۲۶ آبان ۱۳۹۲
۱۴ آبان ۱۳۹۲
نیاز به اراده جمعی برای حضور میلیونی در انتخابات
مختار وفایی / سردبیر وبسایت هویدا
برای نخستین بار قرار است در افغانستان، قدرت به شیوهی مسالمت آمیز، مشروع و قانونی از شخصی به شخصِ دیگر منتقل شود. تاریخ افغانستان است مملو است از شیوههای گوناگون و خونین گردش قدرت میان زمامداران این کشور.
معمولاً پادشاهان و حاکمان در تاریخ افغانستان، با نابود کردن تیم حاکم، قدرت را در دست گرفته اند که اکثریت این قدرتها فرجام خونینی را در پی داشته اند.
حالا که یکدهه از حضور جامعه جهانی و روی کار آمدن دموکراسی نوپا در افغانستان میگذرد، قرار است در بهار سال آینده قدرت از رییس جمهور کرزی به شخص دیگری که توسط رای مستقیم مردم انتخاب میگردد انتقال یابد.
هرچند تهدیدهای برای برگزار نشدن، عدم شفافیت و تقلبات گسترده برای انتخابات آینده پیش بینی میشود، اما در نهایت در صورت برگزاری انتخابات، مردم مسوولیت دارند تا در پای صندوقهای رای رفته و رییس جمهور آیندهی کشور شان را انتخاب نمایند.
تهدیدهای که ناشی از خروج نیروهای خارجی از کشور میشود، تهدیدهای که گفته میشود سال 2014 سال طاقتفرسا و دشوار برای مردم افغانستان خواهد بود، همه وابستگی به انتخابات شفاف، عادلانه و مورد قبول همه مردم افغانستان و طرفهای برجستهی انتخاباتی دارد که پیش شرط گذار از این مراحل دشوار، انتخابات شفاف، عادلانه و مردمی میباشد.
ارادهی جمعی برای حضور در پای صندوقهای رای دهی، نخستین گام مردمی و همگانی در جهت آینده شفاف و روشن و بدور از تهدیدها و خطرهای احتمالی برای افغانستان میباشد.
مسوولیتپذیری فردی در قبال انتخابات و اینکه چه کسی میتواند کشور را به سوی رفاه همگانی، صلح دایمی و ترقی سوق دهد نیاز به اراده و تصمیم جمعی مردم افغانستان دارد.
چندین دهه زندگی در دامان جنگ و دهشت، باندازهی کافی مردم افغانستان را از بیحکومتی و بد حکومتی بیزار ساخته است؛ این بار که فرصت برای حضور در پای صندوقهای رای و تعیین سرنوشت کشور بدست خود مردم فراهم گردیده است؛ انتظار میرود تا آیندهی افغانستان دور از مصیبتهای تکراری و تجربه شده طی سالهای متمادی باشد.
بدون شک، اگر ما در انتخابات شرکت نکنیم و مسوولیت وطنی و وجدانی خود را در قبال مردم و سرزمین که حیثیت مادر را دارد، عملی نسازیم، کسانی را که ما نمیخواهیم و میدانیم که برنده شدن آنان در خیر و فلاح مردم ما نیست، رای خواهند آورد و تا پنج سال دیگر، عملاً قدرت را به کسانی که نمیخواهیم میسپاریم.
در کشورهای جهان تجربه شده است که حضور میلیونی مردم در روز رای دهی، ثبات آیندهی آن کشور را تامین کرده است.
امیدواریم، 16 حمل سال 1383 که روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی در تقویم انتخاباتی کمیسیون مستقل انتخابات ثبت گردیده است، شاهد حضور میلیونی مردم کشور در پای صندوقهای رای دهی باشیم و آیندهی افغانستان نیز با رای و انتخاب مردم، قدرت مشروع، مقتدر و باثبات را تجربه کند.
فشردهای از سخنرانی دکتر محمد امین احمدی؛
چشمانداز سیاسی افغانستان پس از سال 2014
مختاروفایی / روزنامهنگار آزاد
فشردهای از برداشتهایم از سخنرانی دکتر امین احمدی، از چهرههای برجستهی علمی کشور و رییس موسسهی تحصیلات عالی ابنسینا، که این بحث را در حضور نخبهگان، دانشجویان و اهل فکرِ ولایت بلخ، در تالارِ این موسسه در شهر مزارشریف ایراد کرد:
نخستین سوالی که در مورد سال 2014 مطرح میشود، ایناست که آیا واقعاً چهچیزی این سال را برای مردم افغانستان مهم و سرنوشت ساز ساخته است؟ عوامل روانی و یا موضوعات دیگر؟
به نظر دکتر احمدی، دو موضوع اصلی و یک موضوع فرعی، سال 2014 برای مردم افغانستان با اهمیت ساخته است.
1- انتقال سیاسی 2- انتقال نظامی 3- انتقال اقتصادی.
انتقال سیاسی:
گردش قدرت همواره در افغانستان خونین و فاجعهبار بوده است، در تاریخ معاصر افغانستان، اکثریتِ زمامداران با کودتا و به خون نشاندن پادشاه و زمامدار وقت، قدرت را در دست گرفته اند. از دیدگاه دکتر امیناحمدی، برگزاری انتخابات آینده که در سال 1393 هجری شمسی و در «سال 2014» میلادی واقع میگردد، نخستین رویداد انتقال سیاسی است که قرار است به شکل مسالمتآمیز، مردمی و مشروع از یک شخص به شخص دیگر انتقال یابد.
از دیدگاه دکتر، چهار موضوع مهمی را که میتواند انتخابات افغانستان را تهدید کند، باید جدی گرفت:
1- برگزار نشدن انتخابات
به باور دکتر احمدی، چالشهای عمدهی از قبیل گسترش نا امنی و سایرِ چالشهای داخلی و خارجی میتواند برگزار نشدن انتخابات را ممکن ساخته و این پروسه را خاموش کند.
2- عدم شفافیت و نپذیرفتن نتایج انتخابات توسط طرفهای بازنده.
در صورتیکه انتخابات برگزار گردد، اما تقلبها و عدم شفافیت در این روند بیشتر از دورِ قبل نمایان گردد و هراس اینکه طرفهای بازنده در انتخابات، نتایج نهایی را نپذیرد نیز از جمله تهدیدهای احتمالی است که میتواند چالشزا باشد.
3- عدم نهادینه شدن فرهنگ شکست
از تهدیدهای احتمالی دیگر به باور دکتر امین احمدی، این است که فرهنگ شکست هنوز در میان سیاستمداران افغانستان نهادینه نشده است و کسانی که در انتخابات شکست میخورند، به نحوی میخواهند شکست شان را توجیح نموده و عامل بیثباتی و اخلال وضعیت شوند.
4- خطر قومی شدن انتخابات
بحثِ دیگری که دکتر احمدی آن را به عنوان یک تهدید عنوان کرد، قومی شدن انتخابات افغانستان است. به باور وی، در صورتی که انتخابات قومی شود، حکومت دو قطبی میشود و سرنوشت افغانستان شبیه کشور مصر، پس از حکومت محمد مرسی خواهد شد.
تقسیم شدن مردم به دستههای قومی و دادن رای در محور قومیت، آغاز قومی شدن انتخابات و دو قطبی شدن حکومت را در افغانستان رقم میزند.
انتقال نظامی:
موضوعی دیگری که از دیدگاه دکتر احمدی، سال 2014 را برای مردم افغانستان با اهمیت ساخته است؛ انتقال نظامی از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی است.
حضور نیروهای خارجی به رهبری ایالات متحدهی امریکا، طی بیشتر از یکدهه در افغانستان توانست، امنیت نسبی را در سراسر کشور فراهم سازد، و همچنان در این مدت نیروهای امنیتی افغانستان ضمن آموزشهای مسلکی از سوی کشورهای خارجی، صدها میلیون دالر هزینهی کمکی دریافت کرده است که خروج این نیروها از افغانستان در حالیکه باورها بر این است که نیروهای داخلی هنوز، توانایی دفاع از امنیت کل کشور را ندارد، به عنوان یک تهدید و برگشت دوبارهی دهشت افگنان در کشور دانسته میشود.
از دیدگاه دکتر احمدی، نیروهای امنیتی کشور، هنوز توانایی آنچنانی نیافته اند که بتواند تهدیدهای بزرگ امنیتی که چشم بسوی افغانستان دوخته است را به تنهایی دفع نماید.
انتقال اقتصادی:
کاهش و خروج نیروهای خارجی از افغانستان، میتواند انتقال اقتصادی را در کشور به بار بیاورد.
حضور این نیروها در افغانستان، باعث ایجاد صدها شرکت اکمالاتی، تولیدی و خدماتی گردید، این شرکتها طی یکدههی گذشته باعث گردیده بود که هزاران افغان را به کار بگمارد و از این طریق زمینههای کاریابی برای افغانها، بخصوص نسل جوان فراهم گردد.
به گفتهی دکتر احمدی، قراردادیهای بزرگ نیروهای خارجی با شرکتهای بزرگ تولیدی، اکمالاتی، ترانسپورتی، مخابراتی، ساختمانی، چاپی و ... چرخ اقتصاد افغانستان را بالا برده بود و سالانه 10 الی 20 فیصد رشد سرمایهی ملی را شاهد بودیم.
خروج این نیروهای از افغانستان ضمن اینکه بیکاری هزاران افغان و سقوط صدها شرکت و فابریکه را به دنبال دارد؛ افغانستان را وا میدارد تا منابع عایداتی دیگری را برایش جستجو کند.
از دیدگاه دکتر احمدی، دریافت و جستجوی منابع جدید عایداتی و زمینههای کار را ، پس از خروج نیروهای خارجی میتوان «انتقال اقتصادی» نامید.
دکتر احمدی، پیششرط استقلال اقتصادی را پس از خروج نیروهای خارجی، وابسته به انتخابات خوب و شفاف دانست.
راههای علاج تهدیدها:
«راهی به جز حضور در انتخابات نداریم». دکتر احمدی، علاج همهی تهدیدهای احتمالی را، ارادهی جمعی برای حضور در پای صندوقهای رای، بدون در نظر داشت، قوم، زبان، نژاد و مذهب میداند.
به باورِ آقای احمدی، تهدیدهای که ناشی از انتقال سیاسی، انتقال نظامی و انتقال اقتصادی در سال 2014، میشود، با حضور همگانی و ارادهی جمعی مردم افغانستان برای حضور در انتخابات و همچنان نظارتِ شفاف جامعهی جهانی و انتخابات مشروع و مورد قبول طرفهای شکستخوردهی انتخابات دفع گردد.
همچنان در اخیر دکتر احمدی، از دیدِ علمی دو موضوع را به عنوان راه حلِ جلوگیری از قومی شدن انتخابات ارایه کرد:
- نظام فدرالی – نظام پارلمانی.
به باور دکتر احمدی، نظام فدرالی، مردم را بیشتر منسجم میکند و در این نظام از تمرکز قدرت جلوگیری میگردد. دکتر احمدی همچنان نظام پارلمانی را که میتواند از اختیارات رییس جمهور، بخصوص در عرصهی عزل و نصب مقامات حکومتی بشمول، والیان، ولسوالها و ... بکاهد، به عنوان نظامی که میتواند از قومی شدن انتخابات و دو قطبی شدن حکومت جلوگیری کند نامبرد.
آگاهیدهی، تشویق مردم به حضور در انتخابات و فعالیتهای روشنگری و روشنفکری در محیطهای دانشگاهی، از دیگر راهحلهای بود که از دیدگاه دکتر احمدی میتواند از قومی شدن انتخابات جلوگیری نموده و در آینده شاهد انتخابات شفاف و آیندهی مطمین باشیم.
منطق حزب اسلامی!
مختار وفایی
امروز در یک مناظرهی سیاسی که از سوی انستیتیوت دموکراتیک ملی در امور بینالمللی (NDI) برگزار شده بود، شرکت کردم. در این مناظره، مسوولان سه حزب سیاسی( جمعیت، وحدت مردم و اسلامی) برنامهها و طرحهای انتخاباتی شان را بازگو کرده و به سوالات اشتراک کنندهگان پاسخ میگفتند.
عبدالرحمن صمدی، نماینده حزب اسلامی، در سخنان اش از گلبدین حمکتیار به عنوان امیر، رهبر و بنیانگذار این حزب یاد نموده و طرحها و مرامهای گلبدین را نجات دهندهی افغانستان از آفتها و گرفتاریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و دینی دانست.
صمدی همچنان اضافه کرد، مرامنامه حزب اسلامی از همان ابتدا تاهنو
ز کوچکترین تغییر را شاهد نبوده و این حزب با همان مرام و آرمانی که در زمان تاسیس اش داشت، وارد کارزاهای انتخاباتی شده است.
نماینده حزب اسلامی در حالی که با چهره حق بجانب میگفت، ما دنبال قدرت نیستیم و فقط میخواهیم با به وجود آوردن حکومت اسلامی و تطبیق قوانین ناب محمدی، مردم افغانستان را از این وضعیت نجات دهیم؛ هوادارانِ گلبدین حکمتیار در تالار، برای وی نعرهی تکبیر سر میدادند.
من با مطرح کردن نامهی حکمتیار که به مناسبت تبریکی عید نشر شده و گفته بود که باید اقلیتها از صحنه سیاست افغانستان کنار زده شود، از وی پرسیدم:
در حالیکه حکمتیار به عنوان یک چهرهی وحشتزا در میان مردم افغانستان مطرح است، پس از تشکیل حکومت در افغانستان، طی یکدهه گذشته ضمن اینکه متهم به راهاندازی عملیاتهای دهشت افگنی علیه دولت و نیروهای خارجی بوده است، میلهی تفنگاش هنوز هم دموکراسی و آزادیهای فردی را نشانه گرفته است، تو چگونه و با چه مرام و برنامهای از نجات مردم افغانستان توسط این آدم بشارت میدهی؟
نماینده حکمتیار: امیر بزرگ و رهبر محبوب حزب اسلامی، تنها در ذهن شما وحشتزا میباشد؛ تو در حدی نیستی که در مورد مردِ بزرگی شبیه گلبیدن حکمتیار ابراز نظر کنی، او در قلب همه مردم افغانستان جا دارد و انشاءالله مردم را از این وضعیت نجات خواهد داد.
در مورد اینکه چرا موضعگیری انتخاباتی این حزب مشخص و در یک محور نیست، چون قطبالدین هلال دبیرسیاسی این حزب نامزد انتخابات و یکی از اعضای برجستهی آن معاون داکتر عبدالله عبدالله است، نماینده حزب اسلامی گفت: « خو انتخابات است دگه، دل ما شد د پنج جای میریم...»
سیاست در افغانستان در حدی به رذالت و فاجعه کشانیده شده است که دیگر هیچ خط قرمزی حتی از دین و مذهب نمانده است که سیاسون بر آن نشاشیده باشد.
حزب اسلامی از یک طرف منفجر میکند، از یک طرف از اسلام ناب محمدی حرف میزند و از سوی دیگر ادعای دفاع از دموکراسی، حقوق شهروندی و آزادی زنان را سر میدهد.
حکمتیار رهبرِ فراری و بنیادگرای این حزب، یکی از شدیدترین و افراطیترین اسلامگراهای تندرو است که طی سالهای اخیر دهشت افگنی را تاحدی در شمال افغانستان گسترش داد که عطامحمدنور والی بلخ، به طور علنی از وی انتقاد نموده و عامل نا آرامیهای آنوقت شمال کشور را حزب اسلامی دانست.
تغیر فکر و اندیشه از خاصیت جوامع است، جامعهی افغانستان نیز طی یکدههی گذشته شاهد اندک تحول فکر و اندیشه بوده است، طی این مدت مردم اندیشههای نو را تجربه کرده و دیگر از جزمگرایی و اندیشههای برادر کشی و تمامیتخواهی چون حکمتیار بیزار است.
این منطق حزب اسلامی است که مرامنامه اش در سال 1343 نوشته شده است و هنوز هم بر اساس همان اندیشه و مرام میخواهد بر مردم افغانستان حکومت کند و باعث دگرگونی اوضاع به نفع ملت و کشور گردد.
نه تنها اینکه دیگر تفکر، مرام و سخن حکمتیار در جامعهی افغانستان جایگاه ندارد، بلکه نفوذ تفکر تمامیتخواهی و فاشیستی وی برای آیندهی مردم افغانستان خطرناک و تباهکننده خواهد بود.
بازیای را که حزب اسلامی در آستانهی انتخابات روی دست گرفته است، خطرناک و پیچیده است، از یک سو با تیم انتخاباتی داکتر عبدالله بیعت کرده، از سوی دیگر قطبالدین هلال دبیر سیاسی و معاون اسبق گلبدین حکمتیار را نامزد ریاست جمهوری کرده و همچنانش قدرتش را با حفظ ارغندیوال در وزارت اقتصاد حفظ نموده است.
حاکم شدن این حزب بر سرنوشت سیاسی کشور، بارِ دیگر افغانستان را به عقب میکشاند و دورانِ سیاه طالبان را تکرار میکند...
۲۹ مهر ۱۳۹۲
رسالت ما، در عصرِ فریب و فتنه
مختاروفایی
اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان، سالهاست دچارِ آفتهای شده که رنگ و بوی انسانیت، اسلامیت و حقانیت را از خود دور رانده و این وضعیت جامعه را بطور وحشتناکی بسوی قهقرا کشانیده است.
سیاسیون، ظاهراً کارشان، تاکید بر همگرایی اسلامی، وحدتملی، منافعملی و هویتملی است؛ چیزی که در شعار خلاصه گردیده و در عمل هرگز دیده نشده است.
منافع ملی و دفاع از ارزشهای اسلامی، شعارهای زیباییست که توسط سیاسیون، سالهاست وسیلهی فریب مردم قرار گرفته است.
بازی با کلمات، شعارهای رنگارنگ، شیک پوشیدن، سخن زدن از اسلام، دفاع از حقوق مردم و...از مهمترین ویژهگیهای سیاستمدارانی است که در افغانستان میتواند موفقانه مردم را بفریبند.
اکثریت سیاستمداران و رهبران کاریزماتیک افغانستان که شعارِ اصلی شان حفاظت از منافع ملی و حراست از ارزشهای دینی این ملت است، متاسفانه، خودشان آغازگرِ معاملهگریهای ننگین تاریخی بوده اند که اسلامِ وارونه و اسلام افراطی کنونی، حاصلِ سیاستهای نا انسانی آنان در طول تاریخ کشور بوده است.
طی بیشتر از یکدههی گذشته که جهانیان آغازگرِ پاگذاشتن افغانستان در میدان پهناورِ دموکراسی بوده است؛این کشور، میدانی برای امتحانِ هرگونه فجایع و جنایاتِ ضد بشری، انسانی، اسلامی رقابت قدرتها و سازمانهای اطلاعاتی کشورهای بیرونی بوده است. قتلعامهای ویرانگر، تجاوزات جنسی بالای زنان و اطفال، فقر شدید 36 درصدی، برتریجوییهای ملیتی، ترویج فرهنگهای بیگانه، فسادِ اخلافی و اداری، دخترفروشی، و خطرناکتر از همه، ترویج اسلامِ افراطی و جعلی، از جمله نابسامانیهای اجتماعِ کنونی ما را تشکیل میدهد.
در افغانستان، تنها سیاستمداران متهم و عامل وضعیتِ زجرآور کنونی نیستند، بلکه عدهیی از «دکانداران دین» که خود را در لباس «علمای دین» جا زده اند، نقش مهمتر و بارزتری در این بازیهای مبهم و خطرناک، که سرنوشت یک ملت را به تباهی و تاریکی کشانده اند، دارند.
دکانداران و فتوافروشانِ دین، با استفاده از جایگاهِ دروغین و ساختگی اجتماعی، که از ناآگاهی و نفهمی مردم ناشی میشود، به عملکرد و سیاستهای غیر انسانی سیاستمدارانِ «عصرفریب و فتنه»، مشروعیت داده و با ترویج ذهنیت«رهبرپرستی»، مردم را به پیروی و غلامی از این سیاست مداران دعوت میکنند.
نیازی به آغازِ یک تغییر
بلاخره ما باید بدانیم، رسالت و و ظیفهی نسل نو، روشنفکر، متدین و انسانهای باورمند به انسانیت و آزادی در افغانستان، در برابرِ این فجایع و نابسامانیهای بجامانده از یک نسلِ تاریک و ناآگاه چیست؟
در تاریخِ جوامع پیشرفته و مردم سالار، که امروزه به عنوانِ قدرتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان مطرح اند، اکثراً دیده شده است که، «صدها سال قبل» از امزور، آنان نیز وضعیت اسفناکتری نسبت به «امروزِ» ما داشته اند؛ نافرمانیهای مدنی، اصلاحات دینی، گسترش دامنهی فعالیتهای روشنگری و روشنفکری، ظهورِ جنبشهای اصلاحی با تفکر آزادیخواهی و حق طلبی، بغاوت علیه خرافات و بدعت، از جمله راههای بوده است که آنان توانسته اند، به مدنیت، شهروند شدن و ملت شدن نزدیک شوند!
با وجودِ اینکه معیارِ پذیرش این پدیدهها در هرجامعه، از هم متفاوت است، اما در افغانستان نیز ناممکن نیست که این تاکتیکها با شیوههای امروزی آن برای براندازی فجایعِ جامعهای ما توسطِ علمای دینی، روشنفکران، نویسندگان، رسانهها، مردم و آگاهان بکار گرفته شده و سرآغازِ یک تحول بسوی مدنیت، شهروندشدن و ملت شدن باشد!
من باور دارم، وقتی علمای دین، برای زدودن خرافات و اصلاحاتِ بنیادی در اجتماعِ کنونی افغانستان پیشگام شوند، بزودی موجِ عظیمی از تودهها این تغییرات را پذیرفته و اصلاحات شدیدی در جامعه ظهور میکند.
در اواخرِ قرن پانزدهم، کلیسا که در دستِ شماری از کشیشانِ ناآگاه و فتوا فروش بود، بر سرنوشت مردم اروپا حاکم شده بود. این کشیشان تاحدی مردم را در تاریکی نگهداشت که فروشِ بهشت برای گناهکاران در میان جامعه ترویج شد؛ اعتقاد به خرافات، فقر شدید، نفاق، از همگسیختگی اجتماعی و صدها نابسامانی دیگر، دست آورد کشیشان و کلیساهای به بیراهه رفتهی اروپا، برای مردمِ آن سرزمین بود. نخستین جرقهی مبارزه علیه این وضعیت، از سوی دوستداران مذهب و افراد نخبه و روشنگرای کلیساها آغاز گردید. مارتین لوتر کشیش یکی از کلیساهای آلمان، برای نخستین بار، اعتراضنامهی 95 مادهای را بر سرِ درِ کلیسایی که در آن نماز میگذارد آویخت و طی آن، عملِ پاپ و کشیشانی را که مصروف بهشت فروشی و خرافات بودند، محکوم کرد، این اعتراضِ مارتین لوتر، سرآغاز یک تغییر بزرگ در اروپا بود که تاریخ این سرزمین را عوض کرد!
احترام به خویشتن، سر آغاز اصلاح و تحول
آنچه نیرو و روحِ جامعه و بخصوص نسل جوان افغانستان را آلوده و تاریک ساخته است، این است که رسالتِ «احترام به خویشتن» در میان این نسل، دیده نمیشود.
اکثریت نسل کنونی که باید، شاهد و آغازگرِ عصر تحول اندیشه و فکر در جغرافیای شان میبود، هم اکنون به افتخار راه گذشتههای شان را، که پر است که از افتخارات دروغین و جعلی ادامه داده و رویاهای پدران شان را دنبال میکنند. اکثریت این نسل به بازوانِ محکمِ کسانی تبدیل گردیده اند که میراث آنان برای ما، ویرانی، تباهی، فقر، نابسامانی و فجایع ناگوار انسانی است. نسل نو، که در ادبیات سیاستمداران افغانستان از آنان به عنوان صاحبانِ «فردا»ی این سرزمین نامبرده میشود، به عنوان یک ابزار در اختیار اهداف سیاستورزان این سرزمین قرار گرفته اند، بدین سبب، آیندهی آنان با یک سیاستزدگی تمام روبرو شده و کشور شاهدِ تکرار فاجعه میشود.
احترام به خویشتن، نیروی انسانیای را که در ما خفته است، بیدار میکند و این بیداری میتواند سرآغاز و پذیرش تغییر بنیادی در خود و جامعهی ما باشد.
این اصل در فلسفهی کانت فیلسوف و نظریهپردازِ چیره دست علم فلسفه و سیاست چنین تعریف میگردد:
« انسانها باید همچون غایاتی در خودشان لحاظ شوند و نه همانندِ ابزاری برای اهداف دیگران باشند، به این جهت، انسانها نباید به وضعیتِ ابزار انگارانه تنزل یابند.»
گذشته از دیدگاههای فیلسوفان و نظریهپردازان علم سیاست و فلسفه، دین اسلام، مقدسات و سیاستهای منظم و روشنی برای بیداری تودهها در برابرِ خیانتها و جنایاتِ سیاستمدارانی خودکامه و ظالم دارد، اما متاسفانه، اسلام در این سرزمین آنقدر تنها و بیگانه مانده است که همه از آن فرار کرده و برای شان اسلامِ جداگانهای که هیچ ربطی به اسلام اصیل ندارد، ساخته اند.
بنابر این نیاز اساسی و بنیادی امروز جامعهی ما یک اعتراض دینی، روشنگری، اجتماعی و سیاسی میباشد.
این اعتراض میتواند، با محوریتِ فکرها و اندیشههای نوگرا و آزاد، بدون وابستگیهای مذهبی و ملیتی شکل بگیرد. در حالیکه افغانستان، در سالهای 1340 و 1350، شاهد بروزِ چنین جنبشهای ی بوده است، اما نظامهای سرکوبگر و توتالیتر، فرصت بلندکردن صدای حقانیت و انسانیت را به آنان نداده است.
فضای ایجاد شدهی کنونی در افغانستان که جهان به اصطلاح از آن حفاظت میکند، میتواند جنبشها و اعتراضاتی را که زمینهساز تغییر و تحول تاریخی در کشور باشد، میزبانی کند.
در صورتی که فرصت ایجاد شدهی کنونی را نادیده بگیریم، به گفتهی دکتر اسپنا، مشاور امنیت ملی، روزی خواهد رسید که حرف خود را با صدای بلندتر گفته نتوانیم و اگر بگوییم سرنوشت مان را با خون خواهند نوشت!
بدین لحاظ، نیاز است، تا روشنفکران، آگاهان، علمای دین و انسانهای متعهد به انسانیت، با احترام به خویشتن، آغازگرِ تحول بنیادیِ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، با استفاده از فضای ایجادشدهی کنونی در کشور باشند، تا تاریخِ آیندهی این سرزمین بر انسان امروز آن نفرین ننویسد!
چرا باید به سربازان امریکایی مصوونیت قضایی داده شود؟
مختاروفایی
مدتهاست که بحثهای جدی میان کابل و واشنگتن بر سرِ امضای توافقنامه امنیتی جریان دارد،توافقنامه امنیتی که بر اساس آن (در صورت توافق)، از 5000 الی 10000 سرباز امریکایی، پس از سال 2014 در نقش حمایتی با نیروهای افغانستان باقی میمانند.
مقامات امریکا همواره تلاش کرده اند که این توافقنامه هرچه زودتر امضا گردد و در واقع با امضای آن، سرنوشت «همگرایی امنیتی میان افغانستان – امریکا» مشخص گردد، اما هنوز مواردی مهمی در این توافقنامه باقی مانده است که بر سرِ آن توافق کلی و همه جانبه از سوی حکومت افغانستان صورت نگرفته است.
آخرین سفرِ جانکری وزیر خارجهی امریکا در کابل، تاحدی توانست دامنهی بحث و جنجال بر سرِ این توافقنامه را کوتاه کند، مقامات کابل و واشنگتن پس از این سفر گفتند که در همه بخشهای توافقنامه میان رییس جمهور کرزی و جان کری توافق صورت گرفته است، اما مهمترین مساله که دادن مصوونیت قضایی به سربازان امریکایی است، هنوز در این توافقنامه نهایی نشده است.
حکومت امریکا، از مدتی که بحثِ توافقنامه امنیتی آغاز گردیده است همواره تاکید کرده است که این کشور، در هر کشوری دیگری که سربازانش را مستفر میکند، باید مصوونیت قضایی داشته باشد. برای آخرین بار جانکری در دیدارش با کرزی نیز بر سر این مساله تاکید کرد. آقای کری واضح و صریح به رییس جمهور کرزی چنین گفت: «مساله حاکمیت قضایی بسیار مهم است. ما به حاکمیت ملی افغانستان احترام عمیقی داریم و آن را به کلی رعایت خواهیم کرد. این امر در موافقتنامه درج شده است. اما ما در هر کجاییکه نیرو داریم، در هر بخشی از جهان که نیروهای ما حضور دارند، چه در جاپان و چه در کوریا، چه در اروپا و افریقا، با همین معیار وظیفه اجرا میکنند. ما نمیتوانیم افغانستان را مستثنا کنیم و برای آن معیار جداگانه در نظر بگیریم. ما چیزی را که قانون اساسی ایالات متحده امریکا حکم میکند، اجرا میکنیم»
با این حال، این موضوع از سوی حکومت امریکا نهایی و ثابت شده است که در هر کشوری که سربازان آن مصوونیت قضایی نداشته باشد، بساطش را از آن کشور جمع میکند، چون ادعای امریکا این است که، این کشور در بدل این که جان سربازانش را به خطر میاندازد، باید امتیازاتِ از قبیل مصوونیت قضایی در کشور میزبان داشته باشد.
با این حال، این موضوع از سوی حکومت امریکا نهایی و ثابت شده است که در هر کشوری که سربازان آن مصوونیت قضایی نداشته باشد، بساطش را از آن کشور جمع میکند، چون ادعای امریکا این است که، این کشور در بدل این که جان سربازانش را به خطر میاندازد، باید امتیازاتِ از قبیل مصوونیت قضایی در کشور میزبان داشته باشد.
کشور عراق نمونهی خوبی از این ادعای امریکا است، عراق به سربازان امریکایی مصوونیت قضایی نداد و امریکا نیز حاضر نشد سربازانش را در آن کشور حفظ کند، بدنبال این تصمیم عراق، امریکا سربازانش را از آن کشور بیرون کرد و عامل سرنوشت کنونی عراق که همه روزه شاهد بمبگذاریها و گسترش دهشت افگنی است نبود نیروهای حمایتی امریکا دانسته میشود. از سوی دیگر از نگاه قانون اساسی ایالات متحدهی امریکا و دیدگاه حقوقی، در تمام کشورهایی که ایالات متحده حدود ۱۰۰۰۰ نیروی حمایتی و پشتیبانی مستقر کرده است، کشور میزبان، حق محاکمه و اعمال حاکمیت قضایی بر این نیروها را در بیشتر موارد جرمی ندارد، بدین لحاظ افغانستان نمیتواند استثنا باشد.
در همین حال، امضای این توافقنامه بدون شک که تاثیر مستقیمی بر چگونگی اوضاع امنیتی افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی دارد. از دست رفتن دست آوردهای یکدههی گذشته، گسترش مداخلات کشورهای بیرونی به شمول برخی همسایهها، قدرتمندی طالبان و دهشت افگنان از جمله هراسهای احتمالی است که در خروج زودهنگام نیروهای امریکایی از افغانستان نهفته است.
یکدهه حضور جامعهی جهانی در افغانستان، دست آوردهای زیادی از جمله، تاسیس نهادهای قانونگذار، جامعهی مدنی، رسانهها، معارف، پیشرفتهای زنان، دانشگاهها، اعمار جادهها و... را در پی داشته است؛ خروج زودهنگام نیروهای خارجی به رهبری ایالات متحده در حالی که دهشت افگنان به حمایت برخی حلقات بیرونی در حال گسترش و تقویت شدن است و نیروهای امنیتی و استخباراتی افغانستان نیز از توانایی کامل مبارزه در برابر دهشت افگنان برخوردار نیست؛ باعث نابودی و شکست این دست آوردها خواهد شد. همچنان بدون شک، مردم افغانستان هیچگاه نمیخواهد حضور نیروهای خارجی را در بدل از دست دادن منافع ملی شان تحمل کند، باید دقت شود که حضور نیروهای ایالات متحدهی امریکا در افغانستان، در تضاد با منافع ملی افغانستان و در ضدیت با هیچ کشورِ همسایه نباشد.
با این حال، تصمیم نهایی در مورد توافقنامه امنیتی که همان دادن مصوونیت قضایی به سربازان امریکایی است را لویهجرگه سنتی خواهد گرفت که تا چند هفته دیگر در کابل برگزار خواهد شد.
امیدواریم بزرگانی که در زیر خیمهی لویه جرگه برای تصمیم نهایی در این مورد گردهم میآیند، با تحلیلهای همهجانبه و دید منطقی نه احساساتی به این مساله دقت کرده و در چارچوب یک گفتمان همگرایی منطقهیی افغانستان – امریکا، سرنوشت حضور نیروهای خارجی پس از 2014 افغانستان را در قالب منافع ملی افغانستان تعیین کنند.
۱۲ مهر ۱۳۹۲
این خانه، اجاره داده میشود!
با گرم
شدن تنور انتخابات، اعضای مجلس نمایندگان هرکدام به شدت مصروف پکه کردن آتش
انتخابات اند، و وظایف اصلی و موکلان شان را تا اطلاع ثانوی در طاقچهی فراموشی
گذاشته اند.
همچنان
در این روزها دو عضوِ برجستهی این مجلس، آقایان، حاجی محمد محقق و شیخ الشایخین «عبدلرسول
سیاف*» نیز از عضویت این مجلس استعفا داده اند.
خواجه
صاحب عبدالرووف ابراهیمی رییس مجلس نیز مصروف کارزارهای انتخاباتی است و این شب و
روزها دورِ دسترخوان سیاف غٌر میزند.
همه
اعضای این مجلس به نحوی وابسته به شخصیتهای مطرح سیاسی و جناحهای درگیر در
انتخابات اند.
این شب
و روزها، برای وکیل صاحبان، مهمترین و پر خریدارترین برنامه، کارزارهای انتخاباتی
و فروش یک مشت ملت بیچاره به باداران قدرت و ثروت است.
بحثهای
کوچکی همچون، چگونگی تصویب قانون همگانی رسانهها، قانون تحصیلات عالی،
قانون حق دسترسی به معلومات، قانون منع خشونت علیه زنان و ...اینروزها در شان
وکیل صاحبان نیست، چون که، انتخابِ زعیم آیندهی افغانستان و جمع کردن یک مقدار پول برای کمپاینهای
انتخابات آیندهی پارلمانی، از دورِ دسترخوانهای کاندیداهای ریاست جمهوری، از
دیدگاه یک وکیل خوب، کار عاقلانه و بنیادی است!!
بدین
لحاظ، از خواجه صاحب عبدالرووف ابراهیمی، خواهشمندیم، تا بر سرِ دروازهی خانهی
ملت، تابلوی بزرگی را با این عنوان نصب کند: « این خانه اجاره داده میشود!»
*
نام اصلی آقای سیاف، «عبدالرسول»
سیاف بود، که بعداً به توصیهی شیخهای وهابی به «عبدالرب» رسول سیاف تغییر یافت.
اشتراک در:
پستها (Atom)
پست ویژه
بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانههای چاپی
شاید خداحافظی با رسانههای چاپی برای بسیاری از روزنامهنگاران و خوانندگان روزنامهها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...
-
یکی از قدیمیترین مجموعه شعرهای صوفی عشقری را از لینک زیر بصورت آسان و رایگان دانلود کنید. اینجا کلیک کنید http://www.mediafire....
-
- مختار وفایی مولوی حیات الدین حیات صاحبی، یک تن از خطبا و علمای دینی محافظه کار در شهر مزارشریف است که از چندی بدینسو در میان ش...
-
برخلاف آنچه تاکنون رایج بود مردان دیگر ، زنان سفید پوست را بر تیره پوست ترجیح نمی دهند . بر اساس یک تحقیق علمی که در دانشگاه "وست من...