۳۱ شهریور ۱۳۹۱

در ادامه ی تحقیر،توهین و لت و کوب خبرنگاران...


امروز جمعه30 سنبله؛گزارشگر و تصویر بردار تلویزیون محلی مهر در مزارشریف،هنگامی که می خواستند از کنترول و فعالیت نیروهای امنیتی پولیس از جریان پاک کاری شیشه های فلم دار موترها در شهر گزارش تهیه کنند؛مو
رد توهین و دشنام منسوبین حوزه سوم امنیتی پولیس شهر مزارشریف قرار می گیرند.
نیروهای پولیس؛کمره؛مایک و وسایل گزارشگر و تصویر بردار تلویزیون مهر را می گیرند و دستور باز داشت و زندانی نمودن آنان را می دهد که دوباره از این تصمیم بر می گردند؛ اما در این میان دشنام های رکیک و زشتی را نثار این دو کارمند رسانه یی می کنند.
به گفته ی سید زمان حسینی مدیر مسوول این شبکه تلویزیونی،نیروهای پولیس موتر این تلویزیون را نیز عمداً باشی با "رنجر" موتر پولیس تصادم داده و قسمتی ازموتر آنان را تخریب نموده است....


۲۰ شهریور ۱۳۹۱

واکنش تند رییس شورای ولایتی بلخ علیه گزارش ها و نوشته های مختار وفایی!

مکتوبی از طرف دکتر افضل حدید رییس شورای ولایتی بلخ،عنوانی ریاست اطلاعات و فرهنگ این ولایت فرستاده شده و در آن از من( مختار وفایی)به عنوان کسی که همواره در صدد بدنام سازی و توطئه پراگنی علیه مقامات محلی بلخ می باشم نام برده شده و از آن ریاست
 خواسته تا از طریق ادارات مربوطه از من بازپرس صورت گیرد.
در جای از این مکتوب آمده است که من(مختار وفایی) در مورد سفر اعضای شورای ولایتی بلخ در قونیه بخاطر حضور در سالگرد مولانا دست به نشر اطلاعات مملو از از افترا و دروغ زده ام و برچسپ های غیر اخلاقی بر اعضای این شورا وارد نموده ام.
رییس شورای ولایتی بلخ همچنان با انتقاد از نشرات وب سایت هویدا و موضوع منتشره ی من در صفحه فیسبوک من نوشته است:بدین منظور شورای ولایتی بلخ با انتقاد شدید از آنچه که در وب سایت هویدا و صفحه فیسبوک از سوی مختار وفایی بر علیه شورای ولایتی بلخ منتشر شده و وکلای نیک نام این شورا را با صفت های (کم سواد) و (جنگ سالار) خطاب گردیده،خواستار آن است تا نام برده(مختار وفایی) بطور جدی مورد بازپرس قرار گیرد.
همچنان امروز غلام عباس اخلاقی معاون این شورا که در یک گفتگوی رو در رو مرا به (مذدور) بودن و گرفتن پول در بدل نشر موضوعات انتقادی از طرف گروه ها و کشورهای بیگانه و ناشناس متهم نموده و همچنان تهمت وابسته بودنم را به رقبای سیاسی بست...
موضوع از سوی ریاست اطلاعات و فرهنگ بلخ به (کمیسیون تخطی رسانه های وزارت اطلاعات و فرهنگ راجع شده و همچنان موضوع از طرف اتحادیه ی خبرنگاران بلخ در حال بر رسی است..

چه بر سر بلخ و بلخیان خواهد آمد؟؟؟


شکیبا شکیب منشی شورای ولایتی بلخ،در واکنش به نشر گزارش وب سایت هویدا در مورد سفر اعضای شورای ولایتی بلخ بشمول خودش در جشن بزرگداشت از سالگرد مولانا جلال الدین محمد بلخی در قونیه و اعتراض فرهنگیان بلخ که در آن گزارش انعکاس یافته بود گفت:

از فوت مولانا صد سال تیر میشه،همی فرهنگیا که اعتراض میکنه تاحالی چه خدمت کردند درحق مولانا!
اگر فرهنگیا انتقاد داره که وکیل صاحبا د مورد مولانا چیزی نمیفامن؛ای یک انتقاد بی جای است؛چرا که اونا هم کتاب خواندن د مورد مولانا معلومات پیدا کردند و ما هم د ای روزا کتاب می خانیم د موردش که مولانا چقدر کتاب چاپ کده و چه کار های کده د زندگیش!!!
بانو شکیبا ادامه داد:
فرهنگیا که خودشان نمیتانن با کشورای بیرونی ارتباط بر قرار کنن و دعوت شان کنن گناه ماست؟
ما میریم و روابط دیپلماتیک خود را قوی می سازیم و شاید برای فرهنگیا زمینه سازی کنیم که اینا هم یگان وقت دعوت شوند.....
.............................
قرار اطلاعات موثق که به وب سایت هویدا رسیده است؛قرار است دو تن از اعضای شورای ولایتی بلخ؛در روز جشن به نمایندگی از سر زمین مولانا صحبت نمایند،اما منشی شورای ولایتی این ادعا را رد نموده می گوید: ما برای احتیاط د مورد مولانا کتاب خوانده راهیستیم که اگر لازم شد یگان مالومات د مورد زندگی مولانا داشته باشیم..

جفای شورای ولایتی بلخ در حق مولانای بزرگ



شورای ولایتی بلخ؛آبروی فرزندان مولانا را به باد می دهد!!
اعضای شورای ولایتی بلخ،"مولوی بلخی" را با "مولوی" کوچه ی شان اشتباه گرفته اند.
قرار است سالگرد مولانا جلال الدین محمد بلخی شاعر و اندیشمند بزرگ بلخی؛ روز دوم میزان از سوی دولت ترکیه در شهر قونیه تجلیل گردد.
به اساس دریافت ها و معلومات موثق وب سایت هویدا،چندتن از اعضای شورای ولایتی بلخ که شامل جنگ سالاران و قوماندانان دوره ی (جهاد و مقاومت) می گردند؛بنابر دعوت دولت میزبان در این جشن بزرگ علمی؛فرهنگی به نمایندگی از مردم و سرزمین مولانا حضور می یابند.
صالح محمد خلیق رییس اطلاعات و فرهنگ بلخ، در این مورد اظهار بی خبری نموده می گوید:در اینگونه مسایل فرهنگی و ادبی باید  ریاست اطلاعات و فرهنگ  در جریان گذاشته شود،اما هیچ کسی در  این مورد به ما مراجعه نکرده است.
غلام عباس اخلاقی،معاون شورای ولایتی بلخ و یکتن از قوماندانان جنگی حزب وحدت در شمال؛استاد عبدالوکیل؛رییس خالق از قوماندانان حزب جمعیت ؛ربابه نائبی  و بلقیس هادی از دیگر اعضای این شورای شامل لیست کسانی هستند که گفته می شود این روزها مصروف حفظ کردن مختصر زندگی نامه ی مولانا می باشند تا اگر لازم شد،در آن محفل به نمایندگی از سرزمین و فرزندان مولانا صحبت نمایند.
یکی از فعالان فرهنگی و ادبی بلخ که نخواست از وی نامبرده شود گفت:
(در این شهر کسانی هستند که عمرشان را در تحقیق در مورد مولانا و مثنوی خوانی سپری کرده اند و واژه واژه ی زندگی مولانا را سال ها تحقیق و بر رسی نموده و کتاب ها  در این مورد نوشته اند.
این فعال ادبی با انتقاد از حضور اعضای شورای ولایتی بلخ که اکثریت آنان قوماندانان جنگی می باشند در محفل بزرگ گرامی داشت از سالگرد مولانا در قونیه گفت:
یک مشت قوماندانان و آدم های که در عمرشان یک بیت شعر مولانا را نخوانده و نشنیده اند؛قرار است در جشن  بزرگداشت از مولانا در شهر قونیه با حضور صدها تن از متفکرین و اندیشمندان و پروفیسورها و مولاناشناسان؛به نمایندگی از فرزندان و سرزمین مولوی بزرگ سخن بزنند؛که بدون شک با این کار شان آبروی بلخ؛ و فرزندان مولوی به باد خواهد رفت!!!)
به گفته ی این فعال ادبی؛رییس شورای ولایتی بلخ می تواند،بجای اعضای این شورا کسانی دیگری که بتوانند از آدرس مولوی و سرزمینش صحبت نمایند و سمبول واقعی فرزندان مولانا باشند را بفرستند.
تعدادی از فرهنگیان و فعالان ادبی دیگر نیز با انتقاد از حضور اعضای شورای ولایتی بلخ در چنین محفل علمی و فرهنگی می گویند:
اعضای شورای ولایتی بلخ،"مولوی بلخی" را با "مولوی" کوچه ی شان اشتباه گرفته اند.
با این حال وب سایت هویدا تلاش نمود تا نظر رییس شورای ولایتی بلخ را در این مورد داشته باشد؛اما با تماس های پی هم موفق نشد.
مختار وفایی/ وب سایت هویدا/ مزارشریف

کاروان سه هزار جلد کتاب آرمان شهر در مزار شریف


نود و یکمین برنامه ی (گفتمان پلی میان نخبه گان و شهروندان)و کاروان سه هزار جلد کتاب بنیاد آرمان در شهر در شهر مزار شریف با حضور گسترده ی از فرهنگیان؛ادیبان، استادان و دانشجویان دانشگاه های این شهر عصر روز چهارشنبه در دانشگاه ابن سینا برگزار گردید.
جواد دروازیان به نمایندگی از بنیاد آرمان شهر گفت:
بنیاد آرمان شهر که از شش سال بدینسو فعالیتش را آغاز نموده؛هم اکنون دفتر مرکزی آن در کابل و چندین نمایندگی در ولایات کشور دارد که فعالیت های حقوق بشری؛مدنی ؛فرهنگی و نشراتی از فعالیت های عمده ی آن می باشد.
به گفته ی دروازیان تاکنون بنیاد آرمان شهر صد عنوان کتاب را در حوزه های حقوق بشری؛ادبی؛سیاسی و مدنی منتشر نموده است.
در این محفل صالح محمد خلیق نویسنده و رییس اطلاعات و فرهنگ بلخ؛استاد عفیف باختری از شاعران معاصر؛تقی واحدی داستان نویس و فرخنده رجبی نویسنده و دانشجوی دانشگاه بلخ روی موضوعات،کتاب؛کتابت و کتاب خوانی که عنوان بحث های این گفتمان تعیین شده بود بحث کردند.
صالح محمد خلیق در مورد فرهنگ کتاب خوانی و کتاب نگاری در بلخ گفت: از زمانه های دور، بلخ شاهد فرهنگ غنی کتاب خوانی و کتاب نگاری بوده است؛اگر به تاریخ مراجعه نماییم؛بلخ اولین سرزمینی است که در کشورهای منطقه شاهد نخستین جرقه های کتاب نگاری و کتاب خوانی بوده است.
به گفته ی آقای خلیق هم اکنون در بلخ 50 کتابخانه ی فعال وجود دارد و در این کتابخانه ها عناوین مختلف کتاب ها در دسترس مراجعین قرار دارد.
تقی واحدی یک تن از داستان نویسان با بیان اینکه فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی در کشور ضعیف و ترویج نگردیده است گفت: سایه حکومت های استبدادی در افغانستان سایه ی بالندگی و رشد استعدادها و جویندگان علم و فرهنگ را از آنان گرفته و این سرکوب ها باعث گردیده تا امروز یک نسل دور از کتاب و کتاب نگاری داشته باشیم.
همچنان فرخنده رجبی نویسنده و از دانشجویان دانشگاه بلخ،عدم توجه دانشگاه ها را به فرهنگ کتاب خوانی ، کتاب نگاری و روشنگری از دلایل عمده ی فقر فرهنگی و نبود فرهنگ مطالعه در میان جامعه دانسته گفت: هم اکنون در سراسر افغانستان 71 کتابخانه ی عمومی وجود دارد که 3 کتابخانه ی عمده ی آن در بلخ موجود می باشد که به دلایل مختلف این کتابخانه ها به خانه ی های سرد و بی مخاطب مبدل گردیده است.
همچنان کارشناسان در این گفتمان فرهنگی نا آشنایی استادان دانشگاه ها و مراکز تعلیمی و فرهنگی را با علوم جدید و معاصر از دلایل عمده ی رشد فرهنگ کتاب خوانی دانسته یاد‌ آور شدند که در دانشگاه ها و مراکز علمی در برابر کتاب های جدید حساسیت نشان داده شده و آن ها را نمی پذیرند.
به گفته ی تعدادی از اشتراک کنندگان این گفتمان، هم اکنون حتی دانشجویان و افراد باسواد؛ با مطالعه و کتابخوانی عادت ندارند.
بیشتر اشتراک کنندگان این گفتمان که دانشجویان و استادان دانشگاه ها می باشند خوشبین هستند که اجرای برنامه های این چنینی روی گسترش و رشد فرهنگ کتاب خوانی و کتاب نگاری تاثیر مثبت دارد.
مختار وفایی/ روزنامه عصرنو/ مزارشریف  

۱۸ شهریور ۱۳۹۱

کاکه ها و زندگی عیارانه در قرن بیست و یک


کلاه قره قل، لنگی پهلوی، رخت مرتب و خوشرنگ، لفظ قلم سخن گفتن و مشارکت داوطلبانه در فعالیت های مدنی و خیریه یادآور رفتار عیارانی در افغانستان است که اصطلاحا "کاکه" خوانده می شوند.
کسی نیست که در مزارشریف ماما ابراهیم را نشناسد. بسیاری از مردم به او اعتماد دارند.
کسی نیست که در مزارشریف ماما ابراهیم را نشناسد. بسیاری از مردم به او اعتماد دارند.

کاکه ها یک طبقه اجتماعی هستند که در هر منطقه افغانستان حضور دارند؛ کاکه های مزار، هرات، کابل، قندهار و... . سبک رفتار و گفتار کاکه ها در تمام مناطق تقریبا یکرنگ است.
در شهر مزارشریف اگر سخنی از کاکه ها به میان آید، بدون شک نام های ماما ابراهیم، خان کاکا، حسام الدین خان حقبین، حسن خان میرزا و چند نفر دیگر، نخستین نام هایی هستند که به ذهن خطور می کنند.
ماما ابراهیم یکی از کاکه های مزارشریف است. اگر بخواهی به خانه او بروی، لازم نیست از خودش نشانی بگیری. تاکسی رانان، دوکانداران و اکثر شهروندان مزارشریف کوچه یی را که شهرداری به نام "پره ماچ" نامگذاری نموده، به نام "کوچه ماما ابراهیم" می شناسند.
حسن خان میرزا، می گوید که بین مسلمانان هیچ فرقی نیست و او عبادتگاهی را برای پیروان هر دو مذهب تشیع و تسنن ساخته است.
حسن خان میرزا، می گوید که بین مسلمانان هیچ فرقی نیست و او عبادتگاهی را برای پیروان هر دو مذهب تشیع و تسنن ساخته است.
ماما ابراهیم مرد 60 ساله یی است که رخت منظم و ساده رنگ می پوشد، دستار پهلوی می بندد. او به سبک دیگر عیاران، سنگین و متین گام بر می دارد. هرچند او گهگاهی در برنامه های سیاسی حضور داشته است، اما می گوید که علاقه چندانی به سیاست ندارد و بیشترین لحظه هایش را در زندگی با مردم و دوستان کاکه اش سپری کرده است.
ماما ابراهیم کاکه ها را چنین تعریف می کند: "کاکه ها کسانی هستند که وفاداری، شهامت، مهمان نوازی، همدلی و انساندوستی شعار و عمل شان باشند".
عیاری و کاکه گی در واقع یک سبک زندگی است که از گذشته های دور نسل به نسل منتقل شده است. کاکه ها که رفتاری صوفیانه دارند، خوش لباس، وفادار، خوش مشرب و البته آشپز خوبی هم می باشند.
دقیقا بیست کیلومتر دورتر از مزارشریف، در بلخ آرامگاه جوانمرد قصاب موقعیت دارد؛ کسی که به عیاری و جوانمردی شهره است و هنوز هم مریدانش به زیارت آرامگاه او می روند.
حسام الدین خان حقبین، از دیگر کاکه هایی است که خود را وابسته به ولایت و قوم و مذهب نمی داند. او با دکلمه این بیت مولانا صحبتش را آغاز می کند:
مذهب عاشق ز مذهب ها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست
حسام الدین خان در ادامه می گوید: "کاکه ها و عیاران به مذهب، ملیت، دین و نژاد نمی اندیشند. بحث اصلی و اساسی ما روی انسانیت و انساندوستی است".
حسام الدین خان هرچند که در گذشته مقام های مهم نظامی مانند فرماندهی قل اردو، فرماندهی فرقه را عهده دار بود، با آن هم می گوید که رسم کاکه گی و عیاری همواره جزء مهم زندگی روزمره اش بوده است.
حسام الدین خان می گوید که تمام زندگی اش در بودن با اجتماع، مردم و آدم های همرزم و هم اندیشه اش سپری شده و هم اکنون در تمام نقاط افغانستان دوستانی زیادی دارد که همه آنان از کاکه ها و عیاران این زمانه هستند. او در این مورد می گوید: "از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، در هر ولایتی از کشور که بروم و دوستانم خبر شوند، نوبت دیدن به همه شان برایم میسر نمی شود". او در ادامه می افزاید: " گاهی برای دیدن همه دوستان، آنان را به یک محل دعوت می کنم تا کسی از من ناراحت نشود".
کاکه ها غالبا در بسیاری از امور مردم داوطلبانه اشتراک می کنند و به آنان یاری می رسانند.
کاکه ها غالبا در بسیاری از امور مردم داوطلبانه اشتراک می کنند و به آنان یاری می رسانند.
هرچند در مزارشریف رسم و عنعنات مردم همان رنگ و رونق گذشته اش را تا حدودی حفظ کرده است، اما تعدادی ازین افراد می گویند که درین سال ها دبدبه های (جایگاه) گذشته برایشان نمانده و زمانه خوشی ها و دوستان زیادی را از آنان گرفته و یا دور ساخته است.
حسن خان میرزا، از همقطاران ماما ابراهیم و حسام الدین خان است که بیشتر از هفتاد سال عمر دارد و یکی از کاکه های سرشناس شهر مزارشریف می باشد.
هر کس که برای نخستین بار داخل حویلی حسن خان میرزا شود، چشمش را لوحه درشتی به خود جلب می کند. روی لوحه نوشته شده است: "شیعه و سنی باهم برادرند؛ اختلاف میان آنها شگاف در بین مسلمانان است".
حسن خان عبادتگاهی را در محوطه حویلی اش ساخته است تا پیروان مذاهب تشیع و تسنن از آن در مراسم مذهبی خود استفاده کنند. او می گوید که در ماه محرم شیعه و سنی باهم مشترک برنامه های مذهبی خود را اجرا می کنند و می کوشند تا همدلی را میان آنان بوجود آورد.
حسن خان میرزا یگانه ویژگی خاص دیگر کاکه های مزار را مهمان نوازی می داند: "دسترخوان و درب مهمانخانه آدم های کاکه و عیار مثل سازمان ملل متحد بر روی همه باز است. فقط یگانه شرطی که ما برای احترام گذاشتن و پذیرفتن داریم، انسایت است، نه مذهب، نه دین و نه ملیت".
مختار وفایی / مزارشریف
دویچه وله دری

۰۶ شهریور ۱۳۹۱

یک نقاشی جالب از صادق هدایت که با یک حرکت و بدون توقف دست کشیده

صادق هدایت در ترسیم این نقاشی با حرکت یک ضرب دست و بدون اینکه قلمش را بلند کند این نقاشی را میکشد این اثر در چاپ نخست رمان مشهور بوف کور که در بمبئی چاپ کرده در آخر رمان مزین شده است... این پرنده بوف کور یا همان جغد می باشد...  سال چاپ 1315

۰۵ شهریور ۱۳۹۱

گفت وی گوی ویژه خبرگزاری بازتاب با مختار وفایی

درود به بازدید کننده‌گان بازتاب در اولین گفت‌وشنود هم‌صحبت با مختار وفایی هستیم و از وفایی خواهش میکنیم تا خودشان را به مخاطبان بازتاب به معرفی بگیرند!
وفایی: من مختار وفایی در سال 1369 در ولسوالی شولگره‌ی بلخ متولد شده‌ام؛ فارغ صنف دوازدهم از لیسه‌ی عالی باختر می‌باشم و حدوداً چهارسال بدین‌سو در شهر مزارشریف با رسانه‌های چاپی؛ تصویری؛ صوتی و الکترونیکی داخلی و بین‌المللی در بخش‌های مدیریت؛ خبرنگاری و مقاله‌نویسی فعالیت داشته‌ام و هم اکنون نیز با چندین رسانه همکاری دارم.
بازتاب: تا حدی که ما آگاهی داریم شما سایت هویدا را مدیریت می‌کنید؛ می‌شود درباره‌ی هدف و فعالیت هویدا کمی معلومات بدهید.
وفایی: هویدا یک سایت تحلیلی خبری و انتقادی است که مدت شش‌ماه از فعالیت آن می‌گذرد و هدف و انگیزه‌ی ایجاد این وب‌سایت انتقادی را می‌توانم عشق و علاقه‌یی که به کار خبرنگاری و نوشتن مطالب انتقادی دارم بگویم؛ خوشحالم از روزی که هویدا آغاز به فعالیت نموده تا اکنون مطالب و نوشته‌های منتشر شده در صفحات آن جالب توجه برای حاکمان و شهروندان کشورهای پارسی زبان و به‌ویژه شهروندان کشور خودما (افغانستان) گردیده است.
بازتاب: اکثراً گفته می‌شود که رسانه‌ها در افغانستان از کشورها و منابعی داخلی و خارجی حمایت نقدی می‌شود؛ با پاسخ سوال قبلی شما اجازه ندادید که بپرسم؛ شما از کی و کجا حمایت می‌شوید و یا شاید هم پاسخ خود را دریافت نموده‌ایم؟
وفایی: کاملاً دقیق!
بازتاب: فعالیت‌ها و نشرات هویدا تا هنوز برای تان چه چالش‌ها و مشکلاتی را بار آورده است و در زمینه‌ی نشر مطالب انتقادی با چه واکنش‌ها از سوی کی‌ها برخورده‌اید؟
وفایی: ماهمه‌گی شاهد یک بحران عمیق در کشور هستیم و کسانی که امروز در کشور حاکمیت را در دست دارند آغشته به فساد و چپاول‌گری‌های زیادی هستند. که افشا و بلند نمودن صدا در این موارد حتماً واکنش‌های ناسالم آنان را بر می‌انگیزاند؛ هویدا تا حال چندین مورد افشاگری‌ علیه بعضی از غارت‌گران و حاکمان فسادپیشه داشته که منجر به بارها تهدید گردیده است.
بازتاب: جدا از فعایت‌های رسمی که در هویدا و مکان کاری تان دارید؛ در شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک و تویتر چه فعالیت‌های دارید؟
وفایی: فیس‌بوک و تویتر دو نام تازه آشنا در میان شهروندان کشور ما است و در بیش‌ترین موارد دیده‌ام که شهروندان کشور ما با حضور در این شبکه‌ها بدون هیچ هدفی آنان را وسیله‌ی اذیت و آزار دیگران می‌دانند که این باعث از دست‌دادن انگیره برای کاربرانی که می‌خواهند در این شبکه‌ها هدف‌مند فعالیت داشته باشند؛ می‌شوند.
این شبکه‌ها در این روزها کاربرانی زیادی دارند و کسانی که بخواهند هدف‌مند و مطالب پرمحتوا بنویسند با استقبال گرم کاربران این شبکه‌ها روبه‌رو خواهند شد و من در این شبکه‌ها به اساس اهدافی که در راستای اطلاع‌رسانی و نوشتن مطالب انتقادی دارم حضور یافته‌ام و تا هنوز دست‌آوردهای خوبی از آن داشته‌ام و در کنار آن گسترش روابط و یافتن دوستان هم‌سو و هم‌سلیقه‌ام از دیگر دست‌آوردهای مهم من در این شبکه‌ها است.
بازتاب: شما گفتید که در شبکه‌های اجتماعی دوستان هم‌سو و هم‌سلیقه‌ی تان را دریافته‌اید؛ درین باره و در بازه‌ی زنده‌گی شخصی تان کمی بگویید؟
وفایی: من هیچ تلاشی و یا جستجوی برای یافتن دوستان هم‌سو و هم‌سلیقه‌ام نداشته‌ام؛ به آنان به طور ناخودآگاه برخورده‌ام و هم‌دیگر را پذیرفته‌ایم؛ که بیش‌تر آنان خبرنگاران، شاعران و نویسنده‌گان داخلی و خارجی می‌باشند.
و دربارۀ زنده‌گی خودم همین‌قدر بدانید، تنها و بدون هیچ درد سری شب‌ها و روزهایم می‌گذرانم کافی‌ست!
بازتاب: یعنی می‌پذیرید که همسر داشتن به معنی درد سر داشتن است؟
از دوستی شنیده بودم که "زن" هجای اول "زندان" است؛ اما این را همه‌ی ما می‌دانیم که این زندان میله‌های اصلی یک زنده‌گی واقعی را تشکیل می‌دهد.
بازتاب: بسیار خوب اما من پاسخ دقیق‌تر می‌خواهم دریافت بکنیم؛ و بدانم که شما در کدام مرحله‌ی این زندان یا همان زنده‌گی واقعی قرار دارید؟
وفایی: با این کنجکاوی تان می‌خواهم کمی صادقانه‌تر جواب بدهم:
حس می‌کنم در این دنیا کسی هست که هم‌دیگر را عاشقانه دوست داریم و برای هم‌آغوشی فردای مان زنده مانده‌ایم و این‌که امروز در حضور تان هستم؛ این حضور و بودن در کنارهم مدیون عاشقانه‌های وی می باشد.
می‌خواهم بگویم:
این روزها هوای عجیبی‌ست در سرم
من تکیه‌گاه یک دل بی‌بال و بی‌پرم
بازتاب: سپاس از تکه‌ی غزل عاشقانه‌ی تان و سپاس از کسی که باعث حضور و بودن تان با ما شده است!
وفایی: سپاس از بازتاب و چشم به راه تابیدن‌های چشم‌گیر تان هستم.

عثمان نعمتی - خبرگزاری بازتاب - بلخ

۱۷ مرداد ۱۳۹۱

گفت و گوی ویژه با؛ بانو نیلوفر لنگر،شاعر جوان بلخی


نیلوفر لنگر:
اگر شعر ننویسم اضطرابی در درونم از فوران می ایستد!


گفتگو از: مختار وفایی

هویدا:کمی از حال و هوای این روزهایت بگو؟
نیلوفر لنگر: ...  اینروزها شکسته ترم از همیشه ها
 خوب ... زندگی حادثه یی عجیبیست ، وقتی من به او سرمیزنم، حوصله ام را ندارد، وقتی او به من شبیخون میزند در من توان مقابله نیست....
اینروزها دنیا دگرگون شده، یا من فکر میکنم چیزی در حال تحولست در من، امیدی نو ، ناامیدی های نو، خوابی برای ماندن ، با تعبیری برعکس ، گلوی بسته، با کوله باری از فریاد و صدها دغدغه ی دیگر .... اما ببین ؛ این زندگی خیلی بی انصاف است ، امیدی داری و ناامیدی "هایی" ؛ یعنی برای یک امید باید مرتبه ها ناامید شد و حال من هم چنین است...
- چه چیزی میان شما ، شعر و زندگی پیوند ایجاد کرده است؟
- آها ... من ، شعر، زندگی ...
... خوب؛  مگر میشود شعر و زندگی را ازهم جدا کرد؟ یا مرا که سخت به این دو چسپیده ام، ازین وسط کنار کشید؟؟؟
نه ... ممکن نیست ، من گاهی برای شعر زنده گی میکنم و گاهی هم برای زندگی شعر میسرایم ...
میان من، شعر وزندگی، حرفی یا بهتر بگویم حروفی پیوند ایجاد میکند: ( د ی و ا ن گ ی ) بلی "دیوانگی" ؛
خوبست که منظورم را از دیوانگی کمی وضاحت دهم؛
به نظر من دیوانگی حس زیبایی ست برای زندگی کردن و دلیل خوبیست برای شعر گفتن، به نظر من دیوانگی راهیست برای رسیدن به "بزرگ مطلوب" ...
برای عاشقانه و رویای زیستن  باید دیوانه شد ، دیوانه ترین شد وآنگاهی که به دیوانه شدن پی برد، باید زندگی را حس کرد و اجزا را با عشق تحلیل نمود.
- چی نیاز بود که شعر بنویسید؟
-سوال عجیبیست ، نمیدانم چی بگویم ... اما همینقدر میدانم که اگر شعر ننویسم چیزی ، وسوسه یی ، عشقی ، اضطرابی در درونم از فوران می ایستد...  و آنگاه دردهایم تمام هستیم را منفجر خواهد کرد...
- اگر شعر نمی نوشتی چه چیز را ترجیح میدادی؟
- فکر نمیکنم که چیزی را بر شعر ترجیح دهم ،چون شعر یگانه حنجره یست که میتواند دردهایم را فریاد بزند اما ... فرض کنیم  شعری در میان نیست؛
میخواهم نقاشی کنم ... انگشتان سحر آمیز ، صفحه های سحر آمیز ، رنگ های سحرآمیز، به قول عاصی"  رنگ سرخ ، رنگ آبی  و کبود ، رنگ نیلوفری و نارنجی...." میخواهم اینها را در هم آمیزم و یک نقش کوبیزم بسازم ازشان....
- در شعرهایت بیشتر سراغ چه چیزها را میگیری و آیا شعر توانسته موجی را در تو ایجاد کند؟
- من به عشق بمعنی واقعی کلمه ، به زندگی به ساده ترین و ابتدایی ترین شکلش، به انسانها به زیباترین تعبیر، و به یک معشوق خیالی بدون مشخص کردن "کی" و "کجا" علاقمندم ؛ و این ها سوژه ها ی واقعی شعرم را شکل میدهند.
و در رابطه به موج...
آه ... موج .. تعبیر من از موج ، چیزی از جنس احساس است زمانیکه عصیان میکند و مرا به بلند ترین قله ها میکشاند... شعر ، خود برایم موجیست که گاه گاه مرا در  می نورد و به شگفت ترین شگفتی های آفرینش نزدیک میکند...
-  دوست داری بیشتر بنویسی یا بیشتر بخوانی؟
- اندیشه ها را دوست دارم، عشق های بزرگ را دوست دارم و به روح های مهربان و انسانی ارج میگذارم ... و اینکه به اینها برسم ،نیاز به خواندن است ... میخوانم و میخوانم ... و آنگاه که دلم گرفت و خواندگی ها از کثرت انتظار برای نوشتن، گلویم را تخریش کردند، قلم برمیدارم و مینویسم شان ....
یعنی هر دو را لازم و ملزوم همدیگر میدانم ...
- از شاعران معاصر کی ها را بیشتر دوست داری و از کی ها تاثیر پذیری؟
-  در جمع معاصران ... نمیدانم کدامشان را بگویم ، خوب کسی که بهترین رفیق تنهایی هایم و همدرد شب و روزهای دلتنگیم باشد "قهار عاصی " را میدانم و در کنارش به "سپهری" عاشقم ؛ اما از آنجاییکه از حضور این دو بزرگ در حیات فزیکی مان محرومیم ، تنهایی هایم را با صدایی از حنجره ی  جوانی عاشق ،دست پرورده ی این روزها، (سید رضا محمدی)  می آمیزم...
و در رابطه به تاثیر باید بگویم که من در اویل به نسبت عشق بی انتهای که به "عاصی" داشتم و تا هنوزهم دارم، تحت تاثیر شعرهای سپید او قرار گرفته بودم اما، اندک اندک حال و هوای شعر سپید جایش را به غزل داد و حالا که فقط غزل میسرایم فکر میکنم جدیدترین گونه های غزل بالایم تاثیر میگذارد....
- از وضعیت ادبی و شاعران جوان بلخ چه میدانی؟
-  خوب ، اگر بخواهم در مورد شعر جوان بلخ صحبت کنم شاید از حوصله بحث خارج باشد اما فقط در چند کلمه مختصر میگویم:  بلخ دارد در سیل عظیمی از شعر و ادبیات غرق میشود و اندک اندک امید برای زنده شدن  شهر فکر واندیشه "رودکی" ، "رابعه" و دیگر همسنگران شان را  در من مستحکم  میگرداند...
- اگر قرار شود بهترین غزلهایت را به بهترین دوستان یا مخاطبانت بخوانی، کدام ها را ترجیح میدهی؟
9-  به قول شاعری که نامش بیادم نیست" پیش روی تو زبانم بند میماند عزیز- زندگی در حد یک لبخند میماند عزیز"
زمانیکه در مقابل بهترین هایم بایستم فقط میخواهم برایشان لبخند بزنم، چون مطمین نیستم که آیا بیت ها میتوانند آنچه را که من میخواهم برایشان برساند؟!
اما به هر ترتیب اگر از من بخواهند که برایشان شعر بخوانم ، شاید این غزل ها سرزبانم بیایند:
- به تو....
تا باشی و به بودنت ایمان بیاورم
من میروم که با خودم انسان بیاورم
من میروم که روح مرا شستشو دهند
بعدأ برای کالبدم جان بیاورم
بعدأ برای خواندن چشمان شاعرت
با دست پاک، دفتر و دیوان بیاورم
من میروم که باز بخوانی مرا و من....
از وحی چشمهای تو قرآن بیاورم
- باید بگذرد
زنده گی در هرکجایی هست باید بگذرد
با گذشتن از بلند و پست باید بگذرد
زنده گی تنها مسیر رفتن هموار نیست
گاه از جاده گه از بن بست باید بگذرد
بیکس و تنها شدن تنها نمای عشق نیست
صد غم دیگر درین پرده ست باید بگذرد
آشنای که همه عمر آشیانش با تو بود
وقتی دربش را برویت بست باید بگذرد
از تو و از روزگارت بی خبرگردد وباز
با کسی دیگر شود پیوست باید بگذرد
- اگر این سوال کلیشه یی را بپرسم که : به عنوان حرف اخیر پیامت به دیگر شاعران و بخصوص بانوان شاعر چیست؟ چی خواهی گفت؟
- من اگر بخواهم برای شاعری و یا شاعرانی پیام دهم و بخصوص زمانیکه بخواهم به شاعر بانوان پیام دهم میگویم : زندگی زیباتر از فزیکیست که در مقابل چشمان مان میرقصد، به زندگی از مردمک چشمان عشق نگاه کنید و احساس تان را قربانی هیچ دیدگاه تعصب آمیز نکنید ، نگذارید عشق در درون تان از فوران بایستد و موجی که قرارست شما را به ساحل آرامش بکشاند، در میانه یی راه فروکش کند، به تکه تکه ی زندگی عاشق باشید و به آزادی ایمان بیاورید!!!
منبع: وب سایت هویدا

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...