۱۴ شهریور ۱۳۹۴

فرمانده جان احمد و زهرا موسوی

از دیروز تاحالا بحث‌های زیادی پیرامون این دو تن در صفحات فیسبوک خوانده ام. فرمانده جان‌محمد بحیث مشاور امور مجاهدین برای ریاست شورای اجراییه تعیین شده و زهرا موسوی هم عشقش کشیده و از بدنش عکسی روی صفحه اش گذاشته.برای من هیچ‌کدام تکان دهنده نبود. جان محمد یک تفنگ‌سالار است و کاری بجز از مشوره‌دهی در امور جهاد ندارد. بحث اصلی روی زهرا موسوی است که اکنون هراسی از فرخنده شدن خود و دیگران ندارد. او چندی قبل خود را در اروپا رسانید و اکنون در آن‌جا عکسی از بدن‌اش گرفته و روی صفحه‌اش گذاشته تا کار متفاوت و موثری برای پایان دادن به خشونت علیه زنان در کشور کرده باشد.
حکم تقرری جان احمد و تصویر برهنه شدن زهرا موسوی
من ایمانم با دیدنِ بدنِ برهنه‌ی زهرا نمی‌لرزد و مطمینم که دین هم با دیدنِ بدن‌های برهنه به خطر نمی‌افتد، اما بحث جای دیگری است. بحث این است که او خود را عضوی از فعالان جامعه مدنی در کشوری قلمداد می‌کرد که در آن همه‌چیز باید از سوراخ دین و مذهب بگذرد تا تحقق یابد. اکنون عده‌یی زیادی از ملاها و شهروندان کشور، آزادی بیان، دمکراسی، حقوق بشر و حقوق زن را جزیی از شوخی‌های کفار با مسلمانان دانسته و تلاش‌ها در این راستا را خیانت به خود و دین شان قلمداد می‌کنند. با این حال بدنِ برهنه ی زهرا، تصورِ آن عده از ملاهایی افراطی و تاریک‌اندیش را در مورد کافر بودنِ فعالان مدنی و کفری بودن شعارهای دمکراسی، حقوق بشر و حقوق زن مهر صحه می‌گذارد و این کار او ضمن این‌که او را به هدف نهفته در پشت این کارش می‌رساند پیامد خطرناکی برای تحقق این آرمان‌ها در جامعه‌ی فروخفته در تاریکی مذهب و دین خواهد داشت.
من به انتخاب و عمل‌کرد شخصی زهرا و دیگران احترام دارم، اما از یاد نبریم که این‌گونه کوته‌فکری‌ها و رفتارهای نابجا باعث می‌شود که طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی و اسلام‌گرا، تجمعات فعالان مدنی و حقوق زن را به دلایلی که خودشان توجیه می‌کنند هدف حملات تروریستی قرار بدهند. زهرا که خودرا کتاب‌خوانده و آگاه می‌داند و بدون شک که پیرهن‌های زیادتری نسبت به دیگران در این راه پاره کرده:) باید بداند که به جنگ ملاها و سنتِ حاکم در این جامعه و برای اعاده‌ی حقوق زن، با بدنِ برهنه هیچ‌کاری بجز از صادر شدنِ حکم کفریت و ترور برای آن‌عده از دوستانی که در افغانستان به مبارزات مدنی و انسانی شان متعهد اند حاصل‌اش نمی‌شود.
امیدوارم همه بدانند که حساب زهرا با هزاران فعال حقوق زن، فعالان مدنی و دادخواهان دمکراسی و آزادی در این کشور جداست. م.وفایی

۱۰ شهریور ۱۳۹۴

بالگردهای ارتش، در خدمت دشمنان ارتش

مختار‌وفایی
«حوالی ساعت یک و نیم شب یک‌شنبه، چهار بالگرد مربوط ارتش افغانستان، در منطقه‌ی مرز میان ولسوالی دند غوری و دهنه غوری دیده شده و دو بالگرد در منطقه‌ی قاضی کشته که تحت حاکمیت طالبان است نشست نموده و مردم منطقه دیده است که به طالبان مهمات و تسلیحات زیادی پایین کرده اند.»
تصویر از آرشیف
این دقیقاً حرفی است که جمعه خان یکتن از شاهدان عینی  از منطقه‌ی قاضی کشته در ولسوالی دندغوری ولایت بغلان، در مورد تسلیحات‌رسانی بالگردهای ارتش افغانستان به جبهات جنگ طالبان می‌گوید. او که خودش شاهد چرخیدن بالگردها در آسمان دندغوری بوده و نشست دو بالگرد نظامیان افغانستان را در منطقه‌ی طالب‌نشین شاهد بوده، می‌گوید که فردای همان شب، مردمان محل «قاضی کشته» و «قندهاری قشلاق» شاهد بودند که طالبان محموله‌های تسلیحات و مهمات نظامی را در قرارگاه شان جابجا می‌کردند. قاضی کشته نام کوهی است که طرف غرب شهر پلخمری و مربوط ولسوالی دهنه غوری می‌شود که در مرز میان ولسوالی‌های دهنه غوری و پلخمری موقعیت دارد. محلی که گفته  می‌شود بالگردهای ارتش به طالبان تسلیحات رسانیده اند نیز دقیقا در مرز میان ولسوالی دهنه غوری و دند غوری موقعیت دارد که مربوط قریه‌یی بنام «قندهاری قشلاق» می‌شود.
باشندگان محل از تجهیز شدنِ طالبان توسط بالگردهای ارتش و منابع حکومتی از کمبود تسلیحات و مواد خوراکه در قرارگاه‌های ارتش سخن زده و محاصره‌ی چندین روزه‌ی تپه‌ی نایب‌سالار واقع در دهنه غوری را توسط طالبان فاجعه‌یی در یک قدمی توصیف می‌کنند. در همین حال اسدالله شهباز یک عضو شورای ولایتی بغلان نیز تایید می‌کند که مردمان محل در قاضی کشته و قندهاری قشلاق ولسوالی دهنه شاهد بوده اند که بالگردهای ارتش به طالبان تسلیحات گسترده‌یی رسانیده و آنسوتر از محل «بیز زمری» که قرارگاه نیروهای پولیس محلی بوده است، از کمبود تجهیزات و اسلحه فرمانده شان کشته شده و منطقه به دست طالبان افتیده است. با افتیدن این قرارگاه پولیس محلی بدست طالبان، اکنون این گروه در مسیر پلخمری تا سرک ولسوالی دهنه غوری حاکمیت نموده و نفوذشان تا نزدیکی شهر نو بغلان نیز رسانیده است.
در همین حال برخی از منابع امنیتی در محل، از سقوط شهرنو بغلان بدست طالبان نیز سخن زده و می‌گویند که شام دیروز دوشنبه، طالبان با حمله‌ی تهاجمی به این شهر، آنرا تصرف کردند. اما منابع رسمی تاکنون سقوط این شهر را تایید نکرده اند. در حالی که اوضاع امنیتی در ولایت بغلان به شدت بسوی ناآرامی‌های بیشتر در حرکت است، تسلیحات رسانی بالگردهای ارتش به جبهات طالبان، می تواند فجایع خطرناک بعدی را برای این ولایت رقم بزند.
این خبر در حالی از سوی منابع محلی به رسانه‌ها مخابره شد که  حدود دوماه قبل نیز، منابع محلی در ولایت فاریاب، از تسلیحاتی رسانی بالگردهای ارتش به جبهات طالبان در ولسوالی‌های قیصار و المار سخن زده بودند

۰۶ شهریور ۱۳۹۴

بلخ، مقام نخست جشنواره فیلم‌های شصت ثانیه



124 فیلم‌ساز جوان از چهار ولایت افغانستان  (هرات، بلخ، جوزجان و سمنگان) پیرامون صلح فیلم ساختند و فیلم‌های شان را نامزد جوایز دومین دور جشنواره‌ی فیلم‌های شصت ثانیه‌یی نمودند. این فیلم‌ها طی سه مرحله تحت  داوری کارشناسان فیلم  و سینما قرار گرفت و در نهایت بانویی از دیار مولانای بلخ، مقام نخست این جشنواره را از آنِ خود کرد.
فرحناز یوسفی دانش‌آموخته‌ي رشته‌ی فیلم‌سازی از دانشگاه کابل با  فیلم شصت ثانیه‌یی تحت عنوان (رویا پری‌ها) توانست جوایز و تندیس بهترین فیلم ساز این دور جشنواره را به بلخ بیاورد.
فیلم‌سازانی که در این جشنواره مقام‌های برتر را از آنِ خود کرده اند قرار ذیل اند:
مقام نخست: فرحناز یوسفی از بلخ
مقام دوم: احمد وحید امیدی از هرات
مقام سوم: عمر فرهمند از بلخ
مقام سوم: فرزاد صمیمی از هرات. ( قابل یاد آوری است که فیلم‌های عمرفرهمند از بلخ و فرزاد صمیمی از هرات، نمره‌های یک‌سان را از سوی داوران کسب کرده بودند که هر دو حایز مقام سوم شناخته شدند.)
همچنان فیلمی از عبدالکریم اکبری، در جریان جشنِ پایانی جشنواره،  توسط رای بینندگان در جمع بهترین‌ها قرار گرفته و جوایزی را کسب کرد.
من به عنوان مسوول این جشنواره در بلخ، این دست آورد را به تمامی بلخی‌های عزیز مبارک‌باد گفته و به تلاش‌هایی که در جریان این جشنواره کشیده ام افتخار می‌کنم.
قابل یاد آوری است که دور نخست این جشنواره که سال گذشته در مورد انتخابات برگزار شده بود، جوان بلخی بنام سید مقصود اکبری، مقام نخست را از آنِ خود کرده بود.
پانوشت: بزودی برنامه‌ی جهت تقدیر از فیلم‌سازان و نمایش ده‌ بهترین فیلم‌جشنواره در بلخ راه اندازی خواهد شد.
مختار وفایی

فاجعه‌یی ‍پس از بازگشت ژنرال دوستم از فاریاب



اجساد تیرباران شده توسط طالبان روی شانه‌های مردم

یک‌روز پس از بازگشت ژنرال دوستم از فاریاب، 22 تن از نیروهای مسلح مردمی و سه ارباب محلی در آستانه بابا توسط طالبان تیرباران شده و اجسادشان به خاک سپرده شدند. ژنرال دوستم از نزدیک به یک ماه بدینسو در ولایت فاریاب حضور داشت و هدف‌اش تصفیه‌ی شمال از طالبان است. این چهره‌ی ضد طالبان صادقانه می‌جنگد، اما نبرد او در شمال، کار بنیادی برای ریشه‌کن کردن طالبان نیست و امنیت بعد از برگشت‌اش را برای مردم به دنبال ندارد.
ژنرال دوستم به نا امن‌ترین قریه‌های فاریاب رفت، مردم را دلجویی دارد و طالبان را از فاریاب بیرون راند. طالبان با شنیدن صدای گام‌های ژنرال دوستم، مواضع شان رها کرده و در مناطق دورتر عقب نشینی کردند. تاکتیک هوشیارانه‌ی طالبان در فاریاب این بود که در هیچ موردی، در مقابل ژنرال دوستم لشکری کشی نکردند و رو در رو با نیروهای ژنرال نجنگیدند، چون می‌دانستند که به ضررشان است و تلف می‌شوند. حالا ژنرال دوستم از فاریاب بازگشت و راهی ولایت سرپل شد. یک‌روز پس از بازگشت ژنرال دوستم، فاجعه‌ی وحشتناکی خلق شد. طالبان 22 تن نیروی مسلح مردمی و سه ارباب محلی را بازداشت و تیرباران کرده و قریه‌های آستانه بابا را دوباره تصرف کردند. من مطمینم که اکنون، طالبان وحشی تر و درنده تر از قبل مردم را می‌درند. چون آن‌ها دیدند که در همه نقاط فاریاب مردم از ژنرال دوستم حمایت کردند و حمایت از دولت و نیروهای دولتی نزد طالبان مرگ محض را به دنبال دارد. می‌ترسم قتل عام وحشتناکی برای مردم فاریاب رقم زده شود. چون در مدتی که ژنرال دوستم مصروف عملیات  در این ولایت بود، نیروهای طالبان به کندز، بادغیس و سایر مناطق دوردست عقب نشینی کرده و مصروف تجدید قوا بودند. اکنون که ژنرال در صحنه نیست، اگر نیروهای دولتی و نیروهای مردمی، برای پاس‌داری از مردم هم‌چون ژنرال دوستم شهامت به خرچ نداده و در سنگر نایستند، مردم شاهد فجایع وحشتناکی از سوی طالبان خشم‌گین خواهند بود.                      م.وفایی

۰۴ شهریور ۱۳۹۴

دیپلماسی افغانستان در خانه‌های کرایی اسلام‌آباد

مختار وفایی
ساختمان دو‌طبقه‌ای، با سه ‌محافظ پاکستانی، یک بازرسی ساده که فقط مبایل‌ها را نگهداری می‌کند و چند اتاق ساده و بدون نشان‌های تاریخی و ملی افغانستان در حالی که پرچم کهنه و چرکین سه‌رنگ در مقابل دروازۀ ورودی بر سر چوبی آویزان شده، تصویری از سفارت افغانستان را در اسلام‌آباد، ‌مهم‌ترین پایتخت کشور منطقه که بیشترین رفت‌و‌آمدهای دیپلماتیک را با آن داریم، نشان می‌دهد.
من و شماری از همکاران افغان و پاکستانی ام، در ملاقات با سفیر افغانستان در اسلام اباد
  مسیر کابل‌ـ‌اسلام‌آباد، همواره‌ یکی از پر‌رفت‌و‌آمدترین مسیرهای دیپلماتیک میان این دو کشور بوده است. گفت‌وگوهای صلح، روابط اقتصادی، فرهنگی و نیازهای دو کشور به همدیگر در عرصه‌های مختلف، سفرهای پی‌هم مقامات رهبری میان دو کشور و مخصوصاً دیپلما‌ت‌ها را به همراه دارد. با این‌همه‌ نیازهای دوطرفه، پاکستان یکی از فعال‌ترین نمایندگی‌های دیپلماتیک را در کابل دارد و انتظار می‌رود که افغانستان نیز بر اساس اهمیت روابط با پاکستان، نمایندگی دیپلماتیک فعال و درخور‌ شأن را در اسلام‌آباد داشته باشد. روز یک‌شنبه ۲۳ اگست با جمعی از اشتراک‌کنندگان کنفرانس «گفت‌وگو میان جوانان افغانستان و پاکستان» به ملاقات نمایندۀ دیپلماتیک حکومت افغانستان در اسلام‌آباد رفتیم. سفارت در یکی از محله‌های اسلام‌آباد به نام «لقمان حکیم رود» موقعیت دارد. من که قبلاً سفارت پاکستان در کابل و کنسولگری آن کشور را در مزارشریف از نزدیک دیده بودم، تصور داشتم که نمایندگی دیپلماتیک افغانستان در اسلام‌آباد نیز باید چیزی شبیه نمایندگی‌های اسلام‌آباد در افغانستان مجهز و قابل افتخار باشد.
چندی قبل هنگامی ‌که ما از سفارت پاکستان در کابل دیدن می‌کردیم، پاکستانی‌ها با توضیح بخش‌های مهم و مختلف نمایندگی دیپلماتیک‌شان در کابل می‌گفتند که این سفارت‌ از لحاظ ساختمان و وسعت، بزرگ‌ترین سفارت در منطقه است. هرچند نباید به این مسئله تأکید کرد که سفارت باید حتماً در یک کاخ مجلل و شیک باشد تا دیپلماسی موفقی داشته باشیم، اما این هم پذیرفتنی نیست که سفارت افغانستان در مهم‌ترین کشوری که با آن دچار رفتارهای رقابتی هستیم، در یک خانۀ کوچک و کرایی به‌سر ببرد. سفارت، حیثیتِ یک دولت در کشور میزبان است؛ چه از لحاظ کارکرد و چه از لحاظ شکل ظاهری. سفارت افغانستان در اسلام‌آباد را سه سال قبل نیز دیده بودم. آن زمان عمر داوودزی سفیر افغانستان در اسلام‌آباد بود. از آقای داوودزی نیز پرسیدم که چرا ساختمان سفارت کرایی است و هنوز جای مشخصی برای نمایندگی دیپلماتیک افغانستان در اسلام‌آباد وجود ندارد؟ آقای داوودزی گفته بود که ۱۲ جریب زمین در زمان حکومت داوودخان، در بهترین موقعیت اسلام‌آباد و در شهرک دیپلماتیک برای اعمار ساختمان سفارت خریداری شده و نقشۀ ساختمان آن نیز مهندسی شده و به‌زودی کار بازسازی آن را آغاز می‌کنیم. اکنون که پس از سه سال با جمعی از جوانان افغانستان و پاکستان به این سفارت سر زدیم، همان فضای خانوادگی و دلسردکننده در سفارت حاکم است.
روز یک‌شنبه هنگامی که ساعت ۱۰ به ملاقات آقای سفیر رفتیم، تنها خانم آقای سفیر از ما استقبال کرد. جانان موسی‌زی که چندین سال تجربۀ کار به‌عنوان سخنگوی را در دستگاه دیپلماسی افغانستان دارد و ‌تا حدی با رفتارهای دیپلماتیک پاکستانی‌ها آشناست، اکنون به‌عنوان سفیر افغانستان در اسلام‌آباد کار می‌کند. وقتی پاکستان بزرگ‌ترین سفارت را در کابل دارد و از همان آدرس بزرگ‌ترین تصامیم را در مورد چگونگی سرنوشت افغانستان می‌گیرد و ما هم که ادعای ایستادگی و جهاد را در برابر پاکستان داریم، آیا خجالت‌آور نیست که سفارت کشور ما هنوز ساختمان ندارد و دیپلمات‌ها و نماینده‌های حکومت در مهمان‌خانه‌های اسلام‌آباد به‌سر می‌برند؟
ما وقتی چندی قبل از سفارت پاکستان در کابل دیدن می‌کردیم، معاون سفیر پاکستان با صدای بلند ضمن این‌که می‌گفت «پاکستان برادر بزرگ افغانستان است و ما این تعهد را داریم که به‌عنوان برادر بزرگ، همیشه در کنار افغانستان باشیم.» با اوج شکوه و غرور دیپلماسی به سفارت‌شان اشاره می‌کرد که بر اساس همین اهمیت، پاکستان بزرگ‌ترین سفارتش را در منطقه، در کابل تأسیس کرده است. اما وقتی با جوانان افغانستان و پاکستان از سفارت افغانستان در اسلام‌آباد دیدن کردیم، چیزی شبیه سرشکستگی و نا‌امیدی به من دست داد. تنها کسی که از ما ‌در سفارت استقبال کرد، خانمِ سفیر بود؛ آن هم ‌به صورت غیر‌رسمی و در بالای مجلس نشسته و نظاره‌گر بحث ما بود. بحث به زبان انگلیسی بود و سفیر به اکثر‌ سوالات ما جواب نمی‌داد. ادعایش نیز این بود که نمی‌خواهم رازهای دیپلماتیک ما را همه بدانند. من در مورد خانۀ دایمی افغانستان در اسلام‌آباد از آقای سفیر به زبان فارسی پرسیدم تا دوستان پاکستانی‌مان متوجه این مسئله نشوند. آقای موسی‌زی همان حرف سه سال قبل داوودزی را تکرار کرد که دوازده جریب زمین در شهرک دیپلماتیک اسلام‌آباد داریم سفیر افغانستان در اسلام‌آباد، در اخیر نشست ضمن ‌تأکید بر این‌که هیچ حرفی از جریان گفت‌وگوی ما در هیچ رسانه‌ای نشر نشود، به من گفت: بنویس که سفارت افغانستان در اسلام‌آباد مکان دایمی ندارد و حکومت افغانستان باید برای ما بودجه‌ای را تخصیص دهد تا برای نماینده‌ها و دیپلمات‌های خود امکانات منظمی داشته باشیم

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...