۲۱ بهمن ۱۳۹۰

خبرنگارتلویزیون دولتی درننگرهار ربوده شد

کوچى ناصرى سخنگوى اسبق ولايات خوست و لغمان و خبرنگار فعلى راديو تلويزيون ملى ننگرهار عصر روز گذشته توسط مخالفين مسلح اختطاف گرديد.
 احمد ضياء عبدالزى سخنگوى والى ننگرهار به تاريخ ٢١ دلو به آژانس خبرى پژواک گفت، که ناصرى عصر روز گذشته به هدف اشتراک در يک فاتحه به قريه ککرک ولسوالى سرخرود رفته بود.
به گفته موصوف، همزمان با رفتن ناصرى قوماندانى امنيه سرخرود اطلاع يافت، که به قريه يادشده مخالفين مسلح رفته و به تلاشى منازل پرداخته اند.
 به گفته عبدالزى، مخالفين قبل از رسيدن به ساحه توانسته اند، که ناصرى را اختطاف و به يک محل نامعلوم منتقل نمايند.
سيد على سادات ولسوال سرخرود به آژانس پژواک گفت ، که جستجوى نيروهاى امنيتى در منطقه ادامه داشته و يک گروه متنفذين به هدف يافتن ناصر به طرف تورغر حرکت نموده است، اما تا حال نتيجه مثبتى در قبال نداشته است.
 ناصرى، که حدود ٢٥ سال عمر دارد، باشنده اصلى قريه ککرک سرخرود است، اما حالا در شهر جلال آباد زنده گى ميکرد.
مسؤوليت اين اختطاف را تا حال طالبان مسلح به دوش نگرفته اند.
 تور غر به لانه ناامنى براى ولايات لغمان و ننگرهار مبدل گرديده است و اکثر اوقات مخالفين از اين جا بر شاهراه کابل – جلال آباد حمله ميکنند.
حدود شش ماه قبل نيز مخالفين مسلح دولت منشى شوراى ولايتى ولايت لوگر را در ولسوالى ازره اين ولايت و يک عضو ستره محکمه را از طريق شاهراه يادشده به تورغر اختطاف نموده بودند، که بعداً رها گرديدند.

رحیم وردک را قبل از مارشالی استیضاح کنید !

بی کفایتی عبدالرحیم وردک وزیر دفاع افغانستان بر کسی پوشیده نیست.
او که خود را در دفتر کارش محصور نموده است از رفتن به ولایات دیگر کشور هراس دارد و می ترسد که توسط مخالفان دولت و یا برخی از خارجی ها کشته شود.
او از جانب پاکستان مطمئن است که ترور نمی شود زیرا در زمان حکومت داکتر نجیب خدمات زیادی را برای پاکستان در راستای نابود سازی زیربناها و اماکن تاریخی افغانستان انجام داده است.
وزیر صاحب که روز بروز چاق تر می شود ، در اکثر برنامه های وزارت دفاع در ولایات و حتی در کابل ، دیگر مسولان وین وزارت را می فرستد.
وی هیچ طرح و پلان منظمی را برای آینده وزارت دفاع افغانستان ندارد و هر روز که می گذرد آینده این وزارت باچالش های بیشتری روبرو می شود. مانند تعداد اردوی کشور که هر روز تعدادش کم و زیاد می شود و بودجه ملت در بوته آزمایش بی نتیجه این جناب حیف و میل می شود.
از نظر امنیتی هم تا کنون این وزارت کار فوق العاده ای انجام نداده و طرح مشخصی را برای آینده کشور تهیه و ارایه نکرده است.
در همین حال شنیده می شود که یک تعداد وکلای پارلمان باخشم و قهر خواستار استیضاح آقای رحیم وردک وزیر دفاع گردیده اند. این وکلا که تعداد شان به بیشتر از یکصد تن میرسد، می گویند که آقای وردک واقعآ از رفتن به ولایات در هراس است و همیشه کوشش میکند که دیگراعضای رهبری وزارت به ولایات سفر نمایند.

در همین حال بنابه گفته یک منبع ارگ ریاست جمهوری، آقای رئیس جمهور در نظردارد تا بمناسبت سالگرد به پیروزی رسیدن مجاهدین در هشتم ثور سال آینده ، برای آقای وردک رتبه مارشالی را اعطا نماید.

وکلای پارالمان با آگاهی از این اقدام رئیس جمهوری ،از طریق استیحضاح میخواهند مخالفت خویش را قبلآ نشان دهند.
گفتنی است آقای وردک که قبلا روابط تنگا تنگ با آی اس آی پاکستان داشت در زمان جهاد پلان انفجار چندین پروژه ملی از جمله بند های برق درونته و نغلو را طرح نموده بود که از طرف حکومت وقت داکتر نجیب الله عقیم ساخته شد و بعد حمله راکت لونا در قرارگاه وی ، او به پاکستان فرار کرد.

ورود پاکستان به روند صلح پیامد خوبی ندارد؟!

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)، برخی از مقام های پیشین طالبان هشدار می دهند که دیدار نخست وزیر پاکستان با مقام های قطر برای انجام گفتگوهای صلح پیام خوشی برای افغانستان نخواهد داشت.
آنان همچنان می گویند که روند گفتگوها در قطر به دلیل عدم رهایی زندانی های طالب از گوانتانامو به کندی رو به رو شده است.
به تازگی سفیر امریکا در افغانستان گفته است تا زمانی که طالبان از القاعده جدا نشوند هیچ دفتری براب آنان در قطر باز نخواهد شد.
در حالی که یوسف رضا گیلانی، نخست وزیر پاکستان به سفر 3 روزه اش در قطر به روز چهارشنه پایان می دهد.برخی از مقام های پیشین طالبان دیدار او را با مقام های قطر برای گفتگوهای صلح خبر خوب برای افغانستان نمی داند.

هرچند سید اکبر آغا، از مقام های ارشد پیشین طالبان در مورد اینکه این دیدار چه پیامدی را در پی دارد چیزی نمی گوید، اما تأکید می کند دادن نقش
اصلی به کشور همسایه در گفتگوهای صلح به نفع افغاستان نیست.

در همین حال وی به تلویزیون یک می گوید روند گفتگوها به دلیل عدم رهایی زندانیان طالب از گوانتانامو به کندی رو به رو شده است.

این در حالی است که به تازگی هویت 5 زندانی طالب که قرار است از گوانتانامو رها شوند فاش شده و گفته شده که باراک اوباما در مورد رهایی آنان بررسی می کند.

این مقام پیشین طالبان در حالی دیدار نخست وزیر پاکستان را با مقام های قطر در مورد گفتگوهای صلح خبر بد به افغانستانی ها می داند که پیش از این حکومت افغانستان و شورای عالی صلح از سفر آقای گیلانی به قطر استقبال کرده و این دیدار را برای عملی شدن گفتگوهای صلح مؤثر دانسته اند.

در همین حال بر اساس گزارشات؛ایالات متحده در نظر دارد صحبت ها را با طالبان سرعت بخشد تا در اجلاس ماه می ناتو، آغاز مذاکرات جدی صلح را با این گروه اعلام نماید.

مقامات امریکایی می گویند از این اقدام، همچون یک نقطه روشن در تلاش های غرب برای پایان دادن به جنگ افغانستان استقبال خواهد شد.اداره رییس جمهور اوباما امیدوار است که در اجلاس بعدی سران کشورهای عضو ناتو که در 20 و 21 ماه می در شیکاگو برگزار می شود، بعد از سال ها بی اعتمادی و شک، در باره یک مذاکرات واقعی و موثر سیاسی بین حکومت افغانستان و نمایندگان طالبان سخن بگوید؟!

این اظهارات در حالی بیان می شود که تاکنون هیچ دستاورد قابل توجهی در روند مصالحه ایجاد نشده است.دولت افغانستان در این عرصه نتوانسته آن چنان که باید، عمل نماید و مطمئناً تا زمانی که پروسه صلح به عنوان یک پروسه کاملا ملی و شفاف تعریف نشود، امکان پیشبرد آن میسر نخواهد بود.

فاروق وردک درصدد تغیر تاریخ افغانستان

فاروق وردک عضو حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و وزیر معارف دولت حامد کرزی از زمانی که چهره گمنام وی به حیث یک عضو ارشد کمسیون قانون اساسی و انتخابات دور اول ریاست جمهوری که مملو از تقلبات بود تلویزیونی شد و برحسب فعالیت های که به نفع برنده انتخابات کرده بود باوجود تحصیلات ناچیز (فارغ شدن از یک کورس سه ماهه کمپودری در یکی از کمپ های مجاهدین در پیشاور) تا به امروز که وزیر معارف شده است به صورت همزمان در چندین پست کلیدی کارکرده است و این درحالی است که صدها تحصیلکرده و ماستر و داکتر در افغانستان مشغول دکانداری هستند.

اقای وردک در یک زمان رییس اداره امور, رییس دارالانشای شورای وزیران, وزیر دولت در امور پارلمانی و عضو ارشد کمسیون صلح در دوره اول حکومت حامد کرزی بوده است و در این اواخر در پهلوی وزارت معارف عضو ارشد شورای صلح هم بوده است.

وزارت معارف یگانه نهاد دولتی است که دران حتی بصورت نمادین هم وحدت ملی تامین نشده است. تمام پست های کلیدی از چوکی وزارت که توسط جناب وردک غصب شده است الی پست های کلیدی معینیت ها (که توسط اقای پتمن که لوحه مکتب نادریه را بخاطر فارسی بودن ان بزمین انداخت و یا اقای اصف ننگ معین مسلکی این وزارت که به جرم مخابره مباحثات شورای وزیران به استخبارات یک کشور بیگانه همراه با جوال توسط امنیت ملی دستگیر و بعدا در اثر نفوذ اقای وردک اقای ننگ به ارگ برده شد و به پاهای اقای کرزی افتاد و بخشیده و پست بزرگتر معینیت مسلکی این وزارت را گرفت در حالکه برجسته ترین دوران کاری اقای ننگ سخنگویی اداره امور بوده است) همه به همفکران, همزبانان و وطنداران اقای وردک تعلق یافته است.

کارمندان وزارت معارف میگویند که شامل شدن در این وزارت سه شرط ذیل را میخواهد:
از وردک باشد
اگر وردک نیست پشتون باشد
اگر دوشرط بالا را ندارد پس حتما عضو حزب اسلامی و وفادار به اقای حکمتیار باشد.

تمام کسانی که پست های کلیدی معینیت ها, ریاست ها و معاشات سوپراسکیل و دالر را دارند از چلوصاف اقای وردک با درنظر گرفتن سه شرط ذکر شده گذشته اند. در این اواخر اقای وردک دست به دو اقدام ضد منافع ملی کشور زده اند که از هر لحاظ قابل تعمل و تعمق است:

اول: حذف وقایع سی سال اخیر کشور از کتب درسی مکاتب افغانستان: اقای وردک بادرک این حقیقت که حزب اسلامی و گروه طالبان که ایشان به این دو حزب وفادار هستند و هردو حزب ادعای سردمداری قومی را که جناب وردک به ان تعلق دارند را داشته و نقش بسیار مخرب ومنفی را در جریان سی سال اخیر بازی کرده اند و با درک این حقیقت که نمیتوان این وقایع تاریخی را درحالی که میلیونها شاهد زنده ان در خارج و داخل افغانستان هنوز نفس میکشند را تعریف کنند تصمیم گرفته اند تا انرا از کتب درسی حذف کنند.
این اقدام اقای ورک جنایتی است در حق مردم افغانستان واطفال ایشان که حق دارند از جریانات گذشته وطن ولو تلخ و یا شرین باخبر گردند.

دوم: تغیر نام لیسه بی بی مهرو علیه رحمه به عبدالقیوم وردک: بی بی مهرو عله رحمه دوشیزه شجاع کابلی که الگوی یک زن عفیف و پاکدامن کابلیان بود و به خاطر ارج گذاری از این زن شجاع مکتبی بنام و مسمی گردیده بود با نام عبدالقیوم وردک یکی از ابتکارات دیگر اقای وردک میباشد.
عبدالقیوم وردک یک شخص قومگرا و وزیر معارف دولت داوود خان بود که گفته مشهور "که وردک دی مقرر شی" از جمله نقل قولهای جناب ایشان میباشد و بجز قوم وردک کدام شهکاری دیگری از ایشان در زمان حیات شان دیده نشده است که لیاقت جاگزینی نام بی بی مهرو علیه رحمه را داشته باشند باعث انزجار مردم کابل و تمام افغانستانی ها گردیده است.

از تمام روشنفکران و قلم بدستان و مردم کابل میخواهیم که در برابر این اقدامات ضد ملی و فرهنگی اقای وردک و تیم ایشان قدعلم کنند تا باشد افتخارات تاریخی مردم و کشور ما فدای امیال شخصی و سلقیوی یک گروه خاص نگردد.

نویسنده: امیر ارسلان

۲۰ بهمن ۱۳۹۰

لت و کوب سفیر افغانستان در واشنگتن

منبع: شبکۀ اطلاع رسانی افغانستان
روز سه شنبه مورخ 1390/11/18 به ساعت ده بجه ی قبل از ظهر به وقت و اشنگتن آقای اکلیل حکیمی سفیرکبیر و نماینده فوق العاده جمهوری اسلامی افغانستان در واشنگتن- ایالات متحده آمریکا ، توسط آقای هارون الکو مستشار آن سفارت مورد لت و کوب قرار گرفت.

این حادثه زمانی به وقوع پیوست که آقای هارون الکو مستشار سفارت افغانی در واشنگتن و پسر آقای محمد اسحق الکو لوی سارنوال جمهوری اسلامی افغانستان صبح سه شنبه حین ورود به دفتر کارش در سفارت متوجه میشود که کامیپوتر لبتاب اش به سرقت برده شده است و همین بهانه میشود برای گشودن عقده های دیرینه اش در برابر سفیر.
در همینجاست که آقای الکو با عصبانیت اتاق خود را به قصد منزل پائین که اتاق سفیر در آن موقعیت دارد ترک گفته و بدون دق الباب داخل اتاق سفیر شده و با لحن تند به طرف سفیر کرده و میگوید که برخیز که دزد هایت کامپیوتر مرا دزیده اند و دست خود را بطرف سفیر دراز کرده و از نکتائی سفیر محکم گرفته و در مغایرت با تمام اصول و پرنسیب های دیپلوماتیک و حتی قواعد اخلاقی ، او را کش کش کنان به طرف منزل بالا برده و داخل اتاق خود مینماید.

از کوتاهی بخت که در همین لحظه آقای سروش یکی دیگر از مستشاران آن سفارت که روابط تنگاتنگی با سفیر دارد و هنگام تقرر آقای اکلیل حکیمی به حیث سفیر در و اشنگتن جزو تیم کاری اش به حیث مستشار به این سفارت آورده شده است، متوجه میشود که آقای الکو شخص سفیر را با بی حرمتی به مانند یک متهم به طرف بالا میکشاند، به عجله خود را از عقب آنها به داخل دفتر آقای هارون الکو میرساند و به مجردی که میخواهد که یخن سفیر را از دست آقای الکو رها کند، در اثر یک سو تفاهم کوچک آقای الکو فکر میکند که شاید آقای سروش به طرفداری از سفیر به او حمله ور شود، وی که پیشینه ورزشی خوبی در رشته بوکس دارد، برق آسا با مشت محکم (هاکن) یکی به روی سفیر و مشت دیگری (اپرکت) هم به روی آقای سروش حواله میکند که زد و خورد میان آنها جان تازه میگیرد و جنگ حدودا ده دقیقه در عقب درهای بسته میان این دیپلوماتان ادامه پیدا میکند که در نتیجه بر اثر تلاش آقای میرویس ناب و تقی خلیلی پسر ارشد محمد کریم خلیلی معاون دوم رییس جمهوری اسلامی افغانستان که دوتن دیگر از مستشاران آن سفارت اند، دروازه اتاق باز شده و حیث نیروی میانجی و خلاص گیر وارد اتاق میشوند مگر کار از کار گذشته بود صرف توانستند که مانع کشتن سفیر و یا آقای سروش توسط آقای الکو شوند و با سرعت تمام آقای سفیر را چهار دست و پا به اتاقش برده تا از نظر بقیه اعضای سفارت و کارمندان خدماتی پنهان نگه دارند و آقای سروش را به وسیله موتر راهی شفاخانه مینمایند.

شانس خوبی که نصیب طرفین زد و خورد گردیده این است که چون محل حادثه داخل محوطه سفارت است بنابرین با استفاده از مصئونیت های دیپلوماتیک جلو مداخله پولیس آمریکا گرفته میشود و حالا که دو روز از حادثه میگذرد جناب آقای اکلیل حکیمی سفیر کبیر و نماینده فوق العاده جمهوری اسلامی افغانستان در واشنگتن تحت مدوای خانگی در اقامتگاه شان و آقای سروش زیر مراقبت شدید دکتران در یکی از شفاخانه های نزدیک به سفارت ، قرار دارند و متاسفانه تنها اجراتی که در زمنیه صورت پذیرفته است که حسسب هدایت تیلفونی سفیر موضوع طی مکتوب رسمی که توسط آقای عبدالحکیم عطارد مستشار و مسئول امور قونسلی سفارت و میرویس ناب آماده شده بود و پس از گرفتن امضای سفیر در بستر بیماری اش ، به مرکز (وزارت امور خارجه) انعکاس داده شد و در آن از مقام وزارت امور خارجه تقاضا به عمل آمده است که آقای هارون الکو را از این سفارت به جای دیگر تبدیل نمایند که این موضوع هم با واکنش آقای محمد اسحق الکو لوی سارنوال جمهوری اسلامی افغانستان مواجه شده است و در این واکنش لوی سارنوال طی تماس تیلفونی با وزیر امور خارجه اخطار داده است که در صورت کدام اقدام در برابر پسرش ، وی تمامی دوسیه های فساد و اختلاس سفارت خانه ها ، جنرال قونسلگری های افغانستان را در خارج و همچنان از مرکز وزارت امور خارجه را دوباره روی دست گرفته و تحریک مینماید.

فعلا در عدم موجودیت آقای سفیر و آقای زمری اعظمی که پسر کاکای جلالتمآب محترم حامد کرزی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان است و در بدماشی از خود نام و نشانی دارد که نمونه اش را در اخبار قبلی در رابطه به لت و کوب آقای قدیر نور یکی از دیپلوماتان این سفارت ، با چشم سر مشاهده فرموید و فعلا در رخصتی های زمستانی بسر می برد، به زور لوی سارنوال، شخص آقای محمد هارون الکو از امور سفارت سرپرستی می نماید.

ورود دو هیات به سرپل/ عملکرد علا رحمتی "حزبی" بوده است


شهروندان سرپل می گویند که آقای علا رحمتی، بیشتر در گیر مسایل حزبی بوده است تا کار و خدمت به ولایت.
یک عضو ولسی جرگه، در گفتگویی اختصاصی به خبرگزاری بخدی گفت که هیاتی به منظور بررسی دلایل اصلی اعتراض های مردمی،‌ از سوی ولسی جرگه، امروز(سه شنبه) وارد ولایت سرپل شده است.
درترکیب این هیات چند تن از نمایندگان ولسی جرگه شامل اند و سرپرستی آنرا میر داد نجرابی نماینده مردم کاپیسا در ولسی جرگه، به عهده دارد.
سید انور سادات، نماینده مردم سرپل، می گوید که قرار است این هیات، با مردم و بزرگان قومی در ولایت سرپل دیدار و گفتگو کرده و دلایل اصلی اعتراض های خشونت بار در  این ولایت را، بررسی کند.
روز گذشته(دوشنبه) حکومت نیز، هیاتی را به منظور بررسی دلایل اصلی اعتراض های خشونت بار اخیر،‌ به ولایت سرپل فرستاد.
شهروندان سرپل می گویند که آقای علا رحمتی، بیشتر در گیر مسایل حزبی بوده است تا کار و خدمت به ولایت.
سرپرستی این هیات را که به "کمیته حقیقت یاب" مسمی شده؛‌ "امان زد ران" وزیر مشاور رئیس جمهور در امور اقوام و قبایل بر عهده دارد.
هشت تن دیگر، از بزرگان قومی و مقام های دولتی نیز در ترکیب این هیات قراردارند.
گفته شده که این هیات، با مردم و بزرگان قومی ولایت سرپل، دیدار کرده و دلایل اصلی اعتراض های مردمی و ایجاد خشونت ها درآن را، بررسی کند.
گفته شده است که "کمیته حقیقت یاب"‌ پس از پایان بررسی ها، نتایج آنرا در اختیار رئیس جمهور قرار می دهد تا در مورد چگونگی رسیدگی به شکایت های مردم، تصمیم گرفته شود.
این در حالیست که از یکشنبه هفته جاری به این سو،‌ ولایت سرپل شاهد اعتراض های گسترده مردمی بوده است.
این تظاهرات در اعتراض به عملکرد های سید علا رحتمی والی این ولایت صورت می گیرد.
گفته شده است که در جریان این تظاهرات،‌ دو نفر کشته و 9 تن دیگر نیز زخمی شده اند.
والی سرپل دست داشتن در خشونت های اخیر را رد کرده می گوید که محافظان او بالای مردم فیر نکرده اند
والی سرپل دست داشتن در خشونت های اخیر را رد کرده می گوید که محافظان او بالای مردم فیر نکرده اند
سید انور سادات، نماینده مردم سرپل میگوید که محافظان والی بالای مردم فیر کرده و یک تن را کشته؛ اما علا رحمتی این ادعا را به شدت رد کرده است.
مردم سرپل، عملکرد آقای رحمتی را در مدت زمان حضورش به عنوان والی در این ولایت، ضعیف خوانده و خواهان برکناری و محاکمه او (والی)‌ و چند تن ازهمکارانش هستند.
تجاوز به دختر جوان؛ عامل اصلی؟
شماری از افرادی که علیه والی سرپل دست به اعتراض زده اند، به خبرگزاری بخدی گفتند که سیدعلا رحمتی،‌ از فرد متهم به تجاوز جنسی به یک دختر جوان، حمایت می کند.
پیش از این یک تن از محافظان آقای رحمتی- که برادر زاده و داماد او نیز است- متهم به تجاوز جنسی به یک دختر جوان شده بود.
سید علا رحمتی، حمایت از فرد متهم را رد می کند و بر محاکمه او، از سوی نهادهای عدلی و قضایی تاکید دارد.
گفته شده است که "کمیته حقیقت یاب"‌ پس از پایان بررسی، نتایج آنرا در اختیار رئیس جمهور قرار می دهد تا در مورد چگونگی رسیدگی به شکایت های مردم، تصمیم گرفته شود
علا رحمتی دست داشتن در خشونت علیه معترضان را رد کرده می گوید که  این تظاهرات از سوی مردم سرپل نیست؛‌ بلکه از سوی آشوبگرانی که قصد برهم زدن امنیت این ولایت را دارند، راه اندازی شده است.
سرپل؛‌ میدان رقابت رهبران احزاب
اعتراض ها در زمینه برکناری والی کنونی سرپل، به چندین ماه پیش بر می گردد.
علی رحمتی می گوید که این اعتراض ها ریشه در مسایل حزبی داشته و شماری از رهبران سیاسی احزاب، در ایجاد این اعتراض ها دست دارند.
او تاکید کرده که  شماری از رهبران احزاب سیاسی، پس از انتصاب او (سید علا رحمتی) به عنوان والی سرپل، تلاش کردند که برعلیه او برنامه ریزی کرده و او را بدنام کنند .
سید انور سادات، نماینده مردم سرپل در ولسی جرگه می گوید که آقای رحمتی به جای پرداختن به مشکلات مردم، درگیر زدو بند های داخلی با معاون خود( شکیب) و دیگرمقام های ولایت بوده است.
او می گوید " علا رحمتی، تلاش کرد تا افرادی از حزب مربوط خودش را در پست های ولایت مقرر کند و این درگیری میان والی و معاون شان آقای شکیب (وابسته به استاد محقق) به حدی بالا گرفت که اقوام دیگر نیز شامل آن شدند و از آن زمان تا کنون، بیش از ده بار، مردم ولایت سرپل اعتراضات گسترده برعلیه او (رحمتی) انجام داده اند.
سادات می گوید که مردم سرپل، بارها از آقای کرزی خواهان برکناری والی این ولایت شده اند اما توجهی به این در خواست مردم سرپل نشده است.
سادات می گوید که مردم سرپل، بارها از آقای کرزی خواهان برکناری والی این ولایت شده اند اما توجهی به این در خواست مردم سرپل نشده است.
سادات می گوید که مردم سرپل، بارها از آقای کرزی خواهان برکناری والی این ولایت شده اند اما توجهی به این در خواست ها نشده است.
علا رحمتی با رد این گفته ها، می گوید که برخی از رهبران احزاب سیاسی، به دلیل اینکه منافع شخصی شان در سرپل، پس از آمدن او به حیث والی به مخاطره افتاده، اقدام به ایجاد آشوب و نا امنی کرده اند.
او گفت که مقام های که پیش از او (والی برحال) در سرپل کار می کردند با برخی از این رهبران، اشتراکات سیاسی و حزبی دارند و سعی می کردند تا خواست های آنان را برآورده کنند.
نماینده مردم سرپل در ولسی جرگه می گوید:" مردم سرپل، 

انتظار داشتند که آقای رحمتی به دلیل نزدیک بودن با معاون 
دوم رئیس جمهور(استادخلیلی) بتواند توجه بیشتر دولت را به این ولایت جلب کند  اما برخلاف، در این مدت آقای رحمتی به جای پرداختن به مشکلات مردم، خود، درگیر زدوبندهای داخلی با معاون اش( شکیب) و دیگرمقام های ولایت شد."
سید انور علا رحمتی والی کنونی سرپل، پیش از این رئیس دفتر معاون دوم رئیس جمهور(استاد خلیلی) بوده و یکی از قوماندانان جهادی نیز بوده است.
قاسم رحیمی – کابل
خبرگزاری بخدی

صادق مدبر: طرح تغییر نظام، خواست مردم نیست


داکتر صادق مدبر رئیس اداره امور و رئیس شورای رهبری حزب انسجام ملی می گوید که طرح تغییر نظام در شرایط کنونی "عملی" نیست.
آقای مدبر که امروز( پنجشنبه) در مراسم تجلیل از میلاد پیامبراسلام (ص) در کابل صحبت می کرد گفت که طرح "تغییر نظام سیاسی" در شرایطی که افغانستان با چالشهای زیادی روبروست به نفع کشور نیست.
به باور صادق مدبر، طرحی که در راستای تغییر نظام سیاسی ارائه شده است؛ با واقعیت های موجود سیاسی و اجتماعی کشور سازگاری ندارد.
صادق مدبر رئیس شورای رهبری حزب انسجام، تلاش های اوپوزیسیون و برخی از رهبران سیاسی را در راستای تغییر نظام سیاسی به  مشت زدن در هوا تعبیر کرد.
صادق مدبر رئیس شورای رهبری حزب انسجام، تلاش های اوپوزیسیون و برخی از رهبران سیاسی را در راستای تغییر نظام سیاسی به مشت زدن در هوا تعبیر کرمدبرمی گوید که نیاز است تا به همسویی مردم و تحکیم پایه های نظام سیاسی کنونی در کشور تاکید شود.
او گفت: "تلاش می کنیم تا از منافع ملی،‌ قانون اساسی و دستاوردهای ده سال اخیر، به "هر قیمت"ی حمایت و حراست کنیم."
"مشت زدن در هوا"
صادق مدبر رئیس شورای رهبری حزب انسجام، تلاش های اوپوزیسیون و برخی از رهبران سیاسی را در راستای تغییر نظام سیاسی به "‌ مشت زدن در هوا"‌ تعبیر کرد.
به اعتقاد صادق مدبر، تلاش ها برای تغییر نظام سیاسی انعکاس دهنده خواست "تمامی مردم" افغانستان نیست.
او تاکید کرد که موضع ما (حزب انسجام) در راستای نظام سیاسی "موضع مردم" افغانستان است.
به نظر میرسد که منظور آقای مدبر از "موضع مردم" حمایت از ساختار موجود (نظام متمرکز) است.
رئیس شورای رهبر حزب انسجام با اشاره به"نشست برلین" که در آن برخی از رهبران اوپوزیسیون با نمایندگان کنگرس امریکا دیدار داشتند؛‌ گفت که این تلاشها هیچ سودی برای مردم افغانستان ندارد.
دیدگاه اپوزیسیون
تلاشهای اپوزیسیون در راستای تغییر نظام سیاسی درحالی خارج از منافع ملی خوانده می شود که رهبران اوپوزیسیون همواره بر تغییر نظام تاکید کرده اند.
آنان می گویند که "نظام متمرکز" عامل اصلی فساد است و به این دلیل، تغییر نظام از اولویت های مبارزات سیاسی اوپوزیسیون به شمار میرود.
به اعتقاد این سه رهبر سیاسی نظام متمرکز عامل اصلی فساد است و به این دلیل، تغییر نظام از اولویت های مبارزات سیاسی اوپوزیسیون به شمار میرود.
به اعتقاد این سه رهبر سیاسی نظام متمرکز عامل اصلی فساد است و به این دلیل، تغییر نظام از اولویت های مبارزات سیاسی اوپوزیسیون به شمار میرود.
جبهه ملی افغانستان به رهبری احمد ضیا مسعود معاون پیشین رئیس جمهور، حاجی محمد محقق و جنرال عبدالرشید دوستم از رهبران با نفوذ جهادی و ائتلاف ملی به رهبری داکتر عبدالله عبدالله، دو تشکیل سیاسی است که تغییر نظام ریاستی به نظام پارلمانی را در صدر اهداف سیاسی خود قرار داده اند.
دیدگاه اوپوزیسیون این است که در نظام پارلمانی تمامی مردم خود را، در نظام شریک می دانند و از اینرو تغییر نظام سیاسی به "سود" افغانستان است.
رهبران این دو تشکیل سیاسی( جبهه ملی و ائتلاف ملی) اخیراً در شهر برلین آلمان( نشستی که مدبر از آن انتقاد کرد) با شماری از اعضای کنگره امریکا دیدار کرده و در این نشست پیرامون چگونگی عملی شدن طرح تغییر نظام سیاسی در افغانستان صحبت کرده اند.
دو امر مهم دیگر
رئیس شورای رهبری حزب انسجام ملی در بخشی دیگر از صحبت هایش در مراسم تجلیل از میلاد پیامبر اسلام(ص) به بحث انتقال مسوولیت های امنیتی و موضوع صلح با طالبان نیز اشاره کرد.
مدبر تاکید کرد که روند صلح با طالبان باید به رهبری دولت افغانستان صورت بگیرد.
او گفت که پذیرش قانون اساسی از سوی مخالفان مسلح دولت و حفظ دستاوردهای ده سال اخیر باید محور اصلی گفتگوها باشد.
مدبر می گوید:" مخالفان مسلح دولت باید با "نگرش" جدید به مسایل و با در نظر داشت دستاوردهای نظام کنونی وارد گفتگوهای صلح شوند."
او تاکید کرد که بازگشت به گذشته تاریک و سیاهی که مردم افغانستان آنرا تجربه کرده اند؛‌ تحت هر عنوانی که باشد قابل قبول نیست.
صادق مدبر به مدیریت گفتگوهای صلح از سوی دولت افغانستان تاکید کرد و گفت:" هر کشوری که میزبان مذاکرات صلح است،‌ باید به نظر و دیدگاه دولت احترام بگذارد."
این در حالیست  که در روزهای اخیر،‌ بحث مذاکره با طالبان وارد فصل تازه شده است.
شماری از نهادها و رهبران سیاسی در تلاش اند تا با تاکید بر حفظ ارزش های نوین ودموکراتیک در کشور، اعلام کنند که تحت هیچ شرایطی خواهان برگشت به ده سال پیش از امروز (دوران طالبان) نیستند.
غلام حضرت نادری – کابل
خبرگزاری بخدی

افغانستان، پایتخت تریاکستان

دویچه وله:
در افغانستان هر از گاهی خبری در مورد ضبط محموله های مواد مخدر گزارش می شود، اما قاچاق همچنان ادامه دارد.

مسیر قاچاق تریاک از افغانستان به دیگر نقاط جهان
افغانستان 90 درصد تریاک و هیرویین جهان را عرضه می کند. در این میان، ولایت هلمند به بزرگترین مرکز کشت کوکنار تبدیل شده است. در هیچ جایی به اندازه این ولایت جنوبی افغانستان، مواد مخدر کشت نمیشود.
براساس گزارش سال 2011 سازمان ملل متحد، مافیای جهانی مواد مخدر از فروش تریاک افغانستان نزدیک به 70 میلیارد دالر پول به دست می آورد. بسیاری کارشناسان و از جمله خانم جنیت کورساوه، نویسنده مقاله علمی "قدرت جنگ و اقتصاد مواد مخدر"، به این نظر اند که درآمد ناشی تریاک افغانستان سالانه بیش از 200 میلیارد دالر است. این مبلغ بنا به ارقام بانک جهانی، بیشتر از درآمد سالانه کشورهای همسایه افغانستان، به استثنای چین و ایران، می باشد.
بزرگترین قدرت اقتصادی منطقه
از 200 میلیارد دالر پول فروش سالانه تریاک افغانستان، 2.2 میلیارد دالر آن به قاچاقبران مواد مخدر داخلی تعلق می گیرد. بر این اساس قاچاقبران محلی مواد مخدر دارای بیشترین سرمایه پولی در منطقه می باشند. هیچ بخش خصوصی دیگر، چه در افغانستان و یا در کشورهای ماحول آن، درآمد بزرگی مانند صنایع مواد مخدر در افغانستان ندارد. البته یک بخش این صنعت متعلق به طالبان است. بیش از 200 میلیون دالر به خزانه جنگی طالبان سرازیر می شود.
از میلیاردها دالری که از تریاک افغانستان کمایی می گردد، مبلغ 450 میلیون دالر برای دهقانان این کشور باقی می ماند (سالانه برای هر خانوار حدود 6000 دالر می رسد). برای دهقانان فقیر که هیچ منبع درآمد دیگری ندارند، این مبلغ پول زیادی است.
در افغانستان هر از گاهی خبری در مورد ضبط محموله های مواد مخدر گزارش می شود، اما قاچاق همچنان ادامه دارد.
دهقانی در ولایت هلمند دلایل این را که چرا کوکنار کشت می کند، چنین توضیح می دهد: «ما مصارف زیادی داریم: پول کرایه خانه باید پرداخته شود، پول مواد سوخت و پول مواد خوراکه همچنان. این همه مصارف را وقتی می توانیم بپردازیم که تریاک کشت کنیم».
بسیاری کشاورزان در سایر نقاط افغانستان نیز چنین استدلال می کنند. این دهقانان یا اجاره کار اند و یا این که مالک زمین های نسبتاً کوچکی می باشند. آنها باکشت و فروش دیگر محصولات زراعتی مانند گندم و یا برنج، پول کافی به دست نمی آورند تا معاش خانواده های شان را تامین کنند.
سیف الدین سیحون، کارشناس اقتصادی و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کابل به این نظر است که کشت تریاک برای دهقانان بر علاوه درآمد بیشتر، فواید دیگری نیز دارد: «کسی که تریاک می کارد، از فروش محصولات اش نگران نیست. قاچاقبر تریاک به هر دهقان تضمین می دهد که محصولات اش به قیمت خوبی خریداری می شود. حتا بسیاری اوقات پول آن پیش از پیش پرداخته می شود».
سیحون می افزاید که دهقانان شرایط بهتر از این را نمی توانند انتظار داشته باشند. به باور او، ضعف دولت و جامعه بین المللی باعث شده است که دهقانان خود را داوطلبانه در خدمت مافیای مواد مخدر قرار دهند. سیحون دولت افغانستان و جامعه بین المللی را در ارایه یک طرح جامع برای مبارزه با تولید مواد مخدر کاملا ناکام می خواند.
بیچارگی پولیس
البته ضعف ساختارهای دولتی باعث شده است تا زارعان تریاک از پیگرد و تعقیب جزایی تا جای زیادی در امان باشند. به طور مثال ولایت هلمند در موقعیتی نیست که یک شبکه کارآ و موثر پولیس را در بیرون از مرکز ولایت راه اندازی کند. از هزاران کشاورزی که در سال گذشته مشغول کشت کوکنار بوده اند تنها با هشت تن آنها برخورد قانونی صورت گرفته است. قوماندان پولیس هلمند به رادیو دویچه وله گفت: «همه می دانند که پولیس هلمند امکان زندانی ساختن هزاران نفر را ندارد».
در بسیاری مناطق که دورتر از مرکز ولایت هلمند قرار دارند و تریاک اکثر در آنجاها کشت می گردد، حکومت وظایف امنیتی را به نیروهایی که به نام "پولیس محلی" یاد می شوند، سپرده است. اما "پولیس محلی" در موقعیتی قرار ندارد تا در برابر مافیای پرقدرت مواد مخدر اقدام کند. یک پولیس محلی از ناد علی در رابطه با شرایط کاری این نیروی امنیتی چنین می گوید: "ما سلاح کافی برای تامین امنیت نداریم. علاوه بر آن حقوق و معاشات مان سر وقت پرداخته نمی شود. پسته های کنترول مان اکثرا به صورت موقتی و در زیر خیمه های فرسوده برپا شده اند».
یک منبع آگاه در هلمند به دویچه وله گفت که برخی از اعضای پولیس محلی در لیست معاش بگیران قاچاقبران مواد مخدر قرار دارند. اوعلاوه کرد که شمار زیادی از پولیس ها، چه رسمی و چه محلی، برای آن که درآمد شان را بلند ببرند، با مافیای مواد مخدر همکاری می کنند.
کارگران هشت تا دوازده ساله
تولیدات تریاک ولسوالی نادعلی و سایر روستاهایی که در آنجاها تریاک تولید می گردد، به بهرامچه واقع در منطقه دیشو ولایت هلمند آورده می شوند. بهرامچه که در مرز با پاکستان قرار دارد، مرکز جمع آوری کوکنار می باشد. از این جا تن ها کوکنار به کارخانه های هرویین فرستاده می شوند که در امتداد مرز افغانستان با پاکستان قرار دارند، تا قسماً به تریاک و قسماً به هرویین تبدیل شوند. این مواد به شکل خریطه های یک کیلویی تهیه شده و به نقاط مختلف در سرتاسر جهان فرستاده می شوند. هرویین افغانستان از راه پاکستان، ایران و آسیای میانه تا به ایالات متحده امریکا و کانادا رسانده می شود.
معمولاً در این کارخانه های هیرویین پسران بین 8 تا 12 ساله به کار گماشته می شوند. قاچاقبران مواد مخدر به دو دلیل کارگران خردسال را نسبت به کارگران بزرگ سال ترجیح می دهند: اول این که استخدام آنها به مراتب ارزانتر تمام می شود و دوم این که، کودکان 8 تا 12 ساله از هر محکمه ای برائت می گیرند. در شمال و غرب افغانستان که بیشتر چرس کاشته می شود، در مزارع علاوه بر کودکان زنان نیز استخدام می شوند.
کسی مسوولیت نمیگیرد
حکومت افغانستان تا به حال بارها اعلام کرده است که مبارزه علیه مافیای مواد مخدر تا اکنون موفقیتی در پی نداشته است، اما هیچ یک از نهادهای دولتی حاضر نیست تا مسوولیت ناکامی سیاست مبارزه با مواد مخدر را بردوش بگیرد. حتی وزارت مبارزه علیه مواد مخدر با ارایه دلایلی خود را غیرمقصر می شمارد. قیوم سامر، سخنگوی این وزارت چنین توضیح می دهد: «وزارت ما صرفاً مسوول مسایل مربوط به تدوین استراتژی است. ما برنامه ریزی می کنیم و طرح ها را پیشنهاد می نماییم. اجرای آنها به عهده ما نه، بلکه به عهده وزارت داخله است».
اما وزارت داخله افغانستان نمی پذیرد که تنها اداره مسوول مبارزه علیه مواد مخدر است. وزارت داخله از دیگر نهادهای دولتی می خواهد که مسوولیت های شان را جدی بگیرند. حکومت های محلی نیز هر کدام خواسته های خود را از حکومت مرکزی دارند. مثلاً گلاب منگل، والی ولایت هلمند می گوید: "آنچه از ما تقاضا می شود، بیشتر از آن است که ما بتوانیم به تنهایی برآورده سازیم. ما نمی توانیم به طور مثال مرزها را کنترول کنیم. اما این مرزها باید کنترول گردند تا هیچ قاچاقبر مواد مخدر از آن عبور کرده نتواند».
در همین حال، منگل مشکل اصلی را در کشت کوکنار در افغانستان نمی داند. به باور او تا زمانی که تریاک و هیرویین بازار داشته باشد، دهقانان افغان نیز کوکنار خواهند کاشت. منگل خواهان کمک بیشتر جامعه بین المللی است. اما آیساف که با 130 هزار سرباز مسلح اش در حال حاضر در افغانستان حضور دارد، وظیفه مبارزه با تولید مواد مخدر را مسوولیت حکومت افغانستان می خواند. به این شکل همه از مبارزه علیه تولید مواد مخدر صحبت می کنند اما هیچ نهادی، چه داخلی یا خارجی، حاضر نیست با جدیت مسوولیت این وظیفه مهم را به عهده بگیرد.
بنابراین، از این ابهام که کی مسوول اصلی مبارزه با مواد مخدر است، صنعت سازمانیافته مواد مخدر، به بهترین نحو سود می برد. بدین شکل مافیای مواد مخدر در افغانستان و منطقه روز به روز قویتر می شود و می تواند به سادگی مجموع اقتصاد و شاید هم سیاست افغانستان را تحت نفوذ خود قرار دهد. افغانستان در مسیری قرار گرفته است که راه برگشتی در آن دیده نمی شود، مسیری که افغانستان را به پایتخت بین المللی تریاکستان مبدل می کند، به کشوری که یک بخش جامعه اش را تولید کنندگان مواد مخدر تشکیل می دهند، و بخش دیگرش را انسان های وابسته به مواد مخدر.
رتبیل شامل آهنگ/ رسول رحیم

شروع معاملۀ یکی بده یکی بگیربین اسلام آباد وکابل

دو عامل تروراستاد ربانی درکویته به دام افتاده اند.
مقامات پاکستان به منظورکشانیدن گروه های مجاهدین برمدار پاکستان، یک رشته مشوق هایی را روی دست گرفته است. مقامات آن کشور که تا این دم، ازهمکاری با تیم تحقیقاتی دولت افغانستان درخصوص ردگیری عاملان ترور استاد ربانی خود داری می کرد؛ اکنون خود گام اول را به جلو برداشته است.
به گزارش رادیو آزادی یک کارمند بلند رتبه سفارت افغانستان در اسلام آباد که نخواسته نامش افشا گردد، در مورد دستگیری دو تن از افرادی که به دست داشتن در قتل رییس جمهور سابق و رییس شورای عالی صلح افغانستان برهان الدین ربانی دست داشتند خبر داد.
به گفته وی، این دو نفر شامل لست 5 فردی می باشند که حکومت افغانستان به مقامات پاکستان داده بودند. این افراد در شهر کویته پاکستان دستگیر شده اند.
مقام سفارت افغانستان گفته است که مامورین امنیتی افغان چندی قبل  یک نفر را بنام حمیدالله در رابطه با قتل پروفیسر ربانی دستگیر نمودند و او نام 5 نفر دیگر را که در این جرم دست داشتند به آنها داده است.
مقام سفارت در صحبت با رادیو آزادی نام این دو نفر را افشا نکرد و گفت چون سه نفر دیگری که حکومت افغانستان نام های آن ها را به حکومت پاکستان داده اند تا هنوز آزاد می باشند، او نمی تواند نام این دو تن را به رسانه ها افشا کند

واکنشها به حذف تاریخ جنگ از کتابهای درسی

 دویچه وله
حذف حوادث جنگی از مضامین تاریخ مکاتب افغانستان، با واکنشهایی از سوی مردم و شماری از صاحب نظران رو به رو شده است. وزارت معارف افغانستان گفته که به خاطر جلوگیری از تنش، بخشی از حوادث تاریخی از این مضامین حذف شده است.
امان الله امان، سخنگوی وزارت معارف افغانستان روز سه شنبه به دویچه وله گفت که وزارت معارف برای این که تنشی در کشور ایجاد نشود، از پرداختن به جزییات حوادث و جنگهای چهار دهه اخیر در افغانستان خودداری کرده است. سخنگوی وزارت معارف افغانستان گفت که این این تصمیم به تازگی نه، بلکه هشت سال پیش با مشوره کارشناسان تعلیمی، بزرگان قومی وعلمای دینی گرفته شده است.
امان الله ایمان افزود: «ما تاریخ را حذف نکردیم. معارف باید از سیاست دور نگه داشته شود. ما رویدادها را به طور کامل گنجانده ایم و جزو کتاب تاریخ ماست، اما بحث روی شخصیت ها حساسیت بر انگیز است و قضاوت بی طرفانه نخواهد بود. این امر برای نظام تعلیمی و شاگردان ما هیچ ضرری ندارد».
اما شماری از دانش آموزان و آگاهان به این باور اند که این تصمیم وزارت معارف با اعمال فشار از سوی کسانی انجام شده که خود در جنگ ها و ویرانی افغانستان سهم عمده داشته اند و حالا متوجه شده اند که نسل های آیند ه در مورد آنان چطور قضاوت خواهند کرد.

«نسل جدید افغانستان حق دارد از وقایع تاریخی کشور شان آگاهی حاصل کنند». «نسل جدید افغانستان حق دارد از وقایع تاریخی کشور شان آگاهی حاصل کنند».
زهرا موسوی، فعال فرهنگی افغانستان میگوید همه ملت ها حق دارند که در مورد تاریخ خود بدانند: «حالا نسل نو، یعنی شصت و پنج درصد جمعیت کشور در تلاش و تکاپو است که با مراجعه به تاریخ بداند که در گذشته اش چه اتفاقاتی افتاده و چرا این اتفاقات است. این ها به خاطر این که فجایع تاریخی را پنهان کنند و به آینده ها نشان بدهند که اتفاق خاصی نیفتاده بود، این کار را می کنند تا ملامت آن جنایت ها به گردن قوم و یا اشخاص مشخصی نیفتد».
در بیشتر از سه دهه اخیر، افغانستان به نحوی درگیر جنگهای خونین بوده است. تاهنوز هیچ آمار مشخصی از تلفات این جنگها در دست نیست، اما هزاران تن جانهای شان را از دست دادند و میلیونها تن دیگر آوار و آسیب پذیر شدند.
هرچند وزارت معارف افغانستان میگوید برای جلوگیری از تنشهای احتمالی برخی موضوعات تاریخی از مضامین مکتب حذف شده اند، اما دانشجویان میگویند آگاهی یافتن از جزییات گذشته افغانستان نه تنها حق آنهاست، بلکه میتواند آموزنده نیز باشد.
عارف، دانشجوی 27 ساله میگوید: «در تاریخ ما باید از واقعیت های جنگ ذکر شود که جوانان ما از گذشته ها پند بگیرند و اشتباه آنان را تکرار نکنند. باید واقعیت ها گفته شود که کی ها در این کشور جنگ و ویرانی کردند، کی ها خدمت نمودند و کی ها خیانت کردند».

جاوید، یک دانش آموز 19 ساله در ولایت هرات میگوید: «من نمی دانم این مشوره را چه کسی به وزیر معارف افغانستان داده است. به جای این که جوانان و دانش آموزان را از تاریخ گذشته و تاریخ معاصر افغانستان آگاه بسازند، برعکس عمل میکنند و تاریخ را میپوشانند».
وزارت معارف افغانستان میگوید این تغییرات بخشی از اصلاحاتی است که چند سال پیش در این وزارت برنامه ریزی شده بود. به گفته سخنگوی این وزارت، کتابهای دورههای ابتدایی و متوسطه قبلاً چاپ و توزیع شده است و کتابهای دوره لیسه نیز چاپ گردیده و به زودی از پاکستان به افغانستان انتقال داده میشود و به دانش آموزان توزیع میگردد.
این تنها اقدامی از سوی وزارت معارف نیست که در کابل جنجال خلق کرده است. اخیراً نام یک مکتب در کابل از سوی وزارت معارف تغییر داده شده است که آن هم جنجال برانگیز شده است. وزارت معارف نام مکتب «بی بی مهرو» را به «عبدالقیوم وردک» تغییر داده است.
فوزیه کوفی، نماینده مردم در ولسی جرگه میگوید: «با مشکلاتی که در افغانستان وجود دارد تغییر نام مکاتب در اولیت کاری وزارت معارف قرار ندارد. بی بی مهرو یکی از زنان قهرمان افغانستان بود که در تاریخ سیاسی کشور برای خود جایی دارد. کسانی که افتخار می آفرینند باید از نام شان صیانت شود. این اقدام وزارت معارف برای ما قابل توجیه نبود».
در شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک نیز برخی کاربران کمپاینی را برای حمایت از نام «بی بی مهرو» برای این مکتب راه اندازی کرده اند. هرچند دلیل تغییر نام این مکتب از سوی وزارت معارف ذکر نشده است، اما برخی می گویند که عبدالقیوم وردک نام یکی از بستگان فاروق وردک، وزیر معارف افغانستان است.
رضا شیر محمدی

تجاوزگروهی قوماندانان شمال بریک پسر جوان

گزارش ازروزنامۀ هشت صبح
پسر جوانی که حدود دوماه قبل در ولایت جوزجان از سوی چند نفر مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود، ‌خواهان رسید‏گی به پرونده‌اش شده است.
این پسر جوان، که نجیب‌الله نام دارد و در شهر شبرغان مشغول سلمانی می‌باشد، می‌گوید در حدود دوماه پیش یکی از هم‌مسلکانش، به‌نام نقیب‌الله، او را از خانه بیرون کرده و به این بهانه که به‌یک عروسی می‌روند، تسلیم شش‌ تن دیگر می‌کند.
نجیب‌الله در یک‌تماس تلیفونی به رسانه‌ها گفت منصور، نورالدین، پهلوان گلی و آصف پهلوان که سلاح در دست داشتند، در بیرون از خانه‌‌‌اش اورا به‌مرگ تهدید کرده و بعد زدن چند سیلی، به موتر سایکل سوارش کرده و در روستای بابه علی‌شیر شبرغان بر او تجاوز کردند.
او هم‌چنان افزوده است افراد متذکره که دوتن از قماربازان شهر نیز با آن‌ها یک‌جا بود، از جریان تجاوز تصویر‌برداری کرده‌اند.
نامبرده اضافه کرد: «آن‌ها بعد از انجام فعل لواط، من را تهدید به‌ مرگ کردند و گفتند که اگر 200هزار افغانی پرداخت نکنی در همین‌جا (دشت لیلی بابه‌علی) پس از کشتن جسدت را به‌ چاه می‌اندازیم.»
نجیب‌الله درمورد این که چرا به‌خاطر افشای این قضیه دیر اقدام کرده، سکوت می‌کند؛ اما می‌گوید که برای این افراد تاحال  30 هزار افغانی پرداخته است.
به‌گفته نجیب‌الله، افراد یادشده بعد از گرفتن پول، از وی بار بار تقاضای گرفتن پول بیشتر را کرده‌اند.
نجیب‌الله گفت: «به‌ حقم ظلم هم کردند آدم غریب (نادار) پول از کجا کنم  و در آخر تصویر ویدیویی قضیه تجاوز جنسی من را بین مردم پخش کردند.»
او خواهان بازداشت و مجازات سه متهم دیگر نیز شد و علاوه کرد اگر به دوسیه نسبتی‌اش رسید‌گی صورت نگیرد، او قضیه را فردا به ریاست‌جهموری محول می‌کند، در غیرآن خود را در محضر عام می‌کشد.
موصوف به این نکته نیز اشاره کرد که طرف مقابل او افراد زورمند هستند.
مل پاسوال عبدالعزیز غیرت، فرمانده امنیه ولایت جوزجان گفت: «این قضیه درشب چهارم ماه عقرب سال روان اتفاق افتاده ولی نجیب‌الله‌نام به‌تاریخ شانزدهم ماه جدی برای ما عارض شده است.»
وی گفت: «هنوز علت این‌که نجیب‌الله روی چه ملحوظی این مساله را پنهان کرده و با تاخیر اقدام نموده است، برای ما معلوم نیست.»
غیرت می‌گوید: «پولیس صلاحیت تحقیق را از متهمین ندارد و ما قضیه را به سارنوالی محول کردیم.»
فرمانده امنیت جوزجان اظهار داشت اسامی نقیب‌الله،  پهلوان گلی و آصف پهلوان که عاملین اصلی قضیه می‌باشند، بازداشت شده‌اند و پرونده‌شان به سارنوالی محول گردیده است.
نامبرده اضافه کرد: «شخصی به‌نام جمال‌الدین که نجیب‌الله را وادار ساخته تا در رابطه به‌قضیه ابرا دهد نیز بازداشت شده است.»
به‌گفته غیرت سه‌تن از افراد دیگر که فرار کرده‌اند زیر تعقیب پولیس می‌باشد.
اما محمد نسیم، مسوول بخش تحقیق جرایم ریاست سارنوالی استیناف ولایت جوزجان می‌گوید چهارتن از افراد بازداشت‌شده در اعترافات خود در مورد این قضیه جرم‌شان را قبول کرده و پرونده آن‌ها محول محکمه شده است .
او به این نکته نیز اشاره کرد که یک ‌حلقه سی‌دی حاوی فلم جریان تجاوز جنسی بالای نجیب‌الله نیز ضمیمه پرونده متهمان می‌باشد.
در همین‌حال، عزیزالله الفتی نایب منشی مشرانوجرگه می‌گوید: «تصویر ویدیویی از عمل صورت گرفته در دست ما قرار گرفته است.»
الفتی گفت‫: «ما خواهان همکاری نیروهای امنیتی در امر گرفتاری افراد باقی‌مانده می‌باشیم تا آنان به‌سزای اعمال‌شان برسند‫.»
داکتر میرویس امینی، رییس شفاخانه ولایتی شهر شبرغان در این رابطه گفت قضیه نجیب‌الله‌نام به‌تاریخ 17 جدی از جانب فرماندهی امنیه در یک استعلام به آن‌ها گسیل شده است.
او اضافه کرد: «از این واقعه دوماه و دوازده ‌روز سپری شده است که تثبیت این قضیه با امکانات محدود طبی که ما داریم ممکن نیست.»
امینی گفت: «ما پیشنهاد کردیم تا قوماندانی امنیه این قضیه را از طریق یک‌شفاخانه مجهز و لابراتوار قوی طبی بررسی کند.»
کمیسیون حقوق بشر ولایات جوزجان، سرپل و فاریاب می‌گوید درمورد این قضیه آگاهی دارد، ولی نجیب‌الله نام در مورد قضیه‌اش این اداره را در جریان نگذاشته است.
خانم مغفرت صمیمی، مسوول کمیسیون حقوق بشر جوزجان می‌گوید: «در سال روان این چهارمین قضیه تجاوز است که بالای پسران صورت می‌گیرد.»
وی ‏دلیل بروز این واقعات را بی‌بند و باری‌های جوانان در جامعه، عدم آگاهی آنان از قانون، مسایل اخلاق اجتماعی و حاکمیت روابط بر‌ضوابط در برخی از ادارات می‌داند.

جمهوری اسلامی در آستانه ورشکستگی است

معتصم طاطایی، تحلیل گر مسائل اقتصادی خاورمیانه و استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن (S.O.A.S) در مصاحبه با خبرگزاری روز می گوید تحریم های اقتصادی به مرور، جمهوری اسلامی را به سوی یک نوع ورشکستگی اقتصادی خواهد برد.

در تازه‌ترین مورد تحریم‌های بین المللی علیه ایران، باراک اوباما، با صدور بخشنامه‌ای، کلیه دارائی‌های جمهوری اسلامی را مسدود کرد؛ آنهم سه روز پس از آنکه کمیتۀ امور بانکی مجلس سنای این کشور، شرکت ملی نفت و شرکت ملی نفتکش ایران را نیز مشمول تحریم‌های جدید کرد.
رسانه‌های خارجی همزمان به نقل از منابع صنعت نفت چین، از تصمیم شرکت‌های این کشور برای کاهش واردات نفت خام ایران خبر داده‌اند؛ بر اساس گزارش‌ها میزان واردات نفتی چین از ماه مارس به نصف میزانی می‌رسد که سال گذشته از ایران وارد کرده‌اند.
تاثیرات افزایش تحریم‏های کشورهای غربی علیه جمهوری اسلامی روز به روز بیشتر خود را در زندگی روزمره مردم نشان می‌‏دهد؛ تاجایی که یک نماینده مجلس گفته ساکنان خط فقر ۱۵ تا ۲۰ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته‌اند.
معتصم طاطایی، در این گفتگو به تاثیر تحریم ها بر جمهوری اسلامی می پردازد:

تاثیر دراز مدت تحریم‌های اخیر را، گذشته از تاثیر مقطعی و کنونی آن بر وضعیت کشور چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تحریم‌ها اهداف مختلفی را دنبال کرده اند. اگر به عقب برگردیم، می‌بینیم اهداف تحریم‌ها در ابتدا، جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی بود. شرکت‌هایی هدف قرار گرفتند که به اعتقاد غرب، تکنولوژی هسته‌ای را در اختیار ایران قرار می‌دادند. غرب قصد داشت علاوه بر شناسایی این شرکت‌ها، روابط موجود را هم قطع کند؛ موضوعی که در آن موفق عمل کرد. اما جمهوری اسلامی در برابر سعی کرد تکنولوژی مورد نیاز خود را از راه های دیگر به دست بیاورد. کشورهایی مانند روسیه و یا شرکت هایی حاضر بودند به صورت زیرزمینی با ایران معامله داشته باشند. این موضوع باعث شد غرب گام‌های دیگری بردارد و مستقیما شرکت‌هایی را هدف قرار دهد که با ایران پروژه‌های مشترک اقتصادی دارند. در میان آن‌ها مجموعه بزرگی از شرکتهای ژاپنی، آلمانی و فرانسوی دیده می‌شد. این موج از تحریم‌ها نیز به هدف قطع ارتباط شرکت‌های بزرگ اقتصادی با ایران صورت گرفت که در دراز مدت موجب شد بیشتر آنهایی که در این مبادلات شرکت داشتند، دیگر نتوانند به روابط خود ادامه دهند. تاثیر آن هم بیکاری افرادی بود که در داخل ایران در این پروژه ها مشغول به کار بودند. شاید بتوان این را آغاز تاثیر تحریم‌ها تلقی کرد. در عین حال، به صورت واقعی ارتباط ایران با خارج به ویژه با آن‌دسته از شرکت‌های غربی که بخشی از این تکنولوژی را در اختیار ایران قرار می‌دادند، قطع شد. اما اگر به دور جدید تحریم‌ها که از دو ماه پیش شروع شد نگاه کنیم، می‌بینیم موارد تازه تری مطرح شده اند. هدفی که غرب در این دور از تحریم‌ها مشخصا دنبال کرد، محاصره اقتصادی بانک مرکزی و به طور کلی صنعت نفت ایران بود. تاثیرهای کوتاه مدت آن هم رویارویی ایران با موجی از نابسامانی های اقتصادی در زمینه‌های مختلف است. مشکلی که ایران در دور اول تحریم‌ها با آن روبرو نشد. تاثیرات کوتاه مدت و دراز مدت تحریم‌های دو ماه گذشته، می‌تواند باعث رشد همزمان چندشاخص اقتصادی در ایران شود: تورم، بیکاری و از همه مهم‌تر نابسامانی اقتصادی. در اقتصاد، زمانی که این سه شاخص به موازات هم حرکت کنند، کشورها، با نابسامانی اقتصادی در تمام زمینه‌ها روبرو می‌شوند. اقتصاد ایران در حال حاضر با چنین بحرانی روبروست. در هفته‌های اخیر، تاثیرات تحریم‌ها همانطور که مد نظر غرب بود، به بازار ارز منتقل شد. زمانی که بازار ارز دچار بحران شود- که شده است- تاثیر‌ها بسیار گسترده‌تر خواهد شد. دلاری که قبلن بین ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان در نوسان بود، در زمان کوتاهی، حتی تا سقف 2500 تومان هم رفت. در واقع ارزش پول ملی ایران، در مدت زمان کوتاهی در برابر ارزی مانند دلار نصف شد. هدف نهایی تحریم‌ها حرکت به سوی بی‌ارزش کردن کامل ارز ملی ایران است. اما قبل از آن در طول هفته‌های گذشته، مشاهده کردیم که میزان تورم بنا بر برخی اظهارات مسئولان از ۲۰ به ۴۰ درصد هم افزایش یافته است. وقتی که تورم یک کشور در مدت زمان بسیار کوتاه، دوبرابر شود، نشان از حرکت آن کشور به سوی نوعی ورشکستگی اقتصادی دارد. مختصر اینکه، دور جدید تحریم‌ها ایران را در سراشیبی ورشکستگی اقتصادی قرار داده است.

اشاره کردید که اهداف غرب در تحریم‌ها، تغییر رفتار جمهوری اسلامی در رابطه با مساله هسته‌ای است. آنها تا چه اندازه در این زمینه موفق شده اند؟
به نظر می‌رسد در دراز مدت موفق عمل کرده و تحریم‌ها نیز تاثیر گذار بوده است. ایران از آغاز تحریم‌ها با مشکلاتی در رابطه با انرژی هسته‌ای روبرو و مجبور شد برای تامین هزینه‌ها به فکر ایجاد بدیل‌های جدید باشد. تمام پروژه های مشترک، که مشمول تحریم‌ها شدند نیمه تمام ماندند. ایران در حال حاضر در تمام زمینه‌ها منزوی شده است. اگر وضعیت به این ترتیب ادامه داشته باشد، این کشور هیچ راهی نخواهد داشت جز اینکه مجبور شود برای پاسخ گویی به مشکلات خود، دست به چاپ پول بزند. کشوری هم که به این مرحله برسد، به‌‌ همان بلای صدام حسین و موگابه دچار خواهد شد. تورم در زمان کوتاهی می‌تواند در مقیاس زیادی بالا برود. در حال حاضر ایران نیز در آستانه رویارویی با چنین وضعیتی است اما اینکه در ‌‌نهایت، جمهوری اسلامی حاضر شود از مواضع هسته‌ای اش کوتاه بیاید، قابل پیش بینی نیست.

 تحریم‌ها تا کی می‌تواند ادامه داشته باشند؟ غرب چه ظرفیت‌هایی برای ادامه تحریم‌ها دارد؟
به نظر می‌رسد غرب به صورت نظام‌مند، هدف‌های خود را در تحریم‌ها دنبال می‌کند. آن‌ها طوری برنامه ریزی کرده‌اند که قطع یا کاهش حداکثری صادرات نفت ایران نتواند بر افزایش قیمت جهانی نفت تاثیر بگذارد. در همین راستا وزیر خزانه داری آمریکا با هماهنگی اتحادیه اروپا، سفرهایی را به چین، ژاپن و کره جنوبی آغاز کرده است. آن‌ها می‌خواهند کشورهایی که از ایران نفت می‌خرند، معاملات خود را کاملا قطع کنند و در برابر بدیل‌هایی برای تامین نفت مورد نیاز غرب و برخی از کشورهای آسیایی پیدا کنند. به نظر می‌رسد در این زمینه هم موفق شده‌اند. چون علاوه بر غرب، ژاپن و کره جنوبی هم اعلام کرده‌اند که به معاملات نفتی خود با ایران خاتمه می‌دهند. در این میان چین و هندوستان، دو کشوری هستند که هنوز بر سر اهداف غرب به اجماع نرسیده و اعلام کرده‌اند مبادلات نفتی خود با ایران را قطع نمی‌کنند. هر چند چین در روزهای گذشته اعلام کرد که میزان واردات نفتی خود از ایران را از ماه مارس سال جاری به نصف می‌رساند. چین و حتی هندوستان همچنان با کشورهایی نظیر عربستان در حال رایزنی برای تامین نفت جایگزین هستند. در هر حال تا کنون ایران به دلیل تحریم‌ها در یک مخمصه خطرناک افتاده است. جمهوری اسلامی اخیرا غرب را تهدید کرده که صادرات نفتی‌اش را پیش از موعد مقرر قطع خواهد کرد. هدف آن هم، شوراندن کشورهایی مانند یونان علیه اروپا و مشخص‌تر آمریکا است که با بحران اقتصادی شدیدی دست به گریبان هستند. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی نتواند به هدف خود در این زمینه برسد، چون تمام کشورهایی که خریدار اصلی نفت ایران به شمار می‌آمدند، در حال تجدید نظر هستند. بسیاری از این کشور‌ها از طریق دولت به کابینه‌های خود اعلام کرده‌اند که همزمان به دنبال پیدا کردن بدیل مناسب ایران باشند. در نتیجه می‌توانیم بگوییم که گام بعدی غرب در راستای تحریم‌ها، ایجاد یک اجماع گسترده در سطح جهانی و منطقه‌ای علیه ایران و مشخصا در راستای قطع کامل روابط اقتصادی با این کشور است.

تاثیرات افزایش تحریم‏‌ها بر زندگی روزمره مردم را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایران تا کنون از طریق ارتباط‌های بین المللی‌اش توانسته است نیاز‌های اقتصادی خود را تامین کند. ایران کشور ثروتمندی است که حتی اگر صرفا به فروش نفت اتکا کند، قادر به ادامه حیات اقتصادی است. با توجه به محدودیت‌های گسترده در رابطه با استخراج نفت، ایران توانسته است از طریق فروش این محصول، به در آمد ۷۰۰ میلارد دلاری در طول سال دست یابد. این میزان از درآمد باعث شده است که جمهوری اسلامی مجموعه‌ای بزرگ از نیازهای خود را از طریق خارج تامین کنند. به ویژه نیازهای روزمره مردم مانند غلات، قطعات ماشین، لوازم الکترونیک و غیره. اما با اتفاقی که اخیرا افتاده، تامین این نیاز‌ها نیز به تبع از حالت رسمی و متعادل خود خارج می‌شود. آنطور که از تصمیم آمریکا و متحدان وی بر می آید، می خواهند تمامی مجاری ارتباطی ایران با جهان غرب قطع شود. ایران در چنین شرایطی باید به بازار زیرزمینی روی بیاورد و برای آن هم مجبور می‌شود که نیازهای اساسی خود را با نرخ‌های به مراتب بالاتری تهیه کند. در نتیجه قیمت تمام کالاهای وارداتی به طور قطع چند برابر می‌شود. در وضعیتی اینچنینی نرخ تورم در ایران که در حالت عادی هم بالا بوده، چند برابر می‌شود. رشد سریع میزان تورم، قدرت خرید را کمتر و کمتر میکند و نهایتا پدیده فقر تقویت می‌شود. علاوه بر این، وضعیت فعلی می تواند به ویژه باعث تقویت مافیای زیر زمینی ‌شود. این مافیا سعی می‌کند نیازهای روزانه مردم را با قیمت‌های کلان وارد بازار کند. سرمایه تعداد محدودی که این توانایی را دارند، در زمان کوتاه به یک ثروت عظیم تبدیل می‌شود و در برابر نیز اکثریت مردم ایران به سمت فقر حرکت خواهند کرد.

اما جمهوری اسلامی می‌گوید تحریم‌ها بی‌اثر است و حتی در مجلس پیشنهاد شده ایران قبل از موعد مقرر غرب، صادرات نفت را متوقف کند...
به نظر می‌رسد که جمهوری اسلامی دچار یک بحران فراگیر شده و در این راستا مجبور است تن به هر وضعیتی بدهد تا تاثیرات را به حداقل برساند. حرفهایی که در مورد قطع صادرات نفت در هفته‌های گذشه مطرح شده، به این معنی است که ایران می‌خواهد نشان دهد که هنوز قدرت مانور دارد؛ قدرتی که در واقع از آن برخوردار نیست. عربستان سعودی تصمیم گرفته است، کمبود نفت ایران را در بازار جهانی تامین کند. اگر عربستان این تصمیم را عملی کند که ظاهرا هم اینطور خواهد بود، تمام مشتری‌های ایران به سمت سعودی‌ها خواهند رفت. در نتیجه این گونه تبلیغات و اظهارنظرهای نسنجیده سیاسی، بیشتر نشان از یک آشفتگی روانی دارد تا یک تصمیم عقلانی.

گفته می‌شود صادراتی که ایران تهدید به توقف آنها کرده، پیش فروش شده است. این اقدام در عرف روابط دیپلماتیک چگونه قابل ارزیابی است؟ آیا جمهوری اسلامی به لحاظ قانونی می‌تواند دست به چنین کاری بزند؟
معمولا قراردادهای نفتی طولانی مدت هستند و بر اساس آن دو طرف معامله بر مبنای یک قیمت معین برای مدت زمان مشخصی وارد مبادله می‌شوند. این قرارداد‌ها تا پایان مدت قرارداد، قابل فسخ نیستند. اگر احیانا جمهوری اسلامی به این قرارداد‌های پایبند نباشد، طرف‌های مقابل آن می‌توانند او را به محکمه‌های بین المللی بکشانند و در صورت محکومیت، ایران باید غرامت تاخیر‌ها راهم پرداخت کند.

متقابلا چه؟ جمهوری اسلامی نمی‌تواند به دلیل تحریم‌ها علیه غرب شکایت کند؟
غرب به رهبری آمریکا به تمام این احتمالات به صورت حساب شده اندیشیده است. اگر به قطع نامه تحریمی اروپا دقت کنید، در آن مقرر شده که تحریم‌ها از تیرماه قابلیت اجرایی شدن دارند. ظاهرا به دلیل این مهلت قانونی، جمهوری اسلامی نمی‌تواند اقدامی علیه این کشور‌ها صورت دهد.

برخی از کشور‌ها مانند عراق خواسته‌اند که غرب آن‌ها را از تحریم معاف کند. مبادلات اقتصادی ایران با این کشور‌ها چقدر در سبک کردن بار جمهوری اسلامی زیر فشار تحریم‌ها و دور زدن آنها کمک می‌کند؟
ایران تامین کننده یک سری نیازهای اساسی جامعه عراق است. عراق به نفت ایران احتیاج ندارد، اما شرکت‌هایی هستند که در صورت اینکه عراق هم شامل تحریم‌ها شود، مجبور به توقف مبادلات خود می‌شوند. اما با توجه به وضعیت فعلی، پیش بینی می‌شود ایران به زودی با بحران داخلی کمبود کالا روبرو خواهد شد. موضوعی که در هر صورت موجب تضعیف روابط اقتصادی ایران با عراق و سایر کشورهای همسایه می‌شود. در این شرایط عراق دیگر قادر نخواهد بود، کالاهای مورد نیاز را از ایران وارد کند. بازار داخلی ایران در حال حاضر با کمبود‌های گسترده‌ای روبروست، بنابراین اگر به تولیدات داخلی احساس نیاز شود، خود به خود صادرات به حداقل خواهد رسید. تاثیراتی که این قطع ارتباط بر جمهوری اسلامی خواهد گذاشت، قابل مقایسه با تاثیراتی که ممکن است از سوی بقیه کشور‌ها بر او تحمیل شود، نیست. دلیل آن هم مشخص است. بحران کنونی آنقدر فراگیر است که کشورهایی مانند عراق و افغانستان قادر به جبران آن نیستند. گذشته از این در هفته‌هایی که بحران ارزی در اوج بود، به همین موازات، عراق هم دچار کمبود ارز در بازار شد. همین نشان داد که ایران به عنوان بازیکن اصلی بازار ارز در عراق، ارزهای خود را از آنجا به داخل منتقل کرده و خروج ارز‌ها در واقع بیشتر به ضرر عراق تمام شده است. ایران در هرصورت می‌خواهد کمبود ارز در کشورش را جبران کند و برای انجام این امر، به هر اقدامی دست می‌زند. دولتی مانند عراق حتی در صورت اینکه شامل تحریم‌ها هم نشود، نمی‌تواند باری از روی بحران اقتصادی ایران بردارد.

این تحریم‌ها به لحاظ سیاسی چه تاثیری می‌تواند بر مناسبات جمهوری اسلامی در سطوح داخلی و خارجی بگذارد؟
تا جایی که به مناسبات بین المللی مربوط می‌شود، به نظر می‌رسد ایران به میدان تنش قدرت‌های امروز دنیا تبدیل شده است. بحران اقتصادی که در سال ۲۰۰۸ بر آمریکا تحمیل شد، موقعیت این کشور را دچار تزلزل کرد. بحرانی که هرگز آمریکا و غرب پیش بینی‌اش را نمی‌کردند. این بحران هژمونی آمریکا را به صورت واقعی دچار لطمه کرد. از سال ۲۰۰۹ به این طرف اتفاق دیگری در سطح جهانی افتاد. میزان تولید کشورهای غیر پیشرفته از میزان تولید کشورهای پیشرفته دنیا پیشی گرفت. این مساله یعنی حضور رقبای جدی در کشورهای غیرپیشرفته ای مانند چین و هندوستان، معادلات اقتصادی دنیا را عوض کرده است. در نتیجه موقعیت آمریکا و به طور کلی غرب با یک خطر جدی روبرو است. این درحالی است که در حوزه اقتصاد هم بحران آن‌ها تشدید شده و این مساله در سطوح سیاسی نمود پیدا می‌کند. کشورهایی مانند چین و روسیه به راحتی حاضر نیستند به توصیه‌های آمریکا گوش دهند. نشست اخیر شورای امنیت در مورد سوریه تنها یکی از مصداق هاست. این نشان از آغاز فصلی جدید در مناسبات سیاسی بین المللی دارد. اگر کشوری مانند آمریکا، به عنوان قدرت اصلی غرب، بخواهد کماکان مواضعش به نظر اعتبار پذیرفته شود، نیاز دارد مجددا یکه تازی خود را ثابت کند. در طول تاریخ موارد زیادی در این زمینه دیده شده است. آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اقتدار جهانی خود را ثابت کرد. اقتداری که ۱۰ سال بعد در افغانستان و عراق تمدید شد. اکنون در سال ۲۰۱۲ با توجه به نکاتی که اشاره شد، آمریکا نیاز به تمدید هژمونی خود در دنیا دارد. در حال حاضر سوریه و ایران در کانون توجه غرب هستند. حمایت هیستریک روسیه و چین از سوریه، بسیاری از موضوع ها را روشن می کند. روس‌ها در راستای دفاع از ایران و پایبندی به این اصل که ایران نباید در برابر غرب تسلیم شود وارد یک تنش جهانی شده اند. از طرفی عربستان در این میان به شدت در حال سرمایه گذاری است و حتی در نظر دارد از طریق قطر در معادلات لیبی نقش بازی کند. در رابطه با سوریه هم همینطور. اگر این قرائت را مستند کنیم و اجزای آن را در کنار یکدیگر بچینیم، پی می‌بریم اتفاقاتی که در ایران در حال رخ دادن است، منحصر به مساله هسته‌ای نیست، هر چند بخش مهمی از آن است. اگر ایران بتواند به سلاح اتمی دست بیابد، اعتماد به نفس قدرت‌های مقابل آمریکا در آسیا نیز بالا می‌رود. آمریکا به خوبی از این موضوع اطلاع دارد. بنابراین هر گونه تاثیر سیاسی تحریم‌های اقتصادی را باید در چنین ساختاری مورد بررسی قرار داد. اینطور به نظر می‌رسد که روسیه مصمم است که از طریق ایران یک بار دیگر ابرقدرتی خود را در سطح جهانی ثابت کند.
اما اگر بخواهیم به تاثیرات سیاسی در داخل ایران ایران بپردازیم، باید بگویم که مردم در حال حاضر در یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های زندگی خود به لحاظ اقتصادی قرار دارند. آیا این موضوع به مشکلات سیاسی ایران دامن خواهد زد؟ به نظر من این احتمال بسیار بالاست. چون مردم تا مرحله‌ای می‌توانند فشار‌ها را تحمل کنند. کمبود نیازهای اساسی به اعتراضاتی در ایران دامن خواهد زد که ممکن است همزمان به طرح مجدد مطالبات سیاسی هم بیانجامد. مگر اینکه جمهوری اسلامی بیش از پیش به سرکوب و گسترش دامنه آن ادامه دهد. هر چند با توجه به بحران اقتصادی و تنش‌های جهانی، موفقیت جمهوری اسلامی در این زمینه نیز با تردید‌های جدی روبروست.

گناه جوانان در كمپ اشرف چيست؟

نويسنده : حسن طوالبه
جواناني كه عمرشان كمتر از 30 سال است، كساني هستند كه در كمپ اشرف عراق، شمال شرق شهر بغداد متولد شدند، زيرا كه خانواده آنان در اين محل از 30 سال پيش سكونت دارند.
و در بسياري از كشورها به متولداني كه در خاك خودشان متولد شدند تابعيت خودشان داده مي‌شود، فكر نمي‌كنم كه اينها تابعيت ايراني داشته باشند، چرا كه رژيم آخوندي تهران آنها را مخالف محسوب مي‌كند، وكشتنشان واجب است، چرا كه آنها به ولايت  فقيه ايمان ندارند. آنها رنجهاي دردناكي متحمل ميشوند، چرا كه در تبعيد زندگي ميكنند و دور از ميهن و خويشاوندانشان در ايران هستند، و چه بسا از روستاها و شهرهايشان جز از طريق صحبت و تصاوير و فيلمهاي مستند, چيزي ندانند.
اين جوانان مي‌دانند كه در كمپ اشرف متولد شدند، آنها از وابستگان سازماني كه به نام ”سازمان مجاهدين خلق” اپوزيسيون رژيم آخوندي ايران شناخته مي‌شود هستند. آنها در روزنامه‌ها ظلمهاي رژيم آخوندي بر ضد ايرانيان را به صورت عام مي‌خوانند. مي‌دانند كه رژيمي كه بر كشورشان حكومت مي‌كند، يك رژيم مستبد است كه غير از پوست كندن و اعدام و چوبه‌هاي داربر تيرهاي برق و در ميدانهاي عمومي نمي‌شناسد، و منشور حقوق بشر را كه آ‌ئينهاي آسماني و قوانين رسمي تضمين نموده‌اند رعايت نمي‌كند.اشرفيان جوان در رنج دوگانه به سر مي‌برند:
 اول: آنها دور از وطن و خويشان و سنتهاي كشورشان متولد گرديدند.
و دوم: آنان در بحران بي‌عدالتي به سر مي‌برندكه نيروهاي قدس كه مستقيماً وابسته به رهبر علي خامنه‌اي هستند،به فرماندهي ژنرال قاسم سليماني كه به سابقه تروريستي‌اش معروف است، ودر زمينه تلاش براي ترور سفير عربستان سعودي در واشنگتن، تحت پيگرد دادگاه اسپانيا است، و همينطور عوامل (اطلاعات) ايران آنرا  اعمال مي‌كنند. اين نيروها با نيروهاي ويژه كه مستقيمابه دفتر نخست‌وزير نوري مالكي وصل هستندهمكاري ميكنند. جوانان و سالمندان و زنان كمپ اشرف از سال 2009 تا به امروز در حالت هوشياري و حواس جمعي بي‌سابقه بسر مي‌برند، زيرا رژيم آخوندي تهران در همكاري با دولت مالكي تصميم به اخراج اشرفيان از كمپشان با زور گرفته است، تا آنان را به ايران برگرداند و با سرنوشت محتوم اعدام يا زندان ابد مواجه نمايد، زيرا آنها وابسته به سازماني مخالف آخوندها و ولايت فقيه هستند. از آن سال اين كمپ از طرف نيروهاي قدس و اطلاعات و نيروهاي ويژه عراقي,و همينطور با 300 بلندگو براي آزار اشرفيان، محاصره گرديد، و نقطه‌هاي بازرسي براي ممانعت از رسيدن نفت و دارو و غذا به كمپ برقرارشد. كما اينكه كمپ با حملات مسلحانه از طرف اين نيروها _ كه سابقاً اشاره شد- مواجه گرديد كه دهها كشته و صدها مجروح بجا گذاشت، كه تعدادي از مجروحان به دليل كمبود دارو، و جلوگيري از رسيدن بيماران به بيمارستانها براي انجام عمل جراحي فوت كردند.
جوانان در كمپ اشرف از محروم بودن از زندگي در ميهن و در بين خويشاوندان، و از ستم و آوارگي و جابجايي اجباري به سوي سرنوشتي نامعلوم رنج مي‌برند. و اگر نبود كمك وجدان جهاني و قيام سازمانهاي حقوق بشري و حقوقي و سازمان ملل و دبير كل آن ( بان كي مون), امضاي توافق دوجانبه بين دولت مالكي و سازمان ملل، مبني بر جابجايي اشرفيان به كمپ (ليبرتي)، يك پادگان آمريكايي در نزديكي فرودگاه بين‌المللي بغداد صورت نمي‌گرفت، توافقي كه بعد از مشورتهاي بسيار, اشرفيان از روي بي‌ميلي با آن موافقت كردند، و 400 تن از آنان براي انتقال فوري به محل جديد اعلام آمادگي كردند، اما .. اما، و اين اماهاست كه كارشكنيها و موانع را در مقابل اجراي اين توافق گذاشت از جمله:
1-  ضرورت آمارگيري ساكنان كمپ، برغم اينكه آمارگيريشان در سال 2009 از طرف نيروهاي عراقي، و با نظارت نيروهاي قدس و اطلاعات انجام شد، كه هفت تن از آنان خواستند كه به ايران برگردند.
2-  ممانعت  از رفتن مهندسان اشرفي به ليبرتي براي بازديد آن، و اطلاع يافتن از الزامات زندگي در آن.
3-  ممانعت اشرفيان از جابجايي كالاها و دارايي‌هاي آنان از جمله خودروها و دستگاههاي برقي و ژنراتورها و پمپهايشان به محل جديد
4-  محدود كردن محل جديد به مساحت بسيار كوچك كمتر از يك كيلومتر مربع از اصل 40 كيلومتر، كه اين مساحت با ديوارهاي بتوني بلند محصور شده است، بطوريكه محل جديد تبديل به يك زندان پراز زنداني ميگردد.
اين موانع كه قاسم سليماني و اطلاعات ايران اختراع كرده‌اند براي اين است كه زمان تعيين شده براي جابجايي اشرفيان كه چهار ماه مي‌باشد بدون اينكه توافق اجرا گردد بگذرد، و پس از آن در مقابل دولت مالكي اخراج آنان با زور قرار مي‌گيرد، و در برابر آنان تسليم همه يا بخشي از آنان به رژيم آخوندي، تا با حكم اعدام مواجه شوند. به ويژه اينكه مالكي با اعلام وجود 120 حكم قضايي بر ضد جوانان اشرف، براي اين موضوع زمينه سازي كرده است, كما اينكه به رژيم آخوندي وعده تسليم رهبري مجاهدين را داده است.
واضح است كه رژيم آخوندي و دولت مالكي، ميخواهند با ايجاد يك بحران خارجي، خود را از مشكلات داخلي خلاص كنند, رژيم آخوندي در اثر تحريمهاي كشورهاي غربي با يك بحران در داخل مواجه است، و مردم ايران به دليل فقر و بيكاري و بيتوجهيو حذف، و گسترش فساد در ارگانهاي قدرت و در خود نهاد رهبري, به خود مي‌پيچند، فساد از پسرِ رهبر كه متهم به سرقت ملياردها دلارمي‌باشد،و همراهان رييس جمهور احمدي نژاد گذشته است، و همه اين وضعيت ناشي از گستاخي رژيم و خيرهسري نسبت بهجهان و سازمان ملل، و اشارهاش به بستن تنگه هرمز ميباشد، اين رژيم عكس جريان، و بر ضد منافع خود ايرانيان، حركت مي‌كند. اما مالكي تا خرخره در مشكلاتي كه خود ايجاد كردهغرق است، و يك ديكتاتوري فرقه‌اي حذف‌كننده برعليه جريانات شريف عراقي اعمال مي‌كند، و دستورالعملهاي رژيم آخوندي تهران را به اجرا مي‌گذارد، و اين چيزي است كه قاسم سليماني در سخنان وقيحانه‌ خود, مغاير با پيش‌پا افتاده‌ترين ارزشهاي حاكميت و استقلال بيان داشت، سخناني كه در آن ادعا نمود كه عراق و جنوب لبنان توسط ايران حمايت مي‌‌گردند، و ايران ميتواند دولتهايي تشكيل دهد كه در آنها سياست ايران به اجرا در بيايد،و بر ضد استكبار جهاني بايستند.
مدت توافق رو به پايان است، و موانع بسيارند، سازمان ملل مسئوليت بزرگي در قبال اشرفيان دارد، و هر آسيبي بدانان برسد لكه ننگي به طور خاص بر سازمان ملل و بر سازمانهاي حقوق بشري و پارلمانهاي اروپايي و نيروها و شخصيتهاي ملي عربي و عراقي خواهد بود.

طرح ترور دکترعبدالکریم سروش در سازمان اطلاعات سپاه

پایگاه اطلاع رسانی میهن: یک مقام نظامی در تهران، طرح ترور عبدالکریم سروش را توسط سازمان اطلاعات سپاه تأیید کرد. وی بامداد امروز به خبرنگار «میهن» گفت که سپاه، سروش را محور تئوریک جنبش سبز می داند اما وزارت اطلاعات این تحلیل را تأیید نکرده و پس از این اختلاف، سپاه خود مسئولیت پیگیری این طرح را بر عهده گرفته است.
به گفته این مقام نظامی، سازمان اطلاعات سپاه، حضور عبدالکریم سروش در نشست سفیران سبز امید در پاریس را به دقت زیر نظر داشته است؛ “معاونت اطلاعات سپاه” از سال ۸۸ پس از تصویب ستاد فرماندهی کل قوا به “سازمان اطلاعات سپاه” ارتقاء یافته است. وبسایت روز آنلاین، نخستین پایگاه خبری بود که از طرح ترور پرده برداشت.
سروش، مرداد ماه سال جاری به دعوت اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی به پاریس دعوت شد. وی در نشست فعالان جنبش سبز گفت: «این که شهروندان فریاد کردند “رای من کو؟” تجلی و تبلور حق مدار شدن جنبش بود. جنبش سبز کاملا در راستای مفهوم حق مداری حرکت کرده و می کند». وی افزود: «فقیهان ما فقط با مفهوم تکلیف سرو کار دارند. آنها اساسا به انتخابات، به حق رای دادن، و به حق مردم در اداره امور اعتقادی ندارند و برای همین بدون عذاب وجدان، آراء شهروندان را میلیونی جابجا می کنند».
پیش از این، فرشته قاضی در گزارشی در روزآنلاین، از طراحی ترور چند تن از فعالین سیاسی در خارج از کشور خبر داد و نوشت که دکتر عبدالکریم سروش و شیرین عبادی در بین این اسامی قرار دارند و برخی دیگر نیز به صورت تلفنی یا از طریق ایمیل تهدید به مرگ شده اند.
بنا بر این گزارش، عملیات ایذائی و ترور چند چهره سرشناس مخالف جمهوری اسلامی در دستور کار دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته است و همزمان با  تیرگی شدید روابط  تهران با کشورهای اروپائی و آمریکا و طرح  احتمال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی، ترور مخالفان در دستور کار حکومت قرار گرفته؛ به گفته برخی تحلیلگران به روزآنلاین، بعد از ترور چند تن از کارکنان صنایع هسته ای جمهوری اسلامی و از آن جا که روحیه دیگر افراد شاغل در این مراکز به شدت صدمه دیده، احتمال دارد حکومت تهران در صدد انتقام جویی برآمده باشد تا به این ترتیب روحیه تضعیف شده کارکنان این مراکز را تقویت کند.
به دنبال واکنش تند کشورهای اروپائی پس از عملیات تروریستی رستوران میکونوس برلین و همچنین با روی کار آمدن دولت اصلاح طلب سید محمد خاتمی،  عملیات تروریستی برون مرزی جمهوری اسلامی متوقف شد؛ عملیاتی که تیم عوامل قتل های زنجیره ای به انجام آنها اعتراف کرده بود.
عبدالکریم سروش در آخرین نامه اش خطاب به رهبر جمهوری اسلامی که به دعوت محمد نوری زاد نوشته شد از موسوی و کروبی به عنوان «شمس و قمر جنبش سبز» یاد کرد و نوشت: «مزرع سبز جنبش را به خون سرخ جوانان آلودید و شمس و قمرِ آن را در بند کردید وآن دوشیر بیشه شجاعت را به زنجیر ستم بستید وآن دوچراغ راه آزادی را در تاریکخانه اسارت نشاندید بدین امید که جنبش فرو نشیند و بیداری فرو خسبد و اینک نیز مبتهج و مفتخرید که به عنایت ولی‌ّ عصر فتنه گران را محبوس کرده اید». وی در آن نامه افزود که «جمعی از بهترین فرزندان این آب و خاک اکنون در سیاه چال و زندان اند و رنجه و شکنجه می‌‌شوند و تاوان نیک‌خواهی‌‌ها و حق طلبی‌های خود را می‌‌دهند و نجاست و خباثت سفلگان و سفّاکان را به جان میکشند تا ردای ریاست و هاله قداست شما آسیب نبیند».
سروش خطاب به آیت الله خامنه ای نوشت: «کاری کرده اید که اینک کوچکترین اصلاح به یک انقلاب می‌‌ماند».

۱۹ بهمن ۱۳۹۰

ابراهيم يونسی، مترجم و نویسنده ایرانی درگذشت

ابراهيم يونسی، نويسنده آثاری چون «سيری در ادبيات غرب» و مترجم آثار شاخص نويسندگانی چون برتراند راسل، تامس هاردی، ماکسيم گورگی و آنتون چخوف، روز چهارشنبه در پی کهولت سن در بستر بيماری درگذشت.

ابراهيم يونسی سابقه کاری ويژه ای در امر ترجمه دارد و آثاری چون دن کيشوت از سروانتس، داستان دوشهر از چارلز ديکنز و دفتر يادداشت های روزانه يک نويسنده از فئودور داستايفسکی را ترجمه کرده است. وی همچنين در امر تاليف و داستان نويسی منتشر کرده است.

اين نويسنده و مترجم متولد سال ۱۳۰۵ بود در بانه در استان کردستان بود که گويا وصيت کرده پيکر او در همان زادگاهش به خاک سپرده شود.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا از جريان زندگی آقای يونسی، وی در سال ۱۳۳۲ به دليل فعاليت در حزب توده دستگير و به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم می شود.

آن زمان در زندان به شکل مکاتبه ای تحصيل را در پیش گرفته و کتاب خواندن را به شکل جدی دنبال می کند  و به کمک سياوش کسرايی، با ناشران کار خود را آغاز می کند.

کتاب «آرزوهای بزرگ» اثر چارلز ديکنز را در زندان ترجمه می‌کند و ديگر اثر چارلز ديکنز به نام «خانه قانون‌زده» و «اسپارتاکوس» نوشته هوارد فاست و «شرلی» از شارلوت برونته همان زمان ترجمه می شوند.

بعد از زندان، سه سال بيکاری کشيده و بعد با محمد قاضی، ديگر مترجم توانا آشنا می شود.

کمی بعد در مرکز آمار ايران، وابسته به سازمان برنامه به عنوان محقق استخدام شده و به تدريج به عنوان بعد مترجم کارخود را ادامه می دهد و دست آخر رييس مرکز می‌شود. ابراهيم يونسی پس از وقوع  انقلاب اسلامی در ايران، اولين استاندار کردستان بود.

شماری از آثار شاخص تامس هاردی، شاعر و نويسنده انگليسی مانند «تس دوربرويل» و «جود گمنام» توسط مترجمی به نام «سيروان آزاد»ترجمه و روانه بازار شده اند که از ترجمه های خوب به حساب می آيند. گويا اين عنوان مستعار آقای يونسی بوده و به دليل معذوريت های شغلی که داشته، از اسم مستعار برای کار استفاده کرده است.

از ديگر آثار اين نويسنده و مترجم می‌توان به تاليف رمان «مادرم دوباره گريست»، «گورستان غريبان»، «شکفتن باغ» و «اندوه شب بی‌پايان» اشاره کرد.

ابراهيم يونسی در دو سال گذشته از بيماری آلزايمر رنج می برد.

یک فتوای دینی در سودان ورزش زنان را "حرام" دانست

دبی-العربیه.نت
"مجمع فقه اسلامی" در سودان در واکنش به درخواست فیفا جهت اعزام ورزشکاران زن این کشور به رقابت های بین المللی ، با انتشار فتوایی ورزش زنان را "حرام" دانست.

این نهاد اسلامی در توضیح دلایل صدور فتوای خود ، ورزش زنان را "موجب فساد اخلاقی " در جامعه سودان دانسته است.

بر اساس اين گزارش فتوای "مجمع فقه اسلامی " سودان باعث بروز اختلافاتی میان علمای دین در این کشور شده است.

بنا بر گزارش سایت ورزشی العربیه.نت در حالی که برخی از علمای دین در سودان از ورزش زنان در این کشور دفاع کرده و آن را موجب افزایش سلامتی در میان این قشر از جامعه دانسته اند برخی دیگر مخالفت شدید خود را با ورزش زنان اعلام کرده اند.

برخی بر این باورند که به دلیل عادات ورسوم محافظه کارانه مردم سودان به ویژه در مسئله پوشش ورزشکاران زن ، از این فتوی استقبال خواهد شد.

از سوی دیگر عده ای از ورزشکاران زن در سودان با ابراز ناخشنودی خود از صدور چنین فتوایی ، دولت این کشور را نسبت به عدم ارزش نهادن به ورزش زنان ، مورد سرزنش قرار داده اند.

گسترش نفوذ رو به رشد اسلام گرایان سودان در زمینه های مختلف ، موجب بروز نگرانی های درمیان فعالان حقوق زن در این کشور شده است.

گم شدن یک میلیون دالر در وزارت فرهنگ!!

به نقل از تلویزیون یک، یک میلیون دالری که برای ساخت فیلم غزنوی فراهم شده بود از وزارت اطلاعات و فرهنگ گم شده است.
رئیس افغان فیلم می گوید که این پول را محمد قسیم فهیم، معاون رئیس جمهور کرزی برای ساخت فیلم غزنوی به ریاست افغان فیلم کمک کرده بود.
آنان از بی توجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ در رشد سینمای افغانستان انتقاد می کنند و می گویند کمک هایی که به افغان فیلم صورت می گیرد در این وزارت به غارت می رود.
اما در همین حال وزارت اطلاعات و فرهنگ از کمک یک میلیون دالر برای تولید فیلم غزنوی به ریاست افغان فیلم اظهار بی خبری می کند!!
داکتر رهین؛ وزیر اطلاعات و فرهنگ در این راستا گفت: از این موضوع بی خبر هستم از مارشال فهیم سؤال میکنم.
در همین حال شماری از سینماگران می گویند که بی توجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ به سینماگران افغانستانی و همزمان با این ورود فیلم ها و سریال های خارجی سبب شده است تا آنها با مشکلات زیادی رو به رو شوند.
در سالهای اخیر نه تنها سینمای افغانستان به سبب مشکلات مالی و تخنیکی نتوانسته است تا تولید قابل توجهی داشته باشد، بلکه سینمای افغانستان در بخش خصوصی نیز نتوانسته است جای فیلم ها و سریالهای خارجی را در رسانه های تصویری بگیرد.

پست ویژه

بوی خوشِ کاغذ؛ خداحافظ رسانه‌های چاپی

  شاید خداحافظی با رسانه‌های چاپی برای بسیاری از روزنامه‌نگاران و خوانندگان روزنامه‌ها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی اس...