۱۶ آذر ۱۳۹۴

طعمه‌های معصوم سیاست

گلوله‌های جنایت و وحشت هیچ مرزی نمی‌شناسند. دیروز شکریه ۹ ساله را که از آغوش یک مادر هزاره به دنیا آمده بود و همراه با پدرش به صورت بی‌رحمانه‌‌ سر بریدند و امروز کودکان بی‌‌گناه یک مادر پشتون را در سید‌آباد میدان‌وردک به خم‌پاره بستند. سال‌هاست مرگ به صورت‌های گوناگون برای ما دهان باز کرده است. گاهی جاده‌ها به روی ما منفجر می‌شوند، گاهی آب‌های شور یونان ما را خوراک ماهی و نهنگ می‌سازند و گاهی خم‌پاره‌ها و شمشیرهایی که قرار است اسلام‌گرایان تروریست را پیروز و فاتح یک جنگ کثیف و انسان‌خوار بسازند، تکه‌های بدن ما را به خیابان‌ها فرش می‌کنند.
رهبرانی که دیروز وعدۀ تغییر سرنوشت را با تکرار آیاتی از قرآن می‌دادند، امروز به‌مثابه دشمنان بی‌کفایت و خودخواهی برای مردمی بدل شده‌اند که همه دعا می‌کنند اگر خیری از این بازی‌گران صحنۀ خون و جنایت برای‌شان نمی‌رسد، حداقل شری نرسد. مردم با صداقت و راستی یک‌و‌نیم سال قبل پای صندوق‌های رأی حاضر شده، انگشت‌های‌شان را رنگی ساخته و به آینده لبخند زدند؛ اما اندکی نگذشت که گودال‌های دفن امیدهای مردم دهان باز کردند و پی‌هم مرگ و خون و خشونت آفریدند.
آمار دقیقی از اتفاقات، کشتارها، سربریدن‌ها، گروگان‌ها و غرق‌شده‌های مردم افغانستان در سال جاری ۱۳۹۴ هنوز ارائه نشده است. مطمئنم اگر آمار دقیقی ارائه شود، وحشتناک خواهد بود. سال جاری یکی از بی‌رحم‌ترین سال‌هایی است که طی ۱۴ سال اخیر مردم افغانستان در تمامی روزها و شب‌های آن گریسته‌اند. قربانیان روزهای این سال نه سیاست‌مداران، نه اعضای پارلمان، نه رهبران حکومتی و خانواده‌های آن‌ها، بلکه مردمان بی‌گناه و بی‌چاره‌‌ای بوده‌اند که از بی‌چار‌‌گی تن به دریاهای بی‌رحم مدیترانه داده و یا غافل‌گیرانه هم‌چون کودکان سیدآباد شکار خم‌پاره‌ها و ماین‌های کنارجاده‌ شده‌اند. در این میان اما رهبران حکومت مصروف چانه‌زنی برای صلحی‌اند که خیر آن به جیب طالبان می‌ریزد. صلحی که در گروِ مرگ و زندگی ملا عمر و اختر منصور است. صلحی که بودجۀ آن، برای خریداری تفنگ و معاش تروریست‌ها به مصرف می‌رسد. صلحی که بودجۀ آن می‌توانست امنیتی را تأمین کند تا دست جنایت‌پیشگان به گلوی شکریه، سنگ جاهلان منبرنشین به فرق رخشانه، خم‌پاره‌های انسان‌خواران به تن‌های نازک و بی‌گناه کودکان سیدآباد و گلوله‌ها‌ی تعصب به سینه‌های مسافران بلخاب نمی‌خوردند و هیچ جنایت و خشونتی در کندز و زابل و هلمند اتفاق نمی‌افتاد.
کودکانی که قربانی خمپاره‌ها در ولایت میدان وردک شدند
سناریوی وحشتناکی که اکنون سال‌هاست در افغانستان جریان دارد، بدون شک از زمان و از مکان مشخصی آغازِ آن کلید خورده است. این سناریو هم‌چنان که آغاز آن کلید خورده و تا امروز خون ما را می‌مکد، باید در جایی و در زمانی پایان آن رقم بخورد. انقلاب تبسم نمونه‌‌ای از بیداری و پایان یک فصل پایان‌ناپذیر جنایت بود. به باور من کلید خاموشی سناریوی خون و وحشت در افغانستان به دست انقلابی شبیه آنچه گلوی بریدۀ تبسم در خیابان‌های کابل و سراسر افغانستان و جهان به نمایش گذاشت، می‌باشد. روزی که غبار تعصب از چهرۀ مردم برچیده شده و دانایی و هم‌دلی جای‌گزین آن شود، مطمئنم آخرین رمق‌های این فصل انسان‌خوار فرا می‌رسد. تا وقتی بیداری، هم‌گرایی، هم‌دلی و وحدت روحی و روانی در میان مردم شکل نگیرد، چارچوب‌هایی به این افتضاح که نام آن ‌را وحدت ملی گذاشته‌اند، مسبب اصلی تداوم خون و خیانت در کشور خواهند بود. جنایت‌هایی که در زابل، جاغوری، میدان‌وردک، بلخ، بدخشان و جلال‌آباد اتفاق می‌افتند، نمایش‌های مضحکی از بی‌چارگی حکومتی است که به مردم‌ صادق‌اش وعده‌های دروغین و میان‌تهی برای تأمین امنیت، ثبات، سازندگی و آسایش را در سایۀ وحدت ملی داده بود.
مختاروفایی

۱۵ آذر ۱۳۹۴

به استواری یک کوه

او را به استواری کوه و به سختی صخره‌ها دیده بودم. سال‌هاست باهم رفیق هستیم، اما هیچ‌گاه از موضع ضعف و عجز با کسی صحبت نکرد. همیشه اراده و نیرویی برای انجام هرکاری داشت، بجز از ترک تحصیل و مهاجرت.
روگار سخت دانشجویی‌اش را در مزار شاهد بودم. شب‌ها باهم در جاده‌های خلوت قدم می‌زدیم و برایم از اهداف و برنامه‌هایش می‌گفت. اهدافی که موفقانه یکی پی دیگر آنان را بدست می‌آورد. قیس رحمانی و همسرش سیاره صمدی رفقای من است. قیس مانند درختی در کوهسار است. درختی که در لای سنگ و صخره روییده و در آفتاب و طوفان بزرگ شده است.
دیروز صدای لرزان و سنگین‌اش را پشت تلفن شنیدم. امروز با تماشای صحبت اش در تلویزیون گریستم. او که ماجرای چگونگی غرق شدن قایق حامل شان آب‌های شور یونان و مرگ فرزند چهارماهه‌اش را شرح می‌داد درک کردم که بی‌وطنی و بی‌چارگی او به چه سرحدی کشانیده است تا درس و دانشگاه را در ترکیه رها کرده و راهی اروپا شود... از دیروز تاحالا نتوانستم حرفی بنویسم.  مات و مبهوت مانده ام. این‌که چرا قیس تصمیم گرفت اروپا برود. آن هم در چنین فصلی. در روزهایی که قایق‌های بادی یکی پی دیگر غرق می‌شوند.
باهم هر چند روز در تماس بودیم، بجز دوهفته‌یی اخیر که تصمیم شناورشدن در آب های شور را گرفت...لعنت به بی‌وطنی، لعنت به مهاجرت و آوارگی.
این موج‌های که برای نابودی ما دهان باز کرده و این خمپاره‌هایی که برای ما گودال می‌کَند، در یک جای زمان باید بیاستند و از ما دست بردارند...این چند روز، برای سیاره و قیس عزیزم، که از محدودترین دوست‌های پاک و صادق در این دنیای ناپاکی است با تمام وجود غمگینم...دوستانی که در ترکیه هستند و از دست شان کاری بر می‌آید، بروند و دست قیس را بگیرند. قیس و سیاره نمونه‌های بارزی از آوارگی یک نسل است...
با تمام آنچه اتفاق افتاده، من به توانایی و شهامت قیس و سیاه باور دارم. آن‌ها این شهامت را دارند که همه چیز را از نو بسازند و زندگی را رها نکنند...

۱۷ آبان ۱۳۹۴

فضیلتِ نهفته زیرخاک



دهکده‌یی ما قدامتِ زیادی در فضیلت و دانش‌پروری ندارد. تا ده‌سال قبل افراد باسواد قریه از تعداد انگشت‌های یک‌دست بیشتر نبودند. حاجی ملامحمد، شیخ‌حسن، ملالعل محمد، مرحوم میرزا مهدی، معلم سکندر و چند بزرگ دیگر از جمله کسانی بودند که من‌ به عنوان فضلا و نجبای محل می‌شناختم‌شان.
تا آن‌سال‌ها موجودیت کتاب‌خانه‌ی عمومی و قفسه‌یی پر از کتاب در شولگره و مخصوصا دهکده‌ی خودمان سابقه نداشت، چون «سیاهی‌خوان» اندک بود.اما طی چندسال گذشته، ده‌ها تن از بانوان و آقایان مکتب رفتند و دانش اندوختند. اکنون ضمن کتاب‌خانه‌های کوچکی که در مکاتب پسرانه و دخترانه فعال اند، چندسال قبل یک کتاب‌خانه عامه در جوار مسجد دهکده‌ی ما به همکاری یک‌تن از اهالی دهکده که اکنون افتخار نمایندگی از مردم را در پارلمان دارد اساس‌گذاری شد. این کتاب‌خانه، توسط حاجی محمد عبده، رییس کمیسیون عدلی و قضایی پارلمان که از باشنده‌های اصلی دهکده‌ی ماست به همکاری بزرگان محل بخاطر مطالعه‌ی مردم محل و غنامندی فرهنگی و آموزشی در دهکده فعال گردید .از افتتاح این کتاب‌خانه نزدیک به چهارسال می‌گذرد، اما مطمینم که تاکنون چهار جلد کتاب از قفسه‌های این کتاب‌خانه خوانده نشده است.من هم تاهنوز نتوانسته ام‌ دستی بر صورتِ خاک‌آلود کتاب‌ها و قفسه‌های این کتاب‌خانه بکشم. چون چندین بار که تاکنون دهکده رفته ام، خواستم سراغ کتاب‌خانه‌را بگیرم، اما کلید آن در جیب ملاامام و تحویل‌دار مسجد ناپدید گردیده. از اوضاع کتاب‌خانه که می‌پرسم می‌گویند، کسی سراغ کتاب‌ها را نمی‌گیرد و کتاب‌ها آسوده زیر خاک‌ها خفته اند...
وقتی فضیلتی هم‌چون کتاب زیر غبار نفرت از دانش خفته باشد، چگونه آرزو کنیم که مردم از چنگ تاریکی و غم‌های جانکاه بدر آیند...تنها مکتب رفتن و بالا رفتنِ آمار کسانی که در لیلیه‌ها و مارکیت‌ها تحت نام دانشجو می‌خوابند فضیلت و رهایی از چنگ هیولای زمان را در پی نخواهد داشت، بلکه آشتی با کتاب و فراگیری فضیلت انسانی از برگ‌های کتاب است که مردم را به راه روشن و صراط مستقیم هدایت می‌کند.
امیدوارم روزی برسد که مهم‌ترین «هم‌چشمی و سیال‌داری» میان مردمان خوب ما، کتاب‌خوانی و دانایی روزافزون باشد.

۱۶ آبان ۱۳۹۴

بیشتر از ۵۰ دانشجو در بلخ، وبلاگ سازی و بلاگ نویسی را فرا گرفتند

مجله فانوس در ادامه ی فعالیت ها و برنامه هایش برای ظرفیت پروری جوانان دانشجوی افغانستان، این  بار کارگاه آموزش وبلاگ سازی و وبلاگ نویسی را برای بیشتر از 50 تن دانشجویان دانشگاه های بلخ در دانشگاه خصوصی ابن سینا در شهر مزار شریف برگزار کرد. دانشجویان دانشگاه های  بلخ، مولانا و ابن سینا از دانشکده های ژورنالیزم، اقتصاد، کمپیوترساینس، و حقوق و علوم سیاسی اشتراک کننده گان این کارگاه بودند. دانشجویان اشتراک کننده با چگونگی ساختن، نوشتن و کارکردن با وبلاگ و رسانه های اجتماعی آشنا شدند.
هدف از راه اندازی این کارگاه آموزشی، دسترسی نسل جوان افغانستان با ابزارهای جدید اطلاع رسانی است که جوانان با داشتن وبلاگ که به مثابه روزنامه ی شخصی است، می توانند با نوشتن مقالات علمی، فعالیت های دانشجویی، کارکردهای پژوهشی و دیدگاه های شان پیرامون موضوعات علمی و فرهنگی، چهره ی بهتری از افغانستان را به جهانیان معرفی نمایند. استفاده از وبلاگ در افغانستان از سال های 2001 رایج شد و اکنون شمار زیادی از افغان ها از وبلاگ به عنوان رسانه ی موثر در رسانیدن صدای شان به گوش مخاطبین استفاده می کنند.
مختار وفایی، روزنامه نگار و وبلاگ نویس شناخته شده ی کشور، آموزگار این کارگاه بود. آقای وفایی، ضمن آموزش چگونگی ساختن و نوشتن در وبلاگ، تجارب و اندوخته های خودش را نیز در مورد وبلاگ نویسی شریک ساخت.
این کارگاه آموزشی در حالی برگزار شد که طی دوسال گذشته، ده ها تن از دانشجویانِ دیگر نیز در این ولایت، از کارگاه های آموزشی مجله فانوس مستفید شده و از نتایج مثبت آن استقبال کرده اند.
نیلوفر لنگر/ مجله فانوس

۱۳ آبان ۱۳۹۴

گفت‌وگو با فرد شماره‌یک طالبان در شمال شرق افغانستان

مختاروفایی_روزنامه‌نگارِ آزاد

نام یکی از مهم‌ترین مقامات نظامی طالبان در شمال و شمال‌شرق طی دوماه اخیر، بارها از سوی رسانه‌های داخلی و خارجی خبر سازشده است.همچنان  تابستان سال 1393 هنگامی که حملات تهاجمی طالبان تا دروازه‌های ورودی شهر کندز رسید، رسانه‌ها پی‌هم گزارش می‌دادند که صفوف طالبان را شخصی اداره می‌کند که قبلاً در زندان پلچرخی بسر می‌برده و توسط حامدکرزی بخاطر کمک به پروسه صلح آزاد شده و دوباره به طالبان پیوسته است. امسال نیز در پی حملات تهاجمی گروه طالبان در مناطق مختلف ولایات شمال، شهر کندز به یکبارگی برای سه روز از کنترل نظامیان افغان خارج شده و تحت مدیریت نیروهای مسلح طالبان قرار گرفت.
ملا عبدالسلام، با نیروهایش در ولسوالی چاردره کندز در حال اعلان بیعت با اخترمنصور، سرطان 1394
سه روز بعد از تصرف شهر کندز بدست طالبان، نیروهای امنیتی افغانستان عملیات تهاجمی علیه طالبان را در مرکز شهر راه اندازی کردند که روز هشتم ماه میزان، امنیت ملی افغانستان با نشر خبرنامه‌یی از کشته شدنِ شخصی بنام ملا عبدالسلام والی نام نهاد طالبان در کندز خبر داده و یادآور شده بود که همراه با وی 15 تن دیگر نیز در پی حمله‌ی هوایی نیروهای خارجی در حومه‌ی شهر کندز کشته شده اند. این خبر در رسانه‌های داخلی و خارجی بصورت گسترده پخش شد و در شبکه‌های اجتماعی نیز بصورت وسیع بازتاب یافت.
چندی بعد، من با تماس‌های مکرری که با منابع در کندز داشتم، دریافتم که ملا عبدالسلام، والی طالبان برای ولایت کندز که خود را مسوول نظامی این گروه در شمال‌شرق نیز می‌داند زنده است و در ولایت کندز بسر می‌برد. سید سرور حسینی، مسوول مطبوعات فرماندهی امنیه کندز دوهفته بعد از نشر خبرنامه‌ی امنیت ملی مبنی بر کشته شدنِ ملاعبدالسلام بمن گفت: طبق گزارش‌های اطلاعاتی که ما داریم، ملا عبدالسلام زنده و در یکی از مراکز طالبان در کندز بسر می‌برد. ملا عبدالسلام که تصرف سه روزه‌ی شهر کندز را در کارنامه‌اش دارد، اکنون از جایگاه بلندی در صفوف طالبان برخوردار بوده و نقش مهمی در سمت و سو دهی به جبهات این گروه در شمال و شمال‌شرق افغانستان دارد. او اکنون در یکی از پایگاه‌های این گروه در ولایت کندز بسر می‌برد و همچنان بر ادامه‌ی فعالیت‌هایش علیه دولت افغانستان تاکید می‌کند. فرصت کوتاهی میسر شد تا با ملاعبدالسلام، که اکنون فرد شماره یکِ طالبان در شمال شرق افغانستان است صحبت کنم.

تاکید بر قلع و قمع عناصر داعش در شمال و شمال‌شرق
اوایل بهار سال جاری، نیروهای امنیتی افغانستان از حضور عناصری وابسته به داعش در شمال افغانستان خبر داده و گفته بودند که این گروه در مناطقی از شمال نفوذ کرده و در حال سربازگیری هستند. درعین حال، گروه تحریک اسلامی ازبیکستان که درشمال افغانستان حضور دارد در 16 حمل، با پخش تصاویری در انترنت حمایت خود را از داعش اعلام کرده و در برخی مناطق از جمله کندز، فاریاب و سرپل به جلب و جذب سرباز پرداخته بود.
اما اکنون ملا عبدالسلام، والی طالبان برای کندز و مسوول نظامی این گروه در شمال‌شرق می‌گوید که هیچ شخص و یا گروهی در شمال و شمال‌شرق افغانستان از داعش نمایندگی نکرده و جایی برای داعش در این منطقه وجود ندارد. آقای سلام می‌گوید که داعش تلاش خود را برای نفوذ در شمال افغانستان داشت، اما نیروهای طالبان از نفوذ آنان جلوگیری کرده و به آنان توصیه کردند که از این کار دست بکشند. ملاعبدالسلام می‌گوید که عناصر وابسته به داعش، امتحان شان را برای حضور در افغانستان در ولایات زابل و هلمند دادند که توسط نیروهای آنان سرکوب شده و از منطقه رانده شدند. آقای سلام داعش را پدیده‌ی خارجی دانسته و می‌گوید که در افغانستان برای این گروه جای نیست.با این حال ملاعبدالسلام در مورد حضور نیروهای تحریک اسلامی ازبیکستان و سایر گروه‌های مسلح خارجی از جمله  تاجیکستانی‌ها، چچینی‌ها، قزاقستانی ها و ازبیکستانی‌هایی که علیه دولت افغانستان می‌جنگند می‌گوید: «هر مجاهدی که از هرجای جهان باشد، به شرط پذیرش دستورها و اهداف امارت اسلامی، حق حضور در صف جهاد را دارد، در غیر آن یگانه گروه جهادی در شمال، نیروهای امارت اسلامی است.» او بصورت مشخص از گروهی نام نمی‌برد، اما حضور خارجی‌ها را در صفوف شان تایید کرده می‌گوید که همه تحت نام امارت اسلامی فعالیت دارند. در عین حال آقای سلام می‌گوید که در شمال افغانستان، ضمن این که داعش حضور ندارد، هیچ گروه و یا شخصی در صفوف طالبان نیز خلاف ملا اخترمنصور رهبرکنونی آنان نیست و گروه وی مصمم است تا عناصر و گروه‌های مخالف رهبری اخترمنصور را سرکوب کند.

«حالت دفاعی دولت به نفع ماست»
در حالی که اوضاع در شمال افغانستان شکننده است و همه روزه نبردهای میان نیروهای امنیتی افغان و گروه طالبان اتفاق می‌افتد، مسوول نظامی گروه طالبان در شمال شرق می‌گوید: «دولت اشرف غنی در جنگ تبلیغاتی و ما در جنگ تاکتیکی پیش استیم». ملا عبدالسلام می‌افزاید که در طول جنگ سال جاری، نیروهای امنیتی افغانستان، همواره درحالت دفاعی بوده و در هیچ موردی دست به حمله علیه نیروهای طالبان نزده است. این مقام ارشد طالبان معتقد است که آنان با استفاده از روش‌های تاکتیکی و چریکی توانسته است به تصرف مناطق وسیعی در شمال دست یافته و مرکز شهر کندز را نیز برای مدتی تصرف کنند. ملاسلام در حالی ادعا می‌کند که در جنگ تاکتیکی پیشتاز است که نیروهای امنیتی افغانستان بارها گفته اند که طالبان توانایی رویارویی با آنان را ندارند و به همین سبب به ماین‌گذاری‌ها و حملات چریکی رو آورده اند.

«در زمستان نیز می‌جنگیم»
نبردهای طالبان و نیروهای امنیتی افغانستان، طی سال‌های اخیر همواره در بهار آغاز شده، در تابستان شدت یافته، در خزان کاهش یافته و  در جریان زمستان اوضاع نسبتاً آرام و بی و سر  صدا بنظر می‌رسید. اما ملاعبدالسلام، ادعا می‌کند که این گروه در جریان تصرف شهر کندز و برخی از ولسوالی‌ها، «امکانات وتسلیحات گسترده»یی بدست آورده و در جریان زمستان نیز به مبارزه علیه دولت افغانستان و نیروهای خارجی می‌پردازند.ملاعبدالسلام از مقدار تسلیحات و امکانات دست داشته‌ی شان حرفی نمی‌زند، اما می‌گوید که طالبان در جریان زمستان تلاش می‌کنند، ضمن حفظ مناطق بدست آورده، از امکانات شان علیه دولت افغانستان استفاده کرده و مناطق بیشتری را تصرف کنند. اوایل ماه سنبه سال جاری، طالبان طی یک همایشی در ولسوالی چاردره ولایت کندز، تسلیحات و وسایطی را که از نیروهای امنیتی افغان بدست آورده بودند به نمایش گذاشته و رژه نظامی رفتند. یک نماینده مردم کندزدر پارلمان در آن زمان گفته بود که طالبان 15 عراده رنجر، 10 عراده تانک زرهی و صدها عراده موترسایکیل به شمول تسلیحات گسترده‌یی که شامل سلاح‌های ثقیله نیز می‌شود را در اختیار دارند. آمار دقیقی از تسلیحات و امکانات دست‌داشته‌ي طالبان وجود ندارد اما سرور حسینی مسوول مطبوعات فرماندهی امنیه کندز می‌گوید که بخشی از وسایط و تسلیحات مهم طالبان در جریان بازپس‌گیری شهر کندز توسط نیروهای امنیتی تخریب و یا پس گرفته شده اند.

استقبال از تصامیم جدید جهان
سقوط مرکز کندز بدست طالبان باعث شد تا مقامات آلمانی در مورد بازگشت و مستقر شدنِ دوباره‌ی نیروهای نظامی شان در کندز  بحث نموده و این مساله را به بررسی بگیرند. همچنان اندکی پس از اتفاق کندز، رهبری ایالات متحده اعلام کرد که قرار است 5500 سرباز این کشور پس از 2016 در افغانستان باقی مانده و نیروهای امنیتی افغان را از طریق هوا در نبرد علیه طالبان یاری رسانند. با این حال ملا عبدالسلام، فرد شماره‌یک طالبان در شمال شرق می‌گوید که : «ما از این تصامیم استقبال می‌کنیم، چون وظیفه‌ی ما جهاد است و با این کار، جهاد ما علیه آنان و همکاران شان شدیدتر خواهد شد.»
این ادعاهای ملا عبدالسلام در حالی مطرح می‌شوند که نیروهای امنیتی افغان، در هفته گذشته با تصرف ولسوالی دشت ارچی ولایت کندز که مهم‌ترین مرکز نظامی گروه طالبان تلقی می‌شد گفته بودند که اراده‌ی محکمی در سطح رهبری نیروهای امنیتی برای پاک‌سازی مناطق تصرف شده توسط طالبان وجود دارد و عملیات‌های زیادی برای پاک‌سازی مناطق مختلف در شمال افغانستان روی دست است.
با این حال، آنچه بنظر می‌رسد این‌است که مردم و نیروهای امنیتی افغانستان، زمستانِ دشواری پیش رو خواهند داشت. قدرتمند شدنِ جبهات طالبان، فقر و بیکاری گسترده، وسعت جفرافیای تسلط طالبان، افزایش گروه‌های مسلح غیرمسوول و از همه مهم‌تر متزلزل بودنِ پایه‌های حکومتی که قرار بود تحولی را در جامعه ایجاد کند مردم را از هر سو به ناامیدی کشانیده و تهدید می‌کنند. اتفاقات اخیر در کندز  را که برخی‌ها حاصل رقابت‌های منطقه‌یی قدرت‌ها و برخی‌ها حاصل رقابت‌های دورنی حکومت وحدت ملی می‌دانند، فرصت خوبی بود برای گسترش قدرت و توانایی نظامی گروه طالبان. طالبان، گروهی که در سال‌های ۲۰۰۴ از موسی‌قلعه هلمند با کمتر از صد نفر فعالیت را علیه دولت افغانستان آغاز کرد، اکنون به عنوان یک قدرت باالقوه در مقابل دولتی که حمایت قدرت‌های جهان را با خود دارد ایستادگی می‌کند. ریشه‌ی اساسی گسترش قدرت طالبان در سراسر افغانستان، بستگی به فرصت‌هایی دارد که شبیه کندز برای آنان مهیا شده است. اگر روزی گزارش مستندی از چگونگی این جنگ و امکانات و تسلیحاتی که در این جنگ بدست طالبان افتاده/قرار داده شده، منتشر شود، مردم به حقیقتی که در عقبِ این بازی‌های تباه کننده جریان دارد پی‌خواهند برد، در غیر آن همه چیز طبق معمول ربط داده می‌شود به دشمنان فرضی این مملکت.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...