فرماندهی امنیه بلخ کار می کرد فعلاً با یک تن از همکارانش در بند امنیت ملی استند و دوسیه شان در ثارنوالی نظامی تحت جریان قرار دارد.
فرمانده امنیه بلخ می افزاید: ما زمانی به فروش تسلیحات نظامی قطعه خاص پی بردیم که در یکی از نبردها با طالبان، یک میل اسلحه‌ی این فرماندهی، از نزد یک طالب که در جریان جنگ کشته شده بود بدست آمد. بعداً در جریان موجودی تسلیحات، معتمد قطعه خاص آن کلاشنکوف را در لیست تسلیحات سوخته شده در جنگ های کندز گزارش داده بود که پس از تحقیقات فروخته شدن آن برملا شد.
با این حال ذبیح الله کاکر عضو شورای ولایتی بلخ، می گوید که در ابتدا بررسی‌های هیات از فروخته شدنِ ۱۰۲ میل اسلحه و مقدار تجهیزات خبر داده است، اما بعداً هیات دیگری از وزارت داخله آنرا ۶۰ میل اسلحه گزارش نموده است.
به گفته آقای کاکر ممکن است در این زمینه «زد و بند» صورت گرفته و مقدار اسلحه کم‌تر از آنچه واقعیت است گزارش داده شده باشد.
در همین حال آقای کاکر می‌افزاید که فروشنده تجهیزات نیروهای امنیتی به طالبان، خاین ملی است، اما شماری از افراد زورمند در بلخ، برای رهایی وی تلاش دارند. کارکر هرچند از افراد مشخص نام نمی برد، اما می گوید که این افراد «زورمندان محلی» استند که تلاش می کنند میرعلم ظاهری فروشنده تجهیزات نظامی به طالبان را از بند رها کنند.
آقای کاکر با انتقاد از مسوولان فرماندهی امنیه بلخ می گوید که فروش تسلیحات نظامی به دشمن، بیانگر ضعف مدیریت و بی کفایتی مسوولان درجه اول امنیتی در این ولایت است.

۲۶ دی ۱۳۹۵

دویدن دنبال توهمات

زندگی در رویاها و دویدن دنبال توهمات ضمن این‌که دردی را دوا نمی‌کند، به تلخی زندگی در این جغرافیا نیز می‌افزاید.
 یکی برای پشتونستان آهنگ می‌خواند دیگری برای خراسان تار می‌زند. یکی فارسی را به‌دری ترجمه می‌کند، دیگری نوشتن به پشتو را مایه‌ی ننگ می‌داند.

 من زبان مادری‌ام فارسی است، اما اگر‌زبان‌های پشتو، ازبیکی، پشه‌یی و ...‌را یاد داشته باشم یک امتیاز و سرمایه است.

 کوبیدن به دیوار فروریخته‌ی گذشته و زندگی در توهماتِ مانند خراسان و پشتونستان همان‌قدر بی‌مزه است که یک محترم کتاب طنزی را به زبان پشتو بنام «گوزونه» منتشر کرده بود.

 حقیقتِ این جغرافیا، همین گونه‌‌گونی است و تا وقتی ظرفیت همگرایی و یکی شدن‌ و زندگی در حال‌ را در خود پیدا نکنیم، حال ما بدتر از این نیز می‌شود.

۲۰ آذر ۱۳۹۵

روسیه، از «تماس» تا «حضور» در جبهات نظامی طالبان در شمال

مختاروفایی
اطلاعاتی رسیده به سایت خبری  هویدا نشان می دهد که دوتن متخصص طبی وابسته به سازمان های نظامی روسیه و ترکمنستان، در مناطق «شاخ» ولسوالی قیصار و «لنگرخانه» ولسوالی المار ولایت فاریاب مصروف کمک رسانی به گروه طالبان استند.
منطقه ی شاخ در قیصار و لنگرخانه در المار، از دو مناطق مهم و استراتیژیکی استند که از چندین سال بدینسو در کنترول گروه طالبان است و منابع محلی می گویند که بیشترین نیروها و تجهیزات نظامی طالبان در فاریاب، در همین دو منطقه مستقر می باشند. منابع می گویند که داکتران روسی و ترکمنستانی که از دوماه بدینسو در جبهات طالبان حضور یافته اند ضمن اینکه کلینیک های صحی گروه طالبان را مدیریت کرده و به تداوی زخمیان این گروه می پردازند، به فرماندهان این گروه مشوره های نظامی نیز می دهند.
هرچند مشخصات این افراد هنوز دقیق نشده است، اما منابع تایید می کنند که جبهات نظامی طالبان در فاریاب، بادغیس، بغلان و قسمت هایی از جوزجان، از همین افراد وابسته به سازمان های نظامی روسیه دستور و مشوره می گیرند.
در همین حال منابع موثق در شمال از  دست یابی روزافزون گروه طالبان به تسلیحات و تجهیزات  جدید روسی خبر داده می گویند که منابع نامشخصی در میان گروه طالبان در شمال، آنان را در تجهیزات نظامی کمک می کنند.
در حالی که تاکنون مقامات روسیه مخصوصاً ضمیرکابلوف نماینده ویژه پوتین در افغانستان بارها از تماس های نزدیک این کشور با طالبان خبر داده است، اخیراً ترکمنستان نیز به دلیل پروژه های اقتصادی که در شمال افغانستان و همچنان همکاری مشترک سیاسی و استخباراتی با روسیه دارد، بر بخش های زیادی از طالبان نفوذ قابل ملاحظه یی ایجاد کرده است.
گفته می شود دفتر طالبان در قطر از یک و نیم سال بدینسو، یکتن از اعضای بلندپایه خود را مامور گفت و گو و روابط با کشورهای آسیای میانه تعیین کرده است که در ترکمنستان دفتر مشخصی برای پیگیری فعالیت های شان دارند.
پس از اینکه خط ریل آقینه افتتاح شد، طالبان با نشر اعلامیه یی حمایت شان را از پروژه های اقتصادی اعلام کرده و تاکید کردند که تلاش دارند حتی از این پروژه ها محافظت کنند. بدون شک که این اعلامیه تحت نفوذ ترکمنستان و روسیه نوشته شده است تا تاجران، سرمایه گذاران و حکومت های آسیای میانه از اوضاع شمال افغانستان مطمین باشند.
روسیه پس از آن تماس های نزدیک را با طالبان آغاز کرد که تهدید گروه داعش در افغانستان شدیدتر شد. به باور منابع آگاه، روسیه با نفوذ به گروه طالبان، از این گروه به عنوان یکی از سپرهای دفاعی در مقابل داعش در شمال افغانستان که هدف نهایی آن نفوذ در آسیای میانه گفته می شود استفاده می کند.

۰۲ آذر ۱۳۹۵

برای روزهای دشوار آماده شوید!

مختار وفایی
حمله به باقرالعلوم، پنجمین مورد از حملات وحشیانه‌یی است که طی سال جاری از شیعیان افغانستان قربانی گرفته است.
این حملات معمولاً برای گرفتنِ جان مردم و فهماندنِ این که در کابل داعش حضور دارد و باید این را فهمید و باور کرد انجام شده است.
یک:
حمله به یکی از تاریخی‌ترین نمادهای مدنیت و تظاهرات مسالمت‌آمیز در دوم اسد در چهارراه دهمزنگ که نزدیک به 100 تن را کشت و 300 تن را زخمی ساخت.
دو:
حمله به عزاداران عاشورا در کارته سخی کابل به تاریخ 21 میزان که در آن 16 تن کشته و 26 تن زخم برداشتند.
سه:
حمله به عزادان عاشورا در  ولایت بلخ بتاریخ 21 میزان، که در آن نزدیک به 20 تن کشت و  ده‌ها تن را زخمی ساخت.
چهار:
حمله‌ی تفنگداران مسلح بر نمازگذاران در یکی از مساجد در گذرِ بلوچ‌های شهر میمنه به تاریخ 21 عقرب که یک کشته و سه زخمی برجای گذاشت.
پنج:
حمله به عزاداران اربعین در باقرالعلوم که آمار رسمی 30 کشته و 35 زخمی را نشان می دهد.
حمله به عزاداران شیعه در مسجد باقرالعلوم کابل
این حملات شباهت زیادی بهم دارند. هدفِ هرپنج مورد، مردم بوده اند و در هیچ مورد آن مقامات دولتی و نظامیان هدف قرارداده نشده اند.
تاکنون از این پنج مورد مشابه، دو مورد که در فاریاب و بلخ اتفاق افتاده است را نه گروه داعش و نه گروه طالبان به عهده گرفته است.
کشتار مردم و به عهده گرفتنِ آن توسط یک گروهی که در بخش‌هایی از عراق و سوریه حاکمیت اسلامی برپا کرده اند، بیشتر از همه یک مورد را برجسته می‌سازد:این‌که بپذیریم داعش حضور دارد، قدرت دارد و می تواند قتل عام کند. دقیقاً تاثیری را که کار یک تروریست با حمله بجان مردم برای ایجاد ترس از داعش در ذهن مردم دارد، حکومت با تبلیغ از طریق رسانه‌ها به نفع این گروه انجام می‌دهد.
شیعیان افغانستان، بار دیگر در یکی از حساس‌ترین مراحل تاریخی قرار گرفته اند. مرحله‌ی اُفتی که نه توان نظامی دارند، نه اهمیت سیاسی و نه هم رهبرانی که توانایی چانه‌زنی و روابط بین‌المللی شان وسیع‌تر از حوزه علمیه قم و خلوت‌گاه آیت‌الله‌های ایران باشند.
داعش در تبانی با عناصری در حکومت وحدت ملی که همپیمان با سازمان‌های قدرتمند خارجی است، به هدف کوبیدن به دروازه‌های دشمنان منطقوی شان وارد کابل شده و بزودی قسمت‌های زیادی از شمال را نیز تصرف خواهند کرد.
طعمه‌ی داعش از زمان ظهورش شیعیان و اقلیت‌ها بوده است. و این یکی بی‌رحمانه‌ترین تاکتیک‌ها برای نمایش قصاوت و ستم‌گری یک گروهی است که خواهان برپاکردنِ اسلام واقعی و خلافت قرن شش است.
ایران که دشمن واقعی و حامی دروغی شیعیان در افغانستان دانسته می‌شود نیز به دلیل هراس از داعش‌سازی در افغانستان، از طالب به عنوان دشمن داعش حمایت کرده و این گروه را تجهیز و تسلیح می سازد.
در نگاه کلی، طالب هرچند نسبت به داعش میانه‌رو است، اما شیعیان بارها توسط گروه طالبان قتل عام شده و نگاه طالبان به شیعیان نیز نگاه نزدیک به داعش است.
داعش و طالب در حالی به برپایی نظام‌های خلافت و امارت کمر بسته اند که یکی با پول و سلاح مسکو و تهران و دیگری با سلاح ناتو و ایالات متحده امریکا مردم عام و اقلیت‌ها را قتل عام می‌کنند.
در چنین وضعیت هرج و مرج که شیعیان به درد هیچ چیزی بجز طعمه شدن در کام داعش و طالب جهتِ تبلیغات و ایجاد وحشت نمی‌خورند، تنها گزینه برای زنده ماندنِ این مردم، دفاع خودی و ایجاد تشکلات نظامی در میان مردم است.
تاجران، اعضای پارلمان، سیاسیون و متفنذین تشیع در سراسر افغانستان، باید برای دفاع خودی آماده شده و مردم را جهتِ آمادگی برای دوام زندگی طاقت‌فرسا تحت حاکمیت مفسد و ستمگر وحدت ملی، در حالی که هر روز طعمه‌ی داعش و طالب می‌شوند آماده سازند.
حقیقت اوضاع همین است که حضور و گسترش فعالیت داعش را باید جدی گرفته و با درک این‌که حکومت از مردم شیعه حمایت نمی‌کند، از تجربه‌ی عراق و سوریه درس عبرت بگیریم و حد اقل کاری که می‌توانیم از کشتارهای جمعی و قتل‌عام‌های وحشتناک جلوگیری کنیم.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...