۰۶ دی ۱۳۹۴

تلاش برای تامین امنیت و بسیج مردم در حمایت از دولت



(نگاهی به کارنامه و برنامه‌های احمد فیصل بیگزاد، والی بدخشان)
 
یادداشت: «جایزه حکومت‌داری برتر» عنوان پروسه‌یی است که توسط شماری از نهادهای مدنی و رسانه‌یی در شمال افغانستان راه اندازی گردیده است. این پروسه میزان رضایت مردم از کارنامه‌ی والیان حکومت وحدت ملی در شمال و شمال‌شرق افغانستان را با راه اندازی رای‌گیری آنلاین سنجیده و الگوی حکومت‌داری برتر در این ولایات را معرفی می‌کند. به عنوان یکی از برگزار کنندگان این برنامه، سلسه گزارش‌هایی را که از کارنامه و برنامه‌های والیان شمال و شمال‌شرق تهیه گردیده جهت اطلاع‌رسانی بیشتر این جا نشر می کنم.


پاسوال احمد فیصل بیگزاد باشنده اصلی قریه ختایان از مربوطات شهر تالقان مرکز ولایت تخار است. وی قبل از این به صفت والی در ولایات فاریاب و تخار اجرای وظیفه کرده و پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی در ماه عقرب سال روان  به حیث والی ولایت بدخشان برگزیده شد. آقای بیگزاد می‌گوید دارای تحصیلات عالی و تجارب کافی در حکومت‌داری می‌باشد.
احمدفیصل بیگزاد روز چهاردهم عقرب در مراسم معرفی‌اش به عنوان والی ولایت بدخشان، انکشاف در عرصه‌های معارف، زراعت ومالداری، تحصیلات عالی و مبارزه با گرسنگی را از نخستین برنامه‌های کاری‌اش خوانده و گفته بود که در راستای تأمین امنیت بدخشان از رهبران حکومت وحدت ملی تعهد گرفته است و اقدامات موثری را در این مورد انجام خواهد داد. آقای بیگزاد همچنان در روزی که به عنوان والی بدخشان آغاز به کار کرد، طی سخنرانی در حضور مردم، از جنگجویان خارجی و داخلی در بدخشان خواست تا این ولایت  را ترک کنند؛ در غیر آن برای بیرون راندن آن‌ها از بدخشان، اقداماتی را روی دست خواهد گرفت.
کارنامه ها و برنامه ها:
-       جلب همکاری‌های مردم
والی بدخشان تلاش در عرصه‌های انکشاف معارف، زراعت و مالداری، تحصیلات و مبارزه با گرسنگی یکی از نخستین برنامه‌هایش را ایجاد ارتباط با مردم می‌داند. وی می­گوید: «از مدتی که بحیث والی بدخشان کار را آغاز کرده‌ام تلاش دارم تا  با مردم دید و بازدید نموده و پیام دولت را برای شان برسانم. همچنان تلاش جدی دارم تا توجه مردم را به همکاری در بخش‌های مختلف با نهادهای دولتی جلب نمایم.»
آقای بیگزاد می‌گوید که در نخستین روزهای کاری­اش، برای جلب توجه مردم، نشست‌های با ولسوالان و مسوولین ولسوالی های بدخشان جهت آگاهی دهی در مورد نحوه­ی حکومتداری خوب و همبستگی جهت تامین امنیت در این ولایت، تدویر گردیده که نتایج خوبی در جلب همکاری‌های مردمی بدست آمده است. والی بدخشان، جلب توجه و همکاری‌های مردم را در بخش‌های تامین امنیت و برنامه‌های انکشافی، از مهم‌ترین اولویت‌هایی می‌داند که تاکنون روی آن کار می‌کند.
-       تامین امنیت
والی بدخشان همچنان که در روز نخست کاری اش به مردم در مورد تامین امنیت وعده سپرده و به تروریست‌های خارجی و داخلی در بدخشان هشدار داده بود، اکنون نیز تاکید دارد که پس از هماهنگ‌سازی و جلب همکاری‌های مردم، روی نابودی لانه‌های تروریست‌ها و سرکوب گروه‌های شورشگر تلاش می‌کند.
والی بدخشان می‌گوید که برای این کار، ضمن این که توجه و حمایت مردم را جلب کرده، هماهنگی لازم میان ادارات نیز بوجود آورده است. او می‌گوید « بدخشان در این اواخر تا حدی نا امن بوده است و برای رفع این چالش بزرگ، با نهادها و مسولان امنیتی در این ولایت صحبت‌های داشته‌ایم و برنامه هایی را جهت بهبود وضع امنیتی طرح‌ریزی کرده ایم که بزودی عملی خواهد شد.»
-       نهادینه سازی حکومت‌داری خوب
آقای احمد فیصل بیگزاد، والی بدخشان می گوید که برای حل چالش‌های حکومت‌داری در این ولایت، جلسانی را با حضور کارکنان و مسوولان اداره محلی تدویر کرده است که به آنان ویژگی‌ها و شیوه های حکومت‌داری خوب و ارایه‌ی خدمات بهتر را توضیح داده و به عملی ساختنِ کارشیوه‌های لازم در ادارات تاکید کرده است.
آقای بیگزاد می‌گوید که عدم ارایه‌ی خدمات قناعت بخش به مردم از سوی ادارات محلی، یکی از چالش‌هایی است که همواره باعث نارضایتی مردم شده و او تلاش می‌کند این چالش را از راه اداره محلی بدخشان بردارد.
-       پاسخ‌گویی ادارات به مردم
همچنان آقای بیگزاد، با تاکید بر پاسخگویی مسوولان به مردم، جلساتی را تدویر کرده است که در آن، هر یک از روسای ادارات دولتی گزارشی در مورد کارکرد اداره مربوطه شان ارایه کرده و پیشنهادات شان را به حکومت محلی ارجاع می دهند. والی بدخشان، پاسخگویی مسوولان اداره محلی را یک اصل حکومت‌داری خوب توصیف کرده و تاکید می‌کند که پاسخگویی به مردم، یکی از موثرترین راه‌های کاهش فساد اداری در ادارات می‌باشد که روی عملی شدنِ آن تلاش می‌کند.
برنامه‌های آینده:
با این حال والی بدخشان، ضمن قناعت‌بخش خواندن تلاش‌هایش در بخش‌های متذکره، برنامه‌های آینده‌اش را در چند بخش مشخص یادآوری شده و تاکید می‌کند که روی این موارد  بصورت درازمدت برنامه‌ریزی کرده است:
-       تامین امنیت
با در نظرداشت تهدیدات بلند امنیتی و موقعیت استراتژیک ولایت بدخشان، والی این ولایت می‌گوید که روی طرح مشترکی با ارگان‌های امنیتی کار می‌کند که بر اساس آن، گروه‌های تروریست در این ولایت سرکوب شده و امنیت در بدخشان تامین می‌گردد. آقای بیگزاد می‌گوید که جنبه عملی این طرح، بزودی به دستور اجرا قرار گرفته و تهدیدات امنیتی در این ولایت رفع خواهد شد.
-       حکومت‌داری خوب
 ایجاد روابط با مردم، ارایه‌ی خدمات بهتر دولتی و تاکید بر پاسخگویی مسوولان به مردم تا کنون  از تلاش‌های انجام شده در بخش حکومت‌داری خوب می‌باشد که والی بدخشان روی گسترش  و دوام این بخش نیز به عنوان یکی از برنامه‌های درازمدت خود تاکید می‌کند.
-       انکشاف و بازسازی
والی بدخشان همچنان تاکید می‌کند که بدخشان یکی از ولایاتی است که طی چهارده سال گذشته، توجه اندکی به بازسازی و انکشاف آن صورت گرفته است. آقای بیگزاد می‌گوید تلاش می‌کند تا با هماهنگی ارگان‌های دولتی و جلب توجه مرکز و نهادهای انکشافی، تحولی را در عرصه‌ی بازسازی و انکشاف نیز در این ولایت رقم بزند.
-       تعلیم و تحصیل
ارتقای سطح فرهنگی و اجتماعی و تلاش برای بهبود وضعیت معارف و تعلیم و تربیه در این ولایت یکی دیگر از برنامه‌های جدی این مقام حکومتی برای ولایت بدخشان می‌باشد. آقای بیگزاد می‌گوید که ضمن تلاش برای بهبود کیفیت معارف، تا احد امکان تلاش می‌کند هیچ کودکی در نقاط مختلف بدخشان از تعلیم محروم نماند.
-       ایجاد شغل و مبارزه با گرسنگی
والی ولایت بدخشان همچنان می‌گوید که با درک وضعیت ناهنجار اقتصادی مردم در این ولایت، تلاش دارد تا به کمک نهادهای مختلف در عرصه‌های بازسازی و اقتصاد، زمینه‌های شغل را در این ولایت فراهم کرده و با گرسنگی و بیکاری مبارزه کند. در همین حال آقای بیگزاد می‌گوید که توجه و حمایت مقامات مرکزی حکومت، نهادهای مدنی و فرهنگی و از همه مهم‌تر حمایت مردم بدخشان را باخود دارد و در تطبیق برنامه‌هایش برای ارایه‌ی خدمات بهتر در این ولایت موفق می‌گردد.
 نویسنده: نیلوفر لنگر

۰۲ دی ۱۳۹۴

نخستین اثر تحقیقی در مورد شولگره منتشر شد

دره‌گزباستان (نیم‌نگاهی به ولسوالی شولگره)، عنوان اثری است که پس از یک ونیم سال تحقیق در مورد گذشته های دور، دیروز و امروز ولسوالی شولگره، در ماه اسد سال جاری منتشر کردم.
من دراین تحقیق، جغرافیای کوچکی از یک سرزمین وسیع را در صفحات تاریخ پالیده و در مورد چگونگی جغرافیا و چگونه زیستنِ مردمان آن نوشته ام. تلاش کرده ام دیروزِ بی مفهوم آنان را برای شان تعریف کرده و مکتوبی از نیکوکاری گذشتگان را جلوشان بگذارم. مطمینم زمان و پولی که در این راه هزینه شد، بی‌جا و عبث نیست، اما امیدوارم این اثر بتواند بیشتر از آنچه تصور اش را دارم، مورد قبول مردم واقع شود.
این کتاب در 150 صفحه، با ویراستاری علی موسوی، صفحه‌آرایی و طرح جلد آصف آذر، پیش‌گفتاری از دکتر سید محمدعلی جاوید و با حمایت مالی حاجی محمد عبده، وکیل مردم بلخ و رییس کمیسیون عدلی و قضایی پارلمان افغانستان در یک هزار تیراژ منتشر شده است. من از تمامی دوستانی که مرا در این راه یاری رسانیده اند سپاسگزارم!

نسخه پی دی اف کتاب را می توانید از لینک به صورت رایگان دانلود کنید.

https://drive.google.com/file/d/1LnJ29G6tCHIUPm7BFXft4qKM5gcB18ts/view

۱۶ آذر ۱۳۹۴

طعمه‌های معصوم سیاست

گلوله‌های جنایت و وحشت هیچ مرزی نمی‌شناسند. دیروز شکریه ۹ ساله را که از آغوش یک مادر هزاره به دنیا آمده بود و همراه با پدرش به صورت بی‌رحمانه‌‌ سر بریدند و امروز کودکان بی‌‌گناه یک مادر پشتون را در سید‌آباد میدان‌وردک به خم‌پاره بستند. سال‌هاست مرگ به صورت‌های گوناگون برای ما دهان باز کرده است. گاهی جاده‌ها به روی ما منفجر می‌شوند، گاهی آب‌های شور یونان ما را خوراک ماهی و نهنگ می‌سازند و گاهی خم‌پاره‌ها و شمشیرهایی که قرار است اسلام‌گرایان تروریست را پیروز و فاتح یک جنگ کثیف و انسان‌خوار بسازند، تکه‌های بدن ما را به خیابان‌ها فرش می‌کنند.
رهبرانی که دیروز وعدۀ تغییر سرنوشت را با تکرار آیاتی از قرآن می‌دادند، امروز به‌مثابه دشمنان بی‌کفایت و خودخواهی برای مردمی بدل شده‌اند که همه دعا می‌کنند اگر خیری از این بازی‌گران صحنۀ خون و جنایت برای‌شان نمی‌رسد، حداقل شری نرسد. مردم با صداقت و راستی یک‌و‌نیم سال قبل پای صندوق‌های رأی حاضر شده، انگشت‌های‌شان را رنگی ساخته و به آینده لبخند زدند؛ اما اندکی نگذشت که گودال‌های دفن امیدهای مردم دهان باز کردند و پی‌هم مرگ و خون و خشونت آفریدند.
آمار دقیقی از اتفاقات، کشتارها، سربریدن‌ها، گروگان‌ها و غرق‌شده‌های مردم افغانستان در سال جاری ۱۳۹۴ هنوز ارائه نشده است. مطمئنم اگر آمار دقیقی ارائه شود، وحشتناک خواهد بود. سال جاری یکی از بی‌رحم‌ترین سال‌هایی است که طی ۱۴ سال اخیر مردم افغانستان در تمامی روزها و شب‌های آن گریسته‌اند. قربانیان روزهای این سال نه سیاست‌مداران، نه اعضای پارلمان، نه رهبران حکومتی و خانواده‌های آن‌ها، بلکه مردمان بی‌گناه و بی‌چاره‌‌ای بوده‌اند که از بی‌چار‌‌گی تن به دریاهای بی‌رحم مدیترانه داده و یا غافل‌گیرانه هم‌چون کودکان سیدآباد شکار خم‌پاره‌ها و ماین‌های کنارجاده‌ شده‌اند. در این میان اما رهبران حکومت مصروف چانه‌زنی برای صلحی‌اند که خیر آن به جیب طالبان می‌ریزد. صلحی که در گروِ مرگ و زندگی ملا عمر و اختر منصور است. صلحی که بودجۀ آن، برای خریداری تفنگ و معاش تروریست‌ها به مصرف می‌رسد. صلحی که بودجۀ آن می‌توانست امنیتی را تأمین کند تا دست جنایت‌پیشگان به گلوی شکریه، سنگ جاهلان منبرنشین به فرق رخشانه، خم‌پاره‌های انسان‌خواران به تن‌های نازک و بی‌گناه کودکان سیدآباد و گلوله‌ها‌ی تعصب به سینه‌های مسافران بلخاب نمی‌خوردند و هیچ جنایت و خشونتی در کندز و زابل و هلمند اتفاق نمی‌افتاد.
کودکانی که قربانی خمپاره‌ها در ولایت میدان وردک شدند
سناریوی وحشتناکی که اکنون سال‌هاست در افغانستان جریان دارد، بدون شک از زمان و از مکان مشخصی آغازِ آن کلید خورده است. این سناریو هم‌چنان که آغاز آن کلید خورده و تا امروز خون ما را می‌مکد، باید در جایی و در زمانی پایان آن رقم بخورد. انقلاب تبسم نمونه‌‌ای از بیداری و پایان یک فصل پایان‌ناپذیر جنایت بود. به باور من کلید خاموشی سناریوی خون و وحشت در افغانستان به دست انقلابی شبیه آنچه گلوی بریدۀ تبسم در خیابان‌های کابل و سراسر افغانستان و جهان به نمایش گذاشت، می‌باشد. روزی که غبار تعصب از چهرۀ مردم برچیده شده و دانایی و هم‌دلی جای‌گزین آن شود، مطمئنم آخرین رمق‌های این فصل انسان‌خوار فرا می‌رسد. تا وقتی بیداری، هم‌گرایی، هم‌دلی و وحدت روحی و روانی در میان مردم شکل نگیرد، چارچوب‌هایی به این افتضاح که نام آن ‌را وحدت ملی گذاشته‌اند، مسبب اصلی تداوم خون و خیانت در کشور خواهند بود. جنایت‌هایی که در زابل، جاغوری، میدان‌وردک، بلخ، بدخشان و جلال‌آباد اتفاق می‌افتند، نمایش‌های مضحکی از بی‌چارگی حکومتی است که به مردم‌ صادق‌اش وعده‌های دروغین و میان‌تهی برای تأمین امنیت، ثبات، سازندگی و آسایش را در سایۀ وحدت ملی داده بود.
مختاروفایی

۱۵ آذر ۱۳۹۴

به استواری یک کوه

او را به استواری کوه و به سختی صخره‌ها دیده بودم. سال‌هاست باهم رفیق هستیم، اما هیچ‌گاه از موضع ضعف و عجز با کسی صحبت نکرد. همیشه اراده و نیرویی برای انجام هرکاری داشت، بجز از ترک تحصیل و مهاجرت.
روگار سخت دانشجویی‌اش را در مزار شاهد بودم. شب‌ها باهم در جاده‌های خلوت قدم می‌زدیم و برایم از اهداف و برنامه‌هایش می‌گفت. اهدافی که موفقانه یکی پی دیگر آنان را بدست می‌آورد. قیس رحمانی و همسرش سیاره صمدی رفقای من است. قیس مانند درختی در کوهسار است. درختی که در لای سنگ و صخره روییده و در آفتاب و طوفان بزرگ شده است.
دیروز صدای لرزان و سنگین‌اش را پشت تلفن شنیدم. امروز با تماشای صحبت اش در تلویزیون گریستم. او که ماجرای چگونگی غرق شدن قایق حامل شان آب‌های شور یونان و مرگ فرزند چهارماهه‌اش را شرح می‌داد درک کردم که بی‌وطنی و بی‌چارگی او به چه سرحدی کشانیده است تا درس و دانشگاه را در ترکیه رها کرده و راهی اروپا شود... از دیروز تاحالا نتوانستم حرفی بنویسم.  مات و مبهوت مانده ام. این‌که چرا قیس تصمیم گرفت اروپا برود. آن هم در چنین فصلی. در روزهایی که قایق‌های بادی یکی پی دیگر غرق می‌شوند.
باهم هر چند روز در تماس بودیم، بجز دوهفته‌یی اخیر که تصمیم شناورشدن در آب های شور را گرفت...لعنت به بی‌وطنی، لعنت به مهاجرت و آوارگی.
این موج‌های که برای نابودی ما دهان باز کرده و این خمپاره‌هایی که برای ما گودال می‌کَند، در یک جای زمان باید بیاستند و از ما دست بردارند...این چند روز، برای سیاره و قیس عزیزم، که از محدودترین دوست‌های پاک و صادق در این دنیای ناپاکی است با تمام وجود غمگینم...دوستانی که در ترکیه هستند و از دست شان کاری بر می‌آید، بروند و دست قیس را بگیرند. قیس و سیاره نمونه‌های بارزی از آوارگی یک نسل است...
با تمام آنچه اتفاق افتاده، من به توانایی و شهامت قیس و سیاه باور دارم. آن‌ها این شهامت را دارند که همه چیز را از نو بسازند و زندگی را رها نکنند...

۱۷ آبان ۱۳۹۴

فضیلتِ نهفته زیرخاک



دهکده‌یی ما قدامتِ زیادی در فضیلت و دانش‌پروری ندارد. تا ده‌سال قبل افراد باسواد قریه از تعداد انگشت‌های یک‌دست بیشتر نبودند. حاجی ملامحمد، شیخ‌حسن، ملالعل محمد، مرحوم میرزا مهدی، معلم سکندر و چند بزرگ دیگر از جمله کسانی بودند که من‌ به عنوان فضلا و نجبای محل می‌شناختم‌شان.
تا آن‌سال‌ها موجودیت کتاب‌خانه‌ی عمومی و قفسه‌یی پر از کتاب در شولگره و مخصوصا دهکده‌ی خودمان سابقه نداشت، چون «سیاهی‌خوان» اندک بود.اما طی چندسال گذشته، ده‌ها تن از بانوان و آقایان مکتب رفتند و دانش اندوختند. اکنون ضمن کتاب‌خانه‌های کوچکی که در مکاتب پسرانه و دخترانه فعال اند، چندسال قبل یک کتاب‌خانه عامه در جوار مسجد دهکده‌ی ما به همکاری یک‌تن از اهالی دهکده که اکنون افتخار نمایندگی از مردم را در پارلمان دارد اساس‌گذاری شد. این کتاب‌خانه، توسط حاجی محمد عبده، رییس کمیسیون عدلی و قضایی پارلمان که از باشنده‌های اصلی دهکده‌ی ماست به همکاری بزرگان محل بخاطر مطالعه‌ی مردم محل و غنامندی فرهنگی و آموزشی در دهکده فعال گردید .از افتتاح این کتاب‌خانه نزدیک به چهارسال می‌گذرد، اما مطمینم که تاکنون چهار جلد کتاب از قفسه‌های این کتاب‌خانه خوانده نشده است.من هم تاهنوز نتوانسته ام‌ دستی بر صورتِ خاک‌آلود کتاب‌ها و قفسه‌های این کتاب‌خانه بکشم. چون چندین بار که تاکنون دهکده رفته ام، خواستم سراغ کتاب‌خانه‌را بگیرم، اما کلید آن در جیب ملاامام و تحویل‌دار مسجد ناپدید گردیده. از اوضاع کتاب‌خانه که می‌پرسم می‌گویند، کسی سراغ کتاب‌ها را نمی‌گیرد و کتاب‌ها آسوده زیر خاک‌ها خفته اند...
وقتی فضیلتی هم‌چون کتاب زیر غبار نفرت از دانش خفته باشد، چگونه آرزو کنیم که مردم از چنگ تاریکی و غم‌های جانکاه بدر آیند...تنها مکتب رفتن و بالا رفتنِ آمار کسانی که در لیلیه‌ها و مارکیت‌ها تحت نام دانشجو می‌خوابند فضیلت و رهایی از چنگ هیولای زمان را در پی نخواهد داشت، بلکه آشتی با کتاب و فراگیری فضیلت انسانی از برگ‌های کتاب است که مردم را به راه روشن و صراط مستقیم هدایت می‌کند.
امیدوارم روزی برسد که مهم‌ترین «هم‌چشمی و سیال‌داری» میان مردمان خوب ما، کتاب‌خوانی و دانایی روزافزون باشد.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...