‏نمایش پست‌ها با برچسب حقایق پشت پرده. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب حقایق پشت پرده. نمایش همه پست‌ها

۱۱ فروردین ۱۳۹۴

مانور گروه‌های مسلح غیرمسئول در شمال



پس از سرنگونی رژیم طالبان و آغاز دور جدید حکومت‌داری در افغانستان، نیروهای جهادگرا که تازه از کوه‌پایه‌ها و جنگ به شهرها آمده و شماری از آنان در نظام جدید جذب شده بودند، در پروسه‌ای تحت نام  DDR به‌ظاهر ‌خلع‌سلاح شده و از تفنگ دست کشیدند. هرچند گفته شد که رهبران جهادی و چریک‌های جنگجوی آنان تسلیحات جنگی‌شان را برای رسیدن به امنیت و آرامش این سرزمین به زمین گذاشتند، اما روی دیگر قضیه عقده‌های به‌جا‌مانده از جنگ‌های تن‌به‌تن و همدیگر‌کشی‌هایی بود که بنا بر هر‌دلیلی میان آنان اتفاق افتاده و خون‌های زیادی را بر زمین ریخته بود‌. این عقده‌ها هرچند مدتی زیر غبار مصلحت پنهان بود، اما اکنون که تمرین دمکراسی برای شماری از ‌بقایای تنظیم‌های جهادی‌‌ سودمند واقع نشده، دوباره دست به سلاح برده و هر‌روز همگام با سایر دهشت‌گران، ناآرامی و نا‌امنی می‌آفرینند.
اکنون تهدید گروه‌های مسلح غیرمسئول که در واقع تفنگ‌دارانِ غیر‌رسمی احزاب سیاسی‌اند و از حمایت بالقوة رهبران و قدرتمندان حکومتی نیز برخوردار‌ند، کمتر از تهدید طالبان و سایر گروه‌های دهشت‌افگن که هر‌روز فاجعه می‌آفرینند، نیست‌.
شمال افغانستان یکی از محورهای تقابل میان احزاب عمدة سیاسی در کشور است؛ احزابی که در دوره‌های مختلف نقش‌های برجسته‌ای در تعیین سرنوشت کشور داشته و از توان نظامی و اجتماعی وسیعی ‌برخوردار بوده‌اند.
پس از سال ۱۳۸۹ و کلید‌خوردنِ ناآرامی‌ها در شمال افغانستان، گروه‌های جهادگرای سابق، به سربازگیری و سر‌و‌سامان‌دادن به گروه‌های کوچک مسلح آغاز کردند و برای بقای‌شان مجبور به دست‌بردن به ماشة اسلحه شدند. اکنون که طالبان، گروه‌ حقانی، ستیزه‌جویان آسیای میانه و عناصر وابسته به داعش، به‌عنوان تهدیدهای با‌لقوه علیه دولت افغانستان مطرح‌اند، حضور روزافزون یاغی‌هایی که خودشان را به رهبران مطرح جهادی و تنظیم‌های سیاسی نسبت می‌دهند، نیز یکی از نگرانی‌های جدی و تهدیدهای خطرناک می‌تواند شمرده شود.
گسترش تقابل میان احزاب سیاسی، حکومت‌های محلی ملک‌الطوایفی در شماری از ولایات و ولسوالی‌ها، رقابت‌های محلی و شکاف میان اقوام، زمینه‌ را برای بازی‌های مسلحانة گروه‌های تفنگ‌دار غیرمسئول با زندگی مردم مساعد ساخته است.
حزب اسلامی حکمتیار، جمعیت اسلامی، جنبش اسلامی‌ و وحدت اسلامی، شامل احزابی می‌شوند که هرکدام آنان شماری از گروه‌ها و افراد مسلح غیرمسئول را در ولایات مختلف افغانستان مدیریت می‌کنند.‌ تقابل میان برخی از این احزاب سیاسی‌ مانند جنبش و جمعیت، هم‌چنان تضادهای قومی و گروهی در‌ شماری از مناطق شمالی افغانستان، بخش عمده‌‌ای از ناآرامی‌های اخیر را رقم می‌زنند.
کندز، سرپل، فاریاب، بغلان، جوزجان و بلخ، از جمله ولایاتی‌اند که در تبِ ناآرامی‌های ناشی از حضور تفنگ‌داران غیرمسئول می‌سوزند. منابع امنیتی در ولایات شمال، تهدیدهای گروه‌های دهشت‌افگن را قابل پیش‌گیری اما تهدیدات گروه‌های مسلح غیرمسئول را خطرناک و در برخی از موارد پیش‌گیری آن را ناممکن توصیف کرده‌اند.
در تازه‌ترین مورد، محمدعمر صافی، والی ولایت کندز هشدار داده است که اگر وزارت داخله برای مهار گروه‌های مسلح غیرمسئول در این ولایت اقدامی نکند، او از مقام‌اش استعفا خواهد داد.
والی کندز گفته است که گروه‌های مسلح غیرمسئول در ولایت کندز از سوی رهبران و قدرتمندان مشخص حمایت می‌شوند و اکثر‌ اختطاف‌ها، گروگان‌گیری‌ها و قتل‌های هدف‌مند را در کندز همین گروه‌ها رهبری می‌کنند. هم‌چنان در تازه‌ترین مورد، پنج تن در ولایت بلخ ‌توسط یکی از گروه‌های مسلح غیرمسئول که در ولسوالی شولگره این ولایت فعالیت دارند، ربوده شده و تاکنون از سرنوشت آنان اطلاعی در دست نیست.
منابع امنیتی یکی از عوامل افزایش آمار اختطاف، ترور، گروگان‌گیری و قتل‌های هدفمند در ولایات شمال را حضور روز‌افزون گروه‌های مسلح غیرمسئول دانسته و تداوم این وضعیت را برای شهروندان و دولت خطرناک می‌دانند. با گرم‌شدنِ هوا، احتمالِ افزایش حملات گروه‌های دهشت‌افگن و تلاش آنان برای دامن‌زدن به نا‌امنی در کشور نیز وجود دارد. تقابل میان احزاب سیاسی و استفاده از گروهک‌های مسلح غیرمسئول علیه منافع همدیگر، بی‌بند‌و‌باری و دهشت‌آفرینی این گروهک‌ها در میان مردم و افزایش شکاف‌های قومی و مذهبی، می‌توانند به‌عنوان ‌ابزارهای کارآمد در راه اهداف گروه‌‌های دهشت‌افگنی مورد استفاده قرار گیرند.
در چنین اوضاع آشفته که نیروهای دولتی سرگرم مبارزه با دهشت‌افگنان داخلی و خارجی از جمله عناصر وابسته به داعش‌اند، یگانه راه ممکن برای خنثاسازی گروه‌های مسلح غیرمسئول و کوتاه‌کردنِ دست آنان از یخنِ دولت و مردم، اقدام جسورانة رهبران تنظیم‌های سیاسی و قدرتمندان حکومتی است که به نحوی از این گروه‌ها برای سرکوب مخالفان سیاسی و بقای قدرت‌شان استفاده می‌کنند 

نویسنده: مختار وفایی
(سرمقاله روزنامة جامعه‌باز

۱۸ اسفند ۱۳۹۳

رهبری خفته در آغوش غربت

مختار وفایی
در این شهر رهبری خفته است که میلیتی احیای هویت اش را مدیون او می‌داند. رهبری که دوست‌دارانش او را بنیان‌گذار عدالت اجتماعی در افغانستان دانسته و همه ساله با ‌ده‌ها هزار دالر برایش محفل یادبود برپا می‌کنند. او عدالت  و برابری می‌خواست. همه را یک‌سان دانسته و جنگ را به عنوان یک راه حل مردود می‌پنداشت. این سترگ عدالت‌خواه، بیست سال قبل بدست سربازان تمامیت‌خواه ملاعمر شهید شد.
مزاری به مردم توصیه کرده بود: «هوشیار باشید کسی با سرنوشت شما بازی نکند!». توصیة که اکنون به یکی از چرب‌ترین شعارهای «بازی»‌گرانِ سرنوشت مردم هزاره تبدیل شده است.
مزاری به مردم‌اش می‌گفت: زندگی را فقط در کنار شما مردم می‌خواهم، از خدا خواسته ام که در کنار شما کشته شوم...او مردم اش را دوست داشت و شبیه آنان پشمینه پوش و صادق بود.
وقتی وارد کوچة می‌شوی که در انتهای آن مرقد شهید مزاری است، اولین چیزی که به چشم‌ات می‌خورد اعلانات شرکت‌های تجارتی یکی از دوست‌داران مزاری است که شبیه دروازه بر سرِ آن کوچه نصب شده است. اگر بخواهی مطمین شوی که آیا این جاده به مرقد مزاری منتهی می‌شود یا خیر دچار تردید می‌شوی، چون لبخند مزاری را که در گوشة از اعلانات قرار دارد آفتاب‌خورده و به دشواری می‌توان آن‌را تشخیص داد.
داخل حرم سکوت و سرمای عجیب زمستانی حاکم است. چندتا کبوتر با پنجره‌ها مصروف اند و پیر مرد 92 سالة در گوشة حرم خزیده است. دو قبر  در وسط حرم کنار هم قرار گرفته. یکی با شیشة شکسته و خورد شده پوشانیده شده و دیگری بی هیچ شیشه‌یی...به نوشتة سنگ قبرها دقت می‌کنم و می‌بینم آن‌که زیر شیشة شکسته خوابیده شهید مزاری و دیگری شهید سیدعلی از یاران نزدیک‌اش است. سر و صورت هر دو قبر نم دارد. آب از سقف می‌چکد، آبی آلوده با آشغال‌های لانة کبوتران که در بالا بی هیچ خیالی به مستی و پریدن روی هم‌دیگر مصروف اند!
این‌سو و آنسوی حرم را نگاه می‌کنم. چند قدم آن‌طرف‌تر که قرار بود برای حرم پارک و ساحة سبز ایجاد شود، زمین بطور وحشتناکی دهان باز کرده است. می‌پرسم، می‌گویند این‌جا را کسانی که ادعا می‌کنند صاحبان اصلی اش هستند، به وزن فروخته اند و هنوز هم می‌فروشند. پیر مرد آرام می‌گوید اون چهار بال حرم نیز در حال افتیدن است. حرم چهار دروازه دارد و پایه‌های هر چهار دوازه درز برداشته و تا چندبار تر شدنِ پی‌در پی احتمال دارد به زمین فرو بنشینند!
وقتی از پیر مردی که خودش را « مجاور مرقد» معرفی می‌کند، در مورد اوضاع حرم می‌پرسم، حالش بهم می‌خورد. می‌گوید هیچ کس به غصه اش نیست هیچ کس! فقط من از روی بیکاری و تنهایی می‌آیم و صبح تا شام این‌جا می‌نشینم و صلوات می‌گویم، بی هیچ مزدی!
از یک دوست‌دار شهید مزاری که زمانی مسوولیت‌های نیز در حزب وحدت داشته در مورد چرایی نارسایی‌‌ها به حرم می‌پرسم. او می گوید: حتما خودتان متوجه هستید که دلیل ويرانه ماندن حرم بابه بی پولی نبوده، بلکه حرم بابه و نامش در انحصار و اسارت آن‌هایی است که بر مردم ما و تاریخش جفا کرده و می کنند.
می‌پرسم این جفا پیشگان کی‌هایند؟ می‌گوید:
همان‌هایی  را که همه می‌شناسند و در پوشش نام مزاری برای خودشان دکان کیش شخصیت ساخته اند.
از چند دوستی که در همسایگی مرقد شهید مزاری می‌زینند در مورد اوضاع همسایة در غربت نشستة شان می‌پرسم. آنان حکایت‌های غمگنانة دارند. می‌گویند حرم  تبدیل به پناهگاهِ شبانة  و دنج خلوتِ معتادان محل تبدیل شده است. دیگری می‌گوید که با چشم‌های گناه‌کارش دیده است که ساعت 11 یکی از  شب‌ها، مرد و زن مشکوکی داخل حرم رفته و تا دیر آن‌جا مانده و این حکایت بارها تکرار شده...
هوا تاریک است و پیر مرد نیز همراه با من از حرم بیرون می‌شود. دروازة حرم قفل ندارد و نخِ نازکی دو پلة در را بهم می‌دوزد.

۱۷ اسفند ۱۳۹۳

حَی عَلی‌ّالجِهاد!

مبلغان گروه‌های تروریستی، هم‌گام با جنگجویان این گروه‌ها، فعالیت‌های تبلیغی شان را در شهرها و دهات ولایات شمال گسترش داده اند.
در کنار هفته‌نامة «خلافت» وابسته به حزب بنیادگرای التحریر و مجلة «حقیقت» وابسته به گروه تروریستی طالبان، اکنون نشریات و کتاب‌های در توصیف و فضایل جهاد علیه نیروهای خارجی و دولت افغانستان نیز منتشر می‌شود.
تازه‌ترین محصول نشراتی جهادگرایان در شمال، نشر کتابِ «حی‌ علی‌الجهاد» در مزارشریف است که نویسنده، ضمن تکفیر کردنِ پیروان یکی از مذاهب در افغانستان، کشور را اشغال شده و دین اسلام را در خطر انزوا توصیف می‌کند.
ابومحمد حفیظ‌الله محمدی، ترتیب دهندة این کتاب، مردم افغانستان را بسوی جهاد دعوت کرده و حضور نیروهای خارجی را در افغانستان، اشغال یک کشور اسلامی توسط کفار می‌خواند.
چاپ‌خانه‌یی که این کتاب را در مزارشریف منتشر کرده می‌گوید که تمامی نسخه‌های این کتاب در قریه‌ها و ولسوالی‌های ولایت بلخ توزیع گردیده است.
ارگان‌های امنیتی اگر دست جهادگرایان را، از چنین تبلیغاتی کوتاه نکنند، بزودی شاهد پیوستنِ گروه‌های زیادی از جوانان بیکار و منحرف به صفوف گروه‌های تروریستی خواهیم بود.
مختار وفایی

درختی با تنِ آهنین

ترس، حیرت و جهل، سه عیب بزرگ بشر و سه انگیزة اساسی در پیدایش خرافات و خیال‌های خرافی است. این سه عامل از زمانه‌های دور تا کنون در جامعة افغانستان محکم‌تر از هر باوری جا باز کرده اند. حضور این سه عامل در ذهنِ جامعة ما باعث شده است تا، گاهی از درختی خون حسن و حسین بچکد و گاهی هم خدا و محمد در پوست حیوانات ظاهر شده و حقانیت شان را ثابت کنند!
این‌جا ولایت سرپل است. ولایتی که در اوج بدمستی‌های گروه‌های تروریستی و تبِ نافرمانی‌های مسوولا محلی می‌سوزد.
این درخت در چندصد متری قبر امام‌زاده یحی قرار دارد و باشندگان محل، عمر آنرا بیشتر از 1300 سال می‌دانند.
بنابر گفته‌های مردمِ‌محل، یحی بن زید، در جوار همین درخت به قتل رسیده و به همین سبب به «درخت امام‌زاده یحی» مشهور است که از احترام خاص در میان دوست‌داران امام‌زاده برخوردار است.
برخی از باشندگان محل، معتقد اند که این درخت مقدس است و اره کردن و سوختاندنِ آن پیامد‌های بدی در پی دارد.
تنِ زخیم و عظیمِ این درختِ مقدس و بیچاره، کاملاً با میخ‌ پوشانیده شده. این درخت که اکنون آهنین پوش است، گفته می‌شود شفادهندة دردهای بی‌درمانی نیز می‌باشد.
برخی از مردمانِ محل معتقد اند که هزاران میخی که در تنِ این درخت کوبیده شده، هر کدام دردی را دوا کرده اند. هر کسی که با درد بی درمانی از جمله دندان دردی‌های شدید که امکان مداوای آن در سرپل نباشد روبرو شود، به « درخت امام‌زاده یحی» مراجعه کرده و با کوبیدن یک میخ به تنِ آن، شفا بدست می‌آورد.
هرچند این حرفِ تازه‌یی در مورد خرافه‌پرستی‌های جامعة افغانستان نیست، اما این را نوشتم تا از امام‌‌زاده یحی و مردم، بابتِ زنده نگهداشتنِ این درخت طی این هزار سال تشکری کرده باشم!
مختار وفایی

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...