۱۴ شهریور ۱۳۹۹

پیام طالبان به باشندگان شهرک کود و برق: وظایف دولتی را ترک کرده و کارت امن دریافت کنید

گروه طالبان با ارسال پیام به ساکنان شهرک صنعتی کود و برق مزارشریف، از آنان خواسته است که وظایف حکومتی شان را ترک کرده و از دستورات این گروه تبعیت کنند. کود و برق که یک شهرک صنعتی است، بیشترین ساکنان آنان را کارمندان تصدی‌ها و ادارات دولتی تشکیل می‌دهد. این شهرک از منابع مهم عایداتی و از جمله شهرک‌های مرفه و زیبای مزارشریف است که توسط روس‌ها ساخته شده و به دلیل زیبایی و امکانات رفاهی، به مسکو کوچک مشهور شده است.

پیام طالبان امروز جمعه چهارم سپتمبر، پس از ادای نماز جمعه، توسط چندتن از ملا امام‌ها درحضور شماری از ساکنان شهرک کود و برق خوانده شده است. طالبان در این پیام از ملا امامان و قریه‌داران خواسته است که در جمع‌آوری عشر و ذکات با این گروه همکاری کرده و جهت حل قضایای حقوقی، به این گروه مراجعه کنند.

شهرک کود و برق در مربوطات ولسوالی دهدادی ولایت بلخ قرار دارد و مقر قول اردوی 209 شاهین، با این شهرک کمتر از پنج کیلومتر فاصله دارد. طالبان از یکسال بدینسو، در حومه‌های شهرک کود و برق حضور دارند و بارها با تهدید، از مسوولان فابریکه کود و برق، خواهان پول به عنوان عشر و ذکات شده است.

منابع محلی، با ابراز نگرانی می‌گویند که کنترول اوضاع، از مدیریت قول اردوی 209 شاهین و دستگاه‌های امنیتی مستقر در بلخ خارج شده، چون فرماندهی نهادهای امنیتی، در رابطه به مهار تهدیدات طالبان، با ملاحظه برخورد می‌کنند.

خوانش پیام طالبان در مساجد شهرک کود و برق، پیام هشداری است که پیامد بعدی آن، سلطه و حضور این گروه بر دروازه‌های ورودی شهر مزارشریف است.




۰۹ شهریور ۱۳۹۹

یک‌شنبه ها

خبرهای روزانه در افغانستان، بیشتر متمرکز است بر اتفاقاتی مانند انفجار، ترور، فساد و صحبت‌های که مقامات از بلندگوهای حکومت مخابره می‌کنند. شبکه‌های اجتماعی نیز چکیده‌های همین اتفاقات را نشخوار می‌کنند. برای گریز از این هیاهو، من هر هفته صحبت مفصلی را نشر می‌کنم که در آن با افرادی از گوشه‌های مختلف افغانستان به صحبت می‌نشینم.

تمرکز من روی افراد و منابعی است که از هیاهوی رسانه‌ها دور استند و کمتر در مورد شان سخن زده می‌شود. کسانی که کارشان به نحوی الهام‌بخش است و یا سخن شان بازگوکننده احوال مردم است.

این مصاحبه‌ها را هر یک‌شنبه، از طریق کانال یوتیوب، فیسبوک، تلگرام و وبلاگ خود نشر می‌کنم.

فشرده‌یی برخی از این گفتگوها را همچنان برای یکی از روزنامه‌های کابل می‌نویسم.



۳۱ مرداد ۱۳۹۹

چرا و چگونه مسعود اندرابی از اندراب‌ها «گزارش خیریت» ارایه می‌کند؟

وضعیت اندراب‌ها از ناحیه موجودیت هزاران فرد مسلح غیر مسوول به شدت نگران کننده گفته می‌شود. درگیری‌های شدیدی بین گروه‌های مسلح غیرمسوول گزارش شده است. حتا چند روز پیش سخن از راه‌اندازی یک عملیات گسترده به هدف خلع سلاح عمومی افراد مسلح غیر مسوول در اندراب‌ها بود. موجودیت طرح راه‌اندازی عملیات نظامی گسترده در اتاق‌های پلان‌گذاری‌های نیروهای امنیتی در یک منطقه بیانگر این امر است که وضعیت امنیتی منطقه مورد نظر فوق‌العاده وخیم است. اما چه اتفاق افتاد که وضعیت فوق‌العاده وخیم امنیتی اندراب‌ها«یک‌شبه» ۳۶۰ درجه تغییر کرد و اندراب‌ها به یکباره از فوق خط سرخ امنیتی به خط سبز رسید و سخن از برگزاری برنامه‌های مشاعره در اندراب‌ها و بهبود فوق‌العاده امنیت در این منطقه به میان آمد؟

 حتمن گزارش چند شب پیش تلویزیون طلوع را در مورد اندراب‌ها دیدید. در این گزارش از اندرابی سخن گفته شد که همه چیز در ان گل و گل‌زار است. در هر گوشه این منطقه برنامه‌های فرهنگی جریان دارد و هیچ‌گونه نگرانی امنیتی وجود ندارد. تمام مشکلات حل شده و باقی مانده این پرسش که چرا اندراب‌ها لقب امن‌ترین منطقه افغانستان را کسب نکرده است!! باید گفت که این گزارش به فرمایش مسعود اندرابی سرپرست وزارت داخله تهیه و نشر شد. نزدیکان مطبوعاتی واندرابی آقای اندرابی در امنیت ملی و وزارت داخله بر اساس روابط مرموزی که با طلوع و برخی از رسانه‌های دیگر دارند، طرح تهیه گزارش را ریختند. قرار بر این شد که یک تصویر خوب امنیتی از اندراب‌ها ارایه شود. تصویری که، چنان‌که قبلن گفته شد، به شدت بد بود/ است. به این‌کار وارونه‌سازی واقعیت و خاک‌پاشی روی واقعیت‌ها نیز گفته می‌شود. در تهیه این گزارش از منابع مالی اوپراتیفی نیز استفاده شده است. 

مسعود اندرابی در این کار مهارت خاصی دارد. او همیشه از پول‌های اوپراتیفی در ارایه یک تصویر رسانه‌ای خوب از خودش کار می‌گیرد. اما چرا اندرابی کوشش دارد که وضعیت امنیتی اندراب‌ها را خلاف واقع خوب جلوه دهد؟ پاسخ تقریبن ساده است. وضعیت بد امنیتی اندراب‌ها، یک ضعف کلان اندرابی دانسته می‌شود. این سوال مطرح می‌شود که وقتی اندرابی به عنوان وزیر داخله نمی‌تواند امنیت ولسوالی خودش را تامین کند، چگونه امنیت کل کشور را تامین کند؟ این سوال جدی وبا معناست. پاسخ اندرابی باید این باشد که امنیت اندراب‌ها را خوب بسازد. اما در عمل او قادر به این کار نیست. او نمی‌تواند ده‌ها هزار مسلح غیر مسوول را خلع‌سلاح کند. اگر این اقدام را کند از یک طرف ناکام خواهد شد و از طرف دیگر با مردم دشمن‌دار خواهد شد.

 در نتیجه کوتاه‌ترین راه این است که یک رسانه معتبر گزارشی از وضعیت امنیتی اندراب‌ها ارایه کند که در آن همه چیز خوب توصیف شود. متاسفانه این فرمول در حکومت کاربرد زیاد پیدا کرده است. همه چیز به کارهای رسانه‌ای خلاصه شده است. همین‌که یک گزارش خوب در مورد یک منطقه درتلویزیون نشر شد، انگار همه چیز خوب است. وزرا قسمی رویه می‌کنند که گویا رهبری حکومت و وکلای پارلمان همه در یک سالون نمایش نشسته‌اند و کارکرد وزرا را در پرده نمایش تماشا می‌کنند!! باید گفت که هیچ چیز در اندراب‌ها رو به بهبود نیست. نگرانی‌های جدی‌ای از بدتر شدن وضعیت امنیتی این منطقه ‌واحتمال گسترش روز افزون فعالیت گروه‌های تروریستی وجود دارد.

 اندراب‌ها یکی از سنگرهای مهم مقاومت ضد طالبانی دانسته می‌شود. طالبان که خود را درآستانه یک پیروزی بزرگ می‌داند، در صدد تسخیر مراکز اصلی مقاومت است. در چنین شرایطی مسعود اندرابی بجای تلاش جدی جهت امن‌سازی اندراب‌ها از وجود تروریست‌ها، در صدد تهیه گزارش‌های خیریت است که این امرپرسش‌های زیادی را در مورد  قای اندرابی برمی انگیزد. 

یک سوال این است که  یا اندرابی در یک توطیه کلان علیه مقاومت ضد طالبانی شراکت دارد؟ ارایه گزارش خیریت معنای چنین شراکتی را در ذهن متبادر می‌سازد. گزارش‌های خیریت، که خلاف واقع تهیه می‌شود، موجب اغفال می‌شود. یا اندرابی می‌خواهد که عناصر ضد طالبانی و مقاومتی را در مورد فرو رفتن یکی از مراکز اصلی مقاومت به کام طالبان اغفال کند؟

نویسنده: جمشید محمدی


مسعود اندرابی وزیر داخله افغانستان


۱۲ مرداد ۱۳۹۹

توییتر، عرصه اعتراض افغانستانی‌ها و ایرانیان

مختار وفایی، رادیو زمانه

تأیید خبر حکم اعدام برای سه تن از جوانان اعتراضات آبان ماه در ایران و راه افتادن دادخواهی آنلاین با انتشار هشتگ #اعدام_نکنید، هم‌زمان شد با افزایش نگرانی‌های شهروندان افغانستان از نتایج آزادی زندانیان طالبان توسط حکومت افغانستان و فشار ایالات متحده امریکا برای آزادی بقیه زندانیانی که در توافقنامه صلح میان این کشور و گروه طالبان تذکر داده شده است.

توافقنامه صلح میان گروه طالبان و ایالات متحده آمریکا که به تاریخ دهم اسفند ۱۳۹۸با میزبانی وزارت خارجه قطر در شهر دوحه امضا شد، برای آمریکایی‌ها و سربازان خارجی مستقر در افغانستان، مصونیت آورد اما کشتار نیروهای امنیتی و مردم افغانستان توسط طالبان بر اساس آنچه این گروه جنگی تا ایجاد حکومتی مبنی بر قرآن و سنت می‌خواند، همچنان ادامه یافت.

آزادسازی پنج‌ هزار زندانی طالب که در این توافقنامه تضمین شده بود، نگرانی‌های زیادی را میان شهروندان افغانستان به بار آورد. تاکنون چهار هزار و ۴۰۰ تن از این زندانیان آزاد شده‌اند و بسیاری از آنان دوباره به جبهات جنگ رفته‌اند.

فرضیه‌ سیاست‌مداران افغانستان و کشورهای غربی غلط ثابت شد

در حالی که طالبان شهرهای افغانستان را محاصره کرده و سخنگویان این گروه در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی از پیروزی سخن می‌زنند، کاربران شبکه‌های اجتماعی به ویژه توییتر، هشتگ #به‌طالبانباجندهید را راه‌اندازی کردند.

این هشتگ پس از آن شکل گرفت که هشتگ #اعدام_نکنید ترند اول توییتر شده بود. سهم‌گیری فعالان افغانستانی در انتشار هشتگ اعدام نکنید باعث شد تا ایرانی‌ها نیز در انتشار هشتگ به طالبان باج ندهید سهم بگیرند.

عزیز حکیمی، روزنامه‌نگار افغانستانی که در انتشار و همراهی با هر دو هشتگ سهم گرفته است در گفت‌و‌گو با زمانه می‌گوید که هشتگ #به‎‌طالبان‌باج‌ندهید ثابت ساخت فرضیه‌ای که گفته می‌شود «۹۰درصد مردم افغانستان با طالبان موافق استند» یک اشتباه محض است.

حکیمی می‌گوید که بسیاری از سیاستمداران افغانستان و غرب به این فرضیه باور دارند و باج‌دهی به گروه طالبان نیز ناشی از همین مسأله است.

به باور حکیمی این هشتگ که صدای مخالفان و قربانیان جنایت‌های طالبان بود، به همه ثابت ساخت که مردم افغانستان با این گروه موافق نیستند و صدایشان را در مخالفت با باج‌دهی به این گروه بلند می‌کنند.

هشتگ #به‌طالبان‌باج‌ندهید، در افغانستان با ۱۰۹ هزار بار انتشار و در ایران با ۵۶ هزار بار انتشار، برای ساعاتی ترند اول شد. این هشتگ در سراسر جهان تا نزدیک به ۳۵۰ هزار بار منتشر شده است.

نکته‌‌ای که توجه بسیاری‌ها را به خود جلب کرد، تلاش مشترک ایرانیان و افغانستانی‌ها در انتشار گسترده این دو هشتگ در فضای شبکه‌های اجتماعی بود. در بسیاری از موارد هر دو هشتگ به‌ صورت همزمان منتشر شدند.
عزیز حکیمی می‌گوید که سرخوردگی ملت‌های ایران و افغانستان از حکومت‌هایشان و نبود راه‌های قانونی برای اعتراض باعث شده است تا ایرانیان و افغانستانی‌ها، همدیگر را در اعتراض علیه اعدام و طالبان همراهی کنند.

هشتگ، فرصتی برای بازنشر جنایات طالبان

شماری از مهاجران افغانستانی در ایران نیز از همراهان هر دو هشتگ در فضای توییتر بودند. بیشتر این مهاجران که در زمان رژیم طالبان به ایران پناه برده‌اند، با انتشار هشتگ به طالبان باج ندهید، خاطرات تلخشان هنگام زندگی زیر سلطه طالبان و فرار از چنگ این گروه را یادآور شده‌اند.

جمال‌الدین سجادی با نشر عکسی از کارت شناسایی دوران کودکی‌اش در ایران نوشته است:

«به طالبان باج ندهید، چون در کودکی روی کارت شناسایی ما با مهر قرمز نوشته بودند: کارت شناسایی ویژه آوارگان افغانی. به طالبان باج ندهید، چون از کودکی مهر آوارگی خورده بر پیشانی ما.»

مهاجران افغانستانی در ایران از حکومت افغانستان و قدرت‌های دخیل در پروسه صلح افغانستان می‌خواهند که از دست‌‌آوردهای دو دهه اخیر در افغانستان حفاظت کنند.

فریبا قلی‌زاده، روزنامه‌نگار افغان ساکن ایران می‌گوید که نگران از دست رفتن دست‌آوردهایی است که طی دو دهه اخیر در افغانستان به دست آمده‌اند.

آزادی بیان، آزادی‌های نسبی در عرصه فعالیت زنان و فراهم شدن فضای نسبتاً مساعد برای آموزش از جمله مواردی استند که فریبا قلی‌زاده نگران است مبادا در مذاکره با طالبان از دست بروند. هر چند او مانند بسیاری از شهروندان افغانستان، آزادی پنج هزار تن زندانی طالب را باج بزرگی به این گروه می‌داند، اما معتقد است که باید به حکومت فشار وارد گردد تا ارزش‌های جامعه افغانستان را روی میز مذاکره، به طالبان واگذار نکند.

رنج مشترک

در همین حال بسیاری از کاربران ایرانی با انتشار هشتگ به طالبان باج ندهید، از حمایت و کمک‌های جمهوری اسلامی به گروه طالبان نیز انتقاد کرده‌اند.

برخی از کاربران عکس بازسازی شده‌ای از ملاهیبت‌الله، رهبر گروه طالبان و علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی را نشر کردند و در پیام‌هایشان خواستار توقف حمایت مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی از گروه طالبان شدند.

یک کاربر به نام حسین بارزانی نوشته است: «بخشی از ثروت مردم ایران نه تنها به حساب غزه و لبنان می‌رود که به جیب طالبان هم می‌رود.»

حسین با اضافه کردن نام گروه طالبان در ادامه‌ شعار نه غزه نه لبنان، در انتشار هشتگ به طالبان باج ندهید، سهم گرفته است.

ابراهیم مهتری، عکاس و خبرنگار ایرانی ساکن فرانسه است که مدتی در افغانستان نیز زندگی کرده است.

ابراهیم هشتگ اعدام نکنید و به طالبان باج ندهید را دنبال و همراهی کرده و در صحبت با رادیو زمانه می‌گوید مردم ایران و افغانستان از یک دغدغه رنج می‌برند و آن حکام و تصمیم گیرندگانی استند که حقوق اساسی‌شان را نقض می‌کنند.

به باور ابراهیم مهتری، هشتگ اعدام نکنید تلاش کرد جلو سلب حیات را بگیرد و هشتگ به طالبان باج ندهید نیز پیام مشابهی را را دنبال ‌کرد، چون آنچه در دستور کارِ جمهوری اسلامی است و آنچه که اقدامات فجیع طالبان خلق می‌کند، دو لبه‌ تیغی است که یک گلو را می‌بُرد و آن حقوق اساسی انسان‌هاست.

مهتری می‌گوید نکته مشترک میان بنیادگراها، سلب آزادی‌های مردم برای گسترش قدرتشان است و به دلیل اینکه مردم ایران با یک حکومت توتالیتر و خودکامه مواجه استند، تهدیدی را که مردم افغانستان نگران آن هستند، درک می‌کنند.

به همین دلیل شمار زیادی از ایرانیان با هشتگ به طالبان باج ندهید همراه شدند تا نگرانی خود را از شکل‌گیری یک حکومت توتالیتر در همسایگی‌شان ابراز کنند.

به دنبال ترند شدن هشتگ اعدام نکنید و همراه شدن بسیاری از نهادهای مدافع حقوق بشری در کشورهای مختلف با این راهپیمایی توییتری، اجرای حکم اعدام سه بازداشت شده در ارتباط با اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸ فعلا متوقف و قرار شد دیوان عالی کشور در مورد اینکه این پرونده دوباره بررسی بشود یا نه، تصمیم بگیرد.

عزیز حکیمی در مورد نتایج هشتگ به طالبان باج ندهید می‌گوید که صدای اعتراض مردم که موافق با طالبان نیستند بلند شد، اما سیاستمداران افغانستان آماده‌اند تا به طالبان باج دهند، چون اراده‌ای برای شنیدن صدای مردم وجود ندارد.

 

افغانستانی‌ها در ایران با چه مسائلی روبرو می‌شوند؟

سال ۱۹۹۵ میلادی، در حالی که افغانستان در آتش جنگ داخلی و شورش طالبان می‌سوخت، خانواده‌ی عمویم افغانستان را به قصد ایران ترک کرد. من نیز دوازده سال بعد و در حالی که چهارده سال سن داشتم، در پی اتفاقاتی که برایم افتاد، به تنهایی راهی ایران شدم. پس از دو هفته طی کردن راه، زمانی که به اصفهان رسیدم، خانواده عمویم را دیدم که کاملاً متحول شده بود. اوضاع اقتصادی‌شان نسبتاً روبراه می‌نمود و فرزندانش نیز بیشتر شده بودند. وقتی به خانه‌ی عمویم در حاشیه‌ی شهر فلاورجان رسیدم، اندکی پس از رفع خستگی، عمویم به پسرش سکندر گفت که مرا به سلمانی ببرد. موهایم بلند بود و بی‌ریخت.
سلمان در حالی‌که موهایم را قیچی می‌زد، پرسید: «بچه‌ کجایی؟». قبل از این‌که من چیزی بگویم، سکندر گفت: «بچه‌ مشهد.» من تعجب کردم که چرا سکندر دروغ گفت. سلمان پرسید: «کجای مشهد؟» سکندر نام یک محله را گفت و سلمان دیگر سوالی نپرسید.
وقتی به سمت خانه بر می‌گشتیم، از سکندر پرسیدم که چرا دروغ گفتی؟ سکندر با لبخندی گفت: «ایرانی‌ها همیشه ما را مسخره می‌کنند، اگر بگوییم بچه افغانستان، هزار سوال توهین‌آمیز دیگر را ردیف می‌کنند».
گفتم: «خوب تو گفتی من بچه مشهد هستم، می‌دانند که دروغ گفتی».
گفت: «نه نمی‌دانند، چون لهجه و چهره‌ی مشهدی‌ها تا حدی به افغانستانی‌ها شباهت دارد».
گفتم: «دروغ‌گو دشمن خداست».
گفت: «شنیدی که گفته‌اند دروغ مصلحت‌آمیز بِه از راست فتنه‌انگیز است؟».
دوازده سال از آن روز می‌گذرد و حالا که با دوستان و خانواده‌های مهاجر افغانستانی در ایران صحبت می‌کنم، هنوز تغییری در نگاه جامعه و حکومت ایران نسبت به مهاجران افغانستان اتفاق نیافتاده است.
من نزدیک به یک‌سال در ایران زندگی کردم و در این مدت تنها چیزی که مُدام ذهن مرا آشفته و روحم را ویران می‌کرد، نگاه‌های تحقیرآمیز و نادیده گرفته شدن کرامت انسانی‌ام توسط «ارباب»های ایرانی بود. من در اثر اجباری که پیش آمد، روزها در مزارع و بلندمنزل‌های اصفهان کارگری می‌کردم و به ندرت اتفاق می‌افتاد که مرا به اسم خودم و یا اسمی به غیر از «افغانی» که واحد پول افغانستان است صدا بزنند.
«در مدرسه به ما می‌گفتند که افغانی‌ها کثیف و بچه دزد اند»
شگوفه علی‌نژاد ۳۹ سال دارد و در گیلان که یکی از استان‌های ممنوعه برای افغانستانی‌ها است بزرگ شده است. او تا یک‌سال قبل نیز فکر می‌کرد که افغانستانی‌ها موجودات کثیف، عقب‌مانده و بچه دزد هستند. او می‌گوید که این طرز فکر را در مورد افغانستانی‌ها از کودکی‌اش با خود داشته است. شگوفه زمانی که کودک بود، کارگران افغانستانی را می‌دید که همه روزه در اگوهای فاضلاب شهر مشغول تخلیه آب فاضلاب بودند. این کارگران از لحاظ ظاهری لباس‌های ژنده و کثیفی بر تن داشتند و معمولاً با چهره‌های خسته و چشمان حیران به کودکان ایرانی نگاه می‌کردند.
از شگوفه پرسیدم که چه چیزی باعث شد تا ذهنیت منفی نسبت به افغانستانی‌ها در ذهنش شکل بگیرد؟ شگوفه گفت: «در مدرسه و محیط خانه به همه ما دانش‌آموزان می‌گفتند که در راه مدرسه به خانه مواظب افغانی‌ها باشید که بچه دزد اند. از نزدیک شدن به آنان خودداری کنید چون کثیف هستند و ممکن است وبا یا طاعون بگیرید».
شگوفه می‌گوید که عوامل مختلفی از جمله شغل‌های رایجی که افغانستانی‌ها درگیر آن‌ها بودند، ظاهر ژولیده آنان و نگاه عموم جامعه به آن‌ها به عنوان بچه‌دزدها و آدم‌های کثیف که والدین همیشه در این مورد به بچه‌ها می‌گفتند، باعث شد تا ترس‌هایی در ذهن او نسبت به افغانستانی‌ها جا بگیرد.
شگوفه در رشته روانشناسی تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرده است و از چندین سال بدین سو در تهران زندگی می‌کند. او معترف است که تا یک‌سال قبل نیز در مورد افغانستانی‌ها، همان نگاهی را داشته که در کودکی به خورد او داده شده بود.
یک‌سال قبل، زمانی که شگوفه در اینستاگرام آهنگ یکی از آوازخوان‌های جوان افغانستانی را شنید و در پی آن با شماری از افغانستانی‌ها در اینستاگرام آشنا شد، متوجه شد که هم‌وطنان آن موجودات ترسناک که از کودکی‌اش تا حالا از آنان هراس داشت، لباس‌های آراسته بر تن دارند و در رفاه زندگی می‌کنند. شگوفه می‌گوید که با دیدن افغانستانی‌ها در شبکه‌های اجتماعی و آنچه من از کودکی در مورد شان در ذهنم داشتم دچار شکاف ذهنی و دوگانگی شدم. شگوفه حالا معتقد است که تنها لباس و مسایل ظاهری است که تعیین می‌کند به آدم‌ها چگونه نگاه کنی، چون یک ایرانی که دارای چنین دیدگاهی است، اگر به حاشیه‌های فقیرنشین تهران برود و با یک تهرانی اصیل که فقیر و کارتن خواب است مواجه شود، همان نگاه و برخوردی را با او خواهد داشت که با یک کارگر ژنده‌پوش افغانستانی دارد.

نقش رسانه‌های ایرانی در سیاه‌نمایی علیه مهاجران
با این حال در میان بیش از دو میلیون مهاجر افغانستانی در ایران که بیشتر در حال دامداری، کشاورزی، کارهای ساختمانی و بقیه شغل‌های شاقه هستند، شمار زیادی از نویسنده‌ها، فعالان فرهنگی و شاعران نیز حضور دارند.
در همایشی که سالانه به نام «دیدار شعرا با رهبر انقلاب» برگزار می‌شود، هرساله یک یا دو شاعر از میان شاعران افغانستانی مقیم ایران نیز حضور دارند و معمولاً مورد تشویق رهبر جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند.
سرور احمدی نویسنده و شاعر افغانستانی است که ساکن ایران است و در دانشگاه شهید بهشتی در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرده است. احمدی می‌گوید که نگاه غالب در جامعه ایرانی نسبت به مهاجران افغانستانی این است که این‌ها یک جماعت بی‌سواد، قاچاقچی، آدم‌کُش، بچه‌دزد، کثیف و همیشه آواره هستند، و رسانه‌های ایران در ایجاد چنین نگاه زشت و تحقیرآمیز نقش برجسته‌ای ایفا کرده‌اند. احمدی می‌افزاید که رسانه‌های ایران برخی از جرم و جنایت‌هایی را که عاملان آن مهاجران افغانستانی هستند با آب و تاب خاص و واژه‌های هدفمند پوشش می‌دهند و ذهن مخاطب نیز این اتفاقات را به عموم جامعه مهاجر تعمیم می‌دهد. این سیاه‌نمایی و بدبینی ضمن این‌که طی سال‌های اخیر و با وجود گسترش شبکه‌های اجتماعی کاهش نیافته، بلکه در اثر تنش‌های دیپلماتیک میان کابل و تهران و برخورد سیاسی جمهوری اسلامی با مهاجران افزایش نیز یافته است.
احمدی که یک نویسنده و شاعر است و در برنامه‌های متعدد ادبی و فرهنگی در ایران شرکت کرده، می‌گوید که کارگر افغانستانی فقط دغدغه‌ی یافتن کار روزانه‌ و نان شبانه‌اش را دارد، اما نویسنده و فعال فرهنگی افغانستانی اگر بخواهد در ایران زندگی کند، باید حُسن نیت خود را نسبت به رژیم ایران و دستگاه ولایت فقیه نیز ثابت کند، در غیر آن با موانع زیادی از جمله اخراج اجباری مواجه خواهد شد. این در حالی است که هیچ‌ بستری به صورت رسمی برای کارهای فرهنگی مهاجران افغانستانی در ایرن وجود ندارد. محمد کاظم کاظمی از شاعران مشهور افغانستان که بیشتر از سه دهه است در ایران زندگی می‌کند هنوز نمیتواند به نام خودش یک سیم‌کارت بخرد و مطمئن نیست که تا یک‌سال دیگر در ایران می‌تواند زندگی کند یا خیر.
احمدی از سرنوشت قنبرعلی تابش شاعر مشهور افغانستان یاد می‌کند که در ترم سوم مقطع دکترا، از دانشگاه علامه اخراج شد و مسئولان دانشگاه برایش گوشزد کرده بودند که «حُسن نیت شما نسبت به جمهوری اسلامی ثابت نشده و باید برگردید به کشورتان». قنبرعلی تابش پس از سه دهه زندگی در ایران، در حالی که با پول شخصی‌اش تحصیل می‌کرد، در سال ۲۰۱۳ از ایران اخراج شد.
با این حال به نظر می‌رسد که هیچ دریچه‌ی امیدی برای بهبود اوضاع مهاجران افغانستانی در ایران و تغییر نگاه جامعه میزبان به این جماعت وجود ندارد. به باور احمدی، تا زمانی که رژیم حاکم در ایران، به مهاجران افغانستانی نگاه ابزاری و پروژه‌ای داشته باشد، نگاه تحقیرآمیز جامعه ایرانی به آنان تغییر نخواهد کرد.


نویسنده: مختار وفایی

نشر شده در مجله خط صلح

۰۶ مرداد ۱۳۹۹

مبارزه را فراموش نکنید


انا 55 سال و مادرش تیکا 95 سال سن دارد. انا و مادرش آلمانی استند  و در شهر رادولفسل که جنوبی‌ترین شهر آلمان و در سرحد با سویس است زندگی می‌کنند. دیروز شام، من و رفیق نصرت اقبال مهمان انا و مادرش بودیم. از کوه‌ها و دامنه‌ها و دریاچه‌های شهر تا افغانستان و مهاجران و چگونگی مواظبت از مادر 95 ساله‌اش صحبت کردیم. تیکای 95 ساله نمی‌تواند به انگلیسی صحبت کند و در حالی که زیر سایه‌بان کشتی نشسته بودیم و به دامنه‌های شگفت سویس و آلمان نگاه می‌کردیم، به زبان آلمانی به من گفت: چه دندان‌های قشنگی داری. رفیق نصرت برایم این حرفش را ترجمه کرد و چند کلمه دیگر را به سختی به همدیگر فهماندیم.
اَنا کارمند شرکت بزرگی به نام SAP (شرکت تولید نرم‌افزار آلمان) بوده و اکنون تقاعد کرده است.
در افغانستان بارها شنیده بودم که در کشورهای غربی (ملک‌های کفری)، مردم، پدر و مادرهای پیر شان  را از کوه پایین می‌اندازند تا از شر شان خلاص شوند. از اَنا پرسیدیم که مادرش دوست ندارد در خانۀ سالمندان زندگی کند؟ انا گفت، مادرم در خانه با خودم زندگی می‌کند، چون در خانۀ سالمندان رسیدگی چندانی به سالمندان وجود ندارد. رسیدگی به سالمندان در کشورهای اروپایی، شاید آخرین حد رفاه و رسیدگی به یک انسان در جهانِ کنونی باشد. آخرین تولیدات تکنولوژی در عرصۀ رفاه در اختیار سالمندان است و هر روز به این امکانات افزوده می‌شود. با این حال، اَنا دوست دارد خودش به مادرش رسیدگی کند و این برای من حس خوب و قشنگی داد.
اَنا فعال اجتماعی و سیاسی است و به مهاجران زیادی کمک کرده است. صفحۀ فیسبوک‌اش پر  است از خبرهای در مورد مهاجران و کشورهای افغانستان، عراق، کردستان و ایران.
با این هم، اَنا از شماری از مهاجران  خصوصاً فعالان مدنی، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی که از کشورهای مانند افغانستان به دلایلی از جمله تهدیدات امنیتی به اروپا می‌آیند و این‌جا مبارزه و تلاش برای مردم و کشورشان را فراموش می‌کنند گلایه دارد. اَنا می‌پرسد، اگر این افراد واقعاً اهل مبارزه و تلاش استند و زیر تهدیدات و مشکلات سنگین در کشورهای شان فعال بوده، چرا در آرامش و امنیتی که در اروپا برای شان فراهم است و مبارزه هم آسان‌تر، تعهد شان را فراموش می‌کنند؟

با اَنا و مادرش دریاچۀ بودنزی را گشت زدیم و از منظره‌های قشنگ تپه‌های سویس و روستاهای آلمان لذت بردیم. اَنا برای من الگوی از یک انسان متعالی و الهام‌بخش است.

۲۲ تیر ۱۳۹۹

سگ‌بازِ مشهورِ مزارشریف: آدم‌های شوقی زود پیر نمی‌شوند

اگر مسافرِ شاهراه مزار-کابل هستید، این نکات را در نظر بگیرید

طالبان اکنون قدرتمندتر از هر زمان دیگر، بر نقاط مختلف شاهراه مزارشریف-کابل تسلط دارند. هیچ تضمینی وجود ندارد که جنگجویان مسلح این گروه، هر لحظه در کنار شاهراه در مقابل مسافران سبز شوند و دست به تلاشی و یا تیراندازی بزنند.

طالبان از یک هفته بدینسو بر قسمت‌هایی از شاهراه در چشمۀ شیر شهر پلخمری، دشت خواجه الوان و رباطک حضور دارند و ایست‌های بازرسی و اخاذی ایجاد کرده اند.

اگر شما از مزارشریف عازم کابل و یا برعکس آن هستید، باید این نکات را در نظر بگیرید.

یک: طالبان مبایل تان را بررسی می‌کنند. عکس با رهبران سیاسی، اعضای پارلمان، کارمندان مشهور دولتی و یا شماره تماس‌های از فرماندهان ارتش، پولیس، پولیس محلی و هر نشانه‌ی که طالبان با آن دشمنی دارند، جان شما را به خطر می‌اندازد. جنگجویان طالب دنبال یافتنِ بهانه و نشانه‌یی استند تا شما را به رگبار ببندند. مواظب حافظه مبایل تان باشید.

دو: اگر هزاره هستید، عبور از این شاهراه، برای شما دشوارتر شده است. در تازه‌ترین مورد، جنگجویان طالبان، دنبال مسافران هزاره نیز بوده اند. اگر هزاره هستید و می‌خواهید از این مسیر عبور کنید، دقت و احتیاط بیشتر نیاز است. من نمی‌دانم چه چیزی از یک هزاره در مقابل طالبان حفاظت می‌کند. توصیه‌یی در این مورد ندارم.

سه: اگر کارمند حکومت، نهادهای بین‌المللی و یا ارگان‌های امنیتی هستید، به هیچ وجه، کارت هویت، برگه‌ رسمی و یا نشانه‌های از محل کارتان را با خود نداشته باشید.

چهار: مواظب شرکت‌های مسافرتی باشید. راننده‌ها و مسئولان شرکت‌های مسافربری در هر شرایطی دنبال قاپیدن پول شما استند و احتیاطی برای حفاظت از جانِ مسافران در نظر نمی‌گیرند. حتی اگر طالبان همه شاهراه‌ را ماین فرش کنند، راننده‌ها می‌گویند: «اوضاع ظاهرشاهی است بیا برویم.»

پنج: با این همه، هیچ تضمینی در هیچ ساعتی و هیچ مکانی برای امنیت و مصئونیت جانِ شما در این مسیر وجود ندارد.

اگر پول بلیط هواپیما را ندارید، مواظب حافظه مبایل، جیب‌های تان و لباسی که به تن دارید باشید.

ممکن است عملیات نظامی علیه طالبان راه اندازی شود و اوضاع بهتر شود، اما از یک هفته بدینسو اوضاع چنین است.

مختار وفایی


۱۸ تیر ۱۳۹۹

عاید روزانه طالبان از شاهراه بغلان-مزار چند است؟


گروه طالبان از روز شنبه گذشته تاکنون در ساحه چشمۀ شیر شهر پلخمری و دشت خواجه الوان شاهراه بغلان-مزار، ایست‌های اخاذی و بازرسی ایجاد کرده و از موترهای باربری مالیات سنگین جمع‌آوری می‌کند.
روزانه از 200 تا 300 عراده موتر باربری که حامل اموال تجارتی استند از این مسیر عبور می‌کنند.
طالبان از هر موتر باربری به شمول محموله‌های مواد خوراکی، نفت‌کش، گاز و بقیه اقلام تجارتی، 35000 (سی و پنج هزار افغانی) به نام مالیات اخاذی می‌کنند. هرکسی که از پرداخت این پول سرکشی کند، توسط طالبان در روی جاده تیرباران شده و موترش به آتش کشیده می‌شود.
تاجرانی که اموال شان در شهرهای ایبک و پلخمری گیر مانده اند می‌گویند که نیروهای دولتی هیچ اقدامی برای برچیدن ایست‌های بازرسی و اخاذی طالبان انجام نداده اند.
حدود 700 عراده موتر باربری تنها در منطقه رباتک گیر مانده و منتظر برچیده شدن ایست‌های اخاذی طالبان در دشت خواجه الوان و منطقه چشمۀ شیر استند.
در صورتی که جلو اخاذی طالبان گرفته نشود، تاجران برای محافظت از محموله‌های تجاری شان، با این گروه وارد معامله شده و پول‌های هنگفتی به جیب فرماندهان طالبان ریخته می‌شود.



۱۷ تیر ۱۳۹۹

اعترافات آدم‌کُش‌های که توسط سیدحسن شریفی استخدام شده بودند

فهیمی به رئیس جمهور: شریفی بلخابی برای ترور من قاتل استخدام کرده بود


نامه سرگشاده محمدحسین فهیمی نماینده پیشین مجلس به رئیس جمهوری اسلامی افغانستان
جلالتمآب محمد اشرف غنی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان!

     ضمن ادای احترام و آرزوی صحت و توفیقات مزید جناب‌عالی؛ از آنجایی‌که یکی از شعارهای اصلی جناب شما، مبارزه با فساد اداری و مقابله با زورگویی می‌باشد، بدین وسیله به استحضار میرساند، من پس از دو دور نمایندگی مردم در پارلمان، دوباره در میان مردم خود به ولسوالی بلخاب ولایت سرپل رفتم تا در کنار آنها در حد توان برای فراهم آوری زندگی بهتر کار کنم و مصروف فعالیت‌های عام‌المنفعه بودم.
     تاریخ 30 حمل 1399 خورشیدی، نیمه‌های شب، دو نفر بنام‌ های سید داوود و سید عبدالله باشندگان فعلی کابل، بالای خانه مسکونی‌ام واقع قریه «دوشاخ» ولسوالی بلخاب ولایت سرپل، حمله مسلحانه تروریستی انجام دادند. خوشبختانه خودم از این حمله تروریستی جان بسلامت بردم، متاسفانه عبدالرحیم کارگرم شهید و مهدی پسر نوجوانم با اصابت چندین گلوله به شدت زخم برداشت. حمله کنندگان پس از انجام حمله تروریستی‌شان، از ساحه فرار نمودند که بعد از اطلاع‌دادن به پولیس در اثر دستور کتبی قوماندان امنیه ولسوالی بلخاب به مردم برای دستگیری آنها، مظنونین تروریستی از سوی بسیج مردمی دستگیر و به پولیس تسلیم گردیدند.
     پس از تحقیقات توسط نهادهای عدلی و قضایی محلی از مظنونین مذکور، معلوم و مشخص گردید که این دو فرد از سوی سیدمحمدحسن شریفی نمایندۀ فعلی ولایت سرپل در ولسی جرگه و سید شاه حسین حسنی دستیار و سید احمد راننده ایشان در مقابل پرداخت ۳۰۰۰ دالرآمریکایی، ۶۰۰ هزار افغانی، یک عراده موتر هایلکس و دو میل سلاح کلاشنکوف از کابل اجیر، استخدام و توظیف شده و در بلخاب برادر سیدمحمدحسن شریفی(سیدعلی) اسلحه و مهمات را آماده و آنها را تجهیز نموده تا مرا ترور نمایند.
    اسناد و مدارک رسمی که قضیه را کاملاً روشن ساخته است:
الف) موجودیت ویدیو ۱۷ دقیقه‌ای اعتراف مظنونین مبنی بر ترور من در مقر قوماندانی امنیه ولسوالی بلخاب در حضور ولسوال، ثارنوال، مدیر تروریزم، آمریت جنایی، پرسونل قوماندان امنیه و تعدادی از نمایندگان و محاسن سفیدان مردم.
ب) اظهارات کتبی و رسمی مظنونین در نزد پولیس و حارنوالی مبنی بر ترور من.
ج) وثیقه اقرار خط شماره ۱۰ بر ۱۷ مورخ ۱۳۹۹/۲/۱۴ خورشیدی مرتبه محکمه ابتدائیه ولسوالی بلخاب مبنی بر استخدام‌شدن مظنونین فوق‌الذکر برای ترور بنده از سوی سیدمحمدحسن شریفی بلخابی و مابقی شرکای جرمی‌اش.
     شواهد و اسناد موجود نشان می‌دهد که عمل تروریسی علیه بنده از سوی «سیدمحمدحسن شریفی بلخابی » با انگیزه سیاسی طراحی و عملی گردیده است. اما فرد مذکور، دستیار، راننده و برادرش تا اکنون تحت تحقیق و بازپرس نهادهای عدلی و قضایی قرار نگرفته است. زیرا ریاست ثارنوالی استیناف ولایت سرپل «سید یحیی احمدیار»از تبار و افراد وفادار و مورد حمایت خودش میباشد.
     جناب آقای رئیس جمهور!
     طی این مدت به مقام محترم معاونیت دوم ریاست جمهوری، وزارت محترم داخله، ریاست محترم امنیت ملی، شورای امنیت ملی، ولسی جرگه، مجلس سنا، کمیسیون مستقل حقوق بشر و مهم‌تر از همه به اداره عالی لوی ثارنوالی شکایت خود را تقدیم نمودم، با توجه به دلایل مطروحه و وخامت اوضاع، خواستار انتقال دوسیه از ولایت سرپل به کابل و رسیدگی قانونی به آن از سوی لوی ثارنوالی شدم. زیرا؛ یک، فاعلین و عاملین اصلی درکابل در مقام قدرت قرار دارند. دو، حارنوالی ولایت سرپل به لحاظ موضوعی صلاحیت و توان بررسی این قضیه را ندارد. سه، حارنوالی ولایت سرپل بی‌طرفی خویش را در قبال قضیه حفظ نکرده/نمی‌کند. چهار، افراد و اشخاص معلوم و مشخص را که در قضیه به انواع مختلف مسئولیت دارند تحت جلب و تحقیق قرار نداده/نمی‌دهد. پنج، حارنوالی استیناف سرپل تحقیق همه‌جانبه و بی‌طرفانه را در قبال موضوع انجام نداده اند. شش، اسناد و اوراق دوسیه را که به لحاظ قانونی حق ماست بعنوان متضرران جرم در اختیار داشته باشیم، به دسترس ما قرار ندادند/ نمی‌دهند و معلومات را از ما پنهان می‌سازند. اما با کمال تأسف تا این‌دم که این نامه را می‌نویسم، بیشتر از دو و نیم ماه از این حمله تروریستی می‌گذرد، هیچ نهادی «بخصوص لوی ثارنولی» به شکایت ما توجه نکرده و هیچگونه اقدام عملی و قانونی و بموقع را در راستای رسیدگی به موضوع انجام نداده است.
     با این‌حال امکان رسیدگی بی‌طرفانه و تأمین عدالت در نهادهای محلی ولایت سرپل وجود ندارد و نگرانی از تضیع حقوق متضرران جرم (یکی از اصول محاکمه عادلانه، حضور متضرران در پروسۀ عدلی میباشد) متصور است؛ جهت رسیدگی بی‌طرفانه و همه‌جانبه به موضوع، کوتاه کردن دست‌های پیدا و پنهان که جریان پروسه تحقیق و رسیدگی به قضیه را مختل می‌سازند، جلب و احضار و دستگیری شرکا و معاونین این جرم تروریستی (سیدمحمدحسن شریفی

بلخابی، سیدعلی، سید شاه حسین حسنی، سید احمد و سید)، تأمین عدالت و هدر نرفتن خون و حقوق قربانیان جرم و مجازات عاملین و مرتکبین آن، مستلزم رسیدگی به قضیه از سوی لوی حارنوالی در کابل میباشد.
     امید است که شخص جناب‌عالی با هدایت به نهادهای مسئول (لوی ثارنوالی) در جهت تطبیق قانون و تأمین عدالت و پیگرد عدلی فاعلین و عاملین اصلی قضیه تروریستی، عطف توجه نمایند.

                                                                             با تجدید احترام
محمدحسین فهیمی
نمایندۀ دوره‌های پانزدهم و شانزدهم ولسی جرگه از ولایت سرپل
۱۳۹۹/۴/۱۶


۱۶ تیر ۱۳۹۹

کاش از آسیای مرکزی می‌آموختیم


پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و هم‌زمان با استقلال جمهوری‌های آسیای مرکزی، عربستان و ایران محموله‌های بزرگی از قرآن و حدیث را با ترجمه به زبان‌های اُزبیکی، فارسی(تاجیکی)، قزاقی و ترکمنی به آن کشورها صادر کردند. انجمن‌های خیریه از عربستان، قطر، امارات، ایران و حتی پاکستان فعالیت‌های به ظاهر خیرخواهانه را در آن کشورهای آغاز کردند و در مدت کوتاهی مساجد زیادی ساخته شدند و مبلغان مذهبی موج موج در جامعه پاگذاشتند. حاصل این فعالیت‌ها، شکل‌گیری گروه‌های جهادگرا در همه کشورهای آسیای میانه بود که نمونه‌های بارز آن، تحریک اسلامی اُزبیکستان به سرکردگی طاهریولداشف و یوسف نمنگانی و احزاب اسلام‌گرا در تاجیکستان بودند. این گروه‌ها به حمایت نهادهای خیریه کشورهای عرب، شعار برپایی حکومت‌های اسلامی را جار زدند و اندکی بعد دست به ماشه علیه حکومت‌های شان وارد جنگ شدند.
حاکمان جمهوری‌های آسیای میانه با درک این تهدید، قدرتمندانه علیه نیروی مخرب اسلام‌گرایی اقدام کردند. 
جهادگرایان آسیای میانه یا تسلیم شدند و یا به افغانستان و پاکستان پناه بردند. حاکمان کشورهای آسیای میانه جلو فعالیت نهادهای به ظاهر مددرسان عرب و ایرانی را گرفتند و اکنون در آسایش و آرامش به سر می‌برند.
هرچند افغانستان از دست رفته است، اما هنوز امیدهای ما کاملاً خاکستر نشده اند. هرکس در حد توان، علیه این موج سیاه بیایستیم. نگذاریم کشور به کارخانه تولید تروریست بدل شود.

۱۵ تیر ۱۳۹۹

مدارس دینی یا ماشین‌های تولید نیرو برای جنگ؟

عربستان قصد دارد صد باب مدرسه دینی و یک دانشگاه اسلامی در افغانستان بسازد. در کنارش وعده کرده که یک باب شفاخانه نیز می‌سازد.
در یک‌سال اخیر حاکمان عربستان در داخل آن کشور دست به اصلاحات و تغییرات چشم‌گیری زدند که باعث حیرت همگان شد. در چند قدمی مکه، مَی‌خانه‌های باز شدند که در آن الکول و انواع شراب سرو می‌شود و دختران زیبارو برای مردان ثروتمند عرب می‌رقصند. زیباترین آوازخوان‌های موطلایی نیز از کشورهای غربی دعوت می‌شوند تا برای زنان و مردان مست عرب آواز بخوانند و برقصند. این یک حرکت به جلو به است و اگر اصلاحات محمدبن سلمان چنین ادامه یابد، زنان و مردان عرب به آزادی‌های نسبی در داخل عربستان دست پیدا می‌کنند.
با این حال حاکمان عربستان برای ما در ماه رمضان خرما کمک می‌کنند و حالا هم قصد دارند صد باب مدرسه و یک باب دانشگاه اسلامی بسازند.
دانشگاه را قرار است در ننگرهار بسازند‌. محلی که نخستین‌بار اسامه بن‌لادن در آن فرود آمد و جهادی‌های عرب را برای جنگ علیه حکومت کمونیستی افغانستان بسیج کرد. جایی که زادگاه داعش و پایگاه کنونی "دولت اسلامی خراسان" است. دانشگاه دولتی ننگرهار پر است از اعضای جریان‌های تندرو و افراطگرای مانند حزب التحریر، طالبان و داعش.
عرب‌ها محل ساخت این دانشگاه را با دقتِ تمام انتخاب کرده اند و از این سرمایه‌گذاری را برای سال‌های طولانی بهره خواهند برد.هنوز مشخص نیست مدارس در کدام ولایات ساخته می‌شوند اما حدس می‌زنم که در هرجا ساخته شود در کنترل نیروهای وهابی و افراطی خواهند بود.
موضع عربستان در قبال افغانستان واضح و روشن است. عرب‌ها پشتیبان سال‌ها جهاد و ترور در افغانستان بوده اند و حالا نیز در پی رقابت‌های منقطوی، تلاش دارند ماشین‌های تولید نیرو برای جنگ‌های آینده را در افغانستان مستقر کنند.
همه می‌دانیم نیازهای اساسی مردم افغانستان در اوضاع تیره و تار کنونی چی است. نان، سرپناه و ختم جنگ. با این حال حاکمان عربستان با نیت خیرخواهانه برای ما مدرسه و دانشگاه اسلامی می‌سازند؟! این مدارس و دانشگاه در چه عرصه‌یی استفاده خواهند شد؟
یقین من این است که تحفه این مدرسه‌ها و دانشگاه برای ما همان چیزی خواهد بود که از مدارس دینی مستقر در پاکستان دریافت کردیم.


پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...