۰۴ بهمن ۱۳۹۲

گِرهِ چالش‌ها، در گِرَو منافع شخصی

 مختار وفایی
افغانستان، با پیش رو داشتن تحولات بزرگ و سرنوشت‌ساز، بارِ دیگر در مقطعِ حساس و تاریخی‌ِ قرار گرفته است که گذار از این مرحله، نیازمند اقتدار و حاکمیت قوی و اراده‌ی مستحکم ملی و سیاسی می‌باشد.
ناامنی‌ها، فساد اداری، بی اعتمادی، بیکاری، اعتیاد به مواد مخدر، اقتصاد ضعیف و مهاجرت‌های شهروندان؛ از جمله هفت بحران چالش‌ساز است که استاد محقق آنان را به «هفت‌خوان رستم» تشبیه نموده است.
حالا ما به روی‌کرد به این «هفت‌خوان رستم»، می‌خواهیم به بررسی چالش‌های دیگری بپردازیم که موجودیت آنان گذار از «هفت خوان رستم» را دشوارتر می‌سازد.
اگر چالش‌های که آینده افغانستان را تهدید نموده و باعث می‌گردد سیاسیون و مردم افغانستان دچارِ سردرگمی و نگرانی گردد را بشماریم، به همین همین هفت بحران یادشده که جدی و فراگیر است خلاصه می‌شود؛ اما آنچه می‌تواند، راه رفتن و گذار از این هفت بحران خطرناک را آسان‌تر بسازد، اعتماد به آینده و زندگی در افغانستان، برای شهروندان این کشور است.
این‌روزها شاهد هستیم که از علما، دانشجویان، فعالان مدنی، فعالان کارگری، آگاهان، نمایندگان مجلس و وزاری کابینه افغانستان گرفته تا یک دهقان و کارگرِ عادی جامعه، روحیه و اعتماد به  آینده را در زندگی در افغانستان از دست داده و برای امضا نشدن پیمان امنیتی میان افغانستان و امریکا که نیازِ اساسی افغانستان است، ابراز نگرانی می‌کنند.
این از سوی همه پذیرفته شده است که افغانستان با وضعیتِ که دارد، نیازمندِ توافق با کشورهای ابرقدرت جهانی و بخصوص ایالات متحده امریکا است.
متاسفانه مشکل اساسی در تاریخ افغانستان همواره این بوده است که سیاستمداران و حاکمیان به قدرت و حاکمیت را به چشم موروثی دیده اند.
در کنارِ دیگر تحلیل‌ها و برداشت‌ها، از چانه‌زنی‌های رییس جمهورکرزی مبنی بر امضا نشدن پیمان امنیتی میان افغانستان و امریکا، این موضوع که آقای کرزی در تلاش پذیرفتنِ خواست‌هایش از سوی امریکا، که حمایت آن کشور از نامزد مورد نظرش در انتخابات ریاست جمهوری می‌باشد، کم کم به واقعیت عینی تبدیل می‌شود.
در حالی که چانه‌زنی بر سرِ این موضوع به نفع افغانستان است؛ چون امنیت و ثباتِ اقتصادی، فکری و امنیتی آینده افغانستان تا حدی به امضای این پیمان وابسته است، و اگر جدی گرفته نشود، احتمال هر خطری برای آینده افغانستان قابل پیش‌بینی است. اما مطرح کردن و درخواست نمودن خواست‌ها و منافع شخصی از آدرس این پیمان، کاری است، خاینانه و در تضاد با منافع ملی کشور.
با وجودِ که رییس جمهورکرزی، طی این مدت اعتراض‌های مردمی را از سراسر کشور شاهد بوده است، هنوز هم نه دلیل و استدلالِ منطقی برا امضا نکردنش ابراز کرده است و نه زمانِ مشخصی برای امضا نمودن پیمان مطرح کرده است.
با این حال، بدون شک باید باور کرد که پیمان امنیتی میان افغانستان امریکا که حمایت همگانی و مردمی کشور را نیز با خود دارد، در گروِ خواست‌ها و منافع شخصی رییس جمهورکرزی مانده است.
امضا نشدنِ این پیمان و گسترش تهدیدهای برخواسته از هفت بحران یادشده، گذشتن از «هفت‌خوان رستم» را برای حکومت افغانستان دشوارتر نموده و آینده‌ی مبهمی را در انظار مردم زنده می‌کند.

۰۳ بهمن ۱۳۹۲

از روز مره‌گی‌ها...

- سلام داکتر صاحب!
- والیکم، بگو بچیم!
-
می‌بخشین داکتر صاحب، مختار وفایی استم روزنامه‌نگار...
-
خوووب...بگو...می‌شنوم...
-
غرض از مزاحمت این‌که، من گزارشی در مورد وضعیتِ شفاخانه‌های خصوصی و چگونگیِ‌ی فعالیت‌های آنان، می‌نویسم و در این رابطه خواستم، با شما به عنوان مسوول یکی از شفاخانه‌های خصوصی بین‌المللی صحبت کنم...اگر لطف نموده فرصتی فراهم کنید، من خدمت می‌رسم...
-
خوووووبببب گفتی روزنامه‌نگار استی ها؟
-
بلی صایب روزنامه‌نگار استم...
-
با کدام تلویزیون کار می‌کنی؟
-
با تلویزیون کار نمی‌کنم، روزنامه‌نگار استم، با یک آژانس خبری و روزنامه‌های چاپی کار می‌کنم...
-
خوووووب...بسیار خوب...
راستی شما که گزارش ما را نشر می‌کنین...باز...چه رقم اس...منظورم این‌که...باز یک چیزی...یعنی چه مقدار پول از ما میخایین ها؟
- ..
نخیر جناب دکتر! من روزنامه‌نگارم و وظیفه ام تهیه‌ی گزارش است نه اعلانات بازرگانی که در بدلِ نشر آن از شما پول بگیرم. من فقط به صحبتِ شما نیاز دارم.
-
فامیدم، اما رفیقای تان د افتتاح شفاخانه ما که آمده بودند تا برِ شان پاکتِ پول توزیع نکدیم گزارش ما ره نشر نکدن...
-
خووووب جناب دکتر...شاید...من نمی‌دانم...
...
این‌جا بود که دکتر، سرم را به دیوار کوبید و به روی هرچه اهل رسانه بود تُف کرد...
شاید مهم نیست، چون این‌جا افغانستان است و قرار نیست، هیچ چیزی و هیچ مسلکی مقدس بماند.
وقتی رسانه در اختیارِ چندتا آدمِ شهوت‌‌زده و بی‌سواد قرار می‌گیرد، گناه دیگران نیست که با رسانه‌ها چگونه باید برخورد کنند...
اگر برای تان، پرونده‌ی رویدادهای پشت میزِ رییسِ یکی از شبکه‌های تلویزیونی محلیِ بلخ را بازگو کنم، حتماً شما هم میلِ ایجاد یک شبکه‌ی تلویزیونی را خواهید کرد...


۱۵ دی ۱۳۹۲

لیسانسه‌ها، پس از فراغت کجا می‌روند؟

مختار وفایی / روزنامه‌نگارِ آزاد
سالانه نزدیک به 3000 تن در بلخ، سند لیسانس بدست می‌آورند، و این آمار همه ساله در حال گسترش است. اما این لیسانسه‌ها که زمانی خیال رفتن به دانشگاه را هم‌چون آرمان‌شهری در ذهن داشتند، اکنون پس از پایان دورِ تحصیلی در مقطع لیسانس کجا می‌روند؟
این پرسش، مهم‌ترین و همگانی‌ترین مساله‌ی است که ذهنِ هر دانشجو و لیسانسه را، بیشتر از هر جایی دیگری در افغانستان می‌شوراند. پایان هر پاییز، همه ساله شاهد محافل پر زرق و برق دانشجویی در بهترین  و قیمتی‌ترین هوتل‌های شهر به مناسبت فراغت هزاران دانشجوی لیسانه هستیم، اما پایان و دو قدم آن‌طرف‌تر از این خوشی‌ها و محافل، اندوهِ عظیمی، جهانِ اکثریتِ جوانان را به رویاهای بیزاری و خستگی که بافتن کار، منبع درآمد و ادامه‌ی یک زندگی موفقانه و آبرومندانه است می‌کشاند.
گسترش عرضه، کاهش تقاضا
عرضه و تقاضا که در دنیای علم اقتصاد یک اصل برای ثبات و پیش‌ر‌فت تجارت است، تقریباً در همه موارد زندگی صدق می‌کند. اکنون که طی چند سال اخیر، تولید لیسانسه‌ها در کشور در حال گسترش است، باید منبعی برای تقاضا و جذب آنان نیز در ادارات دولتی و خصوصی ایجاد گردد.
وقتی عرضه گسترش یابد و تقاضا وجود نداشته باشد، و یا کم‌تر از حدی باشد که نتواند مقدارِ عرضه شده را حل کند، باعث ضرر و بحران اقتصادی می‌گردد.
اکنون نیز همین مساله است؛ سالانه هزاران تن، از دانشگاه‌ها، سندِ لیسانس بدست می‌آورند، اما هیچ برنامه‌ی برای جذب و روی کار آمدن آنان که نیروهای فعال جامعه می‌تواند باشند، وجود ندارد.
چندی قبل، خواستم در مورد وضعیتِ لیسانسه‌ها در بلخ اطلاعاتی را مبنی بر به کار گماریده شدنِ آنان بدست بیاورم.  با آن‌چه من در این گزارش به آن برخوردم، وضعیت دردناکی است که نسل دانشجو و جوان کشور را با سیاه‌چالِ بزرگی از آرزوهای دفن شده روبرو می‌سازد.
ریاستِ کار و امور اجتماعی، شهدا و معلولانِ بلخ، به دلایلِ اداری که داشتند، آمار جذب نیروی کار از میان لیسانسه‌ها در سال 1392 را در اختیارم قرار نداد، اما آمار سال 1391 را که به احتمال زیاد تفاوت چندنی با 1392 ندارد، در اختیارم قرار دارد.
به اساس این آمار، در سال گذشته (1391) که 2000 تن از دانشگاه بلخ و نزدیک به 1000 تن از دانشگاه‌های خصوصی بلخ، سندِ لیسانس بدست آوردند، از این میان، تنها 219 تن آنان؛ (130 ذکور) و (89 اناث) به کار گماشته شده اند.
به گفته‌ی مسوولان اداره کمیسیونِ اصلاحات اداری و خدمات ملکی، اکثراً لیسانسه‌ها در بست پنجم ادارات گماشته می‌شوند که معاش آنان 5 الی ده هزار افغانی در ماه می‌باشد.
در عین حال، به اساس آمار ارایه شده از سوی ریاست کار و امور اجتماعی، شهدا و معلولانِ بلخ، در همان سال( 1391) شهروندان کشورهای خارجی بیشتر از لیسانسه‌های ولایت بلخ در این ولایت جواز کار دریافت کرده اند.
بر اساس این آمار، که از دوم ماه حمل الی ماه قوس سال 1391 به ثبت رسیده است، 497 تن از شهروندان کشورهای خارجی  در این ولایت به کار گماشته شده اند.
همچنان آمار ثبت شده‌ی این اداره از به کار گماشته شدن لیسانسه‌های ولایت بلخ در سال 1390؛ 281 تن را نشان می‌دهد که از این میان 135 تن آنان را طبقه‌ی اناث تشکیل می‌دهد.
در عین حال تعدادی بدین باور اند، کسانی که به ادارات دولتی به کار گماشته شده اند؛ از جمله کسانی می‌باشند که حاضر به پرداخت رشوه در بدل گماشته شدن شان شده اند و در غیر آن به کار گماشته شدن و گذشتن از فلتر اداره‌ی اصلاحات اداری و دیگر مقامات مسوول مشکل است.
فساد اداری در روند گماشته شدن به کار، یکی از موضوعات و بحث‌های جدی در میان جوانان لیسانسه می‌باشد و اکثریت آنان بدین باور اند که گاهی بدون پرداخت رشوه شامل کار شدن در هر اداره‌ی ناممکن و بدور از واقعیت است.
این ادعا را با قرار گرفتن افغانستان در صدرِ فاسدترین کشور جهان می‌توان مهر تایید زد.
لیسانسه‌های بی‌ظرفیت
در کنارِ اینکه باید از فاسد بودنِ ادارات، ماموران و نظام اداری کشور نالید؛ بی‌ظرفیتی لیسانسه‌ها که حاصلِ نظام تحصیلی فاسد و ناکارآمد دانشگاه‌های دولتی کشور است نیز، در بحرانی شدن وضعیت و گسترش بی‌کاری و ضیاع زندگی هزاران جوان نقش مهمی دارد.
همچمان نبود یک برنامه و سیستم جذب و استخدام لیسانسه‌ها در ادارات دولتی و خصوصی باعث گردیده است که دل‌گرمی به زندگی و دنبال کردن آرزوها و خواسته‌ها، در میان جوانان کاهش یافته و هر روز بی‌اعتمادی به آینده و نظام افغانستان، بیشتر گردد.
این نا امیدی و بی اعتمادی، بیشتر در میان طبقه‌ی فقیر و متوسط جامعه به دلیل در انحصار داشتن پست‌های دولتی توسط زورمندان و وابستگان آنان بیشتر دیده می‌شود.
پناهندگی، اعتیاد و خشونت
افزایش آمار مهاجرت افغانستانی‌ها به کشورهای بیرونی، وابسته به عواملی دارد که مهم‌ترین آنان بی‌کاری، بی‌اعتمادی به آینده و نبود امنیت روانی و شغلی می‌باشد.
اعتیاد، خشونت و پیوستن به صفوف دهشت افگنان، از دیگر گزینه‌های است که در لیسانسه‌های بیکار، در مسیر با آنان بر می‌خورند.
آنچه اِم‌روز شاهد اش هستیم، گسترش روز افزون بیکاری و فقر، واسطه‌سالاری و فسادِ شرم آور در دستگاه‌ و نظام دولت و افزایش همه‌ساله‌ی فارغان دانشگاه‌ها و لیسانسه‌های که اشدِ ضرورت به کار و شغل برای تامین زندگی شان دارند، می‌باشد.
این وضعیت، در صورت تداوم، به مهم‌ترین و  بحرانی‌ترین چالشِ روز برای چندسال بعدِ افغانستان تبدیل خواهد شد.

۱۴ دی ۱۳۹۲

افغانستان و ترس‌های در عبور از 2014

مختار وفایی / روزنامه‌نگارِ آزاد

سال 2014، با هیاهو، نگرانی‌ و تشویش‌های زیادی در افغانستان استقبال شد.
2013 که سالِ نسبتاً چالش‌زا و پر از دشواری‌ها، برای نظامیان، ملکی‌ها و دولت افغانستان بود، چند روز قبل، پایان یافت و قرن بیست و یک وارد چهارده سالگی اش شد.
سال 2014 از چند لحاظ، برای افغانستان و مردم اش مهم و سرنوشت ساز است:
-        برای اولین بار، قرار است، قدرت به شکل مسالمت آمیز، از یک شخص به شخصِ دیگری انتقال یابد.
-        نظامیان افغانستان، قرار است، تعهد و مسوولیت تامین امنیت سراسرِ کشور را از نظامیان خارجی بگیرد.
-        تحول و تغییرِ گسترده‌ی اقتصادی را با خروج نیروهای خارجی شاهد خواهیم بود.
-        ترس از برگشتِ دوباره‌ی طالبان و شکل‌گیری‌ قدرت‌های محلی در حال گسترش است.
-        ترس از ادامه‌ی کشت و قاچاق مواد مخدر، بطور گسترده‌تر از سال‌های قبل، بدلیل تقویت یافتن گروه‌های مافیایی و دهشت افگنی وجود دارد.
-        ادامه‌ی تهدیدهای پاکستان و تقویت و حمایت طالبان توسط سازمان‌ها و کشورهای منطقه و ...از جمله ده‌ها موردی است که سال 2014 در افغانستان میزبان آنان خواهد بود.
این تهدیدات بدون شک، در سال‌های قبل نیز وجود داشتند و در سال جاری میلادی نیز وجود دارند، اما یگانه چیزی که می‌تواند باعث تقویتِ روح همگرایی و تداوم فضای سالم زندگی برای افغانستانی‌ها در داخل کشور گردد، گذار موفقانه از چالش‌های یادشده است که مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین این موارد سومین دورِ انتخابات ریاست جمهوری است.
هرچند امیدواری‌های برای انتخابات آینده، طی روزهای اخیر در میان مردم با نشر نظرسنجی‌های سازمان‌های بین‌المللی و داخلی بیشتر شده و در این نظرسنجی‌ها، باشندگان کشور، در فیصدی بالایی حمایت شان را از انتخابات اعلام نموده و خواهان برگزاری یک انتخابات شفاف و عادلانه گردیده است.
در همین حال چالش‌های عمده و مشخصی دیگری نیز، برگزاری سالم و همگانی انتخابات ریاست جمهوری را تهدید می‌کند که باشندگان کشور، در  نظرسنجی‌های منتشر شده، به آنان اشاره کرده است.
گسترش نا امنی‌ها در شماری از مناطق، رهایی زندانیان خطرناک طالب که در روزهای اخیر نیز بیش از ششصد و پنجاه تن آنان از زندان بگرام آزاد گردید، مداخله‌ی زورمندان در شماری از مناطق محلی و آمادگی‌های طالبان و سایرِ گروه‌های دهشت افگنی برای برهم زدن نظم عمومی در انتخابات و تقلب از سوی برخی مقامات وابسته به ارگ و قدرت‌های مرکزی و محلی از دیگر نگرانی‌های است که سلامت انتخابات آینده را با تهدید روبرو می‌کند.
هرچند وزارت داخله کشور، سال 2104 را سال امیدها و آرامی برای کشور تعریف می‌کند، اما تهدیدهای موجود را نباید نادیده گرفت. به هر روی، سلامت سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی افغانستان، وابسته به گذار سالم و موفقانه از انتخابات ریاست جمهوری آینده است.
جامعه جهانی، دولت افغانستان و کشورهای همکار  و دوست در امور افغانستان، باید صادقانه برای یک آینده باثبات و مرفه افغانستان که به نفع جهان و منطقه است، تلاش نموده و تاریکی‌های احتمالی را که بر آینده این کشور سایه افگنده است، روشنی بخشند.
در صورتی که افغانستان بتواند، با گذار از چالش‌های نهفته در لایه‌های سال 2014، انتخابات ریاست جمهوری را نیز موفقانه سپری کند، در واقع، بارِ دیگر در همه عرصه‌ها تولدِ تازه یافته و حیات سیاسی و اقتصادی اش را برای سال‌های متمادی تضمین می‌کند.

برادرانی که زندگی ملت را به بازی گرفته اند

مختار وفایی - روزنامه‌نگارِ آزاد

رهایی زندانیان خطرناک که سابقه‌ی دهشت افگنی و حضور در صفِ دهشت‌افگنان داشته اند، خبرِ تازه‌یی برای مردم افغانستان نیست. از آغاز حکومت کرزی، تا امروز هزاران دهشت افگن که اکثریت آنان توسط نیروهای داخلی و خارجی از صحنه‌های نبرد بازداشت شده بودند، به فرمان رییس جمهور کرزی از زندان آزاد و دوباره علیه نظام و ملت افغانستان تفنگ گرفته اند.
علاقه‌مندی  جناب رییس جمهورکرزی به آزادی زندانیان از آنجا سرچشمه می‌گیرد که وی سال‌هاست داعیه و افتخارِ‌ برادری را با دهشت افگنان را سر می‌دهد و همواره آنان را برادران ناراضی خطاب می‌کند.
بدون شک که رییس جمهور کرزی در این تصمیم اش که تاحال هزاران دهشت افگن را از زندان‌ها آزاد نموده است تنها نیست، گروه‌ها و افرادی دیگری در ارگ هستند که منافع شان را در آزادی دهشت افگنان و نا امنی مناطقِ مشخصِ افغانستان جستجو می‌کنند.
موجودیت مهره‌های مورد حمایت کشورهای مداخله‌گر در ارگ و رقصیدن رییس جمهور کرزی به دٌهل آنان، عامل اصلی افزایش نا امنی‌ها در کشور و تقویت روز افزونِ قدرت طالبان و دهشت افگنان در شماری از مناطق کشور می‌باشد.
روند آزادسازی دهشت افگنان ثابت کرده است که این روند نه تنها به نفع امنیت و صلح در افغانستان نیست، بلکه یک عملِ هدفمندانه در جهتِ گسترش نا امنی و حفظ منافع گروه‌های خاص در ارگ ریاست جمهوری می‌باشد.
تاحال که ده‌ها تن از فرماندهان و افراد برجسته‌ی طالبان از زندان‌ها رها گردیده اند، اکثریت آنان یا دوباره کمر جنگ را محکم‌تر از گذشته به قتل و کشتار شهروندان افغانستان بسته و یا بطور خنثا و بی‌طرف آزادانه در کاخ‌های مجلل زندگی شاهانه دارند.
در تازه‌ترین مورد، 650 تن از زندانیان خطرناک که اکثریت آنان از صحنه‌های نبرد بازداشت شده بودند، توسط یک کمیسیونِ به فرمایشی رییس جمهور کرزی آزاد گردیدند.
همچنان گفته می‌شودقرار است 80 تن از زندانیانِ دیگر که عمدتاً از فرماندهان خطرناک و سران گروه‌های دهشت افگنی اند و نیروهای خارجی نیز گفته اند که آنان از صحنه‌های نبرد گرفتار شده اند، به فرمانِ رییس جمهور کرزی آزاد گردند.
هرچند سناتوران امریکایی، اعضای مجلس نمایندگان و نهادهای مدنی افغانستان در واکنش‌های جداگانه خواستار جلوگیری از آزادی این دهشت افگنان شده اند، اما چنانچه دیده می‌شود، این سناریوی از قبل تهیه شده، به فرمان آقای کرزی عملی خواهد شد.
آزادسازی دهشت افگنان، همچنان می‌تواند برنامه‌ی باشد برای نا امن‌سازی انتخابات که در بسترِ این نا امنی گروه‌ها مشخص به اهداف مورد نظر و تعیین شده‌ی شان برسند.
به هرحال، در حالی که مردم افغانستان به شدت نگرانِ بدتر شدن وضعیت امنیتی و گسترش چالش‌های کشوری است، آزادی زندانیان خطرناک از زندان بگرام، نه تنها آنان را نگران ساخته است، بلکه به شدت به بی‌باوری آنان به دولت و نا امیدی از آینده در میان آنان دامن زده است.
دولت افغانستان باید به خواست‌های شهروندانش گردن نهاده و درک کند که دیگر ملت این کشور، به هیچ قیمتی آماده نیست تا چوبِ سوختِ سیاست‌های ضد انسانی ارگ نشینان و برادران ناراضی شان باشند.

۱۰ دی ۱۳۹۲

کشورِ بی‌در و دروازه / هر کِه می‌تانه بتازه

شبکه‌های شیوخِ شیعه به حمایت سپاه پاسداران ایران، به شدت در بلخ فعالیت دارند و از میان طبقه‌ی فقیر و ده‌نشین، جوانان را بطور گروهی به نبرد سوریه می‌برند.
هر چند زبانِ سرخ، سرِ سبز می‌دهد برباد، اما من به هیچ قیمتی در مقابلِ این جنایات که حتی چندین تن از بستگانم به تشویق این دوکانداران دین، اقدام کرده اند سوریه رفته و در صفِ جنگ‌جویان اسد سلاح بگیرند، خاموش نمی‌نشینم.
خودفروشی، رذالت، مزدوری و خیانت به دین و مذهب، توسط شماری از شیوخ شیعه، طی سال‌های متمادی باعث گردیده است که این مردمان همواره در شعله‌ی سیاست‌های ایران بسوزد.
نمی‌دانم، خاموشی رسانه‌ها، سازمان‌ها، نهادها و دست‌گاه‌های امنیتی - استخباراتی کشور را در مقابل این جنایت آشکار، می‌توان چه تفسیر کرد...

غمِ نان اگر بگذارد...

در جوامعِ طبقاتی و بخصوص در جامعه‌ی افغانستان که نگاه‌ها، حرف‌ها و رفتارها انسانی نیست، توهین، تحقیر، بدبختی، سیه‌روزی، باید همیشه سهمِ طبقه‌ی فقیر و تهی‌دست، باشد. و جوانی که در دامن فقر زاده می‌شود باید همیشه آرزوهایش را با خاک‌های جاده یک‌جا قورت دهد.
وقتی در جامعه‌ای، مِلاک انسانیت، ثروت، قدرت و نزدیک بودن به دربار و بارگاه است، باید ایمان داشت که همه چیز به جز رذالت و بی‌شرفی از آن جامعه کوچ کرده است.
دلم می‌گیرد، وقتی می‌بینم زنی با برقعِ گِل آلود، کودکی با نگاه‌ها و دست‌های معصوم و پیرمردی که از پشت عینک‌هایش به موجوداتِ شبیه انسان به شک می‌نگرد، برای لقمه‌ی نان، دست به کسانی دراز می‌کند که از کوچه‌ی انسانیت نگذشته اند...
اِم‌روز توهین و رفتارِ حیوان‌گونه‌ی یک جوان‌ِ بازاری را در مقابل یک پیر مردِ گدا شاهد بودم...این واژه‌ها را فقط برای این‌که از بارِ اندوه آن تراژید خالی شوم نوشتم...
عکاس: مختار وفایی

۲۷ آذر ۱۳۹۲

جنازه‌های جنگِ سوریه در مزارشریف

مختار وفایی
شعله‌های جنگِ سوریه، روز بروز، دامنه اش گسترده‌تر گردیده و این بحران دامنِ کشورهای شبیه افغانستان را نیز گرفته  و فضای سودجویی تروریستان، دهشت افگنان و فرصت طلبان، با شعله‌های این جنگ فراهم می‌گردد.
جنگِ سوریه، از یک سو جنگِ داخلی خوانده می‌شود و از سوی دیگر، جنگ و زور آزمایی قدرت‌های جهان. امریکا و شماری از هم‌پیمانان اش بر سقوط حکومت سوریه و تجهیز نیروهای مخالف تاکید می‌کند، ایران و شماری از کشورهای دیگر بر پابرجایی و مشروعیت حکومت بشار اسد، تاکید می‌کند.
جنگ دولت‌ها، تباهی ملت‌ها را ببار می‌آورد، جنگ سوریه، چندین ملت را در شعله‌هایش در می‌نوردد.
افغانستان، یکی از کشورهای آسیب پذیری است که از شعله‌های آتش جنگ سوریه نیز بی نصیب نمانده است.
تاحال گزارش‌های زیادی منبی به کشته شدن ده‌ها افغانستانی در دوسوی جنگ سوریه منتشر شده است.
همین یک ماه قبل، ده تن از جوانان افغانستانی هنگام محافظت از از قبرِ  حضرت زینب دختر حضرت علی، در سوریه به قتل رسیدند. هم‌چنان یکی از ده‌ها موردِ دیگر، یکی هم جنازه‌ی دو جوانی بود که چندی قبل از سوریه به مزارشریف رسید و به خاک سپرده شد.
خانواده‌های این جوانان کشته شده که باشنده‌ی یکی از محله‌های فقیر نشین است، گفته اند که، جوانان آنان در جنگ سوریه کشته شده، اما به آنان توصیه گردیده است که به نفع شان خواهد بود، اگر به مردم بگویند که فرزندان شان هنگامی که می‌خواسته اند بدون مدرک قانونی وارد ایران شوند، توسط قاچاق‌بران مرزی به قتل رسیده اند.
به اساس گفته‌های منابع موثق، شبکه‌های استخباراتی و تبلیغاتی ایران و سایرِ گروه‌های دخیل در جنگ سوریه، در افغانستان فعال اند و برای دو سوی جنگ سوریه سربازگیری می‌کنند.
وستا حامد، خبرنگارِ افغانستانی که چندی قبل از سوریه به افغانستان فرار کرد، می‌گوید که جنگ‌جویان افغانستان، در دو سوی جنگ سوریه حضور دارند.
به اساس گفته‌های حامد، حزب افغان ملت، به رهبری انوارالحق احدی وزیر پیشین تجارت افغانستان، برای صفِ مخالفان حکومت سوریه و شماری از شبکه‌های شیوخ شیعه در افغانستان به حمایت سپاه پاسداران و اطلاعات ایران، برای صفِ حکومت سوریه، جنگ‌جو جلب و جذب می‌کند.
هم‌چنان یک منبعِ موثقِ دیگر در شهر مزارشریف می‌گوید که شبکه‌ی جلب و جذب برای صفِ جنگ‌جویانِ حکومت سوریه، در این شهر، به شدت فعالیت دارد و در یکی از گوشه‌های شهر، بطور مخفیانه دفتر باز کرده و در این راستا فعالیت دارد.
گفته می‌شود، برای کسانی که سابقه‌ی حضور  در جبهات جنگ را نداشته باشد، ماهانه یک میلیون تومان، و برای کسانی که سابقه‌ی نبرد مسلحانه داشته باشد، ماهانه سه میلیون تومان از سوی کشور ایران پرداخت گردیده و پس از سپری کردن شش ماه نبرد در صف جنگ‌جویان حکومتی سوریه، ویزه‌ی اقامت دایمی ایران به آنان داده می‌شود.
هم‌چنان گفته‌های وجود دارد که شماری شرکت‌های سیاحتی و زیارتی که در شهر مزارشریف فعالیت دارند، افراد جذب شده به جنگ سوریه را، به بهانه‌ی زیارت، به سوریه انتقال داده و در هم‌آهنگی با کنسولگری ایران کار می‌کنند.
دست‌گاه اطلاعاتی ایران و شبکه‌ی جلب و جذبِ جنگ‌جو برای حکومت سوریه، با سر دادن داعیه‌های مذهبی همچون، تخریب قبرهای امامان شیعیان در سوریه توسط کفار، احساسات مردم را به دفاع از حکومت سوریه بر انگیخته و جوانان بیکار و بی‌سواد را به این نبرد می‌کشانند.
دستگاه اطلاعات و امنیت ملی افغانستان، بدونِ هیچ‌گونه واکنش و عملکردی، در مقابل این جنایت و سوء استفاده‌ی شبکه‌های اطلاعاتی بیگانه‌ها خاموشی اختیار کرده است.
فقر، بیکاری، باورهای نادرست  مذهبی، بی‌سوادی و ناآگاهی، از جمله وسایلی است که زمینه را برای عمل‌کردِ شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی در میان جامعه فراهم می‌سازد.

دولت افغانستان و ارگان‌های کشفی و اطلاعاتی، برای حفظ حاکمیت و ثبات داخلی، باید دستان مداخله‌گرِ کشورهای منطقه و سازمان‌های کشفی را قطع نماید تا بیشتر از این مردم شکارِ تبلیغات و خواست‌های بیگانه‌ها نگردد.

۲۵ آذر ۱۳۹۲

فرنگیس سوگند؛ از عاشقانه‌سرایی، تا مبارزات سیاسی

 «جای مردان سیاسی بنشانیم درخت، تا هوا تازه شود.»
این مقوله‌ی شعری، از سهراب سپهری، شاعر بزرگ ایران است که، هرازگاهی در محافل ادبی و شعری بیان می‌شود. از سیاسیون در ادبیات و شعر، اکثراً به عنوان حیله‌گران و سلطه‌گران نظام بشری نام‌برده شده و نوع دید شاعران به سیاست، بدبینانه و بیزاری از آن بوده است.
فرنگیس سوگند؛ نامِ آشنایی در میان جوانان و بخصوص آنانی که با ادبیات، شعر، برنامه‌های مدنی و فرهنگی سرگرم اند، می‌باشد. هرچند فرنگیس سوگند، با چندین رسانه نیز همکاری دارد و در اکثریت برنامه‌های مدنی اشتراک می‌کند؛ اما در بلخ و فراتر از بلخ، نام اش بیشتر باشعر  و آفریده‌های ادبی رقم خورده است.
فرنگیس، اکنون با تجربه‌ی سال‌ها کار در جامعه؛ وارد مبارزات سیاسی انتخاباتی شده و خودش را به عنوان یک فرد مستقل، در شورای ولایتی بلخ نامزد کرده است.
فرنگیس سوگند تحصیلات ابتدایی اش را در مکتب سلطان رضیه در شهر مزار شریف به اتمام رساند و تا پیش از فراغت اش از مکتب، فعالیت‌های اجتماعی اش محدود بود در درون مکتب و در واقع به قول خودش گروهی از دختران فعالیت‌های فرهنگی و درون مکتبی داشتند.
فرنگیس سوگند، خود یک شاعر است و در کنارِ بانوان جوان بلخ، کارهای شبیه چاپ و نشر مجلات و نشریه‌های فرهنگی ادبی کرده است که تاکنون شعرهای از وی در مجلات داخلی و خارجی منتشر گردیده است.
فرنگیس سوگند می‌گوید که با وارد شدن در دانشگاه، وی مرحله‌ی تازه‌ای از فعالیت‌هایش را آغاز کرد که با جمعی از جوانان فعالیت های گسترده ای ادبی، فرهنگی و اجتماعی را آغازگر شدند.
این بانوی نامزد در شورای ولایتی بلخ می گوید: «پس از گذشت زمان و گسترش فعالیت های اجتماعی، بنده طی یک انتخابات دموکراتیک و آزاد به حیث نماینده جوانان بلخ در پارلمان جوانان افغانستان برگزیده شدم و از سه سال بدین سو به عنوان نماینده جوانان بلخ در جلسات پارلمان افغانستان که تحت رهبری وزارت اطلاعات و فرهنگ و با حضور ریس جمهور کرزی، وزا وکلا برگزار می‌گردد اشتراک و سهم فعال دارم. »
مبارزه از طریق دیوارنگاری
جریان نو اندیشان برای تغییر؛ نخستین جمعی روشنفکری است که برای اولین بار دیوار نگاری را در شهر مزارشریف آغاز کرد و با این عمل، یعنی با نوشتن در روی دیوارهای شهر علیه فساد اداری، خشونت علیه زنان، محو کشت کوکنار و بی‌سوادی اعتراض کردند.
فرنگیس سوگند، در کنارِ ده‌هاتن از همراهانش این جمع را تاهنوز نگه داشته است و صلح، فساد اداری، خرافات اجتماعی، حمایت از زنان و ...از جمله سوژه‌های است که هرازگاهی به آنان می پردازند.
از فرنگیس سوگند پرسیدم که چه کسی  و چه چیزی ترا وادار به وارد شدن در مبارزات انتخاباتی کرد؟
سوگند می‌گوید: «به باور من، انسان یک موجود سیاسی است؛ اما در این مسأله عوامل متعددی سبب گردید تا وارد مبارزات انتخاباتی گردم. من همواره آروز داشتم که به نوعی بتوانم بخاطر بهبود وضعیت زنان و جوانان فعالیت‌هایی داشته باشم که در آغاز فعالیت‌هایم در حدِ و در محدوده‌ی خانه‌های فرهنگی و دانشگاهی بود؛ اما بخاطر رسیدن به اهداف واقعی باید کارهایی بیشتر از این می‌کردم و باید دست بالاتری داشته باشم. به همین اساس و به یاری و تشویق دوستان و خانواده ام توانستم که وارد این مبارزات کرد.»
از شعر تا سیاست
اینکه فرنگیس سوگند، به عنوان یک شاعر مطرح است و روح شعری در او همیشه موج می‌زند، چگونه توانسته است، سیاست و شعر را باهم بیامزد، خودش چنین می‌گوید:
به باور من، فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی دو مقوله‌ی با هم برابر اند و هر دو لازم و ملزوم هم دیگر نیز هستند. اما قضیه شعر اندکی فرق می‌کند. به نظر من، ما شعر سیاسی کم دارم تا شاعر سیاسی. یعنی در افغانستان شاعران زیادی هستند که عملن عضو یکی از جریان‌های سیاسی هستند و مشغول کارهای سیاسی فرهنگی هستند اما زمانی که خوانشی از شعر و متن های آنان داشته باشیم؛ متوجه می شویم که آنان فقط در فعالیت های روزمره‌ی شان سیاسی هستند تا شعرهای‌شان. بنابر این من ادبیات را دوست دارم و برایش عشق می ورزم؛ در کنار این که عاشقانه سرایی می‌کنم کار سیاسی نیز می‌کنم.
فرنگیس سوگند با تجربه‌ی بیشتر از یک دهه حضور در میان جامعه می‌گوید که همواره زنان در افغانستان، دست کم گرفته شده اند. وی باور دارد که زن در افغانستان یک جسم و یک زن تلقی می‌گردد تا یک انسان، مادر، خواهر... باورهای خرافاتی در برابر زنان باعث شده که زنان از حق خویش محروم شوند و همواره در مواقع مختلف مظلوم واقع گردند. از دیدگاه بانو سوگند، از دیرها بدینسو در افغانستان، آن چه که خلاف معیارهای انسانی و اسلامی باشد و در حق زنان روا دیده می‌شود.
وی هدف اش از نامزدی اش در انتخابات شورای ولایتی را تلاش بیشتر در راستای بهبود وضع زنان می‌داند. در این مورد می‌گوید:« بنابرا ین من دوست دارم، در راستای روشن‌گری و برابری تلاش کنم و در زدودن خرافات و تعصباتی که در برابر زنان در اجتماع جریان دارد فعالیت‌های گسترده‌ای را انجام دهم.»
وی اشتراک در پروسه های مدنی و سیاسی را حق هر فرد افغانستان دانسته  و می‌گوید که برای بدست آوردن این حق اش آن‌گونه که قانون برایش داده است، در انتخابات حضور یافته است.
نسل صادق و پرکار
سوگند،  دیدگاه متاوتی نسبت به سیاسیاسیون و حاکمان افغانستان در مورد جوانان دارد.
وی می گوید: «من فکر می‌کنم که نسلِ امروز ـ جوان ـ از نسل‌های پیشین تفاوت‌های دارد که به باور من این نسل پرکارتر، صادق‌تر و آگاه‌تر از نسل های پیشین است. با همین پندار، خواستم به عنوان یک جوان وارد عرصه‌ی سیاست و خدمت شوم.»
سوگند در حالی چالش‌های امنیتی را، برای زنان دیواری در برابرِ تحقق خواست‌های شان می‌داند، سنت‌های ناروای جامعه را نیز مانعِ بزرگی برای حضور زنان در انتخابات می‌داند: «به پندار من، بیشترین مشکلاتی که زنان با آن درگیر هستند، همین سنتهای نا پسند قبیلوی، عرف و عنعنات بی‌مورد، بی‌سوادی،عدم آگاهی مردان از حقوق زنان، و امنیت است.»
در اخیر از بانو فرنگیس سوگند، در مورد اینکه اگر در انتخابات برنده شود یا نشود، چه برنامه ‌ای برای ادامه‌ی فعالیت هایش دارد پرسیدم.
سوگند، برنامه‌های آینده اش را در صورت راه یافتن در شورای ولایتی و یا ماندن در صف بازندگان، چنین خلاصه کرد:
  • در بخش فرهنگ؛ ایجاد فضاهای آموزشی برای زنان در بخش هنر، از جمله هنر نقاشی، موسیقی، سینما و تیاتر.
  • برگزاری محافل و گرامی‌داشت از شخصیت‌های هنری کشور و حفاظت و پاسبانی از فرهنگ کهن افغانستان.
  • ایجاد کتاب خانه‌ها برای نهادینه ساختن فرهنگ کتاب‌خوانی در میان جوانان.
  • برگزاری گفتمان‌ها بخاطر آگاهی  جوانان و نهادینه ساختن صلح.
  • برگزاری برنامه‌های خود سازی برای دانشجویان و نهادینه ساختن اندیشه کردن در جامعه.
  • ساختن یک کافه‌ی ام‌روزی برای دختران و برگزاری کورس‌های آموزش موسیقی برای بانوان
  • ایجاد زمینه‌های کاری برای زنان بی بضاعت
  • ایجاد کورس‌های آموزشی برای زنان بی سواد

نویسنده: نیلوفر لنگر
تصحیح: مختار وفایی

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...