مرحوم داوودخان زمانی گفته بود که دمکراسی در
کشورهای توسعه نیافته شانس کامیابی ندارد. به باور من، هرچندکه دم از دمکراسیخواهی
و مدنیت میزنیم، جدا از اینکه ما قطعاً دمکراسی پذیر نیستیم، سزاوار چنین نظامی
با رفتارهای متعالی و انسانی نیز، نیستیم. روح و ظرفیت و منطق زندگی ما با نسخهی
که آمریکا برای ما پیچیده ناسازگار است. من جداً در اوضاع کنونی طرفدار یک حکومت
با رویکرد سرکوبگرایانه در افغانستان هستم. چون وحشت و بربریتِ که اکنون در پوست
این جامعه تزریق شده است، به هیچوجه با نسخهی دمکراسی و تلاشهای نمادین دمکراسیخواهی
قابل علاج نیست، نبوده و نخواهد بود. اکنون بیش از یکدهه تلاش و مصرف
هزینههای هنگفت، دمکراسیخواهی بسوی افتضاح بیشتر کشانیده شده و ثابت میشود که
یکی از فاحشترین اشتباهات ما سر دادن داعیهی دمکراسی در چنین زمانی بوده است.
اکنون نهادهای مدنی و سایر موسساتی که میزان دریافت پول شان از سفارتخانهها و
نهادهای بینالمللی کاهش یافته و یا قطع شده است، در حال لیلام کردن اجناس و
وسایل شان استند. همزمان با این، بیباوری به تلاشها و شعارهای مدنی و دمکراسیخواهی
و حقوق بشر در میان مردم نیز افزایش یافته و این مقولهها
تبدیل به جزیی از دشنامها
و تمسخر روزمرهی شان شده است؛ فاصلهی ارگ با مردم در حال گسترش، روند مسلح شدنِ
مردم در دره و دهات و حتی شهرها، به سرعت در حال انجام شدن است و در این میان،
باور به این که افغانستان با یک سناریوی خطرناک دیگر روبرو خواهد شد نیز در حال
شکلگیری است. با این
همه آشفتگی اوضاع، نقش نهادی که بیشترین کمکهای جهانی صرف آن شده و به یگانه نهاد
مورد اعتماد مردم افغانستان شهرت یافته چه خواهد بود؟ نهادی که بر اساس تجارب
جهانی، در بیشترین کشورهای توسعه نیافته، در چنین اوضاعی ابتکار عمل را بدست گرفته
و با طرحریزی یک کودتا به نا امیدی مردم و بیکفایتی رهبران ارگ پایان میدهد. اکنون
که اوضاع در افغانستان به نفع مردم نیست و در یک قدمی فاجعه قرار داریم، با چه
سناریویی روبرو خواهیم شد؟ هرچند پاسخ دقیق به این پرسش دشوار است، اما آنچه را به
عنوان یک «احتمال قوی» نمیتوان نادیده گرفت اینجا مطرح میکنم: ساموئیل فاینر
دانشمند علوم سیاسی معتقد است که بهترین زمان برای راه اندازی یک کودتا، هنگام جنگ
و یا وضعیت اضطرار ملی است. منظور از وضعیت اضطرار ملی آن است که کشور غرق در
بحران و دولتِ غیرنظامی غرق در فساد و بیکفایتی و مورد نفرت روز افزون مردم قرار
داشته و نظامیان محبوب و مورد اعتماد مردم باشند. در این وضعیت است که نظامیان
کارآزموده و با دانش، ابتکار عمل را بدست گرفته و کشور را از افتادنِ در چالهی
بدبختی نجات میدهند.
حکومت نظامی از قدیمیترین نوع نظامهای بشری است که
افغانستان نیز آن را تجربه کرده است. اکنون که دمکراسی نوپای افغانستان، دارد به
رسوایی و افتضاح کشانیده میشود، احتمال این که افغانستان در درازمدت با یک کودتا
روبرو شود، را افزایش میدهد. به باور منتقدین دمکراسی افغانستان، در درازمدت بزرگترین
خطر به دمکراسی افغانستان، طالبان، داعش و یا القاعده نه، بلکه ارتش نیرومند و
مقتدری است که اکنون دارد به پختگی و توانایی لازم برای بدستگیری و کنترل اوضاع
میرسد. آنچه میتواند تلاش نمادین دمکراسیخواهی نزدیک به دو دهه را در
افغانستان با چالش سقوط و ناکامی مواجه ساخته و این اشتباه را برای ما ثابت سازد،
ارتش نیرومندی است که در حال افزایش توانایی و محبوبیت در میان مردم افغانستان
است. نظرسنجیهای انجام شده تاکنون نشان داده است که ارتش، یگانه نهاد مورد اعتماد
مردم افغانستان است. در مقابل، بیباوری و فاصلهی روزافزون مردم از دولتِ
غیرنظامی بیانگر این است که اگر روند قدرت، توانایی، ظرفیت و دانش نظامیان «سیر
صعودی»، و محبوبیت، جایگاه و رضایت از رهبران دولتی در میان مردم «سیر نزولی»
داشته باشد، سرانجام فضا برای انجام یک کودتا آماده شده و برپایی حکومت نظامی را
شاهد خواهیم بود .
مختار وفایی