۱۹ آذر ۱۴۰۱

اسلام‌گرایی در تاجیکستان؛ تهدید «طالبان تاجیکستان» چقدر جدی است؟

 مرد جوان تاجیکستانی وقتی متوجه شد که چند نفر از مسافران پرواز مونیخ به دوشنبه، شهروندان افغانستان‌اند، به سمت صندلی عقبی که من و چند تن از دوستانم نشسته بودیم برگشت و پرسید شما شیخ مجیب‌الرحمان انصاری را می‌شناسید؟ دوست من، زلمی نشاط، که به او نزدیک‌تر بود، گفت: بله. جوان تاجیکستانی با حسرت و اندوهی در دل گفت: شیخ بزرگی بود، من همیشه به سخنرانی‌های او گوش می‌دادم.

زلمی نشاط که پژوهشگر موسسه «تونی بلر برای تغییرات جهانی» است و وضعیت افغانستان و آسیای میانه، به‌ویژه اسلام‌گرایی را در این منطقه دنبال می‌کند، تلاش کرد در مورد ماهیت افکار مجیب‌الرحمان انصاری و حکم‌های ارتدادی که او علیه مخالفان و منتقدان خود صادر کرد، توضیح دهد. زلمی نشاط گفت انصاری یک روحانی به شدت تندرو و افراطی بود که گردن زدن منتقدان و مخالفانش را درملأعام روا می‌دانست.

نشاط همچنین در مورد مذاهب و باورهای مختلف در اسلام، ازجمله مذاهب حنفی، حنبلی، شافعی، مالکی و تشیع به جوان تاجیکستانی توضیح داد. من که این گفت‌وگو را تا پایان شنیدم، از زلمی نشاط پرسیدم که آیا توانست این مرد را در مورد پیامد پیروی از سخنان انصاری قانع کند؟ نشاط با لبخندی گفت مطمئن نیستم، چون سخنان انصاری و روحانیان مشابه او، در روح و روان بسیاری از جوانان در افغانستان و تاجیکستان حک شده و دشوار است که با توضیح کوتاهی، این اذهان آشفته را بیدار کرد.

ساعتی بعد، وقتی برای نخستین بار وارد تاجیکستان شدم، به این فکر افتادم که باید سراغ آدم‌هایی که درک بهتری از اسلام‌گرایی در تاجیکستان دارند، بروم.

سلطه طالبان بر افغانستان، تب اسلام‌گرایی را در تاجیکستان بالا برده است. هرچند طالبان تهدید جدیدی برای جامعه تاجیکستان نیست و پیش از این، داعش نیز از میان نیروی جوان این کشور سربازگیری کرده است، اما همسایگی طالبان با این کشور و هم‌زبان بودن بخش بزرگی از جامعه افغانستان با تاجیک‌ها، خطر گسترش اسلام‌گرایی و ترویج افراطی‌گری را در این کشور تقویت کرده است.

شیرعلی رضایان، کارشناس تاجیک که اوضاع آسیای مرکزی را رصد می‌کند، در صحبتی گفت سلطه طالبان بر افغانستان، نگرانی از ظهور طالبان را در هر یک از کشورهای آسیای میانه که از تحولات افغانستان متاثرند، به یک تهدید واقعی بدل کرده است. با این حال، رضایان می‌گوید اقدام‌های پیشگیرانه دولت تاجیکستان برای جلوگیری از گسترش افراطی‌گری در این کشور توانسته است مانع نفوذ تروریست‌های مستقر در افغانستان، برای ضربه زدن به این کشور شود.

سفیر تاجیکستان در روسیه، ۱۶ نوامبر، در چهارمین دور نشست «فرمت مسکو» که بدون حضور طالبان برگزار شد، در مورد ظهور طالبان تاجیکستان هشدار داد و گفت جماعت انصارالله که اکنون در افغانستان حضور دارند، برای ضربه زدن به منافع تاجیکستان در چارچوب «تحریک طالبان تاجیکستان» فعالیت می‌کند.

جماعت انصارلله تاجیکستان یک گروه ستیزه‌جوی متشکل از جهادگرایان تاجیک است که در سال ۲۰۱۰ و با الهام از حزب حرکت اسلامی ازبکستان که در سال ۱۹۹۸ به دست جمعه نمنگانی و طاهر یولداشف تاسیس شده است، ایجاد شد.

شیرعلی رضایان در مورد اینکه تهدید جماعت انصارالله و تبدیل شدن آن به «تحریک طالبان تاجیکستان» چقدر جدی است، گفت: «البته تهدید این گروه‌ها و ظهورشان تحت هر نامی یک امر پیش‌بینی شده است. احتمال دارد که تحریک طالبان ازبکستان، تحریک طالبان قرقیزستان، تحریک طالبان قزاقستان و تحریک طالبان ترکمنستان نیز ایجاد شود، چون قدرت‌های های دخیل در امور افغانستان، از این مسئله نفع می‌برند.»

شیرعلی رضایان افزود تهدید واقعی که کشورهای آسیای میانه از آن نگران‌اند، تروریست‌های خارجی حاضر در افغانستان‌اند که بخشی از آنان شهروندان کشورهای آسیای میانه‌اند.

بر اساس یک گزارش ناظران شورای امنیت سازمان ملل متحد که در ماه ژوئن امسال منتشر شد، حرکت اسلامی ترکستان شرقی متشکل از اویغورهای ایالت سن کیانگ چین، جماعت انصارالله متشکل از شهروندان تاجیکستان، حزب حرکت اسلامی ازبکستان متشکل از شهروندان ازبکستان، القاعده متشکل از شهروندان کشورهای مختلف و تحریک طالبان پاکستان متشکل از جنگجویان پاکستانی، ازجمله گروه‌های تروریستی‌اند که در افغانستان و زیر چتر طالبان حضور دارند.

شمار دقیق تروریست‌های خارجی حاضر در افغانستان مشخص نیست، اما تخمین زده می‌شود که تحریک طالبان پاکستانی حدود ۴۵۰۰ جنگجو و بقیه گروه‌ها از ۱۰۰ تا ۲۵۰ جنگجو در افغانستان داشته باشند.

چهار گردشگر آمریکایی، هلندی و سویسی، ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۸، در استان ختلان تاجیکستان بر اثر حمله اعضای داعش کشته شدند. عوامل این حمله که شهروندان تاجیکستان بودند، چند روز بعد به دست نیروهای امنیتی تاجیکستان بازداشت شدند. آنان در اعتراف‌هایشان که از رسانه‌های دولتی تاجیکستان منتشر شد، گفتند در صفوف داعش در عراق و سوریه جنگیده‌اند و برای اجرای حمله در تاجیکستان، از طریق ترکیه و ایران به افغانستان بازگشته‌اند و از مسیر زمینی بدخشان وارد تاجیکستان شدند.

شیرعلی رضایان گفت تروریست‌های خارجی که در افغانستان حضور دارند، هرکدام تلاش می‌کنند به کشورهای خودشان ضربه بزنند. در ماه‌های نخست سلطه طالبان بر افغانستان، گزارش‌هایی از استقرار اعضای جماعت انصارالله در شهرستان‌های بدخشان که هم‌جوار تاجیکستان‌اند، منتشر شد. طالبان در آن زمان یک واحد انتحاری به نام «لشکر منصوری» در بدخشان و تخار ایجاد کرد و بخشی از این لشکر را در مرز افغانستان با تاجیکستان مستقر ساخت. این اقدام‌ها هم‌زمان بود با سخنان امامعلی رحمان، رئیس‌جمهوری تاجیکستان، در مورد به رسمیت نشناختن طالبان به‌عنوان حکومت رسمی افغانستان که در هفتاد و ششمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارائه شد.

سابقه حضور شهروندان تاجیکستان در گروه‌های تروریستی

گروه داعش که در ۲۷ مه ۲۰۱۵ بر بخش‌هایی از عراق و سوریه تسلط یافته بود، ویدیوی تبلیغاتی ۱۲ دقیقه‌ای منتشر کرد که در آن یک شهروند تاجیکستان به نام گل‌مراد حلیم‌اُف، از پیوستن به داعش و آغاز جنگ برای این گروه خبر می‌داد. گل‌مراد، از فرماندهان نیروی ویژه وزارت داخله/کشور تاجیکستان بود که به دلیل باورهای افراطی‌اش به داعش پیوست و به یکی از فرماندهان ارشد نظامی در این گروه تبدیل شد.

با ظهور داعش در عراق و سوریه، کشورهای آسیای مرکزی به یکی از منابع مهم جذب نیرو برای این گروه تبدیل شدند.

براساس آمار تایید شده منابع رسمی در دولت‌های آسیای مرکزی، ۱۹۰۰ نفر از تاجیکستان، ۸۰۰ نفر از قزاقستان و قیرقیزستان، ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر از ازبکستان و ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر از ترکمنستان، از ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ به داعش ملحق شده‌اند. این افراد معمولا از طریق سفر به ترکیه و ورود به خاک روسیه، به صفوف داعش پیوسته‌اند.

یک اسلام‌شناس تاجیک که نخواست نامش در گزارش ذکر شود، شمار شهروندان تاجیکستان را که به صفوف داعش پیوسته‌اند را بیشتر از آمارهای رسمی و در حدود پنج هزار نفر دانست.

این اسلام‌شناس تاجیک افزود که چهار روحانی افراطی افغان که سخنرانی‌هایشان را در فضای مجازی منتشر می‌کنند، در میان شهروندان تاجیکستان هزاران پیرو دارند. مجیب‌الرحمان انصاری، ابو عبیدالله متوکل، مبشر مسلمیار و ظاهر داعی، ازجمله چهره‌های محبوب جوانان تاجیکستانی در فضای مجازی‌اند. از این میان، مجیب‌الرحمان انصاری، دوم سپتامبر ۲۰۲۲، در هرات در اثر یک حمله انتحاری کشته شد، ابو عبیدالله متوکل، سپتامبر ۲۰۲۱، پس از بازداشت به دست طالبان به قتل رسید و مبشر مسلمیار نیز، فوریه ۲۰۲۱، در نتیجه انفجار یک بمب مغناطیسی در شهر کابل کشته شد.

از چهار روحانی افراطی افغان که در میان کاربران فضای مجازی در تاجیکستان هزاران دنبال‌کننده دارند، تنها ظاهر داعی زنده است که او هم با بازگشت طالبان به قدرت، از افغانستان متواری شد و مشخص نیست که در کدام کشور زندگی می‌کند.

تا پیش از سلطه طالبان بر افغانستان، ظاهر داعی، ابو عبیدالله متوکل و مبشر مسلمیار در دانشگاه شرعیات دانشگاه کابل، دروس دینی تدریس می‌کردند و به تبلیغ و سربازگیری به نفع داعش متهم بودند. بخش امنیت ملی دولت وقت افغانستان سال‌ ۲۰۱۹، این افراد را بازداشت و زندانی کرد، اما چند ماه بعد به گونه مرموز از زندان آزاد شدند.

اسلام‌شناس تاجیک گفت وقتی مجیب‌الرحمان انصاری در افغانستان کشته شد، آنان بر اساس اطلاعاتی که از فضای مجازی در تاجیکستان گردآوری کردند، دریافتند که  بیش از ۴۶۰ هزار شهروند تاجیکستان از مطالب، سخنرانی‌ها و پیام‌های انصاری در اینترنت بازدید کرده‌اند.

او همچنین افزود که هزاران شهروند تاجیکستان به مناسب کشته شدن مجیب‌الرحمان انصاری در فضای مجازی پیام تسلیت منتشر کردند و این نشان می‌دهد که مبلغان افراطی فعال در افغانستان که به زبان فارسی صحبت می‌کنند، به شدت روی جذب جوانان تاجیکستان تمرکز کرده‌اند.

به باور اسلام‌شناس تاجیک، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی زمینه ترویج افکار افراطی را در سراسر جهان و به‌ویژه در کشورهای آسیای مرکزی که اسلام در آنان پیشینه طولانی دارد، فراهم کرده است و گروه‌هایی مانند داعش و طالبان با استفاده از این فرصت، به سربازگیری از میان جوانان اقدام می‌کنند.

احیای امارت طالبان در افغانستان به اسلام‌گراها انگیزه بخشید

 بازگشت دوباره طالبان به قدرت در ۱۵ اوت ۲۰۲۱، به بسیاری از گروه‌های تروریستی اسلام‌گرا در سراسر جهان برای ساقط کردن دولت‌ها انگیزه بخشید. نشانه‌هایی در این زمینه از آفریقا تا خاورمیانه و از آسیای میانه تا چین دیده شد. اسلام‌شناس تاجیک می‌گوید تبدیل شدن طالبان از یک گروه چند هزار نفری مسلح به یک دولت، به بقیه گروه‌ها برای جنگیدن و تاسیس دولت‌های اسلامی در سرزمین‌هایشان انگیزه می‌دهد.

دولت‌های آسیای مرکزی قوانینی برای جلوگیری از گسترش افراطی‌گری در این کشورها وضع کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد تمرکز گروه‌های تروریستی و مبلغان آن‌ها در فضای مجازی سبب شده است که از دیوارهای امنیتی حکومت‌ها عبور کنند.

دولت تاجیکستان در کنار مقرراتی که درباره مساجد و روحانیان وضع کرده است، تلاش می‌کند با احیای میراث‌های فرهنگی تمدن فارسی، از وابسته شدن مردم به باورهای افراطی مذهبی جلوگیری کند.

با این حال، تجربه داعش در جذب هزاران نیرو از کشورهای آسیای مرکزی و نفوذ تندروهای همسو با طالبان و داعش در میان شهروندان تاجیکستان نشان می‌دهد که دولت‌های آسیای مرکزی با تهدیدهای روزافزونی مواجه‌اند.



۱۴ آذر ۱۴۰۱

۱۰ روایت از ۵ روز اقامت در شهر دوشنبه

 یک: در طرب‌خانه‌ای در حومه شهر دوشنبه، با دوستان نشسته بودیم و از هر دری سخن می‌گفتیم. مردی در چوکی کناری ما نشسته بود و زیر چشمی و با لبخند ملیحی به ما نگاه می‌کرد. احساس کردم می‌خواهد چیزی بگوید. به آرامی خودش را جابجا کرد و دستش را به سمت دهانش برد و گفت: اکه جان ناس داری؟

دوستم گفت: « نه اکه جان ندارم. اما احتمالاً دوستانی که در صف دیگر و در مقابل ما نشسته‌اند، دارند.» آن مرد، با نگاهی خجالت‌زده تشکری نمود و جرات نکرد برود و از آن مردان صف مقابل ناس/ نصوار بخواهد. دوست من که آدمی به شدت اجتماعی و خوش سخن است، رفت و از مردانی که آنسوتر نشسته بودند، نصوار تقاضا کرد. برای من بسیار عجیب می‌نمود، چون سالنی که ما نشسته بودیم، با طرح قشنگ کلاسیک و چوب‌های مرغوبش، از پر مشتری‌ترین طرب‌خانه‌های شهر است که مردم در آن‌جا آبجو مخصوصی می‌نوشند.

 یکی از آن مردان، پاکت نصوار را داد و گفت، پس از آنکه به اندازه نیازت برداشتی، بقیه را پس بیاور که دیگر ندارم. در حدود ۱۰ دقیقه، میان مردان نصواری تماس و تبادل نصوار صورت گرفت و چند مرد دیگر نیز آمدند و با ما سلام و علیک کردند. در این میان شماره‌ تماس‌ها تبادله شدند. یکی از آن مردان گفت، من بازرگان هستم و میان دوشنبه و کشورهای اروپایی به تبادل کالا می‌پردازم. گفت، اگر اینجا در دوشنبه می‌مانید، من برای تان «تشکیلاتی» در نظر می‌گیرم. منظورش از تشکیلات برگزاری مجلس دوستانه بود.

من در حالی که این صحنه‌ها را تماشا می‌کردم، ده‌ها مرد و زن جوان و کهنسال دیگر، سرگرم تماشای فوتبال بودند و با هر گُل هورا می‌کشیدند. یکی گفت، خوشحال شدم که هلند آمریکا را برد. تماشای این صحنه، مرا به یاد زندگی سرد و کرخت در بسیاری از کشورهای اروپایی انداخت. من چهارسال است در سوئد زندگی می‌کنم و تنها کلمه‌هایی که میان من و همسایه‌هایم رد و بدل شده این‌هاستند: «صبح بخیر، امروز هوا خیلی خوبه. شام بخیر، امروز هوا خیلی سرد است. هلو. هلو.» در تاجیکستان، می‌توانی در هر یک دقیقه، یک دوست خوش مشرب و صادق و نغز پیدا کنی.

دو: راننده‌های تاکسی در شهر دوشنبه، این روزها اندکی عصبانی‌ اند. حکومت دستور داده است که استفاده از موترهای  تولید شده در قبل از سال ۲۰۱۶ متوقف شوند و راننده‌های تاکسی، موترهای جدیدی را که به بازار عرضه شده تهیه کنند. راننده‌ها با عصبانیت می‌گفتند، توانایی خرید موتر جدید ندارند و صدور این دستور آنان را نگران ساخته است. با این حال، پخش ترانه‌های احمد ظاهر، قیس الفت، شبنم ثریا، آدینه هاشم، فرهاد دریا، منصور و دیگر آوازخوانان فارسی زبان، در تاکسی‌ها متوقف نمی‌شوند. در یکی از تاکسی‌ها نشسته بودم که راننده به آهنگی از فرهاد دریا گوش می‌داد و بعدش آهنگی از منصور پخش شد. گفتم، این‌ها را میشناسی؟ گفت: «ای اکه چه پشت نام و نشان می‌گردی، صدای شان را دوست دارم. هرکسی فارسی بخواند من به آن گوش می‌دهم.»

سه: مردم تاجیکستان و به ویژه آنانی را که من در شهر دوشنبه ملاقات کردم، به شدت شیفته دو احمد در افغانستان هستند: احمدشاه مسعود و احمد ظاهر. یکی را به خاطر مقاومت علیه تروریسم و افراط‌گرایی می‌ستایند و دیگری را به خاطر هنر و آواز ماندگارش دوست دارند.

چهار: در شامگاهی بارانی و در حالی که خسته از کار به دیدن دوستی می‌رفتم، راننده تاکسی پرسید اهل کجایی اکه جان؟ گفتم، از افغانستان هستم، اما مدتی ست در سویدن زندگی می‌کنم. گفت، اهااا... شما برادران ما هستید. گفتم، من مهمان هستم و فقط چند روزی اینجایم. گفت، مهمان که نور چشم ماست.

گفتم، خیلی مهربان هستی اکه جان. گفت، ما همه یکی هستیم و باید با همدیگر مهربان باشیم. راننده هرچه تلاش کرد، نفهمید که سویدن در کجای جهان قرار دارد. گفتم کنار دانمارک و ناروی، بازهم نفهیمد.

 همبستگی مردم تاجیکستان با مردم افغانستان تحسین‌برانگیز است. تاجیک‌ها به خوبی می‌دانند که تمدن ایران بزرگ هنوز زنده است و مرزها و استعمار و ستیز با این تمدن نمی‌توانند آنرا نابود کنند.

پنج: هم‌آغوشی مسجد و می‌خانه. این حس قشنگی به آدم می‌دهد که در آخر هفته، مساجد، می‌خانه‌ها، طرب‌خانه‌‌ها و سالن‌های رقص به شدت مزدحم اند. کسانی که در جستجوی اسلام و خدا و مذهب‌اند، به مساجد می‌روند و کسانی که دنبال شادمانی و خوش‌گذرانی اند به می‌خانه‌‌ها و کافه‌ها و طرب‌خانه‌ها می‌روند. کسی که دوست دارد حجاب می‌بندد و کسی دوست ندارد، موهایش را در باد رها می‌کند.

شش: شهر غیر مسلح است. من به دلیل کار، نتوانستم از دوشنبه بیرون بروم؛ ولی در پنج روز اقامت در دوشنبه، هر روز بیشتر از یک‌ساعت را قدم زده‌ام. در این مدت، فقط دو مرد مسلح را دیدم که با کلاشنکف‌هایی در دست، از محل زندگی امامعلی رحمان، رئیس جمهوری تاجیکستان محافظت میکردند. شاید در داخل محوطه خانه و بخش‌های خاص آن، محافظان زیادی باشند، اما از کوچه‌ای که دوست من گفت، دیوار خانه رئیس جمهوری در آن قرار دارد با پای پیاده گذشتم و دو مرد مسلح در آنجا نگهبانی می‌دادند. من پلیس مسلحی در سطح شهر ندیدم.

هفت: آمیخته‌ای از زندگی شهر و روستا. در دوشنبه که شب‌هایش چراغانی و روزهایش پر از گل و پرنده است، می‌توانید شیک‌ترین و مدرن‌ترین زندگی را در کنار روستایی‌ترین زندگی ببینید. پاکیزگی در رفتار روزمره بسیاری از آدم‌ها مشهود است. پاکیزگی محض و بی ریایی کامل. این نکته میان آنانی که کت‌وشلوار چند هزار دلاری می‌پوشند، با مردان و زنانی پشمینه‌پوشی که از روستاهای دوردست به دوشنبه می‌آیند یکسان است.

هشت: ملاها از زندگی حرف می‌زنند نه از جهنم. دوست من که در پی فروپاشی افغانستان، به تاجیکستان مهاجر شد، می‌گوید پنج وقت نماز خود را در جماعت می‌خواند؛ در حالی که در افغانستان یک وقت نماز هم نمی‌خواند. وقتی دلیلش را پرسیدم، گفت در افغانستان، ملا ها دین را یک پدیده زشت، خشونت‌محور و خدا را موجود خشمگین و انتقام‌جو معرفی می‌کردند و او هم از مسجد و ملا بیزار شده بود. دوست من افزود، وقتی تاجیکستان آمد، برای دیدن مساجد  چندباری به نماز رفت. او گفت، اینجا ملا ها، از زندگی و زیباییهای آن حرف می‌زنند و این او را واداشته است هر روز به مسجد برود.

نُه: هر شهری با آدم‌هایش زیباست. من باور دارم که خشک‌ترین صحراهای آفریقا نیز زیبایی‌های به خصوص خود را دارند. اما زیبایی واقعی، با آدم‌های ساکن در یک جغرافیا ایجاد می‌شود. اگر من شهناز کامل‌زاده،  فیاض غیاثی، کامران کامل‌زاده، عدالت میرزا و دیگر دوستان عزیزم را در دوشنبه نمی‌دیدم، شاید  خاطره‌هایی به این زیبایی در ذهنم نمی‌داشتم. وقتی به خانه شهناز کامل‌زاده رفتم، در ورودی خانه‌اش، چشمم به این بیت خورد که با طرح قشنگی بر روی دیوار حک شده است: رواق منتظرِ چشمِ من آشیانۀ توست / کَرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست.

ده: وقتی هواپیما در میدان هوایی شهر دوشنبه نشست، بوی خاک وطن به مشامم رسید. وقتی دوباره هواپیما از آنجا بلند شد، از پنجره به چراغ‌های روشن شهر خیره شدم و گفتم خدا حافظ ای زیبا؛ همین‌گونه در آرامش و صلح بمان. دست دشمنانت کوتاه و چراغ‌هایت همیشه روشن. دوباره بر خواهم گشت و این‌بار به کوهستان‌هایت می‌روم و گل می‌چینم.

مختار وفایی

 


شاد زی با سیاه چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

 

زآمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

 

باد و ابر است این جهان، افسوس!

باده پیش‌آر، هر چه باداباد

              رودکی                    



۱۷ مرداد ۱۴۰۱

لباس مارشالی بر تن یک طالب؛ شبرغان چگونه سقوط کرد؟

 مارشال عبدالرشید دوستم نوامبر ۲۰۱۹ و در اوج اختلاف‌های سیاسی‌اش با اشرف غنی، رئیس‌جمهوری وقت افغانستان، در نشستی با حضور شماری از سیاستمداران افغان در خانه‌ خود در شهر شبرغان، از غفلت حکومت در سرکوب طالبان انتقاد کرد و گفت که اشرف غنی از اوضاع افغانستان غافل و سرگرم طرح‌ها و برنامه‌های قومی است. او در حالی که لباس نظامی بر تن داشت، گفت که با ادامه پیشروی طالبان به سمت شهرها، بی‌توجهی حکومت و قوم‌گرایی اشرف غنی، تصمیم دارد برای مردم و کشورش مبارزه کند. او به کنایه گفت: «خانه گرگ بی استخوان نیست.»

دوستم می‌خواست با این سخنانش بفهماند که هرچند در دولت مسند رسمی ندارد و دم‌ودستگاه نظامی در اختیارش نیست، به عنوان یک رهبر نظامی و سیاسی می‌تواند در مقابل دشمنانش ایستادگی کند و در زادگاهش شبرغان، به قدر کافی نیرو و مهمات برای جنگ در اختیار دارد.

این سخنان دوستم موجی از نگرانی‌ در دستگاه دولت وقت ایجاد کرد. او در سخنانش هشدار داد که اگر اشرف غنی به برنامه‌های قوم‌گرایانه‌ خود ادامه دهد، سرنوشت او با آنچه بر دکتر نجیب‌الله، آخرین رئیس‌جمهوری دولت دموکرات سوسیالیستی افغانستان، گذشت، یکسان خواهد بود.

چند روز پس از این سخنان دوستم، نمایندگان اشرف غنی به دیدار او رفتند. پس از آن هم ژنرال اسکات میلر، فرمانده نیروهای حمایت قاطع و ناتو، با گروهی از نظامیان خارجی به دیدار دوستم آمدند و یک مدال نظامی بر سینه او نصب کردند.

زادگاه دوستم شبرغان است و آن زمان تصور می‌شد که این شهر در مقابل طالبان نفوذناپذیر است؛ اما شبرغان هشتم اوت به دست طالبان سقوط کرد. ساعتی پس از ورود طالبان به شبرغان، یک عضو طالبان به خانه مارشال دوستم وارد شد و لباس نظامی او را پوشید و با آن عکس یادگاری گرفت. دوستم آن لباس و نشان‌های نظامی را در ژوییه ۲۰۲۰ و در جریان مراسم دریافت درجه مارشالی پوشیده بود و هرازگاه در مصاحبه با رسانه‌ها نیز با همان لباس ظاهر می‌شد.



۱۱۰ روز دفاع شبرغان؛ خانه گرگ خالی شد

حاجی اکرم پهلوان یکی از فرماندهان حاضر در خط مقدم دفاع شبرغان طی ۱۱۰ روز جنگ نفسگیر در آن شهر بود. حمله و تهاجم طالبان به شهرهای افغانستان از اوایل ماه مه آغاز شد و دوستم، پسرش یارمحمد را با فرماندهان و نظامیان تحت امر خود از کابل به شبرغان اعزام کرد تا از نفوذ طالبان به داخل شهر جلوگیری کنند. در شبرغان، یک واحد ارتش افغانستان نیز مستقر بود و در کنار آن، شماری از نیروهای پلیس و امنیت ملی  نیز حضور داشتند؛ اما تصمیم گیری و فرماندهی جنگ برعهده دوستم و پسرش یار محمد بود.

دوستم همواره از بی‌توجهی رهبران حکومت وقت افغانستان به شبرغان شاکی بود. او یک بار در اوج حمله و تهاجم طالبان به مرکز شهر شبرغان، گفت که نیروهای دولتی به نیروهای تحت امر او که در خط نخست دفاع شبرغان‌اند، حتی یک گلوله کلاشنیکف هم کمک نمی‌کنند. دوستم که هم‌زمان با تشدید حملات طالبان به شبرغان در ۱۳ مه، وارد آن شهر شد، اواسط ژوئن، به کووید-۱۹ مبتلا و مجبور شد برای معالجه به ترکیه برود. وضعیت سلامتی دوستم به قدری وخیم توصیف شد که به گفته یکی از نزدیکانش، با آمبولانس هوایی به آنکارا، پایتخت ترکیه منتقل شد.

هم‌زمان با بستری شدن دوستم در آنکارا، پسرش یارمحمد دوستم هم که فرماندهی جنگ در شبرغان را برعهده داشت، به کابل رفت. گفته می‌شد او نیز بیمار و تحت معالجه است. دوستم چهارم اوت از بیمارستان مرخص شد و به کابل بازگشت، اما وقتی به افغانستان رسید که بسیاری از شهرستان‌ها از جمله شهرستان‌های جوزجان به تصرف طالبان درآمده بودند و شهر شبرغان نیز در محاصره بود. دوستم هفتم اوت با اشرف غنی ملاقات کرد و آماده بود دوباره به شبرغان برود اما هرگز این فرصت را نیافت. او به مزارشریف رفت تا همراه با دیگر رهبران سیاسی شمال برای اوضاع چاره‌ای بیندیشند.

حاجی اکرم پهلوان می‌گوید که با تشدید حملات طالبان به شبرغان، مارشال دوستم حدود سه هزار نیرو برای مقابله با طالبان بسیج کرد اما به دلیل نرسیدن کمک و تجهیزات نظامی، این نیروها نتوانستند مقابل طالبان دوام بیاورد. حاجی اکرم که فرماندهی بخشی از این نیروها را برعهده داشت، گفت: «مارشال صاحب دوستم برای ما پول می‌فرستاد و ما اسلحه و مهمات می‌خریدیم. دولت هیچ کمکی نمی‌کرد. از جانب دولت تنها یک واحد نظامی و ۱۱ عراده تانک در شهر شبرغان وجود داشت. بقیه هرچه بود، متعلق به مارشال بود.»

حاجی اکرم تاکید کرد با وجودی که مارشال دوستم در زمان تشدید جنگ در بستر بیماری بود، هر لحظه با نیروهایش در شبرغان در تماس بود و «داروندارش را داد» تا نیروهایش اسلحه و مهمات خریداری کنند.

او در مورد اینکه مهمات و اسلحه را از کجا می‌خریدند، گفت: «ما به افراد خود پول می‌دادیم و آنان تهیه می‌کردند. افراد زیرمجموعه فرماندهان ارتش، سلاح و تجهیزات خود را می‌فروختند و ما از آن‌ها می‌خریدیم.» به گفته حاجی اکرم، نیروهای دولتی در هفته‌های آخر جنگ، یک گلوله پی‌کا را ۱۰ افغانی و یک گلوله کلاشنیکف را ۱۵ افغانی می‌فروختند. حاجی اکرم افزود: «ما روزها اسلحه و مهمات می‌خریدیم و شب‌ها می‌جنگیدیم.»

بیش از ۲۰۰ تن در دفاع از شهر شبرغان کشته شدند

به گفته حاجی اکرم پهلوان، در جریان حدود ۱۱۰ روز دفاع از شبرغان، بیش از ۲۰۰ نفر از میان حدود سه هزار نیرویی که با طالبان می‌جنگیدند، کشته شدند. او معتقد است بیشتر این نیروها محافظان مارشال دوستم بودند که از سال‌ها پیش تحت فرماندهی دوستم فعالیت می‌کردند. عزت‌الله وردم، هاشم آستانه، علی سرور، نجم‌الدین عرب‌خانه و نادر رئوف، از جمله فرماندهان ارشد تحت امر دوستم بودند که در جریان دفاع از شبرغان کشته شدند.

کشته شدن بیش از ۲۰۰ تن در دفاع از شهر شبرغان را یک مقام ارشد امنیتی دولت اشرف غنی که بیشتر مسائل شمال را دنبال می‌کرد، نیز تایید می‌کند. این منبع به شرط محفوظ ماندن نامش، گفت که انتخاب یارمحمد، پسر مارشال دوستم، به فرماندهی جنگ شبرغان، نارضایتی‌هایی میان فرماندهان حزب جنبش پدید آورد و او نتوانست مانند پدرش اوضاع را مدیریت کند.

به باور این منبع، بیمار شدن دوستم در میانه جنگ و خالی شدن صحنه از حضور او، باعث شد تا روحیه مدافعان شبرغان تضعیف شود و طالبان به سمت مرکز این شهر پیشروی کنند.

از سوی دیگر، این منبع می‌گوید «خانه گرگ» که دوستم از آن سخن می‌گفت، سال‌ها قبل تخلیه شد و تجهیزات و مهمات قابل‌توجهی برای دوستم باقی نمانده بود. به گفته این منبع، دوستم از ۳۰ سال قبل مقداری مهمات و تجهیزات نظامی به شبرغان منتقل کرده بود و این مهمات نزد فرماندهان کلیدی او نگهداری می‌شدند اما آن‌ها در ۲۰ سال گذشته، به‌تدریج این مهمات و تسلیحات را فروختند.

دوستم اوایل سال ۲۰۲۱، تعداد ۱۰۰ قبضه اسلحه برای تک‌تیراندازی خریداری کرد، اما نیروهایش استفاده از این سلاح‌ها را بلد نبودند و آموزش استفاده از این نوع اسلحه هم زمانبر بود و فرصت کافی برای این کار نمانده بود. دوستم همچنین ۸۰ دستگاه خودرو جیپ سیمرغ از امارات متحده عربی خرید که در جنگ نقش تعیین کننده‌ای‌ نداشتند.

یک هفته در یتیم طاق

حاجی اکرم پهلوان در مورد چگونگی سقوط مرکز شهر شبرغان گفت: «روز هشتم اوت مهمات کمی برای ما مانده بود و دیگر برای دفاع از شبرغان شانسی وجود نداشت؛ چون راه‌های دریافت مهمات نیز قطع شده بود و طالبان به وسیله تجهیزاتی که از سرپل و دیگر شهرها به دست آورده بودند، به شبرغان هجوم آوردند.»

صدها نیروی امنیتی از جمله یارمحمد دوستم، پسر مارشال دوستم و مسئولان دولتی جوزجان، روز هشتم اوت شبرغان را ترک کردند و به سمت فرودگاه جوزجان در حومه شهر رفتند. این نیروها پنج روز در حومه فرودگاه در ناحیه یتیم طاق حضور داشتند و امیدوار بودند که با دریافت حمایت از کابل و مزارشریف، برای بازپس‌گیری شبرغان اقدام کنند اما هجوم هم‌زمان طالبان به همه شهرها و شکست سیاسی دولت وقت افغانستان، فرصتی باقی نگذاشت.

 

یارمحمد دوستم و چند نفر از محافظان ویژه مارشال دوستم، عصر ۱۲ اوت، با هلی‌کوپترهای نظامی از یتیم طاق به مزارشریف منتقل شدند. بخشی از نیروها هم به طالبان تسلیم شدند اما حدود یک هزار نیرو شامل نیروهای دوستم و نیروهای دولتی، تصمیم گرفتند از طریق دشت‌ها و دره‌ها و در حالی که همه مسیرها در کنترل طالبان بود، خود را به مزارشریف برسانند. دوستم، عطامحمد نور و محمد محقق با امضای یک پیمان نظامی، متعهد شدند از مزارشریف دفاع می‌کنند و این نیروها به پشتگرمی حضور این سه رهبر سیاسی در مزارشریف، می‌خواستند با عبور از دل دشمن، خود را به این شهر امن برسانند.

در ۱۳ اوت، تنها ۶۸ نفر از حدود یک هزار نفر توانستند خود را به مزارشریف برسانند و بقیه نیروها در جریان کمین‌های طالبان در این مسیر ۱۴۰  کیلومتری، یا کشته و بازداشت شدند یا خود را به طالبان تسلیم کردند.

۶۸ نفری که از این گروه هزار نفری توانستند به مزارشریف برسند، مسئولان ارشد دولتی جوزجان و فرماندهان ارشد تحت امر دوستم بودند. شماری از این افراد با خودروهای زرهی زیر رگبار مسلسل‌ها وارد مزارشریف شدند و شماری دیگر که خود را به ارتفاعات کوه‌های چمتال رسانده بودند، با کمک هلی‌کوپترهای ارتش نجات یافتند. یکی از این افراد، حاجی اکرم پهلوان بود که از قله کوهی در چمتال با هلی‌کوپتر به مزارشریف منتقل شد.

او همراه با علی سرور ترکمنی، فرمانده هزاره‌تبار وفادار به دوستم، در یک خودرو بود اما علی سرور در یک کمین کشته شد و او نجات یافت. اکرم پهلوان گفت، هوا در آن روز به‌شدت گرم بود و تشنگی و طالبان، هر دو جان آن‌ها را تهدید می‌کردند.

ژنرال عبدالستار قاسمی، فرمانده نیروهای محافظت از دوستم، نیز در میان افرادی بود که از معرکه نجات یافت. او می‌گوید در لحظات پایانی که در قله، منتظر رسیدن هلی‌کوپتر نجات از محاصره طالبان بود، از شدت تشنگی از دهنش خون می‌آمد و نزدیک بود از حال برود.

نیروهای دوستم پس از ۱۱۰ روز جنگ بی‌وقفه در شبرغان متلاشی شدند. شمار اندکی از آنان که مانند ژنرال قاسمی و اکرم پهلوان هم که خود را به مزارشریف رساندند، دیگر توان ادامه جنگ نداشتند. دوستم  نیز اگرچه در مزارشریف شعار می‌داد که تا آخرین توان می‌جنگد، در حقیقت دیگر توانی برای مبارزه نداشت؛ زادگاهش سقوط کرده بود، لباس مارشالی‌اش بر تن یک طالب بود، هیبت نظامی‌اش شکسته شده بود و طالبان نیز اسلحه و مهمات کافی در اختیار داشتند.

ایندیپندنت فارسی- مختار وفایی

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...