۰۲ اسفند ۱۳۹۰

«سنگ در پای لنگ»!

مختاروفایی
ضرب المثل معروف را که میگویند«سنگ در پای لنگ» شاید گاهی شنیده باشید،درین دو روز بارانی در شهر مزارشریف همین ضرب المثل زیاد سر زبان ها بود.
در اثر باران های شدید طی دو روز گذشته در شهر مزارشریف صدها خانواده بی سرپناه گردیده و خانه های گلی شان طعمه ی سیلاب گردیدند.
سیلاب بیشتر در مناطقی شدید بود که آن مناطق فقر نشین بوده و بیشتر خانه های شان گلی بوده است.
به گفته ی مسوولین این سیلاب  بیش از 200 خانه مسکونی را تخریب کرده و باشندگان آنها را بیجا ساخته است. جاری شدن سیلاب حوالی ساعت 2 بجه شب دو شنبه در شرق شهر مزار شریف، مردم این منطقه را غافلگیر کرد. شهرک های رهایشی عمر فاروق، کمپ سخی و ولی عصر مربوط به ولسوالی نهرشاهی، از این سیلاب ها متضرر شده اند.
اکثریت باشندگان این شهرک ها خانه های شان را ترک کرده اند.تعدادی از آنها در نیمه های شب فقط توانسته اند جان های شان را نجات دهند و اموال و اسباب خانه های شان را بیرون کشیده نتوانسته اند.
طبق گزارشات در کارته عمر فاروق 500 واحد مسکونی وجود دارند. ، پس از جاری شدن سیلاب شب گذشته به تعداد 200 واحد آن که خامه بوده اند، تخریب گردیده و300 واحد دیگر نیز خسارت دیده اند.

درنگی بر مجموعه شعر«دوری پرنده نیست که برگردد»

- مختار وفایی -

کمتر علاقه مندان شعر و ادب خواهند بود که با نام و سروده های شاعر مجموعه شعر های "خارهای حسود و "دوری پرنده نیست که برگردد " آشنایی نداشته باشند، این دو اثر شعر ی گران بها از دردها و رنجهای شاعر جوان بلخ، سهراب سیرت تراوش کرده است. که نخستین  مجموعه ی شعری وی "خارهای حسود " درسال 1388 از طرف انجمن قلم افغانستان  زیور چاپ یافت.سهراب سیرت از جمله شاعرانیست که توانسته است در مدت کوتاهی با شعرهای قابل درنگی در قوالب غزل و آزاد  جایگاهش را درمیان شاعران جوان حوزه زبان فارسی تثبیت کند.چندی قبل  شاهد رونمایی مجموعه ی دیگری از ین شاعر بودیم که تحت نام " دوری پرنده نیست که برگردد" نیز از سوی انجمن قلم اففانستان با همکاری های صمیمانه ی استاد ژکفر حسینی زیور چاپ یافت ،سیرت درین مجموعه کارهای قابل درنگی را نسبت به جوانان دیگر انجام داده است، که واقعن قابل ستایش است .سهراب سیرت از آنجای که من او را میشناسم ،ذاتن شاعر است، مانند بعضی ها نخواسته است که شاعر شود ،وقتیکه مجموعه شعر "دوری پرنده نیست که برگردد "را به دست بگیریم و ورق بزنیم میبینیم که نه تنها مصداق گفته های ما بلکه فراتراز این ها هست.سیرت نه تنها حنجره ایست که عاشقانه ترین و مرموز ترین حوادث زندگی اش را ازین دریچه ای ابدیت فریاد می کشد و نه تنها دردمندیست که ظریف ترین و گلو گرفته ترین بغضش را با مخاطبان در میان گذاشته و به مخاطبان گریه می کند و نه تنها شاعریست که به احساسات و عواطف خود ( ولو هر گونه باشد)ارج قایل است،بل سینه ایست پر از عشق به زبان،فرهنگ و تمدن این قند پارسی که صادقانه می اندیشد و صادقانه می نویسد و کمر خدمت به زبانی بسته است که سالهای سال دست خوش دول استعمار گر وهمچنان حاکمان فارسی ستیز بوده است ، زبانی که بیش از هزار سال پیشینه ی تاریخی داشته و کام بیش ازصد میلیون گوینده را شیرین می کند،زبانی که بعد از پارچه پارچه شدن قلمرو خویش هیچ گاه نفسِ راحتی در محدوده ی افغانستان کنونی نکشید و هیچ یک شاعر و نویسنده ای را بدون خون دل خوردن و حبس کشیدن به معرفی نگرفت. نمی خواهم ازین بیش نمک به زخمهای بپاشم که توان مرحم گذاشتن به آن را ندارم ، و بد نیست که دراین جا به داشته های زیبای این اثر پر ارج گذر کوتاهی داشته باشیم .درین نوشته و فرصت کوتاه مجال این نیست که به تمام ویژگی ها و خوبی های این مجموعه بپردازیم ،فقط یکبار نگاهی کوتاهی به آسمان"دوری پرنده نیست که برگردد" میاندازیم.
پیش از همه، چیزی که  در این مجموعه به چشم می خورد طرح قشنگی ست که توسط صیقل زننده ای حنجره های شعر جوان افغانستان، ژکفر حسینی طراحی شده است، که در حقیقت با این طرح زیبا روی تمام الگو های کلا سیک  خط کشید، گذشته ازین به شعر های بر می خوریم که مملو از حقایق تلخ زندگیِ یک شاعر است. مثلن"گلادیا تورها "ص 26:
بگیر باز تبر را ... بگیر! ابراهیم!
بزن به فرق خدایان پیر ابراهیم
***
من وتو تکیه به هم دو گلادیاتوریم
نمان که تیغ!... سپرکن که تیر! ابراهیم!
***
ادامه دارد اگرچه نبرد ما بردیم
تمام شان شده خرد وخمیر ،ابراهیم!
همین گونه با تمام وجود صادقانه و صمیمانه به پیش می رود و از اوضاع کنونی شعر جوان بلخ  و ازموفقیت های بدست آمده ی  که حاصل تلاش ها ی وی  ودیگر همسنگرانش میباشد حرف میزند.
سهراب سیرت  همچنان که در زندگی روزمره اش با تمام دوستان و اطرافیانش صادق و صمیمی است ،این ویژگی اش در شعرش نیز پیداست. سیرت در سروده هایش غم ها وخاطرات خودرا از زندگی با مخاطبان شعرش در میان میگذارد. با خواندن این رباعی  در ص 66  که نوشته است ،... زمانیکه وارد دانشکده ی طب شد. خواننده با گوشه ی از زندگی سیرت اشنایی پیدانموده و از شعرهایش لذت بیشتر میبرد.
این گونه خراب و مضطرب کی بودی؟
همواره به درد مرتکب کی بودی
فهمیدی که نفس نفس بیمارم
ورنه تو علاقه مند طب کی بودی
شاعران حوزه ادبی بلخ بیشتر به عنوان عاشقانه سرا مشهور هستند ، سیرت درکنار اینکه درد ها و دغدغه های خودش را ازین حنجره فریاد میزند ،از دردهای مردم ،جامعه، و وطنش نیز یاد میکند مثلن به غزلی در ص 24 بر میخوریم که نوشته است " تقدیم به زن هجای اول زنده گی " سیرت درین غزل از مظلومیت ها و دردهای زنان افغان در یک جامعه ی مرد سالار سخن میزند در یکی از بیت های این غزل چنین آمده است:
از زن فقط سیاسر  و فرمانبر و ضعیف
از مرد، پاسبان و سیاست مدار ساخت
همچنان سه غزلی دیگر در صفحه های 44 افغانستان 1 ، ص 46 افغانستان 2  و ص 48 افغانستان 3  غم ها و زخم های سر زمینش را در زبان شعر به تصویر میکشد و حس وطنپرستیش را با مخاطبانش شریک میسازد.این مجموعه ی 70 صفحه یی دارای 33 غزل چند تا رباعی ، دوبیتی و سپید میباشد . در اخیر دست سیرت را میفشاریم و برای سرسبزی و همیشه پربار بودن قلمش دعا میکنیم، دامن این بحث کوتاه را با خوانش دوکوتاه ازین مجموعه میتکانیم.
1
جهان:
کشتیی که
       جهان
                جهان
غرق میرود
2





لب تو شيره‌ي انگور و گُل ترياك است
گردنت شيشه و اين شيشه پر از كنياك است
گونه‌هايت گُل نارنج و همان‌جايت انار
زنخ‌ات باشد اگر سيب، كجايت ناك* است؟
كيميايي كه ترا ساخته چيز دگر است
كس تصور نتواند كه تنت از خاك است
ابر آرام نگيرد...دل دريا بكفد
در تو زشتي چه كه زيبايي وحشت‌ناك است
خودكشي كن كه شود نام جهان: تاكستان
هر رگت منبع تغذيه‌ي صدها تاك است
پنج انگشتت اگر شانه شود، موهايم ـ
از غم برف دوصد سال دگر بي‌باك است
من اگر چه كه گنهكارم، باور دارم
جا بگيري به دلِ هر كه... دل او پاك است

هرات؛گودال خاطرات و رویاهای زنان این شهر!

- مختار وفایی-
 دامنه ی خشونت علیه زنان در افغانستان سابقه ی دیرینه ی دارد،درتاریخ افغانستان زنان همواره مظلوم و مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند، سیاه ترین دوران را می توان از سال های حکومت استبدادی طالبان یاد نمود که هزاران زن پیر و جوان بدون گناه در سراسر کشور سنگسار و اعدام گردیدند؛در حکومت چندساله ی طالبان زنان  ازهر گونه امتیاز و حقوق شهروندی وشخصی محروم بودند،پس از فروپاشی رژیم استبدادی طالبان و روی کار امدن حکومت موقت کرزی و سرازیر شدن میلیاردها دالر برای بهبود افغانستان در بخش های مختلف، نویدهای تازه ی در اذهان مردم نقش گرفته بود،اما بعداً آهسته آهسته این امید ها به یاس تبدیل شده و تشت رسوایی حامد کرزی و جامعه ی جهانی با همه وعده های که در جلسه ی سرنوشت ساز بن برای مردم افغانستان داده بودند به زمین خورد و امروز مردم افغانستان هیچگونه باور و اعتمادی نسبت به جامعه ی جهانی و سیاسیون معامله گر این کشور ندارند،جدا ازینکه در همه بخش ها هیچگونه کار مثمر و چشم گیری صورت نگرفته است؛دیده می شود که یگانه پدیده ی که نابودی آن بیش از همه از بلندگوهای جامعه ی جهانی و همکاران شان در بخش های حقوق بشر و حقوق زنان  شنیده می شود،هر روز دامنه ی گسترده تری را به خود می گیرد و  درین اواخر زنان افغانستان بیشتر قربانی مردان زن ستیز درین سرزمین می گردند.
شهر هرات یکی از شهرهای است که بیشترین آمار خشونت علیه زنان را در چند سال اخیر به خود اختصاص داده است،درین شهراز  آغاز سال جاری(1390) تا اکنون که یازده ماه از آن می گذرد بیش از 205 مورد خشونت علیه زنان  ثبت گردیده است.
مرد معتاد انگشت و زبان زن جوانش را خورد
این تیتر تکانده ی بود که لحظه ی مرا مصروف نوشتن این متن نمود؛این اتفاق دیروز(1/11/1390) در شهر هرات اتفاق افتاد، شرح کوتاه این گزارش را باهم می خوانیم.
خانم جوانی به اسم عارفه که شوهرش معتاد می باشد یکی از قربانیان خشونت علیه زنان در هرات می باشد که زبان و ناخن دستش را شوهر معتادش جلو چشمانش پخته نموده و خورده است.
شوهر این خانم بیست ساله (عارفه) جلو چشمان او، انگشت و زبانش را کباب کرده و خورده است.
عارفه نه سال است که ازدواج کرده و هشت سال نیز در ایران زندگی کرده است.
او که حامله نیز است وبا سختی صحبت می کرد؛ به خبرنگاران گفت که یک هفته پیش، شوهرش زبان وانگشت دست او را قطع کرده و در مقابل چشمانش، کباب کرد و خورد.
این خانم ادعا دارد که شوهرش سه روز پیش نیز یک طفل 4 ساله اش را به قتل رسانده و با دست اندازی دربطن او (عارفه) طفل حمل شده او را نیز از بین برده است .
وقتی آدم می بیند چه کارهای درین سرزمین که به یک جزیره ی وحشتناکی می ماند که این چنین حوادث در اذهان مردم به یک امر عادی تبدیل گردیده به یاد شعر فریدون مشیری میافتی که در جای یکی از اشعار بلندش گفته است...
وای جنگل را بیابان میکنند
 دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
 هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

۰۱ اسفند ۱۳۹۰

محدودیت بر رسانه ها غیرقانونی است!!

دیده بان رسانه ها می گوید که محدودیت بر رسانه های تصویری کشور از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ نوعی فشار بر رسانه ها و غیرقانونی است.
در اعلامیه ای که این مرکز به رسانه ها ارسال کرده است، ابلاغیه وزارت اطلاعات و فرهنگ بدون نشانی مشخص، تمامی تلويزيون ها را مخاطب قرار داده است.
دیده بان رسانه ها گفته است در رسانه های تصویری کشور موارد ابلاغ شده رعایت می شود و صدور چنين ابلاغيه به" تجويز دارو" برای يک "شخص سالم" می ماند.
وزارت اطلاعات و فرهنگ در ابلاغیه ای که از تلویزیون ملی پخش شد، از تمامی مجریان زن در رسانه های تصویری کشور خواست که هنگام اجرای برنامه روسری پوشیده و از آرایش غلیظ استفاده نکنند.
دیده بان رسانه ها می گوید که انتشار اين ابلاغيه در حالی صورت می گيرد که روند آغاز مذاکرات با طالبان به مرحلۀ حساسی رسيده است و وضع اين گونه محدوديت ها بر رسانه ها، "چراغ سبزی" برای طالبان پنداشته مي شود.
سید مخدوم رهین، وزیر اطلاعات و فرهنگ به رسانه ها گفته است که ابلاغیه این وزارت هیچ ارتباطی به مذاکرات با طالبان نداشته بلکه در راستای دفاع از ارزشهای دینی و اسلامی صورت گرفته است.
دیده بان رسانه ها از رسانه ها و دولت افغانستان می خواهد که نگذارند "هيولای محدوديت و ممنوعيت" برحقوق اساسی شهروندان، بارديگر فضای باز رسانه ای کشور را با مشکل روبرو کند.
این مرکز تاکید دارد که رسانه ها، ارزشهای اسلامی و افغانی را رعایت کرده و در صورت وجود تخطی، وزارت اطلاعات و فرهنگ باید به صورت مشخص به آن موارد اشاره می کرد.

ماینهای منفجر نشده در کمین مردم افغانستان

رییس مرکز هماهنگی ماین روبی گفته است که هنوزهم صدها کیلومتر مربع ساحه را در افغانستان ماینهای منفجر ناشده تهدید میکند.
محمد صدیق راشد، رییس مرکزهماهنگی ماین روبی در این راستا گفت که درحدود ۴۳ پروژه توسعوی عمده که درافغانستان برنامه ریزی شده اند، با خطرماین های منفجر ناشده روبرو هستند.
وی هشدارمی دهد که اگرماین های منفجرنشده از سر راه این پروژه ها برداشته نشوند، عملی شدن این پروژه ها با خطر روبرو خواهند شد.
آقای راشد گفته است که در حدود یک میلیون شهروند کشور در فاصله کمتر از ۵۰۰ متری ساحات ماین های منفجرناشده، زندگی می کنند.
وی می افزاید که ۸۰ درصد ساحات باقیمانده، ساحات است که مشکلات را به زمین های زارعتی به بارآورده است.
در همین حال جنرال واتردی گیوهن، دستیار معاون وزیرخارجه ایالات متحده امریکا، پاک سازی ماین ها را در راستای بازسازی افغانستان یک گام مهم می داند.
وی افزود، ماین ها و دیگربازمانده های جنگی مانع ثبات و توسعه در یک کشورمی شوند، زیرا ماین ها بر بخشهای گوناگون زندگی اثر می گذارند، مانع رفتن کودکان به مکتب می شوند و نیز مردم را به ترک خانه هایشان مجبور می سازد.
رییس مرکزهماهنگی ماین روبی گفته است که ازمیان ۳۴ ولایت تنها ولایت دایکندی با مشکل ماین روبرو نیست، اما دیگر ولایت ها به ویژه 13 ولایت ازجمله کابل، قندهار، میدان وردگ، هلمند ولایت شمال کشور و بخشهای مرکزی و شمال شرق بیشتر مشکل ماین دارند

۳۰ بهمن ۱۳۹۰

۲۹ بهمن ۱۳۹۰

حنجره اى كه به جرم آزاديخواهى در سوريه دريده شد با سمفونى جاودانه گشت

نام ابراهيم قاشوش، خواننده ى فقيد سورى و ياد حنجره اش را كه نواى آزادى سرداد، جوان سورى ديگرى جاودانه كرد.

سوريها به شادى و سرزندگى معروفند. همه ى مسافرانى كه به منظور سياحت يا زيارت به سوريه رفته اند، در خيابانها و ميادين و پاركها، پير و جوانهاى سورى را ديده اند كه دايره و دنبك به دست، پاى مى كوبند و آواز مى خوانند. لذا طبيعى بود كه در انقلاب سوريه نيز پايكوبى و آوازخوانى و دست افشانى جاى ويژه اى داشته باشند.

در اين كشور، روزى نيست كه دهها نفر كشته نشوند و صدها مجروح و اسير به آمار قربانيان افزوده نگردد. روزى نيست كه جسدهاى مثله شده در گوشه هاى خيابان و بيابان يافته نشود. روزى نيست كه بر آتش فرقه گرايى و برادركشى دميده نگردد. اما سوريها سوگند ياد كرده اند كه فرهنگ شاد خود راحفظ كنند و صبورانه پيكار براى آزادى و عدالت و شفافيت را ادامه دهند.

يكى از بارزرترين حوادث اوايل انقلاب سوريه، باب شدن ترانه اى با ترجيع بند "ياللا ارحل يا بشار" بود. تظاهركنندگان معترض، با اين ترانه به راس هرم قدرت مى گفتند: حيا كن، حكومت را رها كن. اما پاسخ هرم قدرت، دريدن گلوى "ابراهيم قاشوش" سراينده و اجرا كننده ى اين آواز بود.

با اين حال ياد آن حنجره و آواز در سراسر دنيا پيچيد و به "مالك جندلى" هموطن وهمراه قاشوش رسيد. جندلى كه يك موسيقدان معروف در سطح جهان بود، بدون كاربرد كلامى، تنها با نواى موسيقى، سمفونى "قاشوش" را پديد آورد كه با آن خاطره ى رفيق راهش را جاودانه كند.

البته خود مالك جندلى كه مقيم امريكا است از آتش كينه ى خصم بى نصيب نمانده است. يك بار به خانه ى پدرى اش در شهر حمص حمله كردند و پدر و مادر پيرش را زير ضرب گرفتند و با چشم و چال ورم كرده و بدن درب و داغان رها كردند. چندى بعد هم گلوله ى تانك يا خمپاره، آن خانه را با خاك يكسان كرد.

ليكن اين موسيقيدان هرگز از افشاى جنايات رژيم حاكم بر كشورش بازنايستاد. او هميشه قبل از اين حملات و بعد از آنها، در تظاهرات و فعاليت هاى ضد اسد در واشنگتن شركت كرد و براى انقلاب نواخت و نواخت.

آخرين اثرى كه جندلى پديد آورده و نام "قاشوش" را بر آن گذاشته است، شوق رهايى را به انسان مى دهد، بدون آنكه كلمه اى به هيچ زبانى در اثر بيايد.

گويى آفريننده ى اين اثر با زبان بين المللى موسيقى، مى خواهد به همه ى انسانها بگويد: "پرنده مردنى است.. پرواز را بخاطر بسپار". قاشوشها اگر رفتند، همه ى انسانها از هر جنس و مليت و زبان و آيينى، آزادى را فرياد مى زنند.

نقد و بررسی کتاب داستانی" کابل جای آدم نیست" در خانه فرهنگ

آنچه در این کتاب جلب توجه می کند، نام کتاب است. مخاطب پیش از همه چیز متوجه نام این کتاب می شود و مستقیما سراغ داستانی می رود که نام این کتاب به آن تعلق دارد.


کابل جای آدم نیست؛ کتابی از سید علی موسوی این بار در سلسله برنامه های"کتاب ماه" که از سوی خانه ادبیات برگزار می شود، نقد شد.
این کتاب شامل 16 داستان می شود که 4 داستان آن برنده جوایز مختلف در جشنواره های ادبی شده است.
داستان "آشنایی برای دو پرنده" برنده جایزه نخست مسابقه داستان نویسی روز جهانی صلح سال 1387 در ولایت بلخ شده است.
"شب اول قبر" برنده جایزه نخست اولین دوره مسابقه مهرگان ، داستان "رنگ های بی صدا" برنده جایزه دوم پنجمین دوره جشنواره قند پارسی و داستان "مادکه لال" برنده جایزه دوم، سومین دوره مسابقه داستان نویسی مهرگان در سال 1389 شده است.
آنچه در این کتاب جلب توجه می کند، نام کتاب است. مخاطب پیش از همه چیز متوجه نام این کتاب می شود و مستقیما سراغ داستانی می رود که نام این کتاب به آن تعلق دارد.
آنچه در این کتاب جلب توجه می کند، نام کتاب است. مخاطب پیش از همه چیز متوجه نام این کتاب می شود و مستقیما سراغ داستانی می رود که نام این کتاب به آن تعلق دارد.
داستان "کابل جای آدم نیست" حکایت دختریست از دیار بلخ، که پس از سپری کردن امتحان کانکور در یکی از دانشگاه های کابل راه یافته ولی پدر و کاکایش او را اجازه رفتن به کابل نمی دهند.
در این داستان کاکای دختر خطاب به او می گوید که "کابل جای آدم نیست" و این جمله چندین بار در متن تکرار می شود.
شباهت داستان های سید علی موسوی و چِخوف روسی
محمد تقی اخلاقی منتقد جوان در مورد کتاب سید علی موسوی چنین گفت:" نویسنده در بعضی جاهای این 16 داستان کوتاه تلاش کرده است که هر بار تکنیک تازه ی را به کار برد و آنچه را که از مطالعات اش در خصوص روایت به دست آورده، نمایان کند."
او افزود که داستان اول این مجموعه "رنگ های بی صدا" با وجود محدودیت های زیادی مانند کم سن بودن و نابینا بودن روایت کننده، ظرافت های خاصی دارد.
اخلاقی گفت که بیشتر داستان های موسوی خواننده را به یاد نوشته های چخوف می اندازد و نوشته های چخوف بر داستان های موسوی خواهی نخواهی تاثیر کرده است.
او افزود، شماری از داستان های موسوی مانند نوشته های چخوف، تصویر یا تصویر هایی اند که کنار هم گذاشته شده اند.
به گفته اخلاقی این تصاویر گاه، چنان جذاب اند که نمی توانیم آن را کامل نبینیم و این کامیابی داستان ها را به نمایش می گذارد.
آنتون پاولوویچ چِخوف، داستان و نمایشنامه نویس روسی است که بیشتر از یک قرن قبل از امروز در مدت کوتاه زندگی اش بیش از 700 اثر از خود به جا گذاشته است.
آنتوان چِخوف، از جمله بزرگترین داستان نویسان روسی است که پس از شکسپیر، او را بهترین نمایشنامه نویس نیز دانسته اند.
هادی مروج زاده گفت که اکثر داستان ها در این مجموعه شخصیت محور است نه حادثه محور.
به گفته مروج زاده در این داستان ها کوشش شده شخصیت های که در جامعه حضور دارند، معرفی شود.
مروج زاده چند داستان این مجموعه را نقد و بررسی کرد، از جمله "شبی برای یک مرد" که به گفته مروج زاده داستان مردی است که در شفاخانه کار می کند و تمام شب با مریض ها و نزدیکان مریض درگیر است.
در داستان "شبی برای یک مرد" خواننده به زودی نمی تواند موقعیت روایت کننده را دریابد که آیا او هم از نزدیکان مریضی است که در شفاخانه بستر شده یا شخص دیگری.

افغانستان هیچ دانشگاه معتبر ندارد

افغانستان در حالی فاقد دانشگاهی معتبر در سطح بین المللی می باشد که این کشور طبق آمارها و گزارش ها، در صدر کشورهای تولید کننده مواد مخدر، کشورهای فاسد، کشورهای منبع پناهجو و کشورهایی که مرگ و میر مادران و کودکان در آن بالاست قرار دارد. شاید بتوان گفت افغانستان با بیش از دو قرن جنگ و جنایت، در صدر کشورهای جنگ زده ی جهان است.
یک مرکز ارزیابی آکادمیک بنام Academic Ranking of World Universities فهرستی از 500 دانشگاه برتر جهان را منتشر کرده که در آن فهرست هیچ دانشگاهی از افغانستان جای ندارد.
این مرکز که از سال 2003 اقدام به ارزیابی دانشگاه های نموده، در فهرست خود از چهار دانشگاه آمریکایی به عنوان برترین دانشگاه های دنیا یاد کرده است.
این چهار دانشگاه برتر دنیا به ترتیب دانشگاه هاروارد، دانشگاه برکلی کالیفرنیا، دانشگاه استنفورد و انستیتوت تکنالوژی ماساچوست می باشد. طبق این فهرست، دانشگاه کمبریج انگلستان در رتبه پنجم و دانشگاه آکسفورد این کشور در رتبه دهم قرار دارد.

طبق جدولی که این مرکز از دانشگاه های معتبر دنیا منتشر کرده، در همسایگی افغانستان تنها سه کشور چین، هندوستان و ایران دارای دانشگاه هایی در ردیف 500 دانشگاه برتر جهان می باشند.
در هند دو انستیتوت دانش (علم) و تکنالوژی در فهرست 500 دانشگاه برتر است. در چین 22 دانشگاه و مرکز آموزش عالی در ردیف 500 دانشگاه برتر جهان می باشد. در ایران تنها دانشگاه تهران در ردیف 500 دانشگاه برتر قرار دارد.
افغانستان در حالی فاقد دانشگاهی معتبر در سطح بین المللی می باشد که این کشور طبق آمارها و گزارش ها، در صدر کشورهای تولید کننده مواد مخدر، کشورهای فاسد، کشورهای منبع پناهجو و کشورهایی که مرگ و میر مادران و کودکان در آن بالاست قرار دارد. شاید بتوان گفت افغانستان با بیش از دو قرن جنگ و جنایت، در صدر کشورهای جنگ زده ی جهان است.

اطلاعاتی های ایران به دنبال عطا محمد نور

شبکه های جاسوسی ایران، چهره های سیاسی درافغانستان را درلحاف عقاید سخیف خود می پیچند وتجارت تبلیغاتی را طوری راه می اندازند تا اعتبار سیاسیون را لطمه پذیر کند. مثلاً درگزارش زیر متنی زیرنام «پیام عطامحمد نور» به مناسبت «سی وسومین سالروزپیروزی انقلاب اسلامی ایران» منتشرکرده اند. ادبیات حزب الهی این متن نشان می دهد که دقیقاً ازسوی یک دفتراستخباراتی تهیه شده است. نخستین پرسشی که درذهن خواننده تولید می شود، این است که آیا پیام از سوی عطامحمد نور است؟ این هم گزارش:
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در مزار شریف، "عطا محمد نور" والی بلخ در شمال افغانستان در پیامی به مناسبت سی‌و‌سومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اظهار داشت: جشن پیروزی انقلاب اسلامی متعلق به همه ملت‌های آزاده جهان است.
در پیام والی بلخ که توسط "محمد ظاهر وحدت" معاون وی در مراسم ویژه‌ای که به همین مناسبت در شهر مزارشریف برگزار شد، قرائت گردید، آمده است: من این روز خجسته را به ملت و دولت ایران و تمامی مسلمانان جهان تبریک می‌گویم.
نور در ادامه این پیام انقلاب اسلامی ایران را همچون نور فروزنده‌ای دانست و تصریح کرد: این نور در جهانی که مملو از تاریکی و دین ستیزی بود، تبلور کرد و با شعار نه شرقی و نه غربی توانست با اتکا به اسلام ناب در پهنه گیتی دل‌های عدالت خواهان جهان را روشن کند.
در این پیام با اشاره به سختی‌ها و مشکلاتی که در سی سال اخیر جمهوری اسلامی ایران با آن و دست و پنجه نرم کرده و از آن سربلند بیرون آمده است، افزود: این‌ها همه مرهون رهبری خردمندانه، فداکاری ملت، وحدت ملی و خود باوری ایرانیان غیور و فهیم است.
وی دسیسه‌ دنیای غرب به سرکردگی آمریکا در برخورد خصمانه علیه جمهوری اسلامی ایران در 3 دهه گذشته را محکوم به شکست دانست و ادامه داد: آمریکا و همپیمانان کور دلش هر قدر هم که با نظام مقدس اسلامی ایران سرستیز داشته باشند بازهم نمی‌توانند ملت ایران را از خود کفایی و خود باوری باز دارند و این به نفع مردم ایران است.
پیشرفت‌‌های ایران همچون تیری زهرآگین در قلب دشمنان ایران است
محمد نور با اشاره به دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف در سال‌های بعد از انقلاب افزود: این پیشرفت‌ها همچون تیری زهرآگین بر قلب دشمنان اسلام به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی است.
این مقام افغان در پیام خود آورده است: بر خلاف آنچه که جهان غرب تصور می کرد، امروز ایران اسلامی به پیشرفت‌های چشمگیری در عرصه‌های مختلف از جمله فناوری هسته‌ای دست پیدا کرده است و هیچ چیز مانع این پیشرفت‌ها نخواهد شد.
والی بلخ دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته‌ای را حق تمامی ملت‌های جهان از جمله جمهوری اسلامی ایران دانست و خاطرنشان کرد: ما خصومت‌ورزی‌های جهان غرب به خصوص آمریکا با ایران را محکوم می‌کنیم.
وی اظهار داشت: چگونه می‌شود که رژیم اشغالگر قدس با ماهیت جنگ طلبانه و زورگویی خود می‌تواند از فناوری هسته‌‌ای بهرمند و حتی سلاح‌های کشتار جمعی در اختیار داشته باشد اما کشور بزرگی چون ایران حتی از استفاده صلح آمیز انرژی هسته‌ای بی بهره بماند و به خواست غرب تن دهد.
در مراسم گرامی داشت سی‌‌وسومین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی که از طرف کنسولگری ایران در مزارشریف برگزار شد، "خمیس صافی" معاون کنسول ایران در ولایت بلخ در سخنانی با بر شمردن افتخارات و دستاوردهای سال‌های پس از انقلاب، گفت: رشد سریع علمی در بخش‌های مختلف و حضور فعال ایران در عرصه‌های گوناگون فناوری و دانش روز گوشه‌ای از این دستاوردها است.
صافی تصریح کرد: با وجود ایجاد موانع از سوی کشورهای غربی برای جلوگیری از دستیابی ایران به علوم هسته‌ای و تحریم‌ تجهیزات 2 منظوره از سوی دشمنان اسلام امروز ایران اسلامی به رغم خواست دشمنان انقلاب به فناوری‌های بزرگ و پیچیده غنی سازی اورانیوم دست یافته و جزء 10 کشور برتر جهان محسوب می‌شود.
وی پیشرفت ایران در علوم هوا فضا و ساخت و پرتاب ماهواره "امید"، موشک "سفیر" و قراردادن آن در مدار زمین را از دیگر دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دانست و ادامه داد: ایران اسلامی مفتخر است که امروز در این زمینه در موقعیت برتر منطقه قرار دارد .
در این مراسم سخنرانان در رابطه با ابعاد مختلف انقلاب شکوهمند اسلامی و دلایل ماندگاری و پیشتازی آن سخنرانی کردند

شهر مزارشریف در چنبره ی ناآرامی چند اوباش


نشر دوباره:  این نامه توسط یکی از خوانندگان این وبلاگ نوشته شده و درین این وبلاگ چند هفته قبل نشر شد؛پس از نشر این نامه درین وبلاگ هفته ی قبل این نامه با هماهنگی مدیر این وبلاگ در یکی از نشریات چاپی بلخ  به چاپ رسید و اکنون منتظر جواب از سوی والی بلخ هستیم....

نامة سرگشاده به  والی ولایت بلخ !

جلالت مآب محترم!
باآنکه در مدیریت ، کاردانی ، تدبر و کارآزموده گی شما در اداره ، سازنده گی ، رشد و انکشاف ولایت بلخ به ویژه شهرمزارشریف در سالیانی که عهده دار این سمت هستید ، جای تردید نیست و برای خویش و مردم این شهر در سطح کشور و جهان آبرو و اعتبار ویژه یی در تمام عرصه ها و بالاخص در عرصة امنیت این ولا کمایی کرده اید ؛ در دو سه سال اخیر گروهکهایی در این شهر عرض اندام کرده اند که به زعم خود در شهر «بدماشی» می کنند . این گروهکهای اوباش و ولگرد که سردسته هایشان بیشتر بازماندة جنگ های داخلی و رقابت های بین الحزبی هستند و بودند ، زیر مجموعه های نیز دارند که معلول و مولود فقر ، جهل ، بیکاری ، محیط ناسالم و مدیریت نادرست یا ضعیف خانواده هایشان می باشند . اما نباید نادیده گرفت که یکی از عوامل همانا ضعف عملکرد نهاد های امنیتی ، به ویژه برخی حوزه های امنیتی نواحی شهر از جمله حوزه هشتم امنیتی پولیس می باشد که بیشترین جنایت در شاخه مسئولیت این حوزه تا کنون رخ داده است و بیشترین اوباش نیز درین منطقه وجود دارد . این ولگردان که معمولن با خود برچه و تفنگچه حمل می کنند قبلن از طرف شب در گذرگاه ها در کمین نشسته به چپاول و غارت اموال مردم ، مثل ( موترسایکل ، ساعت ، پول و تلفن همراه ) می زدند ؛ درین اواخر این کار را شجاعانه در روز روشن ، در برابر دیده گان همه انجام می دهند ؛ در دیوار های صنوف مکتب عبدالعلی مزاری در سیدآباد شعار زنده باد فلانی نوشته می کنند ؛ ملای مسجد دشت شور را می کشند و موتر سایکلش را می ربایند ؛ در خالد بن ولید موترسایکل دانشجویی را به اکراه از نزدش می گیرند ؛ در پل تصدی راننده یی را با شاگردش در ملاعام به گونه فیلمی در روی سرک شاهراه به رگبار گلوله می بندند ؛ در کارته نورخدا آدم می کشند و فرار می کنند و اگر کدام وقتی کسانی از اینها حین انجام دادن کدام جرمی دستگیر می شوند ، نخست از حوزة مذکور با پرداخت پول رها می گردند و اگر برای مدتی توقیف و زندانی گردند با پا در میانی وکیلی پارلمان آزاد می شوند . حال کار به جایی رسیده است که گویا حوزه های امنیتی نیز از ایشان می هراسند . در ارتباط به قتلی که در کارتة نورخدا بلاک دوم صورت گرفت ، مقتول برادر من ( نویسنده این نامه ) بود که نخست به گونه شفاهی به حوزه هشتم امنیتی عارض شدیم و مسئولان ( آمر حوزه ) این حوزه گفتند :« قاتل را شما به دست ما بدهید سپس ما عمل می کنیم .» چه طنز عجیبی !
بار دوم کتبن عارض شدیم و برای دستگیری قاتل یاری خواستیم ؛ معاون حوزه مذکور چنین گفتند :« من می دانم که قاتل دیشب در دهدادی نزد فلان بدماش که ذکر نامش به خیر باد بوده و او ( همان بدماش) خود برای من زنگ زده بود که فلانی یعنی قاتل پیش من است . » حال ازین سخن ها فقط یک برداشت و نتیجه به دست می آید که حوزه های امنیتی به ویژه حوزه هایی که در ساحه مسئولیت آنان جرم صورت می گیرد و یا به مجرم پناه داده می شود و یا جای مراودت آنهاست ، دقیقن می دانند که این اوباشان روزها در کجایند و شب ها را در کجا می گذرانند ؛ در کدام بلیاردخانه ، گیم خانه ، قمارخانه ، و قیلون سرا استند و در کدام پارک تفریحی رهایشی محله ها به کشیدن چرس ، کاربرد مواد مخدر و لاابالی گری مشغولند . ما بارسوم نیز تلفنی به حوزه نامبرده ( حوزه هشتم ) تماس گرفتیم و در رابطه به دستگیری قاتل طالب معلومات شدیم و این بار برایمان گفتند که قاتل حمایتگر دارد و در توان ما نیست که او را دستگیر کنیم . سپس با ناگزیری تمام و با ناامیدی مفرط به فرماندهی امنیة ولایت بلخ عارض شدیم که قضیه شکل رسمی و دورانی را گرفته به مدیریت جنایی این نهاد و سپس به سارنوالی بلخ گسیل شد ، اما با تاسف باید گفت که با وجود امر قاطع فرمانده امنیة ولایت بلخ در جهت حل این معضل ، هیچکدام از مسئولان جرمی و اجرایی این نهاد ( فرماندهی امینة ولایت بلخ ) کدام اقدام جدیی در زمینة دستگیری و پیگرد قاتل تا کنون نکرده اند و تاسف بارتر اینکه یکی از سارنوالان سارنوالی ولایت بلخ که نامش با نام خدا مزین است به خاطر پیشبرد قضیة ما در سارنوالی بلخ و احالة آن به محکمه از ما مرده پولی (رشوت) می خواهد و ده روز برایمان وقت داده است تا پول مذکور را که به دالر است برایش تهیه کرده بپردازیم و گرنه با قلم خود نامة تقدیر ما را تغییر خواهد داد و معلوم نیست کار را تا چه زمانی معطل قرار خواهد داد و چه کار هایی در حق مان روا خواهد داشت . این قاضی سارنوال صاحب در کندن پول و راه جوری بر قضیه داران بسیار ماهر است و توازن دو طرف را رعایت می کند ؛ هم از مدعی پول میگیرد ؛ هم از مدعی علیه . زمانی کسی زن خود را که ده ها هزار دالر در عروسی اش هزینه برداشته بود طلاق می داد ؛ این قاضی پاک نهاد ما از کسی که زنی با این هزینه گزاف را از دست می داد هم دالر می خواست و از پدر دختر ، که دخترش طلاق شده اش را به خانه می برد نیز .
جناب والی صاحب !
این گروهکهای اوباش همان گروه هایی هستند که چندی پیش با موترسایکل های خویش در سطح شهر رژه می رفتند و پس از آن که چند تن از سردسته های مشهور شان به گونة مرموزی کشته شدند به گروه هایی کوچکتری متفرق شدند ؛ اما این گروه های کوچک آرام و دست به زیر چانه نه نشستند و روز به روز بسیج تر می شوند و گستاخ تر . آنان امنیت داخلی شهر مزارشریف را چالش گرفته اند و این ارمغان بزرگ شما را دارند بدنام می کنند . دو عامل می تواند به رشد و انسجام دوبارة این گروهکها بینجامد ؛ یکی ضعف عملکرد و وجود فساد ، مسامحه ، روابط و اخاذی یی که در برخی از نهاد های امنیتی به ویژه برخی از حوزه ها وجود دارد و دوم پیوستن جوانان بیکار ، معتاد و نادان و از خویش بی خبر به این گروه هاست . حال چگونه می توان جلو این بی بند و باری و مفاسد اخلاقی واجتماعی را گرفت در حالیکه برخی از حوزه های امنیتی ما یا شریک یا نظاره گر عاملان این کارها باشند ؛ چگونه می توان جلو معتادان را گرفت و چه فایده دارد موجودیت شفاخانة معتادان و زیر مراقبت گرفتن آنان در حالیکه مراجع و سرچشمه های فروش مواد مخدر ( پودر ، هیرویین ، چرس و الکول ) در تبانی با برخی از حوزه های امنیتی و پرداختن سهم به آنان آزادانه به عرضة این مواد می پردازند و ازین بابت به کاخ ها و نان و نوا رسیده اند . مسئولان عده یی ازین حوزه های امنیتی می دانند که در کجا فحاشی صورت می گیرد ؛ در کجا قمارخانه است و در چه موقعیتی و توسط چه کسانی مواد مخدر به فروش می رسد . پس تا زمانی که این سرچشمه ها مسدود نگردد ؛ مبارزه با اعتیاد ، بدماشی و بد اخلاقی ها ناممکن خواهد بود و کار ما هم آب در هاونگ کوبیدن . اما اینکه مسئولان برخی از حوزه های امنیتی با وجود دانستن این آدرس ها ( نشانه ها ) چرا از خود واکنش نشان نمی دهند و دست و دهان و پای شان برای توقیف عاملان این بدی ها و انسداد جایگاه ها و سرچشمه ها از حرکت باز افتاده است ، اظهر من الشمس است . گفته می شود که برخی از مکتب های شهر مزارشریف نیز ازینکه در امور تربیتی و ادارة خویش ضعف دارند ، در روند بی تربیه گی و ضعف اخلاقی و رفتاری جوانان و شاگردان و زمینه سازی برای بدماشی ها و تشکل این گروه ها به گونة غیرمستقیم دست دارند که از جمله می توان از لیسة با «خطر» نام برد که زمانی واصف باختری ، استاد ذبیح الله شهید ، استاد عطا محمد نور ، داکتر سمیع حامد ، صادق عصیان ، عبدالوهاب مجیر و دیگران از آنجا سر بدر می کردند و حالا کی ها از آنجا سر بیرون می کنند .
ورجاوند محترم !
می دانم که آب از بالا گل آلود نیست و شنیده ام که شما بارها دستور های لازم را در نشست های نوبتی اداری خویش برای محو فساد و تمام آنچه از جنس بدی است بر نهاد های مسئول و ذیصلاح ادارة خویش داده اید و تقصیر بر میگردد به کارشکنی ها ، سهل انگاری ها و اتلاف فرصت ها از سوی برخی از این نهاد های مسئول ؛ باآنهم شما خود بهتر می دانید که یکی از آرمان های بزرگ جهاد و مقاومت مردم مسلمان افغانستان و ساکنان ولایت بلخ و شخص شما و بزرگانی که درین مسیر مقدس جان های شیرین شان را قربانی کرده اند ، حاکمیت قانون خدا در زمین خدا ، آوردن صلح و فضای مصون اخلاقی ، اسلامی و فرهنگی ، تامین عدالت و پاکسازی جامعه از مفاسد اخلاقی ، اداری و رذیلیت های انسانی و اجتماعی بود ؛ حال از شما از شمایی که بازمانده آن بزرگان و پیشگام در زمینة برآروده شدن این آرمان ها و سازنده گی ها هستید رجامندم تا جلو این چالش های فجیع و بزرگ اجتماعی را به گونة جدی تر و آنگونه که خود تدبیر و تدبر دارید و می دانید ، بگیرید تا شهری را که خود با خون دل و عرق جبین به این درجه یی از اعتلا ، اعتبار ، شهرت و قابلیت رسانده اید ، با وجود چند مسئول ناکام و چند بی سر و پای ولگرد ، بدنام گردد و اگر ممکن است بر ما نیز در رابطه به دستگیری قاتل چشم عنایتی داشته باشید .
                                             والسلام
                                                                      باوربامیک

خر همان خر است و لی پالانش عوض شده!

 نویسنده: مختار وفایی
رژیم استبدادی و خون آشام طالب طی سال های که در کشور ما حاکم بود از هیچ گونه ظلم و استبداد در برابر شهروندان این کشور دریغ ن,ورزید؛ این برهمه گان هویداست که "طالب" یک پروژه ی ساخته شده بدست دشمنان مردم افغانستان بخصوص سازمان جاسوسی کشور همسایه ما پاکستان می باشد؛پاکستانی ها  از طریق طالبان توانستند سال های زیادی افغانستان را با میل خودشان برقصانند و آرمان های شوم شان  را درین سرزمین عملی کنند.بعد از  این که برج های دوقولو در نیویورک مورد حمله ی گروه القاعده که پیوندی نزدیکی با "طالب" دارد قرار گرفت،جامعه ی جهانی بخصوص ایالات متحده امریکا بدین باور شدند که با  یورش بردن به افغانستان و آوردن ملیاردها دالر  و هزاران جنگجو درین کشور شاید بتواند ریشه ها ی تروریزم را از روی زمین بر چیند. البته این شعار آنها می باشد نه خواست شان! با آمدن جامعه ی جهانی در افغانستان و برچیدن پرچم طالبان از آسمان افغانستان مردم ما بدین باور بودند که بعد از این چیزی بنام طالب ، قتل ،کشتار و  وحشت را نمی بینیم ، اما این آرمان ها خواب و خیالی  بیش نبود. بزودی دیدیم که امریکا یی هاحکومت دست نشانده ی را با اندیشه ی طالبانی راه اندازی کردند و زمینه های دزدی و آدم کشی را برای خودشان و همفکرانشان درین سرزمین  آماده ساختند و هیچ کس به شمول "رییس" دولت نمی تواند در برابر این اعمال وحشی گرایانه ی شان لب باز کنند. حالا مردم درک کردند که طالبان هنوز بر کشور حاکم اند و با خیال راحت و رهنمایی های "طالب دوستانه" ی جامعه ی جهانی و همکاران افغانی شان که  همان"طالبان نکتایی دار" هستند هر کاری را که در هر گوشه ی از کشور بخواهند انجام می دهند؛. اندیشه های طالبانی و طالبان نکتایی دار که بدتر از  طالبان مسلح و ریش دار و لنگی دار هستند امروز در بزرگترین و مهمترین ادارات حکومت تکیه زده اند و زمینه های وحشت گرایی را برای همفکران و اربابان شان شان آماده می کنند. طوریکه چندی قبل خود طالبان گفتند: ما در بزرگترین و مهمترین  ادارات دولتی افغانستان همکار و رهنما داریم. کرزی که این خون آشامان را به عنوان "برادر" خطاب می کنند تاهنوز این "برادران" کرزی از ملت ما قربانی های زیادی گرفته اند و هر روز در برابر هر "برادر" گفتن کرزی از مردم  ده ها قربانی می گیرند. حالا کار بجایی رسیده که اندیشه های طالبانی در دانشگاه های کشور راه باز کنند و از آنجا مردم را هدف قرار دهند. حضور جامعه ی جهانی در افغانستان هر روز بر مشکلات مردم این سرزمین می افزاید و هر روز از مردم قربانی می گیرد. امریکا که سردمدار این جنگ و "مبارزه" است شعارش از بین بردن دهشت، تروریزم و فراهم ساختن صلح و  امنیت به شهروندان افغانستان می باشد؛اما خودش یکی از بزرگترین حامیان و پشتوانه ی طالبان و دیگر گروه های دهشت افگن می باشد که همانند پاکستان هیچ گاه نمی خواهد در افغانستان یک حکومت مستقل ، آزاد، با صلح و امنیت کامل بوجود بیاید، امریکا افغانستان را بهترین مکان برای برآورده شدن آرمان هایش در منطقه می داند و همواره اهداف خودش را در افغانستان جستجو میکند. تجربه ده سال گذشته به ما این را می آموزاند که: "امریکا و جامعه ی جهانی حامی اصلی تروریزم و  وحشت گرایی در منطقه است و درین ده سال ترور شخصیت های ملی  وکشتار  افراد  بی گناه ملکی همه زیر سایه این ها طرح ریزی و توسط مذدوران شان عملی شدند"
نگارنده ی این مطلب بدین باورست که جامعه ی جهانی باید بازی موش و پشک را با سرنوشت مردم افغانستان بس کند و اگر واقعاً می خواهد گلیم ترویزم و طالب را از منطقه و افغانستان برچیند باید اول اندیشه های طالبانی را که بالای گرده ی مردم افغانستان سوار کرده اند دورسازند وطالبان نکتایی دار را که عامل اصلی پیدایش و دوام جنگ و بدبختی مردم افغانستان است از بین برده و بعداً راه برای از میان برداشتن چندتا مذدور و دست نشانده" آی اس آی " هموار خواهد شد.اینجا همان ضرب المثل عامیانه ی مردم افغانستان ایجاب می کند که میگویند: "خرهمان خر است ولی پالانش عوض شده" امروز طالبان در افغانستان حضور دارد اما بگونه ی ماهرانه تر و زیر سایه دشمنان دوست نما!

جزیره ی بنام افغانستان ؛هرکه زورش بیشتر ؛ظلمش بیشتر

 نویسنده: مختار وفایی
در افغانستان روزی نیست که سرخط اخبار رسانه ها از انفجار ،انتحار ،ترور و وحشت خالی بمانند . جنایت کاران هر روز  فاجعه می آفرینند ؛ مذدوران و دشمنان  مردم  افغانستان  هر روز با پلان های تازه ی وارد این کشور گردیده و اهداف شان را عملی می سازند، حکومت فعلی که همه ی مردم انرا به عنوان حکومت دست نشانده میشناسند،این حکومت به جز از" تقبیح " کاری دیگری از وی ساخته نیست . افغانستان امروز به یک میدان بز کشی برای قدرت های جهان  تبدیل شده است که هر کس که دلش خواست قدرتش را درین کشور به نمایش میگذارد و هیچ قانونی را نمیپذیرد و این مردمان ان بی دفاع افغانستان هستند که سالهاست بهای این بزکشی ها میپردازند. 

ولی یک عده بی احساس پول و پرست در بلند منزل  های مجلل خود نشسته و خاک ودود آتش انتحار و انفجار را از پنجره های آپارتمان های خویش نظاره میکنند. وبرای برقراری صلح با جنایت کاران آدمکش "شورای عالی صلح "را میسازند و در سایه ی آن سفرهای خارجی  و پول های هنگفتی را نصیب میشوند
گمان میرود که از ازل برلوح تقدیر این کشور بلاکش خون و آتش باهم عجین شده باشد. همیشه باید خون بریزد، آدم کشته شود و وحشت برپاگردد تا یک عده آدم نمای حیوان صفت در عزای مرگ بیگناهان نمازشکرانه برپاکنند و با فیر های شادیانه قتل مردم و وحشت قبیلویی خود را جشن گیرند
امروز در افغانستان از قانون گفتن و دفاع از قانون یک و سیله ی رسیدن به زور و قدرت تبدیل گردیده است؛ کسانیکه عملاً جنایت را مرتکب میشوند و همه شاهد آن هستند وقتی در پرده ی تلویزیون حاضر میشوند از قانون و قانونمداری حرف میزنند . بطور مثال نیروهای خارجی که خود را عامل امنیت و ثبات می دانند به بهانه های مختلف دست به اعمال غیر انسانی و غیر اسلامی می زنند، از تجاوز بر نوامیس مردم گرفته تا کشتار اطفال و تمسخر اموات. بدون اینکه هیچ سازمان بین المللی و حتی ارگان دولتی افغانستان معترض آنها شوند. فقط هرز گاهی جناب رئیس جمهور برخی از اعمال قبیح آنها را بطور لفظی محکوم می کند.
از سوی دیگر مقامات دولتی ولایات نیز یک حکومت خود مختار شده اند. تصمیم می گیرند، دستور می دهند و اجرا می کنند که نارضایتی مردم از اکثر والی ها نشانی بر این ادعاست. .
این مثال "هرکه زورش بیشتر، ظلمش بیشتر" که در جنگل کشورما حکم فرماست، شامل مردم هم می شود. در حال حاضر یک تعداد مردم نیز در ولسوالی ها به طور غیر قانونی اسلحه حمل میکنند و  دوباره همان وضعیت ده سال قبل بر مردم حاکم است .
طالبان جنایت کار که بهتر است بگوییم"وحشیان قرن" هر روز فاجعه ی تازه ی می آفریند و کرزی و همرزمانش آنان را "برادر" خطاب می کنند و انتحاری را ها بازیافت های (لکس) در ارگ دعوت نموده و آنان را عفو می کند تا که چند روز بعد جان ده ها افغانستانی بی گناه را بگیرد.
این مختصری است از وضعیت حکمرانان جنگلی بنام افغانستان که هیچ کدام با قوانین اسلامی و بین المللی موافقت ندارد.

این ها را می نویسم تا روحم ارامش گیرد و از نفرتی که در برابر این آدم کشان دارم  رهایی یابم

"دانش"گاه" بلخ لکه ی ننگینی بر عظمت این شهر!

-مختار وفایی-
سال ها در  همه جا وقتی نام  بلخ  و " بلخی" بر زبان رانده می شد، در ذهن شنونده حتمن افتخارات و عظمت این شهر مثلاً شخصیت های همچون: مولانا جلال الدین محمد بلخی، ابوعلی سینای بلخی،رابعه بلخی و.... به تصویر کشیده می شد و وقتی رشته ی سخن در مورد این شهر با کسی باز می کردی، از پیشرفت ادبیات،خانقاه مولانا، و افتخارات  دیگری این شهر می پرسیدند!
اما در ده سال اخیر، بلخ شاهد دگرگونی های غیر قابل پیش بینی ،در عرصه های فرهنگی،علمی و ادبی از یک آدرس اکادمیک و مهم این شهر بوده است.
"دانش"گاه" بلخ که یگانه نشانی از هویت علمی و فرهنگی این شهر می باشد، درین چند سال اخیر میزبان چندین"رسوایی های بزرگ" بوده است که به سطح جهانی لکه ی ننگینش بر پیشانی بلخیان حک گردیده است!
ضمن اینکه نابسامانی های فراوانی در داخل این "دانش" "گاه" هنوز درجریان است، درین نوشته درنگی دارم بر انعکاسات بیرونی و رسانه یی ابتکارات اهالی این"دانش" "گاه" در چند سال اخیر:
- پنج سال قبل از امروز "بابه جان عزیزی"یکتن از استادان هفتاد ساله ی دانشکده ی طب این"دانش" "گاه" با پناه بردن به شهوات شیطانی اش در روزهای امتحان از یکتن از دانشجویان طبقه ی اناث درخواست معامله ی "بداخلاقی" در بدل "نمره عالی"نموده بود که در نتیجه، دام شهوات شیطانی اش نام این "دانش" "گاه" را با پسوند "بلخ" به جهانیان معرفی کرد و چهره ی واقعی فساد و بد اخلاقی درین "دانش"گاه"را به نمایش گذاشت.
-         این قصه ی عاشقانه و دلباختن "بابه جان عزیزی" بر یکتن از دانشجویانش هنوز روی زبان هاست و اسنادی غیر محسوسی در رابطه در اختیار تک تک مردم جهان می باشد.
-         فتنه ی دیگری که باعث جان باختن یکتن وزخمی شدن چند تن  از دانشجویان و شعله ور ساختن جنگ "زبان" در سطح کشور گردید نیز از "دانش" گاه" بلخ آغاز گردید. در قانون اساسی افغانستان آمده است که: زبان های رسمی مردم افغانستان، دری و پشتو می باشد. این را هرکسی که خود را تابع این کشور می داند باید بپذیرد، وقتی که بر سر دروازه ورودی "دانش" "گاه" بلخ نوشته بود "پوهنتون" و عده ی دیگری ادعا داشتند که باید"دانشگاه" نیز بر سر این دروازه نوشته شود، چه نیازی به درگیری ها و کشمکش های تباه کننده و جاهلانه بود. اگر واقعاً کسانی که به عنوان "دانشجو" در فضای این "دانش" "گاه" قدم می زدند، درکی از قانون اساسی و همدیگر پذیری می داشتند، این لکه امروز  به دامان پاک بلخ حک نمی شد.
-         موردی دیگری ازینگونه حرکت ها ، ممانعت تعدادی از "دانشجویان" این "دانش" "گاه" از نمایش فلم های پاییزی حقوق بشر در تالار این "دانش" "گاه"  بود که اینبار جهانیان را به شک انداختند که آیا واقعاً در بلخ جای بنام"دانش" "گاه" وجود دارد،یا کدام دارلمجانین را به این نام یاد می کنند؟بر اساس ادعای این دانشجویان، این فلم منحرف کننده بوده و ضد منافع اسلامی و افغانی بوده است، اگر واقعاً همینگونه بوده است، بدون اینکه این "دانشجویان" دست به خشونت بزنند، راه های زیادی برای حل این مسئله وجود داشت. یکی از راه ها، این بود که باید در پایان این نمایشگاه، فلم ها و کارگردانان این فلم ها مورد نقد در حضور رسانه ها قرار می گرفت. این دانشجویان ثابت نمودند که تاهنوز فرهنگ فلم دیدن را بلد نیستند.
-         در آخرین مواردی که شاهد بودیم، این "دانش" گاه" آغازگر یک جنگ و حرکت تباه کننده ی بود که این حرکت در حقیقت به یکی از دسیسه ها و تاکتیک های می ماند که دشمنان اسلام و افغانستان برای از بین بردن و از هم پاشیدن مردم افغانستان از آن تاهنوز استفاده نموده و یکی از خطرناکترین جنگ های است که دشمنان توسط آن" آب را گل آلود نموده و ماهی می گیرند"، این جنگ ، جنگ مذهبی و فرهنگی است، که "دانش" گاه" بلخ ابتکار آغاز این جنگ را در یکی از روزهای مذهبی، همزمان با دشمنان قسم خورده ی ملت افغانستان که درین روز بیش از دوصد کشته و زخمی از مردم ما گرفت، اغاز نمود.
عاشورای امسال برای مردم افغانستان در درونش عاشورای دیگری ایجاد کرد.
در حاشیه ی این همه فاجعه در  روز عاشورا ، "دانش" "گاه" بلخ نیز سهم خویش را ادا نمود و مهر تایید بر "ابتکارات" قبلی اش زده و از دفتر ننگین خاطراتش یک صفحه ی دیگری را نیز به هوا داد.
به نظرمی رسد که دست هایی درتلاش اند درمرحله جدید دامن زدن به ناامنی درجامعه افغانستان، تجربه های مشئومی را که در بعضی از کشورهای دیگر دارند درافغانستان به کارگیرند. و خوبترین وسیله ی این دشمنان قسم خورده ،انسان های جاهل،نا آگاه و تعصب می باشند. بدبختانه حرکتی که اهالی "دانش" "گاه " بلخ در روز عاشورا  از خودشان به نمایش گذاشتند،نشان می دهد که آنها لیاقت نام" دانشگاهی" را ندارند و باید در لیست کسانی حساب شود که قبلاً یاد آور شدیم.
دانشگاهیان، که تصور مردم از آنها یک قشر روشن و آینده ساز می باشد، متاسفانه امروز در افغانستان، بخصوص در بلخ ،همین قشر بیشتر درمواردی زیادی مورد استفاده سوء از طرف تعدادی از دست های شوم قرار می گیرند،که وضعیت فعلی می تواند بسیاری از حرکت های سرنگون کننده را در قبال داشته باشد،چون مردم بنابر عقیده ی که به محل های علمی،دینی و فرهنگی دارد، به زودی فریب اشخاص استفاده جو را می خورند.


اسید پاشی به جان یک خبرنگار درکابل

گزارش‌گران بدون مرز از پلیس افغانستان خواهان تحقیق جدی در باره این حمله است. عاملان این حمله باید شناسایی و بازداشت شوند.
گزارش‌گران بدون مرز تیزاب پاشی به پرویز صافی فیلم‌بردار شبکه انگلیسی زبان جمهوری اسلامی ایران، پرس تی وی، را محکوم می‌کند. این خبرنگار در تاریخ ١٧ دلو از سوی سه فرد ناشناس در کابل مورد حمله قرار گرفت
گزارش‌گران بدون مرز از پلیس افغانستان خواهان تحقیق جدی در باره این حمله است. عاملان این حمله باید شناسایی و بازداشت شوند.
زندگی این خبرنگار در خطر نیست وی از ناحیه صورت و گردن با سوختگی از نوع درجه دو مجروح شده است ولی خوشبختانه آسیب جدی به چشمانش وارد نشده است .
این دومین تیزاب پاشی در یک سال اخیر علیه خبرنگاران در کابل است. ٢٨ جدی ١٣٨٩ رزاق مامونهمکار بسیاری از رسانه‌های مستقل افغانستان و مجری یکی از برنامه‌های تلویزیون طلوع، در مقابل منزل خود از سوی فردی ناشناس مورد سو حمله قرار گرفت.

پخش ویدیوی بدرفتاری با افغان ها توسط نیروهای نظامی ایران


در این فیلم بازداشت شدگان افغانستانی که ظاهرا به طور غیر قانونی وارد ایران شده اند در محوطه ای قرار داده شده و مجبور به زدن روی سری و ضرب یکدیگر شده اند.
یکی از نظامیان ایرانی بازداشت شدگان افغانی را که صف کشیده شده بودند، وادار کرد که بر سر وصورت یکدیگر بکوبند. 
دیگر سربازان ایرانی حاضر با خنده های ممتد خود این نظامی ایرانی را تشویق به ادامه برخورد غیر انسانی با پناهجویان افغانستانی می کردند.
در قسمتی از فیلم ارائه شده، نظامی ایرانی از این مهاجرین که به طور نشسته به صف کشیده شده اند می خواهد که بگویند " ما دیگر به ایران نمی آییم".
این درحالی است که هنوز هیچ واکنشی از سوی مقامات افغانی و یا ایرانی نسبت به انتشار چنین فیلم هایی نشان داده نشده است. 
افغان های که به دلایل مختلف از جمله بیکاری و جنگ های پی در پی به ایران مهاجرت کرده اند بارها از " بدرفتاری" نیروهای انتظامی و مرزبانان ایرانی و گاهی مردم عادی سخن گفته اند. 
در مقابل ایرانی ها می گویند که برخی از افغان ها بارها مرتکب جرم های سنگین از جمله خرید و فروش مواد مخدر و گاهی قتل شده اند و موجب ناامنی در مناطق محل سکونت خود شده اند. 
اما افغانستانی ها می گویند به ویژه در سه دهه اخیر با اشتغال در کارهای سخت در شهرهای دور افتاده ایران نیروی کار مفید و ارزانی را برای کشور همسایه که با آنها اشتراک زبانی دارد فراهم آورده اند.
در واکنش به پخش این ویدیو "جبهه متحد جنبش سبز" و "انجمن همبستگی پناهجویان ایرانی" با صدور یک یادداشت مشترک ضمن اشاره به اینکه "در ادبیات و فرهنگ ایران، انساندوستی و احترام به همنوع، دارای جایگاهی ویژه و در تضاد کامل با چنین برخوردهای نا شایستی است" امضا کنندگان یادداشت، به عنوان گروهی از فعالان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ایران و همچنین شهروندان معمولی ایرانی با انتشار آن روی سایت ایران گلوبال تاکید کردند "از بابت چنین رفتارهای غیر انسانی نسبت به همسایگان افغان متاثر هستیم و آنرا به شدت محکوم می‌کنیم.
پخش ویدیوی بدرفتاری نیروهای انتظامی ایران با افغانستانی های پناه جو در این کشور که مدتی است بر روی شبکه یوتیوب قرار داده شده است، موجی از انتقادها را در میان کاربران اینترنت بر انگیخته است.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...